مؤلف: محمدرضا افضلی
اندرو جز عشق یزدان کار نیست *** جز خیال وصل او دیّار نیست
خانه را من روفتم از نیک و بد *** خانهام پرگشت از نور احد
هرچه بینم اندر او غیر خدا *** آنِ من نبود بود عکس گدا
گر در آبی نخل یا عرجون نمود *** جز ز عکس نخلهای بیرون نبود
در تک آب ار ببینی صورتی *** عکس بیرون باشد آن نقشای فتی
لیک تا آب از قذر خالی شدن *** تنقیه شرط است در جوی بدن
تا نماند تیرگی و خس در او *** تا امین گردد نماید عکس رو
خانهی دل عارفان بالله از هرگونه نیاز غیر الهی و خواطر نفسانی خالی است و چشم دلشان از جمیع حجابها مبرّا شده است. از این رو دلشان تجلیگاه عشق و نور خداست. در خانه دل عارفان چیزی جز عشق حضرت حق نیست. کسی جز خیال وصال حق، در آن خانه سکونت ندارد. من دلم را از غیر خدا پاک کردهام و خانهی دلم را آکنده از عشق خداوند یگانه نمودهام. هرچه به جز خدا در آیینه دلم مشاهده کنم مال من نیست، بلکه انعکاس خواستههای مردم است. مانند تصویری است که در آب میبینیم. قهراً آن تصویر عکس شخصی است که در بیرون آب است. بنابراین قلب عاشق و عارف بالله نیز چنین است و از هرگونه غل و غشی پاک و منزه است و پاک کردن جوی بدن بسیار ضروری است.
پس جوی بدن را پاک کن تا تیرگی هواهای نفسانی و خس و خاشاک افکار فاسد در آن باقی نماند. در نتیجه قلبت امین و باصفا گردد و چهرهی قلب دیگران را به تو نشان دهد.
جز گلابه در تنت کوای مقل *** آب صافی کن ز گلای خصم دل
تو بر آنی هر دمی کز خواب و خور *** خاک ریزی اندرین جو بیشتر
چون درون آب از آنها خالی است *** عکس روها از برون در آب جَست
پس تو را باطن مصفا ناشده *** خانه پر از دیو و نسناس و دده
ای خرا ز استیزه مانده در خری *** کی ز ارواح مسیحیا بو بری
کی شناسی گر خیالی سر کند *** کز کدامین مکمنی سر بر کند
چون خلالی میشود در زهد تن *** تا خیالات از درونه روفتن
ای کسی که از حیث فضایل معنوی و کمالات باطنی فقیری، در وجود تو جز اوصاف و احوال بد و ناپسند چیزی وجود ندارد. تو اهنگ آن داری که لحظه به لحظه با کثرت خوردن و خوابیدن، جوی وجودت را هرچه بیشتر از خاک انبار کنی. پس تا قلب تو صفا نیافته خانهی درونت آکنده از دیو و نسناس و درندگان است. ای که به جهت عناد و ستیزه در نادانی ماندهای، کی ممکن است که از روحهای مسیحایی آگاه شوی؟
برای راندن خیالات گمراه کننده باید رنج بسیار برد. آنان که قلب خود را صفا ندادهاند، ای بسا خواطر شیطانی را با خواطر رحمانی اشتباه گیرند. اشاره دارد به آیه 104 سوره کهف که درباره شیفتگان حیات دنیوی است: (وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً)؛ میپنداند که نکوکاری میکنند، زهی خیال باطل. برای آنکه خیالات و خواطر غیر الهی از وجود آدمی زدوده شود، باید جسم در امر زهد و ریاضت و پرهیزکاری مانند خیال شود.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول
خانه را من روفتم از نیک و بد *** خانهام پرگشت از نور احد
هرچه بینم اندر او غیر خدا *** آنِ من نبود بود عکس گدا
گر در آبی نخل یا عرجون نمود *** جز ز عکس نخلهای بیرون نبود
در تک آب ار ببینی صورتی *** عکس بیرون باشد آن نقشای فتی
لیک تا آب از قذر خالی شدن *** تنقیه شرط است در جوی بدن
تا نماند تیرگی و خس در او *** تا امین گردد نماید عکس رو
خانهی دل عارفان بالله از هرگونه نیاز غیر الهی و خواطر نفسانی خالی است و چشم دلشان از جمیع حجابها مبرّا شده است. از این رو دلشان تجلیگاه عشق و نور خداست. در خانه دل عارفان چیزی جز عشق حضرت حق نیست. کسی جز خیال وصال حق، در آن خانه سکونت ندارد. من دلم را از غیر خدا پاک کردهام و خانهی دلم را آکنده از عشق خداوند یگانه نمودهام. هرچه به جز خدا در آیینه دلم مشاهده کنم مال من نیست، بلکه انعکاس خواستههای مردم است. مانند تصویری است که در آب میبینیم. قهراً آن تصویر عکس شخصی است که در بیرون آب است. بنابراین قلب عاشق و عارف بالله نیز چنین است و از هرگونه غل و غشی پاک و منزه است و پاک کردن جوی بدن بسیار ضروری است.
پس جوی بدن را پاک کن تا تیرگی هواهای نفسانی و خس و خاشاک افکار فاسد در آن باقی نماند. در نتیجه قلبت امین و باصفا گردد و چهرهی قلب دیگران را به تو نشان دهد.
جز گلابه در تنت کوای مقل *** آب صافی کن ز گلای خصم دل
تو بر آنی هر دمی کز خواب و خور *** خاک ریزی اندرین جو بیشتر
چون درون آب از آنها خالی است *** عکس روها از برون در آب جَست
پس تو را باطن مصفا ناشده *** خانه پر از دیو و نسناس و دده
ای خرا ز استیزه مانده در خری *** کی ز ارواح مسیحیا بو بری
کی شناسی گر خیالی سر کند *** کز کدامین مکمنی سر بر کند
چون خلالی میشود در زهد تن *** تا خیالات از درونه روفتن
ای کسی که از حیث فضایل معنوی و کمالات باطنی فقیری، در وجود تو جز اوصاف و احوال بد و ناپسند چیزی وجود ندارد. تو اهنگ آن داری که لحظه به لحظه با کثرت خوردن و خوابیدن، جوی وجودت را هرچه بیشتر از خاک انبار کنی. پس تا قلب تو صفا نیافته خانهی درونت آکنده از دیو و نسناس و درندگان است. ای که به جهت عناد و ستیزه در نادانی ماندهای، کی ممکن است که از روحهای مسیحایی آگاه شوی؟
برای راندن خیالات گمراه کننده باید رنج بسیار برد. آنان که قلب خود را صفا ندادهاند، ای بسا خواطر شیطانی را با خواطر رحمانی اشتباه گیرند. اشاره دارد به آیه 104 سوره کهف که درباره شیفتگان حیات دنیوی است: (وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً)؛ میپنداند که نکوکاری میکنند، زهی خیال باطل. برای آنکه خیالات و خواطر غیر الهی از وجود آدمی زدوده شود، باید جسم در امر زهد و ریاضت و پرهیزکاری مانند خیال شود.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بینالمللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول