گرجستان هیچگاه کشوری مسیحی یا مسلمان نخواهد شد
مشارکت گرجستان در پروژه های منطقه ای علاوه بر آنكه که به انزوای ارمنستان دامن زده است به برخی دیدگاهها در بین ارمنیان مبنی بر سوء ظن به دوستی گرجی ها با ارامنه نيز افزوده است. همچنين تمایل شدید گرجستان به پیوستن به ناتو و همراهی این کشور با سازمانهای غربی و اروپایی ، معادلات قدرت در منطقه قفقاز جنوبی را دستخوش تحول و دگرگونی ساخته است. پاآتا زاکاریشویلی عضو حزب جمهوری خواه گرجستان و صاحبنظر سیاسی برجسته گرجی در گفتگويي تحولات گرجستان پس از انقلاب گل رز و تغییرات مناسبات منطقه ای و بین المللی این کشور را مورد بررسی و موشکافی قرار داده است.
بیش از چهار سال از «انقلاب گل رز» در گرجستان گذشته است. در این مدت در گرجستان چه تغییراتی رخ داده است؟
در این چهار سال و نیم یعنی از ژانویه 2003 تغییرات زیادی در گرجستان به وقوع پیوسته است. من حتی می توانم بگویم کشور بطور عميقي تغییر کرده است. گرچه برخی اینگونه می اندیشند که اگر تغییرات بنیادی همیشه خوب هستند پس برای بهتر شدن چه باید کرد ؟گامهای مهم زیادی در این چهار سال و اندی برداشته شده است .البته همچنان باید به سمت پیشرفت گام برداریم. ضمن اینکه میخائیل سااکاشویلی به قدری پیش بینی ناپذیر است که گاهی اوقات ما نمی توانیم بدانیم تصمیم فردای او چیست. اما من در مورد یک اندیشه می توانم با اطمینان سخن بگویم: گرجستان هرگز در مقابل ارمنستان یا یک کشور دیگر منطقه نخواهد ایستاد .ما از نظر اقتصادی در پروژه های مشترکی با آذربایجان و ترکیه شرکت می کنیم اما از نظر فرهنگی و مذهبی با ارمنستان پیوستگی داریم .گرجستان هیچگاه با کشورهای مسلمان در برابر یک کشور مسیحی متحد نخواهد شد .فراموش نکنید پروژه های قارص-تفلیس- باکو و باکو - تفلیس- جیحان، پروژه هایی آمریکایی اند و گرجستان می بایست در این پروژه ها مشارکت کند چرا که لازمه سیاست خارجی رئیس جمهور ما این بود.
روابط گرجستان با روسیه اخیرا هرگونه امید به بهبود را از دست داده است. طبیعتا طرف گرجی روسیه را مقصر می داند و بر عکس .در این تنش دیگر قدیمی شده ، حق با کیست؟
روابط روسیه و گرجستان هیچگاه چندان خوب نبوده است. اکنون روسیه در صدد است تا به آرامی رویکرد بدی نسبت به گرجستان در پیش گیرد تا اینکه روابطی از روی دوستی و خیر خواهی با کشور ما برقرار کند و به دلایلی روسها روشهای مخفی را انتخاب کرده اند. ما نیز روسیه را مسبب تمام بدبختی هاو مصائب تاریخی خود می دانیم. البته این تمام مسئله نیست فقط ماجرای دستگیری افسران اطلاعاتی روسیه را به یاد آورید. ساآکاشویلی از این بهانه استفاده کرد تا به غرب تمایلات ضد روسیه خود را نشان دهد. مشکل شواردنادزه که بیهوده به «روباه پیر» معروف نبود این بود که او عادت داشت با همه بازی کند (هم روسیه و هم غرب). ساآکاشویلی تصمیم گرفت روی غرب حساب کند و ما اکنون دارای موقعیتی هستیم که گرجستان دموکراتیک ترین کشور منطقه برای آمریکائی ها ست. البته این برای کشورهای منطقه خیلی بد است چون تعادلی در این زمینه بین این کشورها وجود ندارد.
گرجستان چگونه می خواهد مناقشات خود در آبخازیا و اوستیا را حل و فصل نماید؟ آیا مدل کوزوو قابل قبول است؟
این مناقشات واجد زمینه ها و فرصت های بسیار اندکی برای جدایی طلبی می باشد. بله برخی همانندی ها بین کوزوو و آبخازیا وجود دارد اما تفاوتها بیشتر از این تشابهات است. در واقع اگر پرستینا بخواهد استقلال خود را اعلام نمایدمی تواند آن را بدون درخواست از هیچ کشوری به دست آورد. تمام مناطق بحرانی جهان هم همینطور. اما اگر ما موضوع کوزوو را با مناقشات فروزان در منطقه CIS مقایسه کنیم چه چیزی خواهیم دید؟ در کوزوو دو میلیون آلبانیایی وجود دارند و تعداد بسیار کمی صرب.در حالی که در آبخازیا بومیان آبخاز نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند و نیم دیگر جمعیت، ملیت های دیگر هستند (ارمنی ها و گرجی ها ). و موضوع دیگری که اهمیت بسیار دارد این که آلبانی از کوزوو حمایت می کند، ارمنستان از قره باغ کوهستانی ولی هیچ کشوری از آبخازیا پشتیبانی نمی کند. روسیه خارج از این مقایسه است. چرا که منافع خاص خود را در آنجا دنبال می کند .مدل کوزوو می تواند برای قره باغ استفاده شود گرچه پروسه ای زمان بر و طولانی است. و اما در مورد مسئله اوستیا، این مورد پیچیدگی بسیار بیشتری دارد. در این مناقشه اوستیای شمالی حضور دارد که موضع طرفدار روسیه دارد و تفلیس که روابط طبیعی ای با ولادی قفقاز دارد. می دانیم دو جاده مهم اتصال قفقاز جنوبی به روسیه از اوستیای شمالی می گذرد.
در خصوص امکان بازگشت ترک های مسخطی به گرجستان و به ویژه به جاواخک زیاد صحبت می شود. این امر چه تاثیری در ثبات جاواختی و کلا گرجستان خواهد داشت؟
قبل از هرچیز بگویم که تمایل مسخطی ها به اسکان در گرجستان خیلی اغراق آمیز است .بر اساس آخرین اطلاعات 130 هزار ترک مسخطی در قزاقستان، ازبکستان و سایر کشورها ساکن هستند و فقط 20 هزار تن از آنان تمایل به بازگشت دارند. توجه داشته باشید که بسیاری از آنان نمی خواهند از یک کشور مسلمان خارج شوند و در کشوری مسیحی چون گرجستان اسکان یابند. آنها بیشتر ترجیح می دهند به ترکیه بروند. انتظار نمی رود موج گسترده ای از اسکان ترکهای مسخطی در منطقه جاواختی پدید آید و دولت گرجستان نیز چنین برنامه ای را تدارک ندیده است. به احتمال زیاد ارامنه و گرجی های منطقه جاواخک علیه مسخطی ها با هم متحد خواهند شد.
شما منکر این امر نیستید که تمایلات ضد ارمنی شدیدی در گرجستان وجود دارد ؟مقصر این پدیده کیست؟
گرجستان هنوز خود را به عنوان یک دولت احساس نمی کند و این به دلیل وجود یک سیاست خودباورانه در این کشور است که به ناسیونالیسم دامن می زند. این احساس عموما در زندگی روزمره وجود دارد. گرجی ها به یک تصویر یا پنداری از دشمن نیاز دارند و ارمنیان مصداق چنین پنداری شده اند. اما مشکل در ارمنیان نیست، مشکل در خود گرجی هاست. در طرز فکر آنان. آنها با آذری ها نیز بد تا می کنند. درست است که امروزه هیچ کس همانند زمانی که گامساخوردیا رئیس کشور بود و شعار «گرجستان برای گرجی ها» را سر می داد سخن نمیگوید اما هنوز رد پاهایی از آن دوران باقی مانده است. در قضیه جاواخک فقط دولت گرجستان مقصر است .من فکر می کنم در آنجا هیچ چیز از اعطای خود مختاری خطرناک تر نیست. مفهوم خود مختاری فقط بر خودگردانی دلالت می کند .و به این دلیل است که ما نباید فراموش کنیم که جامعه گرجی در ترسی موهوم از خودمختاری به سر می برد که با در نظر گرفتن تمایلات جدایی طلبانه جمهوری های خودمختار گرجستان مانند آبخازیا و اوستیای جنوبی قابل تحلیل و تبیین می باشد. تمام گام هایی که توسط ارمنیان منطقه جاواخک گرجستان برداشته شده است از نظر ما به عنوان گامهایی به سوی استقلال و جدایی کامل فرض می شود اما در واقع اینگونه نیست. دلیل این ترس موهوم از مفهوم خودمختاری این است که ما یکدیگر را نمی شناسیم .ما باید بنشینیم و ببینیم ارمنیان جاواخک چه می خواهند و دولت گرجستان چه می تواند به آنها بدهد.
منبع:ايراس
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
بیش از چهار سال از «انقلاب گل رز» در گرجستان گذشته است. در این مدت در گرجستان چه تغییراتی رخ داده است؟
در این چهار سال و نیم یعنی از ژانویه 2003 تغییرات زیادی در گرجستان به وقوع پیوسته است. من حتی می توانم بگویم کشور بطور عميقي تغییر کرده است. گرچه برخی اینگونه می اندیشند که اگر تغییرات بنیادی همیشه خوب هستند پس برای بهتر شدن چه باید کرد ؟گامهای مهم زیادی در این چهار سال و اندی برداشته شده است .البته همچنان باید به سمت پیشرفت گام برداریم. ضمن اینکه میخائیل سااکاشویلی به قدری پیش بینی ناپذیر است که گاهی اوقات ما نمی توانیم بدانیم تصمیم فردای او چیست. اما من در مورد یک اندیشه می توانم با اطمینان سخن بگویم: گرجستان هرگز در مقابل ارمنستان یا یک کشور دیگر منطقه نخواهد ایستاد .ما از نظر اقتصادی در پروژه های مشترکی با آذربایجان و ترکیه شرکت می کنیم اما از نظر فرهنگی و مذهبی با ارمنستان پیوستگی داریم .گرجستان هیچگاه با کشورهای مسلمان در برابر یک کشور مسیحی متحد نخواهد شد .فراموش نکنید پروژه های قارص-تفلیس- باکو و باکو - تفلیس- جیحان، پروژه هایی آمریکایی اند و گرجستان می بایست در این پروژه ها مشارکت کند چرا که لازمه سیاست خارجی رئیس جمهور ما این بود.
روابط گرجستان با روسیه اخیرا هرگونه امید به بهبود را از دست داده است. طبیعتا طرف گرجی روسیه را مقصر می داند و بر عکس .در این تنش دیگر قدیمی شده ، حق با کیست؟
روابط روسیه و گرجستان هیچگاه چندان خوب نبوده است. اکنون روسیه در صدد است تا به آرامی رویکرد بدی نسبت به گرجستان در پیش گیرد تا اینکه روابطی از روی دوستی و خیر خواهی با کشور ما برقرار کند و به دلایلی روسها روشهای مخفی را انتخاب کرده اند. ما نیز روسیه را مسبب تمام بدبختی هاو مصائب تاریخی خود می دانیم. البته این تمام مسئله نیست فقط ماجرای دستگیری افسران اطلاعاتی روسیه را به یاد آورید. ساآکاشویلی از این بهانه استفاده کرد تا به غرب تمایلات ضد روسیه خود را نشان دهد. مشکل شواردنادزه که بیهوده به «روباه پیر» معروف نبود این بود که او عادت داشت با همه بازی کند (هم روسیه و هم غرب). ساآکاشویلی تصمیم گرفت روی غرب حساب کند و ما اکنون دارای موقعیتی هستیم که گرجستان دموکراتیک ترین کشور منطقه برای آمریکائی ها ست. البته این برای کشورهای منطقه خیلی بد است چون تعادلی در این زمینه بین این کشورها وجود ندارد.
گرجستان چگونه می خواهد مناقشات خود در آبخازیا و اوستیا را حل و فصل نماید؟ آیا مدل کوزوو قابل قبول است؟
این مناقشات واجد زمینه ها و فرصت های بسیار اندکی برای جدایی طلبی می باشد. بله برخی همانندی ها بین کوزوو و آبخازیا وجود دارد اما تفاوتها بیشتر از این تشابهات است. در واقع اگر پرستینا بخواهد استقلال خود را اعلام نمایدمی تواند آن را بدون درخواست از هیچ کشوری به دست آورد. تمام مناطق بحرانی جهان هم همینطور. اما اگر ما موضوع کوزوو را با مناقشات فروزان در منطقه CIS مقایسه کنیم چه چیزی خواهیم دید؟ در کوزوو دو میلیون آلبانیایی وجود دارند و تعداد بسیار کمی صرب.در حالی که در آبخازیا بومیان آبخاز نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند و نیم دیگر جمعیت، ملیت های دیگر هستند (ارمنی ها و گرجی ها ). و موضوع دیگری که اهمیت بسیار دارد این که آلبانی از کوزوو حمایت می کند، ارمنستان از قره باغ کوهستانی ولی هیچ کشوری از آبخازیا پشتیبانی نمی کند. روسیه خارج از این مقایسه است. چرا که منافع خاص خود را در آنجا دنبال می کند .مدل کوزوو می تواند برای قره باغ استفاده شود گرچه پروسه ای زمان بر و طولانی است. و اما در مورد مسئله اوستیا، این مورد پیچیدگی بسیار بیشتری دارد. در این مناقشه اوستیای شمالی حضور دارد که موضع طرفدار روسیه دارد و تفلیس که روابط طبیعی ای با ولادی قفقاز دارد. می دانیم دو جاده مهم اتصال قفقاز جنوبی به روسیه از اوستیای شمالی می گذرد.
در خصوص امکان بازگشت ترک های مسخطی به گرجستان و به ویژه به جاواخک زیاد صحبت می شود. این امر چه تاثیری در ثبات جاواختی و کلا گرجستان خواهد داشت؟
قبل از هرچیز بگویم که تمایل مسخطی ها به اسکان در گرجستان خیلی اغراق آمیز است .بر اساس آخرین اطلاعات 130 هزار ترک مسخطی در قزاقستان، ازبکستان و سایر کشورها ساکن هستند و فقط 20 هزار تن از آنان تمایل به بازگشت دارند. توجه داشته باشید که بسیاری از آنان نمی خواهند از یک کشور مسلمان خارج شوند و در کشوری مسیحی چون گرجستان اسکان یابند. آنها بیشتر ترجیح می دهند به ترکیه بروند. انتظار نمی رود موج گسترده ای از اسکان ترکهای مسخطی در منطقه جاواختی پدید آید و دولت گرجستان نیز چنین برنامه ای را تدارک ندیده است. به احتمال زیاد ارامنه و گرجی های منطقه جاواخک علیه مسخطی ها با هم متحد خواهند شد.
شما منکر این امر نیستید که تمایلات ضد ارمنی شدیدی در گرجستان وجود دارد ؟مقصر این پدیده کیست؟
گرجستان هنوز خود را به عنوان یک دولت احساس نمی کند و این به دلیل وجود یک سیاست خودباورانه در این کشور است که به ناسیونالیسم دامن می زند. این احساس عموما در زندگی روزمره وجود دارد. گرجی ها به یک تصویر یا پنداری از دشمن نیاز دارند و ارمنیان مصداق چنین پنداری شده اند. اما مشکل در ارمنیان نیست، مشکل در خود گرجی هاست. در طرز فکر آنان. آنها با آذری ها نیز بد تا می کنند. درست است که امروزه هیچ کس همانند زمانی که گامساخوردیا رئیس کشور بود و شعار «گرجستان برای گرجی ها» را سر می داد سخن نمیگوید اما هنوز رد پاهایی از آن دوران باقی مانده است. در قضیه جاواخک فقط دولت گرجستان مقصر است .من فکر می کنم در آنجا هیچ چیز از اعطای خود مختاری خطرناک تر نیست. مفهوم خود مختاری فقط بر خودگردانی دلالت می کند .و به این دلیل است که ما نباید فراموش کنیم که جامعه گرجی در ترسی موهوم از خودمختاری به سر می برد که با در نظر گرفتن تمایلات جدایی طلبانه جمهوری های خودمختار گرجستان مانند آبخازیا و اوستیای جنوبی قابل تحلیل و تبیین می باشد. تمام گام هایی که توسط ارمنیان منطقه جاواخک گرجستان برداشته شده است از نظر ما به عنوان گامهایی به سوی استقلال و جدایی کامل فرض می شود اما در واقع اینگونه نیست. دلیل این ترس موهوم از مفهوم خودمختاری این است که ما یکدیگر را نمی شناسیم .ما باید بنشینیم و ببینیم ارمنیان جاواخک چه می خواهند و دولت گرجستان چه می تواند به آنها بدهد.
منبع:ايراس
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله