برگردان: حمیدرضا و آرزو افلاطونی
زاغه زدایی زاغهها (1)، شتاب بخشیدن به تنوع (2)، بارور کردن خیابانهای زنده (3) اهدافی هستند که امروزه به عنوان اهداف عملیاتی (4) برنامهریزی به رسمیت شناخته نمیشوند بنابراین، برنامه ریزان و دست اندرکاران عملیات اجرایی که برنامهها را به اجرا میگذارند، برای اجرای چنین اهدافی، دارای استراتژی و تاکتیک نیستند.
به هر حال، اگرچه برنامهریزی شهری برای ساختن شهرهایی که بتوانند مثل شهر کار کنند، فاقد تاکتیکهای لازم است، اما به اندازهی کافی دارای تاکتیکهایی که در خدمت حماقتهای استراتژیک باشند هست. تاکتیکهایی که متأسفانه موثر هم هستند.
من در این بخش، به مباحثی خواهم پرداخت که خود، در چارچوب حیطهی برنامهریزی شهری به خوبی شناخته شدهاند. مباحثی مانند مساکن یارانهای (5)، ترافیک، طراحی بصری شهر و روشهای تحلیلی، اینها مباحثی هستند که برنامهریزی متعارف مدرن (6) در خصوص آنها دارای هدفهای عملیاتی است و لذا دارای تاکتیک هم هست. تاکتیکهای فراوان و ریشه دار، که وقتی مقاصد آنها زیر سوال رفت برحسب شروطی که تاکتیکهای دیگر پی ریزی کردهاند مورد تأیید قرار میگیرند. (برای مثال، اما این کار را به قصد گرفتن تضمین وام فدرالی باید انجام دهیم). ما به زندانیان تاکتیکهایمان بدل میشویم و به ندرت نگاهی به استراتژیهای پشت سر آنها میاندازیم.
تاکتیکهای یارانهای کردن مسکن، نقطهی خوبی برای شروع است. زیرا تاکتیکهایی که در طول سالها برای به واقعیت درآوردن اجتماعات پروژهی ابداع و مبالغه شدهاند به علت عدم کفایت، عمیقاً تاکتیکهای برنامهریزی برای همهی مقاصد دیگر را آلوده کردهاند. کارشناس خانه سازی چارلز آبرامز (7) پس از انتقاد از خانه سازی عمومی و سرزنش آن به عنوان یک کج فهمی، که برای رسیدن به اهداف در ترکیب با پاکسازی نوسازی شهری به پوچی رسیده است، میپرسید: "آیا خانه سازی عمومی به طور کامل شکست خورده است؟"
او در پاسخ ادامه داد:
نه. خیلی چیزها را به اثبات رسانده است... ثابت کرده است که نواحی وسیع آفت زده، قابلیت تجمیع، برنامهریزی مجدد و بازسازی را دارند. پیشرفت بزرگ مقیاس شهری، مورد پذیرش عموم قرار گرفته و پایههای عظیم آن استقرار یافته است. ثابت کرده که تعهدات مسکن سرمایه گذاریهایی درجه اولند؛ که تامین سرپناه عمومی وظیفهی دولت است؛ که ساز و کار مقامات خانه سازی لااقل میتواند بدون رشوه خواری عمل کند. همهی این اقدامات کار کمی نیست.
در حقیقت هم کار کمی نیست. تدابیر پاکسازی وسیع، تغییر و دگرگونی زاغهها، محبوس کردن زاغهها، برنامهریزی پروژه جداسازی [آدمها] بر حسب درآمدشان، جداسازی کاربری، به مثابه تصورات برنامهریزی و مجموعه تاکتیکها چنان قطعی شدهاند که بازسازی کنندگان شهر و بسیاری از شهروندان عادی هنگامی که سعی میکنند تا به بازسازی شهر، بدون این ابزار بنگرند، با خلاء و پوچی روبه رو میشوند. برای فائق آمدن بر این مانع باید تصور غلط اصلی را که ساختار این خیالی بر آن استوار شده است درک کنیم.
یکی از دوستانم تا سن هجده سالگی اعتقاد داشت که بچهها از راه ناف مادرانشان زاده میشوند. او این عقیده را از کودکی کسب کرد، و هرآنچه پس از آن دربارهی آن شنید را، بر حسب اشتباه اولیهاش تغییر داد و دربارهی آن غلو کرد، زیرا با هوش و زرنگ بود. هرچه بیشتر میآموخت، بیشتر در عقیدهاش پا برجا میشد. به این ترتیب، تصور میکرد که برای خودش دارای عقیده است. او به شکلی نامأنوس و خیالی، از یکی از جهانیترین، ساده ترین و ناگوارترین استعدادهای بشری میهراسید و در مقابل هر کسی که عقیدهی او را نفی میکرد، توجیه جدیدی میتراشید، تا جایی که دیگر امکان نداشت بتواند با بریدن از آن، از دست تصور غلط خود خلاص شود. برای تسلط بر معجون خیالی ذهن او، لازم بود از آناتومی ناف شروع کرد، وقتی اولین سوء تفاهم او دربارهی طبیعت و کاربرد ناف، نهایتاً از طریق خانوادهاش مرتفع شد، بی درنگ استعداد بشری دلگرم کنندهتر و زیرکانهی دیگری را به کار گرفت. او همهی انبوه دژ فهمیهای خود را زمانی با آسودگی دور ریخت که معلم زیست شناسی شد (و به دنبال آن دست به تشکیل خانوادهی بزرگی زد).
انبوه اغتشاش فکری دربارهی کارکرد شهرهایی که در اطراف ما و برپایهی اندیشه پروژهی خانه سازی یارانهای رشد کردهاند، مدتهاست که دیگر فقط در ذهن ما نیست. اینک انبوهی از تدابیر حقوقی، مالی، معمارانه و تحلیلی بر پایهی این اندیشه در شهرها به اجرا در میآید.
شهرهای ما دارای مردمی چنان فقیرند که نمیتوانند چیزی برای کیفیت سرپناه بپردازند؛ کیفیتی که وجدان عمومی، (من فکر میکنم کاملاً به حق) به ما میگوید آنها باید از آن برخوردار باشند. علاوه بر آن، در بسیاری از شهرها عرضهی خالص مسکن برای جا دادن جمعیت بدون آن که ازدحامی رخ دهد، چنان کم است، و تعداد مساکن اضافی مورد نیاز چنان با توانایی مردم یاد شده جهت پرداخت پولی بابت آنها بی تناسب است، که به این دلایل، حداقل برای بخشی از مساکن شهر، به یارانه نیاز داریم.
به نظر میرسد اینها دلایلی ساده و سرراستی برای یارانههای مسکن است. در عین حال امکان میدهد که ببینیم یارانهها چگونه میتوانند از دو بعد مالی و فیزیکی عملی شوند.
اما بگذارید ببینیم چگونه این دلایل - با دادن پاسخ ظاهراً سادهی دیگر ولی اندکی متفاوت به همین مسئله: دلیل یارانهای کردن مساکن در شهرها چیست؟ - میتوانند تبدیل به دلایل غیرقابل انعطاف و پیچیدهای شوند.
پاسخی که ما از مدتها پیش پذیرفتهایم، چنین است: دلیل ما برای یارانههای مسکن، حمایت از آن بخش از جمعیت است که نمیتوانند از طریق سرمایه گذاری خصوصی دارای مسکن شوند.
و پاسخ به هرحال تا آنجا که لازم است ادامه دارد، مساکن یارانهای باید تجسم و نمود اصول خوب خانه سازی و برنامهریزی باشد.
این یک پاسخ بسیار بد، با نتایجی هولناک است. یک نشانه شناسی پیچیده با مردمی که نمیتوانند از طریقی سرمایه گذاری خصوصی خانه دار شوند، ناگهان در مقابل ما ظاهر میشود. از این رو احتمالاً باید کس دیگری آنها را خانه دار کند. در زندگی واقعی، اینها مردمی هستند که نیازهای خانه سازیشان فی نفسه خاص نیست و به این ترتیب مانند زندانیان، ملوانان یا دیوانگان فراتر از قلمرو عادی و عمومی و ظرفیت سرمایه گذاری بخش خصوصی قرار ندارند. نیازهای کاملاً معمولی مردم به خانه، میتواند از طریق اقدامات خصوصی تقریباً برای همه برآورده شود. آن چه دربارهی این مردم خاص است، دقیقاً آنست که آنها قادر به پرداخت پول آن نیستند.
به هر حال، در یک چشم بهم زدن "مردمی که نمیتوانند با سرمایه گذاری بخش خصوصی اسکان یابند"، مانند زندانیان بر پایهی یک آمار: درآمد آنها؛ بدل به یک گروه آماری شدهاند که نیازهای سکونتیِ عجیبی دارند. با کاربست بقیهی پاسخ، گروه آماری یاد شده به مجموعهای خاص از خوکچههای هندی بدل میشوند تا آرمانشهر گرایان دربارهی آنها هیاهو به راه بیندازند.
حتی اگر آرمانشهرگرایان طرحهایی میداشتند که موجد حس اجتماعی در شهرها بود، باز هم جدا کردن بخشی از جمعیت بر اساس درآمد، در محلات خودی و با طرح متفاوت از اجتماع خودی، اشتباه بود. جدا ولی برابر [بودن] در جامعهای که مردم نیاموختهاند که کاست، (8) بخشی از نظم الهی است، مایهی زحمت است. جدا ولی بهتر، در هر جایی که جدایی به وسیله یکی از اشکال کهتری تقویت میشود، یک تناقض ذاتی است.
این پنداشت که ماهیت یارانه مستلزم آن است تا مردم توسط عوامل دیگری غیر از اقدامات سرمایه گذاری بخش خصوصی و مالکان طبیعی زمین اسکان یابند، در نفس خویش یک نقص است. دولت، مالکیت زمین، مالکیت یا مدیریت مزارع یارانهای یا مدیریت خطوط هوایی را تصاحب نمیکند. دولت، قاعدتاً، ادارهی موزههایی را تحویل نمیگیرد که از صندوق عمومی یارانه دریافت میکنند. او مالکیت یا مدیریت بیمارستانهای خیریهی عمومی را که ساخت آنها امروزه اغلب از طریق یارانههای دولتی ممکن شده برعهده نمیگیرد. (9)خانه سازی عمومی از سایر اشکال همانند و منطقی سرمایه داری و مالکیت دولتی که درگیر آن شدهایم، جدا است؛ این امر تجسم آن عقیده است که دولت فقط باید به تأمین تسهیلات بپردازد، زیرا صاحب صندوق یارانهای است.
از آنجا که ما فاقد آن ایدئولوژی هستیم که در متن باقی زندگی ملی ما، دولت را به جای صاحب مستغلات و مالک خانه سازی عمومی قرار دهیم، هیچ درکی در خصوص چگونگی مخالفت با چنین چیزی نداریم. تشکیلات اداری که این مکانها را میسازند و اداره میکنند - همیشه در وحشتند که مبادا صاحبان بالهوس آنها، مالیات دهندگان، گناهی از حیث اخلاقی یا عدم سازگاری با ضوابط، از خانه داران مستاجر ببینند، تا بوروکراتها را سرزنش کنند - در بعضی امور به طرز عجیبی متکبر و در بعضی امور به طرز عجیبی محبوباند.
چون حکومت مالکی است که در رقابت بالقوه با مالکان خصوصی زمین قرار دارد، برای جلوگیری از رقابت غیرمنصفانه، وجود تشکیلات انحصاری (10) الزامی است. جمعیت هم باید به صورت انحصاری درآید، با مردمی که بر پایهی پولی که درمیآورند، از ورند، از یک حیطهی انحصاری به حیطهی انحصاری دیگر میروند.
این پاسخ که آنها کسانی هستند "که نمیتوانند از طریق سرمایه گذاری خصوصی دارای خانه شوند"، برای شهرها کاملاً مصیبت بار است. سریعتر از یک چشم به هم زدن شهر به مثابه یک ارگانیسم ناپدید میشود. در تئوری، شهر بدل به مجموعهی ایستایی از عرصههایی میشود که این مجموعههای آماری طبقه بندی شده در آن میرویند.
از همان آغاز، کل مفهوم با ماهیت مسئله بی ارتباط بود؛ بی ارتباط با نیاز آشکار مالی مردم مرتبط با آن؛ بی ارتباط با نیازها و عملکرد شهرها: بی ارتباط با سیستم اقتصادی ما؛ و حتی بی ارتباط با معنای خانه؛ آن گونه که سنن ما تاکید میکنند.
بهترین چیزی که دربارهی این مفهوم میتوان گفت آنست که شانس به آزمون گذاشتن تئوریهای برنامهریزی فیزیکی و اجتماعی آزمون نشده را فراهم میکند.
مسئلهی چگونگی اداره کردن یارانهها برای مردمی که نمیتوانند هزینههای سکونت خود را بپردازند، اساساً مسئله چگونگی پر کردن فاصلهی بین آنچه که میتوانند بپردازند و هزینههایی که سرپناه آنها دارد، است. این سرپناه را میتوان از طریق مالکان و صاحبان خصوصی تأمین کرد و تفاوت آن را چه به طور مستقیم به شکل پرداختهای یارانهای، چه به طور غیرمستقیم به شکل اجارهی تکمیلی (11) به خود مستاجران پرداخت کرد. هیچ نقطهی پایانی برای تاکتیکهایی که یارانه از طریق آنها میتواند تزریق شود وجود ندارد - در ساختمانهای کهنه، ساختمانهای نو و ساختمانهای به سازی شده.
من در اینجا روشی را پیشنهاد خواهم کرد - نه به خاطر آن که به هر صورت تنها روش عاقلانه است، بلکه بخاطر آنکه روشی است که میتواند بعضی از غامض ترین مسائل جاری بهتر شدن (12) شهر را حل کند. بویژه، روشهای عرضهی تدریجی ساختمانهای جدید به جای روشهای عرضهی شتابان؛ روشهای عرضهی ساختمانهای جدید به مثابه جزیی از تنوع محلهای، به جای شکل یکسان سازی شدهی آنها؛ روشهای دستیابی به ساختمان جدید اختصاصی در مناطق لیست سیاه، و روشهای کمک برای تسریع بیشتر زاغه زدایی زاغهها. این روشها سهم خود را در جهت کمک به حل سایر مسایل نیز چنانکه خواهیم دید، همگام با سودمندی اصلی آن، برای مثال در سرپناه ادا میکند.
روشی را که پیشنهاد میکنم میتوان به اسم روش اجارهی- تضمینی (13) نامگذاری کرد. [در این روش] واحدهای فیزیکی (14) مورد نظر، همانا ساختمانها خواهند بود، نه پروژهها - در خیابانهای شهر این ساختمانهای کهنه و نو در میان دیگر ساختمانها قرار میگیرند. این ساختمانهای کرایهای تضامنی انواع و اندازههای مختلفی خواهند داشت، که به نوع محلهی آنها، اندازهی قطعه، و همهی ملاحظات دیگر که به طور معمول براندازه و نوع کم و بیش متوسط ساکنان تاثیر میگذارد، وابسته است.
ارگان دولتی که من آن را ادارهی یارانههای مسکن (او. دی. اس) (15) مینامم به منظور تحریک و اغوای مالکان خصوصی برای بنا کردن این ساختمانها در محلاتی که نیازمند جایگزینی ساختمانهای کهنهاند یا برای افزایش عرضهی مسکن، برای سازندگان ساختمان دو نوع تضمین خواهد داشت.
اولاً، ا.دی. اس. به سازندگان ساختمان تضمین خواهد داد که برای ایجاد ساختمان میتوانند از اعتبار لازم برخوردار شوند. اگر سازندگان ساختمان توانسته باشند وامی از موسسههای اعتباری معمولی دریافت کنند، او دی.اس. گرویی را تضمین میکند، اما اگر نتوانسته باشند چنین وامی را دریافت کنند، به هرحال، ا. دی. اس، خود این پول را وام خواهد داد - یک وسیلهی حفاظتی لازم به خاطر وجود اعتبار هماهنگ شده برای مکانهای شهری معین که از طرف وام دهندگان عرفی در لیست سیاه قرار گرفتهاند، همچنین [وسیلهای] لازم، فقط تا حدی که وثیقهی وامهای کم بهرهی منابع اعتباری معمول، که در برنامه غیرقابل حصول بودند، تضمین شود.
ثانیاً ا. دی. اس. به این سازندگان (یا برای مالکانی که ساختمانهایشان ممکن است بلافاصله فروخته شود) تضمین خواهد داد کرایهای برای مساکن در ساختمان قائل شود، که از نظر اقتصادی عملی باشد.
در عوض برای ایجاد صرفهی مالی و حفاظت از ساختمان، با تنظیم کرایهای برای آپارتمانهای اشغال شده، درآمدی مطمئن ایجاد میشود. ا.دی. اس نیاز به آن دارد که مالکان (الف) ساختمانشان را در محلهی طراحی شده و اغلب در محل تعیین شده بسازند، و (ب) در اکثر موارد، مستاجران خود را از میان متقاضیان یک ناحیهی مورد طراحی یا گروه طراحی شدهی ساختمانها برگزینند. این موضوع در یک ناحیهی معین معمولی و عادی خواهد بود، اما در موارد دیگر ممکن است نباشد. اما به زودی خواهیم دید چرا این شرایط سودمند است، اما ابتدا لازم است به موارد سوم و آخر یعنی کارکرد مراکز یارانهای کردن، ا.دی.اس اشاره کنم.
بعد از آنکه مالکان زمین مستاجران خود را از بین متقاضیان انتخاب کردند، ا.دی. اس به درآمدهای مستاجران انتخاب شده نگاه میکند. او مجاز نخواهد بود به غیر از درآمد و این حقیقت که آنها از ناحیه یا ساختمانهای مورد طراحی آمدهاند، سایر حقایق زندگی آنها را مورد سنجش قرار دهد. ما دارای مجموعهای از قانون و ارگانهای قانونی در مورد همهی موضوعهای مهم گرد آمده هستیم، مانند تعهدات مالک - مستاجر، نیروهای پلیس، رفاه اجتماعی، و ا.دی. اس کاری به این موارد نخواهد داشت. جای ابهام نیست که هیچ معاملهی سرسری، تحقیرآمیز و بیهودهای بر عروج همه جانبهی روح آدمی در کار نخواهد بود. این یک معاملهی محترمانه و جدی بر سر سرپناه کرایه ایست. نه زیاد و نه کم.
آن عده از مستاجران که دست کم در شروع چنین برنامهای نخواهند توانست کرایهای را که از نظر اقتصادی برایشان تعیین شده، بپردازند، (سهام کامل خود را از کل هزینهها) شامل اکثریت یا همه خواهند بود. ا.دی. اس [مبنای] تفاوت را تعیین خواهد کرد. این مبنا بر پایهی وارسی درامد و سنجش بعد خانوار تحت بررسی، در یک دورهی سالانه، شبیه اظهارنامهی مالیات بر درآمد خواهد بود. این مفهومی است که سابقاً در مسکن جمعی استفاده میشد (جایی که با فضولی کاملاً عمدی و خبرچینی در همهی موارد دیگر پیوند میخورد) و مفهومی است که ما خیلی خوب، برای بسیاری از مقاصد دیگر به کار میبریم. برای نمونه، در کالجها و دانشگاههایی که تخصیص اعتبار کمک هزینهی دانشجویی بر پایهی نیاز دانشجویان پرداخت میشود، از این فن استفاده میشود.
در صورتی که درآمد خانواده بهتر شود و نسبت آن از کرایه تعیین شده بالاتر برود، مقدار نسبت یارانهی تعیین شده پایین خواهد آمد. اما اگر زمانی درآمد خانواده، به نقطهی پرداخت یک اجاره کاملاً مقرون به صرفه برسد، بنابراین، - اگر این موضوع حقیقت داشته باشد - دیگر کاری با ا. دی. اس نخواهد داشت. چنین خانواده یا فردی میتواند در ازای پرداخت کرایه از نظر اقتصادی باصرفه، برای همیشه ساکن شود.
هر قدر این ساختمانهای با کرایهی تضمینی، با موفقیت بیشتری بتوانند مستاجران را تا بهبود وضع مالیشان نگه دارند، کمک اجارهی بیشتری برای ساختمانهای بیشتر، و برای خانوادههای دیگر، باید قابل دستیابی باشد. این برنامه تا درجهای مشوق ثبات و همراه با خود- گوناگونی در بین مردم خواهد بود، تا بر پایهی مقدار کمک اجاره داده شده، برنامهی ساختمان بتواند به همان درجه و سرعت توسعه پیدا کند. این برنامه باید پاسخگوی نیازهای مردمی باشد که این فرصت را بسط میدهند، و پاسخگوی اصول ساختمان جذاب، امن و محلات جالبی باشد که مردمش با این انتخاب ماندگارند. مادامیکه این برنامه از این جهت ناتوان باشد، ناتوانی آن بطور خودکار توسعهی آن را مختل خواهد کرد. این توسعه نیاز به تهدید سازندگان خصوصی ساختمان و مالکان زمین ندارد (مانند توسعهی خانه سازی عمومی) زیرا سازندگان خصوصی ساختمان و مالکان زمین صاحبان مستقیم توسعه خواهند بود. هیچ نیازی به هرگونه تهدید بر علیه نهادهای خصوصی وام دهنده نیست، زیرا عملکرد این نهادها تا حدی جایگزین خواهد شد که خود آنها نخواهند در تامین مالی هزینه سرمایهای مشارکت کنند.
تضمین کرایهی سالانهی اقتصادی برای مالک تا مستهلک شدن کامل رهن ادامه خواهد داشت. این زمان بین سی تا پنجاه سال است و انتظار چنین دورهی تغییری را باید داشت، زیرا یکی از عوامل مشوق انواع گوناگون ساختمانها بوده، علاوه بر آن گوناگونی در استان را که بر اساس آن ساختمانها با اجاره- تضمینی میتوانند تخریب شده به کاربریهای کاملاً متفاوت تبدیل شوند، توجیه میکند. بی شک با گذشت زمان، تداوم تدریجی ساختمان جدید در یک منطقه به سادگی، به این یا آن طریق، گوناگونی نهایی را زمانی به همراه خواهد آورد که عمر ساختمانها یا کاربریهای اصلی، در صورت ضرورت میتوانند خاتمه یابند.
تعریف کرایهی اقتصادی همهی موارد استهلاک ثابت و هزینههای خدمات وام، هزینههای نگهداری و جاری را شامل میشود، که با تغییرات قدرت خرید (شرط کلیای که برای هزینههای ثابت کرایه یا شارژ حق العمل باید در نظر گرفته شود) متناسب خواهد بود؛ مواردی مانند سود یا سود هزینهی مدیریت، و مالیات نقل و انتقال املاک، مواردی هستند که بعداً در این بخش به آن بازمیگردم.
ممکن است از مالک خواسته شود تا به منظور کمک به توازن تراز که شهرها را از پول ساختمان تهی میکند، حق السهم ساختمان [خود را] اندکی کمتر از آنچه به تازگی برای وامهای تضمینی F.H.A (16) برای حومه شهر داده میشود قرار دهد.
در انتها، بخش بزرگی از یارانهای که صرف مساکن با کرایه - تضمنی شدهاند یارانهای است که به هزینههای سرمایهای ساختمان اختصاص خواهد داشت- مانند یارانهی خانه سازی عمومی. به هر حال به طور تاکتیکی، فرایند برخلاف روشهای به کار گرفته شده در خانه سازی عمومی، خواهد بود.
در خانه سازی عمومی، هزینههای سرمایهای ساختمان مستقیماً از طرف دولت تأمین میشود. مقامات محلی خانه سازی، توافق نامههای بلند مدتی صادر میکنند که هزینههای ساختمان را شامل میشوند. اعتبارات فدرال (در بعضی موارد، اعتبارات ایالتی)، پرداختهای این توافق نامهها را پوشش میدهد. کرایه مستاجران کم درآمد فقط برای هزینههای اداری، هزینههای جاری و نگهداری پرداخت میشود- همهی آن چیزهایی که تصادفاً در خانه سازی عمومی بسیار بالا است. مستاجران خانه سازیهای عمومی، با پول اجارهی خود بیش از هر مستاجر دیگری از ابتدای تاریخ، کاغذ کپی، وقت سخنرانی و مبارزان با خرابکاری خریدهاند. در خانه سازی عمومی، کرایهها به وسیلهی یارانهای شدن هزینههای سرمایهای، مستقیماً یارانهای میشوند، و همین آنها را از برابری دور میکند.
در چارچوب نظام کرایه - تضمینی، هزینههای سرمایهای در اجارهی مساوی مستتر خواهد بود، استهلاک سرمایه در کرایه منظور خواهد شد و تا جایی که به کرایههای یارانهای احتیاج باشد، هزینهی سرمایهای به طور خودکار مورد کمک یارانهای قرار خواهد گرفت. هزینههای سرمایهای یا باید از راه مستقیم یا از راه اجارهها پرداخت شود. مزیت یارانهای کردن آنها از راه یارانه اجاره این است که: یارانه سرمایهای در رابطه با اعمال آن برای مستاجران به چیزی منعطفتر بدل میشود. لااقل نیازی نیست تا از آن برای تفکیک مردم برحسب این یا آن درآمد استفاده شود، آنگونه که وقتی یارانهی سرمایه عاملی ثابت است و سرسختانه بر واقعیت خود مستاجر بنا میشود.
عامل ثابت دیگری که مردم را از طریق درآمد از هم جدا میکند، امروزه از راه ساختمان سازی یارانهای تحت یک نظام ساختمان با اجاره تضمینی میتواند حذف شود. این همان موضوع حذف مالیات یا کاهش مالیات نقل و انتقال ملک است. در شرایط مالکیت عمومی، اکثر پروژههای مرتبط با کم درآمدها فاقد پرداختی برای نقل و انتقالاند. بسیاری از پروژههای مرتبط با افراد دارای درآمد متوسط، کاهش مالیات داشته یا برای کمک به اجارهها یا در مورد تعاونیها، تامین شارژ آنها، از تعویق و تاخیر مالیاتی استفاده میکنند. اینها همه اشکال یارانهاند و مستلزم محدودیتهای درامدی مستاجران است - لااقل در زمان ورودشان - بنابراین کسانی که کاملاً توانایی پرداخت مالیات نقل و انتقال ملک را به عنوان جزیی از هزینههای سرپناهشان دارند، چندان برتری آشکاری نسبت به سایر پرداخت کنندگان مالیات، نخواهند داشت.
مالیاتهای نقل و انتقال ملک، در یک نظام اجاره - تضمینی میتوانند و باید در اجاره بها تجمیع شوند؛ مانند مورد هزینههای سرمایهای، حاد یارانهای بودن این برای یک خانواده یا یک فرد، عاملی ثابت از هزینههای ساختمان نخواهد بود، بلکه بسته به توانایی (اختلاف) خود مستاجران جهت تامین سهم خود از هزینههای اجارهای، تفاوت خواهد داشت.از آنجا که یارانههای اجاره باید از راه اعتبارات فدرال تامین شود، مانند تقریباً همه یارانههای خانه سازی عمومی که امروزه تامین میشود، دولت مرکزی، به طور موثر، شریک غیرمستقیم اما اساسی برای ذخایر مالیات نقل و انتقال مسکن در شهرداری است. اما باز هم اختلاف اصلی بر سر یکی از تاکتیکها در مورد کاربرد یارانههاست. در حال حاضر، یارانههای خانه سازی دولت فدرال، مستقیم یا غیرمستقیم شامل خرید تجهیزات و انجام عملیاتی است که ماهیتاً جزو هزینههای طبیعی جاری شهراند که برای انطباق [با] فرمولهای فیزیکی و مالی مفهوم پروژه به اشکال غیر طبیعی درآمدهاند. برای نمونه، اعتبارات فدرال برای هزینههای سرمایهای تورف پروژه و سالنهای گردهمایی عمومی، اتاقهای بازی، فضاهای کلینیک و امثال آنها است که به طور غیرمستقیم - از راه جمع آوری بخش زیادی از صورت حساب کلی - پرداخت میشود؛ اینها به صورتی غیرمستقیم برای پلیس اداره خانه سازی و کارگران اجتماعی ادارهی خانه سازی پرداخت میشود. اگر یارانه از چنین هزینههایی حذف شود- زیرا دیگر به تولید مربوط نیستند- و شامل مالیات نقل و انتقال شود، میتواند برای پرداخت مواردی که شهرها شدیداً محتاج آن هستند، کمکی باشد. مانند پارکهای عمومی به خوبی مکان یابی شده به جای تورفهای خصمانه؛ پلیس به جای پلیسهای اداری؛ بازرسی تخلفات ساختمانی به جای مأموران کنترل حفاظت اداری.
غیر از بعضی از نیازها مانند تعداد اتاقهای واحدهای اقامتی (از آنجا که اقامتگاههای بسیار زیادی محدود به این اندازه نخواهد بود)، او. دی. اس هیچ مسئولیت یا قدرتی برای تحمیل معیارهای مطلوب طراحی خود و یا شیوهی ساخت نخواهد داشت. معیارهای فیزیکی و ضوابطی که به کار میرود، باید ضوابط و معیارهایی باشد که در کدهای خود شهر و ضوابط آن تجسم یافته باشد، بنابراین باید همان گونه که برای اماکن مسکونی با اجاره - تضمینی است، برای هر ساختمان بی یارانهای در آن مکان صادق باشد. در این صورت اگر سیاست عمومی بهبود یا تغییر سرانههای مطلوب مساکن برای سلامت، بهداشت، خدمات رفاهی یا طراحی خیابان است، پس این سیاست عمومی باید برای عموم به اجرا درآید - نه برای یک بخش مورد آزمایش از عموم که بطور دلخواه انتخاب شدهاند.
در صورتی که مالک یک ساختمان با اجاره - تضمینی مایل باشد در سطح همکف یا طبقههای زیرین، دارای کاربری تجاری یا سایر کاربریهای غیرمسکونی یا هر دو، باشد؛ هزینههای سرشکن شدهی این فضا به سادگی مشمول تضمین اجاره یا ضمانت مالی نخواهد بود. هزینه و درآمد مالکها از این کاربریها نشان از اقدامات مفیدی دارد که ورای توافقات او با ا.دی. اس خواهد بود.
چون این شیوهی اداره ساختمانهای یارانهای شامل اجتماع بزرگ مقیاس و پاکسازی نخواهد شد، قطعات زمین برای مساکن با اجارهی تضمینی - در اغلب موارد - نیازمند استفاده از قدرت سلب مالکیت خصوصی به نفع عموم نیست، فروش قطعات واجد شرایط در محلات انتخاب شده طبعاً میتواند بر پایهی این که چه کسی مایل است به چه قیمتی بفروشد، مانند آنهایی که عموماً در ساختمانها خصوصی بفروش میرسد، انجام میشود. بی شک هزینهی قطعه باید جذب شود، اما اجازه دهید بیاد بیاوریم که با چنین نظامی، اما ضرورت هزینههای پاکسازی اراضی بزرگ را که اینک آن را نیازمند یارانه مییابیم، حذف میکنیم.
در مواردی که از قدرت سلب مالکیت خصوصی استفاده شود، قیمت خرید باید هزینهها را به طور کامل و واقعی پوشش دهد - مانند ارزش اجارهی تجاری منقضی نشده (17) یا هزینههای کامل و واقعی انتقال و جابه جایی برای کسب، آن گونه که در مورد فروش خصوصی انجام میشود و در آن از اجاره داران کسب، انتظار نمیرود یک یارانهی غیرداوطلبانهی خود - ویرانگر را بابت نقشههای فرد دیگری بپردازند. (18)
مقصود از پرداخت، به جای یارانههای ناعادلانه و غیرداوطلبانه، اجتناب از قتل عمدی تنوع شهر خواهد بود. این پرداخت از یکطرف برای فعالیتهای اقتصادی نابود شده، امکان جابه جایی و ادامهی زندگی واقع بینانه را پدید میآورد (ترجیحاً در چارچوب محله) و از طرف دیگر، گزینش خود به خودی آنچه را ویران شده است تقویت میکند، این نوع گزینش - اجازه دادن به این که آنچه با ارزشتر است، باقی بماند - از تاکتیکهای جاری بازسازی شهر به غایت گم شده است و همین یکی از دلایل نابودی داراییهای اقتصادی شهر است. نکتهای که پشت سر مسکنهای اجاره- تضمینی است و آن را هر چه بیشتر موفق، یا بالقوه موفق ساخته و میسازد.
باز هم، به این دلیل که این روش، موجب عدم نیاز به پاکسازی و نوسازی بزرگ - مقیاس است، برنامه میتواند در برگیرندهی تعداد زیادی از سازندگان و مالکان باشد که به صدها نفر میرسند. این که شهرهای بزرگ ما- متنوع، سرزنده و در حال تغییر - برای بازسازی باید به مشتی از مقامات و کپهای از آقایان بساز و بفروش وابسته باشند، واقعاً مسخره است. مالکان ساختمانهای با اجاره - تضمینی - چند واحدی (19)، اگر میل داشته باشند، قادر خواهند بود خود در این ساختمانها زندگی کنند- درست مانند این که مستاجرند- و این عبرت انگیز خواهد بود، همانگونه که مالکیت فی المجلس اغلب چنین است. این امر مطلقاً الزامی نیست، بلکه میتواند با تشویق چنین شراکتی، در برنامهی ساختمان، یا حتی به طور واقع بینانهتر، با جلوگیری نکردن از فروش سازندگان به چنین خریدارانی، تشویق شود.
