مهندسي هويتي سياست خارجي آمريكا در خاورميانه در قالب گفتمان مبارزه با تروريسم

حمله 11 سپتامبر سر فصل نويني در روابط بين الملل و سياست خارجي آمريكا محسوب ميشود. همچنين اين حادثه بستر تكوين گفتمان مناسب در سياست خارجي را پديد آورد. به عبارتي به هم پيوند خوردن موفقيت آميز چند گفتمان بستر مناسب گفتماني فراهم شد. اين گفتمانها يعني ليبراليسم و امنيت ملي «تروريسم» هستند كه زمينه شكل گيري گفتمان نظم ليبرال را برساختند. پس از 11 سپتامبر يكي از تأثيرات مهم آن بروز مرزبندي جديد امنيتي بر مبناي فرهنگ و هويت است. به عبارتي در تداوم و
شنبه، 18 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مهندسي هويتي سياست خارجي آمريكا در خاورميانه در قالب گفتمان مبارزه با تروريسم
مهندسي هويتي سياست خارجي آمريكا در خاورميانه در قالب گفتمان مبارزه با تروريسم
مهندسي هويتي سياست خارجي آمريكا در خاورميانه در قالب گفتمان مبارزه با تروريسم

نويسنده: ولي الله ميلادي
حمله 11 سپتامبر سر فصل نويني در روابط بين الملل و سياست خارجي آمريكا محسوب ميشود. همچنين اين حادثه بستر تكوين گفتمان مناسب در سياست خارجي را پديد آورد. به عبارتي به هم پيوند خوردن موفقيت آميز چند گفتمان بستر مناسب گفتماني فراهم شد. اين گفتمانها يعني ليبراليسم و امنيت ملي «تروريسم» هستند كه زمينه شكل گيري گفتمان نظم ليبرال را برساختند. پس از 11 سپتامبر يكي از تأثيرات مهم آن بروز مرزبندي جديد امنيتي بر مبناي فرهنگ و هويت است. به عبارتي در تداوم و تكامل تفكر هانتينگتوني جنگ تمدني، مرزبندي جديد را ارزش‌ها و هنجارها تعيين مي‌كنند. و در اين مرزبندي هويت در متن قرار مي‌گيرد. بدين روي خاورميانه مركز ثقل سياست خارجي آمريكا بعد از 11 سپتامبر شد، چرا كه آمريكا ارزشهاي هويتي خود را در تعارض با ارزش و هنجارهاي مردم خاورميانه يافته است. و آمريكا براي اشاعه ليبراليسم و مؤلفه‌هاي آن در دموكراسي، مبارزه با تروريسم را ضروري يافته است. هدف امريكا از ايجاد نظم ليبرال مهندسي هويتي خاورميانه در راستاي ارزشها و هنجارهاي خود مي‌باشد. در اين نوشتار سوال ما اين است كه چگونه تغيير در سياست خارجي آمريكا زمينه گفتماني مناسب را فراهم آورد؟ فرض اين نوشتار بر اساس ديدگاهي معنا محور و سازه انگارانه است كه رهبران آمريكا با اتكاء به حادثه 11 سپتامبر ساختار فرصت معنايي لازم را با ايجاد پيوند گفتمان‌هاي بنيادين هويتي سياست خارجي آمريكا در جهت نظم ليبرال فراهم سازند و با بر ساختن تروريسم به عنوان «ديگري» به نخستين آماج سياست جديد خود در قالب خاورميانه بزرگ مطرح كنند.

كاركرد گفتمان در سياست خارجي

گفتمان يكي از نشانه‌هاي تأثير گذار در الگوهاي رفتاري كشورها محسوب مي‌شود. در هر دوران شكل خاصي از قالبهاي گفتماني ظهور مي‌يابد كه تأثير خود را بر رفتار سياست خارجي و داخلي به جا مي‌گذارد. قالبهاي گفتماني را ميتوان با نشانه‌هايي از ساختار حكومتي پيوند داد و از اين طريق بين سياست خارجي و قالبهاي گفتماني رابطه ايجاد نمود. (1) اگر سياست خارجي شكلي از الگوي قدرت باشد در حوزه سياست خارجي نيز نشانه‌هايي از قدرت سازي در قالب گفتمان ظهور مي‌يابد. از طريق تحليل گفتماني مي‌توان الگوهاي متنوعي از رفتار سياسي و بين المللي به كار گرفت. اگر سياست هويت مبناي تفاوت رفتار كشورها و بازيگران تلقي شود، در آن شرايط ميتوان گفتمان را فراتر از فضاي ادراكي تلقي نمود و آن را مجموعه‌اي از ادراكات، احساس عمومي و هويت سازي در سطح بين المللي دانست. بر اساس قالب‌هاي هويتي و چهارچوب‌هاي گفتماني، الگوهاي رفتار در سياست خارجي شكل مي‌گيرد. بنابراين كشورها در قالب گفتماني به سياست خود معنا ميدهند و ميتوان گفتمان را به معناي فرآيندهاي اجتماعي و نظامهاي شناخت دانست كه معنا از طريق آن توليد، تثبيت، تجربه و متحول مي‌شوند. گفتمانها هستند كه امور را بهنجار، طبيعي و امكان پذير مي‌سازند. ميدان كنش‌هاي مماس را تعريف ميكنند و هويتها و ظرفيتهاي اجتماهي را توليد مي‌نمايند. بنابراين گفتمان‌ها مولد هستند، آنها راه‌هاي خاصي از موجوديت در جهان و عمل در آن را معنادار مي‌كنند. و به يك رژيم حقيقت شكل ميدهند كه راههاي ديگر كنش و هويت را حذف مي‌كنند. (2) به طور كلي گفتمانها تأسيس كننده ابژه و سوژه مي‌باشند و هر گفتمان مبتني بر بسياري از سمبل‌ها مي‌باشد. در سياست خارجي آمريكا ميتوان ابژه‌هاي مختلفي را مد نظر قرار داد كه بر مبناي قالب‌هاي گفتماني پديد آمده‌اند. در گفتما سياست خارجي آمريكا نشانه‌هايي از قالب قواعد ادراكي رهبران سياسي وجود دارد كه اين قواعد مي‌تواند در چهارچوب ايدئولوژي شكل گيرد. آنچه به عنوان تروريسم و بنيادگرايي اسلامي مورد توجه نومحافظه كاران قرار مي‌گيرد. مي‌توان انعكاس قواعد ايدئولوژيك دانست. بنابراين آمريكا توانست پس از 11 سپتامبر نشانه‌هايي از تمايز گفتماني را بين خود و «ديگران» ايجاد نمايد. در اين تمايز گفتماني «خود» آمريكا تلقي مي‌شود و «ديگري» انعكاس راديكالسيم اسلامي دانست. در تبيين نظريه گفتماني، هر گونه تغيير و دگرگوني را ميتوان بر اساس تحولات دائمي سوژه‌ها توضيح داد. به عبارتي سوژه‌ها تلاش مي‌كنند تا شكل خاصي از تمايز را بين خود و ديگران ايجاد نمايند. نكته‌اي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه در هر زمان در هر جامعه و در سطوح مختلف گفتمان‌هاي متعددي هستند كه به يك اعتبار فرهنگ جامعه را تشكيل مي‌دهند و كنگشران با تكيه بر اين فرهنگ، سياستهاي خود را عرضه مي‌كنند. در نتيجه بر منافع فرهنگي تكيه مي‌كنند كه ساخت اجتماعي نويني را امكان پذير مي‌سازد. (3) برخي نظريه پردازان گفتمان‌ها را با عنوان جعبه ابزاري ياد مي‌كنند كه قابليت آن را داشته باشد كه اهداف آنها را توجيه كند و مشروعيت بخشد. نومحافظه‌كاران به عنوان جنبش اجتماعي در ميان عناصر گفتمان‌هاي مختلف، گفتماني نوين خلق كردند كه همراه با تكوين هويت‌هاي جديد از خود و ديگري است. اگر كنشگران خواهان ايجاد تغيير موفق شوند بر گفتمان‌هايي تكيه كنند كه نقش بنيادين هويت هويت‌سازي براي بخش‌هاي گسترده از جامعه سياسي داشته باشد و كنش‌هاي خاصي را ضروري سازد و آماجي را به عنوان ديگري مشخص سازد كه خود در تضاد با آن به خويشتن هويت مي‌بخشد، امكان ايجاد تغيير فراهم مي‌شود.
تروريسم؛ گفتمان هويت ساز سياست خارجي آمريكا پس از 11 سپتامبر
تروريسم در اصل در گفتمان امنيت ملي كه يك گفتمان هويت بخش و دگر ساز است، جاي مي‌گيرد. در دوران جنگ سرد شوروي و كمونيسم در راهبرد امنيت ملي آمريكا به ديگري شكل مي‌داد. اما پس از جنگ سرد آمريكا در غياب يك ديگري با نوعي بحران هويت يا به عبارتي با بحران معنايي در تعريف از خود رو به رو بود. به طور كلي آمريكا هميشه بايد بر اساس يك «ديگري» دشمن سياست‌هاي خود را تعريف نمايد يا به عبارتي آمريكا بدون دشمن زنده نيست. هانتينگتون با مطالعاتي كه انجام داده، مهمترين مشكل فرآوري آمريكا را بر اساس نشانه‌هايي از فقدان هويت مورد تحليل قرار داده است. وي مي‌گويد: انجام هر مجموعه‌اي بر اساس وجود ديگري شكل مي‌گيرد. وي درصد هويت سازي براي ساختار سياسي آمريكا بود. از آنجا كه هويت بر مبناي ديگري تعريف مي‌شود، از اين رو وي اصلي‌ترين ضرورت امنيت ملي آمريكا را تقابل گرايي دانسته است. (4) و از اين منظر تئوري برخورد تمدن‌ها در اصل نوعي هويت سازي بود چرا كه از نظر وي آمريكا بيش از اغلب كشورها، نيازمند يك ديگر مخالف براي حفظ هويت درسطح بين المللي است. آمريكا طي دهه‌‌ي 90 در قالب چند مفهوم بنيادين كه در پيوند با يكديگر قرار گرفتند، به نوعي دگرسازي جديد دست بزند كه هرچند مبهم بودند اما مي‌توانست بنيان هويت سازي پس از جنگ سردي آمريكا باشد. اين مفاهيم تروريسم، دولت سركش و اشاعه سلاحهاي كشتار جمعي كه در واقع اركان اصلي تهديد را براي آمريكا پس از جنگ سرد شكل مي‌دهند، مي‌باشد. به طور كلي تهديدات و ماهيت آن نقش اساسي در استراتژي كلان آمريكا بازي مي‌كنند از اين رو به اعتقاد نومحافظه‌كاران تهديدات شناسايي شده مورد توجه گروههاي اجتماعي قرار گيرند و بر اساس نوع تهديد، هويت جديدي ايجاد شود. و نومحافظه‌كاران هويت ملي آمريكا را بر مقابله با تهديدات دوران پس از جنگ سرد تبيين مي‌كنند. آنان اعتقاد دارند كه شكل جديدي از تهديدات و شكل جديدي از جنگ سرد ايجاد شده كه آمريكا بايد با آن مقابله نمايد. با فروپاشي شوروي نومحافظه كاران تلاش نمودند تا فضاي مبتني بر تصوير سازي دشمن مخاطره آميز را به وجود آورند و هويت سازي ميتوانست دشمن جديدي را معرفي نمايد. دشمني كه ماهيت ايدئولوژيك داشته باشد و به گونه‌اي مؤثرتري در نظام باورها تثبيت شود (5) بنابراين همانگونه كه قبلاً گفتيم مفاهيم دولت سركش و تروريسم هويت يا سوژه‌اي براي امنيت ملي آمريكا تبديل كرد. و 11 سپتامبر تروريسم را به مركز ثقل سياست خارجي امريكا تبديل كرد و به نوعي هويت ساز سياست خارجي آمريكا مي‌باشد. يكي از اثرات 11 سپتامبر بر محيط بين المللي وارد كردن گفتمان هويت و امنيتي شدن آن در سراسر جهان مي‌باشد. بعد از 11 سپتامبر يكي از اصلي‌ترين گفتمان‌هاي مطرح در آمريكا اين بود كه ارزش‌هاي آمريكا مورد هدف تروريست‌ها قرار گرفته است. يا به عبارتي هويت امريكايي هدف تروريستها معرفي شده و هويت ديگران در هاله‌اي از تهديد امنيتي تصوير مي‌گردد. و جمله معروف بوش «در جنگ با تروريسم يا ديگران با ما هستند يا ضد ما» تا حدودي نشأت گرفته از نگاه هويتي به سياست آمريكا دانست. (7)يكي از نگرش هويتي به سياست آمريكا پس از 11 سپتامبر نوعي ايدئولوژيك‌گرايي مي‌باشد. و طرح محور شرارت بوش در اين چهارچوب قرار مي‌گيرد. در حقيقت نه تنها هويت كشورهاي مشخصي را امنيتي مي‌كند بلكه منازعه را نيز ايدئولوژي مي‌كند. و حتي گفتمان تغيير رژيم يك گفتمان هويتي در خصوص ماهيت تهديدزاي برخي كشورهاي منطقه مي‌باشد و هويت خاص برخي از نظامها را تروريسم و لزوم تغيير آن را در پيش مي‌گيرند. (8) در واقع با مطرح شدن دولت سركش در قالب محور شرارت به عنوان يك تهديد تلاشي براي دست يافتن به يك بينش نوين راهبردي بود. (9) و اين دولتها در چهارچوب گفتمان تروريسم و حمايت از آن تعريف مي‌شدند و سپس در پيوند با اشاعه‌ي سلاح‌هاي كشتار جمعي قرار گرفتند. بنابراين پس از 11 سپتامبر با ظهور مفهوم دولت سركش و محور شرارت كنشگراني كه تهديدي براي هويت آمريكا محسوب مي‌گشتند بر ساخته شدند. (10) بنابراين طرح اين مفاهيم و واژ‌ه‌ها در برخي محافل سياسي آمريكا تقويت گرايشهايي است كه ناامني احساس شده در جامعه آمريكا بعد از حوادث 11 سپتامبر با ايجاد نوعي برتر طلبي هويتي و تضعيف هويت‌هاي متخاصم كم كنند و به عبارتي نومحافظه كاران بر مبناي روايتي تاريخي از فروپاشي شوروي با مطرح كردن محور اهريمني يا شرارت كه عراق از اجزاي آن بود جايگزين امپراطوري اهريمني در مورد شوروي كنند و از اين طريق سياست‌هاي خود را هويت سازي و معنا بخشي كنند.
مبارزه با تروريسم خاورميانه را مركز ثقل سياست خارجي آمريكا در هزاره سوم قرار داد.
اما اهميت خاورميانه بر سياستمداران آمريكا از جاذبه بيشتري براي حضور برخورداري ساخته است، ماهيت حيات ارزشي در اين منطقه است. ارزشهاي حاكم بر منطقه به شدت در تعارض با ارزهاي مورد نظر آمريكا كه متناسب با منافع او هستند، قلمداد مي‌شوند. بدين روي آمريكائيها يك دگرگوني بنيادي را در ساختارهاي فكري و ارزشي در قالب طرح خاورميانه بزرگ ضروري مي‌يابند. در اين طرح با همه اجزاي آن يعني تلاش براي ايجاد ثبات در خاورميانه بر اساس تحكيم و تثبيت ارزش‌ها و شكل دادن مجدد به كشورهاي منطقه بر اساس تبديل نظام‌هاي سياسي به حكومت‌هايي مبتني بر عناصر جامعه مدني با ارزش‌هاي غرب هماهنگي داشته باشد. مي‌توان پيوند ميان عناصر گفتمان‌هاي اصلي سياست خارجي آمريكا و تروريسم (امنيت ملي) و ليبراليسم را ديد و آن را بخشي ديگر از گفتمان نظم ليبرال ديد. و اين نظم ليبرال در چهارچوب ارزش‌هاي آمريكايي و در قالب گفتمان مبارزه با تروريسم پياده مي‌شود. نظم در صحنه بين المللي در چهارچوب مضامين هنجاري، ارزشي و ايدئولوژيك شكل مي‌گيرد. و بازيگران برتر نظام بين المللي شكل دهنده نظم هستند داراي هويت‌هاي متمايز و متفاوت هستند. به همين روي نظم بين الملل به ضرورت بازتاب ارزشهاي هويتي كشور برتر است. بازيگران براي پي‌ بردن به رفتار بيروني توجه را معطوف به ارزش‌ها و هنجارهاي حاكم بر عملكردهاي سياسي داخلي مي‌كنند كه هويت همتايان آنها را در سيستم بين المللي سامان مي‌دهد. (11) بازيگران برتر نظام بين الملل بر اين باور هستند كه رفتار بين المللي بازيگران تا حدود وسيعي متأثر از ايده‌ها و هويت آنهاست. رفتار بين المللي بازتاب فرآيند يادگيري اجتماعي است، پس اگر بتوان محيط اجتماعي مبتني بر ارزشهاي يكسان به وجود آورد پس رفتارها هم همسو خواهند شد و اشاعه ارزش‌هاي ليبرال منجر خواهد شد كه بستر ارزشي شكل گيري سياست‌هاي بين المللي يكپارچه شوند. (12) بنابراين بازيگران مطرح نظام سعي مي‌كنند هويت داخلي خود را جلوه جهاني دهد و مؤلفه¬هاي آن را اساس و پايه‌گذار نظمي كند كه به ضرورت براي كنترل هرج و مرج حيات مي‌يابد. از اين رو آمريكائيها بعد از فروپاشي نظم دو قطبي به خصوص بعد از حوادث 11 سپتامبر فرصت را نصيب آنان كرد كه تا به جهاني سازي مقوله‌هاي شكل دهنده هويت خود و به عبارتي راه و رسم زندگي آمريكايي‌ها با تمامي ارزش‌هاي آن در صحنه جهاني بپردازند. از اين رو آمريكائيان در پي گسترش و نهادينه كردن ارزشهاي خود هستند. مبارزه با تروريسم كه در تعارض با ارزشهاي خود ميدانند، ضروري مي‌يابند. بدين متظور در چارچوب مهندسي اجتماعي در پي جهانشمول ارزش‌هايي هستند كه سياست گسترش دادن ساختارها و نهادهاي دموكراتيك را تشكيل مي‌دهد. و در اين مورد دموكراسي را تنها چارچوب مناسب براي اداره جامعه و تأمين منافع آن مي‌دانند. (13) و مهندسي اجتماعي را تنها راه مبارزه با تروريسم و مشروعيت دادن به ارزشهاي مدرنيته كه هويت ساز غرب است ميدانند. از اين رو آنان هر جا امكان دارد دموكراسي را هر چه بيشتر تشويق و ترويج كنند. (14) بنابراين آمريكائيان از طريق فرآيند دموكراتيزه كردن در خاورميانه در صدد مشروعيت بخشيدن ليبراليسم هستند تا مدل غربي تكرار گردد. و براي حيات بخشيدن گفتمان، ليبراليسم، ضرورت اوليه استقرار دموكراسي و نهادهاي دموكراتيك است. آنان در چارچوب تز صلح دموكراتيك بر اين باورند هر چه نقاط اتصال بين بازيگران متعددتر باشد، كانالهاي بيشتري براي مديريت تعارضات از طريق غير خشونت آميز وجود دارد. دموكراسي به معناي ايجاد كانال‌هاي فراوان تأثير گذار بر شكل گرفتن ماهيت تعاملات داخلي بين گروههاي متفاوت با نيازهاي متمايز و در عين حال تأثيرگذار بر شكل دادن به هويت سياست خارجي است. (15) راهبرد آنان در خاورميانه اين است كه اگر دموكراسي در خاورميانه تحقق يابد، به لحاظ اينكه چشم اندازهاي واحد، ارزشهاي هم سو و الگوهاي يكسان در بين رهبران و مردم كشورها به وجود خواهد آمد، منازعات بين بازيگران منطقه مديريت خواهد شد و ريشه¬هاي افراط گرايي به خشكي خواهد گراييد. در چارچوب اين منظومه فكري به باور آمريكائيان مذموم دانستن تروريسم هنگامي حيات مي‌يابد كه زباني واحد و ارزشها و هنجارهاي مشترك به عنوان هويت اين كشورها با تعارضات مشابه از واقعيات به كار گرفته شود. و اين تنها در بستر حاكميت دموكراسي به وجود مي‌آيد. (16) بنابراين آمريكا در صدد متقارب ساختن هويت‌ها در منطقه با توجه به ارزش‌هاي ليبرال از دموكراسي تا بازار آزاد را دارد. (17) و در راه اشاعه ارزش‌هاي ليبرال به سرزمين‌ها به شدت تنيده در باورهاي متفاوت و نگرش‌هاي متعارض آمريكا مبارزه با تروريسم را ضروري ميداند. و سياست دموكراتيزه كردن آمريكا با توجه به خصلت ارزشها و هنجارهاي حاكم بر منطقه براي مدت مديدي بي‌ثباتي سياسي را در منطقه به وجود خواهد آورد و اين به اين معني است كه آمريكا براي تامين منافع ملي و از بين بردن خطرات كه متوجه ارزش و هنجارهاي آنان است، سياست مهندسي هويتي مردم خاورميانه را دنبال مي‌كنند و اين طبيعي است كه مقاومت وسيع در بين مردم در خصوص تلاش آمريكا براي دگرگون كردن هنجارهاي حاكم جلوه‌گري كند.

نتيجه‌گيري

همانطور كه در اين نوشتار بيان كرديم حوادث 11 سپتامبر زمينه معنايي لازم را براي تغيير در گفتمان‌هاي سياست خارجي آمريكا پديد آورد و پس از 11 سپتامبر زمينه¬ معنايي پيوند ميان گفتمان‌هاي بنيادين شكل دهنده¬ به هويت سياست خارجي آمريكا به وجود آمد. در بين گفتمان‌هاي موجو. د در سياست خارجي گفتمان تروريسم در قالب امنيت ملي را ميتوان از مؤثرترين بخشهاي جعبه ابزار گفتماني‌اي دانست كه رهبران آمريكا با تكيه بر آن توانستند تغيير در سياست آمريكا را برسانند. اما 11 سپتامبر فرصت را فراهم ساخت تا گفتمان تروريسم تفوق يابد و در پيوند با گفتمان ليبراليسم قرار گيرد و به آنچه مي‌توان سياست خارجي مبتني بر نظم ليبرال دانست، شكل دهد. بنابراين آمريكائيان پس از 11 سپتامبر با بر ساختن تروريسم به عنوان ديگري در قالب حمله به عراق به نخستين آماج سياست جديد خود در قالب خاورميانه بزرگ تبديل كنند. و آمريكا با مجموعه‌اي از حركت‌هاي فرهنگي و ارزشي در منطقه در قالب اشاعه ليبراليسم عمل خواهد كرد. به عبارتي نوعي مهندسي اجتماعي يا هويتي گسترده توسط واشنگتن در مورد چگونگي ايجاد هنجارها و ارزش‌هاي خاص خود منطقه و مقابله با برخي از هنجارها و ارزش‌ها دنبال خواهد شد. و اين در نهايت از نظر امنيتي براي منطقه بي‌ثباتي سياسي را به وجود مي‌آورد.

منابع:

1- Barry Hindess, Discourses of Power, oxford, Blackwe 1996
2- دلاپورتا، دودياني، مقدمه¬اي بر جنبشهاي اجتماعي، ترجمه محمد تقي دلفروز، تهران، سال 1384
3- حميرا مشيرزداه، چرخش در سياست خارجي آمريكا و حمله به عراق: زمينه¬هاي گفتماني داخلي، فصلنامه مجله حقوق و علوم سياسي، دانشگاه تهران، تابستان 86
4- Samuel Huntington, the erison of American Dational interest foreign Aff. air, September, October 1997, pp, 18- 19
5- ابراهيم متقي، آمريكا و هژموني شكننده، نامه دفاع، سال 85، شماره چهارم
6- سيدكاظم سجادپور، ايران و 11 سپتامبر: چارچوبي مفهومي براي درك سياست خارجي، فصلنامه سياست خارجي، زمستان 81
7- همان منبع
8- سجادپور، همان منبع
9- Saunders, E, N, setting Boundaris: caninternational society exclude, Rogue States? international studies Review, 2006,- 8, (1): 23- 53
10- حميرا مشيرزاده، همان منبع
11- Peter j. katzenstein, ed. The colture of national security: Norms and identity in world politics, Newyork. Columbia university press, 1996. p. 369
12- الكساندر ونت، نظريه اجتماعي سياست بين الملل، ترجمه حميرا مشيرزاده، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه
13 - حسين دهشيار، هابزهاي ليبرال در سياست خارجي آمريكا و ترويج دموكراسي در خاورميانه، فصلنامه مطالعات خاورميانه، بهار 84
14- John Ikenbery, ed. American Democracy promotion: Impulse, strategies and Impact, oxford university press, 2000
15 - حسين دهشيار، همان منبع
16- حسين دهشيار، سياست خارجي آمريكا، خاورميانه و دموكراسي، تهران، نشر خط سوم، سال 1386
17- Nau, HENRY, At Home Abroad: Identity and power in American foreign policy, Cornell university press, 2002, p. 152- 189



معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط