وقف ‏نامه‏ ی میرزا جلال‏الدین محمد حکیم جنابدی

وقف ‏نامه‏ ی میرزا جلال‏الدین محمد حکیم جنابدی موضوع این مطلب مقالات راسخون است که با هم آن را مطالعه می کنیم.
جمعه، 17 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وقف ‏نامه‏ ی میرزا جلال‏الدین محمد حکیم جنابدی
مقدمه
بیشتر وقف‏نامه‏ هایی که در ادارات اوقاف کشور و آرشیو سازمان اوقاف و امور خیریه نگهداری می‏شوند، مربوط به موقوفات عام است. به طور اتفاقی می‏توان وقف‏نامه‏ی موقوفات خاص را هم به دست آورد ؛ از این رو نمی‏توان آماری دقیق و حتی فرضی اعلام کرد.

رسیدگی به موقوفات خاص، عموما خانوادگی و موروثی است و سازمان اوقاف، جز در موارد خاص از قبیل فروش املاک موقوفه یا اجاره‏ی بیش از ده سال، نظارت نمی‏کند، به همین دلیل بیشتر اسناد موقوفات خاص در خانواده‏ها نگهداری می‏شود و به سبب عدم رعایت شیوه‏ی نگهداری، اسناد یا در حال پوسیدن است یا در لابه‏لای اسباب و اثاثیه‏ی یک خانه‏ی قدیمی به فروش می‏رسد.


در دوره‏ی قاجار نیز آرشیوی برای نگهداری اسناد شرعی از قبیل وقف‏نامه‏ها وجود نداشت، اما برخی عالمان راهکاری نه چندان فراگیر برای حفظ بخشی از اسناد شرعی داشتند که پیش از این با نام «نسخه‏های همسنگ» از آن یاد شد. (1)

البته مسلما رعایت این قاعده و تهیه‏ی همزمان چند نسخه از یک سند در همان مجلس فقط به وقف‏نامه‏ها منحصر نبود، بلکه، چنانکه پیش از این کریستف ورنر (2) نشان داد، این شیوه در زمان نگارش برخی مبایعه نامه‏ها رعایت می‏شد.

امروز، با توجه به انتشار تصویر مجموعه‏ای کوچک از اسناد دوره‏ی قاجار، شکی باقی نمی‏ماند که این شیوه در برخی مصالحه نامه‏ها، اجاره‏نامه‏ها (3)اقرار نامه‏ها، تقسیم نامه‏ها، وصیت - وقف‏نامه‏ها (4)و احکام (5) نیز اعمال می‏شد.

اینک پرسش این است که آیا برخی عالمان دوره‏ی قاجار همانند شیخ فضل‏الله نوری و ملاعلی کنی بنا به تجربه شخصی از سند شرعی نسخه‏ی همسنگ تهیه می‏کرده‏اند یا مقلد سنت پیش از قاجار بوده‏اند؟ پرسش دیگر این است که آیا از وقف‏نامه‏ی موقوفات خاص هم نسخه‏های همسنگ تهیه می‏شده است؟

اخیرا تصویر سندی به دفتر اسناد و شناسایی موقوفات، موسوم به «آرشیو سازمان اوقاف و امور خیریه»، اهدا شد (6) که از حیث سندشناسی و وضعیت نگهداری اسناد شرعی توسط خانواده‏ای فرهیخته، که در سال‏های انتقال قدرت و هرج و مرج کشور در خراسان می‏زیسته، بسیار جالب توجه است.

در این سند، میرزا جلال‏الدین محمد حکیم جنابدی (مساوی گناباد(7) ی)، اموالی را که در تربت حیدریه و ترشیز (کاشمر امروزی) داشته در غره‏ی ذیقعده 980 بر اولادش وقف کرده است.

این سند با شماره‏ی ثبت 22 استان خراسان در آرشیو سازمان اوقاف و امور خیریه نگهداری می‏شود. اندازه‏ی این تصویر، که احتمالا از سند اصلی کوچکتر شده است، 30 ضربدر 145 سانتیمتر است. این تصویر رونوشتی است.

که در سال 1278 قمری در خطه‏ی خراسان تهیه شده و در 1279 قمری مجددا با اصل سند مطابقت داده شده، عالمان وقت صحت آن را تأکید کرده‏اند. گفتنی است در سال 1305 قمری هم همین روال تکرار شده است است ؛ به عبارت دیگر اصل سند تا سال 1305 وجود داشته است، اما امروز کسی نمی‏داند اصل سند کجاست.

حکیم جنابدی پس از ختم سند و تاریخ نوشتن ومهر زدن، از باب تکمله و توضیح، پاراگرافی به این شرح افزوده و مهر زده است:

«توضیحا آنکه سجل وقف‏نامچه‏ی املاک مزبوره پنج عدد نوشته شده یکی در دست اولاد و متولی آنها سپرده شده و یکی در کتابخانه‏ی سرکار فیض آثار و یکی در نزد حضرت علامة العلمائی ملا قوام‏الدین امام جمعه ترشیز و یکی در نزد حضرت سیادت و نجابت منقبت میرزا سید علاءالدین تونی سپرده شده .

و یکی در عمارت شاهزاده فیروز در سمت شرقی آن در لوله‏ی مسی ودیعه گذاشته شده مدفون است. با مفقود شدن نسخه به سایر نسخ رجوع نمایند.»

چنانکه ملاحظه می‏شود این وقف‏نامه دارای پنج نسخه بوده است.
وجه اشتراک این سند با نسخه‏های همسنگ در تهران در یکی از مهمترین علل تهیه‏ی این نسخه‏هاست ؛ بدین معنی که در هر دو دوره، نسخه‏ای از سند را برای متولی تهیه می‏کرده‏اند تا مطابق آن عمل کند.

وجه اشتراک دیگر محل نگهداری سند است هم چنانکه در اسناد تهران هم مطرح شده است، کتابخانه حرم مقدس رضوی از دیرباز شأن والا داشته است ؛

از این رو چه واقفان موقوفات عام و چه واقفان موقوفات امام رضا (ع) جایی مطمئن‏تر از آنجا سراغ نداشته‏اند. اما احتمالا چون کشور کمتر روی آرامش به خود می‏دیده و از آن جا که گاه اماکن متبرکه هم در امان نبوده‏اند، حکیم جنابدی نسخه‏ای از سند را نه در عمارت شاهزاده بلکه در لوله‏ی مسی در دل زمین حیاط عمارت شاهزاده به امانت گذاشته است.

همچنین همانند اسناد تهران، نسخه‏ای از سند برای امام جمعه و حاکم شرع پیش‏بینی می‏شده است تا بر عملکرد متولی موقوفه نظارت کنند و از او حساب بخواهند.

در سال‏های انتقال قدرت و زمان وقوع هرج و مرج در کشور، همانند دوره‏ی قاجار، رجال محلی، و به عبارت امروزی نخبگان، هم مهم بوده‏اند ؛ چنانکه در نزد واقف تهرانی، «سادات اخوی» و در نزد حکیم جنابدی «میرزا سید علاءالدین تونی» مورد وثوق بوده‏اند.

با توجه به این مقدمات می‏توان دو نتیجه‏ی مستقل گرفت: نخست این که سند میرزا جلال‏الدین محمد حکیم جنابدی را، می‏توان به عنوان سابقه‏ای از سنت تهیه‏ی «نسخه‏های همسنگ»،

حتی برای وقف‏نامه‏های مربوط به موقوفات خاص، در پیش از دوره‏ی قاجار معرفی کرد ؛ دوم اینکه وقف در روزهای بحرانی، ابزاری برای حفظ و بقای خانواده‏ها محسوب می‏شده است.
 

متن و حاشیه ‏ی گواه‏های وقف‏ نامه

هو الواقف علی الضمائر و المطلع علی السرائر
بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله الذی هدینا بالدلائل و الایات البینات الباهرات الی سبیل الخیرات و ارشدنا بارسال الرسل و اقامة الحجج و البینات / الی مناهج المبرات و طرق النجاة و اصطفینا من بین المخلوقات بکرامة الطاعات و معرفة بکرامة الطاعات و معرفة العبادات ؛ اللهم اجعلنا / من عبادک الصالحین المؤمنین القائمین بالحسنات المعرضین المبعدین عن السیئات و الزلات و افضل الصلوات / و اکمل التحیات علی اشرف الکائنات و خیر الموجودات و اول الممکنات الذی اوجب الله تعالی البریات عند ذکره / الصلوات محمد المبعوث علی الارضین و السموات بالمعجزات الباهرات و الایات البینات و الحج الزاهرات و الصلواة / و السلام علی آله و عترته الطیبین المعصومین ائمة الهداة و سادة الولاة سیما علی ابن عمه و وصیه و خلیفته / و المخلوق من طینته وعلی الائمة الطاهرات المکرمات من ذریته صلوات زاکیات متوالیات و تحیات نامیات / متواترات و بعد فقد قال الله تبارک و تعالی فی محکم الایات و معظم الخطابات: سابقوا الی مغفرة / من ربکم و جنة عرضها السموات و بشر بالطافه العالیات عباده بتضاعف الحسنات فقال جل جلاله و عم نواله: من جاء بالحسنة فله عشر امثالها، و اکد الابشار و الاستظهار بالعفو عن السیئات عند اتیانه / الحسنات فقال عز من قائل: ان الحسنات یذهبن السیئات ذالک للذاکرین و فی موضع: مثل الذین ینفقون / اموالهم فی سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأة حبة و الله یضاعف لمن یشاء و الله واسع / علیم و فی موضع اخر: من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له و له اجر کریم و قال النبی صلی الله علیه / و آله ینفعکم فی الاخرة ثلاثة ولد صالح و کتاب کریم و صدقة جاریة علی هذا

گرانبهاتر گوهری که / غواص فکرت پیروان شریعت غرای مصطفوی از دریای بی‏منتهای روزگار ناپایدار جهت ذخیره‏ی گیر / و دار یوم لا ینفع مال و لا بنون درآورده و عوض نموده‏اند

استسعاء در طرق خیرات و [...] بذری که / دهقانان نکته‏دان اعنی سالکان طریقت بیضاء مرتضوی در مزرع دهر غدار نابکار و برای دستگیری / روز الیوم لا یؤخذ منکم فدیة به دستیاری عقل قویم و خیال مستقیم فکر نموده‏اند

کاشتن تخم صدقات / و انباشتن بذر مبرات در جویبار حسنات است و چون انفع خیرات و ابقاء مبرات و اقرب المناهج الی / سبل النجاة بذل مال و منال در مصرف صدقات و موقوفات است.

بخصوص نسبت به اقربا و ذوی الارحام / که رعایت و جانبداری ایشان در فرقان واجب‏الاذعان و احادیث ساطع البرهان ائمه‏ی نام / علیهم‏السلام تالی مرتبه‏ی اطاعت حضرت رب‏العزه و اول مرتبه‏ی طاعات در فضیلت و آخر مرتبه‏ی کمال در مقام عبادت است /

بناء علیه توفیقات حضرت سبحانی و تأییدات جناب ربانی شامل حال و کافل اقبال حضرت سیادت و نجابت / و رفعت و معالی و اقبال پناه فطانت و فضیلت وحذاقت و جلالت دستگاه شمسا لفلک السیادة و النجابة / و النقاوة فلاطون الزمان جالینوس الدوران مسیح الانفاسی میرزا جلال‏الدین محمد حکیم جنابدی گشته / قربة الی الله و طلبا لمرضاته در حال صحه نفس و ثبات عقل و قوام جمیع مشاعر نفسانیه و اعتدال تمام جوارح بشریه /

به طیب نفس و رضای خواطر وقف صحیح مؤبد شرعی و حبس مخلد دائمی ملی نمود تمامی و جملگی / منبع و محل زراعت کل ششدانگ قریه‏ی موسومه به خیرآباد من توابع محولات تربت حیدریه را مع / یتعلق بها از صحاری و براری، آبزار و دیمجه، منازل و بیوتات و قلعه و حصار و غیرها آنچه در /

عرف عام از آن دانند و شمرند من القلیل و الکثیر و النقیر و القمطر و ایضا تمامی و جملگی محل زراعت / و منبع کل ششدانگ قریه‏ی موسومه به شادغل (8)من توابع محولات واقعه در حدود شهر سلطانیه شهیر به ترشیز (9) / را مع کل ما یتعلق بها من الصحاری و البراری آبی‏زار و دیمجه‏زار، انهار و آبار، جداول و چشمه‏سار صغیرة و کبیرة / بریة و جبلیة و من المنازل و البیوتات و الحیطان و الجنات مشجرا و غیر مشجر و القلاع و الحصون و الحصار و / الطواحین و غیرها کائنا من کان جزوا و کلا و کل مایعد منها عرفا بر اولاد ذکور خود بطنا بعد بطن /

نسلا بعد نسل و همچنین بر اولاد اولاد ذکور الی ان یرث الله الارض و من علیها و تولیت / املاک مزبوره را قرارداد نمود مادام الحیوة جهت خود و بعد ازایشان مفوض است به ولد الصدق / و هو حضرت سیادت و نجابت و معالی پناه فخامت و مناعت دستگاه میرزائی میرزا بدیع الزمان /

و بعد از ایشان با اعلم و ارشد اولاد ذکور واقف موفق معظم الیه من کل منهم جامعا للوصفین / و با افتراق وصفین فی اثنین منهم خواهد بود بینهم نصفین و مع التساوی فی الجمیع للجمیع و مع عدم / الوصفین فی الکل کان للاسن و الاکبر منهم و هکذا قوما قعد قوم و رهطا بعد رهط. مقرر آنکه متولی /

در هر عصری از اعصار منافع املاک مرقومه را کما هو حقه جمع‏آوری نموده بعد از وضع جمیع اخراجات / ضروریه املاک مزبوره کائنا ما کان دو عشر جهت حق التولیه خود بردارد و تتمه را بر موجودین از اولاد / علی سبیل التسویة و التعدیل قسمت نماید.

مقرر آنکه دو عمارت عالی که واقعه در قریه‏ی خیرآباد و خاصه واقف / موفق معزی الیه است و باغ بزرگ شهیر به چهارباغ ملکی و هم‏چنین عمارت خاصه واقف واقعه در قریه‏ی / شادغول شهیر به عمارت سر میدان و باغ شهیر به شقایق آباد واقعه در اسفل خیابان قریه‏ی مزبوره / متعلق به متولی در هر عصری از اعصار و در تصرف او بوده باشد

زیاد بر حصه و رسد او در املاک / مزبوره و چنانچه خدای نخواسته اولاد ذکور واقف منقرض و منقطع شوند املاک مرقومه‏ی فوق / وقف خواهد بود بر شمع و چراغ مرقد مطهر و روضه‏ی منوره‏ی حضرت ثامن الائمة الطاهرین، امام / الهدی علی ابن‏موسی الرضا علیه و علی آبائه الطاهرین و ابنائه المعصومین الف الاف التحیة و الثناء / و متولی آنها در آن حال خواهد بود متولی خاصه‏ی سرکار فیض آثار.

مقرر آن که متولی آستانه‏ی مقدسه / منافع املاک مرقومه را چنانچه باید جمع آوری نموده بعد از وضع اخراجات ضروریه عشری / جهت حق التولیه‏ی خود برداشته تتمه را خرج و صرف شمع، و چراغ و سوخت روضه‏ی متبرکه سازد.

وقفا صحیحا لازما جازما شرعیا و حبسا مؤبدا مخلدا دائمیا بحیث لا یباع و لا یملک / و لا یوهب و لا یورث و لا یصالح و لا یتصرف فیها فی غیر مصرفها (فمن بدله بعد ما سمعه فانما / اثمه علی الذین یبدلونه) تغییر دهنده و تبدیل کننده به لعنت خدا و ملائکه و نفرین رسول و ائمه‏ی / هدی سلام الله علیهم اجمعین گرفتار باد.

و کان ذالک تحریرا بتاریخ غرة شهر ذیقعدة الحرام / من شهور سنة ثمانین و تسعمائة من سنین مضین من الهجرة النبویة المصطفویة الاحمدیة علی هاجرها / الاف الثناء و التحیة سنة 980. (محل مهر مرحوم مبرور میرزا جلال‏الدین محمد طاب ثراه و جعل الجنة مثواه ).

توضیحا آنکه سجل وقف‏نامچه‏ی املاک / مزبوره پنج عدد نوشته شده یکی در دست اولاد و متولی آنها سپرده شده و یکی در کتابخانه‏ی / سرکار فیض آثار و یکی در نزد حضرت علامة العلمائی ملا قوام‏الدین امام جمعه ترشیز و یکی در نزد حضرت سیادت و نجابت منقبت میرزا سید علاءالدین تونی سپرده شده و یکی در / عمارت شاهزاده فیروز در سمت شرقی آن در لوله‏ی مسی ودیعه گذاشته شده مدفون است /

با مفقود شدن نسخه به سایر نسخ رجوع نمایند. (محل مهر مرحوم مبرور میرزا جلال‏الدین محمد طاب ثراه و جعل الجنة مثواه هذا شکله [مدور] و سجعه:) «لا اله الا الله محمد رسول الله، علی ولی الله حقا / جلال‏الدین محمد الحسینی»
 

حاشیه‏ی گواه ‏ها

1. بسم الله سبحانه و تعالی‏
متن ذا و [...] المعتبر طباق و [...] حرره احقر [...] المسلمین المطباق [کذا] فی 24 ج 1305،1
2. بسم الله تعالی
قد قوبل ذا مع اصله و کان مطابقا له حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «المتوکل علی الله الغنی جعفر الحسینی».

3. بسم الله تعالی
ذا و اصله الاصیل سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده ابو [کذا] محمد بن محمد حسین شریف»
4. ذا و اصله الاصیل سیان حرره. [مهر چهارگوش / نستعلیق:] «الراجی علی‏اکبر الحسینی»

5. بسم الله تعالی شأنه
قد قوبل مع اصله الذی یقال انه اصل اصیل [........] و هما سیان. [مهر بیضی شکل / ثلث:] «عبده محمدرحیم »

6. بسم الله تعالی شأنه
قابلنا و مع الاصل و هما سیان حرره الداعی احمد [......]. [مهر بیضی شکل] «ناخوانا»

7. بسم الله تعالی
ذا و اصله سیان حرره. [مهر چهارگوش / نستعلیق:] «........ ذبیح‏الله الحسینی»

8. بسم الله تعالی شأنه
قد قوبل ذا مع الاصل مطابقا و حرره محمد ابن‏المرحوم حاجی ملا محسن [.......] فی سنة 1279. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «ناخوانا»

9. بسم الله تعالی
قوبل مع اصله مطابقا حرره [......]. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده عنایت‏الله»
10. ذا اصله سیان. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده الراجی عبدالرحیم الحسینی»
11. ذا و اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «ناخوانا»

12. قد قوبل ذا مع اصله مطابقا حرره فی سادس شوال 1278 حرره. [مهر چهارگوش / ثلث:] «ناخوانا»
13. قد قوبلت هذه السواد مع اصله و وجدته مطابقا لا [.....] زیادة و لا نقصیة حرره الاقل عبدالجواد الکاخکی الجنابدی. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبدالجواد»

14. هذا السواد مطابق مع اصل حرره الجانی. [مهر بیضی شکل / ثلث:] «محمد ابراهیم»
15. قد قابلت مع اصله و هما سیان حرره علی بن ملا عبدالله سرایانی [کذا]. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده الراجی علی»

16. قد قوبل ذا مع اصله فکان مطابقا له حرره. [مهر چهارگوش / ثلث:] «العبد المذنب محمد بن عبدالخالق»
17. ذا و اصله سیان حرره ابن مرحوم امیر محمدحسن خان طبسی طاب ثراه. [مهر بیضی شکل / ثلث:] «محمد ابراهیم»

18. قد قوبل ذا و اصله سیان: [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «[........] شرف بر انبیا محمد»
19. [....] بعض مراثق [کذا] به بمطابقة لاصله حرره. [مهر چهارگوش / ثلث:] «ابراهیم الشریف»

20. قد قابلت مع اصله الصحیح و کان مطابقا له حرره العبد الجانی اقل الساداة حسن الحسینی. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده حسن الحسینی»
21. هذا مع اصله سیان حرره العبد. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «محمدمهدی»

22. بسم الله تعالی‏
قد قوبل [...] اصله سیان حرره العبد [ کذا]. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «اللهم صل علی محمد و آل محمد »
23. ذا مع اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «یا امام جعفر صادق»

24. مطابقه با اصل شد. العبد سلطان محمد
25. ذا و اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «العبد عبدالرحیم»
26. ذا و اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعیلق:] «...... محمد»

27. قد قابلت هذه النسخة مع اصله [.... ] مساویا. و انا احقر السادات مهدی ابن‏میرزا سید محمد التونی. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده مهدی الموسوی»

28. قد قوبلت هذه النسخة مع الاصل عندی و کان معه سیان و انا ابن‏محمد الحسینی الجنابادی الجومندی. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده سید علی الحسینی»

29. قد قوبلت هذه النسخة مع الاصل عندی و کان معه سیان و انا ابن‏المرحوم محمد الحسینی الجنابادی الجومندی حرره. [مهر چهارگوش / نستعلیق:] «عبده [.....] الحسینی»

30. ذا مع اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «محمدحسن» [مهر بیضی شکل /
نستعلیق:] «محمدباقر»

31. السواد مطابق الاصل حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «حسین ابن‏حسن الحسینی»
32. ان ذا و اصله سیان حرره. اقل الطلاب و الخدام عبدالرحمن.

33. قد قابلت مع اصله و هما سیان.
34. ذا و اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «الداعی الی الله محمد حسن»
35. قد قوبل ذا و اصله سیان حرره. [مهر بیضی شکل / نستعلیق:] «عبده‏الراجی محمدرضا»

36. بسم الله تعالی
قد قوبل ذا مع اصله الاصیل المهمور بسبع و اربعین امهار متطابقا حرره [.....] الجانیه. [مهر چهارگوش / ثلث :] «العبد المذنب محمد الرضوی [کذا]».

38. بسم الله تعالی
39. قد قوبل ذا مع اصله الاصله متطابقا حرره. [مهر چهارگوش / ثلث:] «العبد علیرضا بن حسین الرضوی »
 

پی نوشت :

1- برای توضیحات بیشتر ر. ک: رضایی، امید: «نسخه‏های همسنگ یک سند»، فصل‏نامه‏ی میراث جاویدان، ش 46، تابستان 1383، صص 83 -76.
2- Christoph WERNER Formal aspects of Qajar deeds PERSIAN DOCUMENTS ED Nobouaki KONDO Routledge Curzon 2003, p:36.
ورنر در این مقاله به کتاب خود به نام An Iranian Town in Trasition استناد کرده است. با مراجعه به کتاب در می‏یابیم که یک مبایعه نامه (ص 321 - 318) و یک حکم شرعی (ص 375 - 372) از مجموعه اسناد ارائه شده «چند نسخه»ای است. در حالی که ورنر چه در هنگام بازخوانی و چه در وقت تحلیل علامت سند «چند نسخه‏ای» در کتاب و مقاله‏ی مذکور، فقط به نشان «چند نسخه»ای روی مبایعه نامه توجه کرده است. در هر دو اثر «الکتاب علی ثلث نسخ» را سهوا «اکتاب علی ثلث نسخ» گزارش کرده‏اند.
3- برای دیدن نمونه‏هایی از این نوع اسناد نک: حسینی اشکوری، جعفر: مجموعه اسناد کتابخانه‏ی میرزا محمد کاظمینی، نشر مجمع ذخایر اسلامی با همکاری بنیاد پژوهشی فرهنگی ریحانةالرسول، چ 1383،1: سند 31 ، سند 61، سند 83، سند 84، سند 88، سند 111، سند 113، سند 122، سند 126، سند 127، سند 129 ، سند 132، سند 133، سند 134، سند 144، سند 148، سند 151، سند 163، سند 181.
4- کشاورز، اردشیر، زندگان عرصه‏ی عشق ؛ انتشارات طاق بستان، ج 2، چ 1382،1. در این کتاب تصویر بخشی از اسناد ارائه شده است. از آن جا که اوراق مورد نظر بدون شماره‏ی صفحه بودند، شماره‏ی صفحاتی که در این بخش ارائه می‏شود، دستی شماره گذاری شده‏اند: اسناد صفحات [ 1355 ] (مصالحه نامه)، [ 1356 ] (مصالحه نامه)، [1363] (وصیت - وقف‏نامه )، [1364 ] (مصالحه نامه)، [1409] (حکم شرعی)، [1410] (تقسیم نامه)، [1412] (اقرارنامه)، [1415] (وقف‏نامه)، [1419] (وقف‏نامه)، [1427] (مصالحه نامه).
5- رضائی، امید: پنجاه و یک عریضه و حکم شرعی، تهران: معاونت فرهنگی سازمان اوقاف و امور خیریه، چ 1383،1، ص 127 - 126 (حکم شرعی).
6- با تشکر از آقای مهندس سید جلال‏الدین گنابادی که تصویر این سند را اهدا کردند.
7- منطقه‏ای بسیار استراتژیک برای حمله به هرات از طرف خواف محسوب می‏شده است. برای توضیحات بیشتر ر. ک: فرهنگ جغرافیایی ایران - خراسان، ترجمه‏ی کاظم خادمیان، مشهد: بنیاد پژوهش‏های اسلامی آستان قدس رضوی، چ 1380،1، ص 897.
8- واقع در 35 درجه و 11 دقیقه‏ی عرض جغرافیایی، و 58 درجه و 33 دقیقه‏ی طول جغرافیایی و در ارتفاع 1045 از سطح دریا واقع در کاشمر. ر. ک: پاپلی یزدی، محمد حسین: فرهنگ آبادی‏ها و مکان‏های مذهبی کشور، مشهد: بنیاد پژوهش‏های اسلامی آستان قدس رضوی ، 1367، ص 334.
9- با آن که به نظر می‏رسد نام ترشیز از اوایل قرن دهم کم‏کم جانشین سلطانیه شده است، اما جالب توجه است که هنوز روستایی در جنب آن با نام «سلطانیه» وجود دارد. نک: فرهنگ جغرافیایی ایران - خراسان، ص 222.
 

منبع:
میراث جاویدان

نویسنده: امید رضایی
* این مقاله در تاریخ 1402/7/13 بروز رسانی شده است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما