محیط بی‏ صفای خانواده

جدال و کشمکشهای دائمی بین والدین تأثیر نامطلوبی بر روح و روان فرزندان می‏گذارد. محیط بی‏صفای خانوادگی، فقر فرهنگی والدین از نقطه‏نظر تربیت فرزندان، بی‏مهری، خشونت و ... کانون خانه را سرد و بی‏فروغ می‏سازد. در چنین خانواده‏ای پدر و مادر به جای مهرورزی به یکدیگر و به فرزندان، به مجادله با یکدیگر می‏پردازند و فرزندان را به حال خود وا می‏گذارند.
يکشنبه، 5 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محیط بی‏ صفای خانواده
محیط بی‏ صفای خانواده
محیط بی‏ صفای خانواده

نويسنده: زهره دهخدا
جدال و کشمکشهای دائمی بین والدین تأثیر نامطلوبی بر روح و روان فرزندان می‏گذارد. محیط بی‏صفای خانوادگی، فقر فرهنگی والدین از نقطه‏نظر تربیت فرزندان، بی‏مهری، خشونت و ... کانون خانه را سرد و بی‏فروغ می‏سازد. در چنین خانواده‏ای پدر و مادر به جای مهرورزی به یکدیگر و به فرزندان، به مجادله با یکدیگر می‏پردازند و فرزندان را به حال خود وا می‏گذارند.
الفاظ زشت و ناخوشایندی که بعضی از والدین بدون پروا در مقابل فرزندان، به یکدیگر می‏پرانند، صرف‏نظر از جنبه بدآموزی، روح و روان فرزندان را تیره می‏سازد.
«...» 18 ساله و اهل قم می‏باشد. وی در دوره پیش‏دانشگاهی درس می‏خواند و در این باره می‏گوید: «پدر و مادرم افراد تحصیل‏کرده‏ای هستند. مادرم لیسانس روان‏شناسی و پدرم لیسانس اقتصاد دارد. از بیرون هر کس زندگی ما را ببیند به حال ما غبطه می‏خورد؛ درآمد خوب، رفاه مطلوب، پدر و مادر تحصیل‏کرده و فرزندان باهوش و مستعد. اما از درون همه اینها جز مشتی خاکستر نیست. پدر و مادرم هر دو شاغل هستند و بیشتر اوقات در کنار هم نیستند، ولی همین که از سر کار برمی‏گردند خانه به جهنمی سوزان تبدیل می‏شود. مثلاً پدرم به مادرم می‏گوید چرا استکانی که برای من در آن چایی آوردی، این قدر لک دارد و توجیه مادرم که به علت آب شور، ظرف‏ها همه لک می‏شوند و او وقت ندارد ظرف‏ها را دستمال بکشد، همین مسأله به ظاهر بسیار کوچک، باعث نزاعی سخت بین پدر و مادرم می‏شود. و ما فرزندان هم انگار نه انگار که وجود خارجی داریم تا کمی به ما فکر کنند. برای اینها فقط آنچه مهم است؛ خوراک خوب، پوشاک خوب و به قول امروزی‏ها کلاس گذاشتن جلوی دیگران است! پدرم بیماری خودخواهی دارد و مادرم هم فکر می‏کند، چون سر کار می‏رود، دیگر نباید دست به کاری در خانه بزند. گویا نمی‏داند مهمترین وظیفه یک زن، خانه‏داری است. من و خواهرم بیشتر سعی می‏کنیم اوقات خودمان را در کتابخانه سپری کنیم تا خانه!».
کانون خانواده که بر اثر تعارض و نفاق و جدال بین پدر و مادر آشفته است، آثاری در روان فرزندان می‏گذارد که چندین سال بعد به صورت عصیان جوانی و سرکشی از مقررات پیرامون خود بروز می‏کند. بررسی زندگی بسیاری از نوجوانان بزهکار ثابت کرده که بی‏مهری و نزاع بین والدین و نامساعد بودن اوضاع خانواده، تأثیر عمده‏ای در بروز بزهکاری آنان داشته است. درون خانه هم، فرزندان ممکن است همان رفتاری را که والدین نسبت به یکدیگر اعمال می‏کنند، نسبت به آنها اعمال کنند. دوستی می‏گفت پسری را می‏شناسد که از بس پدر او به بهانه‏های واهی مادرش را کتک زده است، پسر هم یاد گرفته و بر سر کوچکترین موضوع مادرش را به باد کتک می‏گیرد.
عدم احترام والدین به یکدیگر، متوقع بودن از یکدیگر، انتظارات بیجا داشتن و ... باعث می‏شود فرزندان نیز این گونه خودسر و بی‏پروا بار بیایند.
«...» که 16 سال دارد و در رشته ریاضی درس می‏خواند، چنین درددل می‏کند: «من پدر و مادرم را به شدت دوست دارم و دلم می‏خواهد که آنها نیز همدیگر را دوست داشته باشند. اما پدر و مادرم مثل دو نفر بیگانه و غریب با یکدیگر زندگی می‏کنند. مادرم همیشه پدرم را به خاطر نداشتن ماشین و خانه آن‏چنانی سرکوب می‏زند و ... پدرم نیز مادرم را به خاطر آنکه از لحاظ ظاهری چندان جذاب نیست، مورد سرزنش قرار می‏دهد. البته این طور که من محترمانه می‏گویم سرزنش می‏کنند نه! بلکه بعضی وقت‏ها کلمات و الفاظ آنها از حد و حدود خود خارج می‏شود و به نهایت زشتی و ... می‏رسد. جالب اینجاست که هر دوی آنها به یکدیگر می‏گویند، اگر به خاطر من که تنها فرزندشان هستم، نبود حاضر نبودند یک روز هم، یکدیگر را تحمل کنند! اما به خاطر من حاضر نیستند دست از لجبازی‏های خود بردارند و کانون خانواده را به کانونی سرشار از لطف و صفا تبدیل نمایند. دلم می‏خواست می‏توانستم بین آنها صلح و صفا برقرار کنم و بگویم که مادر من! همین پدر را که تو روزی صد بار او را بدبخت‏تر و بیچاره‏تر از دیگران می‏پنداری، دوست دارم و یا پدر من همین مادر را که تو بارها به او گفته‏ای: «قیافه‏ات به همه چیز می‏ماند، مگر به آدمیزاد! آدم باید کفاره بدهد تا بتواند به قیافه تو نگاه کند و ...» دوست دارم.»
نوجوانان و جوانان مهمترین انتظاری که از پدر و مادر دارند، مهر و محبت می‏باشد. صفای خانوادگی و احترام گذاشتن به یکدیگر از هر چیزی برای آنها دلنشین‏تر است.
یادمان باشد که والدین باید در درجه اول به یکدیگر عشق بورزند و ثمره این عشق را در روح و روان فرزندان متجلی نمایند. نوجوانان و جوانان نیز باید با درک مسائل و مشکلات احتمالی والدین، سعی کنند از بروز تنش‏ها و جدال‏ها در خانواده جلوگیری نمایند.
ایجاد روحیه نظم و همکاری در خانواده، احترام گذاشتن به عقاید یکدیگر، گذشت نسبت به خطاهای کوچک، عیب‏جویی نکردن از یکدیگر، سپاسگزار بودن نسبت به هم، و نداشتن توقعات بیجا از یکدیگر در ارتباط فرزندان با والدین و والدین با یکدیگر، باعث می‏شود که کانون خانواده سرشار از صفا و محبت باشد. در چنین خانواده‏ای است که پیوند روحی و عاطفی عمیق بین والدین با یکدیگر و با فرزندان به وجود می‏آید و این پیوند سبب می‏شود که بسیاری از نیازهای روحی فرزندان در محیط خانواده برآورده شود و از این بابت دچار کمبود نشوند.
اگر والدین بخواهند فرزندان آنها در کنارشان باقی بمانند و مسائل و مشکلات آنها باعث قطع ارتباط روحی فرزندان با آنها نشود، باید با ایجاد رابطه‏ای صمیمانه مابین خود، محیط خانواده را به پناهگاهی امن برای فرزندان تبدیل کنند. پناه بردن به دوستی‏های خطرناک یا روابط پنهانی به ویژه در مورد دختران، گاه ناشی از نبودن روابط صمیمانه والدین با یکدیگر و با فرزندان می‏باشد. نوجوانانی که مدام در خانه شاهد جنگ و جدالهای پدر و مادرند و از روابط روحی حیات‏بخش در محیط خانه محرومند، گاه برای جبران کمبودهای روحی خود به راحتی به سوی چیزهای دیگری جز خانواده کشیده می‏شوند و چون تجربه کافی ندارند، به راحتی در گرداب حوادث غرق می‏شوند. پس وظیفه ما این است که با رفتار خود فرزندانمان را از خانه فراری ندهیم.
منبع: ماهنامه پیام زن

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.