شاعر: سيد حسن حسن زاده «افق»
ز سيل اشک ديده، خاک را گل مىكنم امشب
نباشد محرمم كس، راز با دل مىكنم امشب
نظر بر آسمان مىافكنم گه بر مه و انجم
گه از منزل برون، گه رو به منزل مىكنم امشب
روان گردم سحرگاهان به سوى مسجد كوفه
ز خواب صبحدم بيدار، قاتل مىكنم امشب
ز ضرب تيغ خصم دون، سرم شق القمر گردد
ز خون زخم سر پيمانه كامل مىكنم امشب
هواى جنّت و خلد برينم آرزو باشد
به سوى قرب حق طىّ مراحل مىكنم امشب
«افق» باشد گدا و خوشه چين خرمن مولا
جوى از خرمن لطف تو حاصل مىكنم امشب