نویسنده: علی اصغر احمدی
یکی از مسائل مربوط به تربیت در بحث انتظار، این است که «چه کسی را میخواهیم تربیت کنیم؟» در کار تربیتی و آموزشی ـ که آموزش ابزاری است برای کار تربیت ـ پیوسته صحبت از اهداف میشود و امروزه هدفهای رفتاری بیشتر مورد توجه است. این که مشخص شود چه رفتاری مورد انتظار است که در نهایت فرد به آن برسد. اگر بخواهیم دانستن را که یک امر پنهانی است به رفتار که امری آشکار است تبدیل کنیم، باید فعلش را طوری ادا کنیم که آن فعل با گفتن یا نوشتن، قابل مشاهده باشد؛ هر چند این تبدیل اهداف رفتاری گام خوبی است و در جهت این که در تربیت و در آموزش به کجا میرسیم و به چه سمتی قدم بر میداریم، بسیار مؤثر و سازنده است؛ ولی در عین حال انتقادهای بسیار بزرگی به آن وارد است. و آن این که در تعریف رفتاری افراد نمیتوان بسیاری از ابعاد شخصیتیشان را در قالب ریخت؛ بنابراین حد میانهای را باید در نظر گرفت؛ یعنی باید از یک طرف اهداف کلی را در نظر گرفت و از طرف دیگر اهداف رفتاری را، تا آن اهداف رفتاری در حقیقت به ما نشان بدهد که به کجا میخواهد برسد و به کجا باید برسد.
ما، در تربیت نسل منتظر، هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگیهای شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) در نفس امر، در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهی دارد که اگر کسی منتظر او باشد یا نباشد، خود او وجود مستقلی برای عالم دارد و آن وجود خلیفةاللهی خداوند در عالم است؛ بقیةاللّه روی زمین است؛ امان اهل زمین است. خداوند، زمین را به وسیله او پر از عدل و داد میکند.
حال ما انسانها نسبت به او چه موضع و موقعیتی باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست؛ او منتظَر است، ما منتظِریم.
انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار، یک هدیه الهی است برای ما انسانها؛ یعنی خداوند به بعضی از انسانها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله، اولین صفت انسان منتظر را میسازد.
انتظار، انسان را از خانه خود بیرون میآورد و جهانی میکند. اصلاً ما میخواهیم نسل منتظر را تربیت کنیم؛ نه فقط یک شهروند. اگر بخواهیم یک نوجوان را تربیت کنیم باید بتوانیم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا کنیم. باید به او بفهمانیم که تو برای خودت و در چارچوبه خودت زندگی نمیکنی؛ باید به جهان بیندیشی، به حکومتی که بر جهان حاکم است.
خوشبختانه در رگههایی که با عنایت خود امام (علیه السلام) در وجود جوانان، بهوجود آمده، کاملاً دیده میشود که مثلاً دانشجوی مهندسی اینگونه میاندیشد که من باید پاسخگوی امام زمانم باشم؛ امامی که حکومت جهانی برقرار خواهد کرد. حال اگر ایشان را درک کردم که به مقصود رسیدهام؛ در غیر اینصورت نیز باز پاسخگوی او هستم و برای تحقق حکومتش تلاش کردهام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.
و از آن طرف، متأسفانه در دستگاهها و ادارات ما برخی از افراد، گویا با همین رئیس که بالای سرشان است واجهند؛ مثلاً میگویند، آقا تا وقتی در این اداره وضعیت اینگونه است، من مانند شمعک کار میکنم؛ یعنی شعلهور نمیشوم. این حرف در حقیقت حرف آدمی است که گویی رئیس او همین کسی است که بالای سرش است. نسل منتظر نباید اینگونه باشد. او باید پاسخگوی امام زمانش باشد؛ یعنی هر کس که منتظر است: کارمند، دانشجو، طلبه، پزشک و... باید امام زمان(علیه السلام) را بالای سرش ببیند، نه رئیس و وزیر و رئیسجمهور و... را.
علاوه بر مسئله پیش گفته، مسئله نیاز به ولیّ و مرشد است. کسی که به او عشق بورزیم و او را از صمیم دل دوست بداریم و به گونهای عمل کنیم که گویی ذرّه ذرّه عمل ما با هدایت او انجام میگیرد.
ما باید به نسل منتظر بیاموزیم، از امامی که در پس پرده غیبت است چگونه استفاده کند. نوجوانان ما باید لحظه به لحظه از امام زمان(علیه السلام) بهره بگیرند. من در تمامی مراحل درس و زندگیام هرگاه توکل به خدا کردم و پشت سرش «یا مهدی أدرکنی»4 گفتم؛ یعنی از او هم به عنوان ولیّ و امامم کمک خواستم، راههایی را در مقابلم باز کرد. هر نعمتی که نصیب همه ما و بنده شده، از برکت یاری طلبیدن از امام زمان(علیه السلام) است. این را من به نوجوانان و جوانان منتقل میکنم. لحظهای نباشد که از یاد امامشان غافل باشند. اینها نکاتی است که ما باید کودکان و نوجوانان و کودکان و فرزندانمان یادآوری کنیم که همین الان از امام کمک بخواهند و او کمک میکند و کمکش را در درازمدت خواهند دید، نه این که بگوییم امروز که کمک بخواهند، فردا یاری میبینند.
بنابراین، یکی از ویژگیهای نسل منتظر این است که در همه اعمالش توجه به امام زمان(علیه السلام) دارد؛ ازدواج، تحصیل، غذا خوردن و...
اگر بخواهیم نسل امروز را تربیت کنیم، باید هدفهای رفتاری و تربیتی ما این ویژگیها را داشته باشد.
ما در تربیت نمیتوانیم آدمها را تک به تک تربیت کنیم؛ اگر تربیت صحیح خواسته باشیم، باید فضا ایجاد کنیم. افراد وقتی در فضای خاصی قرار بگیرند، مطابق آن فضا حرکت خواهند کرد.
خیلی از چیزها احتیاج به ارائه کار مستقیم ندارد. یکی از دوستان پاکستانی را دعوت کردیم برای ولیمه حج؛ ایشان گفتند: غذاهای شما خیلی بدمزه است؛ یعنی غذاهای شما فلفل ندارد؛ طعم ندارد. من به این موضوع فکر میکردم که چطور شده ما به چنین غذاهایی عادت کردهایم و پاکستانیها و هندیها به آن غذاهای تند عادت کردهاند. این سؤالی است که خیلی از روانشناسان پرسیدهاند.
اینها یک تعلیم و تربیت پنهان است که از طریق فضاهایی که ایجاد میشود، شکل میگیرد. بعضی پدر و مادرها، در مورد درس خواندن بچههایشان مشکل دارند. هر چه آنان را امر به این کار میکنند، آنان سر باز میزنند. مشکل اینجاست که آنان میخواهند بچه را بطور مستقیم وادار به درس خواندن کنند. یکی از راهها این است که حالت خانه را مثل کتابخانه کنند؛ کاری که خود بنده سالها است که در زندگی انجام میدهم. ساعت شش بعد ازظهر، ناگهان چهره خانه عوض میشود و هیچکس بلند حرف نمیزند. تلویزیون و رادیو خاموش است و هر کس گوشهای مینشیند و کتاب میخواند و هر کس وارد شود، گویی فضا به او میگوید که آقا کتاب دستت بگیر و برو وبنشین بخوان. تنهاکاری که در اینجا انجام میدهم، مدیریت است. به احدی نمیگویم بخوان. اگر کاری خلاف خواندن انجام دهد، به او میگویم ساکت؛ الان هنگام بلند حرف زدن نیست و... این فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن میکند. در تربیت، فضا سازی مهمتر از کار مستقیم فردی است. فضاها با انسان صحبت میکنند.
در مسئله تربیت نسل منتظر نیز این نکته بسیار مهم است؛ بسیار مهمتر از پیامهای مستقیمی است که میخواهیم به افراد بدهیم. یکی از فاکتورهای مهم در فضاسازی این است که وجود مبارک حضرت را جدی بگیریم و کوچکترین شوخی و سهلانگاری به این موضوع وارد نکنیم؛ مانند مسئله قرائت قرآن. دستور الهی به ما میگویم:
«و إذا قریء القرآن فاستمعوا له...»5 هنگامی که قرآن خوانده میشود، به آن گوش فرا دهید...
اگر بخواهیم نسل منتظر تربیت کنیم، باید با شنیدن نام ولی عصر(علیه السلام) حالمان دگرگون و چهرهمان متغیر شود. این تغییر چهره تأثیر خودش را میگذارد. اگر بچهای گوشه چشم تر ما را ببیند، از هزاران آموزش مستقیم بهتر است. آن بچه میبیند و در اعماق وجودش اثر میگذارد. نشان دهیم که ما درباره یک انسان مهم و بزرگ حرف میزنیم که سر سوزنی سهلانگاری در او وارد نمیشود. نام امام زمان(علیه السلام) که میآید برمیخیزیم و دست روی سر میگذاریم. این کاری بوده که امام رضا(علیه السلام) قبل از تولد امام زمان(علیه السلام) انجام میداده؛ این تکریمها در عمل باید نشان داده شود و مهمترین تربیت نسل منتظر این است که نشان دهیم سخن از شخص بسیار مهمی است.
این حریم، حریمی است که با بیماری و تخیلات و اوهام همراه است. کمترین آماری که در بیماریهای روانی بررسی کردهاند، این است که حدود بیست و چهار درصد مردم، نوعی بیماری روانی دارند. بیماری روانی دیوانگی نیست؛ چیزهایی مانند وسواس و... است. وسواسهای فکری خیلی خطرناکتر و رنجآورتر است؛ هجوم افکار ناخواستهای است که وقتی از مبتلایان میشنوم، تنم میلرزد، گاهی احساس میکنم هیچ دردی بالاتر از آن وجود ندارد. فکرهایی به ذهن فرد میآید که به هیچکس هم نمیتواند بگوید. خیلی که اعتماد میکنند به یک روانشناس میگویند. از چهرهاش هم معلوم نمیشود. اینها مسائلی است که میتواند به اندیشه و انتظار امام زمان(علیه السلام) لطمه بزند. توجه داشته باشیم که باید مرز بین واقعبینی امام زمان و تخیلات و اوهام و افکار منحرف را بشناسیم و از همدیگر تفکیک کنیم.
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
ما، در تربیت نسل منتظر، هر دو مقوله را احتیاج داریم تا ویژگیهای شخصیتی شخص منتظر را بیان کنیم.
وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) در نفس امر، در واقعیت خودش و در تکوین عالم جایگاهی دارد که اگر کسی منتظر او باشد یا نباشد، خود او وجود مستقلی برای عالم دارد و آن وجود خلیفةاللهی خداوند در عالم است؛ بقیةاللّه روی زمین است؛ امان اهل زمین است. خداوند، زمین را به وسیله او پر از عدل و داد میکند.
حال ما انسانها نسبت به او چه موضع و موقعیتی باید داشته باشیم. در حقیقت انتظار از آن ماست؛ او منتظَر است، ما منتظِریم.
مفهوم انتظار
انتظار به معنای تربیتی یعنی چه؟ و چه ویژگیهایی دارد و چگونه میباید تحقق پیدا کند؟انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار، یک هدیه الهی است برای ما انسانها؛ یعنی خداوند به بعضی از انسانها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله، اولین صفت انسان منتظر را میسازد.
ویژگیهای انسان منتظر
1. اندیشیدن به آینده
یکی از ویژگیهای انسان منتظر این است که به واقعهای که در آینده اتفاق خواهد افتاد، ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیشبینی کند، چه میشد. یا مثلاً در آمریکا اگر عدهای میدانستند چنین اتفاقی خواهد افتاد، خودشان را آماده این اتفاق میکردند.1 خداوند دو هدیه بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و دیگر اینکه ظهور موعود را مطرح کرده است. آیندهای را به نام عصر ظهور پیشبینی کنیم که در آن، شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی، حضرت مهدیاند. بنابراین یکی از ویژگیهای تربیتی انسان منتظر این است که به آیندهای با وقایع و ویژگیهای خاص میاندیشد.2. آمادگی
دومین ویژگی انسان منتظر، آمادگی است؛ یعنی نسل منتظر، کودک و نوجوان و جوان ما باید بداند که در عصر ظهور چه کاره است و دارای چه نقشی است. انسان منتظر باید آمادگی کارگزاری حکومت جهانی را داشته باشد. امام زمان(علیه السلام) به نیرو و آدمی نیاز دارد که بتواند با پدیدهها و شرایط مواجه شود. این امر که افراد، در دوران غیبت قابلیتها و تخصصهای خودشان را گسترش ندهند، با مفهوم انتظار، تطابق ندارد.3. امید به آینده جهان
یکی دیگر از ویژگیهای نسل منتظر، امیدواری و نگرش مثبت به آینده جهان است. اگر ما خودمان را در این شرایط ببینیم، تصور کنیم که منتظر دادگستر و عدلگستر جهان هستیم، در راستای این اهداف تلاش خواهیم کرد. ادیانی که موعودگرا نیستند، یک نگرش کاملاً منفی و یأسآور نسبت به جهان دارند. اگر امید به آینده نباشد، انسان دچار افسردگی خواهد شد. اگر به آینده جهانی بیندیشیم که به حکمرانان ظالم اداره میشود، احساس ناامیدی و خطر خواهیم کرد و سرنوشت جهان را بسیار تأسفآور و نگران کننده خواهیم دید.4. جهانی شدن
چهارمین ویژگی که برای نسل منتظر میتوان در نظر گرفت؛ این است که انسان از خویشتن و از خودش بیرون بیاید و جهانی شود. اصلاً یکی از ویژگیهای انتظار این است که انسانها را از درون خودشان بیرون بیاورد تا از پرداختن به مسائل جزئی زندگی خودشان دوری کنند. خود محوری برای جامعه بسیار خطرناک است. کسی که درخت را از خیابان میکند و در منزل خویش میکارد، اندیشه این آدم در حقیقت، از خودش و خانه خودش فراتر نمیرود. و خود محوری یعنی این که خود را در حد خودش و خانه خودش ببیند. هر چیزی، در خانه او معنا دارد؛ در درون خانه او ارزش دارد؛ فراتر از خانه خودش نمیاندیشد؛ به شهر نمیاندیشد؛ به کشور نمیاندیشد؛ انگار فقط همین نسل است و بس.انتظار، انسان را از خانه خود بیرون میآورد و جهانی میکند. اصلاً ما میخواهیم نسل منتظر را تربیت کنیم؛ نه فقط یک شهروند. اگر بخواهیم یک نوجوان را تربیت کنیم باید بتوانیم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا کنیم. باید به او بفهمانیم که تو برای خودت و در چارچوبه خودت زندگی نمیکنی؛ باید به جهان بیندیشی، به حکومتی که بر جهان حاکم است.
خوشبختانه در رگههایی که با عنایت خود امام (علیه السلام) در وجود جوانان، بهوجود آمده، کاملاً دیده میشود که مثلاً دانشجوی مهندسی اینگونه میاندیشد که من باید پاسخگوی امام زمانم باشم؛ امامی که حکومت جهانی برقرار خواهد کرد. حال اگر ایشان را درک کردم که به مقصود رسیدهام؛ در غیر اینصورت نیز باز پاسخگوی او هستم و برای تحقق حکومتش تلاش کردهام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است.
و از آن طرف، متأسفانه در دستگاهها و ادارات ما برخی از افراد، گویا با همین رئیس که بالای سرشان است واجهند؛ مثلاً میگویند، آقا تا وقتی در این اداره وضعیت اینگونه است، من مانند شمعک کار میکنم؛ یعنی شعلهور نمیشوم. این حرف در حقیقت حرف آدمی است که گویی رئیس او همین کسی است که بالای سرش است. نسل منتظر نباید اینگونه باشد. او باید پاسخگوی امام زمانش باشد؛ یعنی هر کس که منتظر است: کارمند، دانشجو، طلبه، پزشک و... باید امام زمان(علیه السلام) را بالای سرش ببیند، نه رئیس و وزیر و رئیسجمهور و... را.
علاوه بر مسئله پیش گفته، مسئله نیاز به ولیّ و مرشد است. کسی که به او عشق بورزیم و او را از صمیم دل دوست بداریم و به گونهای عمل کنیم که گویی ذرّه ذرّه عمل ما با هدایت او انجام میگیرد.
5. زیستن با یاد او
ما باید این آرزو را داشته باشیم که اگر توفیق زیارت ایشان حاصل شد، چگونه زیستن و چگونه مردن را از او بپرسیم. نسل منتظر باید منتظر لحظهای باشد که وقتی امامش را میبیند، صراط مستقیم را با تمام اجزای آن از امام بخواهد؛ منتها این کار احتیاج به آمادگی دارد. «... فزت و ربّ الکعبة...»3 جملهای نبود که علی(علیه السلام) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسیده باشد؛ امام سراسر عمرشان با این جمله زیسته بودند و منتظر این لحظه بودند؛ لحظه رهایی از دنیای تنگ و تاریک به سوی جوار الهی.ما باید به نسل منتظر بیاموزیم، از امامی که در پس پرده غیبت است چگونه استفاده کند. نوجوانان ما باید لحظه به لحظه از امام زمان(علیه السلام) بهره بگیرند. من در تمامی مراحل درس و زندگیام هرگاه توکل به خدا کردم و پشت سرش «یا مهدی أدرکنی»4 گفتم؛ یعنی از او هم به عنوان ولیّ و امامم کمک خواستم، راههایی را در مقابلم باز کرد. هر نعمتی که نصیب همه ما و بنده شده، از برکت یاری طلبیدن از امام زمان(علیه السلام) است. این را من به نوجوانان و جوانان منتقل میکنم. لحظهای نباشد که از یاد امامشان غافل باشند. اینها نکاتی است که ما باید کودکان و نوجوانان و کودکان و فرزندانمان یادآوری کنیم که همین الان از امام کمک بخواهند و او کمک میکند و کمکش را در درازمدت خواهند دید، نه این که بگوییم امروز که کمک بخواهند، فردا یاری میبینند.
بنابراین، یکی از ویژگیهای نسل منتظر این است که در همه اعمالش توجه به امام زمان(علیه السلام) دارد؛ ازدواج، تحصیل، غذا خوردن و...
اگر بخواهیم نسل امروز را تربیت کنیم، باید هدفهای رفتاری و تربیتی ما این ویژگیها را داشته باشد.
روشهای تربیت نسل منتظر
بحث بر سر این است که روش تربیتی ما چگونه باشد؟ چه روشهایی میتواند فرد را به اینجا برساند؟1. فضاسازی
اولین و مهمترین نکته که باید تحقق پیدا کند، این است که فرد از اطرافیانش یاد بگیرد که وجود امام زمان(علیه السلام) مسئلهای جدی است؛ شوخیبردار نیست و سستی و سهلانگاری در آن راه ندارد. از نظر من، تربیت یعنی فضاسازی.ما در تربیت نمیتوانیم آدمها را تک به تک تربیت کنیم؛ اگر تربیت صحیح خواسته باشیم، باید فضا ایجاد کنیم. افراد وقتی در فضای خاصی قرار بگیرند، مطابق آن فضا حرکت خواهند کرد.
خیلی از چیزها احتیاج به ارائه کار مستقیم ندارد. یکی از دوستان پاکستانی را دعوت کردیم برای ولیمه حج؛ ایشان گفتند: غذاهای شما خیلی بدمزه است؛ یعنی غذاهای شما فلفل ندارد؛ طعم ندارد. من به این موضوع فکر میکردم که چطور شده ما به چنین غذاهایی عادت کردهایم و پاکستانیها و هندیها به آن غذاهای تند عادت کردهاند. این سؤالی است که خیلی از روانشناسان پرسیدهاند.
اینها یک تعلیم و تربیت پنهان است که از طریق فضاهایی که ایجاد میشود، شکل میگیرد. بعضی پدر و مادرها، در مورد درس خواندن بچههایشان مشکل دارند. هر چه آنان را امر به این کار میکنند، آنان سر باز میزنند. مشکل اینجاست که آنان میخواهند بچه را بطور مستقیم وادار به درس خواندن کنند. یکی از راهها این است که حالت خانه را مثل کتابخانه کنند؛ کاری که خود بنده سالها است که در زندگی انجام میدهم. ساعت شش بعد ازظهر، ناگهان چهره خانه عوض میشود و هیچکس بلند حرف نمیزند. تلویزیون و رادیو خاموش است و هر کس گوشهای مینشیند و کتاب میخواند و هر کس وارد شود، گویی فضا به او میگوید که آقا کتاب دستت بگیر و برو وبنشین بخوان. تنهاکاری که در اینجا انجام میدهم، مدیریت است. به احدی نمیگویم بخوان. اگر کاری خلاف خواندن انجام دهد، به او میگویم ساکت؛ الان هنگام بلند حرف زدن نیست و... این فضا واقعا بچه را مجبور به درس خواندن میکند. در تربیت، فضا سازی مهمتر از کار مستقیم فردی است. فضاها با انسان صحبت میکنند.
در مسئله تربیت نسل منتظر نیز این نکته بسیار مهم است؛ بسیار مهمتر از پیامهای مستقیمی است که میخواهیم به افراد بدهیم. یکی از فاکتورهای مهم در فضاسازی این است که وجود مبارک حضرت را جدی بگیریم و کوچکترین شوخی و سهلانگاری به این موضوع وارد نکنیم؛ مانند مسئله قرائت قرآن. دستور الهی به ما میگویم:
«و إذا قریء القرآن فاستمعوا له...»5 هنگامی که قرآن خوانده میشود، به آن گوش فرا دهید...
2. گوشزد کردن اهمیت مسأله
شوخی و خنده جزء زندگی ما است؛ حتی در مسائل دینی نیز بعضی موقع شوخی میکنیم. در بعضی چیزها به هیچوجه نباید شوخی کرد؛ از جمله قرآن و قیامت. نام قیامت که بیاید، باید اشک جاری شود . مسئله قیامت طوری در قرآن بیان میشود که هیچ جای شوخی نمیگذارد. در مورد قیامت نباید شوخی کرد. اگر بخواهیم نسل منتظر بار بیاوریم، با بعضی چیزها نباید شوخی کنیم. با نام امام زمان(علیه السلام) نمیتوان شوخی کرد.اگر بخواهیم نسل منتظر تربیت کنیم، باید با شنیدن نام ولی عصر(علیه السلام) حالمان دگرگون و چهرهمان متغیر شود. این تغییر چهره تأثیر خودش را میگذارد. اگر بچهای گوشه چشم تر ما را ببیند، از هزاران آموزش مستقیم بهتر است. آن بچه میبیند و در اعماق وجودش اثر میگذارد. نشان دهیم که ما درباره یک انسان مهم و بزرگ حرف میزنیم که سر سوزنی سهلانگاری در او وارد نمیشود. نام امام زمان(علیه السلام) که میآید برمیخیزیم و دست روی سر میگذاریم. این کاری بوده که امام رضا(علیه السلام) قبل از تولد امام زمان(علیه السلام) انجام میداده؛ این تکریمها در عمل باید نشان داده شود و مهمترین تربیت نسل منتظر این است که نشان دهیم سخن از شخص بسیار مهمی است.
3. انتقال معارف مهدوی
سخن از تعلیم معارف مهدوی است. خیلی چیزها باید به کودکانمان بیاموزیم. یکی از آنها احادیثی است که در مورد حضرت است. انتقال اینها به کودکان بسیار کارساز است. من بهطور تجربی این مسئله را درک کردهام. در دوران کودکی من، شخصی بود که هیأت تشکیل داده بود و بچههای کوچکتر را دعوت میکرد. هر وقت میرسیدیم میگفت، حدیث نماز را بخوانید. همه ما دستهجمعی میخواندیم: «من ترک الصلوة متعمدا فقد کفر...»6 و خودش ترجمه میکرد: «هر کس نماز را عمدا ترک کند کافر است». گویا از آن زمان، از آن جلسه، من همین جمله یادم میآید. چقدر در دوران جوانی و نوجوانی، به فریادم رسید؛ آنگاه که با غرایز، شبهات و مسائل گوناگون مواجه میشدم. لازم است این فرازها را برای بچهها توضیح دهیم. برخی چیزها را گزیده انتخاب کنیم تا بچهها تکرار کنند و حفظ کنند اینها نگهدارنده آنهاست.4. بسیار یاد کردن امام زمان(علیه السلام)
یکی دیگر از کارهایی که باید در مورد روشهای تربیتی تأکید کنم، انجام آداب خاص و یادکردن فراوان از امام(ع) است. ذکر امام و نام امام باید در زندگی ما فراوان باشد من یکی از چیزهایی که امروزه دیدم و بسیار مؤثر است، ختم قرآن است که با برنامهریزیهای مدون و منظم، هر کس یک حزب یا جزء یا سورهای از قرآن را برای قرائت قبول میکند و موظف است هر روز آن را انجام دهد. این ختم قرآن را برای امام زمان(علیه السلام) انجام میدهند؛ یعنی هر روز یک ختم قرآن صورت میگیرد. این نعمت بزرگی است که شامل حال آنان میشود. ما معمولاً بهطور منظم قرآن نمیخوانیم و این یکی از مشکلات جامعه ما است. این کار ما را موظف میکند. بعضی اوقات میبینیم که شخصی وقت ندارد، یا مشکلی دارد؛ به دیگران التماس میکند که آقا من نرسیدم این حزب را بخوانم شما بخوانید. همین مسائل انس با قرآن را زیاد میکند که ما باید این آداب را کشف و اجرا کنیم.5. ایجاد شرایط خاص
نکته دیگر اینکه این چراغانیها، روی کودکان تأثیر بسیار سازندهای دارد. شیرینی دادن، عیدی دادن و... که متأسفانه کم میبینیم که روز تولد حضرت مهدی به کسی عیدی بدهند. این کارها در ذهن بچههای کوچک تأثیر میگذارد و بادوام است. باید در این روزها شرایط خاص برای کودکان فراهم کرد؛ مثلاً اگر به غذایی علاقهمندند آن شب آن غذا را درست کنیم. لباس نو پوشیدن خاطره خاصی دارد.آسیبشناسی انتظار
در مورد آسیبشناسی انتظار نیز بحثهایی مطرح است. انتظار و وجود امام را باید از تخیلات و اوهام دور نگه داریم. حفظ و حراست عقلانی و منطقی یکی از وظایف ماست. متأسفانه مفهوم انتظار میتواند با خرافات آمیخته شود و مشکل ایجاد کند. یکی از بیماریهایی که ما در دنیای روانشناسی داریم، «رِفرنیک» است؛ ایجاد نوعی هذیان و توهمات گوناگون. یکی از شکلهای هذیان این است که انسان خودش را جای آدمهای بزرگ بگذارد. آدمهای رفرنیک خود را جای امام زمان(علیه السلام) میگذارند و گاهی خود همین آدمها بشارتهایی در مورد امام زمان میدهند. ما به خاطر تخصصمان، رفتارهای فرد را متوجه میشویم. چند روز پیش، وقتی از دانشگاه بیرون میآمدم، شخصی را دیدم که تیپ خاصی داشت که اگر کسی این بیماری را نشناسد فکر میکند این شخص، فرد مؤمن و متقی است و از روی آگاهی پیام میدهد. دیدم وارد شد و وسط دانشکده ایستاد و دور سرش هم چیزی بسته بود. گفت: امام زمان(علیه السلام) نیمه شعبان ساعت دوازده و یک دقیقه ظهور میکند.این حریم، حریمی است که با بیماری و تخیلات و اوهام همراه است. کمترین آماری که در بیماریهای روانی بررسی کردهاند، این است که حدود بیست و چهار درصد مردم، نوعی بیماری روانی دارند. بیماری روانی دیوانگی نیست؛ چیزهایی مانند وسواس و... است. وسواسهای فکری خیلی خطرناکتر و رنجآورتر است؛ هجوم افکار ناخواستهای است که وقتی از مبتلایان میشنوم، تنم میلرزد، گاهی احساس میکنم هیچ دردی بالاتر از آن وجود ندارد. فکرهایی به ذهن فرد میآید که به هیچکس هم نمیتواند بگوید. خیلی که اعتماد میکنند به یک روانشناس میگویند. از چهرهاش هم معلوم نمیشود. اینها مسائلی است که میتواند به اندیشه و انتظار امام زمان(علیه السلام) لطمه بزند. توجه داشته باشیم که باید مرز بین واقعبینی امام زمان و تخیلات و اوهام و افکار منحرف را بشناسیم و از همدیگر تفکیک کنیم.
پی نوشت ها:
1 . منظور، وقایع بیستم شهریور 1380 ه•• .ش (یازدهم سپتامبر در آمریکا) است.
2 . رئیس جمهورهای دیکتاتور جهان امروز
3 . بحارالانوار، ج 41، ص 2: ... به خدای کعبه رستگار شدم...
4 . وسائل الشیعه، ج 9، ص 184.
5 . اعراف ـ 204.
6 . بحارالانوار، ج30، ص673.
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله