تأمین محیط زیست سالم
نویسنده: آیة الله جوادی آملی
مهمترین عنصر خلافت الهی بعد از فراگیری معارف دینی، آباد ساختن زمین و نجات آن از هر گونه تباهی و تیرگی است. مقصود از زمین، گسترهى زیست بشر است؛ چنین پهنهى پهناوری، از عمق دریا تا اوج سپهر و قلهى آسمان را در بر می گیرد.
بنابراین، فرهنگ زیست محیطی با مقام برین جانشینی خدا آمیخته است. آن کس که به جای پالایش هوا، آن را می آلاید و عوض مرمت زمین، آن را ویران می کند و به جای غرس نهال، به قطع درخت می پردازد و به جای سالم سازی دریا و صحرا، از آلوده کردن آنها ابایی ندارد، چنین فراغ بی فروغی، بی دریغ دروغ می گوید و عنوان باشکوه خلافت را همانند محیط زیست آلوده کرده و به غارت می برد و خویشتن را خلیفهى خدا می شمرد.
منظور از عمارت زمین، تأمین اصول زیست محیطی برای حیات انسانی است؛ نه خصوص زندگی گیاهی که برخی دارند و نه مخصوص حیات حیوانی که عده ای به آن بسنده نمودند، بلکه زندگی انسانی که جامع تمام مراحل نباتی و حیوانی هم خواهد بود؛ یعنی هم زمین از خطر تباهی برهد و هم زمینه از ضرر اخلاقی مصون بماند، تا هم بدن از مزایای طب طبیعی طرفی بندد، هم روح از مواهب ویژهى نفس رحمانی، به روح و ریحان نایل شود .
پیام قرآن کریم از عصارهى متون مقدس آسمانی است، چنین است: ( إن الملوک إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا أعزة أهلها أذلة ) (1). سلاطین ستم، حکمرانان قلدر، دولت مردان جور و طغیان، هنگام ورود به منطقهى دیگران و زمان اقتدار بر آن و وقت نفوذ در آن، به تباهی آن اقدام می کنند. اگر در گذشتهى تاریخ، برای افساد و تخریب، دخول شخصی و ورود فیزیکی لازم بود، هم اکنون که با سرعت سرسام آور صنعت، کنترل از دور برای افساد کافی است. اینان که رسالت اصلی آنها غمخواری تودهى محروم است، سفارت خویش را چونان ددان، خونخواری می دانند :
هر که را رنجه داشتن دین است
تن او نیست تن که تنین است (2)
کسی که از قدرت برتر برخوردار است، وظیفه ای سنگین تر متوجه اوست. اگر امیری مکلف باشد که حوزه امارت خود را سالم نماید، امیر امیران که از وی به میر میران یاد می شود، تکلیف مهمتری دارد ؛ زیرا قلمرو امارت او فسیح تر و وسیع تر از منطقهى امارت امیری است که خود مأمور اوست .
این دستور رسول گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برنامهى حکومتی جانشین آن حضرت، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) تجلی خاصی یافت ؛ زیرا امام علی ( علیه السلام ) به یکی از کارگزاران خود چنین فرمود: « و لیکن نظرک فی عمارة الأرض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لأن ذلک لا یدرک إلا بالعمارة »؛ (4) اهتمام تو به آباد نمودن زمین، بیش از همت گماردن تو، به جمع درآمد باشد. معلوم است که با آلوده کردن محیط زیست ؛ هم نیروی انسانی و هم امکانات طبیعی در معرض آسیب است .
حکومت جامعهى بشری و سیاست آن از مهمترین علوم انسانی به شمار می آید. شناخت علوم انسانی نیازمند به معرفت انسان می باشد. انسان و جهان موجودی اند که هستی خود را از غیر خود دریافت می نمایند و هر دو ؛ یعنی «عالم و آدم » به هم مرتبط اند ؛ چنان که در یکدیگر مؤثر و از یکدیگر متأثرند و هرگز بدون شناخت آن مبدأ فاعلی که هستی او عین ذات وی بوده و به انسان و جهان، هستی عطا می کند و آنها را هماهنگ و منسجم می سازد، معرفت انسانی میسور نیست و در نتیجه شناخت سیاست جامعه انسانی و حکومت آن بدون انسان شناسی میسر نمی باشد .
انسان از نظر اسلام در رأس سه نظام است که مکتبهای غیر الهی وی را واجد آن سه نظام خاص نمی دانند؛ اول نظام فاعلی، دوم نظام داخلی، مخصوص و سوم نظام غایی خاص .
نظام فاعلی وی آن است که علل پیدایش و پرورش او را اموری تشکیل می دهند که همگی آفریدهى خدای یکتا و یگانه اند و تنها مبدأ فاعلی که عالم و آدم از او ظهور کرده، همانا خداوند سبحان می باشد و هیچ عاملی در تحقق انسان استقلال نداشته، هیچ موجودی نیز در پرورش و اداره او مستقل نخواهد بود .
نظام داخلی انسان آن است که حقیقت او را روح مجرد و جسم مادی تشکیل می دهند ؛ یعنی انسان نه همانند فرشتگان، روح بدون جسم است، نه همچون اجرام خاکی و گیاهی، جسم بدون روح می باشد و آنچه مقوّم انسانیت انسان است، همانا روح زوال ناپذیر اوست که جسم زوال ناپذیر خاکی را به همراه دارد .
نظام غایی وی، آن است که با مرگ بدن نابود نمی شود بلکه همواره زنده است و بعد از گذشت از دنیا، وارد جهان پایدار به نام قیامت می شود و با همین بدن به وضع مناسب آن عالم جاودانه به سر می برد و تمام عقاید و اندیشه ها و نیز تمام اخلاق و اوصاف و همچنین تمام کردار و رفتار او محشورند و هرگز او را رها نمی نمایند .
انسان در مکتبهای مادی و حسی، فاقد نظام فاعلی که گذشت و نیز فاقد نظام غایی به معنای یاد شده است و نظام داخلی وی منحصر در ماده و جسم خواهد بود و روح و اندیشه های روحی نیز تفسیر مادی خواهد داشت. قرآن کریم که بهترین مفسر انسان و جهان می باشد، نظامهای سه گانه انسانی را در آیات فراوان بیان داشت و یکی از جامع ترین آیات که به هر سه نظام اشاره دارد، آیهى سورهى «طه » است که از زبان حضرت موسای کلیم ( علیه السلام ) دربارهى فراعنهى مصر چنین نقل می فرماید: ( قال ربنا الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی ) (5) ؛ زیرا در این آیه نظام فاعلی به عنوان پروردگار همگان یاد شد و نظام غایی، به عنوان اینکه خداوند، سازمان هستی هر چیزی را که در خود آن چیز باشد عطا کرد، ذکر شد و سازمان مناسب با هستی انسان، همان است که در آیات سورهى « ص » ( إنی خالق بشرا من طین * فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین ) (6) به طور صریح مطرح شد .
بنابراین، فرهنگ زیست محیطی با مقام برین جانشینی خدا آمیخته است. آن کس که به جای پالایش هوا، آن را می آلاید و عوض مرمت زمین، آن را ویران می کند و به جای غرس نهال، به قطع درخت می پردازد و به جای سالم سازی دریا و صحرا، از آلوده کردن آنها ابایی ندارد، چنین فراغ بی فروغی، بی دریغ دروغ می گوید و عنوان باشکوه خلافت را همانند محیط زیست آلوده کرده و به غارت می برد و خویشتن را خلیفهى خدا می شمرد.
منظور از عمارت زمین، تأمین اصول زیست محیطی برای حیات انسانی است؛ نه خصوص زندگی گیاهی که برخی دارند و نه مخصوص حیات حیوانی که عده ای به آن بسنده نمودند، بلکه زندگی انسانی که جامع تمام مراحل نباتی و حیوانی هم خواهد بود؛ یعنی هم زمین از خطر تباهی برهد و هم زمینه از ضرر اخلاقی مصون بماند، تا هم بدن از مزایای طب طبیعی طرفی بندد، هم روح از مواهب ویژهى نفس رحمانی، به روح و ریحان نایل شود .
رسالت سنگین حاکمان در تأمین محیط زیست سالم
پیام قرآن کریم از عصارهى متون مقدس آسمانی است، چنین است: ( إن الملوک إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا أعزة أهلها أذلة ) (1). سلاطین ستم، حکمرانان قلدر، دولت مردان جور و طغیان، هنگام ورود به منطقهى دیگران و زمان اقتدار بر آن و وقت نفوذ در آن، به تباهی آن اقدام می کنند. اگر در گذشتهى تاریخ، برای افساد و تخریب، دخول شخصی و ورود فیزیکی لازم بود، هم اکنون که با سرعت سرسام آور صنعت، کنترل از دور برای افساد کافی است. اینان که رسالت اصلی آنها غمخواری تودهى محروم است، سفارت خویش را چونان ددان، خونخواری می دانند :
هر که را رنجه داشتن دین است
تن او نیست تن که تنین است (2)
کسی که از قدرت برتر برخوردار است، وظیفه ای سنگین تر متوجه اوست. اگر امیری مکلف باشد که حوزه امارت خود را سالم نماید، امیر امیران که از وی به میر میران یاد می شود، تکلیف مهمتری دارد ؛ زیرا قلمرو امارت او فسیح تر و وسیع تر از منطقهى امارت امیری است که خود مأمور اوست .
وظیفهى حکمومت اسلامی نسبت به تأمین سلامت محیط زیست
این دستور رسول گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در برنامهى حکومتی جانشین آن حضرت، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) تجلی خاصی یافت ؛ زیرا امام علی ( علیه السلام ) به یکی از کارگزاران خود چنین فرمود: « و لیکن نظرک فی عمارة الأرض أبلغ من نظرک فی استجلاب الخراج لأن ذلک لا یدرک إلا بالعمارة »؛ (4) اهتمام تو به آباد نمودن زمین، بیش از همت گماردن تو، به جمع درآمد باشد. معلوم است که با آلوده کردن محیط زیست ؛ هم نیروی انسانی و هم امکانات طبیعی در معرض آسیب است .
حکومت جامعهى بشری و سیاست آن از مهمترین علوم انسانی به شمار می آید. شناخت علوم انسانی نیازمند به معرفت انسان می باشد. انسان و جهان موجودی اند که هستی خود را از غیر خود دریافت می نمایند و هر دو ؛ یعنی «عالم و آدم » به هم مرتبط اند ؛ چنان که در یکدیگر مؤثر و از یکدیگر متأثرند و هرگز بدون شناخت آن مبدأ فاعلی که هستی او عین ذات وی بوده و به انسان و جهان، هستی عطا می کند و آنها را هماهنگ و منسجم می سازد، معرفت انسانی میسور نیست و در نتیجه شناخت سیاست جامعه انسانی و حکومت آن بدون انسان شناسی میسر نمی باشد .
انسان از نظر اسلام در رأس سه نظام است که مکتبهای غیر الهی وی را واجد آن سه نظام خاص نمی دانند؛ اول نظام فاعلی، دوم نظام داخلی، مخصوص و سوم نظام غایی خاص .
نظام فاعلی وی آن است که علل پیدایش و پرورش او را اموری تشکیل می دهند که همگی آفریدهى خدای یکتا و یگانه اند و تنها مبدأ فاعلی که عالم و آدم از او ظهور کرده، همانا خداوند سبحان می باشد و هیچ عاملی در تحقق انسان استقلال نداشته، هیچ موجودی نیز در پرورش و اداره او مستقل نخواهد بود .
نظام داخلی انسان آن است که حقیقت او را روح مجرد و جسم مادی تشکیل می دهند ؛ یعنی انسان نه همانند فرشتگان، روح بدون جسم است، نه همچون اجرام خاکی و گیاهی، جسم بدون روح می باشد و آنچه مقوّم انسانیت انسان است، همانا روح زوال ناپذیر اوست که جسم زوال ناپذیر خاکی را به همراه دارد .
نظام غایی وی، آن است که با مرگ بدن نابود نمی شود بلکه همواره زنده است و بعد از گذشت از دنیا، وارد جهان پایدار به نام قیامت می شود و با همین بدن به وضع مناسب آن عالم جاودانه به سر می برد و تمام عقاید و اندیشه ها و نیز تمام اخلاق و اوصاف و همچنین تمام کردار و رفتار او محشورند و هرگز او را رها نمی نمایند .
انسان در مکتبهای مادی و حسی، فاقد نظام فاعلی که گذشت و نیز فاقد نظام غایی به معنای یاد شده است و نظام داخلی وی منحصر در ماده و جسم خواهد بود و روح و اندیشه های روحی نیز تفسیر مادی خواهد داشت. قرآن کریم که بهترین مفسر انسان و جهان می باشد، نظامهای سه گانه انسانی را در آیات فراوان بیان داشت و یکی از جامع ترین آیات که به هر سه نظام اشاره دارد، آیهى سورهى «طه » است که از زبان حضرت موسای کلیم ( علیه السلام ) دربارهى فراعنهى مصر چنین نقل می فرماید: ( قال ربنا الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی ) (5) ؛ زیرا در این آیه نظام فاعلی به عنوان پروردگار همگان یاد شد و نظام غایی، به عنوان اینکه خداوند، سازمان هستی هر چیزی را که در خود آن چیز باشد عطا کرد، ذکر شد و سازمان مناسب با هستی انسان، همان است که در آیات سورهى « ص » ( إنی خالق بشرا من طین * فإذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین ) (6) به طور صریح مطرح شد .
مهمترین هدف حکومت اسلامی، خلافت الهی انسان و تشکیل مدینه فاضله
تأسیس و تأمین مدینه فاضله توسط انسان کامل
پی نوشت:
1- سورهى نمل، آیهى 34.
2- حدیقة الحقیقه، ص 550.
3- نهج الفصاحه، ج 2، ص692.
4- نهج البلاغه، نامهى 53.
5- سورهى طه، آیهى 50.
6- سوره ص، آیات 71-72.