چگونه میتوانیم از تاکتیکی مانند تاکتیک ایجاد ساختمان با اجاره - تضمینی استفاده کنیم؟
قبلاً به دو شرط اشاره کردم که در مقابل ضمانتهایی که به مالک داده میشود، ملازم به رعایت آنها میشود. اول این که ساختمانها باید در محلههای تعیین شده، گاهی در یک لکه معین باشند؛ دوم اینکه در اکثر موارد نیاز به آن خواهد بود تا مستاجران از میان متقاضیانی انتخاب شوند که به طور عادی در همان ناحیه، یا در طول همان خیابان، یا در بعضی از گروههای ساختمانی معین شده، زندگی میکنند.
با این دو شرط ساده برای سازندگان، این امکان وجود خواهد داشت که به آرامی و آگاهانه بتوان کارهای متفاوتی انجام داد که به مسئلهی خاص یک مکان ویژه، بستگی دارد.
برای مثال ممکن است ساختمانهای جدید را در محلههایی که به تازگی وارد لیست سیاه شدهاند و فقدان [آنها] در آن بحرانی است، استقرار داد و همزمان با آن مردمی را که قبل از این در محله زندگی میکردهاند، نگه داشت.
ممکن است به طور عمدی شمار واحدهای مسکونی محلههایی را که به کمیت معینی نیاز دارند، افزایش داد، و این افزایش را با کاهش همزمان ازدحام ساختمانهای قدیمیتر نزدیک (حداقل، اجرای نرخ اشتغال قانونی ممکن، عملی میشود) پیوند زد.
این امکان خواهد بود تا مردمی را که مسکن فعلی آنها، چه برای گشودن راه کاربری دیگری یا به دلیل کهنگی، باید تخریب شود، در یک محله نگه داشت.
این امکان خواهد بود که به منظور برقراری نسبتهای موثر، سکونت را به عنوان یک عنصر لایتجزای کاربری اصلی - جایی که کاربری اصلی نیازمند تکمیل سایر عناصر اصلی اختلاط شهر است، مانند کار - وارد، یا به نسبت موثری افزایش داد.
این امکان خواهد بود که شکافهایی را که در اثر عبور خیابانهای جدید از میان بلوکهای بسیار طولانی در لبههای جلویی جدید ساختمانها پدید میآید، نسبتاً پر کرد.
این امکان خواهد بود تا موجودی ساختمانهای عمده یک ناحیهی متنوع از حیث سن و نوع را افزود.
این امکان خواهد بود تا تراکم بیش از حد نواحی استثنایی شهر را پایین آورد و از این طریق به طور تدریجی از فشار مصیبت بار تودهی جمعیت بر این نواحی، به شایستگی اجتناب کرد.
و این امکان خواهد بود که اینها در شرایطی عملی شود که گروههای درآمدی مختلف با هم بیامیزند و این آمیختگی با تشویق در طول زمان، افزایش یابد.
همه اینها، ابزار کمک به پایداری و تنوع جمعیت است - که برخی مستقیم از طریق کمک به ایجاد امکان برای مردمی که خواهان ماندن در یک محلهاند؛ و بعضی بطور غیرمستقیم (تا آنجایی که یک بخش از یکی از کاربریهای بسیار متفاوت در یک شهر بتواند سهم خود را ادا کند)، از طریق کمک به ایجاد خیابانها و مناطق زنده، امن، جالب و متفاوت که مردم خود آن را برای ماندن انتخاب کردهاند، صورت میگیرد.
علاوه بر آن، به خاطر وجود چنین برنامههایی، پول، تغییر و دگرگونی به تدریج وارد هر مکانی خواهد شد که به طور همزمان یا متوالی، نه از ورود مردمی که به انتخاب خود به محلهای میآیند، ممانعت خواهد کرد (اجازه بدهید امیدوار باشیم که این وقفهای کوتاه از جریان خود- ویرانگر تنوع باشد) و نه جلوی ورود نورسیدگان دیگر را که به مصلحت این محله را برای سکونت برگزیدهاند، میگیرد. به همین خاطر در یک محله، در یک زمان، ساختمانهای دیگری ساخته خواهد شد که تعمداً برای ایجاد پایداری اسکان مجدد ساخته نشدهاند، ساختمانهایی که منشاء جغرافیایی مستاجران آن ابداً مدنظر نبوده است.
فرقی نمیکند که ساختمانهای یک بخشی از شهر تا چه حد قدیمیاند، یا ضرورت جابه جایی همه یا بخشی از مردم چه قدر عظیم است، همه این روند نباید ناگهانی رخ دهد. (20)
تعویض و جایگزینی شتابان، در کنار ممانعت اقتصادی از تنوع شهر، اعمال سیاست یکسان سازی، آثر قلب کنندهی ساختمان پروژه، در جهت متقابل با هدف نگهداشت هر تعداد ممکن از مردم که در طول زمان به انتخاب خود آمدهاند - مردمی که در ساختمانهای قدیمی و هم چنین ساختمانهای نو، زندگی میکنند، و دربارهی به سازی ساختمان آن عقاید خود را دارند - عمل میکند.
البته در نظام اجارهی تضمینی و تامین مالی تضمین شده برای ساختمانهای جدید، فرصتهای فراوانی برای فساد و دوز و کلک وجود دارد. هنگامی که بخواهیم، میتوانیم فساد، دوز و کلک و توطئه چینی را منطقاً کنترل کنیم (شانس آن را داریم که در مملکتی زندگی میکنیم که میتوان این کار را کرد) جنگیدن با وعدهی سر خرمن مشکلتر است.ما میتوانیم مطمئن باشیم که هر تاکتیک خاصی که برای مساکن یارانهای به کار رفته تقریباً بطور مداوم، مستمر و ثابت، به شکلی ناگوارتر، از نیازهای جهان واقعی دور میشود. هر فکری که زمانی به ذهن خطور میکند، پس از مدتی به طور سختی از بین میرود. فساد از یکسو - چه فساد بخاطر پول و چه به خاطر قدرت - دارای ماهیت متفاوتی از بوروکراسی تنگ دامنه است. فساد به جای آنکه کمتر شود، مبتکرانهتر رشد میکند، بنابراین هدف بلند مدتتری دارد.
برای مبارزه با وعدهی توخالی و فساد، باید حداقل هر هشت یا ده سال، سعی کنیم روشهای نوین مساکن یارانهای را ابداع یا در روشهای قدیمی تغییری دهیم، تا به قدر کافی برای ما کار کند. ما حتی مجبوریم به طور کامل هر از چندی عوامل یا نمایندگیهای جدیدی برای کارهای جدید به وجود آوریم، و بگذاریم اشکال کهنه شده آن ضعیفتر شوند. در هر حالت، در مواجهه با نیازهای خاصی که در مواضع خاص بروز مییابد، بررسی تاکتیکها همیشه الزامی است. ما همواره باید از خود بپرسیم: «این تدبیر برای کارهایی که نیاز به انجام دارد، عمل میکند؟ و اگر نه، چه خواهیم کرد؟» ایجاد تغییرات دورهای عمدی در تاکتیکهای یارانه، برای پاسخگویی به نیازهای جدیدی که در طول زمان بروز میکند، فرصت زیادی خواهد داد؛ اما هیچ کس نمیتواند پیشاپیش آن را پیش بینی کند. این تذکر، به طور غیرمستقیم، هشداری بر علیه محدودیت تجویزهای خود من در این کتاب هم هست. من فکر میکنم آنها برای امور آنچنان که هستند، معنا دارند. اینجا تنها جایی است که میتوان از آن شروع کرد. اما به این معنا نیست که بعد از بهبود اساسی و افزایش وسیع سرزندگی در شهرهای ما بهترین معنی یا حتی معنای خوبی خواهند داشت. اگر اداره نادرست جاری شهرهای ما ادامه یابد و شکلهای سازندهی رفتار و نیروهایی را که هنوز میتوانیم به آن دل ببندیم و بسازیم، از دست بدهیم، اینها میتوانند دیگر معنی دار نباشند.
حتی امروز هم، در روشهای یارانه ممکن است تغییرات زیادی رخ دهد، تا آنجا که به جای روش خشک قدیمی، بر پایه تغییرات منعطف و تدریجی استوار شود. جیمز روز (21) بانکدار اهل بالتیمور و کسی که به انحای مختلف در اقدامات نوسازی و بازسازی تلاش میکند، پیشنهاد داده است که برای مثال، در شرایط مالکیت مشروط مستاجران تغییری داده شود- منطقیترین فکر برای مکانهایی که خانه سازی ردیفی نوع مسلط اسکان است.
خانه سازی عمومی چنانکه شاید و باید فی نفسه پایان کار نیست. این میتواند فقط به عنوان وسیلهای که شهرهای ما را جایی مناسب برای زندگی کند، مورد قبول باشد. چه نوعی از خانه سازی عمومی باید شکل بگیرد؟... اجارهی مستاجر باید با افزایش درآمدش، افزایش یابد و او نباید به عنوان مستاجر با درآمد بالا، خلع ید شود. وقتی افزایش اجاره او به نقطهای میرسد که قرض او را پوشش دهد، در چارچوب رهن لیبرالی، آنگاه ملک باید با ارزش دفتری خود به نام او سند زده شود و اجارهی او به پرداخت رهنی تبدیل شود. این کار از تشکیل گتوهای خانه سازی عمومی جلوگیری میکند و از مجمع حفاظتی امپراطوری که اینک همهی برنامه را فرا گرفته، میکاهد.
چارلز پلات (22)، معمار نیویورکی، مدتهاست مدافع استفاده از اسکانهای جدید یارانهای است که در ارتباط با ساختمانهای تقریباً قدیمیتر، از آن به عنوان ابزار رفع ازدحام نام میبرد، و در نتیجه بایک تیر با دو نشان زده میشود. ویلیام وی تون (23) استاد برنامهریزی شهری دانشگاه پنسیلوانیا، ادعای قرّایی دربارهی مفهوم عرضهی چرخشی خانه سازی عمومی ایراد کرده، به این واسطه آن را از انواع گوناگون خانه سازی خصوصی در اجتماع، قابل تمیز و تشخیص میداند. ورنون دو مارس (24)، معمار کالیفرنیایی، پیشنهاد نظامی از ساخت خصوصی و خانه سازی برای خود (25) را ارائه کرده، که خیلی شبیه نظام اجاره - تضمینی است که قبلاً گفتهام، در پیشنهاد او همه واجد شرایط هستند و عوامل خانه سازی دولتی نیز میتوانند برایشان مستاجران یارانهای بفرستند.
استنلی تن کل (26) برنامه ریز انجمن برنامهی منطقهای نیویورک میپرسد:
چرا اکنون بر ما آشکار میشود تا ببینیم آیا خود زاغهها از عناصر یک سیاست خوب خانه سازی برخوردار هستند؟ ما ناگهان کشف میکنیم... که خانوادههای زاغه نشین الزاماً وقتی درآمدشان بالا رفت کوچ نمیکنند؛ استقلال زاغهها از راه سیاست مدیریت پدرسالارانه از بین نمیرود؛ و در آخر (به طور باور نکردنی) مردم زاغه، مثل دیگر مردمان، دوست ندارند از محلات خود اخراج شوند... گام بعدی نیاز به تواضع بیشتری خواهد داشت، چون که اینک مستعد اشتباه گرفتن پروژههای ساختمانی بزرگ، با دستاوردهای بزرگ اجتماعی هستیم. ما باید بپذیریم که خلق یک اجتماع ورای تصور هر فرد است؟ ما باید یاد بگیریم که اجتماعاتمان را عزیز و ارجمند بداریم، آنها به سختی به دست میآیند. "ساختمانها را سامان دهید اما مردم را رها کنید". جابه جایی مردم به خارج از محله ممنوع- اگر خانه سازی قرار است مردمی باشد، شعارها باید از این دست باشند.
به طور طبیعی همه مشاهده گران موضوع خانه سازی عمومی، دیر یا زود، اثر مخرب محدودیتهای درآمدی مستاجران را مورد حمله قرار داده و نارسایی آن را گوشزد کردهاند. (27) پیشنهاد اسکان با اجارهی تضمینی که ارائه کردهام نتیجه اندیشههای خود من نیست؛ من به طور ساده، اندیشههایی را که توسط دیگران مطرح بود در قالب یک نظام واحد فکری به هم پیوند زدهام.
چرا این اندیشهها تاکنون در قالب مفهوم خانه سازی عمومی تبلور نیافته است؟
در خصوص این سوال در گذشته پاسخی داده شده است.
اندیشهها آنچنانکه باید به طور دقیق بعمل درنیامدهاند زیرا عموماً مورد قبول بوده و به عنوان تغییراتی که باید در قالب خودمفهوم پروژه، یا در قالب مفهوم مالکیت عمومی خانه سازی یارانهای وارد شود، پیشنهاد شدهاند. در هر دو حالت، اندیشههای اصلی خانه سازی عمومی، به طور یاس آوری برای ایجاد یک شهر خوب در جامعهی ما، نامناسب است. تاکتیکهایی که برای رسیدن به آن شکل گرفته - محصور کردن زاغه، تغییر مکان زاغه، طبقه بندی درامدی، و یکسان سازی - در چارچوب انسانی و در چارچوب تامین نیازهای اقتصادی شهر زشت و نادرستند، اما برای پروژه ساختمان سازی و یا برای مالکیت و مدیریت بوروکراتیک تاکتیکهایی خوب و منطقی به شمار میآیند. در حقیقت، هرگونه تاکتیک دیگری برای رسیدن به این اهداف بسیار غیرمنطقی و تلاشی مذبوحانه است و پیش از آن که جوهر قراردادهای تجدید اجارهی روابط عمومی خشک شود، ناکام میماند.
ما برای اسکانهای یارانهای به تاکتیکهای جدیدی احتیاج داریم، [اما] نه به این علت که تاکتیکهای موجود نیازمند دستکاری و ور رفتن هستند. اما به تاکتیکهای جدید نیاز داریم، زیرا نیازمند اهدافی متفاوت از ساختمان شهر و راهبردهای جدید برای غلبه بر زاغهها و حفظ تنوع جمعیت [در آن]، هم چنین در مکانهایی هستیم که دیگر زاغه نیستند. اهداف متفاوت و استراتژی جدید نیازمند تاکتیکهای مناسب و به طور کامل متفاوت است.
پینوشتها:
1 -Unslumming Slums
2-Catalyzing Diversity
3- Nuturning Lively Streets
4 - Objectives
5-Subsidized Dwellings
6-Conventional Modern Planning
7 - Charles Abrams
8- Caste
نظام کاست یا طبقه اجتماعی موروثی -م
9- مارشال شفر Marshall Shaffer پسر، مدیر باهوش خدمات بهداشت عمومی ایالات متحده که برنام G فدرال کمک به ایجاد ساختمان بیمارستان را اجرا و برای سالهای بسیار آنها را اداره کرد، در کشوی میز تحریرش برگ نوشتهای داشت که گاه و بیگاه به آن نگاه میکرد تا چیزی را به خود تذکر دهد: «یک احمق بهتر از یک عاقل که مایل به پوشاندن لباس به تن احمق است، میتواند لباس خودش را به تن کند."
10 - Cartellized
11 - Rent Supplement
12-City Improvement
13 - Guaranteed Rent Method
14- Physical Units
15 - Office of Dwelling Subsidics (O.D.S.)
16- F.H.Aمخفف Federal Housing Authority است. این تشکیلات در سال 1934 و به موجب قانون خانه سازی آمریکا تأسیس و هدف آن بهبود شرایط مسکن و استاندارد کردن آن ذکر شد. این تشکیلات بعدها منجر به تشکیل وزارت توسعه مسکن و شهر H.U.D گردید -م.]
17 - Value of Unexpired Business Lease
18- این سیاست، در گذشته گاهی برای خریدهای زیر قیمت، خرید برای سلب مالکیت خصوصی نیز اجرا میشد. یعنی وقتی شهرها مطلع میشوند که بی عدالتی نسبت به قربانیان برنامههای آنها نتیجهی اقدام نامطلوب سیاسی برنامههای آنها بوده است، بنابراین وقتی شهر نیویورک اراضی بالادست را که به خاطر عملیات تامین آب، زیر آب رفت، خرید، از امتیازات قانونی ایالتی برخوردار شد که به او اجازه میداد هزینههای کامل و مناسبب فعالیتهای خدماتی از بین رفته را که حتی شامل خرید مراکز خدماتی خوش آتیه میشود، بپردازد.
19 - Multi- Dwelling
20- در اینجا کلمهای هم دربارهی موشها بگویم. این یکی از گرفتاریهای اولیه ایست که خانه سازی جدید باید آن را نابود کند و حضور خانههای قدیمی آنرا تداوم میبخشد. اما موشها آن را نمیدانند. مگر این که بکلی نابود شوند. وقتی که ساختمانهای قدیمی موش خورده ویران شود، موشها به سادگی به ناحیهی مسکونی بعدی نقل مکان میکنند. یکی از مشکلات جدی ایست ساید سفلی Lower East side نیویورک، آنطور که نوشته میشود، هجوم موشها و سایر جانوران موذی از ساختمانهای مخروبه در زمین یک پروژه عظیم جدید تعاونی بنام خانههای سوارد )Seward ( است. وقتی بخش بزرگی از بخش مرکزی شهر (Downtown) سنت لوئیس تخریب شد، موشهای آواره در مقیاس چندین مایل مربع به این ساختمانهای جدید هجوم بردند. اگر انهدام کامل این موشها در ساختمانهای جدید عملی نشود، بچه موشها سرتاسر آنجا را میگیرند. اکثر شهرها دارای تمهیدات قانونی هستند که موشها در خود ساختمان تخریب شده نابود شود، در نیویورک، نرخ جریمهای که برای یک دروغ گویی درباره نابودی موشها صادر شد، و از طرف مالکان فاسد به نابود کنندگان موش پرداخت شد در سال 1960 برابر پنج دلار بود. این که چگونه ارگانهای بخش عمومی مانند مقامات خانه سازی، از قانون تخطی میکنند من نمیدانم. اما برای دانستن اینکه آنها به ساختمانهای جدید هجوم میبرند فقط لازم است در فرایند تخریب به فستیوالهای ترس خورده و مهاجرتهای دسته جمعی موشها در گرگ و میش هوا از مکانهایشان نگاهی بیندازید. ساختمانهای جدید از شر موشها خلاصی ندارند. فقط مردم از دست موشها خلاص میشوند. ساختمانهای ما وقتی موشها - موشهای گنده - به آن چنگ انداختند مورد هجوم و تاراج قرار میگیرند. هزینه سالانه خلاصی کامل از داستانها و سایر جانوران موذی 48 دلار است. که هر انسان زندهای آن را میپردازند. این عقیده که ساختمانها از دست موشها راحت میشوند بدتر از هر فریبی است زیرا تبدیل به دستاویزی میشود که موشها نابود نگردند. (" ما بزودی از شر این ساختمانهای موش خورده خلاص میشویم")
ما انتظار بسیار زیادی از ساختمانهای جدید داریم، و همچنین انتظار بسیار ناچیزی از خودمان.
21 - James Rouse
22 - Charles Platt
23 - Williain Whcaton
24 - Vernon de Mars
25 - Owned Housing
26 - Stanley Tankel
27- بسیاری از این اندیشهها، و مانند آن، در سمپوزیوم «بن بست مرگبار خانه سازی عمومی» که به وسیلهی Architetural Forum در جون 1957 منتشر شد، ارائه گردید.
جیکوبز، جین؛ (1392)، مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی، ترجمهی دکتر حمیدرضا پارسی، آرزو افلاطونی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم