نگاهي تازه به وقف در عرصهي تحولات جديد
وقف و حقيقت شرعيه
اگر چه اقوام و ملل مختلف با اديان و آداب و سنن متفاوت در چارچوب مرزهاي تقسيمبندي شده و قراردادي محصورند اما همگي از محصول تفکر و انديشههاي هم به طور مشترک استفاده نموده و در راه بهبود شرايط زيستي از راههاي مختلف اختراع، اکتشاف يا ايجاد مکاتب مختلف فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي به نوبهي خود فانوسي را فرا راه زندگي ساير انسانها قرار ميدهند.
اغلب پديدهها و نهادهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي ريشه در تاريخ ملل و اديان مختلف دارد.
پديدهي اقتصادي ) اجتماعي وقف نيز که جوهرهي تعاون در آن متبلور است از اين قاعده مستثني نيست، کلام والاي حضرت امام خميني (ره) در کتاب البيع (ص
18) که تصريح فرمودهاند: »براي وقف حقيقت شرعيهاي نيست بلکه يک امر عقلايي است که ميان پيروان تمام اديان و شايد نزد غير پيروان اديان نيز مرسوم باشد« مؤيد اين نکته است.
از طرفي ملا احمد نراقي در مستندالشيعه کتاب الوقف ميفرمايد: »وقف از احکام قديمهاي است که شرايع سابق بر آن جريان داشته و وضع کنيسهها و کليساها و مساجد براساس آن بوده است«.
همين کلام والاي امام (ره) ميتواند قوانين و مقررات دگم و اغلب بيروح حاکم بر ادارهي موقوفات را تلطيف کند و از جمود ديدگاههاي حاکم بر وقف و مقررات موضوعه خصوصا در تعيين محل مصرف موقوفات متعذرالمصرف و يا مجهولالمصرف و يا مجهولالواقف جلوگيري کرده و راهگشاي تفکر نويني در ادارهي اوقاف باشد که اغلب آنها در طي تکامل نوع زيست و تحولات معيشتي انسانها کاربرد خود را يا از دست داده و يا کمرنگ شده و نياز به تغيير محل مصرف با عنايت به نيازها و ضروريات زمانه دارد. که اين البته با اخذ نظر متشرعان و فقيهان و عالمان ممکن و عملي خواهد بود که با قدري تغيير در کيفيت عمل به وقف تأثير آن را در زندگي اقتصادي و فرهنگي ايران اسلامي پررنگتر و مؤثرتر خواهد نمود و همچنين انديشهي والا و پوياي رهبر کبير انقلاب مقدس اسلامي را که حيات خود را وقف زندگي شرافتمندانهي ملت ايران نمود در شريانهاي وقف اين امانت الهي جاريتر خواهد ساخت.
ميزان آشنايي عامه با وقف
در نتيجه اين سنت حسنه در بين اکثر باسوادان و کتابخوانان غريب و مهجور مانده است و آشنايي آنان تنها در اين حد است که فرشي را يا جزوهاي را که به مساجد اهدا کنند وقف ميگويند! و اين جاي بسي تأسف است که حتي در ايران بعد از انقلاب اسلامي سطري در باب وقف در هيچ يک از کتب درسي ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان نيامده باشد! و دريغ است که با سنت حسنه و پديدهاي با اين عظمت معنوي با تأثيري به درازاي ابديت اينگونه رفتار شود.
وقف که نمادي از روح خيرخواهي و تعاون و همزيستي و عطوفت انساني برخاسته از ايدهي والا و ايمان است، مورد علاقه و بحث فقها بوده و اگر چه به علت وسعت دامنههاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي هنوز هم جاي بحث دارد ليکن دريغ است که با زباني ساده و عامه فهم به اين داستان دلانگيز که ماجراها از عواطف و انسانيت و ايثار دارد پرداخته نشود و جاي اينگونه آثار در ادبيات و هنر چقدر خالي است که اين جاي خالي همت والاي نويسندگان و هنرمندان متعهد و معاصر را تکليف بزرگي است!
گر چه مساعي تمامي محققان و فقها در ارايهي شناخت و معرفي و احياي اين سنت حسنه مأجور است و اگر چه وقف عملي حقوقي است اما نگرش به وقف از ابعاد
اقتصادي و اجتماعي و سنجش ظرفيتهاي آن در قالبهاي فقرزدايي (اعم از فقر فرهنگي و فقر اقتصادي) با استفاده از تجربيات ساير جوامع اعم از اسلامي و غير اسلامي و شرقي و غربي و تلاش در جهت لحاظ نمودن نيازهاي زمانه در نوع عمل به وقف و ستردن گرد و غبار عرف و سنتها و باورهاي خرافي و غير معقول در عمل به وقف موقوفات که ميراثهاي اقتصادي و معنوي نياکان خيرانديش ما بوده و هستند از اهم مسايل و موضوعاتي است که بايد بيشتر بدان پراخته شود.
انگيزههاي فرهنگي وقف
گرايش انسان به ابديت خود نيز از اساسيترين انگيزههاي وقف نمودن است چرا که فناپذير بودن انسان در گذر زمان وي را با درد جاودانگي آشنا ساخته و بشر به انحاي مختلف در جستجوي راهي براي امتداد اثر خود به پهناي مکان و درازاي زمان بوده است، ساختن کاخها، ايجاد آثار و بناهاي استثنايي و هنري، نگارش کتب، اختراعات و اکتشافات نمونهاي از آنهاست. به هر حال انسان کوشيده است تا با توسل به انواع شيوهها عليرغم فنا و نيستي که خود ميداند و منتظر آن است، بقا و جاودانگي خود را رقم زده و تضمين کند، يکي از اين شيوهها، پديدهاي به نام وقف است که در هر گوشه و کنار نشاني از آن را ميتوان يافت: مساجد، گرمابهها، مدارس، کاروانسراها، دانشگاهها، کتابخانهها و... که همگي نمونه و نمادي براي نيل به جاودانگي است، اگر چه وقف در بين تمامي ملل رايج بوده و هست اما موقوفاتي که در کشور عزيز ايران موجود است با تنوع محل مصرف و نوع رقبات، ديد وسيع ساکنان اين خطه را در ظرافت و باريکبيني آنان در لحاظ نمودن و در نظر گرفتن جزييترين ابعاد نيازهاي ضروري جامعه را نشان ميدهد و صد البته تأثير اسلام را در به وجود آمدن چنين موقوفاتي چشمگير بيش از همه بايد پذيرفت.
در سوره توبه آيهي 60 ميفرمايد: (انما الصدقات للفقراء و المساکين و العاملين عليها و المؤلفة قلوبهم و في الرقاب و الغارمين و في سبيل الله و ابن السبيل) مصرف صدقات نيست مگر مختص فقيران و عاجزان و متصديان ادارهي صدقات و براي تأليف قلوب و آزادي بندگان و قرض دادن در راه خدا و در راه درماندگان. ملاحظه ميشود که صدقات (که وقف را نيز صدقات جاريه گفتهاند) چه مصارف مختلفي دارند.
نگاهي کوتاه به پيشينه تاريخي وقف
پيش از اسلام
بايد دانست که در ايران باستان کارهاي خيري که امروزه از آن به نام وقف ياد ميکنيم مسلما وجود داشته منتها به سه صورت انجام ميگرفته که هنوز بين زرتشتيان رواج دارد:
يکم: اشوداد؛ دوم: نياز؛ سوم: گهنبار.
اشوداد مرکب از دو کلمهي »اشو« و »داد« است، »اشو« به معني »در راه ديدن« و »داد« از فعل دادن و به معني بخشيدن است بنابراين اين کلمه را ميتوان »بخشيدن در راه دين« يا بخشش در راه خدا معني کرد و مال مورد بخشش ممکن است ملک، جامه، خوراکي و غيره باشد.
نياز عبارت است از وسايل و لوازم معبد و پرستشگاهها را خريدن و در اختيار آنها گذاشتن مثلا فرش، چراغ و غيره را تهيه کرده و به معبد تقديم نمايند.
گهنبار عبارت است از جشنهاي ششگانه و هر مرتبه پنج روز در اين جشنها پس از انجام دادن مراسم ديني، خوردني و آشاميدني بين نيازمندان تقسيم ميشود در ضمن نام درگذشتگان را نيز ذکر مينمايند 3)
در دوران پيش از اسلام از عمدهترين زمينهاي فئودالي، املاک خالصه و وقفي بود، پرستشگاهها، همچنان که در دورهي هخامنشي بر املاک وسيع يا روستاهاي فراوان و بردگان بيشمار تسلط داشتند و فرمانروايي ميکردند، سلوکيان و اشکانيان قلمرو آنان را محترم ميشمردند، اين زمينها يا از طرف پادشاه يا به وسيلهي بزرگان و فئودالها در هر جا به منظور جلب رؤساي مؤبدان به پرستشگاهها اعطا ميشد و کشاورزاني که در زمينهاي آن کار ميکردند ميبايست باج آن را به هيربد يا کاهنان بزرگ بدهند 4)
بنابراين ميتوان چنين استنتاج نمود که موقوفات در ايران باستان صرفا متعلق به معابد و پرستشگاهها، و در جهت ديني و مذهبي بودند و مصرف ديگري نداشتند.
حالات ديگري هم براي وقف اراضي مزروعي وجود داشته است اما وجه غالب بر اين اوقاف در آغاز آن بود که وقف بر امور خيريه همگاني باشد و بيشتر عوايد آن به مؤسسات عمومي اختصاص يابد، از اينرو از ميزان بهرهي مساجد و مراکز عمومي از محل اوقاف مزبور آگاهي نداريم و در باب موقوفات مخصوص مساجد جامع بزرگ چون بيتالحرام، مسجد نبوي در مدينه، جامع اموي دمشق، جامع منصور بغداد و جامع اعظم قرطبه منابع تاريخي که در دسترس ماست تا پايان سدهي سوم هجري چيزي را بيان نميکند. در اينجا سؤال پيش ميآيد که علت اين سکوت چيست؟ به احتمال زياد آن بوده که وقف بر اماکن عمومي در آن روزگار مرسوم نبوده است تا آنجا که نقل ميکنند که ابوحنيفه قصد ابطال موقوفات را داشت اما شاگرد وي ابويوسف چون از مالک سنت وارده در احباس و صدقه با سبزي و ميوه را شنيد در اين تصميم با وي مخالفت کرد و عمل به وقف را در مذهب خود جايز شمرد 5)
آشفتگيها و نابسامانيهاي سياسي، اقتصادي و اداري دورهي عباسي که از سدهي سوم هجري آغاز گرديد و گسترش بيداد و عدم احترام حکام به مالکيتهاي خصوصي همه در تقويت نهضت اوقاف بر مراکز عام المنفعه در بين مالکان بزرگ تأثيري قوي داشت. بيمبالاتي حکومتها نسبت به مالکيت به جايي رسيد که مصادره، ديگر بزرگان حکومت حتي تودههاي مردم را فرا گرفت و با گذشت زمان، مصادره از عوامل اصلي کسب ثروت شد.
در خلال اين دورههاي نابسامان که حقوق و امنيت فردي اعتباري نداشت، ثروتمندان وقف املاک خود را بر اماکن خيريهي عمومي تنها راه نگهداري آن از تعدي حکومت يافتند و پاداش الهي را با سپاس مردم به خاطر شرکت در امور مردمي و خيريه براي خود کسب نمودند، اين موضوعي است که ابنخلدون در مقدمهي خود به آن اشاره نموده است: »امراي ترک از وجود رزمآوران در حوزهي دستگاه خود و سلطانشان بيم دارند، از آن رو که اعضاي خاندان خود را بر ايشان مقدم ميدارند و اينکه گروه مزبور از راه بندگي يا... در دستگاه سلطان برگزيده شدهاند و از آنجا که از بازخواستهاي شاه بيمناکاند به ساختن مدارس ) زاويهها و رباطهاي بسيار همت ميگمارند و املاکي را که عوايد فراوان دارد بر آن وقف ميکنند و براي فرزندان خود هم بهرهاي در نظر ميگيرند تا نظارت را بر عهده گرفته يا از آن بهره گيرند« 6)
بعد از اسلام
طبق مدارک تاريخي نخستين وقف در اسلام توسط پيامبر اسلام (ص) انجام شد. آن حضرت در سال سوم هجرت پس از جنگ احد هفت بوستان و مزرعهي آباد را به نام بساتين السبعة که به ايشان هبه شده وقف نمودند و توليت آن را پس از رحلت خود به حضرت فاطمه (س) واگذار کردند. اين بوستانها متعلق به يک يهودي به نام مخيريق بود که در جنگ احد به ياري پيامبر آمده بود و قبل از کشته شدن وصيت کرد که دارايياش در اختيار حضرت محمد (ص) قرار گيرد تا هرگونه بخواهد در راه خدا صرف کند 7)
به طور کلي در دوران بعد از اسلام هر وقت امنيت و آرامش نسبي پديدار ميشد زمامداران و وزرا و مردم ثروتمند انساندوست دست به فعاليتهاي عام المنفعه ميزدند و يا مبادرت به وقف املاک خود مينمودند 8)
عوايد موقوفات معمولا براي نگهداري مسجد، مدرسه يا بيمارستان به مصرف ميرسيد فقط در ادوار متأخر وقف کردن ملک براي افراد يا خاندانها [وقف خاص] افزايش يافت.
در ساير مذاهب و کشورهاي مختلف
آن هنگام که مسيحيت به عنوان دين رسمي مطرح شد وقف نيز در اين آيين موجوديت يافت، در انجيل مقدس و رسالهي حواريون عيسي مسيح (ع) همچون رسالهي پولس حواري نيز مطالبي راجع به وقف وجود دارد9)
مبدأ و منشأ انگيزهي اصلي امور خيريه در اروپاي فعلي، جنگ دوم جهاني بوده است، در اروپاي بعد از جنگ اين عمل را روحانيان انجام دادهاند بدين طريق که هر مرد روحاني بنا به طرز تفکر خود راهي را در پيش گرفته و از آن راه به کمک نيازمندان شتافته و مدت زيادي وقت صرف کرده تا توانسته است عدهاي را با خود موافق سازد و به کار خير وادارد. مغرب زمين که دنياي متمدن عصر ماست تقريبا از سي سال قبل عطف توجهي به مسايل اجتماعي مانند نگهداري از پيران و سالمندان و به جز مملکت آلمان که از سال 1845 مالياتي براي کليسا از مردم خود وصول ميکند، در ساير ممالک، مردم و دولت با کمک کليساها و روحانيون محلهايي به اين منظور تهيه کردهاند 10)
ويل دورانت معتقد است: با بسط تمدن و پيشرفت صنعت و تکنولوژي، توجه مردم به مسايل انساني و اخلاقي بيشتر ميشود چنانکه صنعت امروز در مقايسه با روش وحشتناک کارخانههاي صد سال قبل رحيم و مهربان است هر مؤسسهي جديد جزيي از برنامهي خود را تأمين آسايش قرار داده است و صنايع، بخش مهمي از عايدات خود را صرف بيمارستانها و مدارس و کتابخانهها و تحقيقات علمي ميکنند، هنوز در ميان ما و اولياء الله پيدا ميشوند و مردم نيکوکار به چشم ميخورد... اگر ملتي دچار قحطي شود دشمنانش به ياريش ميشتابند و... کسي به عمق استعداد انسان در راه نيکوکاري پي نبرده است، در پشت آشفتگيها و جنايات، مهر و عاطفهي انساني پابرجاست11)
تأثير مستقيم شرق و آيين اسلام را بر جوامع اروپايي در پيرايش تفکرات و نهادهاي خيرخواهانه را نميتوان دست کم گرفت و ناديده انگاشت تا جايي که بسياري از متفکران غربي ناگزير از اعتراف و اذعان به اين تأثير شگرف بودهاند به طوري که خود ويل دورانت در »آغاز عصر خود« اينگونه مينويسد:
شايد بتوانيم به شرق کمک کنيم تا به فقر و خرافات فايق آيد و شرق بتواند ما را به فروتني در فلسفه و به ظرافت در هنر برساند: شرق غرب و غرب شرق است واين دو با يکديگر تلاقي خواهند کرد 12)
وقف در ترکيه امروز
1. بانک اوقاف ) برنامههاي فرهنگي و هنري ويژهي کودکان و برنامهي سالگرد مولانا را در قونيه اجرا ميکند.
2. بانک املاک ) (نام قبلي آن املاک و ايتام بوده است) که ريشه در عثماني دار، حفظ ميراث فرهنگي، بازسازي آثار تاريخي و ادارهي کتابخانهي خطي را به عهده دارد و نشريهاي براي کودکان به صورت رايگان منتشر ميکند و در زمينهي احياي فولکلور و نشر آثار ويژهي کودکان فعاليت دارد«13)
ميتوان گفت که ترکيه از اوقاف جهت تبليغ سياست فرهنگي حاکم بهرهبرداري ميکند.
نقش وقف در گسترش مالکيت
در دورههاي گوناگون با اشکال مختلف مالکيت زمين مانند اقطاع، خالصه، تيول و... روبهرو ميشويم اما وقف در شکلبنديهاي مختلف اقتصادي و اجتماعي حضور مستمر خود را به انحاي مختلف به رخ ميکشد که در عين حال با تمامي انواع مالکيتها تفاوتهاي عمدهاي دارد.
در وقف برخلاف انواع مالکيتها که حرکت از مالکيت عمومي به مالکيت خصوصي است، به نوعي مالکيت عمومي تبديل ميشود زيرا اموال موقوفه همچون اموال عمومي قابل فروش و بخشش و ارث نيستند و غالبا به موقوف عليهم تعلق دارند يعني اصل آنها ثابت و غيرقابل انتقال و درآمد آنها براي موقوف عليهم است، وقف هدايت مالکيتهاي خصوصي افراد به سمت مصالح عمومي است که اسلام آن را با شرايطي مورد تأييد قرار داده و راهي است که انسان ميتواند مالکيت خود را تا ابد تضمين نمايد و اين تنها استثنايي است که در ابدي کردن مالکيت وجود دارد و به همين جهت است که وقف مصداق صدقهي جاريه نميشود و براي واقف هميشه مفيد و ثمربخش خواهد بود لذا اسلام سفارش ميکند اگر ميخواهي مالکيت و اموالت در اختيارت باشد در راهي که ميخواهي به مصرف برسد آن را در راه خدا وقف کن 15)
در خصوص وقف و مالکيت از نوع استثنايي آن بعضي از محققان تا آنجا پيش رفتهاند که آن را شکلي از مالکيت اشتراکي قلمداد نمودهاند. نويسندهي کتاب تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي از استاد بندلي جوزي چنين آورده است: استاد بر اين بوده است که نهضت اسماعيلي در تقسيم اراضي رايگان در بين نيازمندان به منزلهي يک کار اشتراکي (سوسياليستي) بوده است و چنانچه اين سخن درست باشد سياست فاطميها يعني همان اسماعيليان در زمينهي وقف بنا به گفتهي اين محقق اجراي برنامههاي سوسياليستي بوده است. اما در مغرب (اسلام) موضوع »مصالح مرسله« که فقه مالکي به آن ممتاز ميباشد رواج داشته است اين شيوه شبيه چيزي است که ما امور آن را »مصالح عامه« براي مردم ميناميم، و اين موضوع در انتشار دامنهي اوقاف در راه منافع عامه از قبيل
مساجد و مدارس و بيمارستانها و اماکني از اين قبيل که سودش شامل حال همهي مردم باشد تأثير داشته است 16)
همکاري مردم با دولت در ايجاد مؤسسات عام المنفعه
ابنحوقل در سفرنامهي خود مينويسد: »متمولين ماوراءالنهر قسمتي از اموال و دارايي خود را وقف امور عام المنفعه ميکنند و با ايجاد پلها، رباطها و مدارس و مکاتب، نامي نيک از خود به يادگار ميگذارند«.
عبدالجليل رازي مؤلف کتاب النقض نيز ضمن توصيف مساجد و مدارس موقوفه و وضع اوقاف کاشان مينويسد: »هر رباطي و مدرسهاي که رفيعتر و عاليتر و نيکوتر است، همه خواجگان وقف کردهاند، چون شرفالدين انوشيروان خالد و رباطهاي معينالدين« 17)
مرتضي راوندي در جلد چهارم تاريخ اجتماعي ايران ضمن بحث در پيرامون اوقاف و ديوان اوقاف نمونههايي ازمؤسسات خيريه قديم را که از محل عوايد اوقاف اداره ميشدند ذکر نموده که براي جلوگيري از طول مقال از آوردن آن خودداري ميشود.
در يزد، اصفهان، تبريز، مشهد و اغلب اکناف اين سرزمين پهناور مکرر از مردان خير و نيکخواهي سخن رفته که براي آسايش خلق به حفر چاه و قنات و ايجاد آبانبار و احداث بازار و حمام و مسجد و مدرسه و آسياب و جز اينها مبادرت نمودهاند 18)
بنيادهاي وقفي درغرب و اهداف آنها
غرب مدتهاست که از ابعاد گوناگون دست به شناخت و بازشناسي صور متنوع و محتواي ارزشمند فرهنگ مادي و معنوي مشرق زمين برخاسته است، ما نيز بجاست که بيآنکه در انديشهي خودباختگي و استحاله باشيم تلاشي در جهت شناخت و تسخير جهات مطلوب تمدن و فرهنگ جهان، با انديشه غنيتر نمودن فرهنگ جامعه خود بنماييم زيرا خزيدن در صدف انزوا، و روي برتافتن از جنبههاي مثبت فرهنگ جهاني، نوعي هراس از زمانه و درجا زدن است بخصوص که در اوضاع و احوال کنوني، پيوستن به نبش وقفگرايي خصوصي و بنيادهاي عمومي و دسته جمعي جهت نيل به مقاصد عام المنفعه است کاري که در روزگاران گذشته به کمک نهاد وقف در جهان شگفتي آفريده و بدون اعتناي به حاکميتهاي وقت در زدودن فقر و حل مشکلات جامعه نقش اساسي و مؤثر خود را ايفا نموده و فرهنگ اسلامي ما را استوار، غني و پيشتاز کرده است.
موقوفات خصوصي و بنيادهاي وقفي کشورهاي اروپايي و بخصوص امريکاي شمالي از ابزارهاي مؤثر رشد، توسعه و تحول فرهنگي اين جوامع است، ميزان و تنوع امکانات مالي که از طريق بنيادهاي وقفي در اختيار مؤسسات فرهنگي، آموزشي، پژوهشي، کتابخانهها و موزهها و غير آن قرار دارد حيرتآور است. اين بنيادهاي جديد وقفي از ابزارهايي هستند که به کمک آنها گرايشهاي نوين از نظرات گوناگون در اساسنامهي آنها منظور ميشود و به فعليت و اجرا در ميآيد واقف يا واقفين دست متوليان يا هيأتهاي امنا را در تشخيص و
عمل به مقتضيات زمان باز ميگذارند تا هر گاه موضوع يا مسألهي جديدي پيش آيد و مرجع توجهي بدان نبود سعي و اهتمام کافي در حل آن مبذول شود 19)
لزوم بازنگري در امر وقف
در دورهاي، سلطاني براي فرونشاندن شعلههاي سرکش جهانخوارگي و کشورگشايي خود اين نهاد مقدس را که اغلب متعلق به مساجد بوده، لگدکوب سم ستوران لشکريان خود نموده و عوايد آن را صرف رزمها و بزمهاي اهريمنانهي خود کرده و در دورهاي ديگر شاهي از بخشش موقوفات به خويشاوندان و سرداران خود محبوب قلوب آنها شده و قبلهي عالم لقب گرفته است و يا ديگري با توسل به قلدري و زورمداري موجبات تعدي و تجاوز به اين نهاد برخاسته از عمق عاطفه انساني را فراهم آورده است.
آنچه که تاکنون از دست تطاول ايام و تعدي حکام به در رفته و با سربلندي باقي مانده است و به اکنون و اينک پيوسته است متأسفانه به علت عدم شناخت عمومي يا مخروبه است يا اغلب در شرف تخريب، گرچه تلاشهاي مستمر متوليان امر و در رأس آن سازمان محترم اوقاف هيچگاه نديده تلقي نشده و مأجور در پيشگاه حق است. اما آنچه که مسلم است، بدون يک آموزش و تبليغ و بسيج همگاني، ستردن غبار زمان از اين امانات الهي اگر محال نباشد، مشکل است و بر اينجا و اکنونيان فرض و تکليف است که آثار گرد و غبار زمان را از اين ميراث معنوي نياکان سترده و حتيالمقدور با ايجاد ديدگاههاي جديد و نگرشي نوين با تطبيق به نياز و ضرورت زمان، به وقف و توهمات و ذهنيت مقلوب (ساختگي شايد ناشي از جهل) و عدم رسيدگي و يا عملکرد نادرست گذشتگان (اعم از متولي يا حاکم) را با عملکرد صحيح خود، زدوده و با احياي موقوفات، فرهنگ متعالي وقف و ايقاف را در جامعه ترويج نموده و اين امانات الهي را که از پيشينيان نيکانديش و مؤمن به دست ما رسيده به صاحبان اصلي امانات (آيندگان) تحويل نماييم، طوري که عملکردمان الگوي آيندگان باشد تا آنان نيز به پاس اين وظيفهمندي ما اين صدقات جاريه را حفظ و به آيندگان بعد از خود بسپارند... چرا که: يکي از شرايط اصلي وقفيت مؤبد بودن آن است پس: با احيا و حفظ موقوفات ابديت آنها را تضمين نماييم.
با عنايت به آنچه که گذشت، ابتدا بايد موقعيت و روند کنوني اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي جامعهي خود را با تحليل مشخص از اوضاع و احوال فعلي تعيين نمود و با شناخت دقيق از نقش موقوفات در گذشته و بنيادهاي وقفي کنوني در جوامع مختلف امروز اعم از غرب و شرق به سراغ شناسايي ضرورتها و نيازهاي امروز رفت و تدابير لازم را جهت حل و فصل آنها با همياري و استعانت از صاحبنظران اتخاذ کرد و سپس در جهت سرمايهگذاري براي گسترش کمي و کيفي آنها اقدام کرد.
وقف قبل از همه چيز به مثابهي يک پديده و شيوه اقتصادي در اکثر جوامع مقبول و مورد عمل است، با استفاده از تجارب تاريخي خود و جوامع ديگر بيآنکه خدشهاي به آداب و سنن اجتماعي ما وارد شود و ما را در ورطهي تجددگرايي منفي بغلتاند، با استفاده از نظر کارشناسانهي صاحبنظران فقهي، حقوقي، اقتصادي و فرهنگي و بخصوص مقامات روحاني، همانگونه که از تکنولوژي دنياي معاصر در اغلب زمينههاي فني ) صنعتي و آموزشي بهرهبرداري ميشود در جهت جستجوي راهکارهاي جديد و تأمين امکانات، رفع نيازها براي موقوفات برنامهريزي نمود.
تاريخ و سرنوشت ملتها را مردان بزرگي ميسازند که جهت سير تاريخ را دريافتهاند، اين مردان با ارايهي انديشههاي روشن خود، با ياري دستهاي تواناي مردم، جامعه را ميسازند و رهبري ميکنند، آيندهاي روشن را در افق ترسيم ميکنند و اميد رفتن و رسيدن را به قلوب مردم نثار ميکنند، همانگونه که ميبينيم در طول حيات اجتماعي جامعهمان مساجد به عنوان مظاهر بارز وقف و ايقاف همواره توسط مردم و مقامات روحاني به طور خودگردان اداره شده و ميشود و نمونهي عالي تعاون و
همبستگي مردم و روحانيت، به عنوان انديشمندان در همين مساجد متبلور شده است.
همواره مردم و شخصيتهاي مذهبي و فرهنگي بودهاند که فرهنگ ما و ايران را تاکنون حفظ نمودهاند: »جا دارد براي درخشان نمودن جايگاه بلند وقف، تأکيد بيشتري بر آن، رغبتافزايي و گرايشآفريني به سوي وقف در هر شکل و صورت آن بخصوص بنيادهاي وقفي موضوعي انعطافپذير در اقتصاد ما شکوفا شود«20)
همانگونه که در روزگار ما اغلب پديدهها، کارکردهاي جديدي پيدا کردهاند و در نتيجه، تأثير و کاربرد قبلي خود را از دست دادهاند، پديدهي وقف نيز در تلفيق با تجربيات و علم و نيازهاي امروز اجتماعي، لاجرم ميتواند تأثير و کارسازي بيشتري داشته باشد اگر بتوان به واقفان پيشنهاد نمود که دست متولي يا حاکم را در مورد عمل به وقف قدري بازتر بگذارند، در درازمدت وقف در ماندگاري و تأثير خود موفقتر خواهد بود.
همچنانکه در کلام امام (ره) مبني بر عدم حقيقت شرعيه براي وقف ذکر گرديد، بر مقامات روحاني و بر سازمان اوقاف است که ضرورت انعطاف در موقوفات قابل انعطاف و بسط حقوقي و ديني و تکامل آن را روشنتر ساخته و آنجا که امکان تغيير در مصارف يا قيد زمان و مکان ميسر است و اقتضاي شرايط زماني ايجاب ميکند در صورت اجازه شرع مقدس از مقام محترم ولي فقيه اخذ مجوز نمايند. به عنوان مثال: موقوفهاي در شهري جهت اطعام در ماه محرم صرفا به صنف مسگر وقف گرديده که بنا به ضرورت زمان و در سير تحولات اجتماعي، مسگري به عنوان صنفي از صنعتگران قديم رو به زوال نهاده و ديگر مسگري وجود ندارد که مصداق موقوف عليهم قرار گيرد (هر چند موقوفات از اين دست تحت عنوان متعذرالمصرف ناميده ميشوند و اغلب در بريات عامه هزينه ميشوند) اما به لحاظ انتفاي موضوع بايد محل مصرف مشخص و دايمي بر آنان تعيين شود چرا که بريات عامه طيف وسيعي را عرفا در بر ميگيرد که هر کجا و هر چيز را ميتواند شامل گردد، در صورت تعيين دقيق محل مصرف ميتوان در يکي از ابعاد آن (فرهنگي ) اجتماعي و...) هزينه شود و سليقهي متولي و يا متصدي وقف موجبات پراکندگي آن نخواهد بود. نيازها و کمبودهاي اجتماعي در کشور رو به رشد ما خصوصا در جنبه آموزش (اعم از ابتدايي يا عالي) کاملا مشهود است و فضاي آموزشي يا نيروي انساني روز به روز رو به کاهش ميگذارد که درک ضرورت و رعايت اولويتها ايجاب مينمايد که تمامي امکانات متصور و احتمالي در اين زمينه به کار گرفته شوند و چه بهتر از موقوفات، که از گذشتههاي دور نقش اساسي در تربيت و تعليم جامعه داشته است؟ رسانههاي گرهي ميتوانند بالاترين و مؤثرترين نقش را در پيشبرد تبليغ و ترويج وقف و تعريف مقاصد متنوع و نتايج امر خير وقف را در زمرهي واجبات و تکليف شرعي دانسته و زمينهي گسترش آن را توسط افراد خير و نيکانديش فراهم آورند.
استفاده از تجربيات کشورها و ملل ديگر در زمينهي
ميتوان با تصويب قوانيني در جهت گسترش وقف اقداماتي اساسي به عمل آورد به عنوان مثال: از ساليان پيش در معاملات قطعي با اينکه شهرداريها عوارض نوسازي تجاري يا مسکوني را از مردم اخذ ميکنند با اين همه در موقع معامله يک درصد قيمت ملک به شهرداري تعلق ميگيرد که توسط دفاتر اسناد رسمي وصول و واريز ميگردد يا دولت از هر نخ سيگار مبلغي به عنوان کمک به ورزش اخذ مينمايد، بنابر همين رويه در موقع ثبت شرکتهاي خدماتي يا تجاري يا توليدي در ادارهي ثبت شرکتها درصدي (مثلا يک درصد) از سرمايهي اوليه به عنوان سهمالوقف در نظر گرفته شود و محل مصرف آن را نيز اعضاي شرکتي که درصدد ثبت هستند تعيين نمايند، که حتي تعيين يک درصد نيز ميتواند در تأسيس بانکي در جهت تأمين مشاغل يا اعطاي وام ازدواج به جوانان مؤثر باشد و تعيين محل مصرف نيز از سوي صاحبان شرکت آن را به نوعي از حالت اجبار خارج ميکند و انواع مختلفي از محل مصرف عوايد را نيز در بر گيرد، که در بسط و شکوفايي اين سنت حسنه مؤثر خواهد افتاد.
دکتر عليرضا فيض در مقالهاي تحت عنوان »مصلحت وقف و پارهاي از شرايط آن 21) »در خصوص وقفي از نوع جديد پيشنهاد ميکند:
اشکال در وقف پول همان است که گفته شد و آن اينکه وقتي از پول منتفع ميشويم که آن را خرج ميکنيم چون خرج کرديم پول از بين ميرود و ديگر باقي نميماند ولي بايد گفته شود که باقي بودن هر چيز به فراخور خود آن چيز است و بنابراين ميتوان گفت: پول در گردش خود بر روي کلي ) نه جزيي و شخصي ) دور ميزند و چه اشکالي دارد مثلا کسي دهها ميليون ريال پول خود را براي نيازمندان وقف کند و در بانکي نگهداري شود تا هر نيازمندي براي رفع حاجت از آن استفاده کند و در سر مدتي که از قبل معين شده است مثل آن را به بانک بپردازد؟ اين گونه وقف را عرف عقلا ميپذيرند چون بسيار مفيد و ارزنده و براي هميشه باقي و داير است و هيچ حلال و حرامي هم پيش نخواهد آمد.
نکاتي چند در گسترش فرهنگ وقف
2. همانگونه که گفته شد، در کتب آموزشي ابتدايي تا دبيرستان اشارهاي به اين سنت حسنه نشده است، بر مسؤولان آموزشي و مؤلفان کتب درسي است که در جهت رفع اين نقيصه اقدام کنند و در کتب درسي بابي در خصوص وقف گنجانده شود.
3. همچنانکه در برنامههاي صدا و سيما، با همآهنگي سازمان ميراث فرهنگي برنامههايي در خصوص آثار تاريخي و ميراث فرهنگي تهيه و ارايه ميشود، از موقوفات نيز که ميراثهاي معنوي و فرهنگي نياکان پاک طينت ما هستند و در گوشه و کنار اين پهنهي مقدس نيز کم نيستند، از مدارس و بيمارستانها و... گزارش تهيه و ارايه گردد و توجيه شود که اين موقوفات منشأ چه اثرات مثبت اجتماعي و فرهنگي بودهاند، واقفان آثار نيز معرفي شوند.
4. متأسفانه بعد از انقلاب اسلامي که تب تغيير نامها به علت جو انقلابي تمام کشور را گرفته بود اسامي بعضي از موقوفات تغيير يافته که عملي براي زدودن وقف و واقف تلقي شده و اثر منفي داشته و چه بسا که مورد اعتراض بستگان و يا بازماندگان واقف قرار گرفته، براي ترويج وقف و اثبات حفظ امانت از سوي متولي يا اوقاف، بايد اسم حقيقي وقف به صورت لايتغير و مؤبد
باقي بماند تا مردم به اثرات جاوداني خود اطمينان يابند.
5. به نحو ممکن مردم را در خصوص نوع استفاده و محل مصرف موقوفات آگاه نمود تا حس بدبيني و عدم اعتماد که نتيجهي عملکرد نادرست متوليان و متصديان پيشين بوده از ذهن آنان زدوده شود.
6. افرادي در جامعه زندگي ميکنند که بنا به عللي مقطوعالنسل ميباشند و به همين جهت با نااميدي که به آينده دارند هر آنچه دارند خرج مينمايند، براي جلوگيري از اسراف و تبذير و تضييع اموال فهماند که براي تداوم حيات معنوي خود و باقي گذاشتن نام نيک در طرح يا پروژه عام المنفعهاي سرمايهگذاري نمايند تا خير دنيا و آخرت نصيبشان شده و رستگار شوند.
همچنين افراد متمولي نيز هستند که به علت عدم شناخت نميدانند مال و پول خود را در کجا و براي چه صرف کنند که ميتوان با شناسايي اينگونه افراد، وقف را به آنان معرفي و ابعاد معنوي آن را گوشزد نمود.
7. در مجامع عمومي به عناوين مختلف از واقفان زنده تجليل به عمل آيد تا ارزش عمل معنوي و خير خود را لمس کنند و ديگران نيز تشويق به اين کار نيک شوند.
8. رقباتي که در گذر زمان به علت قلت درآمد يا عدم رسيدگي و اهمال، تخريب گرديدهاند و موجبات دلسردي مردم و ايجاد ذهنيت منفي ميشوند، به هر نحو ممکن در اسرع وقت تبديل به احسن يا استفاده بهينه شود. يا با سرمايهگذاري بازسازي گردد تا از وقف منظرهاي نامطلوب رؤيت نشود.
9. اسامي واقفان در لوحهاي ثبت و بر روي محل موقوفه نصب شود، اغلب ديده شده که موقوفهاي به نام متولي يا موقوف عليهم معرفي و معروف شده که اين بيانصافي و تضييع حق واقف است.
10. براي احياي موقوفات هزينههاي پرسنلي را اهميت داده تا افراد مرتبط با موقوفات به صورت جدي پيگيري نموده در نتيجه ايجاد درآمد بيشتر براي موقوفات خواهد بود و ضمنا کارکنان با ميل و رغبت بيشتري به کار خواهند پرداخت.
11. شورايي از افراد خير و ثروتمند و دانشگاهي در مراکز استانها با رياست مدير کل اوقاف استان تحت عنوان »شوراي فرهنگ اوقاف« جهت بررسي مسايل وقف و تبليغ آن و تشويق به اين سنت حسنه تشکيل گردد.
12. از طريق صدا و سيما با واقفان يا وراث آنان در خصوص اهداف وقف مصاحبههايي ترتيب داده شود و همچنين تخلفات وقفي که متأسفانه توسط عدهاي سودجو با تعدي و تصرف در موقوفات انجام شده ضمن پيگيري قضايي به اطلاع مردم برسد، از منابر و امکانات تبليغي نهايت استفاده در جهت جلب اعتماد مردم به عمل آيد زيرا: اعتماد مردم مساوي با اقدام مردم است.
پی نوشت:
1-البته نميتوان تلاش سازمان اوقاف را در زمينهي انتشار فصلنامهي ميراث جاويدان و نشريهي باران در اين زمينه ديد و تحسين نکرد، اما کافي نيست.
2-فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 5.
3-وقف در ايران، صص 21 و 22.
4-تاريخ زندگي روستاييان، ج 1، ص 330.
5-تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي به نقل از عرنوس: تاريخ القضاء فيالاسلام، صص 43 و 44.
6-همان.
7-فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 3، ص 45.
8-تاريخ اجتماعي ايران، ج 3، ص 105.
9- فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 10.
10-وقف در ايران، ص 127.
11- تاريخ اجتماعي ايران، ج 6، ص 17 به نقل از لذات فلسفه، ص 111.
12-دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج 7، ص 571.
13-فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 10.
14-نظام اجتماعي عبارت است از مجموعهي نيروهاي توليدي (انسان به اضافه تجربيات توليدي او به اضافه وسايل توليد که آن نيز عبارت است از ابزار توليد به اضافه مواد اوليه و زمين و ساختمان)،
15-جناتي، محمدابراهيم، فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 5.
16-بندلي جوزي، تاريخ الحرکات الفکريه فيالاسلام، ج 1، ص 109.
17-النقض، به اهتمام سيد جلالالدين محدث، ص 473.
18-تاريخ اجتماعي ايران، ج 5، ص 400 و 401.
19-نقل با تلخيص و تصرف از فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 8.
20-فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 8.
21-فصلنامهي ميراث جاويدان، ش 8
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله