جهان سوم
جهان سوم(third world)، اصطلاحي است كه در دهههاي 1950 و 1960 رواج يافت و مقصود از آن مجموعهي كشورهاي تازه استقلال يافتهي قارههاي آسيا و آفريقا و همچنين مجموعهي كشورهايي است كه نه از شمار كشورهاي توسعه يافتهي سرمايهداري به شمار ميآيند نه از شمار كشورهاي توسعه يافتهي كمونيست (و درين معني كشورهايي مانند چين، كرهي شمالي و ويتنام و كامبوج نيز، اگرچه رژيم كمونيست دارند، در مجموعهي جهان سوم ميگنجند). عنوانهاي همرديف اين اصطلاح براي اين كشورها، كشورهاي «توسعه نيافته»، «كم توسعه» يا «رو به توسعه» است. مفهوم جهان سوم بيشينهي كشورهاي امريكاي لاتين و كشورهاي آسيايي و افريقايي را در برميگيرد. بيشتر اين كشورها پيشينهي استعمارزدگي دارند (نك استعمار) و از امپرياليسم نفرت دارند و گرفتار فقر و انفجار جمعيتند و در سازمان ملل بيش از دو سوم كشورهاي عضو را تشكيل ميدهند.
در دهههاي 1950 و 1960 يك جنبش سياسي بينالمللي در اين كشورها براي كسب هويت خاص سياسي و اخلاقي در برابر دو «بلوك شرق» و «بلوك غرب» پديد آمد كه رهبران برجستهي آن جواهل لعل نهرو از هند، ناصر از مصر، سوكارنو از اندونزي، و تيتو (نك تيتوئيسم) از يوگوسلاوي بودند. «كنفرانس باندونگ» و «كنفرانس بلگراد» اجتماعي از رهبران بيشينهي اينگونه كشورها بود كه با نام «غير متعهد» در پي كسب هويت تازهي بينالمللي بودند و حتي برخي اميد بسته بودند كه از ميان اين كشورها بلوك سومي يا «نيروي سوم»ي در برابر بلوكهاي شرق و غرب به وجود آيد، اما ضعف بنيهي اقتصادي و بحرانهاي سياسي داخلي اين كشورها ناگزير آنها را به سوي يكي از دو بلوك شرق و غرب كشاند، و اگرچه بسياري از «كشورهاي غيرمتعهد» همچنان به سياست «عدم تعهد» ادامه ميدهند، اما در عمل، از نظر ايدئولوژيك و سياسي و اقتصادي، به يكي از دو بلوك گرايش دارند و درين ميان سهم كشورهاي گراينده به شوروي و كمك گيرنده از آن – به علت ترس و نفرتي كه اغلب اين كشورها از پيشينهي استعماري و امپرياليستي غرب دارند – رفته – رفته بيشتر ميشود. در اين اواخر، برخي نويسندگان غربي تقسيم بندي تازهاي كردهاند و كشورهاي رو به توسعهي داراي منابع طبيعي غني، مانند كشورهاي نفت خيز خاورميانه، را «جهان چهارم» ناميدهاند.
چينيها با پذيرش نظريهي «سه جهان» به اين اصطلاح برد و بعد تازهاي دادهاند. به نظر آنان جهان انقلابي حقيقي و ضد امپرياليست «جهان سوم» است كه در برابر دو اردوي امپرياليسم و «سوسيال امپرياليسم» قرار ميگيرد و مورد تهديد و استثمار آنهاست. ولي شورويها و كمونيستهاي هوادار آنها تنها به «دو اردوگاه»، يكي «اردوگاه امپرياليسم و سرمايهداري» و ديگري «اردوگاه سوسياليسم و ضد امپرياليسم» باور دارند.
منبع: کتاب دانشنامه سیاسی
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
در دهههاي 1950 و 1960 يك جنبش سياسي بينالمللي در اين كشورها براي كسب هويت خاص سياسي و اخلاقي در برابر دو «بلوك شرق» و «بلوك غرب» پديد آمد كه رهبران برجستهي آن جواهل لعل نهرو از هند، ناصر از مصر، سوكارنو از اندونزي، و تيتو (نك تيتوئيسم) از يوگوسلاوي بودند. «كنفرانس باندونگ» و «كنفرانس بلگراد» اجتماعي از رهبران بيشينهي اينگونه كشورها بود كه با نام «غير متعهد» در پي كسب هويت تازهي بينالمللي بودند و حتي برخي اميد بسته بودند كه از ميان اين كشورها بلوك سومي يا «نيروي سوم»ي در برابر بلوكهاي شرق و غرب به وجود آيد، اما ضعف بنيهي اقتصادي و بحرانهاي سياسي داخلي اين كشورها ناگزير آنها را به سوي يكي از دو بلوك شرق و غرب كشاند، و اگرچه بسياري از «كشورهاي غيرمتعهد» همچنان به سياست «عدم تعهد» ادامه ميدهند، اما در عمل، از نظر ايدئولوژيك و سياسي و اقتصادي، به يكي از دو بلوك گرايش دارند و درين ميان سهم كشورهاي گراينده به شوروي و كمك گيرنده از آن – به علت ترس و نفرتي كه اغلب اين كشورها از پيشينهي استعماري و امپرياليستي غرب دارند – رفته – رفته بيشتر ميشود. در اين اواخر، برخي نويسندگان غربي تقسيم بندي تازهاي كردهاند و كشورهاي رو به توسعهي داراي منابع طبيعي غني، مانند كشورهاي نفت خيز خاورميانه، را «جهان چهارم» ناميدهاند.
چينيها با پذيرش نظريهي «سه جهان» به اين اصطلاح برد و بعد تازهاي دادهاند. به نظر آنان جهان انقلابي حقيقي و ضد امپرياليست «جهان سوم» است كه در برابر دو اردوي امپرياليسم و «سوسيال امپرياليسم» قرار ميگيرد و مورد تهديد و استثمار آنهاست. ولي شورويها و كمونيستهاي هوادار آنها تنها به «دو اردوگاه»، يكي «اردوگاه امپرياليسم و سرمايهداري» و ديگري «اردوگاه سوسياليسم و ضد امپرياليسم» باور دارند.
منبع: کتاب دانشنامه سیاسی
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله