پیتر رابرتز (1)
هاگ سایکز (2)
برگردانندگان: محمدسعید ایزدی
پیروز حناچی
ویژگیها و جنبههای تجربه جاری
برخی ادعا میکنند بازآفرینی شهری یک ابزار، اقدام یا پیشنهاد موردی ساده است که سبب وقوع تغییر در منطقه شهری میشود، اما این تعریف کیفیتهای ذاتی بهترین تجارب بازآفرینی شهری را منعکس نمیکند. بازآفرینی شهری را میتوان به صورت زیر تعریف نمود:چشمانداز و اقدام جامع و یکپارچهای که به رفع مشکلات شهری میانجامد و در جستجوی به وقوع پیوستن بهسازی بادوام در شرایط اقتصادی، کالبدی، اجتماعی و زیست محیطی منطقهای است که در معرض تغییر قرار گرفته است.
در حالی که این تعریف گستره وسیعی را پوشش میدهد، به تدوین معیاری یاری میرساند که در مورد هرگونه برنامه یا اقدام مرتبط با بازآفرینی شهری قضاوت میکند. به عنوان مثال، سیاستهای تعمیر که از طریق تأمین زیرساختهای اجتماعی اقدام به تعمیر ابنیه میکنند و جدا از مسیر اصلی سیاستهای اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی منطقه به وقوع میپیوندند، به سختی میتوانند به عنوان بازآفرینی شهری توصیف شوند.
در تلاش برای ارزیابی کفایت فعالیت پیشگام بازآفرینی شهری سه موضوع میبایست مورد توجه قرار گیرند:
-ماهیت چالشی که بازآفرینی شهری آن را در بر میگیرد؛
-رویکرد اتخاذ شده برای رویارویی با این چالش؛
-نتایج به کارگیری رویکرد اتخاذ شده.
خلاصه مفیدی از مهمترین ویژگیهای بازآفرینی شهری مطرح شده توسط پارکینسون (1996) ارائه شده است؛ او استدلال میکند که در بین عوامل گوناگون، جستجو برای بازآفرینی شهری موفق که با نیاز به شناسایی مشکلات اتفاق افتاده باشد، با موارد زیر در ارتباط است:
-محیط اقتصادی به سرعت در حال تغییر است، افزایش گستره مشکلات بسیاری از شهرها وجود دارد، همچنین کاهش سطح کنترل بخش عمومی یا خصوصی را میتوان در تصمیمات اقتصادی تجربه کرد؛
- فقدان مشاغل صنعتی با دستمزد کافی، تفکیک روبه رشد مشاغل با دستمزد مناسب و مشاغل با دستمزد کم در نیروی کار بخش خدمات، افزایش استخدام پارهوقت و تغییر ترکیب سنی مشاغل؛
- روندهای اجتماعی جدید که از تغییر جمعیتی ناشی میشوند، سقوط ساختارهای سنتی خانواده، تمرکززدایی جمعیت و اشتغال، جابجایی جمعیت جوانتر و توانمندتر به سمت خارج شهر، فقدان انسجام اجتماعی و دگرگونی اجتماعات سنتی، ایجاد اجتماعات جدید و نقش گروههای اقلیت قومی و نژادی.
مشکلات دیگری را نیز میتوان به این فهرست اضافه نمود؛ مشکلاتی نظیر زوال مداوم وضعیت کالبدی بسیاری از محیطهای شهری؛ نیاز به اقدام اضطراری به منظور جلوگیری از آسیب دائمی به سلامت انسان و نیاز به اقدامات پرهزینه اصلاح زیست محیطی در آینده؛ انحطاط کالبدی شهرها که به کم بهرگی از منابع کمیاب منجر میشود و بر گسترش نواحی شهری فشار وارد میکند؛ و انحطاط یا کهنگی بسیاری از زیرساختهای شهری اجتماعی و اقتصادی.
مباحثی که در زیر آمده، سه موضوع زیر را مورد بررسی قرار میدهد:
-ویژگیهایی که بازآفرینی شهری را از سایر فعالیتهای مربوطه تمیز میدهد؛
- ویژگیهایی که بهترین تجارب را تعریف میکنند؛
- کمک بازآفرینی شهری به نواحی کار و فعالیت.
ویژگی متمایز کننده
بازآفرینی شهری را میتوان با رجوع به ویژگیهای خاصی از سایر سیاستها و مداخلات شهری تشخیص داد. بازآفرینی شهری:-اساساً یک فعالیت راهبردی است؛
- بر توسعه و تحقق چشمانداز اقدامی که میبایست به وقوع بپیوندد تأکید دارد؛
- با کلیت منظر شهری در ارتباط است؛
- در جستجوی راهحلهای کوتاه مدت برای مشکلات فوری و رویکردهای بلندمدتی است که مشکلات بالقوه را پیشبینی و از آنها جلوگیری میکند؛
- به لحاظ رویکرد، مداخلهگر است اما به لحاظ ماهیت، طرفدار کنترل موضوعات اجتماعی و اقتصادی از سوی دولت مرکزی است؛
- از طریق رویکردی مشارکتی به بهترین نحو محقق میشود؛
- نگران تدوین اولویتهاست و موفقیت آنها را تأمین میکند؛
- قصد دارد که گسترهای از سازمانها، بنگاهها و اجتماعات را منتفع سازد؛
- از سوی منابع مختلف مهارتی و مالی پشتیبانی میشود؛
- قابلیت سنجش، ارزیابی و بازبینی دارد؛
- با نیازها و فرصتهای خاص موجود در یک منطقه، شهر، شهر کوچک یا محله در ارتباط است؛
- با سایر برنامهها و نواحی دارای سیاست مطلوب پیوند میخورد.
اگرچه زمانی که ویژگیهای فوق را جمعاً مورد توجه قرار میدهیم میتواند با بازآفرینی شهری در ارتباط باشند، اما زمانی که تکتک آنها را به کار میگیریم، نماینده بسیاری از انواع فعالیتهای دیگر هستند. ویژگی منحصربه فرد بازآفرینی شهری این است که در رفع مشکلات یک حوزه شهری، این ویژگیها را ترکیب نموده و در بسته یکپارچهای از اقدامات به کار میگیرد. اما این رویکرد کلاننگر پیشنهاد نمیکند، که بازآفرینی شهری یک نظام ثابت است. با یادآوری آموزههای گذشته نیز در مییابیم که چنین نیست، غیرعاقلانه است که یک مشکل شهری خاص را به عنوان موضوعی مورد توجه قرار دهیم که صرفاً در یک منطقه شهری خاص میتواند وجود داشته باشد. همانگونه که هال (1981) سالها پیش استدلال کرد که خاصترین مشکلات شهری میبایست در بستر منطقه مادرشهری، منطقه یا کشوری مورد توجه قرار گیرد که آنها به وقوع میپیوندند، بدیهی است که ماهیت و تأثیر چنین مشکلاتی میتواند به طور قابل توجهی در طول زمان تغییر کند.
این بحث به مورد توجه قرار دادن مطلوبترین مقیاس عمل بازآفرینی شهری میانجامد. در اینجا شانس کمی برای رسیدن به پاسخی مستقیم وجود دارد. طی سیسال گذشته قرن بیستم مقیاس مطلوب تعریف مشکلات شهری و طراحی سیاست شهری از مقیاس بسیار محلی به مقیاس شهری، محله یا بخش تغییر کرده و به منطقه بازگشته است.
در حالی که برخی از حکومتها از رویکرد خرد منطقه در بازآفرینی شهری بهره گرفتهاند، سایر حکومتها از سیاستهای گستردهتری استفاده کردهاند. در اینجا درست یا نادرست بودن آنها مدنظر نیست، اما باید تأیید کرد که مشکلات شهری بر حسب علت، ماهیت و وقوع آنها تغییر میکنند. یک چارچوب سیاستی مناسب، چارچوبی است که بتوان هر مشکل را در مقیاس فضایی مناسب شناسایی کرد. با برخی از مشکلات، نظیر ایجاد پیوندهایی با سامانه حمل و نقل بینالمللی، نمیتوان به طور کارآمد در سطح محلی رویارو شد، در حالی که مشکلات محلهای مشکلاتی هستند که به بهترین نحو میتوان با آن در سطح محلی برخورد کرد. اما قطعاً بعید است که فعالیتهای اولیه محلی به تنهایی بتوانند بر مشکلات ساختاری عمده غلبه کنند، در حالی که راهحلهای ملی با تفصیل و دقت پایین ممکن است فاقد آن قدرتی باشند که برای طراحی و اجرای موفق سیاست در سطح محلی یا منطقهای حیاتی است.
انتخاب مقیاس فضایی مناسب برای توسعه یک برنامه یا پروژه بازآفرینی شهری به این موارد بستگی دارد: هر سطح سیاست باید مورد توجه قرار گیرد و سایر لایههای سیاست، هم لایههای بالایی هم پایینی فعالیت خاصی که در مرکز توجه قرار دارد میبایست تایید شوند.
ویژگیهای بهترین تجربه
سؤال مهمی که در بررسی عملکرد بازآفرینی شهری میبایست مورد توجه قرار گیرد، عبارتست از: چگونه میتوان بهترین تجربه را شناخت و چه درسهایی میتوان از مطالعه ویژگیهای کلیدی چنین تجربهای به دست آورد؟ مشکل این است که هیچگونه توافق خاص یا جامع در خصوص اینکه یک تجربه خوب متشکل از چیست وجود ندارد. بنابراین، آنچه که در یک محل یا بخشی از فعالیت مورد توجه قرار میگیرد ممکن است در جای دیگر نادیده گرفته شود. لاولس استدلال کرده است که این مشکل، فقدان پژوهش و ادبیات اولیه، به ویژه در خصوص تجربه سیاست شهری و درسهایی که میتوان از مطالعه تجارب بینالمللی آموخت، را منعکس میکند؛ در حالی که سایر ناظرین، دشواری نتیجهگیری قطعی در خصوص موفقیت تلاشهای بلندمدت ترغیب کننده بازآفرینی را مطرح کردهاند.اگرچه بازآفرینی شهری به عنوان یک هنر و یک علم هنوز در مرحله کودکی است، ما میپذیریم که ارزیابی نهایی بهترین ترجبه بازآفرینی شهری را میبایست تا زمانی که یک ارزیابی مستقل انجام گیرد به تاخیر انداخت. برخی از آموختههای موقتی را میتوان از بررسی مسابقه بهترین تجربه انجمن بازآفرینی شهری بریتانیا به دست آورد. مسابقهای که در آن بهترین تجربه بازآفرینی شهری در هفت سال گذشته ارائه شده است. مسابقه طرحهای برنده گستردهای از رویکردهای مختلف بازآفرینی شهری در نواحی مختلف انگلستان را ارائه میدهد. معیار قضاوت پروندههای نامزدی جایزه بهترین تجربه بورا (سازمان بازآفرینی شهری بریتانیا (BURA) که از سوی اوتلی (3) برای بازآفرینی شهری مورد استفاده قرار گرفت، اتخاذ دیدگاه جامع و یکپارچه مشکلات شهری و معرفی راهحلهایی است که یک رویکرد راهبردی بلندمدت را ارائه میدهند. در قضاوت یک طرح یا پروژهای که برای مسابقه بهترین تجربه نامزد شده است، ارزیابان موارد زیر را مورد توجه قرار میدهند:
-کمک به بازآفرینی اقتصادی یک منطقه و حیات مالی فعالت اولیه؛
- گسترهای که طرح به عنوان کاتالیزور بازآفرینی در منطقه عمل میکند؛
- کمک به روح اجتماع و همبستگی اجتماعی؛
- کمک به ظرفیتسازی افراد محلی به منظور برنامهریزی و تأثیرگذاشتن بر توسعه آتی منطقه خود؛
- پایداری زیست محیطی طرح یا پروژه؛
- مدرکی دال بر موفقیت طرح در گذشته، امروز و در آینده؛
- گستره شرکای دخالت کننده در یک طرح؛
- وجود نگرانی برای توسعه بلندمدتتر و مدیریت یک طرح؛
- کیفیتهای تخیل، نوآوری، الهام و اراده.
کمکهای وسیعتر بازآفرینی شهری
بازآفرینی شهری نباید مستقل باشد. اکثر طرحها و پروژهها بخی از یک برنامه عملیاتی وسیعتر هستند که با بهسازی کلی منطقه شهری در ارتباط است و یا به قلمرو فعالیتهای مجاور کمک میکند. کمک وسیعتر بازآفرینی شهری را میتوان به عنوان عنصر مهم فرایند بازآفرینی و توسعه ملی و منطقهای در نظر گرفت.با توجه به کمک وسیعتر بازآفرینی شهری، ضروریست که تکتک طرحها را در بستر محیط کالبدی و اجتماعی – اقتصادی گستردهتری در نظر گرفت که آنها درون آن عمل میکنند. ارزیابی محیط گستردهتر و کمک بالقوه وسیعتر بازآفرینی شهری، پایهای برای محاسبه ارزشی فراهم میآورد که از طریق بازآفرینی شهری افزوده میشود. در قلب هر ارزیابی، تخمین هزینهها و سودهایی است که با یک فعالیت پیشگام و تخصیص هزینهها و سودها به شرکا و احزاب مختلف دخالت کننده در ارتباط میباشند. این رویکرد به ارزیابی کمک بازآفرینی شهری هم در عمل (به عنوان مثال، بسیاری از طرحهای توسعه نمایشگاههای بینالمللی اصلی و گردشگری ضمن تأمین نیازهای محلی به تأسیسات ملی و منطقهای کمک میکنند) و هم در مطالعات ارزیابی مختلفی منعکس میشود که تلاش کردهاند تأثیر بازآفرینی شهری به طور کلی و پروژههای عمده را به طور خالص دنبال کنند.
ارزش افزوده، قوتها و ضعفها
اگرچه بازآفرینی شهری به عنوان یک رویکرد کلی امروزه یک جنبه مسلم سیاست شهری و منطقهای است، اما بدیهی است که ماهیت و محتوای تجربه بازآفرینی به طور قابل توجهی طی دهه 1980 و 1990 تغییر کرده است. فرایند دائمی دگرگونی ماهیت و محتوای بازآفرینی چیز جدیدی نیست. بازآفرینی شهری، نظیر بسیاری از جنبههای سیاست فضایی و بخشی به شدت تحت تأثیر رویدادها و شرایطی قرار دارد که با آنها مواجه میشود. بنابراین ماهیت و محتوای بازآفرینی شهری تغییر کرده است تا مناسب و کارآمد باقی بماند.اهمیت دارد که قادر به تعریف و تشخیص نواحیای از تجربه بازآفرینی شهری باشیم که دارای اهمیت خاص توسعه محلی، منطقهای وملی هستند. هدف کلی این آزمون، مجزا کردن جنبههای بازآفرینی شهری است که ممکن است مدلی برای توسعه و اجرای سیاست آتی را فراهم میآورد. سه موضوعی که در این مقاله مورد توجه قرار میگیرند عبارتند از:
-نقش بازآفرینی شهری در توسعه و اجرای سیاست؛
-ارزش افزوده بازآفرینی شهری؛
-قوتها و ضعفهای نظری و عملی جاری.
نقش بازآفرینی شهری
بازآفرینی شهری به اشکال مختلفی ظاهر میشود، نقشهای زیادی را اجرا میکند و میتواند به وقوع گسترده وسیعی از تغییرات کمک کند. دامنه گستردهای از نقشها و مقاصد بازآفرینی شهری گستره وسیعی از موضوعات را منعکس میکند که در قلمرو آن جای میگیرند. به ویژه، بازآفرینی شهری قصد دارد که نیروها و عوامل مختلفی را که موجب انحطاط شهری میشوند شناسایی کند و پاسخ مثبت و پایداری فراهم آورد که به بهسازی دائمی کیفیت زندگی شهری میانجامد. بازآفرینی شهری گسترهای از وظایف زیر را انجام میدهد:-تدوین چارچوبی برای تحلیل مشکلات شهری و شناخت پتانسیلهای توسعه؛
-تولید یک راهبرد کلان برای منطقه وتدوین برنامههای تفصیلی اجرا و اقدام؛
-شناخت قیود، فرصتها و شرایط لازم برای پیشنهاد بازآفرینی؛
-تدوین چارچوبی، برای اقدام، شامل ترتیبات مدیریتی، تعیین مسئولیتها و شناسایی منابع ورودی؛
-مذاکره برای قرارداد ایجاد و راهاندازی شراکتی که مسئول موضوعات فوق است؛
- نظارت و بازبینی کلیه نقشهای فوق.
شراکت، راهبرد وپایداری گروهی از رویکردها را شکل میدهند که نیروی محرکه بازآفرینی موفق است. آنها بازآفرینی شهری را بیش از مجموع اجزاء تشکیل دهنده آن توانمند میسازند و پایهای برای اقدام جامع و یکپارچه فراهم میآورند. این نقشها و مشخصات به طور قابل توجهی در این کتاب به تصویر کشیده شدهاند و سنگ بنایی را نشان میدهند که کمک وسیعتر بازآفرینی شهری بر پایه آن ساخته شده است. هر یک از این عوامل نقش و کمک خاصی را آشکار میکنند.
شراکت
بازآفرینی شهری آزمایشگاهی برای توسعه شراکت فراهم آورده است. حرکتی از بازآفرینی شهری با محوریت دولت مرکزی به بازآفرینی شهری مبتنی بر بخش خصوصی که در اوایل دهه 1980 به وقوع پیوست، تعارض، آشفتگی و نگرانی قابل توجهی را به ویژه در خصوص درخواست مشکل آفرین پاسخگویی محلی به وجود آورد. در عین حال، روابط دولت مرکزی – محلی در معرض گسترهای از تعدیلها قرار گرفت به گونهای که دولت مرکزی کنترل خود را بر مخارج و سیاستگذاری افزایش داد. از این سیاست جدید، با همه کاستیها و کشمکشها، مدل شراکت ظاهر شد. سایر عواملی که بر ظهور مدل شراکت در انگلستان تأثیر گذاشتهاند یا آن را ترغیب کردهاند، شامل تجربه انتقال یافته ساختارهای سازمانی مشابه از ایالات متحده و اروپا، توسعه تدریجی شراکتهای اجتماع محلی و کمک سازمانهای بخش داوطلبی و درک کلی از این موضوع است که شراکت پاسخ معتبری به کمبود منابع یا فقدان قدرت ارائه میدهد.برخی از آموزههای کلیدی شراکت در زمینه بازآفرینی شهری که برای سایر حوزههای سیاست شهری و منطقهای مناسب و کاربردپذیر هستند شامل موارد زیر میباشند:
-اهمیت ایجاد و حفظ یک شراکت باز و برابر؛
- نیاز به مدیریت و رهبری موثر و پاسخگو؛
- تمایل به ایجاد شراکتهایی که هدف راهبردی بلندی مدتی دارند در عوض تأمین پیوستگی ناپایداری که به طور شتابان با هدف تأمین اعتبار ایجاد شده است؛
- نیاز به توسعه یک راهبرد کلان که بتواند تلاشهای شراکت را هدایت و مدیریت کند، این راهبرد به منظور تعیین کمک شرکاء و تعیین مسئولیتهای تکتک شرکاء یا بنگاههای بیرون مورد استفاده قرار میگیرد؛
-حفظ پروندههای باز و در دسترس و برگزاری جلسات توجیهی منظم در خصوص پیشرفت حاصله و مقاصد آتی؛
- تمایل به ایجاد شبکه با سایر شراکتها و سازمانها و مقامات – بسیار سهل است که فرض شود یک شراکت کلیه شرکتکنندگان و دیدگاههای ضروری را پوشش میدهد- ؛
- نیاز به مدیریت و اداره پویای یک شراکت – ممکن است شراکتی با قویترین اراده در تکاپوی جهانی نتواند خود را در عمل نشان دهد؛
- نیاز به تکفر در خصوص راهبرد خروج یا ترتیبات تداوم؛
- تمایل به انتشار تجارب خوب و بهترین تجارب از نقطه نظر عملکرد یک شراکت.
راهبرد
راهبرد دومین نقش متمایز و دومین کمک بازآفرینی شهری در عرصه سیاست شهری گستردهتر است. برخلاف نمونههای متقدمتر که تلاش میکند سیاست شهری را توسعه دهد و اجرا کند، بازآفرینی شهری فعالیتی است که در جستجوی راه حلی جامع، پایدار و همه جانبه برای مشکلات شهری میباشد. این امر بر این دلالت دارد که بازآفرینی شهری در عوض ارایه مجموعهای از مداخلات و اقدامات غیرمنسجم یک رویکرد راهبردی را ارائه میدهد.بازآفرینی شهری ستون فقراتی برای مداخله سیاست شهری فراهم میآورد. این نقش راهبردی گستردهای از سایر مزایا را تولید کرده است؛ شامل تدوین چارچوبی که بتوان در برنامههای اقدام مربوطه به کار گرفت، ایجاد پایهای برای تعریف بیشتر نقشها و تعهدات توسعه یافته درون شراکت، معرفی رویکردی که بتواند به برنامه ریزی تکتک پروژهها کمک کند، و تدوین روشی که بتواند به تضمین استفاده کارا و کارآمد منابع کمک کند. مدل بازآفرینی شهری راهبردی پتانسیل و ظرفیت قابل توجهی ارائه میدهد که میتواند در سایر زمینههای سیاست نظیر توسعه منطقهای و بازآفرینی روستایی به کار گرفته شود. راهبرد بازآفرینی شهری بنیادین است و احتمال دارد که چشمانداز راهبردی صراحتاً تداوم یابد تا به معیار طرحهای بازآفرینی موفق تبدیل شود. اما چشمانداز راهبردی بر نیاز به تعهدات منابع راهبردی دلالت دارد و این عنصر ضروری برای سیاست شهری هنوز آنچنان موفق به نظر میرسد که در ورای ظرفیتهای تحویل بسیاری از هیأتهای بخش عمومی و خصوصی قرار داشته باشد – این چشمانداز را میتوان تأمین کرد اما جای تعهد اغلب خالی است.
تفکر و اقدام کردن به صورت راهبردی نیازمند اعتماد به هدف موردنظر و نتایج یک طرح بازآفرینی و توانایی اداه کردن منابع است. این کیفیتها بسیاری از مهمترین ویژگیهای بازآفرینی شهری را منعکس میکنند و نیاز به بازآفرینی شهری جهت عمل کردن در سرتاسر مرزهایی آشکار میسازد که مکرراً اهداف اقتصادی را از نگرانیهای زیست محیطی و موضوعات اجتماعی استنتاج میکنند. این امر پیشنهاد میکند که یک راهبرد اساسی برای سومین جزء کمک کننده بازآفرینی شهری: توسعه پایدار محسوب میشود.
پایداری
سومین نقش و کمک کننده به بازآفرینی شهری، توسعه و استفاده از یک رویکرد برای حل مشکلات شهری است که تأکید خاصی بر نیاز به پایداری راهحلها دارد. این کتاب تعریف استانداردی از توسعه پایدار را پذیرفته است که پیشنهاد میکند بازآفرینی شهری میبایست توسعه و مدیریت متوازن اقتصاد، جامعه و محیط زیست را ترویج کند. توسعه پایدار تأکید خاصی بر پاسداری از منافع نسلهای آینده و توزیع منصفانه هزینهها و سودها دارد. علاوه بر این، بازآفرینی شهری پایدار میبایست تأکید خاصی بر ترویج فعالیتهای اقتصادی و مشاغل جدید داشته باشد که کیفیت محیطی را ارتقاء میبخشند. این امر میتواند از طریق اتخاذ یک رویکرد مدرنیزه کردن اقدامات زیست محیطی محقق شود.به منظور تضمین پایداری بازآفرینی شهری، ضروریست کلیه فعالیتها مورد ارزیابی و پایش جدی قرار گیرد. اما با توجه به اساس شراکت و رویکرد راهبردی، بدیهی است که بازآفرینی شهری میتواند در تضمین اجرای پایداری نقش توانمند کنندهای داشته باشد. تعدادی از اولویتهای سیاست که OECD در خصوص ترویج توسعه پایدار در نواحی شهری تعریف کرده است کاملاً با اولویتهای بازآفرینی شهری همخوانی دارند. به علاوه، در بسیاری از نواحی، بازآفرینی شهری به مدافع توسعه پایدار یا ابزار مهمی برای تولید و اجرای سیاستهای پایداری تبدیل شده است. اینها موضوعات مهمی هستند، همانگونه که گزارش براتلند تصریح کرده است: "نگاه آینده به طور غالب شهری خواهد بود، ضروریترین نگرانیهای زیست محیطی اکثر افراد، نگرانیهای شهری خواهند بود."
ارزش افزوده بازآفرینی شهری
در ورای تکتک نقشها و کمکهای بازآفرینی شهری، شناخت ارزش افزودهای اهمیت دارد که از طریق اتخاد یک رویکرد بازآفرینی شهری برای حل مشکلات شهری حاصل میشود.تلاشهایی برای شناخت و سنجش عناصر سیاست بازآفرینی شهری شده است که کمک خاصی به کمیت یا کیفیت فعالیت شهری میکنند. اما بسیاری از فنون و روشهای به کار گرفته شده در ارزیابی سیاست بازآفرینی شهری تمایل به تأکید بر کمک خروجیهایی دارد که مستقیماً قابل اندازهگیری هستند. این امر موجب میشود که دو نقطه ضعف به طور فزایندهای در بسیاری از ارزیابیهای آشکار شوند: تمایل به اشتباه گرفتن کارآمدی با کارایی، فقدان تلاش واقعی برای سنجش پیامدها یا نتایج کلی که از تلاشهای بازآفرینی نشأت میگیرند. همانند قضاوت هاکی روی یخ، اهمیت دارد که "شایستگی فنی" را ارزیابی کرد، اما به همان اندازه اهمیت دارد که قادر به ارزیابی و قضاوت "تأثیر هنری" یا ارزش پولی بازآفرینی شهری بود. احتمال دارد که آخرین کیفیت، ارزش پایدار و درست تلاش بازآفرینی را نشان دهد. نقش و کمک واقعی بازآفرینی شهری را میتوان به سادگی برحسب منابع مالی ورودی یا خروجیهای خزانه بیان کرد.
تعدادی از ناظران بینشی در خصوص ارزش افزوده کلی به دست آوردهاند که از طریق بازآفرینی شهری حاصل میشود. به عنوان مثال، برایان رابسون تصریح کرده است که وظایف آسان بهسازی محیط زیست بهتر – ساخت ساختمانهای جدید و نوسازی بناهای قدیمی، احداث زیرساختهای جدید یا پاکسازی محیط کالبدی – این هدف را محقق کرده است تا کارهای دشوارتر اشتغالزایی و تقویت اقتصادهای محلی، در حالی که سایر موفقیتهای گستردهتر – دخالت دادن اجتماع محلی و رویارویی با مشکلات اجتماعی، محیطی و اقتصادی – توسط سایرین گزارش شده است. مطالعاتی که مدرکی دال بر برخورد موفق و جامع با مشکلات ارائه میدهند، با منطقه وسیعی از شهرهای بریتانیایی مواجه شدند. پیروزیهای کمی گزارش شده است – روستای الدونیانس در لیورپول یک نمونه ارائه میدهد، در حالی که نمونه دیگر بازآفرینی املاک پیرامونی نظیر وایت فیلد (4) در داندی (5) است – هیچگونه مطالعه کاملاً ارزیابی شده یا اقدام یکپارچه در سرتاسر یک شهر مرکزی وجود ندارد. پژوهش در سایر کشورها، مدارکی ارائه میدهد که میتواند در هدایت کردن کار بیشتر در بریتانیا مورد استفاده قرار گیرند، اما در حال حاضر محاسبه دقیق ارزش افزوده بلندمدت بازآفرینی شهری به عنوان یک موضوع زمینخواری باقی میماند.
بنابراین چگونه قادر خواهیم بود که بازآفرینی شهری را در زمان وقوع تشخیص دهیم و چگونه تلاشهای صورت گرفته با نتایج پیوند خواهد خورد؟ پاسخ این سؤال را میتوان به چندین شیوه ارائه داد: نخست، به عنوان بیانیه اهداف و آرمانها، دوم، به عنوان فرافکنی موفقیتهای جاری یا سوم، به عنوان چشمانداز شرایط آینده ممکن نواحی شهری و سیاست شهری.
قوت و ضعفهای تجارب کنونی بازآفرینی شهری
ارزیابی قوت و ضعفهای تجارب کنونی میتواند به ایجاد اساسی برای پیشرفت آتی بازآفرینی شهری کمک کند. همچنین میتواند به تعیین اینکه آیا راهحل پایداری برای مشکلات مربوط به انحطاط و زوال شهری فراهم آورده است یا خیر کمک کند.با توجه به تغییرات مثبت و منفی میانگین راه حلها، قوت و ضعفهای نظریه و عمل بازآفرینی شهری کنونی را میتوان از ادبیات کلی و تجارب شخصی نویسندگانی که به نگارش این کتاب کمک کردهاند، شناسایی کرد. بخشهای بعدی خلاصهای از عناصر اصلی این موضوعات ارائه میدهند.
قوتها
براساس ارزیابی نویسندگانی همچون اوتلی، شاو (6)، رابینسون، پارکینسون و برتون قوتهای رویکرد بازآفرینی شهری بسیاری از جنبههای بهترین تجربه را پوشش میدهند که شامل موارد زیر میباشد:-تدوین یک راهبرد یکپارچه بلندمدت جامع و قدرتمند برای بازآفرینی محله، برزن، بخش، شهر یا منطقه مادرشهری؛
- ترکیب جنبههای اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی بازآفرینی در یک راهبرد همه جانبه و برنامههای اقدام تفصیلی؛
-توسعه و اجرای یک راهبرد و برنامه از طریق یک رویکرد شراکت که سازمانها و افراد را از درون و بیرون منطقه دخالت میدهد؛
-توافق پایهای برای ایجاد ترتیبات ضروری مدیریت، رهبری و مشارکت که برای کارآمدی شراکت ضروری هستند؛
- تعریف اولویتها و اهداف درون یک چارچوب کلان که جدول زمانی را نیز تدوین، بودجه را تأمین و مسئولیتها را تعیین میکند؛
-فراهم آوردن ابزار توافقی نظارت، بازبینی، ارزیابی و تجدیدنظر راهبرد و برنامه عملیاتی به منظور مورد توجه قراردادن شرایط داخلی در حال تغییر و تکامل شرایط بیرونی؛
- مشخصات، خواه در ابتدا یا در طول برنامه بازآفرینی خواه ترتیبات خروج (در جای مطلوب) یا توافق در خصوص کنترل و مالکیت اجتماع/ محلی آتی؛
- شناسایی، ارزیابی و انتقال بهترین تجربه یک پروژه یا طرح.
جدول 1 – مسابقه بهترین تجربه بورا (سازمان بازآفرینی شهری بریتانیا (BURA)) 1998 – 1992
نوع |
فعالیت پیشگام اجتماع |
برزن یا محله |
احیاء |
برنامه مرکز شهر |
تجاری و صنعتی |
مجموع |
ایرلند شمالی |
1 |
- |
- |
1 |
- |
2 |
اسکاتلند |
2 |
2 |
1 |
1 |
- |
6 |
ولز |
- |
1 |
1 |
- |
- |
2 |
شمال |
- |
- |
1 |
- |
- |
1 |
شمال غرب |
2 |
2 |
2 |
- |
1 |
7 |
یورک شایر |
1 |
2 |
2 |
1 |
1 |
7 |
بخش مرکزی غربی |
1 |
1 |
2 |
2 |
2 |
8 |
بخش مرکزی شرقی |
1 |
- |
- |
- |
- |
1 |
جنوب غرب |
1 |
- |
- |
- |
1 |
2 |
جنوب شرق |
1 |
1 |
1 |
- |
- |
2 |
آنگلیا شرقی |
- |
- |
- |
- |
- |
- |
مجموع |
10 |
9 |
10 |
5 |
5 |
39 |
علیرغم اینکه این خلاصه قوتهای بازآفرینی شهری تصویر کلی را ارائه میدهد، بسیاری از مشخصات تجاربی را منعکس میکند که در طرحهای نامزده شده برای جایزه بهترین تجربه بورا (سازمان بازآفرینی شهری بریتانیا (BURA) شناسایی شدهاند. این طرحها را میتوان به عنوان نماینده پایه گستردهتر تجربه بازآفرینی شهری در نظر گرفت که در بسیاری از نواحی انگلستان آشکار هستند. به علاوه، طرحها بسیاری از اشکال مختلف اقدام بازآفرینی شهری و سازوکارهای سازمانی مختلفی را منعکس میکنند که به منظور ترویج و پیشرفت برنامههای بازآفرینی شهری مورد استفاده قرار میگیرند. خلاصه محلها و انواع طرح بازآفرینی شهری که در کسب جایزه بهترین تجربه بورا (سازمان بازآفرینی شهری بریتانیا (BURA) موفق بودهاند در جدول 1 ارائه شده است.
ضعفها
بسیاری از ویژگیها و کیفیتهای ذکر شده در بالا را میتوان منعکس کرد و به عنوان ضعف در نظر گرفت – به عنوان مثال، احتمال دارد که فقدان یک راهبرد یا سازمان دهی شراکت اکثر تلاشهای بازآفرینی شهری را تخریب و نابود کنند – یا موضوعاتی هستند که به منظور اجتناب از تبدیل آنها به ضعف نیازمند توجه هستند. به علاوه، بسیاری از ضعفها یا کاستیهای نظریه و عمل بازآفرینی شهری را میتوان شناسایی کرد که به شرح زیر هستند:-فقدان تعریف کامل یا کافی، درک یا موقعیت سیاست نسبت به مبدأ، وقوع و نتایج احتمالی یک مشکل شهری؛
- کمبود موقعیت صریح یا پایدار نسبت به نقش، ساختار و عملکرد سیاست بازآفرینی در سطح ملی، منطقهای، مادرشهری یا محلی؛
-تحمیل برنامهریزی غیرواقعبینانه یا غیر منعطف و سایر سیاستهایی که ممکن است توسعه بالقوه منطقه را محدود کنند؛
- چندپارگی مسئولیتها و فقدان هماهنگی در طراحی و تخلیه سیاست و اجرا؛
-تأکید یا اتکاء بیش از حد بر فعالیت، بخش یا ابزار سیاست منفرد؛
- محرومیت غیرضروری یک گروه یا سازمان از یک شراکت؛
- مشکل دیوانسالاری و خطر نیاز داشتن یا اتخاذ ساختاری سازمانی و مدیریتی پیچیده و دارای جزییات بسیار؛
- فقدان یک راهبرد یا تعهد برای اقدامات بلند مدت؛
- فقدان ابزارهای باز، شفاف و دقیق برای بایگانی و ارزیابی نتایج یک طرح یا پروژه؛
- عملکرد یک طرح یا پروژه جدا از سایر جنبهها و نمونههای بازآفرینی شهری – این امر از ورودی تجربه پیشین محلهای دیگر جلوگیری به عمل خواهد آورد و کمک بهترین تجربه به ذخیره کلی دانش را محدود خواهد کرد.
اگرچه وجود ضعف در طرح بازآفرینی شهری ممکن است مهلک نباشد، اثرات جمعی تمرکز ضعفها میتواند فرایند بازآفرینی را از بین ببرد. پیشنهاد ما این نیست که پروژههای کوچک یا محدود که کوتاه مدت، دارای موضوع خاص و دارای رقابت با یک سازمان منفرد هستند، نباید به پیش روند، بلکه پیام اصلی این است که احتمال دارد اکثر طرحها و پروژههای بازآفرینی شهری موفق باشند، در صورتی که بتوانند از ضعفهای شناسایی شده بالا جلوگیری کنند. نیاز خاص این است که بازآفرینی شهری میبایست جامع و یکپارچه باشد و توسط راهبرد هدایت شود.
مهمترین موضوع در مورد توجه قرار دادن آینده بازآفرینی شهری این است که ضعفهای تجربه کنونی میبایست شناسایی شوند و آموزههای بهترین تجارب را میبایست پذیرفت. پایه و اساس بهترین تجربه به حل دشواریها قبل از اینکه به مشکل تبدیل شوند، کمک خواهد کرد.
چنین تجربهای میتواند به شناخت و فراهم کردن نمونههای واقعی به کارگیری نظریه و عمل بازآفرینی شهری که به لحاظ آموزش و تعلیم متخصصین بازآفرینی شهری ارزشمند هستند، کمک کند. کیفیت مدیریت بازآفرینی شهری متغیر است و نیاز به برنامه تعلیم و بازتعلیم متخصصین بدیهی است. دانشگاهها نقش مهمی در حمایت از این جنبه بازآفرینی شهری از طریق تعلیم اولیه و تداوم توسعه حرفهای ایفا میکنند. به علاوه، ممکن است ارزشمند باشد که همزمان به سمت ایجاد صلاحیت حرفهای در بازآفرینی محلی و منطقهای حرکت کرد.
آینده بازآفرینی شهری
در مورد توجه به بازآفرینی شهری در انگلستان، ضروریست که تکامل احتمالی مشکل شهری را در نظر بگیریم و توسعه آتی ممکن برای ابزارها و ساختارهای سیاست را پیشبینی کنیم. در حالی که موضوع پیشین چالشهایی را ارائه میدهد که بازآفرینی شهری میبایست به آنها پاسخ دهد، نکته آخر اولویتها و زمینه اقدام را منعکس میکند که سیاستهای بازآفرینی عمل خواهند کرد.بخش آخر دو موضوع اصلی زیر را مورد توجه قرار میدهد:
-چالشها و انتخابهای آتی که بازآفرینی شهری با آنها مواجه میشود؛
- تکامل آتی احتمالی سیاستها، ساختارها و رویکردهای بازآفرینی شهری.
چالشها و انتخابهای آتی
شهرهای کوچک و بزرگ در معرض تغییر دائمی قرار دارند. حتی دورترین یا حفاظتشدهترین منطقه شهری از نیروهای به وجود آورنده تغییر در امان نیستند، نتیجه هر مرحله تعدیل و سازگاری معمولاً به عنوان محرکهای برای تغییر بیشتر عمل میکند. هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کرد در این زمینه، آینده متفاوت از گذشته است. احتمال دارد که آهنگ تغییر شتابان شود به ویژه در نتیجه دور بیشتر نوآوری فنی و جستجو برای سبکها و شیوههای جدید مدیریت، حاکمیت و زندگی شهری.به علاوه، شایان ذکر است که مشکلاتی که شهرهای کوچک و شهرهای بریتانیایی و هرشهر اروپایی با آنها مواجه هستند، در مقایسه با وضعیت کنونی و آتی شهرها در بسیاری از کشورهای جهان سوم بیاهمیت هستند. اما شهرهای کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به سرعت در حال تغییر هستند و مطابق به نظر مایکل کوهن، آنها حداقل بر حسب مشکلاتی که با آن مواجه هستند و ابزارهای سیاست که در پاسخ به چنین مشکلاتی توسعه مییابند، تغییر میکنند. وی تصریح کرده است که شهرها در حال مشابهتر شدن هستند، علیرغم جستجوی مداوم برای مزیت رقابتی و راههای جدید پاسخگویی به چالش تغییر، این تشابه در حال رشد بین شهرها نیاز به گستردهترین مبادله دانش و تجربه را افزایش میدهد.
اما علیرغم تمایل به همگرایی در سطح کلان، شهرهای کوچک و بزرگ به نمایش دادن تنوع داخلی قابل توجه ادامه میدهند. استدلال شده است که در سالهای اخیر تغییر اقتصادی و قطبش اجتماعی تنوع داخلی را گسترش داده است که شامل ایجاد محرومیت اجتماعی گسترده است که مشروعیت سیستم سیاسی را تهدید میکند. بنابراین مورد توجه قرار دادن آینده شهری به عنوان یک سناریوی واحد، غیرواقعبینانه و نامطلوب است.
درون مناطق شهری بریتانیا این احتمال وجود دارد که فرایندهای تغییر، موجب تعدیلهایی در نظم رتبهای مکانهای خوب و محلات آنها شوند. مکانهای محبوب، دلنشین و شکوفا میتوانند دچار زوال و انحطاط شوند، در حالی که سایر شهرها ممکن است بازآفرینی و احیاء را تجربه کنند. چنین تغییراتی میتوانند به همان اندازه از طریق به تصویر کشیدن و ترویج کردن به وقوع بپیوندند که از طریق بازآفرینی کالبدی ایجاد میشوند، در حالی که تحریک بازآفرینی از طریق معرفی بخشها و فعالیتهای جدیدی که پیش از این به اندازه کافی در شهر تأمین نشده بودند، میتواند به ایجاد دگرگونی مورد نیاز کمک کند.
تنوع موجود بین شهرها که محلهای خوب از بد را متمایز میکند، درون شهرها نیز منعکس میشود. تمایز بین محلات و برزنها به اندازه تفاوت بین شهرهای کوچک و بزرگ با اهمیت است، جدیترین مظاهر این تفاوتهای داخلی را میتوان در قطبش اجتماعی به ویژه املاک پیرامونی و محلات میانی پیرامون مرکز شهر مشاهده کرد. علیرغم حرکت از سطح کلان به سطح بالاتر همگرایی، واگرایی شهر همچنان غالب است و همنشینی فضایی محیط شهری پیچیدهتر میشود. خطر واقعی ظهور شهر دوناتی (7) است، به منظور جلوگیری از این موضوع، استفاده مجدد از اراضی خالی و متروکه موجود در نواحی شهری میبایست ترغیب شود.
در انگلستان تلاش محدودی به منظور نشان دادن شرایط کنونی در سطح تجزیه صورت گرفته است که تدوین راهبرد تفصیلی را ممکن میسازد. اگرچه چنین تلاشهایی به روز نیستند، آنها اهمیت مورد توجه قرار دادن آینده شهر را از طریق تدوین سناریوهای محلی یا بخش کوچک مقیاس آشکار میکنند. چنین مطالعاتی راههای گزینه رشد اقتصادی، نگرشهای اجتماعی – سیاسی، مداخله و تغییر کالبدی، قیود سیاست خارجی و ... را مورد توجه قرار میدهند و براساس این تجارب، سناریوهای گزینهای را تدوین میکنند که میتوان آنها را برای نواحی تشکیل دهنده شهر به کار گرفت. مدلهای سناریوی چندگانه سودمندتر از مدلهای شرایط منفرد یا تکبعدی هستند که کل سیستم شهری را به عنوان یک موجودیت واحد در نظر میگیرند. همه این مدلها فرافکنی به سمت واقعیتهای کنونی تفاوتهای محله و جدایی فضایی را ارائه میدهند.
چالشهایی که بازآفرینی شهری در آینده با آن مواجه است، چیست؟ احتمال دارد سه موضوع زیر مطرح باشند:
-نیاز به رویارویی با درخواستهای توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی از طریق طراحی و اجرای رویکردهای جامعی که پیشرفت اقتصادی را بیشینه میکنند و وقوع محرومیت اجتماعی را کاهش میدهند – این امر بر نیاز به کارکردن در کنار اجتماعات به منظور تثبیت کردن آینده به جای تحمیل راهحلها از خارج تأکید دارد؛
-نیاز به تضمین اینکه یک چشمانداز راهبردی یکپارچه و بلندمدت درباره توسعه سیاست بازآفرینی شهری و معرفی روندکارها و فرایندهای اجرای راهبرد تدوین میشود؛
-اتخاذ اهداف و آمال و توسعه پایدار به طور کلی و پایداری زیست محیطی به طور خاص.
علاوه بر موضوعات بالا، جنبههای دیگری، اگرچه با شکل و تأکید جدید، وجود دارند که عبارتند از:
-تمایل به فراهم آوردن بستر اجتماعی و فضایی رضایت بخشتر بازآفرینی شهری به منظور ایجاد پایهای کاملتر برای تدوین طرحها و پروژههای منفرد و به منظور تضمین اینکه مزایای بازآفرینی شهری بین دریافت کنندگان مورد نظر توزیع میشوند؛
-پالایش روشها و روندکارهای سازماندهی و مدیریت شراکتها و تضمین دخالت اجتماعات محلی؛
- معرفی روند کارهای بهبود یافته برای تعیین نیازمندیهای منابع، قابلیت دسترسی و کاستیها، و برای تضمین اینکه هر نوع کاستی پیش از آغاز هر طرح یا پروژه بازآفرینی شهری شناسایی و برطرف میشود؛
- فراهم آوردن روشهای نظارت، بازبینی، ارزیابی و پاسخگویی؛
- ایجاد تعهد دقیقتر برای هر سازمان یا بنگاه دخالت کننده در بازآفرینی شهری – چنین تعهدی میبایست در بستر حاکمیت شهری ارتقاء یافته صورت گیرد.
چالشهایی که بازآفرینی شهری با آنها روبرو است، در طول زمان و از یک محل به محل دیگر تغییر میکند، در مکانهای متفاوت اولویتهای متفاوتی مورد توافق قرار خواهند گرفت و اجرا خواهند شد آنچه که در یک شهر کار میکند، انتخابها و فرصتهای در دسترس را منعکس خواهد کرد. اما احتمال دارد که در اکثر مکانها مشکلات مشترکی ظهور یابند و این عناصر مشترک به عنوان موضوعات اصلی باقی خواهند ماند که بازآفرینی شهری میبایست آنها را شناسایی کند. تأمین مشاغل، مسکن و کیفیت زندگی در نواحی شهری ایمن و سالم به لحاظ زیست محیطی، وظیفه جهانی است و عناصر پایداری را ارائه میدهد که در مرکز بازآفرینی شهری قرار دارند. در ورای همه اینها، شهرها میبایست با موضوعات واقعی مواجه شوند و انتخابهای سختی انجام دهند – به عنوان مثال ممکن است ضروری باشد که به منظور کمک به احیاء یک مرکز تجاری در حال زوال، دسترسی خودرو را در وهله اول تسهیل کرد و سپس به سمت یک شکل حملونقل سالمتر به لحاظ زیست محیطی تا جایی که منابع اجازه میدهند، حرکت کرد. آنچه که در بلندمدت لازم است این است که راههای خاص را بتوان شناسایی و دنبال کرد.
سیاستها، ساختارها و رویکردها
بازآفرینی شهری از فرایند نوسازی و بازسازی دارای سبک قدیمی – فرایندی که قصد دارد الگوی استاندارد پاکسازی گسترده، مسکنسازی مجدد (اغلب در املاک پیرامونی) و توسعه مرکز شهر را دنبال کند – تا تجربه امروزی توسعه یافته است. حتی در مقایسه با متوسط تجربه اواسط دهه 1980، بازآفرینی شهری جاری تلفیق ایدههای جدیدی را منعکس میکند که به تمرکز مجدد تلاش بر گستره وسیعتری از نگرانیهای زیست محیطی و اجتماعی و توجه بیشتر به تدوین راهحلهای راهبردی بلندمدت منجر شده است. زیربخش پایانی این کتاب شکل و ساختار آتی بازآفرینی شهری را مورد توجه قرار میدهد و بر چگونگی تجربه بازآفرینی شهری در سال 2010 تمرکز دارد.ویژگیهای زیر در تجربه آتی بازآفرینی شهری اهمیت خاصی خواهند داشت:
-نیاز به یک رویکرد جامع که با موضوعات اجتماعی و اقتصادی سروکار دارد، تدوین چشمانداز راهبردی یکپارچه بلندمدت و اتخاذ اهداف توسعه پایدار – ماهیت، محتوا و شکل نظریه و عمل بازآفرینی شهری را تعریف خواهند کرد؛
- زمینه اقدامی که بازآفرینی شهری درون آن عمل میکند در سطح زیر منطقهای یا منطقهای تعریف خواهد شد – این امر به بازآفرینی شهری اجازه خواهد داد که بسیاری از موضوعات نظیر انتقال مزایا به دریافت کنندگان مورد نظر، تدوین یک رویکرد الگوی متعادل (8) در بازآفرینی و برخورد یکپارچه با موضوعات شهری و غیرشهری را به صورت بهتری مدیریت کند؛
- شراکت تداوم خواهد یافت تا هم به عنوان یک مفهوم و هم به عنوان ابزار حاکمیت شهری گسترده پالایش یابد: تأکید خاصی بر توسعه سازوکارهای نهادی برای تلفیق ورودیهای اجتماع محور، معرفی پاسخگویی جامعتر و تدوام تأمین مالی مشترک از طریق سازوکارهایی نظیر صندوق اختصاصی بخش خصوصی (PFI) و طرحهای اجتماع محور نظیر مؤسسات اعطای وام به افراد کم درآمد و LETها خواهد کرد.
این موضوعات برنامه جدید بازآفرینی شهری را بر پایه آموزههای گذشته ارائه میدهند. برخی از مهمترین آموزهها را شاو و رابینسون به شرح زیر خلاصه کردهاند:
-دگرگونی کالبدی تنها جزء فرایند بازآفرینی است؛
- هرچیزی دارای مناسبات مشترک است؛
- اثر پایین چکیدن (9) همیشه کار نمیکند؛
- بسیار اهمیت دارد که بازآفرینی به افراد غیردولتی غیرانتخابی واگذار شود؛
- شراکتها حیاتی هستند اما لازم است پایدار باشد؛
- منابع هرگز کافی نیستند؛
- اهمیت دارد که اهداف کلان صریح و اهداف خرد، واقعبینانه داشته باشد؛
- مسائل تصویری؛
- تحقق بازآفرینی افراد دشوارتر از بازآفرینی مکانهاست؛
- پایداری امر کلیدی است.
آنچه که در این فصل ارائه شده است آموزههای کلیدی گذشته را در بر میگیرد و به آگاهی دادن تجربه آتی کمک خواهد کرد. علاوه بر این، پیش از ضمیمه و بخش نهایی، دو جنبه از سه جنبه تجربه آتی که در بالا ارائه شد به بحث بیشتر نیاز دارند: مقیاس فضایی و نقش شراکت.
مقیاس فضایی: از بازآفرینی شهری تا منطقهای
به طور کلی بازآفریی شهری در گذشته محدود به تعهد فضایی و زمینه اقدام بوده است. انتقاد وارده بر بسیاری از فعالیتهای اولیهای که در سه دهه آخر قرن بیستم معرفی شدهاند، این است که آنها منطقه بسیار کوچک و فهرست بسیار محدودی از موضوعاتی را پوشش دادهاند که اثر واقعی بر مشکلات زوال شهری دارند. به علاوه استدلال شده است که وجود سیاست شهری ملی برای انگلستان شرایط استاندارد و مصمم به لحاظ ملی را به وجود آورده است، این راهحل بر مکانها و مناطق تحمیل شده است، قطع نظر از اینکه آیا این رویکرد استاندارد نیاز تکتک نواحی را تأمین میکند یا بهترین استفاده از منابع را ارائه میدهد. به نظر میرسد در آینده راهاندازی یک فعالیت پیشگام راهبردی یکپارچه برای بازآفرینی در سطح منطقهای امکان ارتباط بهتر طرحهای بازآفرینی شهری منفرد با یک زمینه منطقهای وسیعتر و ایجاد پایهای برای گردهم آوردن کلیه جنبههای ضروری سیاست و اجرا در یک بستر واحد را ارائه میدهد. یک رویکرد منطقهای راهبردی یکپارچه به بازآفرینی شهری اجازه خواهد داد که کمک مؤثرتری به بازآفرینی منطقهای کلی کرده و به درمان جامع نواحی دارای مشکلات فردی بپردازد.بنگاههای توسعه منطقهای به همراه سایر ساختارهای سازمانی جدید در سطح منطقهای و اجتماعات محلی، نوید توسعه یک رویکرد راهبردیتر در اسکاتلند تا مناطق انگلیسی را میدهد. اما علاوه بر ساختارها و فعالیتهای اولیه درون منطقهای و بین منطقهای جدید در انگلستان، بدیهی است که سیاست و بازآفرینی شهری در حال تبدیل شدن به یک موضوع مهمتر در برنامه اتحادیه اروپا است. اقدام در سطح اروپا و انگلستان برای پشتیبانی و تقویت چارچوب و بستر گستردهتر بازآفرینی شهری در مناطق انگلستان، ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی نوید برنامهریزی مالی پایدارتر در آینده و ترویج تنوع بیشتر به لحاظ سیاست و ابزارهای بازآفرینی را میدهد. پتانسیلهای جدید، پایهای برای اقدام و سیاست مطلوبتری فراهم میآورند که به نحو بهتری با نیازهای تکتک شهرهای کوچک و مناطق پیوند میخورد. در صورتی که از طریق یک برنامه منطقهای همه جانبه هدایت شود، احتمال دارد این فرصت موفقیتآمیز باشد.
به علاوه ضروریست که تمایل به تأمین نیازهای پیش بینی شده زمین به منظور جای دادن رشد آتی مسکونی و غیرمسکونی مورد توجه قرار گیرد، ایجاد رقابت و خودمختاری منطقهای، طرحهای بازآفرینی شهری را توانمند میسازد که ایجاد ریسکهای متعادل زمین در سطوح محلی و منطقهای را دربرگیرد یا مستقیماً با آنها پیوند بخورد. چنین ریسکهایی شامل محوطههای قبلاً استفاده شده و فضاهای سبز خواهند بود و هدف آنها تأمین تقاضای احتمالی محوطهها برای کاربردهای مسکونی، صنعتی، تجاری و سایر کاربردها خواهد بود. نکته قابل توجه در توسعه و اجرای یک ریسک متعادل یک راهبرد بازآفرینی به دقت طراحی شده است.
مشاهدات فوق دیدگاهی را منعکس میکند که رفع مشکلات شهری موضوع نگرانی هر کس است. این موضوع انتخاب نیست، هر فرد میتواند انتخاب کند که جدا از مشکلات شهری باشد، تنها تصمیم واقعبینانه این است که چگونه به بهترین حالت میتوان مشکلات را شناسایی کرد. با تدوین سیاست و اقدام شهری در بستر منطقهای مزایای بیشتری را میتوان برای دریافت کنندگان مورد نظر طرح بازآفرینی و منطقه به عنوان یک کلیت دریافت کرد.
شراکت به عنوان یک ویژگی دائمی
نهایتاً درخواست توسعه آتی شراکت وجود دارد. در سالهای اخیر شراکت مسیر طولانی را طی کرده است. امروزه بیشتر شراکتها دائمی و دارای نماینده هستند و بسیاری از شرکاء نیاز به پاسخگویی و در دسترس بودن را پذیرفتهاند. در آینده احتمال دارد که تغییرات بیشتری به منظور تضمین مشارکت کاملتر اجتماعات محلی در شراکتها و مرتبط کردن عملکرد شراکتها به سازوکارهای جدید دولت و حاکمیت موجود در ایرلند شمالی، اسکاتلند و ولز و در حال ظهور در مناطق انگلیسی صورت گیرد. ضروریست که شراکتها به منظور جذب آموزههای بهترین تجارب تداوم یابند. در صورتی که کیفیت و عمق شراکت بهبود یابد، این "آموزههای در حین کار" موضوعی ضروری هستند.Beecham, J. (1993) Urban change: the local perspective, Royal Society of Arts Journal, Vol.
141. no. 5441, pp. 534-48.
Brotchie, J.. Batty, M., Blakeley, E., Hall, P. and Newton, P. (1995) Chies in Competition, Longman, Melbourne.
Burton, P. (1997) Urban policy and the myth of progress. Policy and Politics, Vol. 25, no.4, pp. 421-36.
Carley, M. and Kirk, K. (1998) Sustainable by 20201 Policy Press, Bristol.
Chapman, M. (1998) Effective Partnership Working, Scottish Office, Edinburgh.
Cohen. M. (1996) The hypothesis of urban convergence, in M. Cohen, B. Ruble, J. Tulchin and A. Garland (eds.) Urban Future, Woodrow Wilson Center Press, Washington. Commission of the European Communities (1997) Europe"s Cities: Community Measures in Urban Areas, Office for Official Publications of the European Communities, Luxembourg. Convention of Scottish Local Authorities and the Scottish Office (1998) Report of the Community Planning Working Group, HMSO, Edinburgh.
پینوشتها:
1. Peter Roberts
2. Hugh Sykes
3. Oately
4. Whitefield
5. Dundee
6. Shaw
7. Doughnut city
8. balanced portfolio
9. trickle – down
Beechsm, J. (1993) l/rban change; the local perspective, /toya/ Society of Arts Journal, Vol.
Ml, no. 5441, pp. 534-43,
Brotchie, JT., Batty, M., Blakeley, E, Hall, P. and Newton, P. (1995) Cities in Competition, Longman, Melbourne.
Burton, PI (1997) Urban policy and the myth of progress, Policy and Politics, Vol. 25, no.4, pp. 421-36.
Carley, M. and Kirk, K. (1998) Sustainable by 20207 Policy Press, Bristol.
Chapman, M. (1998) Effective Partnership Working, Scottish Office, Edinburgh.
Cohen, M. (1996) The hypothesis of urban convergence, in M. Cohen, B. Ruble, 3. Tulchin and A, Garland (eds.) IMan Future, Woodrow Wilson Center Press, Washington.
Commission of the European Communities (1997) Europe"s Cities: Community Measures in Urban Areas, Office for Official Publications of the European Communities, Luxembourg. Convention of Scottish Local Authorities and die Scottish Office (1998) Report of the Com- imauty Planning Working Group, HMSO, Edinburgh.
Geddes, M. and Martin, S. (1996) Local Pannetship for Economic and Social Regeneration, Local Government Management Board, London.
Hall, p. (ed.) (1981) The Inner City ut Context, Heinemann, London.
Jewson, and MacGregor, S. (eds.) (1997) Transforming Cities, Routledge,London.
C, Bianchini, F.t Ebert, R., Gnad, F. and Kuozmann, K. (1996) The Creative ay in M "jf] nnd Germanyt Anglo-German Foundation, London.
Lowless p. (1995) Recent urban policy literature: a review, Planning Practice and Research, Vol. 10, no. 3-4,PP. 413-18.
Loftman, P- and Nevin’ p. (1995) Presage projects and urban regeneration in the 1980s and 1990s: a review of benefits and limitations, Planning Practice and Research, Vol. 10, no. 3-4, pp. 299—318.
OaW’ N. (1995) Urban regeneration, Planning Practice and Research, Vol. 10, no. 3—4, pp. 261-70-
Organisation for Economic Co-operation and Development (OECD) (1990) Environmental policies for Cities in the 1990s, OECD, Paris.
Pscione, M. (ed.) (1997) Britain"s Cities, Routledge, London.
Parkinson, M. (1996) Strategic Approaches to Area Regeneratbn, European Institute for Urban Affairs, Liverpool.
Roberts, P. (1997a) Sustainable development strategies for regional planning and develop¬ment in Europe: an ecological modernisation approach, Regional Contact, Vol. 11, no. 12, pp. 76-87.
Roberts, P. (1997b) Territoriality, sustainability and spatial competence, in M. Dansoa, MJG.
Lloyd and S. Hill (eds.) Regional Governance and Economic Development, Pion, London. Roberts, P. (1998) Regional Development Agencies: progress, prospects and future chal¬lenges. Paper presented at the Regional Science Association Annual Conference, York, September.
Roberts, P. and Lloyd, M.G. (1998) Developing Regional Potential, British Urban Regeneration Association, London.
Robson, B. (1995) Paying for it, Journal of Planning and Environmental Law, Special Issue on Politics and Planning.
Schnaars, S.P. (1987) How to develop and use scenarios, Long Range Planning, Vol. 20, no, 1, pp. 105-14.
Shaw, K. and Robinson, F. (1998) Learning from experience? Town Planning Review, Vol. 69, no. % pp. 49-453.
Thew, D., Holliday, J. and Roberts, P. (1982) West Midlands Futures Study, West Midlands County Council, Birmingham.
World Commission on Environment and Development (Brundtland Report) (1987) Our Common Future, Oxford University Press, Oxford.
منبع مقاله :
رابرتز، پیتر؛ (1393)، بازآفرینی شهری یک کتاب راهنما، ترجمه محمدسعید ایزدی و پیروز حناچی، تهران: مؤسسهی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول