علل ظهور و افول دارالفنون

چکیده: در این گفت‏وگو آقاى نوایى ضمن طرح مسائل مختلف فرهنگى در ایران و مقایسه آن با غرب به علت پیشرفت علوم در غرب اشاره و به سابقه و اهداف حضور بیگانگان در ایران و شکل‏گیرى و تأثیرات فرهنگى دارالفنون از آغاز تا افول و علل آن پرداخته و در مورد کتاب‏هایى که درباره امیرکبیر و انقلاب مشروطه سخن گفته و به تأثیرپذیرى خود از ادوارد براون در نوشتن کتاب بابیّت اشاره دارد.
پنجشنبه، 16 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علل ظهور و افول دارالفنون
علل ظهور و افول دارالفنون
علل ظهور و افول دارالفنون

نويسنده:عبدالحسین نوایى
چکیده: در این گفت‏وگو آقاى نوایى ضمن طرح مسائل مختلف فرهنگى در ایران و مقایسه آن با غرب به علت پیشرفت علوم در غرب اشاره و به سابقه و اهداف حضور بیگانگان در ایران و شکل‏گیرى و تأثیرات فرهنگى دارالفنون از آغاز تا افول و علل آن پرداخته و در مورد کتاب‏هایى که درباره امیرکبیر و انقلاب مشروطه سخن گفته و به تأثیرپذیرى خود از ادوارد براون در نوشتن کتاب بابیّت اشاره دارد.
علت اصلى پیشرفت علوم در غرب این است که درهاى دانشگاه‏ها به روى افراد مستعد از طریق بولتن‏ها، روزنامه‏ها و مجلات باز است چنانکه اگر، فى‏المثل، کسى در کیمبریج مطلبى به نظرش برسد آن نظر بلافاصله در مجله درج مى‏شود و این مجله به دست کسى که در دانمارک یا ژاپن یا آمریکا نشسته است مى‏رسد و مبناى کار او مى‏شود. یعنى آنها آدم‏هاى نابغه‏اى نیستند که چیزى را خودشان کشف کنند؛ کار علمى یک کار بین‏المللى است؛ منتها در ایران ما در پوسته خودمان متمرکز شده و اصلاً راهى به خارج نداشتیم و نیازى هم به خارج نمى‏دیدیم. در نتیجه، علم در جامعه ما پیشرفت نکرد.
در ایران، ما از زمان صفویه به این طرف با خارج آشنایى نداشتیم؛ حتى در زمان صفویه هم به آن صورت آشنایى نداشتیم. چند اروپایى به عنوان تجارت یا سیاست به ایران آمدند. هدف سیاسى آنها این بود که ما را بر ضد یک دولت مسلمان دیگر تشویق کنند که با آنها با جان و مال خودمان بجنگیم و مدتى آنها را به خودمان مشغول کنیم. از جنبه تجارى هم چون کالاها و اجناس تولیدى اروپایى‏ها به تولید انبوه رسیده بود و دنبال بازار مى‏گشتند. ایران هم یکى از بازارهاى خوبى بود که آن‏را پیدا کردند و بین خودشان بر سر این بازار دعوا راه انداختند؛ یعنى بین هلندى‏ها، پرتغالى‏ها، انگلیسى‏ها و فرانسوى‏ها بر سر بازار ایران دعوا سرگرفت. اینکه بعضى اشاره مى‏کنند این عده براى جاسوسى به ایران آمدند درست است ولى این جاسوسى بیشتر بین خودشان بود چون ما چیزى نداشتیم که براى آن جاسوسى کنند؛ کسى که توپ دارد دیگر از طرز کارزنبورک ما اطلاعاتى نمى‏خواهد بنابراین، آنها دنبال این بودند که از ترفندهاى رقباى خودشان اطلاع پیدا کنند تا در موقع مناسب روى دست آنها بلند بشوند و به این ترتیب جاى رقیب را بگیرند. از این جهت، تعارض آنها بیشتر تجارى بود که گاهى هم جنبه سیاسى پیدا مى‏کرد وگرنه ما اسرارى نداشتیم که براى آنان اهمیت چندانى داشته باشد.
و اما علت اینکه دارالفنون به سطح دبیرستان تنزل پیدا کرد این بود که پس از عزل امیرکبیر، اولاً میرزاآقاخان نورى بسیار سعى مى‏کرد که این آموزشگاه پا نگیرد در صورتى که استقامت ناصرالدین شاه موجب شد کار دارالفنون ادامه یابد. شاه مى‏خواست که این بنا بماند و وجود آن‏را براى ایران لازم مى‏دانست. ثانیاً هنوز مدت زیادى از فعالیت دارالفنون نگذشته بود که ملکم و دیگران با افکار خاص خودشان موضوع فراموشخانه و فراماسونرى و آزادى‏خواهى را به آن صورت حاد پیش آوردند که اصلاً براى مردم ایران قابل فهم و اجرا نبود به طورى که سلطان جلال‏الدین میرزا، پسر فتحعلى شاه، را خواستند به عنوان رئیس جمهور علم کنند که توطئه فاش شد و شاه فرمان صادر کرد و بساط آنان را به هم زد؛ والا برخلاف حرف‏هایى که امروز شایع است.
اما اقدامات ملکم و دیگران موجب شد، به اصطلاح تو ذوق شاه بخورد. با این همه، در روزنامه وقایع اتفاقیه و دولت علیه و این قبیل روزنامه‏ها آمده که شاه اغلب اوقات به دارالفنون مى‏رفت و امتحانات شاگردان در حضور شاه انجام مى‏شد و به افرادى که درست کار مى‏کردند جایزه داده مى‏شد؛ اما، به تدریج. پس از اینکه چند دوره دانش‏آموز از آن فارغ‏التحصیل شدند آن چیزى که مورد نظر شاه و دستگاه و جامعه اسلامى آن روز بود در مورد این مدرسه ظاهر نشد و یک مشت از فارغ‏التحصیلان آن گرفتار فرنگى مآبى شدند. حتى بعضى از آنها تا حد بى‏دینى و توهین به مقدسات مذهبى پیش رفتند و با شعار آزادى‏خواهى بیشتر مى‏خواستند لاابالیگرى را در ایران رواج دهند.
شکل برنامه‏ریزى و تدریس دروس به زبان فرنگى خصیصه نوظهورى بود؛ چون معلمین از اتریش یا ایتالیا آمده بودند و با زبان فارسى، حداقل در سال‏هاى اول کار، آشنا نبودند. به هر حال، خواه‏ناخواه جوان ایرانى در مجاورت افراد و تحت تربیتى قرار مى‏گرفت که متعلق به محیط دیگرى بود. حالا اگر جوان ما خوب تربیت شده بود در کنار درس خواندن عبادت هم مى‏کرد و مؤمن و مسلمان مى‏ماند؛ اما اگر پایه‏هاى تربیتى و مذهبى او ضعیف و سست بود بى‏مبالات و ولنگار مى‏شد و حتى ممکن بود به طرف فرنگى‏ها کشیده شود. به عنوان نمونه، سلطان جلال‏الدین میرزا، که از آخرین فرزندان فتحعلى شاه بود.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم در آغاز جوانى تا اندازه‏اى تحت تأثیر ادوارد براون و دیگران بودم. براون اعتقاد داشت که وقتى انسان به ایران مى‏اندیشد تصور مى‏کند که مدت‏هاست این درخت کهنسال، فرتوت و خشک شده و از بین رفته است؛ اما وقتى حرکت پرجوش و خروش بابیه و بعد نهضت سراسر کوشش و جوشش مشروطه را مى‏بیند مى‏فهمد که ملت ایران هنوز زنده است. من هم که در آن روزگار جوان بودم، تحت تأثیر این سخن او قرار گرفتم و همان‏طور که مى‏دانید، کتاب‏هاى اولیه و مقالات نخستین من در مورد بابیه و مشروطه تحت تأثیر همین روحیه بود. به عبارت دیگر، دومین کتابم فتنه باب بود.

اشاره‏

1. آقاى نوایى در این مصاحبه، پیرامون اوضاع فکرى - فرهنگى ایران و تأسیس علل افول دارالفنون سخن گفته و به تأثیرات فرهنگى دارالفنون در جامعه اشاره نموده است. وى علاوه بر اینکه به تنزل جایگاه علمى دارالفنون پس از امیر کبیرتوجه نموده، به بیان برخى از علل افول این مرکز علمى پرداخته که مى‏توان برخى از علل را نیز در کنار علت‏هایى که وى اشاره نموده، افزود: یکى از دلایل اساسى افول دارالفنون، کمبود یا فقدان اساتید و مربیان برخاسته از ایران و فرهنگ ایرانى بود که اداره امور و تربیت دانشجویان در اختیار خارجى‏ها و غربى‏ها قرار مى‏گرفت؛ به عبارت دیگر مى‏توان گفت، با وجود اینکه امیر کبیر، این دانشگاه را با هدف ایجاد رشد علمى و پیشرفت و استقلال در ایران، تأسیس و براى رونق گرفتن آن زحمات زیادى کشید، اما آنچه از دارالفنون تولید شد، نتیجه معکوس بود؛ چون فارغ‏التحصیلان آن، در مقام معارضه با فرهنگ اسلام درآمدند، براى اینکه این مرکز، در خدمت استعمار و اهداف استعمارى قرار گرفته بود و وقتى امیرکبیر از میان رفت، کسى با درایت و توان و درک وى از مسائل ایران، وجود نداشت تا اهداف او را دنبال کند. بنابراین، دارالفنون از نظر علمى به سطح دبیرستان تنزل پیدا کرد، و در مرحله بعدى به محلى مبدل شد که بعدها طرفداران استعمار در آن تربیت یافتند و غرب‏گرایى از آنجا به جوانان ایران آموخته مى‏شد؛ چون مدرسین عالى دارالفنون یا ایتالیایى یا فرانسوى و یا از کشورهاى غربى دیگر تأمین مى‏شد، لذا بسیارى از تربیت‏یافتگان و فارغ‏التحصیلان دارالفنون، دین‏ستیز و سکولار بودند. بنابراین، یکى از علل مهم افول دارالفنون دین‏ستیزى فارغ‏التحصیلان آن بود که از مکاتب امپریالیسم و سوسیالیسم غربى تأثیرپذیر بودند. که این اندیشه با فرهنگ مردم ایران در تضاد بود لذا جایگاه مردى و فرهنگى دارالفنون را پایین مى‏آورد و منجر به اقول مى‏نمود.
2. با وجود اینکه اصل جاسوسى و نمونه هایى از آن را بیان کرده، ولى جاسوسى را منحصر در امور نظامى و تجارى کرده است درحالى‏که چنین نیست. با توجه به رویدادهاى مهم دوره قاجاریه و حوداث مهم تاریخى، اجتماعى و سیاسى که در این دوره روى داد نظیرِ انقلاب مشروطه، مبارزات مردم علیه استبداد، شورش‏هاى فرقه‏گرایى، پیدایش بابیت، مبارزات علما و روحانیون علیه امتیازات استعمارى، جنبش تحریم تنباکو و انتقال قدرت از خاندان قاجار به خاندان پهلوى که با برنامه‏هاى حساب شده و گام به گام استعمارگران انجام گرفت، همه حکایت از آن دارد که جاسوسى غربیان در ایران و حضور و دخالت آنها در امور داخلى ما، منحصر در امور نظامى و تجارى نبود، بلکه تلاش در ابعاد دیگر نیز انجام مى‏گرفت. آنها پس از شناخت فرهنگ اسلام در ایران و اقتدار مردمى مراجع دینى و روحانیت که وحدت و انسجام ملى و فرهنگى را به وجود مى‏آوردند، در فکر شکستن عناصر وحدت و همدلى بودند تا زمینه استیلاى خود را، بیشتر و بدون موانع موجود فراهم نمایند. چنانکه جاسوسان دولت‏هاى استعمارى، به مواردى از دخالت‏هاى خود، در امور داخلى ایران اعتراف نموده‏اند که از آن جمله مى‏توان به قتل قائم مقام و عزل امیرکبیر از صدارت و کشتن او در حمام فین اشاره کرد که این نمونه‏ها، شواهدى از دخالت‏هاى عینى استعمارگران، در امور داخلى و فرهنگى ایران به شمار مى‏رود که نخبگان سیاسى کشور را از میان برداشتند تا زمینه استعمارگرى و غارت فراهم شود.
ایجاد فرقه انحرافى بابیت، براى از بین بردن نظم اجتماعى و انسجام فرهنگى که سال‏ها کشور ایران و شهرهاى مختلف آن را گرفتار بحران و جنگ و خونریزى نمود و به وحدت ملى، آسیب جدى وارد کرد و همچنین اعتقاد به مهدویت و ظهور امام زمان(عج) که از اندیشه‏هاى تابناک و امیدبخش شیعه است، را مورد هتک حرمت قرار دادند. به وضوح روشن است که در پشت تمام این دسیسه‏ها، دست‏هاى پنهان استعمارگران قرار دارد که جاسوسان آنها در پیشبرد این اهداف، برنامه‏هاى دولت متبوع خود را اجرا مى‏کردند و براى تضعیف دولت، فرقه بابیت‏ (1) مسلح کرده و ایجاد جنگ در شهرهاى مختلف مى‏نمودند و در نهایت فرقه بهائیت را از آن بنیان نهادند. ضربه زدن به مشروطه، حمایت از استبداد و منحرف نمودن‏ (2) مشروطه و انقلاب ملت ایران، از دیگر فعالیت‏هاى جاسوسان استعمار در ایران بود، که نباید از آن غفلت نمود. دولت استعمارى روس، از استبداد محمدعلى شاه حمایت نموده و رأساً به توپ بستن مجلس مشروطه را رهبرى کرد. جاسوسان انگلیس نیز با نفوذ در بین مشروطه‏خواهان در منحرف کردن اهداف این جنبش عقیدتى و اجتماعى، نقش بازى کردند و سرانجام از دامن مشروطه، دولت استبدادى دیگرى را به وجود آوردند. تشکیل فراماسونرى نیز، از اقدامات‏ (3) جاسوسان انگلیسى، براى تخریب نخبگان ایرانى و جذب آنها در این جمع بوده که به سود انگلیسى‏ها، جاسوسى و فعالیت‏هاى مختلف انجام مى‏دادند. (4)
بنابراین، نمى‏توان از فعالیت‏هاى جاسوسى دولت‏هاى استعمارى در دوره قاجار، غفلت نمود و فعالیت‏هاى آنها را در مراقبت از رقیب خلاصه کرد؛ چون فعالیت‏هاى جاسوسان کشورهاى مذکور، بسیار گسترده و پیچیده بود و با برنامه‏هاى خاصِ بلندمدت در ایران حضور داشتند.
3. بخش دیگر از این گفت‏وگو که نمى‏توان از کنار آن بدون تأمل رد شد، نقل قول از ادوارد براون مى‏باشد که جنبش و انقلاب مشروطه را در ردیف فتنه و آشوب بابیه که با افکار انحرافى، عقاید و ارزش‏هاى دینى را نشانه گرفته و برادرکشى و شورش‏هاى خونبارى را در ایران به راه انداخته است. جنبش مشروطه، در راه آزادى و مبارزه با استبداد و حاکمیّت ارزش‏هاى دینى به وجود آمده بود که رهبرى آن‏را، علما و مراجع بزرگ دینى عهده دار بودند، اما فتنه بابیه، آشوب اجتماعى بود که توسط استعمارگران، براى تخریب اندیشه مهدویت و شکستن وحدت جامعه شیعه، ترتیب یافته بود که بستر پیدایش بهائیت گردید و به عنوان پوچ‏ترین ایدئولوژى، در جهان سرمایه‏دارى و امپریالیستى و صهیونیسم مورد حمایت قرار گرفته تا دین اسلام و تمام ارزش‏هاى آن را در معرض تحریف قرار دهد؛ چون رهبران بهائیت و بابیت، مدعى الوهیت شده و مقدس‏ترین عقیده تمام ادیان را که وجود خداوند یکتاست، به سخره گرفته‏اند. اکنون مرکز این فرقه گمراه در قلب اسرائیل قرار گرفته و از طرف دولت آمریکا و انگلیس مورد حمایت جدى مالى و فکرى مى‏شوند، این پدیده‏ها، همه حاصل دوران قاجاریه است که پایه‏هاى‏ (5) آنها را جاسوسان استعمارى ریخته‏اند، ادوارد براون، خود یکى از ترویج‏دهندگان این فرقه‏ها و منتشر کننده آثار آنها مى‏باشد، که انقلاب با ارزشى چون مشروطه را در ردیف بابیت قرار داده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. محمد باقر نجفى، بهاییان چاپ اول، تهران، کتابخانه طهورى، 1357، ص 614
2. اعتضادالسلطنه باب، با توضیحات عبدالحسین نوایى، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1377 صص 49، ص 76 و 147
3. على اصغر شمیم، پیشین، صص 448، 477 و 496
4. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، چاپ سوم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ج اول، ص 372
5. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، تهران: مؤسسه تحقیقى رائین، بى‏تا، ص 167

منبع:ایام (جام‏جم)

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط