فهم قرآن از ديدگاه امام خمينى(ره)
چكيده
كليد واژهها: شرايط فهم قرآن، موانع فهم قرآن، مبانى فهم قرآن، روش تفسير .
1 . مقدمه
اينها پرسشهايى است كه پاسخ آن در اين مقاله از ديدگاه امام خمينى بررسى مىشود; ولى پيش از ورود به بحثيادآور مىشويم كه مقصود از فهم قرآن كريم، تنها درك معناى ظاهرى آن نيست; بلكه مراد معناى عام و فراگير آن است كه علاوه بر درك معناى ظاهرى، هر گونه برداشت و استفاده صحيح از قرآن را شامل مىشود .
2 . شرايط فهم قرآن و بهرهگيرى از آن
الف . پناهندهشدن به خداى سبحان از شر شيطان: وسوسههاى شيطان خار طريق معرفت است و بدون پناه بردن حقيقى به حصن الوهيت از شر او ايمنى حاصل نشود [1]. خداوند مىفرمايد: «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله منالشيطان الرجيم» [نحل 98] ; (هرگاه خواستى قرآن بخوانى از شيطان رانده شده، به خدا پناه بر).
ب . اخلاص و پاكسازى نيت: اين امر تاثير در قلوب، نقش بنيادى داشته و بدون آن هيچ عملى را قيمتى نيست، بلكه ضايع، باطل و موجب سخط الهى است [2].
ج . طهارت ظاهر و باطن: در نگاه امام «ره» تا قذارات و كثافات عالم طبيعت در قلب هست; استفاده از قرآن شريف ميسور نشود كه: «انه لقرآن كريم لايمسه الا المطهرون» [واقعه 79- 77] ; (آن قرآنى گرانمايه است كه جز پاكان بر آن دست نسايند) [3].
د . ترتيل: اين قرائت كه در نفس آدمى تاثير مىگذارد، عبارت است از: حد وسط بين سرعت و تعجيل و تانى و فتور مفرط [4]. جنين قرائتى را ترتيل مىخوانند ; چنانكه قرآن مىفرمايد: «و رتل القرآن ترتيلا» [مزمل 4] ; (و قرآن را به آرامى بخوان).
ه . بزرگداشت قرآن كريم: امام راحل تعظيم قرآن كريم را موجب نورانيت قلب و حيات باطن و از آداب مهم قرائت قرآن كريم مىشمارد [5].
تعظيم يك امر صورى نيست; بلكه عملى است مبتنى بر شناخت و درك واقعى عظمت قرآن و فرستنده آن و پيامبرى كه قرآن بر او نازل گشته است .
در عظمت اين كتاب آسمانى همين بس كه خداى بزرگ درباره آن فرمود: «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيةالله» [حشر 21] ; (اگر اين قرآن را بر كوهى فرود مىآورديم، آن را از ترس خدا هموار و متلاشى مىيافتى).
و . تفكر و تدبر: انديشيدن در معانى آيات شريفه و تفكر در چگونگى بيرون آمدن از مراتب ظلمات به عالم نور در پرتو نور آيات يكى ديگر از آداب و شرايط و بلكه از اعظم آدابى است كه در شريعت مطهر به آن توصيه شده است [6]. تفكر و انديشيدن از اهداف فرو فرستادن قرآن بشمار رفته است [نحل 44 و ص29] و امام على عليه السلام نيز قرائتبدون تدبر را بى فايده و فاقد خير و خوبى مىداند [7].
از نظر امام «ره» با طرق استفاده از قرآن هموار مىشود و ابوابى جديد براى انسان مفتوح مىگردد و او معارفى نو از قرآن استفاده ميكند [8].
ز . عرضه يا تطبيق: مقصود از اين آن است كه شخص مفاد هر يك از آيات را با حال خود تطبيق كند و بدينوسيله كاستيهاى خود را برطرف و امراض و بيماريهاى خود را درمان نمايد [9].
نكته جالب توجه در اين زمينه اين است كه از ديدگاه امام همان گونه كه ميزان در تشخيص صحت و عدم صحت روايات و اعتبار يا عدم اعتبار اخبار، عرضه آنها بر كتاب خداست و آنچه مخالف كتاب خدا باشد، باطل و زخرف است [10]، ميزان در تشخيص سعادت و شقاوت آدمى نيز عرضه اعتقادات، خلقيات و اعمال بر كلام خدا، قرآن است . هر آنچه موافق كتاب خدا باشد، مطلوب و موجب سعادت و آنچه مخالف آن باشد، باطل و مايه شقاوت است و بايد كنار گذاشته شود [11].
3 . موانع فهم قرآن
اينك به برخى از آن موانع و حجابها اشاره مىشود :
1 . 3 . غرور علمى :
از نظر امام احساس بىنيازى از بهرهگيرى از اين خوان نعمت الهى از اين طريق به وجود مىآيد كه شيطان كمالات موهوم را براى انسان جلوه دهد و او را به آنها راضى و قانع سازد و كمالات و مقامات واقعى را از چشم او ساقط كند . مثلا اهل تجويد را به دانش تجويد دلخوش كند و علوم ديگر را در ديد آنان ناچيز جلوه دهد [13] ; اصحاب ادب را به همان پوسته بى مغز راضى كند و تمام شؤون قرآن را در همان چيزى كه آنان مىدانند نمايش دهد; مفسران را به وجوه قرائات و آراء مختلف ارباب لغت و وقت نزول و شان نزول و مدنى و مكى بودن و تعداد آيات و حروف و امثال آن سرگرم كند و اصولا بحث و جدال در اطراف مفاهيم كلى و غور در جزئيات از موانع بزرگ سير به سوى خداست كه پياده را از راه باز دارد و بايد از ميان برداشته شود [14].
امام «ره» در اين زمينه يادآور مىشود كه ممكن است «حجاب غليظ اصطلاحات» حتى دامن فيلسوفان و حكيمان و عارفان را گرفته و آنان را در حصار خود محبوس نمايد .
2 . 3 . گناه و معصيت:
ناگفته نماند كه اين ديدگاه امام «ره» برخاسته از آيات و احاديث و موافق برهان عقلى و فلسفى است و در كلام عرفا و فلاسفه نيز آمده است .
قرآن كريم شرط فهم و بهرهمندى از خود را به صراحت انابه و بازگشتبه سوى خدا اعلام كرده است [ق / 8، مؤمن/ 13] و روشن است كه گناه و عصيان دقيقا نقطه مقابل انابه و بازگشت و قلب منيب نيز قطب مخالف قلب مذنب و مسىء است .
در احاديث و كلمات پيشوايان دين عليهم السلام نيز از گناه و معصيتبه عنوان «نكته سودا» يا نقطه تاريك در جان و روح او ياد و ترك برخى از واجبات موجب محروم شدن از بركت وحى اعلام شده است [16]. از نظر روايات قلبها آنگاه جايگاه حكمتخواهد بود كه خواهشهاى نفسانى آن را تيره نساخته باشد [17].
فلاسفه و عرفا نيز در فلسفه و عرفان مطرح كردهاند كه: هر عمل صالح يا سيئى همان گونه كه در عالم ملكوت صورتى مناسب با خود دارد [18]، در ملكوت نفس نيز اينگونه است; يعنى يا صورتى دارد كه موجب نورانيتباطن مىشود و قلب بواسطه آن مطهر و منور و شايسته تجليات غيبى و ظهور حقايق و معارف الهى مىگردد و يا صورتى ظلمانى و پليد و چون آينه زنگار زده دارد; بطورى كه معارف الهى و حقايق غيبى در آن منعكس نمىشود [. 19].
فيض كاشانى مىگويد: «خواهشهاى نفسانى بزرگترين حجاب دل است و بسيارى در اين حجاب بسر مىبرند . هر قدر خواهشهاى نفسانى انباشتهتر باشد، «معانى كلام خدا نيز بيشتر در حجاب است» [20].
همين جا بايد متذكر شويم: از بزرگترين گناهان قلبى كه پردهاى ضخيم بين انسان و فهم درست معارف و حقايق مىافكند، حب دنياست كه به تعبير روايت ريشه هر خطاست [21].
امام مىفرمايد: «كسى كه بخواهد از معارف قرآن استفاده كند و از مواعظ الهيه بهرهبردارد، بايد قلب را از اين ارجاس (حب دنيا و حب جاه) تطهير كند و لوث معاصى قلبيه را كه اشتغال به غير است از دل بزدايد; زيرا كه غير مطهر محرم اين اسرار نيست، قال تعالى «انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون» (1) [واقعه77- 79]. چنانكه از ظاهر اين كتاب و مس آن در عالم ظاهر، غير مطهر ظاهرى، ممنوع است تشريعا و تكليفا، از معارف و مواعظ آن و سر آن ممنوع است كسى كه قلبش ملوث به ارجاس تعلقات دنيويه است» [22].
3 . 3 . جمود بر اقوال مفسران
مفسر نيز در صورتى مىتواند در اقيانوس ژرف و بيكران كلام الهى غواصى كند و از آن گوهرهاى ناب به چنگ آورد كه از جمود بر گفتههاى مفسران و منحصر ساختن فهم قرآن به بزرگان و پيشينيان بپرهيزد و درك و برداشتبيشتر، برتر و نو را البته با رعايت موازين براى خود و هر مفسر و جوينده ديگر ممكن بداند .
جمود و بسنده نمودن به افكار و آراء پيشينيان در زمينه فهم و تفسير قرآن كريم به هر دليلى كه صورت گيرد، خواه به دليل برداشت نادرست از مفهوم تفسير به راى يا بخاطر ضعف نفس و نداشتن شهامت و حريت علمى و يا به هر دليلى ديگر، علاوه بر آن كه انحطاط آور و عقلا مردود است، بر خلاف آموزههاى دينى نيز تلقى مىشود .
قرآن همگان رابه تدبر و تفكر در آياتش فرا خوانده است [محمد، 24ونساء84] و پيشوايان دين، قرآن را گنجينهها و سرچشمههاى دانش دانستهاند [23] و صاحبان نظر و بصيرت را به گشودن ديدگان و به جولان درآوردن انديشه در معانى آيات قرآن سفارش كردهاند [24].
4 . 3 . تعصب و دلبستگى به راى و مذهبى فاسد
امام مىفرمايد: «اگر اعتقاد فاسدى به مجرد استماع از پدر و مادر يا بعضى از جهله از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد، اين عقيده حاجب شود مابين ما و آيات شريفه الهيه، و اگر هزاران آيه و روايت وارد شود كه مخالف آن باشد، يا از ظاهرش مصروف كنيم و يا به آن به نظر فهم نظر نكنيم» [25].
بنابراين بر جويندگان حقايق قرآن لازم است كه از اعتقادات و گرايشهاى موروثى تعصب آلود كه مبتنى بر منطق و عقل نيست، بپرهيزند و با فكرى پيراسته از اين گونه تعلقات به فهم قرآن رو آوردند .
4 . مبانى تفسيرى امام
1 . 4 . اختصاص فهمكامل قرآن به معصوم
اين بينش امام گذشته از آن كه مبناى روايى دارد [26]، با تاملات عقلى و تجارب عرفانى نيز قابل تاييد است; با اين توضيح كه حقايق و علوم نهفته در كلام الهى نامحدود است:
«قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربى لنفد البحر قبل ان تنفد كلمات ربى و لو جئنا بمثله مددا» (2) [كهف 109] و بشر محدود را توان آن نيست كه بر خداى نامحدود احاطه يابد; مگر آن كه از محدوديتخارج شود و خود نيز نامحدود گردد .
در نگاه امام «ره» مصداق اين انسان نامحدود پيامبر و امام معصوم است كه در اثر اتصال به كمال مطلق و فناء در مبدا نامحدود، در همه صفات نامحدود گرديدهاند و لذا مىتوانند به علوم و حقايق قرآن بطور كامل احاطه يابند و از كتاب الهى آن گونه كه بايد و شايد بهره گيرند . ولى بهره ديگران از قرآن برحسب مراتب وجود و كمال محدود آنان، محدود است .
امام در فرازى از بيانات خود مىفرمايد: «اين حقيقت [قرآن كريم] براى احدى حاصل نشود به علوم رسميه و نه به معارف قلبيه و نه به مكاشفه غيبيه مگر به مكاشفه تامه الهيه براى ذات مبارك نبى ختمى صلى الله عليه و آله وسلم در محفل انس «قاب قوسين» بلكه در خلوتگاه سر مقام «او ادنى» و دست آمال عائله بشريت از آن كوتاه است، مگر خلص از اولياء الله كه به حسب انوار معنويه و حقايق الهيه با روحانيت آن ذات مقدس مشترك و به واسطه تبعيت تامه فانى در آن حضرت شدند كه علوم مكاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقى كنند . . .» [27].
در جاى ديگر مىگويد: «آن استفادهاى كه بايد (از قرآن نمىشود). آن استفاده را به حسب «انما يعرف القرآن من خوطب به» (3) خود رسول الله مىبرد» [28].
2 . 4 . امكان فهم محدود براى همگان
امام همچون برخى از اخباريان نمىانديشد كه باب فهم قرآن را به روى غير معصوم ببندد و فكر و عقل و انديشه بشرى را در اين زمينه بىاعتبار بشمارد .
در انديشه امام «ره» اساسا انگيزه نزول اين كتاب مقدس و بعثت نبى اكرم صلى الله عليه و آله وسلم آن است كه اين كتاب در دسترس همگان قرار گيرد و همه به اندازه گنجايش فكر خود از آن استفاده كنند [29].
شايان ذكر است كه عالمان از فقيهان و محدثان گرفته تا فيلسوفان و عارفان، گاه از آيات قرآن به فراخور فكر و دانش خود، برداشتهاى مختلف و حتى گاه متباين دارند .
نكته جالب توجه اينكه امام «ره» هريك از آن برداشتها را در جاى خود درست و قابل قبول مىداند [30] و از صحه گذارى مفسران بر مشرب تفسيرى خود و تخطئه مشربهاى ديگران انتقاد مىكند .
به نظر مىرسد، راز آن اين باشد كه فهم قرآن داراى مراتب طولى است و هر عالمى ممكن است، تنها به مرتبهاى از آن دستيافته باشد .
3 . 4 . جمعبين ظاهر و باطن
از نظر ايشان تصور اين كه اين كتاب آسمانى، همين قشر و صورت است ظاهر گرايانه و ابليسانه است و ماندن در حد صورت و توقف در مرحله ظاهر و حركت نكردن به سوى لب و باطن ريشه تمام جهالتها و پايه انكار نبوتها و ولايتهاست [31].
شايان ذكر است كه ابليس نخستين كسى بود كه تنها ظاهر و صورت [طين] را ديد و در وراى آن، مقام روحانى و نورانى و خليفة اللهى آدم عليه السلام را نديد . از اين روى در مقام اعتراض به پروردگار برآمد و گفت: «من از او بهترم . من را از آتش و او را از گل آفريدى» [ص 67] و نيز مردمانى كه نبوت را انكار كردند و از پذيرش انبياء الهى سر بر تافتند، تنها به ظاهر نگريستند و نتوانستند يا نخواستند ژرف نگر باشند و ارتباط ويژه باطنى و معنوى پيامبران با مبدا هستى را بپذيرند و لذا اظهار مىداشتند: «اين چه پيامبرى است كه همچون ديگران غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود» [فرقان 7] و يا خطاب به پيامبر مىگفتند: «شما جز بشرى مانند ما نيستيد، و خداى رحمان هيچ چيزى نازل نكرده است» [يس 15].
به هر حال از قشرىگرى و ماندن در ظاهر و عدم گذر به باطن و عمق، مذاهب و مكاتب چندى چون اخبارىگرى، ظاهريه، اشاعره، مجسمه و سلفيه سر بر آوردند .
شايان گفتن است كه گذر از ظاهر به باطن و عبور از پوستبه مغز همان علم به تاويل است كه به نظر امام علم به تمام مراتب آن مخصوص پيامبراسلام صلى الله عليه و آله وسلم و ائمه: است; لكن علم به مراتب و مراحلى از آن براى غير معصوم نيز ممكن است . البته امام راحل، شرط حصول اين علم و نائل شدن به مراتبى از آن را مجاهدت علمى، تمرينهاى عقلى همراه با رياضتهاى عملى و تطهير نفس و تنزيه قلب و تقديس روح مىداند [32] و معتقد است هر قدر انسان از پاكى و وارستگى بيشترى برخوردار باشد، بهرهاش از حقايق قرآن بيشتر و تجلى قرآن بر او فزونتر است [33].
آنچه امام «ره» فرموده و جويندگان حقايق قرآنى را به آن فرا خواندهاند [34]، با تاويلها و برداشتهاى بىضابطهاى كه توسط متصوفه و باطنيه از آيات قرآن كريم صورت مىگيرد، تفاوت اساسى دارد . آنان اصولا ظواهر آيات را ناديده مىگيرند و كنار مىنهند و ذوقيات، انديشهها و ديدگاههاى ويژه خود را به نام «علم به باطن قرآن» عرضه مىكنند . همان چيزى كه تفسير به راى خوانده مىشود و در روايات فريقين شديدا از آن نكوهش و منع شده است [35].
امام در فهم قرآن، باطن منهاى ظاهر را قبول ندارند; همانگونه كه ظاهر بدون باطن را نمىپسندند . ايشان به صراحت اعلام مىدارد: همان گونه كه ظاهر بدون باطن همانند جسد بدون روح و دنياى بدون آخرت است، رسيدن به فهم باطنى آيات نيز جز از طريق ظاهر و با حفظ آن ميسور نمىگردد و هر كس بدون توجه به ظاهر آيات، راه باطن را در پيش گيرد، هم خود گمراه شده است و هم ديگران را به گمراهى و بيراهه كشانده است [36].
5- شيوه صحيح تفسير
وى ضمن ارج گزارى بر تلاشهاى مفسران و خوب توصيف نمودن برخى از آنها به صراحت اعلام مىدارد كه: «قرآن عبارت از آن نيست كه آنها نوشتهاند» [40] و معتقد است، «اين تفسيرهايى كه بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اينها تفسير قرآن نيستند . اينها البته يك ترجمههايى; يك بويى از قرآن بعضىشان دارند و الا تفسير اين نيست كه اينها نوشتهاند» [41].
اين نظريه امام از يك سو مبتنى استبر عظمت قرآن كه كلام خالق و اقيانوسى ژرف و ناپيدا كرانه و فراتر از افق فكر و درك بشرى است [42] و از سوى ديگر مبتنى استبر اين مطلب كه مفسران - با آن كه زحمتهاى فراوانى را متحمل شدهاند و مساعى آنان قابل تقدير و تجليل است - اغلب در تفسير قرآن به مقصد اصلى نزول توجه شايسته و بايسته نكردهاند .
بسيارى از مفسران در تفسير خود به جنبههاى ادبى يا بلاغى يا تاريخى و . . . پرداختهاند . گويا كه تفسير آنان، يك كتاب ادبى يا بلاغى يا تاريخى است و در واقع بجاى پرداختن و توجه تام به هدف اصلى، بيشتر به اهداف فرعى توجه نمودهاند; در حالى كه ازنظر امام «ره» مقصد اين كتاب آسمانى نه بلاغت و فصاحت است و نه صرف و نحو و نه تاريخ و نه امثال اين امور . شيوه مطلوب تفسير، اين نيست كه همچون سكاكى و شيخ طوسى در لابلاى آيههاى قرآن به دنبال كشف و تبيين جنبههاى فصاحت و بلاغت و محسنات لفظى و معنوى بود و يا همانند سيبويه و خليل به تبيين تصاريف كلمات و دستور زبان آن همت گمارد و يا مانند مسعودى و ابن خلكان به شرح و بسط وقايع و بيان جزئيات حوادث تاريخى پرداخت .
امام از مفسرانى كه استفاده از قرآن را منحصر به ضبط و جمع اختلاف قرائات و معانى لغات و تصاريف كلمات و محسنات لفظى و معنوى و وجوه اعجاز قرآن و معانى عرفى مىدانند و از دعوات قرآن و جهات روحى و معارف الهى آن غافلند، به شدت انتقاد كرده است [43].
بعلاوه از يكسو نگرى در تفسير قرآن گله و شكوه دارد و از تفسير نگاران يك سو نگر كه قرآن كريم را تنها بر پايه تخصص ويژه و مشرب خاص خويش تفسير نموده و به تخطئه مشربهاى ديگران پرداختهاند، خرده مىگيرد [44].
در منظر امام خمينى، مفسر واقعى كسى است كه «مقصد نزول» را بفهماند; نه سبب نزول را [45].
6 . اهداف و مقاصد قرآن
امام معتقد است كه بايد هدف از تنزيل كتاب الهى را - قطع نظر از راه عقل و برهان - از خود قرآن دريافت [46]. با توجه به آيات شريفه هدف از نزول قرآن كريم هدايت و تربيت، شفاى امراض قلبى انسان و سير او به سوى خداست [47].
امام «ره» قرآن را درسنامه سلوك الى الله و يكتا كتاب تهذيب نفوس و بزرگترين وسيله ارتباط خالق و خلق و عروةالوثقى و حبل المتين تمسك به عز ربوبيت مىشمارد [48] و آن را كتابى مىخواند كه به شئون الهيه دعوت مىكند; لذا شيوه مفسر بايد به گونهاى باشد كه شئون الهيه را به مردم تعليم دهد [49].
قرآن كريم در نگاه امام «ره» كتاب معرفت، اخلاق، و دعوت به سعادت و كمال است; از اينرو كتاب تفسير نيز بايد عرفانى، اخلاقى و بيان كننده ديگر جهات دعوت به سعادت باشد [50].
از نظر امام خمينى (ره) مفسرى كه به اين شيوه قرآن را تفسير نكند، مقصود قرآن و منظور اصلى انزال كتب و ارسال رسل را ناديده گرفته و مردم را از استفاده از قرآن محروم و راه هدايت را بروى آنان مسدود كرده است [51].
او به مفسران قرآن چنين سفارش مىكند: «علما و مفسرين، تفاسير فارسى و عربى بنويسند و مقصود آنها بيان تعاليم و دستورات عرفانى و اخلاقى و بيان كيفيت ربط مخلوق به خالق و بيان هجرت از دارالغرور به دارالسرور و الخلود باشد; بطورى كه در اين كتاب شريف به وديعت گذاشته شده . . . . چه خسارتى بالاتر از اين كه سى چهل سال كتاب الهى را قرائت كنيم و به تفاسير رجوع كنيم و از مقاصد آن باز مانيم» [52].
1) آن قرآنى گرانمايه است; در نوشتهاى پنهان شده . بر آن جز پاكان دست نسايند .
2) بگو اگر دريا براى [نوشتن] كلمات پروردگارم مركب شود، دريا پايان بگيرد، پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان يابد; اگرچه همانند آن را به كمك بياوريم .
3) قرآن را تنها مخاطبانش مىفهمند .
پي نوشت ها:
1 . خمينى (امام» ; آداب الصلوة، چ 1، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1370 ش، ص 221 .
2 . همو; چهل حديث، ص 500 .
3 . همو; شرح حديث جنود عقل و جهل، چ 2، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1377ش، ص 105 .
4 . همان 504 .
5 . همو; آدابالصلوة، ص 181 .
6 . همو; چهل حديث، ص 50 .
7 . همو; آدابالصلوة، ص 212 و فيض كاشانى، ملامحسن; المحجة البيضاء، چ 2، قم دفتر
انتشارات اسلامى، بىتا . ج ، ص .
8 . همو; آدابالصلوة، ص 205 .
9 . همان 206 .
10 . حر عاملى; وسائل الشيعه، بىچا، بيروت، داراحياء التراث العربى، بىتا، ج11، ص79- 78 .
11 . خمينى (امام) ; آدابالصلوة، ص 208 .
12 . همان 197- 195 و فيض كاشانى، پيشين 2/241 و نراقى، محمد مهدى; جامعالسعادات، چ3، تهران، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1383 ق، ج 3، ص374 .
13 . ر . ك: فيض كاشانى، پيشين 2/241 .
14 . ر . ك . خمينى (امام) ; شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 8 و 62 .
15 . همو; آدابالصلوة، ص 201 .
16 . فيض كاشانى; پيشين 2/242 .
17 . محمدى رىشهرى، ميزانالحكمه، مكتب الاعلام الاسلامى، ط اول، 1363 ه . ش
18 . ر . ك: شيرازى، صدرالدين، الشواهد الربوبيه، بىچا، دانشگاه مشهد، 1346ش، ص329 .
19 . خمينى (امام) ; پيشين 20 و فيض كاشانى; پيشين 2/242 .
20 . فيض كاشانى; پيشين .
21 . كلينى; اصول كافى، چ 3، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1380 ق، ج 2، ص609 .
22 . خمينى (امام) ; پيشين 202 .
23 . كلينى، پيشين، ص 609 .
24 . همان 600
25 . خمينى (امام) ; پيشين 197- 196 .
26 . كلينى; پيشين 1/228 .
27 . خمينى (امام) ; تفسير سوره حمد، ص 148 .
28 . همو; آدابالصلوه، ص 181 .
29 . همو; صحيفه نور، ج 14، ص 252 .
30 . همو; آدابالصلوة، ص 185 .
31 . همو; شرح دعاى سحر، چ 1، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374 ش، ص59 .
32 . همو; شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 61 .
33 . همو; شرح دعاى سحر، ص 59 .
34 . به عنوان نمونه ر ك: شرح دعاء السحر ص 61
35 . مجلسى، بحار ج 92 ص 112- 111، حكيمى، الحياة 2 ص 13، بحرانى، تفسير البرهان، ج 1، ص 18- 19، عياشى التفسير، ج 1 ص 17، قرطبى الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ص 27
36 . رك: خمينى (امام)، شرح دعاء السحر، ص 62- 61، نيز همو، آداب الصلوة، ص 291 .
37 . همو; تفسير سوره حمد، ص 93 .
38 . همان، ص 95 .
39 . همان و صحيفه نور، ج 17، ص 251 .
40 . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27 .
41 . همو; صحيفه نور، ج 19، ص 27 .
42 . همو; آداب الصلوة، ص 182 .
43 . همان و 171 و 194 و شرح حديث جنود عقل و جهل ص 11 .
44 . همو; صحيفه نور، ج 1، ص 235 .
45 . همو; آداب الصلوة 193- 192 .
46 . همان 193 .
47 . همان 184 .
48 . همان 194 .
49 . همان .
50 . همان 192 .
51 . همان 194 .
52 . همان .
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله