موانع سلوک و هشدارهای امام خمینی (1)

ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‏اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‏ای ‏است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان
دوشنبه، 14 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
موانع سلوک و هشدارهای امام خمینی (1)
 موانع سلوک و هشدارهای امام خمینی (1)

 

گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

عالم محضر خداست

ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‏اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‏ای ‏است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان در محضر خدا نشسته‏ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‏رود. تمام معصیت‏ها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته‌اند. (و هو معکم أینما کنتم) (1) قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده‏ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده‏ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام کند از آن محضر اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی‏کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقاً آدم نمی‏کند در محضر یک کسی که ادراک کرده که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی که در محضرش هستید.(2)

در محضر خدا معصیّت خدا نکنید

قلم‏های در روزنامه‏‌ها، دست‏هایی که این قلم‏ها به دستشان است، آن‏هایی که در رادیو - تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می‏کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می‏گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته‏اید. آن وقتی که می‏خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی برای خدا کار و برای خدا به بیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از اسم امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد.(3)

در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار

موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته‏ایم، با هم صحبت می‏کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: (و هو معکم أینما کنتم).(4) وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیت‏های دیگری نیست که [بازخواست کننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‏شود، هر کاری بکند در محضر اوست و ثبت می‏شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبت‏هایی که ما می‏کنیم، تموج (5) پیدا می‏کند، ثبت می‏کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‏شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم خوب، گاهی می‏شود، انسان جرأت می‏کند، مخالفت می‏کند و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند. نعمت‏ها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت او این حاضر توجه کند به اینکه - توجه دارد ازلاً و ابداً - که در محضر او با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‏شود، معصیت خودش می‏شود.(6)

یکی از آفات بر سر راه سلوک

دخترم! آفات زیاد بر سر راه است. هر عضو ظاهر و باطن ما آفت‏ها دارد که هر یک حجابی است که اگر از آن‏ها ‏نگذریم به اول قدم سلوک الی الله نرسیدیم. من که خود مبتلا هستم و جسم و جانم ملعبه شیطان است، به بعض آفات این عضو کوچک و این زبان سرخ که سرسبز را به باد دهد و آنگاه که ملعبه شیطان است و آلت دست او، جان و روح و فؤاد را تباه کند، اشاره می‏کنم:
از این دشمن بزرگ انسانیت و معنویت غافل مشو، گاهی که در جلسات انس با دوستان هستی خطاهای بزرگ این عضو کوچک را آنقدر که می‏توانی شمارش کن و ببین با یک ساعت عمر تو که باید صرف جلب رضای دوست شود چه می‏کند و چه مصیبت‏ها به بار می‏آورد که یکی از آن‏ها ‏غیبت برادران و خواهران است، ببین با آبروی چه‌ اشخاصی بازی می‏کنی و چه اسراری را از مسلمانان روی دایره میریزی و چه حیثیاتی را خدشه دار می‏کنی و چه شخصیت‏هایی را می‏شکنی؟ آنگاه این جلسه شیطانی را مقیاس بگیر و ملاحظه کن در یک سال در همین امر پیش پا افتاده چه کردی و در پنجاه شصت سال دیگر چه خواهی کرد و چه مصیبت‏ها برای خود به بار خواهی آورد، در عین حال آن را کوچک می‏شماری، و این کوچک شمردن از حیله‏های‏ ابلیس است که خداوند به لطف خود ما را همگی از آن مصون دارد.
دخترم! نگاهی کوتاه به آنچه درباره غیبت و آزار مؤمنین و عیب جویی و کشف سر آنان و تهمت آنان وارد شده، دل‏هایی را که مهر شیطان بر آن‏ها ‏نخورده می‏لرزاند و زندگی را بر انسان تلخ می‏کند، اینک برای علاقه‏ای ‏که به تو و احمد دارم توصیه می‏کنم از آفات شیطانی خصوصاً آفت‏های بسیار زبان خودداری کنید و همّت به نگهداری آن کنید، البته در آغاز قدری مشکل است، لکن با عزم و اراده و تفکر در پیامدهای آن آسان می‏شود. از تعبیر بسیار تعبیر (7) کننده قرآن کریم عبرت بگیر که می‏فرماید: (وَ لا یَغتبُ بَعْضُكُمْ بَغضاً أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأكُلّ لَحمَ أَخیهِ مَیتاً) (8)
شاید اخبار از صورت برزخیه عمل می‏دهد و شاید حدیثی که از حضرت سید الموحدین منقول است در موعظه‏های‏ بسیاری که به نوف البکالی فرموده است اشاره به همین امر باشد به حسب یک احتمال، در آن حدیث است که نوف طلب موعظه کرد از مولا و ایشان فرمودند: «الجتَنِبُ الغَیّبَهَ فَإِنَّها إِدامُ كلِابِ النَّارِ، ثُمَّ قالَ: یا نَوْفَ كَذَّبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ وُلِدَ مِنْ حَلالِ وَ هُوَ یَأكُلُ لُحُومَ التَّاسِ بِالغَیبَه».(9)
و از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: «وَ هَل یَکُبَّ النَّاسَ فِی النَّارِ یَومَ القیمَهِ إِلَّا حَصائِدُ أَلَسِنَتَهِم».(10) از این حدیث و حدیث‏هایی که کم نیست استفاده می‏شود که جهنم صورت باطنی اعمال ما است.(11)

گناهان را سبک مشمار

پسرم! گناهان را، هر چند کوچک به نظارت باشند، سبک مشمار «اُنظُر إِلی مَن عَصَیتَ» (12) و با این نظر، همه گناهان، بزرگ و کبیره است. به هیچ چیز مغرور مشو و خدای تبارک و تعالی را که همه چیز از او است و اگر عنایت رحمانی‏اش از موجودات سراسر عالم وجود لحظه‏ای ‏منقطع شود، اثری حتی از انبیای مرسلین و ملائکه مقربین باقی نخواهد ماند؛ چون همه عالم جلوه رحمانیت او جل و علا است و رحمت رحمانی او جل و علا به طور استمرار با کوتاهی لفظ و تعبیر مبقی نظام وجود است «و لا تکرار فی تجلیه جل و علا»(13) و گاهی تعبیر شود از آن به بسط و قبض فیض على سبیل الاستمرار، در هر حال حضور او را فراموش مکن و مغرور به رحمت او مباش، چنانچه مأیوس نباید باشی، و مغرور به شفاعت شافعان (ع) مباش که همه آن‏ها ‏موازین الهی دارد و ما از آن‏ها ‏بی‏خبریم. مطالعه در ادعیه معصومین (ع) و سوز و گداز آنان از خوف حق و عذاب او سرلوحه افکار و رفتارت باشد. هواهای نفسانی و شیطان نفس امّاره ما را به غرور وا می‏دارد و از این راه به هلاکت می‏کشاند.(14)

مقامات عارفین و صالحین را انکار نکن

دخترم! سعی کن اگر اهلش نیستی و نشدی، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری، بسیاری از آنچه آنان گفته‌اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجات اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آن‏ها ‏محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. گویند صدرالمتألهین دید در جوار حضرت معصومه - سلام الله علیها - شخصی او را لعن می‏کند، پرسید: چرا صدر را لعن می‏کنی؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن! این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکی که من خود قصه‏هایی را دیده یا شنیده‏ام که در زمان ما بوده است.
من نمی‏خواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد».(15) می‏خواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکنی، همان معنویتی که کتاب و سنت نیز از آن یاد کرده‌اند و مخالفان آن یا آن‏ها ‏را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته‌اند. و من به تو توصیه می‏کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدم کمال نیست، لکن راهگشای به سوی کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است (16) از منازل نتوان شمرد، بلکه مقدمه و راهگشای منازل سالکین است. در هر صورت با روح انکار نتوان راهی به سوی معرفت یافت.
آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هرچه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهی و خودبینی شان خدشه وارد نشود «مادر بتها بت نفس شماست»(17) تا این بت بزرگ و شیطان قوی از میان برداشته نشود راهی به سوی او جل و علا نیست، و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد. از معصوم نقل شده که شیطانی آمن بیدی (18) از این نقل معلوم شود که هر کس را هر چه بزرگ مرتبت باشد شیطانی است و اولیای خدا موفق شده‌اند به مهار کردن بلکه مؤمن نمودن آن.(19)

انکار مقامات روحانی و عرفانی، بازدارنده انسان از تمام مدارج انسانی

پسرم! ما هنوز در قید حجاب‏های ظلمانی هستیم و پس از آن‏ها‏ حجاب‏‌های نور است، و ما محجوبان هنوز‏ اند‏ر خم یک کوچه‏ایم.
پسرم! سعی کن اگر از اهل مقامات معنوی نیستی انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی که از بزرگترین حیله‏های‏ شیطان و نفس اماره که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات روحانی باز می‏دارد، واداری اوست به انکار و احیاناً به استهزای سلوک الی الله که منجر به خصومت و ضدیت با آن شود و آنچه تمام انبیاى عظام - صلوات الله علیهم - و اولیای کرام - سلام الله علیهم - و کتب آسمانی خصوصاً قرآن کریم کتاب جاوید انسان سازی برای آن به وجود آمده‌اند در نطفه خفه شود. (20)

خودپسندی، ناشی از غایت جهل

دخترم! عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر‏ اند‏کی به عظمت خلقت به‌ اندازه‏ای ‏که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه‏ای ‏از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه‏های‏ شمسی و کهکشان‏ها را ادراک می‌کند و عظمت خالق آن‏ها ‏را ‏اند‏کی می‌فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجالت و احساس جهالت می‌نماید. در قصه حضرت سلیمان نبی الله (ص) می‌خوانیم آنگاه که از وادی نمل می‌گذرد: (قالَتْ نَمْلَة یا أیُهَا النَّملَ ادْخُلُوا مَساکِنكُمْ لا یَحطِمَنْكُمْ سُلَیَمانُ وَجُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشعُژون).(21) نمله، سلیمان نبی با همراهانش را به عنوان لا یشعرون توصیف کند و هدهد به او می‌گوید: (أحَطتُ بِما لَم تُحِط بِه).(22) و کوردلان نطق نمله و طیر را نمی‌توانند تحمل کنند، چه رسد به نطق ذرات وجود و آنچه در آسمان‏ها و زمین است که خالق آنان می‌فرماید: «.. ألایُسَبِحُ بِحَمّدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبیحَهُم).(23)
انسان که خود را محور خلقت می‌بیند - هر چند انسان کامل چنین است - در نظر سایر موجودات معلوم نیست چنین باشد، و بشر رشد نیافته چنین نیست (مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوریهَ ثُمَّ لَم یَحمِلُوها کَمَثَلِ الحِمار).(24) این مربوط به رشد علمی‏ به استثنای تهذیب است و در وصف او (كَالأنعامِ بَل هُم اضَل) (25) آمده است.(26)

خودبینی و جهان بینی و نظر به غیر او، از مراتب کفر

دخترم! پیامبران مبعوث شدند تا رشد معنوی به بشر دهند و آنان را از حجاب‏ها برهانند، افسوس که شیطان قسم خورده به دست اذناب خود نگذاشت آنچه آنان می‌خواهند تحقق یابد (فَبِعزَّتِكَ لَأُغوِیَنَهُمْ اجمَعین).(27) ما همه خوابیم و گرفتار حجاب‏ها «التاسُ نِیامٌ و اذا ماتُوا انتَبَهُوا)(28). گویی جهنم محیط به ما است و خدر (29) طبیعت مانع از شهود و احساس است (و ان جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالكافِرین).(30) و کفار مراتب بسیار دارد، خودبینی و جهان بینی و نظر به جز او نیز از مراتب آن است. نخستین سوره قرآن را اگر با تدبر و چشمی‏ غیر از این چشم‏اند‏از حیوانی بنگریم و بی‏حجاب‏های ظلمانی و نورانی به او برسیم، چشمه‏های‏ معارف به قلب سرازیر شود، ولی افسوس که از افتتاح آن نیز بی‏خبریم. آن را که خبر شد خبرش بازنیامد.(31)و (32)

چشم داشتن به غیر او شرک است و باک از غیر او کفر

ای پسر عزیزم احمد - سلمک الله تعالی - در این اوراق نظر کن «و انظُر إلی ما قالَ و لاتَنظُر إلی مَن قال»(33) من خود آن چه به تو می‌گویم گرچه خودم عاری و بری هستم لکن امیدوارم که برای تو تنبهی باشد. بدان که هیچ موجودی از موجودات از غیب عوالم جبروت و بالاتر و پایین تر چیزی ندارد و قدرتی و علمی‏ و فضیلتی را دارا نیست و هر چه هست از او جل و علا است، او است که از ازل تا ابد زمام امور را به دست دارد و احد و صمد است. از این مخلوقات میان تهی پوچ و هیچ باکی نداشته باش و چشم امیدی هرگز به آن‏ها‏ مبند که چشم داشتن به غیر او شرک است و باک از غیر او جل و علا کفر.(34)

خودبینی، خودخواهی و حب دنیا، منشأ مخالفت با خداوند

پسرم! آنچه مورد نکوهش و سرمایه و اساس شقاوت‏‌ها و بدبختی‏‌ها و هلاکت‏‌ها و رأس تمام خطاها و خطیئه‏ها است حب دنیا است که از حب نفس نشأت می‌گیرد. عالم ملک مورد نکوهش نیست بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او است و مهبط ملائکة الله و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا علیهم سلام الله است و عبادتگاه صلحا و محل جلوه حق بر قلوب شیفتگان محبوب حقیقی، و حب به آن اگر ناشی از حب به خدا باشد و به عنوان جلوه او جل و علا باشد، مطلوب و موجب کمال است و اگر ناشی از حب به نفس باشد رأس همه خطیئه‌ها است، پس دنیای مذموم در خود تو است، علاقه ‏ها و دلبستگی‏‌ها بـه غیر صاحب دل موجب سقوط است. همه مخالفت‏‌ها با خدا و ابتلا به معصیت‏ها و جنایت‏‌ها و خیانت‏‌ها از حب خود است، که حب دنیا و زخارف آن و حب مقام و جاه و مال و منال از آن نشأت می‌گیرد در عین حال که هیچ دلی به غیر صاحب دل به حسب فطرت بستگی نتواند داشت لکن این حجاب‏های ظلمانی و نورانی که ما را و همه را از صاحب دل غافل دارد و به گمان و اشتباه خود، غیر صاحب دل را دلدار می‌داند، ظلمات فوق ظلمات است. ما و امثال ما به حجاب‏ها[ی] نورانی نرسیدیم و در حجاب‏های ظلمانی اسیر هستیم. آنکه گوید: «هَب لی کَمالَ الانقِطاعٍ الَیْكَ وَ انِر أَبصارَ قُلُویِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إلَیْكَ حَتى تَخرِقَ أَبصارُ القُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلی مَعدِنِ العَظَمَه» از حجاب‏های ظلمانی گذشته است شیطان که در مقابل امر خدا ایستاد و به آدم خضوع نکرد، در حجاب ظلمانی خود بزرگ بینی بود و (خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ) (35) گویان از ساحت ربوبی مردود شد، و ما نیز تا در حجاب خودی هستیم و خودبین و خودخواه هستیم، شیطانی هستیم و از محضر رحمان مطرود، و چه مشکل است شکستن این بت بزرگ که مادر بت‏ها است! (36)

تا فرمانبردار نفس هستیم، فرمانبردار خداوند نیستیم

و ما تا خاضع او و فرمانبردار او هستیم خاضع برای خدا و فرمانبردار او جل و علا نیستیم و تا این بت شکسته نشود حجاب‏های ظلمانی دریده و برداشته نشود. اول باید بدانیم که حجاب چیست که اگر ندانیم، نخواهیم توانست درصدد رفعش یا لااقل تضعیفش برآییم و یا لااقل هر روز به غلظت و قوت آن نیفزاییم. در حدیثی است که «بعض اصحاب رسول الله (ص) خدمت ایشان بودند صدایی به گوششان رسید، سؤال کردند: چه صدایی است؟ فرمودند: صدای سنگی بود که هفتاد سال قبل، از لب جهنم حرکت کرده بود و حال به قعر جهنم رسید، آنگاه مطلع شدند که کافری هفتاد ساله مرده است».(37) اگر حدیث صادر شده باشد، شاید آن بعض از اهل حال بوده یا با تصرف رسول خدا (ص) به گوششان رسیده، برای تنبیه غافلان و هوشیار جاهلان، اگر هم حدیث که الفاظش را یاد ندارم صادر نشده باشد لکن مطلب همین است، ما یک عمر رو به جهنم سیر می‌کنیم و یک عمر نماز که بزرگ‏ترین یادگاه خدای متعال است پشت به حق و خانه او جل و علا و رو به خود و خانه نفس به جا می‌آوریم و چه دردناک است که نماز ما که باید معراج ما باشد و ما را به سوی او و بهشت لقای او برد به سوی خود ما و تبعیدگاه جهنم برد.
پسرم! این اشارت‌ها نه برای آن است که امثال من و شما راهی برای معرفت الله و عبادت الله به آن گونه که حق او است، پیدا کنیم با آن که از اعرف موجودات به حق تعالی و حق عبادت و بندگی او جل و علا نقل شده است: «ما عَرَفناكَ حَقّ مَعرِفَتِكَ وَ ما عَبّدناكَ حَقَّ عِبادَتِكَ»(38) بلكه برای آن است که عجز خویش را بفهمیم و ناچیزی خود را درک کنیم و خاک بر فرق آنانیت و انیت خود ریزیم بلکه از سرکشی این غول بکاهیم، باشد که توفیق یابیم مهاری و لگامی‏ بر او زنیم، که از خطر عظیمی‏ که جان را یادش می‌سوزاند، رهایی یابیم.(39)
ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1- سوره حدید، آیه 4.
2- صحیفه امام، ج 11، ص 382-383.
3- همان، ج 13، ص 461.
4- سوره حدید، آیه 4: و هر جا که باشید، همراه شماست.
5- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.
6- صحیفه امام، ج 14، ص 396 تا 397.
7- مجیب چیزی را آشکار کردن و بدی آن را گفتن.
8- سوره حجرات، آیه 12: «غیبت یکدیگر نکنید آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد».
9- از غیبت بپرهیز که خورش سگ‏های جهنم است، سپس فرمود: ای نوف! دروغ می‏گوید کسی که با غیبت، گوشت مردم را می‏خورد و خود را حلال زاده می‏داند. (بحارالانوار 248:72/ 13).
10- آیا روز قیامت مردمان را چیزی جز آنچه که زبانشان درو کرده در آتش می‏افکند؟ (اصول کافی 4:2/ 115).
11- صحیفه امام، ج18، ص 455-456.
12- بنگر چه کسی را نافرمانی کرده‏ای، (بحارالانوار 3:74/ 77).
13- تکرار در تجلی خداوند نیست، یعنی او را دو تجلی مثل هم نمی‏باشد.
14- صحیفه امام، ج 18، ص 520.
15- نقد صوفی نه همه صافی بی‏غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد. دیوان حافظ: 280.
16- شرح منازل السائرین، عبدالرزاق کاشانی: 34.
17- مثنوی معنوی دفتر اول: 49:
مادر بت‏ها بت نفس شماست *** زان که آن بت مار و این بت اژدهاست
18- «شیطان من، به دست من ایمان آورد». روایت شده که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «ما منکم الا و له شیطان» هر یک از شما شیطانی دارد، از حضرت پرسیدند: آیا تو نیز شیطان داری؟
فرمود: «من نیز شیطان دارم لکن شیطان من، به دست من ایمان آورد» (علم الیقین 282:1، کنز العمال 247:1/ 1243).
19- صحیفه امام، ج 18، ص453-454.
20- همان، ج 16، ص 209.
21- سوره نمل، آیه 18: «مورچه‏ای ‏گفت: ای مورچگان به خانه‏های‏ خود ‏اند‏ر شوید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند».
22- سوره نمل، آیه 22: «من بر آنچه تو از آن آگاه نشده‏ای ‏آگاهی یافتم».
23- سوره اسراء، آیه 44: «هیچ موجودی نیست مگر آنکه ستایش او تسبیح گویی خداست، لکن شما تسبیح آن‏ها ‏را فهم نمی‌کنید».
24- سوره جمعه، آیه 5: «وصف حال آنان که تحمل علم تورات کرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به درازگوش مانند».
25- سوره اعراف، آیه 179: «مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند».
26- صحیفه امام، ج 18، ص 445.
27- سوره ص، آیه 82: «به عزت تو سوگند که همگی آن‏ها‏ را گمراه خواهم کرد».
28- مردم در خوابند و چون بمیرند بیدار شوند. بحارالانوار 43:4/ 18.
29- پرده، حجاب.
30- سوره توبه، آیه 49 و سوره عنکبوت، آیه 54: «همانا، جهنم فراگیرنده کافران است».
31- کلیات سعدی، ص 30، دیباچه گلستان:
این مدعیان در طلبش بی‏خبرانند *** کانرا که خبر شد خبری بازنیامد
32- صحیفه امام، ج18، ص 445-446.
33- تصنیف غررالحکم، ص 58.
34- صحیفه امام، ج 20، ص 437.
35- مرا از آتش آفریدی و من از او برترم. اشاره است به آیه 12، سوره اعراف.
36- صحیفه امام، ج16، ص 213-214.
37- علم الیقین 1002:2، مسند احمد بن حنبل، 371:2.
38- آن چنانکه حق معرفت تو است، تو را نشناختیم و آنگونه که حق عبادت تو است، تو را عبادت نکردیم. (مرآه العقول 146:8).
39- صحیفه امام، ج16، ص ، 214-215.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.