شاعر: سید مسیح شاه چراغی
تسبیح زخمهای تو تصویر میشود
تا دانه دانه اشک تو زنجیر میشود
اندوه کعبه بود، ترک خورد از غمت
دارد به شکل قلب تو تصویر میشود
آیینه در برابر منشور گریههات
در غربت نگاه تو تکثیر میشود
از سیر تا پیاز غمت سیر گریه کرد
آن دختری که از همه کس سیر میشود
آن قدر خون گریست که افتاد بر زبان
دارد به پای غصه تو پیر میشود
دنیا بدون فاطمه یک جور دیگریست
خیلی برات سرد و نفسگیر میشود
تا دستهای حیدریت بسته میشوند
روباه هم به یک دو نفس شیر میشود
این سفرههای نان و نمک بعد رفتنت
لبریز شیر و گندم و تزویر میشود
یعنی علی نماز نمیخواند؟.....وای من
روح اذان به مأذنه تکفیر میشود
شبهای قدر وقت نزول کبود تو
فزت و رب....به خون تو تفسیر میشود
این قلبهای سنگیمان خیبری شدند
تنها به دست مهر تو تسخیر میشود