بررسی چگونگی فتح و تسخیر سرزمین ایران توسط ترکان سلجوقی در قرن پنجم ه.ق

تاسیس حکومت سلجوقیان در قرن پنجم ه.ق در سرزمین ایران، منشا تحولات بسیاری در منطقه شد. این طایفه پیش از اقدام تشکیل دولت، فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته بودند. مهاجرت و ورود به مناطق شرقی ایران و
چهارشنبه، 13 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بررسی چگونگی فتح و تسخیر سرزمین ایران توسط ترکان سلجوقی در قرن پنجم ه.ق
  بررسی چگونگی فتح و تسخیر سرزمین ایران توسط ترکان سلجوقی در قرن پنجم ه.ق

 

نویسنده: پیمان باقری تلواژگانی (1) منبع:راسخون



 

چکیده:

تاسیس حکومت سلجوقیان در قرن پنجم ه.ق در سرزمین ایران، منشا تحولات بسیاری در منطقه شد. این طایفه پیش از اقدام تشکیل دولت، فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته بودند. مهاجرت و ورود به مناطق شرقی ایران و دخالت در مسائل سیاسی این نواحی، نقطه آغاز حرکت سیاسی این قبیله به حساب می آمد. حضور قدرت مند آن ها، تبادلات مابین حکومت ها را تغییر اساسی داد. آن ها پس از پیروزی های اولیه در مناطق شرقی به منطقه خراسان وارد شدند و سپس در مدت زمان کوتاهی سراسر ایران را تسخیر نمودند. بنابراین شناخت و آگاهی از چگونگی شروع قدرت گیری این حکومت اهمیت بسیاری دارد؛ چرا این امر می تواند ما را در تحلیل مسائل سیاسی، نظامی، فرهنگی و... پیش روی حکومت سلجوقیان کمک شایانی نماید. بر این اساس در مقاله حاضر به روش توصیفی و تحلیلی با استناد به اطلاعات منابع دست اول و تحقیقی به این موضوع خواهیم پرداخت و به این سوال مهم که ترکان سلجوقی چگونه سرزمین ایران را متصرف شدند؟ جواب خواهیم گفت.
کلید واژه: ایران، سلجوقیان، طغرل بیک، غزنویان، سلطان مسعود غزنوی، آل بویه.

مقدمه:

سرزمین ایران به دلیل موقعیت حساسی که در منطقه غرب آسیا دارد؛ در طول تاریخ همیشه مورد توجه اقوام گوناگون بود. این موضوع را حتی در مهاجرت اقوام آریایی از جنوب روسیه به درون ایران می بینیم. این روند تا مدت های طولانی حتی در دوران اسلام نیز نیز ادامه یافت. طایفه های گوناگونی هر یک به نوعی بر حسب شرایطی که داشتند؛ ایران را مسیر مناسبی برای مهارجت خویش بر می گزیدند. بنابراین این موضوع اهمیت زیادی در تحقیقات تاریخی و حتی جامعه شناسی دارد.
در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم ه.ق، در جوامع اسلامی حکومتی یکپارچه وجود نداشت. طوایف دارای قدرت نظامی، هر یک بر حسب توانشان، به تصرف مناطقی پرداخته بودند و به تشکیل حکومتی هر چند کوچک پرداخته بودند. در مناطق شرقی، حدود خراسان و افغانستان غزنویان با وجود قدرت سلطان محمود غزنوی دچار مشکلات زیادی بودند. پس از مرگ وی و جانشینی ساطلان مسعود غزنوی بر مسند سلطنت در سال 421 ه.ق، شرایط منطقه تغییر بسیار زیادی نمود. وی به مانند پدر فاقد کارایی لازم بود و به همین دلیل با اشتباهات سیاسی فراوان زمینه های نفوذ ترکان را در خراسان فراهم کرد. مناطق شمالی ایران نیز اوضاعی بهتر نداشت. ماوراء النهر از داشتن یک حکومت یکپارچه محروم بود و به همین دلیل در اواخر قرن چهارم، سامانیان از اداره امور این منطقه ناتوان بودند. در شمال ایران، بازمانده حکومت آل زیار تحت لوای غزنویان به ادره منطقه خویش مشغول بودند.
و اما در ایران مرکزی حکومت از هم گسیخته و پاشیده آل بویه، توسط شاهزادگان آن اداره می شد. هر یک از آن ها منطقه ای را به خود اختصاص داده بودند و به حکومت می پرداختند. این فرصت بسیار گران بهایی برای نیرویی تازه نفس برای تشکیل حکومت در این مناطق به حساب می آمد. یکی از این طوایف ترکان مهاجر بودند؛ که از نواحی آسیای مرکزی به سمت غرب مهاجرت کردند. حرکت آن ها چنان قدرت مند و سهمگین بود که تمامی حکومت های محلی شرق ایران توان مقابله با آن ها را نداشتنند و هر یک از آن ها به نوعی در صدد سرکوب و دفع خطر نظامی این گروه بودند. ترکان سلجوقی با اتحاد یکدیگر به آرامی به مناطق شرقی ایران نفوذ کردند و سپس با استفاده از ضعف حکومت های وقت به تشکیل دولتی تازه تاسیس در ایران اقدام کردند.
- پیشینه طوایف ترک و تشکیل حکومت سلجوقیان ایران:
مسکن اولیه ترکان، در آسیای مرکزی قرار داشته است. به مرور زمان به دلیل گسترش جمعیت به گروه ها و طوایف مختلفی تقسیم می شدند و هریک در صدد یافتن مکانی برای ادامه زندگی به مناطق اطراف مهاجرت می کردند. همین مسئله پراکندگی و آشفتگی تاریخی را در مورد آن ها به وجود آورده است. بر این اساس تحقیق در مورد مسکن اولیه آن ها مشکل فراوانی به همراه دارد. اکثر طوایف ترک در آسیای مرکزی به صحراگردی و بیابان گردی می پرداختند و از تمدن عالی و پیشرفته محروم بودند. اختیارات و قدرت روسای آن ها را قوانین، حقوق و رسوم قبیله ای محدود می کرد. رهبران این طوایف چیزی بیش از واسطه العقد در میان دیگران اعتباری نداشتند.(بویل ودیگران، 1381: 9، 5) این ضعف نیز باعث ابهامات فراوانی در ثبت وقایع تاریخی در مورد آن ها شده است.
در منابع، قدیمی ترین امپراطوری ترکان به نام گوگ ترک، مربوط به قرن 6 م. می باشد. این حکومت پس از انقراض سلطان نشین مغولی پس از سال 551 م تاسیس یافته و قلمرویی از شمال چین تا دریای سیاه را شامل می شد و با تمدن های باستانی از جمله ایران، چین، بیزانس نیز ارتباط داشته است.(ستارزاده، 1386: 5) عباس اقلاب در این زمینه می نویسد: ««گوى ترك- تركهاى آسیاى میانه كه در ایران و تركیه و شام پراكنده شده بودند و در غرب آسیا سكونت داشتند، آنان را گوى ترك مى‏نامیدند كه تیره بزرگى از اوغوزها محسوب مى‏شدند. تامسون استاد دانشگاه كپنهاك مى‏نویسد که مورخ مغولى (سانانغ- سه‏تسن) به پیروى از این اصطلاح قدیمى تركان، طرفداران بیشمار چنگیز خان را «گوگ مغول» خوانده است.» پیشوند گوگ در اصطلاحات: گوگ ترك، گوگ مغول، گوگ اردو، بزرگى سازمان و وسعت بافت اجتماعى و فزونى نفرات آنان را مى‏رساند. ناگفته نماند كه در نخستین منابع مكتوب تركان، در قرن هشتم میلادى (سنگ‏نبشته‏هاى اورخون‏) از قبایل قراترك هم یاد شده است كه كول‏تكین خان معروف تركان، در محلى به نام تابار، در كنار نهر زرافشان با آنان بجنگ پرداخته است.»»(اقبال آشتیانی، 1384: 40)
ترکان در آسیای میانه اتحادیه تیوکیوی شرقی را به وجود آوردند. تاریخ دقیق تاسیس آن مشخص نیست. در سال 127 ه.ق با حمله سه قبیله شورشی این اتحادیه از هم پاشید. به همین دلیل تعدادی از آن ها تحت رهبری خاقان اویغور در مغولستان باقی ماندند و رهبر آن ها ایلتبر مقام خاقانی را از آن خود کرد. اما بسیاری از آن ها به سمت غرب و جنوب مهاجرت کردند و تعدادی از آن ها در مناطق اطراف کوه های هندوکش و افغانستان در جستجوی مراتع بودند و تعداد دیگری از آن ها جذب ارتش حکومت های محلی شدند..(ستارزاده، 1386: 11)
هم چنین پس از فروپاشی اتحادیه تیوکیوی غربی، تعدادی از اقوام تیوکیوی شرقی نیز از جمله قارلق ها (کارلوک ها)، تغراوغوز (اغز)، چیگل و یغما به نواحی غرب – ایسی گل- مهاجرت کردند. احتمالا فشار قپچاق ها عامل مهمی در مهاجرت بعدی اغوزها به سمت جنوب و سرزمین های سیحن، شمال آرال و جیحون بوده است.(ستارزداه، 1386: 16) حضور ترکان در این نواحی تغییرات زیادی را به همراه داشت.
یکی از گروه های ترک که در نزدیکی ایران زندگی می کردند؛ طوایف اغوزها بودند. آن ها پس از حرکت از آسیای مرکزی برای یافتن مناطقی برای چرای دام هایشان، در شمال دریاچه خوارزم، حدود رود سیحون و جیحون بین دریاچه آرال و خزر اسکان یافتند. این مردمان اجداد سلجوقیان در آینده محسوب می شدند.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 273؛ قدیانی، 1387: 466، 1)
خوشبختانه با وجود کمبود اطلاعات در مورد آن ها در قرون اولیه اسلامی، باز هم می توان خط سیری در مورد آن طوایف، تا تاسیس حکومت سلجوقیان به طور نسبی ترسیم کرد. حاکم کابل غلامان خاصه و جنگجویان مزدور خود را از میان شبانانی بر می گزید که در این مناطق زندگی می کردند. ترکان در دو قرن اول اسلامی بیشتر در شورش های های این منطقه بر ضد حکومت مرکزی شرکت می کردند. برای نمونه در سال 64 ه.ق پس از تسلط عبدالله خازم در خراسان، در پی ایجاد درگیری هایی ترکان، قلعه اسفاد را در هرات به تصرف خود درآوردند و تا نیشابور به جلو آمدند.(ستارزاده، 1386: 9) و یا در سال 191 ه.ق هنگامی که رافع بن لیث بر ضد هارون الرشید دست شورش زد؛ ترکان نیز به حمایت وی پرداختند.(بویل و دیگران، 1381: 65، 5؛ فرای و دیگران، 1381: 167، 4) در تاریخ کمبریج این چنین آمده است: «« این ناحیه صحنه نبردهایی بود که در آن امرای ایرانی با اعراب مهاجم که از جنوب بدان دست اندازی می کردند و...... می جنگیدند. امرای محلی برای دفع تهاجمات تازیان بارها ترکان را از خارج به این ناحیه دعوت می کردند.»(بویل و دیگران، 1381: 12، 5) این موضوع نشان از قدرت نظامی این مردمان جنگجو و هم چنین ناراضی بودن آن ها از وضعیت موجود بوده است. به همین دلیل آن ها بیشتر در حوزه مزدوران نظامی برای افراد کاربرد فراوانی داشتند. این موارد را باید سرآغاز فعالیت های ترکان در دوران اسلامی تلقی کرد.
ترکان مستقر در مناطق شرقی ایران، تعامل زیادی با حکومت های ایرانی داشتند. سلسله های ایرانی منطقه شرق و ماوراء النهر برای بقای خویش مجبور به مقابله با ترکان بیابان گرد به مناطق شهرنشین این مناطق بودند. برای نمونه امیر اسماعیل سامانی در سال 280 ه.ق برای ایجاد امنیت در منطقه خویش به شهر طراز پایتخت ترکان نسطوری مذهب حمله کرد و آن ها را شکست داد.(زرین کوب، 1377: 188؛ فروزانی، 1388: 63) البته منافع اقتصادی حاصل از این جنگ ها و به دست آوردن تعداد زیادی برده را نیز نباید فراموش کرد. تعداد بسیار زیادی از آن ها به عنوان برده و ارسال خراج به حکومت های مرکزی مورد استفاده قرار می گرفتند. شاه کابل سالی 2000 غلام ترک اویغوی را برای عبدالله بن طاهر حاکم طاهریان ارسال می کرد.(ستارزاده، 1386: 11) هم چنین این مسائل نشان می دهد که حضور ترکان در این مناطق از لحاظ حکومت های هم جوار آن ها اهمیت زیادی داشته است.
به مروز زمان استفاده حکومت های هم جوار از نیروی ترکان در امور نظامی، به قدرت گیری آن ها در این نواحی منجر و حملات به مناطق اطراف – شرق ایران و ماورا النهر منجر شد. حکومت سامانیان بر اثر حمله دو دولت ترک نژاد قراخانیان و غزنویان در اواخر سده سوم ه.ق از میان رفت.(بویل و دیگران، 1381: 13، 5 ؛ فروزانی، 1388: 138) باسورث تحلیل زیبا در مورد اوضاع آن دوره در تاریخ کمبریج ارائه می کند: «« به قول باسورث: «« این ناحیه صحنه نبردهایی بود که در آن امرای ایرانی با اعراب مهاجم که از جنوب بدان دست اندازی می کردند و...... می جنگیدند. ارمای محلی برای دفع تهاجمات تازیان بارها ترکان را از خارج به این ناحیه دعوت می کردند.»»(بویل و دیگران، 1381: 12) با این وجود تا اوایل قرن پنجم ه.ق / یازدهم م هنوز مناطق ماورا النهر و خوارزم در دست حکومت های محلی ایرانی قرار داشت. اما با ورود به سده پنجم ه.ق، تحولات زیادی در منطقه ماورا النهر و شرق ایران به وجود آمد. این تغییرات سیاسی به مهاجرت گروهی از ترکان اغوز به درون ایران و تشکیل حکومت سلجوقیان منجر گشت.
- تشکیل حکومت سلجوقیان در ایران:
در این قسمت به زمینه های تشکیل امپراطوری سلجوقیان در سرزمین ایران می پردازیم.
- طایفه سلجوق در شرق ایران:
طایفه سلجوقیان یکی از اقوام ترک نژاد منطقه آسیای مرکزی محسوب می شدند. آن ها پس از چندین قرن هم جواری در کنار سرزمین های اسلامی در شرق ایران و ماورا النهر، آهسته آهسته به سمت این مناطق راهی شدند. اقبال در این زمینه می نویسد: ««سلاجقه طایفه‏اى هستند از تركمانان غز و خزر كه در ایّام شوكت امراى سامانى در دشتهاى بحیره خوارزم (آرال) و سواحل شرقى دریاى آبسكون (بحر خزر) و دره‏هاى علیاى سیحون و جیحون سكونت داشتند و مساكن ایشان بین بلاد اسلامى ماوراء النّهر و مساكن تركان شرقى قرلق (خلّخ) و غزان غیر مسلمان فاصله بود و سلاجقه كه پیش از ریاست یافتن سلجوق، نامى بخصوص نداشتند؛ به همان علّت قبول اسلام و مجاورت با ممالك سامانى گاهى در كشمكش‏هاى بین این امرا و خانیان توران با سامانیان كمك می كردند و سامانیان به همین سبب مانع رفت ‏و آمد ایشان به بلاد خود نمی شدند.»»(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 307) دیگر منابع دست اول و تحقیقی دیگر در مورد سلجوقیان نیز هر یک به این موضوع اشاره کرده اند.(راوندی، 1382: 270، 3؛ صفا، 1378: 10، 2) بر این اساس اجداد سلجوقیان نیز بخشی از ترکانی مجاور مناطق اسلامی قرار می گرفتند. با مرور زمان بر جمعیت و قدرت آن ها در این نواحی افزوده شد.
لاکهارت معتقد است که در چهارده قرن پیش از این، طایفه خلج جزء اتحادیه بزرگى به نام خلخ یا – قرلق -‏ در جنوب و غرب دریاچه اسك كل قرار داشت. اما آن ها پس از مدتی از اتحادیه خلخ جدا شدند و به طرف غرب و جنوب غربى مهاجرت كرد.(لاکهارت، 1383: 72) این موضوع نشان از قدمت این طایفه می باشد که مدت ها پیش از حرکت به سمت غرب در مسائل سیاسی منطقه خویش حضوری فعال داشتند.
در آشفتگی های مناطق شرقی، رهبری طایفی از ترکان غز به دست سلجوق به دقاق افتاد. وی در اواخر دوره سامانیان با قبیله خود از توران به سرزمین مسلمانان – ناحیه جند - مهاجرت کرد.(حامد اصفهانى‏، 2004: 7؛ مشکور، 1350: 72) صفا در مورد نام سلجوق به دقاق می نویسید: ««سلجوق‏ بن‏ دقاق‏ دقاق (تقاق) به معنى «سخت كمان» رئیس یكى از قبایل تركمان و از مقدّمان تركان غز بوده و میان آنان نفوذ بسیار داشته است.»»(صفا، 1378: 10، 2) در همین دوره بر طبق منابع وی و طایفه اش به به اسلام گرویده اند.(حلمی، 1384، 16)
سلجوق به دقاق در میان قبایل دشت خزر به تمیر بالیغ شهرت داشت که به معنای کمان و احتمالا به مناسبت مهارت وی در تیزاندازی بوده است. وی در نخستین گام در راه کسب قدرت به خدمت یبغو فرمانروای اوغوزها درآمد.(ستارزاده، 1386: 21) پس از مدتی آن ها به حمایت حاکم شهر جند در مقابل کفار برخواستند و مانع خراجگذاری قوم مسلمان این شهر به دست خزرها شدند. این مسئله دوستی ملوک ترکستان و ماورا النهر را با سلجوقیان به همراه داشت.(مشکوتی، 1343: 3-2) در واقع وی فرستاده یبغو، ینی کند را که هر ساله برای اخذ ساکنان مسلمانان ساحل چپ و سیحون می آمد؛ را فراری داد.(ستارزداه، 1386: 21) تغییر آیین و گرایش به دین اسلام در فرآیند قدرت گیری آن ها در منطقه بسیار موثر بود. بدون شک به دنبال وی کلیه نزدیکان، ملازمان او نیز به آیین جدید پیوسته اند. از این پس آن ها نه تنها به چشم کفار دیده نمی شدند؛ بلکه در منازعات میان حکومت های اسلامی و دولت های کافر مذهب شرق ماورا النهر به نفع مسلمانان وارد جنگ می شدند. برای نمونه می توان به استفاده امیر سامانی از آن ها در مقابل حملات هارون بن ایلک خان که قسمتی از متصرفات سامانیان را تصرف کرده بود، اشاره نمود؛ که سلجوق پسر ارشد خویش اسرائیل را برای کمک فرستاده بود. این مسئله در زمان آخرین امیر سامانی – اسماعیل بن نوح متوفی 396 ه.ق برعکس شد و او از یبغو صاحب ینگی بند بهره بردو طایفه سلجوق در مقابل به طرفداری از قراخانیان در این نبرد پرداختند.(ستارزاده، 1386: 23)
منازل زمستانی سلجوقیان در حوالی شهر نور - نزدیک بخارا - و منازل تابستانی آنان در اطراف شهر سغد – نزدیک سمرقند – قرار داشت.(الراوندی، 1364: 7-86) تاریخ دقیق مرگ سلجوق بن دقاق مشخص نیست. وی چهار فرزند به نام های اسرائیل، موسى بیغو و یونس و میكائیل داشت.(تتوی، قاضى احمد و قزوینی، 1382: 2088، 3؛ گردیزی، 2006: 292) در این زمان ظاهرا میان آن ها و مسلمانی که سلجوق به دقاق آن ها را از پرداخت خراج معاف کرده بود؛ اختلاف افتاد و به همین دلیل سلجوقیان راه جنوب را اختیار کردند.(ستارزاده، 1386: 23) از میان چهار فزرند وی، اسرائیل فرزند ارشد خاندان قدرت را در قبیله خویش به دست گرفت. تعامل سلجوقیان با غزنویان که در نهایت با شکست سلطان مسعود غزنوی در جنگ دندانقان 432 ه.ق به حکومت رسیدند؛ از این دوره شروع می شد.

- سلجوقان در تعامل با سلطان محمود غزنوی:

از زمان قدرت گیری سلجوقیان، حکام منطقه حضور آن ها را احساس می کردند و آن ها به واسطه قدرت نظامی افراد قبیله شان در حوادث ماورا النهر سیهم شدند. بر این اساس سلطان محمود که توسط قدرخان یوسف از خطر طایفه سلجوقیان آگاه گشته بود؛ به بهانه واهی اسرائیل را برای انجام مذاکرات به نزدیکی رود جیحون دعوت نمود. در ظاهر وی قصد اتحاد و انعقاد دوستی با خاندان سلجوقی را در سر می پروراند؛ اما در باطن تصمیم بر نابودی آن ها را داشت. سلطان محمود با اطلاع و آگاهی کافی از مشکلات پیش رو از حضور آن ها در منطقه، دستور توقیف و بازداشت او و یارانش را صادر کرد. به این ترتیب اسرائیل نزدیک به هفت سال تا آخر عمر را در زندانی در سرزمین هند گذراند.(الراوندی، 1364: 9-88؛ حلمی، 1384: 7-16) این اتفاق را باید به منزله ورود اساسی آن ها به عنوان قدرتی تاثیر گذار در آغاز قرن پنجم ه.ق در ماورا النهر و خراسان تلقی کرد.
پس از اسرائیل برادر وی، میکائیل رهبری قبیله سلجوقیان را بر عهده گرفت. در این دوره طایفه سلجوقی به رهبری میکائیل در جنگ های مختلف با کفار مجاور شرکت می کردند. وی با حیله و نیرنگ از سلطان محمود اجازه عبور از اراضی او در ماورا النهر را به دست آورد و با قبیله خویش به سوی خراسان حرکت کرد. علاوه بر این میکائیل به جنگ با کفار اطراف نیز می پرداخت. اما روند رو به رشد قدرت او آن چنان طول نکشید و پس از مدتی در حین یکی از نبردها – محاصره قلعه ای از قلاع ترکستان - میکائیل جان خود را از دست داد.(مشکوتی، 1343: 2؛ ستارزداه، 1386: 23) مرگ وی تاثیر زیادی در قدرت گیری این طایفه در منطقه نداشت و فرزندان میکائیل بلافاصله راه پدر را ادامه دادند.
مرگ سلطان محمود در سال 421 ه.ق به رشد روزافزون سلجوقیان در خراسان کمک بسیاری نمود. به قولی با شروع حکومت وی مقدمات تجزیه حكومت غزنوى فراهم گردید.(راوندی، 1382، ج2: 262) تا زمان حیات وی، آن ها قادر به قدرت نمایی در منطقه نبودند. به همین دلیل با اجرای سیاست مسسالمت آمیز از سوی میکائیل، این دوره را قبیله سلجوقیان به تثبیت پایه های قدرت در خراسان سپری کرد. اما با مرگ او و ایجاد آشوب میان شاهزادگان غزنوی بر سر کسب تخت سلطنت، سلجوقیان بلافاصله در فرصت به دست آمده؛ به کسب قدرت و ایجاد دولت در این منطقه پرداختند.

- طغرل اول سلجوقی (تلاش برای استقرار حکومت در خراسان ):

با روی کار آمدن طغرل اول در 429 ه.ق فرزند میکائیل در راس امور قبیله سلجوقیان، اوضاع کاملا به نفع آن ها تغییر کرد. وی به همراه چغری برادرش به ساماندهی امورات قبیله خویش پرداختند. آن ها پس از مرگ پدر به همراه طایفه خویش از ناحیه جند کوچ کرده و در حوالی شهر بخارا پایتخت سامانیان مستقر شدند.(مشکوتی، 1343: 2) سرانجام پس از کشمکش های فراوان حاصل از مرگ سلطان محمود، فرزند وی سلطان مسعود غزنوی 432- 421 ه.ق بر تخت سلطنت نشست.(بیهقی، 1374: 5، 1؛ باسورث، 1385: 235) تا سال 427 ه.ق سلطان مسعود و سردارانش قادر به دفع آن ها نبودند. در نهایت امرا و سلاطین عراق و آذربایجان آن ها را نابود کردند. این گروه به نام سلجوقیان عراقی معروف بودند.(اقبال آشتیانى، 1384: 3-12؛ بویل و دیگران، 1381: 27، 5)
اما طغرل اول و برادرش چغری نیز به همراه قبیله خویش به سوی مناطق خراسان رهسپار شدند. در سال 426 ه.ق برای ورود به خراسان رهسپار رودخانه جیحون شدند. در این موقع هارون بن آلتونتاش حاکم خوارزم، آن ها به اتحاد و اتفاق دعوت نمود. هدف وی از این اقدام شورش بر ضد سلطان مسعود و سپس نابودی سلجوقیان پیش از ایجاد دردسر بود؛ لیکن کاری از پیش نبرد و پس از جنگ سختی مابین دو طرف، طغرل اول و یارانش به سختی خود را به حدود نسا رساندند.(پیرنیا و اقبال آشتیانى، 1385: 239؛ باسورث، 1385: 248) ابن اثیر در مورد خیانت هارون بن آلتونتاش می نویسد: «« همینكه از جیحون عبور كردند، خوارزمشاه هارون‏ بن‏ آلتونتاش‏ بآنها نامه نوشت و از آنان دعوت كرد كه بیایند و با هم متفق و دست واحدى بشوند. طغرل‏بیك و داود و بیغو بدان صوب رهسپار شدند و بسال چهار صد و بیست و شش در بیرون خوارزم چادرهاى خود را برپاداشتند و آنها بخوارزمشاه هارون اعتماد و اطمینان پیدا كرده بودند و او نسبت بآنها خیانت و غدر روا داشت و امیر شاهملك را بر آنها گمارد و وى با سپاه هارون آنها را سخت در تنگنا قرار داد و بسیارى از آنها را كشت و غارت كرد و زنان باسارت گرفت و روشى شنیع در غدر و خیانت نسبت بآنها در پیش گرفت پس جمع آنها از خوارزم بدشت نسا كوچیده و در این سال نیز قصد مرو كردند و به احدى از ابناء بشر متعرض نشدند و فرزندان و ذرارى آنها در اسارت باقیماندند.»»( ابن اثیر، 1371، ج22: 184) این حادثه در زندگی طغرل اول بسیار مهم به حساب می آمد. با وجود شکست اولیه او در جنگ، اما بازگشت و پیروزی بر سپاه سلطان مسعود غزنوی اعتبار فوق العاده ای را برای او در منطقه به همراه داشت.
در این نبرد حدود هفت تا هشت هزار نفر از طایفه سلجوقیان به هلالکت رسیدند؛ بنه آن ها غارت شد و بسیاری دیگر را به اسارت بردند.(ستارزاده، 1386: 29) نتیجه این جنگ در تبادلات سیاسی مابین طغرل اول سلجوقی و سلطان مسعود غزنوی اهمیت بالایی دارد. مسعود از ترس گسترش قدرت آن ها در منطقه، صلح نامه ای را با آن ها به امضا رساند. از جمله دلایل این کار نیاز وی به سفر به هند و اداره امور آن دیار بود.(حلمی، 1384: 17)
سلطان مسعود در سال 426 ه.ق برای سرکوب ترکمانان، لشگری به فرمانده ای حاجب بکتغدی - سالار غلامان سرایی - را روانه کارزار نمود؛ اما به دلیل نافرمانی چند تن از فرماندهان جنگ و اختلاف میان آن ها، لشگر غزنوی در نزدیکی نشا شکست سختی را متحمل شد. پس از این واقعه ترکمانان به دلیل شندین جواب رد از سوی سلطان مسعود برای اسکان در خراسان به غارت روستاهای اطراف نسا پرداختند و منطقه را ناامن نمودند.(ستارزاده، 1386: 30)
این شکست در نظر سلطان غزنوی بسیار بزرگ جلوه نمود و اما ترکان سلجوقی از ترس جبران شکست، به عذرخواهی پرداختند و در قبال آن سلطان نسا، فراوه، و دهستان را به ترتیب به موسی یبغو، طغرل و چغری واگذار کرد و به همراه آ« نشان های حکومتی را نیز برای آن ها ارسال کرد. اما پیروزی اخیر، آن ها را جسورتر کرده بود و نماینده سلطان در بازگشت از سوی آن ها، این امر ار گوشزد نموده بود.(بیهقی، 1374: 32-626)
در سال 428 ه.ق، طغرل رسواانی را روانه 31
در سال 429 ه.ق سلطان مسعود، سوباشی والی خراسان را مامور دفع سلجوقیان کرد. وی با طغرل اول و یبغو در حوالی مرو و سرخس روبه رو شد؛ اما پیش از وقوع جنگ، وی شبانه اموال خود را برداشت و به این همین دلیل طغرل اول به راحتی بر قسمت اعظم خراسان دست یافت و بدون جنگ نیشابور را از دست ابوسهل حمدوى گرفت. بر این اساس وی در شهر نیشابور بر تخت مسعود نشست و خود را سلطان خواند. کسی که بیش از همه در پیشرفت كار تركمانان سلجوقى تلاش فراوانی کرد؛ سالار پوژگان‏ - ابو القاسم علىّ بن عبد اللّه جوینى -‏ از صاحب دیوان خراسان بود.(نیشابورى، 1332: 15؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 276) بر این اساس طغرل اول به واسطه قدرت نظامی قبیله خویش توانست یکی از شهرهای مهم خراسان را تصرف کند و به جای سلطان مسعود غزنوی، خودش را سلطان بنامد. این اقدام از لحاظ کسب اعتبار سیاسی، به ویژه در منطقه خراسان برای سلجوقیان از اهمیت بالایی برخوردار بود.
از این تاریخ تا وقوع جنگ دندانقان 431 ه.ق، سلطان مسعود غزنوی شخصا فرمانده ای سپاه را در شهر بلخ بر عهده داشت؛ ولی داوود - برادر طغرل بیک - با بی پروای تمام روستاهای اطراف این شهر را غارت نموده بود. (ستارزاده، 1386: 35)

- جنگ دندانقان :

سال 429 ه.ق را باید آغاز حقیقی برپایی دولت سلجوقی به حساب آورد. طغرل از این پس به تمشیت امورات مملکتی پرداخت. شهر دندانقان در حوالی شمالی شرقی سرخس در جاده منتهی به مرو قرار داشته است. این شهرک از نواحی مروشاهجان بود.(یعقوبی، 1422: 55؛ گردیزی، 2006: 294) سجادی دندانقان را یکی از شهرهای حوزه مرو معرفی می کند.(سجادی، 1383: 78) پیروزی در این جنگ از لحاظ سیاسی و استراتژیک برای هر دو طرف از لحاظ تسلط بر مناطق مختلف خراسان و کسب اعتبار در آینده بسیار اهمیت داشت.
طغرل اول و سطان مسعود غزنوی به سال 431 ه.ق در منطقه دندانقان روبه روی هم قرار گرفتند. هندوشاه استر آبادى در این مورد می نویسد که: «« امیر مسعود از هرات به نیشابور و از آنجا به طوس رفت و نزدیك طوس جمعى از تركمانان پیش آمده و جنگ كرده اكثرى به قتل رسیدند. در این وقت خبر آوردند كه مردمان باورد حصار خود را به تركمانان دادند. امیر مسعود آن حصار را گشاده، مردم آنجا را به قتل آورد و باز به نیشابور آمده زمستان آنجا گذرانید و چون بهار آمد، در سنه ثلثین و اربعمائه 430/ 39 ه.ق/ 1038 م به قصد طغرل‏بیگ سلجوقى، به جانب باورد رفت. طغرل خبردار شده از جانب باورد گریخت و امیر مسعود برگشته از راه مهنه‏ سوى سرخس آمد. و رعایاى مهنه چون خراج نمى‏دادند ایشان را به دست آورده جمعى‏ را كشت و قومى دیگر را دست‏ها برید و حصار ایشان ویران كرده از آنجا به طرف دندانقان آمد و چون به آنجا رسید در هشتم ماه رمضان سنه احدى و ثلثین و اربعمائه 431 ه.ق / 1040م ‏تركمانان از اطراف‏ هجوم نموده، راه‏ها را بر لشكر غزنین گرفتند. امیر مسعود ناچار صف‏ها ترتیب داده مستعدّ قتال شد. تركمانان نیز لشكرها آراسته در مقابل آمدند و جنگ عظیم روى نمود. در این اثنا، اكثر سالاران لشكر غزنین، برگشته به دشمن درآمدند و سلطان به نفس خویش به میدان درآمده چندكس از سرداران تركمانان به ضرب نیزه و شمشیر و گرز بینداخت و كارزارى كرد كه هیچ پادشاهى نكرده بود. ناگاه جمعى از لشكر غزنین، كه به دشمن درنیامده بودند، ایشان هم بى‏وفایى كرده و پشت به معركه داده به جانب غزنین فرار نمودند و چون هیچ‏كس نزد امیر مسعود نماند، به قوّت و مردانگى خود از آن معركه به درآمد و هیچ‏كس را قدرت آن نبود كه در عقب او آید.»»(هندوشاه استر آبادى‏، 1387، ج1: 4-153)
پس از چند روز جنگ شکست بر سپاه غزنوی نمایان شد.(بیهقی، 1374: 770، 2؛ وزیری، 1386: 100) همان طور که گفته شد؛ این جنگ سرنوشت سازترین حادثه مابین غزنویان و سلجوقیان به حساب می آمد. پس از این نبرد تکلیف منطقه خراسان و اکثر شهرهای شرقی و شمالی آن روشن شد. راوندی در زمینه تسلط سلجوقیان بر اوضاع پس از جنگ دندانقان می نویسد : «« پس از شكست دندانقان، خطه خراسان از كف غزنویان خارج شد. طغرل‏ در نیشابور به تخت نشست و چغرى بیگ در مرو زمام امور را به دست گرفت.»»(راوندی، 1382، ج2: 264) بلافاصله پس از جنگ سورى بن معتز نمیانده سلطان مسعود غزنوی در امورات حكومت خراسان؛ همه دارایى پدر خواجه را به تملك خود درآورد و به غزنه گریخت.(شاردن، 1372، ج5: 1821)
پس از این واقعه طغرل اول به همراه تعداد زیادی از ترکمانان راهی نیشابور شد؛ موسی یبغو و ینالیان در مرو مستقر گردیدند و چغری بیگ با اکثر نیروها به قصد تصرف بلخ و تخارستان حرکت کرد.(ستارزاده، 1386: 39) بدین ترتیب ایالت خراسان از کف غزنویان خارج شد و تحت اختیار قبیله سلجوقیان قرار گرفت.

- تسلط بر ایران مرکزی – عراق عجم - :

طغرل پس از پیروزی بر مسعود غزنوی، دست اتحاد به برادر و دیگر افراد خاندان سلجوقی دراز کرد. بر این اساس هر یک از آن ها فتح قسمتی را بر عهده گرفتند. خراسان و تمام سرزمین های ماورای جیحون به مرکزیت مرو به چغری بیک واگذار شد. بست، هرات، اسفزار، کابل و سیستان به موسی یبغو واگذار شد. نواحی طبسین و کرمان را قاورد به دست آورد. همدان به ابراهیم ینال، ابهر و زنجان و نواحی آذربایجان به امیر یاقوتی بن چغری و جرجان و دامغان به قتلمش بن اسرائیل عطا شد.(ستارزاده، 1386: 39؛ مشکوتی، 1343: 5) این مسئله کاملا خصلت قبیله ای سلجوقیان را نشان می داد. موضوعی که در تشکیل حکومت سلجوقیان روم نیز کاملا دیده می شود و یکی از علل تشکیل آن دولت همین بحث بوده است.
دومین اقدام طغرل اول کسب مشروعیت دینی از سوی خلیفه عباسی بود. در آن دوران با وجود اینکه تمام افرادی که به قدرت می رسیند؛ تنها با اتکا به نیروی نظامی خویش به این امر نائل می آمدند؛ اما کسب مشروعیت و تایید خلیفه عباسی در بغداد برای آن ها بسیار مهم بود. این مسئله به آن ها در پیشبرد اهدافشان و همراهی مردم در مناطق گوناگون اهمیت بالایی داشت. به همین منظور هریک از سرکردگان نظامی پس ار تثبیت اوضاع خویش بلافاصله درصدد کسب تاییدات خلیفه سنی مذهب بودند. به همین دلیل در سال 432 ه.ق در نامه ای از – القائم بامرالله - تقاضای به رسمیت شناختن حکومت تازه سلجوقیان را نمود.(الراوندی، 1364: 5-104؛ اقبال آشتیانی، 1384: 14) سایکس می نویسد: «« چنانكه در یك نامه‏اى بعنوان خلیفه بعد از اظهار اطاعت و صمیمیت درخواست میكنند كه خلیفه آنانرا برسمیت شناخته و سلطنت سلجوقى را تصویب نماید. حاجت بذكر نیست كه خلیفه القائم‏ بامر الله این درخواست را پذیرفته امر كرد در مساجد خطبه بنام طغرل بخوانند، بعلاوه مقرر داشت كه اسم او در سكه جلو اسم رئیس سلسله منحطه بویه نقش شود.»»(سایکس، 1380، ج2: 41)
در سال 420 ه.ق حکومت آل زیار در مناطق شمالی ایران به انوشیروان بن منوچهر رسید. به دلیل کودکی، زمام امور حکومت را ابوکالیجار بن ویهان بر عهده گرفت. این روند تا سال 435 ه.ق ادامه یافت؛ تا اینکه بر اثر ضعف حکومت آل زیار، فرصت حمله برای طغرل اول به وجود آمد. هم چنین وی برای جلوگیری از نفوذ و حمله قبچاق ها به ایالات جنوبی دریای خزر، درصدد تصرف این منطقه بود. با حرکت سپاه سلجوقی، شمال ایران به تصرف ینروهای ترک در آمد و بدین ترتیب سلسله آل زیار به زیر فرمان حکومت تازه تاسیس سلجوقی گردن نهاد.(ترکمنی آذر، 1384: 8-57)
طغرل بیک خوارزم را در 434 ه.ق و با گرفتن شهر ری و شکست دادن پسران علاءالدین کاکویه بر قزوین، ابهر و زنجان نیز مسلط شد.(حلمی، 1384: 19؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 312) بدین ترتیب با گسترش نفوذ سلجوقیان در خوارزم و تصرف شهر ری، دولت تازه تاسیس سلجوقی به قدرتمند ترین نیرو در ایران و ماورا النهر تبدیل شد.
هدف بعدی طغرل پیش از فتح اصفهان، کرمان بود. این منطقه در دست ابوکالیجار دیلمی قرار داشت. دو سپاه در حدود جیرفت به سال 434 ه.ق به یکدیگر برخورد کردند که نتیجه آن پیروزی دیلمیان بر ترکان سلجوقی بود.(ترکمنی آذر، 1384: 157)
هدف بعدی طغرل در عراق عجم، شهر اصفهان پایتخت دیالمه کاکویه بود. در این زمان شهر به دست علاء الدوله كاكویه‏ که در سال 398 ه.ق از جانب سیده خاتون مادر مجد الدوله ابو طالب رستم آخرین پادشاه دیلمى رى اداره می شد.(کتبی، 1364: 138) اما در زمان طلوع ترکان سلجوقی مابین افراد خاندان كاكویه از یک طرفى و آل بویه از سوی دیگر نفاق و درگیری زیادی وجود داشت.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 313) هم چنین در این کتاب در باب فتح اصفهان آمده: «« در سال 438 طغرل بعزم تسخیر اصفهان بآنجا آمد و شهر را در محاصره گرفت امّا قادر بگشودن آنجا نشد و ابو منصور سخت در مقابل سلطان سلجوقى پایدارى كرد عاقبت طغرل بهمان راضى شد كه ابو منصور هر سال مالى بدیوان سلاجقه بفرستد و بنام‏ طغرل خطبه بخواند و از سر فتح اصفهان درگذشت.در این ایّام ابراهیم ینال در مغرب ایران یعنى در كرمانشاهان بقلع‏وقمع اكراد و غزان عراقى مشغول بود و پس از سركوبى ایشان جمیع این نواحى را از چنگ آن طوایف و كاركنان ملك ابو كالیجار دیلمى بیرون آورد و ابو كالیجار از بیم آنكه مبادا ابراهیم ینال بعراق و خوزستان و فارس پیش راند با طغرل از در صلح درآمد و طغرل تقاضاى او را پذیرفت و در سال 439 ببرادر خود نوشت كه از تعرّض ببلاد ابو كالیجار خوددارى نماید و براى آنكه صلح بین طرفین استوار گردد طغرل دختر ابو كالیجار را بعقد خود درآورد و دختر برادر خود داود یعنى خواهر الب ارسلان را هم بپسر ابو كالیجار بزوجیّت داد.(پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 313؛ هنرفر، 1386: 110؛ مشکوتی، 1343: 5)
هم زمان با قدرت گیری طغرل بیک، اوضاع سیاسی شیراز آن چنان مساعد نبود. درگیری میان خاندان آل بویه به این منطقه نیز سرایت کرده بود. بنابراین امکان تصرف فارس برای فرمانده سلجوقی آسان تر گشته بود. به همین دلیل در سال 445 ه.ق با کمک به فولادستون حاکم شیراز و تصرف آن شهر، خطبه به نام طغرل اول سلجوقی خوانده شد.(ترکمنی آذر، 1384: 7-166؛ پیرنیا و اقبال آشتیانی، 1380: 5-314)
طغرل اول با اتکا به پیروزی های گسترده، تسلط خودش را بر خراسان و عراق عجم مسلم ساخته بود. همان طور که ذکر شد؛ شهر همدان و اطراف آن به ابراهیم ینال رسیده بود. به همین دلیل وی نیز هم زمان با فتوحات دیگر خاندان سلجوقی به فتح آن مناطق همت گماشت. طغرل اول پس از فتح مناطق مرکزی ایران، در نامه ای از وی همدان و مناطق اطراف آن را درخواست نمود. ابراهیم ینال این تقاضا را نپذیرفت و در برابر او مقاومت کرد. اما به دلیل عدم توان نظامی در مقابل طغرل اول، در سال 441 ه.ق تسلیم او شد. دلیل این اقدام طغرل اول را می توان ترس از شورش و خودسری ابراهیم تلقی کرد.(بویل و دیگران، 1381: 48، 5) به هر حال با اطاعت او از ماورا النهر تا عراق عرب طغرل اول را به عنوان سلطان می شناختند.
در سال 446 ه.ق، طغرل اول به بهانه نظارت بر مناطق شمال غربی ایران و تحکیم سلطه سلجوقیان، سپاهیان خود را به سوی آذربایجان فرستاد. با تصرف شهر تبریز، نفوذ آن ها علاوه بر این منطقه بر بخش هایی از سرزمین روم (آسیای کوچک) نیز مسجل شد.(حسنین، 1389: 44) هدف بعدی طغرل اول ورود به بغداد و فتح مناطقی در آسیای صغیر بود.
نتیجه:
با استقرار ترکان سلجوقی در مناطق شرقی ایران، آن ها با استفاده از ضعف مفرط حکومت های محلی این نواحی و هم چنین سوءاستفاده از اختلافات این دولت ها، جای پایی برای خود در این نواحی ایجاد کردند. این روند با افزایش قدرت نظامی آن ها و استفاده حکومت ها از نیروهای آنان ادامه یافت. بنابراین ترکان سلجوقی در منطقه بیش از بیش افزایش یافت و پس از مدتی سرکردگان این طایفه خود در مسائل سیاسی شرکت می کردند. آن ها با ورود به خراسان در زمان سلطان محمود غزنوی زمینه تشکیل حکومت قدرت مندی را در ایران فراهم کردند. این بار نیز آن ها از ضعف دولت مردان غزنوی استفاده کردند و با شکست سلطان مسعود در سال 431 ه.ق در جنگ دندانقان، به قدرت مندترین نیروی منطقه تبدیل شدند. به هنگام ورود آن ها به ایران مرکزی، دولت قدرتمندی بر این ناحیه حکومت نمی کرد. بنابراین ترکان با اتکا به نیروی تازه نفس خویش و با استفاده از نقاط ضعف و اختلاف میان حکام محلی در سراسر ایران، توانستند یک به یک آن ها را شکست دهند و به جای دودمان آل بویه، حکومت سلجوقیان را تشکیل دهند. در پیروزی های این گروه خوی و خصلت اقوام بیابان گرد و تحلیل نیروهای حکومت های مستقر نقش بسیار مهمی داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناس ارشد ایران اسلامی از دانشگاه اصفهان.

فهرست منابع:
1. ابن اثیر، عز الدین على، 1371، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، جلد 4، 8، 10، 16، 17، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران: مؤسسه مطبوعاتى علمی.
2. اقبال آشتیانی، عباس، 1384، تاریخ مغول،‏ تهران‏، امیر كبیر.
3. باسورث، كلیفورد ادموند، 1385، تاریخ غزنویان، تهران: امیرکبیر.
4. بنداری اصفهانی، 2536، تاریخ سلسله سلجوقی: زبده النصره و نخبه العصره، ترجمه م.ج. جلیلی، بی جا: بنیاد فرهنگ ایران.
5. بویل و دیگران، 1381، تاریخ ایران کمبریج، ج5، ترجمه حسن انوشه، تهران: انتشارات امیرکبیر.
6. بیهقى‏، ابو الفضل محمد بن حسین، 1374، تاریخ بیهقى‏، مصحح خلیل خطیب رهبر، ج 1و 2، تهران: انتشارات مهتاب‏.
7. پیرنیا، حسن، عباس اقبال آشتیانى‏، 1380، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه‏، تهران: خیام.
8. تتوی، قاضی احمد و آصف خان قزوینی، 1382، تاریخ الفی، مصحح غلام رضا طباطبایى مجدف تهران، انتشارات علمى و فرهنگى.
9. ترکمنی آذر، پروین، 1384، دیلمیان در گستره تاریخ(حکومت های آل زیار، آل بویه)، تهران: انتشارات سمت.
10. حامد اصفهانی، عماد الدین محمد بن محمد، 2004، تاریخ دولة آل سلجوق‏، بیروت، دارالعلمیة.
11. حسنین، عبدالنعیم محمد، 1389، ایران و عراق در عصر سلجوقی، ترجمه سید جمال موسوی، اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی.
12. حلمی، احمد کمال الدین، 1384، دولت سلجوقیان، ترجمه و اضافات عبدالله ناصری طاهری با همکاری حجت الله جودکی و فرحناز افضلی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
13. الراوندى‏، محمد بن على بن سلیمان، 1364، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق‏، مصحح محمد اقبال و مجتبى مینوى،‏ تهران‏، امیر كبیر.
14. راوندى‏، مرتضی، 1382، تاریخ اجتماعى ایران‏، ج1و 2و 3و 4و 5و 6و 8، تهران‏: انتشارات نگاه‏.
15. زرین کوب، عبدالحسین، 1377، تاریخ مردم ایران بعد از اسلام، تهران: امیرکبیر.
16. ستارزاده، ملیحه، 1386، سلجوقیان، تهران: انتشارات سمت.
17. صفا، ذبیح الله، 1378، تاریخ ادبیات در ایران‏، ج2 و3، تهران: انتشارات فردوس‏.
18. فرای، ریچارد نلسون، 1387، تاریخ باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
19. فروزانی، ابوالقاسم، 1388،تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره سامانیان، تهران: انتشارات سمت.
20. قدیانى، عباس، 1387، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏، ج1، تهران: انتشارات آرون.
21. گردیزی، ابوسعیدعبدالحی بن ضحاک بن محمد، 1384، زین الاخبار، به اهتمام رضازاده ملک، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
22. مشکوتی، نصرت الله، 1343، از سلاجقه تا صفویه، تهران: کتابخانه ابن سینا.
23. مشكور، محمد جواد، 1350، اخبار سلاجقه روم به انضمام مختصر سلجوقنامه ابن بی‏بی‏، تهران: كتاب فروشى تهران‏.
24. نیشابورى‏، خواجه امام ظهیر الدین، 1332، سلجوقنامه‏، تهران: خاور.
25. وزیرى، احمد على خان،‏ 1386، جغرافیای بلوچستان‏، مصحح محمد رضا نصیرى، تهران‏، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی‏.
26. هندوشاه نخجوانى، محمد بن، 1976، دستور الكاتب فی تعیین المراتب‏، مصحح عبد الكریم على اوغلى على زاده‏، ج1، مسكو: فرهنگستان علوم جمهورى شوروى سوسیالیستى آذربایجان‏.
27. یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب ابن واضح، 1371، تاریخ یعقوبی، ج2، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.