شانه‌اش خم بود

همان امام غریبی که شانه‌اش خم بود به روی شناه پیرش غم دو عالم بود میان صحن حسینیه دو چشمانش همیشه خاطره ظهر یک محرم بود
يکشنبه، 20 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
شانه‌اش خم بود

شانه‌اش خم بود

شاعر: علی اکبر لطیفیان

همان امام غریبی که شانه‌اش خم بود

به روی شناه پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه دو چشمانش

همیشه خاطره ظهر یک محرم بود

دل شکسته او را شکسته‌تر کردند

شبیه مادر مظلومه‌اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک ز گریه می‌مردند

به پای خانه آتش گرفته‌اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند

اگر آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش

زمینه برای زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود شرر بود و خانه‌ای ساده

چه خوب می‌شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان داشت که عمامه‌ای به سر گیرد

همان امام غریبی که شانه‌اش خم بود



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط