فلسفه غیبت و انتظار بشریت
مقدمه
علل غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)چیست؟
غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) از امورى است که عقل بشر به تنهایى از کشف همه ى اسرار آن ناتوان است و پیوسته مورد سؤال قرار گرفته و فکرها را مشغول نموده است; ولى باید توجّه داشت که بر اساس برخى روایات، علّت و فلسفه ى واقعى غیبت امام مهدى(علیه السلام)سرّى از اسرار الهى است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسى از آن اطلاع کافى و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد; لذا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
یا جابر! انّ هذا الأمر امرٌ من أمر الله و سرّ من سرّ الله، مطوّى عن عباده فایّاک والشّک فى أمر الله فهو کفر[1]; اى جابر! (غیبت امام زمان) سرّى از اسرار الهى مى باشد که بر بندگان پوشیده است. مبادا در امر خدا شک کنى، چرا که تردید در امر خدا کفر است.
عبدالله بن فضل هاشمى روایت کرده است: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که مى فرمود: همانا براى «صاحب الامر» غیبتى تخلف ناپذیر است، به طورى که اهل باطل در آن تردید مى کنند.
عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت مى کند؟
فرمود: به علتى که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.
عرض کردم: چه حکمتى در غیبت اوست؟
فرمود: همان حکمتى که در غیبت حجّت هاى پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر مى شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتى توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، براى حضرت موسى(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعى که خواستند از هم جدا شوند.[2]
بنابراین، نمى توان به همه ى اسرار غیبت آن حضرت پى برد; امّا با استفاده از روایات معصومین(علیهم السلام) به برخى از این حکمت ها اشاره مى کنیم:
الف) آزمایش مردم
چنان که مى دانیم یکى از سنّت هاى ثابت الهى، آزمایش بندگان و گزینش صالحان و پاکان است، به طورى که صحنه ى زندگى همواره صحنه ى امتحان و آزمایش است، تا بندگان در پرتو ایمان و استقامت و تسلیم خویش در پیروى از اوامر خداوند تربیت شوند و به کمال برسند و استعدادهاى نهفته ى آنان شکوفا گردد; لذا در برخى از روایات آمده است که فلسفه ى غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) آزمایش مردم است. در این زمینه به چند روایت توجّه مى کنیم:
1. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:
ذاک الّذى یغیب عن شیعته و اوْلیائه غیْبةً، لا یثْبت فیها على القوْل بِامامتِه اِلّا من امْتحَن اللهُ قلْبَه للاْیمان[3]; او (امام زمان(علیه السلام)) کسى است که از یاران و شیعیانش غایب مى شود، غیبتى که در آن کسى در اعتقاد به امامت حضرت ثابت نمى ماند، مگر کسى که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.
2. امام حسین(علیه السلام) مى فرماید:
له غیبة یرتدّ فیها اقوام و یثبت على الدّین فیها آخرون... أما انّ الصابر فى غیبته على الأذى والتکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدى رسول الله(صلى الله علیه وآله);[4] براى امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) غیبتى است. در این غیبت برخى از دین برمى گردند و برخى ثابت قدم مى مانند. هر کس در این غیبت صبر کند و بر مشکلاتى که از سوى دشمنان ایجاد مى شود استقامت کند، به قدرى از اجر خداوند بهره مند مى گردد که گویا در کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله) با شمشیر با دشمنان جنگیده است.
3. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ضمن حدیث مفصلى مى فرماید:
مهدى از دیدگان پیروانش غایب مى شود و جز کسانى که خدا دل هاى آنان را شایسته ى ایمان قرار داد، در اعتقاد و امامت او استوار نمى مانند.[5]
4. امام صادق(علیه السلام) فرمود: ان الله عزّوجلّ یحبّ أنْ یمتحن الشیعة[6]; خداى عزّوجلّ دوست دارد شیعه را امتحان کند (غیبت امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) امتحان پیروان و شیعه است).
ب) آزادى از بیعت طاغوت هاى زمان
در برخى از روایات اسلامى آمده است که علّت و حکمت غیبت امام مهدى(علیه السلام) این است که آن حضرت به وسیله ى غیبت از یوغ بیعت با طاغوت هاى زمان آزاد مى شود و بیعت با هیچ حاکمى را بر عهده ندارد، تا بتواند در زمان قیام خود آزادانه تلاش کند. دیگر امامان، از روى تقیه، حکومت ها را به رسمیت مى شناختند، ولى امام مهدى(علیه السلام)مأمور به تقیه نیست و به همین جهت با حکومت ها و طاغوت هاى زمان بیعت نمى کند. اگر غیبت آن حضرت نباشد، این امر شدنى نیست.
امام حسن مجتبى(علیه السلام) در این باره فرمود: ما منّا احد الّا و یقع فى عنقه بیعة لطاغیة زمانه الّا القائم الّذى یصلّى روح الله عیسى بن مریم خلفه فانّ الله عزّوجلّ یخفى ولادته و یغیب شخصه لئلّا یکون لاحد فى عنقه بیعة...[7]; هر کدام از ما (امامان اهل بیت(علیهم السلام) ) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوت هاى زمان را از روى تقیه به عهده گرفته ایم، مگر امام مهدى(علیه السلام) که عیسى بن مریم به امامت آن حضرت نماز مى گذارد. خداوند ولادت او را مخفى نگه داشت و براى او غیبتى در نظر گرفت، تا زمانى که قیام مى کند بر گردنش بیعت حاکمى نباشد.
ج) حفظ جان امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه)
خداوند به وسیله ى غیبت امام دوازدهم(علیه السلام) جانش را از شر دشمنان حفظ نموده است. اگر غیبت امام مهدى(علیه السلام) نبود، «معتمد» عباسى که به خون آن حضرت تشنه بود، امام مهدى(علیه السلام)را نیز، مانند پدران بزرگوار آن حضرت، شهید مى کرد و زمین از حجت خداوندى خالى مى شد.
در این باره روایات فراوانى از امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده است; از جمله امام پنجم(علیه السلام)فرمود:
انّ للقائم غیبة قبل أن یقوم، قال: قلت: و لم؟ قال: یخاف[8]; براى قائم ما (امام مهدى(علیه السلام)) قبل از آن که به پاخیزد غیبتى است.
راوى پرسید: براى چه؟ حضرت فرمود: به جهت این که ترس از کشته شدن او وجود دارد.
گفتنى است با توجه به متن و مدلول التزامى روایات، حکمت هاى دیگرى براى غیبت آن حضرت ذکر شده است که براى اطلاع بیش تر مى توان به کتاب هاى الغیبة شیخ طوسى و الغیبة نعمانى و کمال الدین و تمام النعمة، رجوع کرد.
انتظار در تکامل جامعه ى اسلامى چه نقشى دارد؟
آنچه قبل از هر چیز در باب نقش انتظار در تکامل جامعه ى اسلامى حایز اهمیت است، معنا و تصورى روشن و مناسب از مفهوم«انتظار» است. هیچ شکى نیست که اگر فقط به معناى سطحى انتظار اکتفا کنیم، نه تنها هیچ نقشى در تکامل جامعه ندارد، بلکه مضر و منحرف کننده نیز خواهد بود و چه بسا جامعه یا گروهى را به انحطاط و تباهى بکشاند. اما اگر انتظار را به معناى حقیقى کلمه و با خصوصیات و شرایط ویژه اش در نظر بگیریم و بین منتظر سطحى و دروغى و منتظر واقعى تمایز قایل شویم، آنوقت مى توان، هم براى شخص و هم براى جامعه، راهى روشن و پرفروغ را که همه ى انسان ها در آن به سعادت و تکامل مى رسند، ترسیم کرد. منتظران واقعى کسانى هستند که اولاً، در اصلاح و تربیت نفوس خویش کوشش و جدیت کنند و خود را به اخلاق و رفتار نیک اسلامى آراسته سازند و به تمام وظایف فردى و اجتماعى خویش عمل کنند و احکام و دستورهاى الهى را به کار بندند; ثانیاً، تمام احکام و برنامه هاى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى اسلام را استخراج و به طور کامل اجرا کنند و نتایج درخشان آن را عملاً در انظار جهانیان مجسم سازند[9] و به همه ى عالمیان آثار رشد و شکوفایى و موفقیت هاى خود را در همه ى عرصه هاى اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى عرضه کنند و به خوبى نشان دهند که هدف عالى دین اسلام و آن امامى که ما منتظرش هستیم چیزى جز رشد و کمال و به سعادت رساندن آنها نیست.
به بیان دیگر، آنچه از یک منتظر حقیقى در زمان غیبت متوقع است همان رفتار و اعمال و وظایفى است که شخص در زمان امامِ حاضر باید به آنها پایبند و ملتزم باشد و چه بسا مسئولیت و رسالتش بسیار مهم تر و سخت تر باشد. از پیامبر(صلى الله علیه وآله)نقل شده است که:
اَفضلُ اعمال اُمَّتى اِنتِظارُ الفَرَج;[10] با فضیلت ترین اعمال امّت من، انتظار فرج است.
به هرحال، وظایف یک منتظر واقعى آن قدر سنگین است که در روایات آن را به کسى تشبیه کرده اند که در میدان جنگ به مبارزه مشغول است و در خون خویش مى غلتد. على ابن ابى طالب(علیه السلام) مى فرماید:
المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبیل الله;[11] کسى که در انتظار دولت ما باشد مانند کسى است که در راه خدا به خون خویش مى غلتد.
با عنایت به این چند نکته، در رابطه با نقش و فواید انتظار در تکامل جامعه ى اسلامى به مواردى اشاره مى کنیم:
1. ایجاد روح امید و نشاط در جامعه
همه ى افراد بشر در زندگى اجتماعى و فردى خود مرهون نعمت انتظارند و اگر روح امید به آینده از آنها گرفته شود، زندگى مرده و بى روح و بى هدف خواهد بود. حال آنچه مورد انتظار است، به میزان خواست و اراده ى مختلف مردم، متعدد و متفاوت خواهد بود و هرچه هدف یا خواسته مقدس تر و عالى تر باشد، انتظارش نیز ارزنده تر و عظیم تر است، و از آن جا که هر انتظارى با یک نوع حرکت و کار و تلاش همراه است، آن فعالیت و کوشش هم از چنین منتظرى، یقیناً مقدس و باارزش خواهد بود. از این جاست که اجتماع مسلمین، به خصوص جامعه ى شیعى، باید به عقیده و انتظار خود افتخار و تفاخر کند; چرا که منتظر مولا و آقایى است که عزیزترین و باعظمت ترین موجود روى این کره ى خاکى است; کسى که قطب عالم امکان و رکن آسمان و زمین است و ولایت امر امت را بر عهده مى گیرد و جهات مادى و معنوى انسان ها را در بالاترین حد امکان تأمین مى نماید.
در هر تقدیر، ملت و امتى که همواره از صبح تا شام، زندگى و کسب و کار خود را در همه ى زمینه ها، اعم از اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و سیاسى و نظامى دنبال مى کنند و همیشه به این امید هستند که روزى فرا خواهد رسید که انسان پاک و معصوم و کامل، از سلاله ى پاک پیامبر ختمى مرتبت(صلى الله علیه وآله) و ائمه ى اطهار(علیهم السلام)ظهور خواهد کرد و در میان آنها خواهد بود و به مشکلاتشان رسیدگى خواهد کرد، با نشاط و ذوق و شوق بیش ترى به فعالیت و کار مشغول مى شوند. آرى امید به روزى که در آن خبرى از فقر و بدبختى نیست; سخنى از تبعیض و اختلاف و شکاف طبقاتى نیست و مرزهاى فقیر و غنى و مستضعف و مرفه از بین مى رود و همه ى مردم، به طور یکسان و برابر، بدون هیچ دغدغه و مشکلى، از همه ى امکانات رفاهى و فرهنگى و اقتصادى و امنیتى بهره مند مى گردند. همین امر سبب مى شود که جامعه ى کنونى، هم پرنشاط و پرطراوت و امیدوار بماند و هم در برابر سختى ها و کمبودهاى فعلى، صبر و شکیبایى و تحمل داشته باشد.البتّه باید توجه داشت که هدف عالى اسلام و تشکیل حکومت الهى، منحصر در موارد اقتصادى و سیاسى و فرهنگى نیست، بلکه غایت متعالىِ آن چیزى نیست جز همان غرضى که خداوند براى خلقت انسان در نظر داشته، یعنى کمال و رشد و سعادت ابدى انسان ها و راه یافتن به مقام لقاى الهى.
نتیجه آن که، انتظار فرج و امیدوار بودن به تحقق وعده ى الهى، باعث شادابى و بیدارى و رشد و بالندگى یک جامعه خواهد بود; و این همان چیزى است که از قبل، خداوند متعال وعده اش را به انسان هاى صالح داده است:
(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ);[12] و همانا در زبور، پس از ذکر (تورات) نگاشتیم که زمین را بندگان شایسته ى من به ارث مى برند.
2. ایجاد پایدارى و مبارزه در برابر ظلم و ستم طاغوت ها
شاید مهم ترین عاملى که باعث شده مسلمانان، از ابتداى ظهور اسلام تا کنون، از جنگ و مبارزه با ظلم و ستم ظالمین و مستکبرین و خائنین به جان و مال و عرض مردم، یک قدم کوتاه نیایند و همواره از فساد و تباهى طاغوت ها منزجر و معترض باشند، مسئله ى انتظار است; یعنى امید به فرا رسیدن روزى که منجى عالم بشریت ظهور مى نماید و داد مظلومین و ستم دیدگان را از ظالمین مى ستاند و اسلام ناب بر کفر و طاغوت ها پیروز مى شود و پرچم توحید و عدل در سراسر گیتى به اهتزاز در مى آید.
آرى همین نویدها و وعده ها بود که مسلمانان را از دیرباز در برابر حوادثى، مثل تسلط خلفاى بنى امیه و بنى عباس، جنگ هاى صلیبى، بدرفتارى ها و خشونت ها علیه شیعیان، و در عصر خودمان طاغوت هایى مثل رژیم ستم شاهى و بالاخره استعمار قرن اخیر و....همواره پایدار و شکیبا نگه داشت; و همین امر (انتظار) باعث مى شد که مسلمانان علیه نظام هاى استعمارگر و استکبار و طاغوت به مبارزه و پیکار و جهاد برخیزند که در نتیجه ى این جهاد و شهادت ها و مقاومت ها، پیروزى هاى فراوانى به ارمغان رسیده است و در نهایت امر وعده ى الهى در پیشوایى و حاکم شدن مسلمین مستضعف بر جهان تحقق خواهد یافت:
(وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ...);[13] و چنین مى خواهیم که بر آنانى که در زمین به استضعاف گرفته شده اند، منت گذاشته و آنان را پیشوایان و وارثان زمین سازیم و آنها را در زمین تمکن دهیم.
حاصل آن که، امتى که این چنین به انتظار روز موعود نشسته و همواره داراى روحیه ى مبارزه و جهاد و ایثار و شهادت طلبى در برابر ظالم و طاغوت ها باشد، همیشه رو به رشد و تکامل و بالندگى خواهد بود; زیرا پیروزى هاى خویش را مرهون آمادگى روحى خود با اصلاح نفس، و نیز آمادگى دفاعى جامعه با فراهم کردن تجهیزات نظامى و امکانات جنگى مى داند.
3. انتظار در گرو زنده نگه داشتن و عمل به وظایف و دستورهاى اسلام
وقتى قرار است شخص یا ملتى خود را از منتظران واقعى آن«مصلح آخرالزمان» بدانند، به ناچار باید خود را از هر نظر به آمادگى کامل برسانند; و این خود باعث رشد و شکوفایى جامعه ى دینى مى شود. از اهم وظایف مسلمین در حال انتظار، عمل به احکام و برنامه هاى سعادت بخش اسلام در تمام ابعاد و زمینه ها (اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، نظامى و...) است.
بدین جهت براى این که زمینه و اسباب ظهور حضرت ولى عصر(عج) بیش از پیش فراهم آید، هم بر علما و متخصصین و کارشناسان علوم لازم است که براى ارائه ى برنامه هاى ناب اسلام به همه ى جهانیان، آستین همت را بالا بزنند و از هیچ تلاش و کوششى دریغ نورزند[14] و هم سایر افراد عادى جامعه، باید به نوبه ى خود، مطابق دستورهاى شرع عمل نمایند و همواره خود را به احکام نورانى اسلام در همه ى ابعاد آراسته و مزین کنند، تا قلب مبارک امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) را از خود و جامعه ى خویش راضى نگه دارند. در حدیثى نورانى از حضرت امام صادق(علیه السلام)آمده است:
... هر کسى که دوست دارد از اصحاب قائم (عجل الله تعالی فرجه) باشد، پس هر آینه منتظر باشد و (بر محور) پارسایى و محاسن اخلاقى عمل کند و در حالى که منتظر است در این راه بکوشد...[15]
4. انتظار و مبارزه با فساد و فحشا و منکرات
از آن جا که یکى از معانى مهم انتظار، نارضایتى و انزجار از وضع موجود، یعنى فساد و فحشا و گناه و ظلم و....است و از طرفى، منتظر واقعى معتقد است براى تسریع و تعجیل در فرج مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه)، باید زمینه و مقدمات و اسباب ظهور را فراهم کرد، (یخرج الناس من المشرق فیوطئون للمهدى یعنى سلطانه)[16] لذا همه ى افراد جامعه، علاوه بر اصلاح نفس خود و خانواده ى خویش، نباید نسبت به گناهان و زشتى ها و پلیدى هاى جامعه ى خویش غافل باشند و باید همواره با امربه معروف و نهى ازمنکر با فساد و فحشا و هرگونه منکر و گناهى به مبارزه برخیزند; چرا که با عمل به این واجب الهى، همه ى فرایض تحقق مى یابند و احکام الهى به درستى عملى مى شوند. پس، از آن جا که یکى از اهداف مهم ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)، همین امر است مؤمنین با اقتدا به مولاى خویش از این وظیفه ى مهم غفلت نمى کنند. خداوند خطاب به مؤمنین مى فرماید:
باید از شما امتى به وجود آید که مردم را به خوبى دعوت نماید و امربه معروف و نهى ازمنکر کند.[17]
بى تردید امتى که به دنبال کسب رضایت آن سرور حقیقى و منتظر ظهور ایشان است، با تمام قوا و امکانات خود با هرگونه فساد و منکرى که جامعه ى دینى را آلوده و آن را از الطاف و برکات آن بزرگوار بى بهره و محروم مى کند و باعث به تعویق افتادن ظهور مى شود به شدت مبارزه مى کند.
نتیجه ى بحث آن که، جامعه ى منتظرى که داراى روحیه اى پرنشاط و امیدوار کننده است و همواره با هرگونه طاغوت و ظلم و استبداد و گناه و منکرى در مبارزه و ستیز است و در احیاى برنامه ها و دستورهاى اسلام به کار و کوشش مشغول است، طریقى جز طریق رشد و تکامل و سعادت نمى پوید.
این که مى گویند « دوران ظهور حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه) زمان تکامل جامعه ى بشرى است» یعنى چه؟
براى یافتن پاسخى مناسب، نخست لازم است تصویر روشنى از واژه ى تکامل داشته باشیم. باید توجه داشت هر موجودى زمینه ها و استعدادهاى وصول به فعلیت هایى را دارد که متناسب با آن و سازگار با طبیعت و سرشت و استعدادهاى درونى اش هستند; از این رو کمال هر چیز عبارت است از: «رسیدن شىء به فعلیت و وضعیتى که با آن ملایم و سازگار باشد.»[18] بنابراین، تکامل بشر و جامعه ى بشرى به معناى شکوفا شدن و به فعلیت رسیدن همه ى امکان ها و استعدادها و ظرفیت هاى آن است. از طرفى باید توجه داشت که بشر و جامعه ى بشرى داراى استعدادهاى متعدد و متنوعى است که تکامل حقیقى، با شکوفایى و به فعلیت رسیدن همه ى آنها تحقق مى یابد. از آن جا که بشر موجودى دوبعدى است، برخى از این استعدادها و در نتیجه، برخى از این ابعاد تکامل، ناظر به زندگى مادى و برخى دیگر، ناظر به بعد معنوى و اخلاقى بشر است; از این رو، تکامل حقیقى بشر، که وعده ى تحقق آن در عصر ظهور داده شده است، همه ى جنبه هاى حیات بشرى را در برمى گیرد و پاسخ گوى همه ى نیازها و خواسته هاى وى، چه در دایره ى امور معنوى و چه در قلمرو امور مادى خواهد بود. در این مقاله مى کوشیم تا دورنمایى از مهم ترین ابعاد تکامل جامعه ى بشرى در آن عصر طلایى را به کمک احادیث و روایات به دست آوریم.
1. تکامل فکرى
در زمان ظهور و برپایى دولت کریمه ى امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) سطح اندیشه و فکر مردم به نحو چشم گیرى بالا مى رود. امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرمایند:
اذا قام قائمنا وضع الله یده على رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت به احلامهم;[19] وقتى که قائم ما قیام مى کند، خدا دست لطفش را بر سر بندگان مى نهد و بدین وسیله عقل هاى پراکنده ى آنها را جمع مى کند و اندیشه ى آنان را به حد کمال مى رساند.
2. رشد معنویت و اخلاق
یکى دیگر از جنبه هاى تکامل بشرى در عصر موعود را مى توان در وادى معنویت و اخلاق جست وجو کرد. متأسفانه در دنیاى کنونى در کنار توسعه ى صنایع و علوم، شاهد روند نزولى سیر بشریت در حوزه ى اخلاق بوده ایم، اما در آن دوران طلایى، رشد جنبه هاى مختلف حیات بشرى، چه مادى و چه معنوى، متوازن خواهد بود. امام حسن(علیه السلام)مى فرماید:
خداوند در آخرالزمان مهدى را برمى انگیزد و کسى از منحرفان و فاسدان نیست، مگر این که اصلاح گردد.[20]
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) از رخت بربستن بدى ها و ناراحتى ها و جاى گزین شدن خیر و نیکى به جاى آن در این دوران خبر مى دهد[21] و در جاى دیگر مى فرماید:
و لذهبت الشحنا من قلوب العباد; کینه توزى از دل هاى بندگان خارج مى شود.[22]
همه ى این امور از استقرار و بسط اخلاق و معنویت حکایت دارد.
3. رشد علم و فرهنگ اسلامى
از دیگر موارد پیشرفت و تکامل بشرى در این دوران، بالا رفتن آگاهى هاى دینى و مذهبى همگان است. امام باقر(علیه السلام)مى فرماید:
در روزگار مهدى به اندازه اى به شما حکمت و فهم داده خواهد شد که یک زن در خانه اش به طریق کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت مى کند.[23]
4. جهان شمولى اسلام (دین حق)
یکى دیگر از جنبه هاى تکامل بشرى در عصر موعود، رشد و توسعه و فراگیر شدن آیین حق (اسلام) خواهد بود. در این دوران، ادیان دروغین و ساخته ى اوهام بشرى و نیز ادیان تحریف شده رخت بربسته و پرتو دین حق سراسر پهناى این کره ى خاکى را درخواهد نوردید. امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ى سى و سوم سوره ى توبه مى فرماید:
... در آن زمان کسى باقى نمى ماند، مگر آن که به رسالت محمد(صلى الله علیه وآله)اعتراف و اقرار کند.[24]
5. شکوفایى اقتصاد و رفاه اجتماعى
در پرتو تحول فرهنگى و اخلاقى بشر و رشد تقوا و نیکى ها، نعمت هاى الهى از هر سو بر بندگان سرازیر مى شوند; زیرا این وعده ى تخلف ناپذیر پروردگار است:
(لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ);[25]اگر مردم شهرها و دیارها ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، ما برکات زمین و آسمان را بر آنان مى گشاییم.
در پرتو این عنایت الهى است که یکى از آرزوهاى دیرین بشرى، که همان برچیده شدن و ریشه کن شدن فقر است، تحقق مى یابد. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در این باره مى فرماید:
هنگامى که حضرت مهدى ظهور کند... اموال و زکات ها را در کوچه ها مى برند، ولى کسى پیدا نمى شود که حاضر به دریافت آنها باشد.[26]
آرى در این عصر طلایى، فقر رخت بربسته و هیچ ویرانه و ویرانه نشینى باقى نمى ماند. امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجینه هاى زمین براى او ظاهر مى گردد و در سرتاسر جهان جاى ویرانى باقى نخواهد ماند، مگر این که آن را آباد خواهد ساخت.[27]
6. تکامل علمى و تکنولوژى و پیشرفت برق آساى علوم و فنون
در این عصر، پیشرفت تکنولوژى و علوم به گونه اى برق آسا و غیرقابل مقایسه با دنیاى کنونى خواهد بود; به گونه اى که همه ى دستاوردهاى خیره کننده ى جهان بشرى کنونى و آینده در برابر آن بسیار اندک و ناچیز است. امام صادق(علیه السلام)در این باره مى فرماید: دانش بیست و هفت حرف (شاخه و شعبه) است و مجموع آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بیش از آن دو حرف را نمى دانند و چون قائم قیام کند، بیست و پنج حرف بقیه را بیرون مى آورد و در میان مردم منتشر مى سازد و بدین سان مجموعه ى بیست و هفت جزء دانش را نشر مى دهد.[28]
ما با مراجعه به روایات مى توانیم به دورنمایى از برخى از پیشرفت هاى علمى و صنعتى دست یابیم که به آنها اشاره مى کنیم.
الف) پیشرفت صنایع و حل مسئله ى انرژى
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که قائم ما قیام کند، زمین به نور پروردگارش روشن مى شود و بندگان خدا از نور آفتاب بى نیاز مى شوند.[29]
از این تعبیر چنین برمى آید که مسئله ى نور و انرژى آن چنان حل مى شود که در روز و شب از پرقدرت ترین نورها، که مى تواند جانشین آفتاب گردد، بهره مى گیرند و این شاید در سایه ى استقرار یک سیستم تکامل یافته ى انرژى اتمى با تصفیه ى کامل از تشعشعات زیانبار آن تحقق یابد; امرى که در حال حاضر بزرگ ترین مشکل استفاده از این انرژى است.[30]
ب) پیشرفت پزشکى
در آن عصر هیچ بیمارى بدون درمان باقى نمى ماند. امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید: هر کس قائم اهل بیت مرا درک کند، اگر به بیمارى دچار باشد، شفا یابد و چنانچه دچار ناتوانى باشد، توانا و نیرومند مى شود.[31]
و در برخى روایات از ریشه کن شدن بسیارى از بیمارى ها خبر داده شده است که چه بسا تحقق آن در پرتو عنایات الهى قابل تفسیر باشد. امام سجاد(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
هنگامى که مهدى قیام کند، خداوند متعال هرگونه بیمارى را از جامعه ى شیعیان برطرف مى کند! [32]
ج) گسترش و پیشرفت وسایل مخابراتى و ارتباط جمعى
یکى دیگر از جنبه هاى پیشرفت بشرى در این عصر را مى توان در حوزه ى وسایل مخابراتى و ارتباط جمعى دانست که نمونه هاى فعلى آن در جامعه ى کنونى به صورت رادیو و تلویزیون و ماهواره ها و غیره است که گسترش و رشد مضاعفى پیدا خواهند کرد. امام صادق(علیه السلام)مى فرماید:
در زمان قائم، شخص مؤمن در حالى که در مشرق به سرمى برد، برادر خود را که در مغرب است دیده و نیز آن که در مغرب است، برادر خویش را در مشرق خواهد دید.[33]
و نیز مى فرماید:
چون قائم ما قیام نماید، خداوند گوش و چشم شیعیان ما را چنان تقویت مى کند که بین آنها و امام(علیه السلام) پُست و پیک وجود نداشته باشد، به گونه اى که وقتى امام با آنها سخن مى گوید آنان مى شنوند و او را مى بینند و امام در جایگاه خود قرار دارد.[34]
امام باقر(علیه السلام) نیز مى فرماید:
چون قائم قیام کند، در هر منطقه اى از مناطق زمین، مردى را (به عنوان نماینده) مى فرستد و مى گوید: دستورالعمل تو در کف دست توست، چنانچه امرى برایت پیش آمد که آن را نفهمیدى و حکمش را ندانستى، به کف دست خود نگاه کن و بر طبق آنچه در آن است عمل نما.[35]
د) پیشرفت کشاورزى
یکى دیگر از جنبه هاى پیشرفت بشرى در این عصر، رشد و توسعه ى کمى و کیفى دانش و محصولات کشاورزى است; امام على(علیه السلام) در این باره مى فرماید:[36]
حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) شرق و غرب زمین ر ا تسخیر مى کند... بدى ها و ناراحتى ها را برطرف مى کند و خیر و نیکى جاى گزین آن مى شود; به طورى که یک کشاورز از هر من (3 کیلو) صد من محصول به دست مى آورد; همان گونه که خدا فرمود: در هر سنبلى صد دانه عمل مى آید و خداوند براى هر کس که اراده نماید زیادتر مى کند.[37]
البته این امر با دستاوردهاى کنونى بشر در زمینه ى ژنتیک و کاربرد آن قابل هضم است.
7. گسترش عدالت
یکى از تلخ کامى هاى بشر در طى قرن ها، فقدان عدالت فراگیر و حاکمیت ظلم و ستم و تبعیض بوده; امرى که ناامیدى و سرخوردگى بشرِ تشنه ى عدالت را به دنبال داشته است; اما این وعده ى پروردگار است که در این عصر، براى نخستین بار در کل طول عمر زمین و زمینیان، بساط ظلم و ستم و تبعیض برچیده مى شود و ذائقه ى بشرِ تشنه ى عدالت حلاوت شهد دل انگیز عدالت را خواهد چشید.
امام جواد(علیه السلام) مى فرماید:
یملأُ الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً;[38] زمین را از عدل و داد پرخواهد کرد پس از آن که از ظلم و ستم لبریز شده باشد.
در پرتو خورشید فروزان عدالت، هر صاحبِ حقى به حقش خواهد رسید و دستگاه قضاوت حضرت(عجل الله تعالی فرجه) این امر را سامان خواهد داد. حضرت امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
پس از ظهور مهدى(عجل الله تعالی فرجه) هیچ حقى از کسى بر عهده ى دیگرى باقى نمى ماند، مگر آن که حضرت آن را بازمى ستاند و به صاحبش مى دهد.[39]
8. امنیت عمومى
یکى از مهم ترین مؤلفه هاى به وجود آمدن جامعه اى پیش رفته و پویا، استقرار امنیت همه جانبه و فراگیر و پایدار است; امرى که به لحاظ اهمیت آن، در روایات ما نعمتى الهى معرفى شده است و این خواسته ى بشرى به نحو فراگیر و همه جانبه تنها در عصر موعود متحقق خواهد شد. امام باقر(علیه السلام) در این باره مى فرماید:
در این زمان پیرزن ناتوانى از مشرق زمین به مغرب مى رود، در حالى که هیچ کس متعرض او نمى شود.
و در برخى از روایات دایره ى امنیت و حوزه ى آن، حتى فراتر از انتظارات معمول بشرى تعریف شده است. امام على(علیه السلام)مى فرماید:
هرگاه قائم ما قیام کند، آسمان باران خود را مى بارد و درندگان با چارپایان از در آشتى وارد مى شوند و با انسان ها کارى ندارند، تا جایى که زنى از عراق به شام مى رود، بدون این که زره اى او را نگران سازد یا از درنده اى بترسد.[40]
این ها نمونه هایى از جنبه هاى تکامل بشرى در عصر ظهور منجى عالم امکان است که دورنمایى از دورانى طلایى و لبریز از معنویت و رفاه است که پاسخ گوى همه ى خواسته ها و انتظارات بشر در طول اعصار متمادى و بسیار فراتر از آن مى باشد; برهه اى از زمان که همه ى استعدادهاى بشر به فعلیت و شکوفایى خواهد رسید. به امید آن که دیدگان ما به قامت دل رباى موعود عصرها و نسل ها منور گردد. شيخ طوسي، پيش از تاليف الغيبه، كتاب الشافي في الامامة سيد مرتضي را تلخيص كرد و آن را تلخيص الشافي ناميد (41). در دو جا، از فلسفه و علت غيبت بحث كرد: يكي اوايل جلد اول و ديگري آخرين فصل جلد چهارم عمده بحثهاي تلخيص الشافي، همان مباحثي است كه در المقنع في الغيبه آورده شده است(42).
شيخ طوسي، علت پنهان شدن امام را، با استفاده از قاعده لطف و در نظر گرفتن آمادگي نداشتن مردمان، يا بخشي از آن بررسي مي كند. او، دو فرض براي مساله در نظر مي گيرد:
1. علت پنهان شدن در همه مكلّفان وجود دارد و اختصاص به فرد مشخصي ندارد. با اين تفاوت يك سطح و يك نوع نيست. انگيزه پنهان شدن از دشمنان غير از انگيزه پنهان شدن از اولياي آن است. دليل ظاهر نشدن امام براي دشمنان، چيزي جز ستمكاري و عزم آنان در از ميان بردن امام نيست و سبب پنهان شدن از اولياء نياز به برهان ندارد؛ زيرا فرض اين است كه امام، براي همه مكلّفان لطف است، و هرگاه لطف، به وسيله علّتي، خارج از اختيار مكلف، برداشته شد، تكليف از او ساقط است، هر چند اين تكليف برگردن ساير مكلفان باقي است.
شيخ طوسي، امكان ظاهر شدن امام به برخي از اوليا را نفي نمي كند و به ديگران سفارش مي كند تا در رفع علت غيبت تمكّن يابند، تا امام براي آنان ظاهر گردد و در يك كلمه، مكلف بايد تقصير خود را تلافي كند. و اين تكليف به مالايطاق نيست، زيرا مكلف، بايد قدرت تميز امور را داشته باشد. او، وقتي به اين قدرت دست يافت و ديد كه امام بر او ظاهر نمي شود، مي فهمد كه بايد سراغ سببي برود كه مانع ظهور اوست و در اين جست وجو خواهد فهميد كوتاهي از سوي خودش است. بنابراين، از وقتي با تمام قدرت اجتهاد كرد، به تميز حق و باطل توانمند مي شود و در برابر حق تسليم مي گردد و كسي كه مي گويد من همه تلاش خود را كرده ام، ولي به علم و اجتهاد دست نيافته ام، پذيرفتنني نيست.
2. و اگر علت پنهان شدن دشمنان باشند، اين امر سبب اسقاط تكليف نخواهد شد، چون اگر لطف به فعل مكلّف، يا فعل غير او تعلق يابد و مكلف، بداند حاصل نشده، تكليف ساقط نخواهد شد و اسقاط تكليف واجب است(43).
لطف چيزي است كه مكلّف را براي انجام واجب، برمي انگيزد و از قبح دورش مي كند(44). شيخ طوسي، مردم را به دليل مهيا نكردن خود براي ديدار مهدي، نكوهش مي كند(45). و عمل آنان را مانع اصلي در بهره گيري از لطف مي داند:
(وجود امام، لطف است و تصرف او در امور، لطف ديگر. خدا با ايجاد امام به لطف خود جامعه عمل پوشيد و فردي را كه براي اداره جامعه لازم است آفريد و حجت را بر مردم تمام كرد، تا اگر شايسته بودند، از وجودش بهره ببرند و بسط يد امام لطف ديگري است كه به كوشش ما مربوط مي شود. تقويت قدرت امام در مواردي، در توان ماست. بنابراين، مامكلّف به آن هستيم و قدرت نداشتن امام را بايد از چشم خود ببينيم(46)
او، سه مرحله را براي بسط يد امام لازم مي داند:
1. ايجاد امام از سوي خدا.
2. قيام امام براي امامت و رهبري جامعه.
3. عزم مردمان بر تقويت او.
و نتيجه مي گيرد كه انجام مرحله سوم از مراحل بسط يد امام، بر عهده ماست. ما بايد زمينه اقتدار او را فراهم سازيم(47)، چون خدا خواسته، تا تقويت او، به وسيله بشر صورت گيرد، نه فرشتگان(48).
پي نوشت :
[1]. محمد باقر مجلسى، بحالارانوار، (تهران: المکتبة الاسلامیة، چ 4، 1362)، ج 51، باب 1، ص 73، حدیث 18.
[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، (تهران: چاپ اسلامیه، 1379 ق)، ج 2، ترجمه ى آیت الله کمره اى، ص 482.
[3]. محمد باقر مجلسى، بحالارانوار، ج 36، ص 250.
[4]. همان، ج 51، ص 133، باب 3، حدیث 4.
[5]. صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، (تهران: مرکز نشر کتاب، 1373 ق)، ص 101، فصل 1، باب 8، ح 4.
[6]. اصول کافى، ج 1، ص 337، باب فى الغیبة، حدیث 5.
[7]. محمد باقر مجلسى، همان، ج 51، ص 132.
[8]. همان، ج 52، ص 98.
[9]. ابراهیم امینى، دادگستر جهان، (انتشارات شفق)، ص 251.
[10]. حسن بن شعبه حرانى، تحف العقول، (قم: انتشارات جامعه مدرسین)، ص 37; شیخ صدوق، کمال الدین، (قم: انتشارات دار الکتاب الاسلامیه، 1395 ق)، ج 2، ص 644.
[11]. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 645.
[12]. انبیاء: 105.
[13]. قصص: 5.
[14]. ابراهیم امینى، همان، ص 251.
[15]. محمدباقر مجلسى، همان، ج 52، ص 140.
[16]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 87، موسسه الوفاء، بیروت، لبنان.
[17]. آل عمران: 104.
[18]. احمد، واعظى، انسان از دیدگاه اسلامى، (انتشارات سمت، چ 1، 1377)، ص149.
[19]. کلینى، الکافى، (تهران: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ 4)، ج 1، ص 25.
[20]. نجم الدین، طبسى، چشم اندازى از حکومت مهدى، (چاپ سازمان تبلیغات اسلامى)، ص206، به نقل از متن الرحمن، ج2، ص42 و اثبات الهداة، ج3، ص524.
[21]. همان، ص 230، به نقل از الشیعة و الرجعة، ج 1، ص 167.
[22]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 316.
[23]. همان، ج53، ص352.
[24]. محمدبن مسعود عیاشى، تفسیر عیاشى، (تهران: چاپخانه ى علمیه)، ج2، ص87.
[25]. اعراف: 95.
[26]. نجم الدین طبسى، همان، ص222، به نقل از: عقد الدرر، ص166.
[27]. امین الاسلام طبرسى، اعلام الورى، (قم: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ 3)، ص463.
[28]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، (بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404 ق)، ج52، ص336.
[29]. علامه زین الدین على بن یونس نباطى بیاضى، الصراط المستقیم، (نجف اشرف: انتشارات کتابخانه حیدریه، ج 1، بى تا)، ج2، ص262.
[30]. ناصر، مکارم شیرازى، مهدى انقلابى بزرگ، (قم: انتشارات هدف، بى تا)، ص277.
[31]. محمدباقر مجلسى، همان، ج52، ص335.
[32]. همان، ص 317.
[33]. همان، ص 391.
[34]. همان، ص 236.
[35]. نعمانى، الغیبة، ص 319.
[36]. نجم الدین طبسى، همان، ص230، به نقل از: الشیعة و الرجعة، ج1، ص167.
[37]. بقره: 261.
[38]. محدث نورى، مستدرک الوسائل، (قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، چ 1، بى تا)، ج12، ص283.
[39]. محمدباقر مجلسى، همان، ص224.
[40]. همان، ص316.
[41] (الغيبة) شيخ طوسي 14
[42] (تلخيص الشافي) ، شيخ طوسي، ج3 و 211/4. نشر عزيزي، قم
[43] (همان مدرك) ج1 و 90/2، 91.
[44] (التبيان) شيخ طوسي، ج199/6.
[45] (تلخيص الشافي) ج1و 95/2.
[46] (الغيبة) ، شيخ طوسي 11
[47] (همان مدرك) 12/ و 13
[48] (همان مدرك) 92
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله