1- کلیات
دوام دوران اول در حدود سیصد و هفتاد و پنج میلیون سال تخمین زده شده است. ولی اگر ائوکامبرین را جزو این دوران به حساب نیاوریم طول عمر آن را باید در حدود سیصد و چهل و پنج میلیون سال بدانیم.دوران اول به شش دورهی کامبرین، اردویسین، سیلورین، دونین، کربونیفر و پرمین تقسیم شده است که طول عمر آنها نامساوی میباشد. سیلورین کوتاهترین و کامبرین طولانیترین دورههاست. کامبرین، اردویسین و سیلورین را پالئوروئیک تحتانی و دونین، کربونیفر و پرمین را پالئوزوئیک فوقانی مینامند (جدول 1).
الف- دیرینهشناسی دوران اول
در ابتدای این دوران هیچ گونه گیاهی به غیر از جلبکهای آبی رنگ (1) و هیچگونه جانوری به غیر از بیمهرگان شناخته نشده است. در طی دوران اخیر بسیاری از جانوران و گیاهان متدرجاً به وجود آمدهاند، به طوری که در پایان آن از گیاهان فقط نهاندانگان از جانوران منحصراً پرندگان و پستانداران هنوز ظاهر نشده بودند. جانوران و گیاهانی که معرف دوران اول هستند عبارتند از:جدول 1- تقسیمات دوران اول
|
سن مطلق |
دوره |
|
مراحل کوزهزایی |
پالئوزوئیک فوقانی |
395 میلیون سال قبل از میلاد
|
پرمین |
|
دوره کوهزایی هرسینین |
پالئوزوئیک تحتانی |
کربونیفر |
|
||
دونین |
|
|||
570 میلیون سال قبل از میلاد |
سیلورین |
|
دورهی کوهزایی کالدونین |
|
اردویسین |
|
|||
کامبرین |
|
- دستههایی از موجودات که در طول دوران اول زمینشناسی به فراوانی زندگی میکردند ولی پس از آن تغییر شکل دادهاند و حتی عدهای از آنها به همین صورت تا به امروز باقی ماندهاند. مانند بعضی از بیمهرگان نظیر مرجانها، پابرسران، بازوپائیان و عدهای از مهرهداران نظیر استگوسفالها (5) از دوزیستان، ترومورفها (6) از خزندگان که در دوران اول ظاهر شده و در طول دوران دوم از بین رفتهاند یا از عالم گیاهی بعضی از پیدازادان اولیه و نهانزادان آوندی مخصوصاً سرخسهای دانهدار که در پالئوزوئیک فوقانی به ویژه در پرموکربونیفر فراوان بوده و پس از آن در طول دوران دوم از بین رفته (مثلاً سرخسهای دانهدار) یا پس از تغییراتی تا به امروز باقی ماندهاند (مثلاً بعضی از دماسبیان و پنجهگرگیان از نهانزادان آوندی)، پتریدوفیتها (7) سیکاس (8) و ژینگو (9) از پیدازادان اولیه). (10)
ب- حرکات کوهزایی دوران اول
دوران اول زمینشناسی را از نظر حرکات کوهزائی به دو دورهی کالدونین (11) که با پالئوزوئیک تحتانی مقارن است و دورهی هرسی نین (12) که با پالئوزوئیک فوقانی هم زمان میباشد تقسیم مینمایند. هر یک از دو دورهی کوهزایی سابقالذکر شامل مراحل کوچکتری است که آثار آنها را میتوان در بعضی از نقاط به طرز منطبق بر یکدیگر مشاهده نمود. دورهی کالدونین از دو مرحله اصلی زیر تشکیل شده است: اول مرحلهی تاکونیک (13) در حد واسط بین اوردویسین و سیلورین، دوم مرحلهی کالدونین در اواخر سیلورین، جنبشهای سالائیرین (14) که در اواخر کامبرین در سیبری جنوبی (منطقهی دریاچه بائیکال) اتفاق افتاده و همچنین جنبشهای سارد (15) که بین کامبرین و اوردویسین در مدیترانه غربی صورت گرفتهاند به احتمال زیاد از جنبشهای مقدماتی مرحلهی کالدونین بودهاند.مراحل اصلی دورهی کوهزایی هرسینین عبارتند از: مرحلهی برتن (16) بین دونین و کربونیفر، مرحلهی سودت (17) بین کربونیفر تحتانی و میانی و مرحلهی آستورین (18) بین کربونیفر میانی و فوقانی، مرحلهی ساآلین (19) بین کربونیفر و پرمین، مرحله پالاتین (20) بین پرمین و تریاس. باید دانست که تعدادی از این چینخوردگیها در نتیجه حرکات کوهزایی متفاوتی ایجاد شده و برخی دیگر در اثر تغییر مکان یک حرکت کوهزایی در طول یک سری بزرگ ناودیس به وجود آمدهاند.
پ- آب و هوای دوران اول
از نظر آب و هوا دوران اول زمینشناسی بین دو دورهی یخچالی قرار گرفته است. یخچالی قدیم آن با دورهی ائوکامبرین و جدید آن با دورهی کربونیفر هم زمان است و به ترتیب با حرکات کوهزایی اسینتیک و هر سینین مقارن بوده است.در صورتی که به دنباله وقوع حرکات کوهزایی کالدونین هیچ گونه تشکیلات یخچالی مشاهده نشده است.
آب و هوای متغیر دوران اول از نظر پراکندگی با آن چه در عهد حاضر مشاهده میشود کاملاً متفاوت است زیرا:
- در تمام طول دوران اول طرز قرار گرفتن قطبین زمین با دورهی کنونی تفاوت داشته است. اندازهگیری قدرت مغناطیسی زمین در دورههای مختلف دوران اول مانند بقیه روشها این موضوع را تأیید میکند. مثلاً با محاسبهای که در آمریکای شمالی صورت گرفته است به نظر میرسد که در کامبرین یکی از قطبین (قطب شمال؟) بر روی منطقهی گرم جنوبی عهد حاضر و در وسط اقیانوس آرام به طرف 150 درجه طول غربی منطبق بوده است و فقط از پرمین به بعد محور زمین در سطحی که امروزه قطبین و محور زمین در آن سطح قرار گرفتهاند مستقر گردیده است. (بین 100 تا 120 درجه طول شرقی طبق محاسبهای که در آمریکا انجام گرفته). بدین ترتیب در طول دوران دوم و سوم حد مناطق هم آب و هوا به طور موازی جا به جا شده است در صورتی که در طول دوران اول چنین وضعی صورت نگرفته است (شکل 1).
- در طول جنبشهای کوهزایی کالدونین، هرسی نین و آلپن خشکیهای کره زمین نسبتاً جا به جا شدهاند و پراکندگی آنها در طول دوران اول تغییر کرده است. به همین علت وضع قرار گرفتن قطبین زمین و تغییرات آن که در اروپا محاسبه شده است با امریکا مغایرت دارد. به عنوان مثال اگر نقطهی قطبین را در دورهی کامبرین در اروپا محاسبه کنیم ملاحظه خواهیم نمود که اگر قطب امریکائی کرهی زمین در منطقه حارهی جنوبی و در 150 درجهی طول غربی قرار گرفته باشد، قطب اروپائی آن در منطقه حارهی شمالی و در 170 درجهی طول شرقی قرار دارد. این دو نقطه با وجودی که هر دو در اقیانوس آرام قرار گرفتهاند نسبت به یکدیگر شش هزار کیلومتر فاصله دارند. این مسأله نشان میدهد که امریکای شمالی و اروپا وضع نسبی خود را در طول دوران اول تغییر دادهاند.
مسیر جا به جایی قطب شمال اروپایی ------
مسیر جا به جایی قطب شمال امریکایی ـــــــــ
شکل 1- جا به جایی قطبهای مغناطیسی در طول تاریخ زمین
(از کومارو، (21) نقل از اوبوآن، 1975)
پره کامبرین جدید: Pc ، انفرا کامبرین تحتانی: Pc1
انفراکامبرین میانی: Pc2، انفراکامبرین فوقانی: Pc3.
کامبرین: Cb، اردوویسین- سیلورین: S، دونین: D
پرمین: P، تریاس: Tr، کرتاسه: Cr، دوره سوم: T
ائوسن: T1، اولیگوسن: T2، نئوژن و دوره چهارم: T3
مطالب فوق نشان میدهند که به چه علت آب و هوا در دوان اول برعکس عهد حاضر بوده است و قطب شمال کنونی در طول دوران اول در منطقهی تشکیل سنگهای تبخیری (تقریباً در منطقهی استوایی زمین در دوران اول) قرار داشته است.
باید دانست که تشکیلات متعلق به دوران اول بسیار متنوع هستند و دارای اختصاصات مخصوص به خود میباشند. زمینهای این دوران تیرهرنگ و از شیستهای تقریباً سیاهرنگ، ماسه سنگهای قرمز تیره و آهکهای سیاه رنگ تشکیل شدهاند که به آن حالت و سیمای مخصوصی میدهند. در صورتی که تشکیلات دوران دوم و دوره سوم روشنتر از تشکیلات سابقالذکر میباشند. به علاوه مطالعهی حوضههای رسوبی بزرگ غرب اروپا نشان میدهد که رسوبات دوران اول در این مناطق به صورت سکویی درآمدهاند و رسوبات متعلق به دوران دوم و دوره سوم بر روی آنها گذاشته شدهاند.
منظرهی رسوبات دوران اول و اختلاف آن با سایر رسوبات تا حدودی مربوط به تکامل موجودات زنده است. در ابتدای این دوران کمبود موجودات آهکساز نظیر اَرکئوسیاتیدهها مانع اصلی کمبود مواد آهکی محسوب میشود در حالی که پس از ظهور این سری جانوران که از دونین به بعد شدت یافته تشکیلات آهکی نیز به سرعت افزایش پیدا کردهاند.
از طرف دیگر چون زمینهای پالئوزوئیک تحتانی به صورت بیابان هستند هیچ گونه آثار گیاهی و جانوری که بتواند از این رسوبات در مقابل عوامل فرسایش دهندهی زمین محافظت نماید وجود نداشته است به همین جهت رخسارههای زمینی در دریاهای پالئوزوئیک تحتانی بسیار زیاد هستند در حالی که در پالئوزوئیک فوقانی که قشری از گیاه زمینها را میپوشانند چنین آثاری دیده نمیشود.
مجموعهی دو علت فوق نشان میدهند که پالئوزوئیک تحتانی از یک دورهی ماسه سنگ و شیست تشکیل شده است در صورتی که قسمت فوقانی آن از آهک میباشد.
پالئوزوئیک تحتانی
الف - کلیات
پالئوزوئیک تحتانی در صورت شامل بودن دورهی ائوکامبرین در حدود دویست میلیون سال و بدون احتساب دورهی اخیر در حدود صد و هفتاد و پنج میلیون سال دوام پیدا کرده است. بنابراین پالئوزوئیک تحتانی با دورهی کوهزایی کالدونین همارز بوده، حد تحتانی آن با دگرشیبی دوران آنته کامبرین و دورههای کوچک منطقهای بعد از آن و حد فوقانی آن نیز با دگرشیبی کالدونین در تشکیلات متعلق به ابتدای دورهی دونین مشخص میشود. با این همه، دگرشیبیهای حاصل از عقبنشینی دریا و حرکات کوهزایی دورهی کالدونین فقط در شمال غربی اروپا به ویژه در اسکاتلند یا کالدونیا (22) (کلمهی کالدونین از این اسم مشتق شده است) همچنین در شمال شرقی امریکا به خوبی قابل مشاهده میباشند. در سایر قسمتها تمیز تشکیلات متعلق به این دوره از سایر دورهها اغلب به سختی صورت میگیرد.پالئوزوئیک تحتانی شامل سه دوره است که عبارتند از: کامبرین (از نام کامبریا (23) که نام منطقهی گال (24) در زمان رومیهای قدیم میباشد گرفته شده است)، اردویسین و سیلورین (از نام قبیلهی اردویس و سیلور که سابقاً در منطقهی گال زندگی میکردهاند اقتباس شده است)، سابقاً دورهی اردویسین و سیلورین را دورهی واحدی در نظر گرفته و آن را دورهی گوتلاندین (25) که از نام جزیرهی گوتلاند واقع در دریای بالتیک گرفته شده است مینامیدند. هر یک از این دورهها از تقسیمات کوچکتری که اشکوب نامیده میشود تشکیل گردیده است که مطابق آن دورهی کامبرین شامل سه اشکوب - دورهی اردویسین شامل 5 اشکوب و دورهی سیلورین شامل چهار اشکوب میباشد (جدول 2).
جدول 2 – تقسیمات پالئوزوئیک تحتانی
دوره |
اشکوب |
هم ارز |
دوره کوهزایی |
سن مطلق |
سیلورین |
Ludlow |
|
آردنز |
395 میلیون سال قبل از میلاد |
|
Wenlock |
|
|
|
|
Tarannon |
|
|
|
|
Llandovers |
|
|
|
|
|
والانسین |
تاکونیک |
440میلیون سال قبل از میلاد |
اردوویسین |
Asghill |
|
|
|
Caradoc |
|
|
|
|
Llandeїlo |
|
|
|
|
Llanvirn |
|
|
|
|
|
Arenig |
|
|
|
کامبرین |
Skiddaw |
|
سارد |
500 سال قبل از میلاد |
Trenadoc |
|
|
|
|
Postdamien |
|
|
|
|
Acadien |
|
سالائیر |
|
|
Georgien |
|
|
|
|
|
|
اَسنتیک |
570 سال قبل از میلاد |
ب- دیرینهشناسی پالئوزوئیک تحتانی
از نظر دیرینهشناسی پالئوزوئیک تحتانی با اختصاصات زیر شناخته میشود:- فقدان گیاهان زمینی که فقط در اواخر این دوره ظاهر گردیدهاند:
پروتوپسیلوفیتالها (26) در اردویسین فوقانی، پسیلوفیتالها (27) در سیلورین فوقانی.
- نخستین پنجهگرگیان (؟) در سیلورین فوقانی.
- فقدان مهرهداران که نخستین نمونهی آنها احتمالاً در اواخر اردویسین (فقط آگناتها) (28) و به طور حتم در دورهی سیلورین ظاهر شدهاند (آگناتها و نخستین گناتوستومها).(29)
- وجود همهی دستههای بیمهره که بعضی از آنها ابتدائی بوده و برخی دیگر نسبتاً تکامل یافته بودهاند.
گروههای مهمی که از لحاظ چینهشناسی حائز اهمیت هستند عبارتند از:
- تریلوبیتها در تمام پالئوزوئیک تحتانی.
- آرکئوسیاتیدهها که اغلب آن را جزو اسفنجها و گاهی نیز آن را جزو مرجانها میدانند. رسیفهای دورهی کامبرین به وسیلهی این دسته از جانوران تشکیل گردیده شد.
- گراپتولیتها که به صورت کولونی زندگی میکنند این موجودات مدتها جزو هیدروزوئرها طبقهبندی شدهاند ولی امروزه به طنابداران اولیه (30) نزدیک گردیدهاند.
گراپتولیتها در حد فوقانی کامبرین ظاهر شده و در دونین کاملاً از بین رفتهاند. به همین علت این موجودات مشخص اردویسین و سیلورین میباشند.
پ - حرکات کوهزایی پالئوزوئیک تحتانی
از نظر حرکات کوهزایی پالئوزوئیک تحتانی با دوره کوهزایی کالدونین همارز است و از این نظر دو مرحلهی اصلی زیر در آن تشخیص داده میشود.تاکونیک بین اردویسین و سیلورین که از مراحل اصلی دوره کالدونین محسوب میگردد. دوم مرحلهی کالدونین که مربوط به اواخر سیلورین است. مراحل سارد در اواخر کامبرین و سالائیرین بین کامبرین میانی و فوقانی به عنوان مراحل مقدماتی جنبشهای کالدونین محسوب میشوند که فقط در بعضی از نقاط شناخته شدهاند.
ت - جغرافیای دیرینهی پالئوزوئیک تحتانی
بررسی وضع دنیا در پالئوزوئیک تحتانی نشان میدهد که تشکیلات این دوره در دنیا در باریکههایی از دریا که سپرهای پره کامبرین را از یکدیگر جدا یا آنها را احاطه میکردند تهنشین گردیدهاند (شکل 2).این سپرها همانطور که قبلاً نیز اشاره گردید شامل مجموعههای زیر هستند:
- مجموعهای که امروزه شمالی است به نوبهی خود از قسمتهای زیر تشکیل شده است: سپرهای کانادا و گروئنلند که مجموعاً لرانسیا نامیده میشوند. سپرهای جزایر هبرید (31) (یا اریا)، (32) فنواسکاندیناو (33) (یا بالتیک) و فلات قاره روسیه که مجموعاً فنو سارماسیا نام دارند. فلات قاره سیبری (که شامل سپرهای داخل آن نیز میباشد)، سپر کولیما و فلات قاره مغولستان.
- مجموعهی جنوبی که شامل سپرهای برزیل، پاتاگونی (در جنوب شیلی و آرژانتین) آفریقا، ماداگاسگار، هند و استرالیاست و مجموعهی آنها نیگریسیا (34) (در محل سودان فعلی) را تشکیل میدهد که وضع قاره گندوانا را در آینده مجسم مینماید.
در حد فاصل بین دو مجموعهی سابقالذکر دریای بسیار وسیعی وجود داشته است که جهت آن نسبت به وضع کنونی کرهی زمین عرضی میباشد. این دریا که مزوژه یا تتیس نامیده میشود در اواخر دوران اول سلسله جبال هرسینین را به وجود آورده است.
بین لرانسیا و فنوسارماسیا بزرگ ناودیس کالدونین وجود دارد که در آن در طول دورهی سیلورین حرکات کوهزایی شدیدی اتفاق افتاده است. در نتیجهی این حرکات کوهزایی رشته کوههای کالدونین به وجود آمده و با اتصال لرانسیا و فنوسارماسیا به یکدیگر خشکی اطلس شمالی را تشکیل داده است. رشتهکوههای اخیر دارای دو خمیدگی است که یکی به طرف لرانسیا (کوههای آلگانی در شمال شرقی اتازونی و جنوب شرقی کانادا، رشته کوههای کالدونین در جنوب شرقی گروئنلند) و دیگری به طرف فنوسارماسیا (کوههای اسکاندیناو به ویژه در نروژ) متمایل میباشد.
البته بزرگ ناودیس کالدونین در اطلس شمالی تنها منطقهای نیست که در آن رشته کوههای کالدونین تشکیل میگردند بلکه جنبشهای کوهزایی مهم دیگری نیز در حاشیه فلات قارهی سیبری به وقوع پیوستهاند که نشانههای آن در جنوب غربی در رشته کوههای سالائیر (35) (اواخر کامبرین) و قزاقستان (اواخر اردویسین)، و در شمال غربی در نزدیکی جزیرهی تایمیر (36) دیده میشوند.
برعکس شاخهی دریای اورال که فنوسارماسیا را از فلات قارهی سیبری جدا مینماید نمیتواند یک رشته کوه واقعی را به وجود آورد و فقط باعث گسترش رشتهکوههای هرسینین - اورالین از پالئوزوئیک فوقانی میگردد.
سرانجام در حاشیهی بعضی از تودههای خشکی که امروزه به همان صورت در غرب امریکای شمالی (بزرگ ناودیس کوردیلرن) (37) در امریکای جنوبی (بزرگناودیس آندن) (38) و در شرق استرالیا (بزرگناودیس آدلائید (39) دیده میشوند دریاهایی وجود دارند که باعث ایجاد رشته کوههای دوران اول میگردند.
به این ترتیب از ابتدای دوران اول به بعد دو کمربند بزرگ کوهزایی تشکیل میگردد که یکی در منطقهی مزوژه واقع است و بزرگ ناودیس کالدونین جزئی از آن محسوب میشود. دیگری در حاشیهی اقیانوس آرام قرار دارد و آثار آن هنوز هم در بسیاری از مناطق به خوبی شناخته نشده است. به علاوه پراکندگی خشکیها در دوران اول نسبت به عهد حاضر متفاوت بوده است. مثلاً امریکای شمالی احتمالاً هیچ گونه ارتباطی با امریکای جنوبی نداشته است، در صورتی که قارهی اخیر همراه با استرالیا جزو نیگریسیا بوده است.
به نظر میرسد که آب و هوا در پالئوزوئیک تحتانی بعد از دورهی یخبندان ائوکامبرین شروع به گرم شدن نموده است. در این دوره هیچ گونه آثار یخچالی وجود نداشته است. برعکس در همه قسمتها رشتههای مرجانی که نشاندهندهی آب و هوای گرم میباشند دیده شدهاند.
به علاوه در تشکیلات متعلق به دوران آثار زیادی که نشانهی خشک بودن آب و هوا در این دوران محسوب میشوند دیده شدهاند. رسوبات نمکی در کامبرین تحتانی سیبری و هند و سیلورین امریکای شمالی جزء همین آثار محسوب میشوند. پراکندگی این سنگها در محل قطب شمال کنونی زمین با توجه به محل قطبین زمین در دوران اول به خوبی قابل تفسیر میباشد.
در این دوران یکی از دو قطب زمین در مرکز غربی اقیانوس آرام قرار داشته و دیگری در مرکز جنوبی اقیانوس اطلس واقع بوده است. به طوری که سطح استوایی کرهی زمین در این دوران محور قطبین کنونی زمین را تقریباً در بر میگرفته است (شکل 3 و 4). فقدان رویشهای گیاهی (نخستین گیاهان خشکیزی در اواخر اردویسین ظاهر شدهاند) و اجتماعات جانوری (نخستین جانوران خشکیزی در دونین به وجود آمدهاند) در اوایل دوران اول دلیل دیگری بر خشک بودن آب و هوا در این دوران میباشد. شکل ظاهری بیابانها بدون این که الزاماً به صورت بیابانهای گرمی باشند کاملاً با بیابانهایی که بعد از آن به وجود آمدهاند فرق دارد. این بیابانها هیچگونه وسیلهای جهت تثبیت خاک نداشتند و به همین علت مرتباً در معرض فرسایش بودند. وجود رسوبات زمینی در دریاهای پالئوزوئیک تحتانی این نظریه را تأیید میکند.
ث- گسترش پالئوزوئیک تحتانی در ایران
کامبرین در جنوب غربی بندرعباس و همچنین در کرمان فارس، بوشهر و بعضی از نواحی رشتهکوههای غربی ایران در منطقهی روراندهی زاگرس شناخته شده است. جنس رسوبات این دوره بیشتر از ماسهسنگ، آهکهای دولومیتی و سنگهای گچی و نمکی (به صورت گنبدهای نمکی از انفرا کامبرین تا کامبرین آغازی) میباشد. تشکیلات نمک جزیره قشم و هرمز متعلق به این دوره هستند. در دورههای اردویسین و سیلورین قسمت کمتری از ایران توسط دریا پوشیده شده بود و گراپتولیتها فقط در بعضی از نواحی شناخته شدهاند. در شمال بندرعباس تشکیلات اردویسین و سیلورین از شیست و ماسهسنگ هستند که معمولاً با سنگواره گراپتولیت همراه میباشند.3- پالئوزوئیک فوقانی
الف- کلیات
این دوره در حدود یکصد و هفتاد میلیون سال دوام داشته است و با دورهی کوهزایی هرسی نین هم زمان بوده است.حد تحتانی آن به دگرشیبی کالدونین محدود گردیده که در تمام اروپای شمالی به ویژه در دون (43) یعنی جایی که تشکیلات متعلق به نخستین دوره از دورههای پالئوزوئیک فوقانی در آن جا شناخته شده به طور وضوح مشاهده میشود.
حد فوقانی آن با دگرشیبی هرسینین همراه است. این دگرشیبی در منطقهی اورال که حرکات کوهزایی در آن جا اندکی دیرستر بوده به طور وضوح بعد از پرمین و قبل از تریاس ظاهر شده است در صورتی که در اروپای غربی جایی که حرکات کوهزایی اندکی پیشرس بوده این دگرشیبی بین کربونیفر و پرمین واقع شده است به نحوی که طرز قرار گرفتن پرمین طبق شواهد کوهزایی در هر منطقهای با منطقهی دیگر تفاوت دارد. با این همه مسأله حدود واقعی دورهی پالئوزوئیک فوقانی مخصوص این دوره نبوده و اصولاً هر دورهی کوهزایی از چندین مرحله تشکیل شده است که زمان تشکیل هر یک از آنها در طول یک رشته کوه یکسان نمیباشد.
پالئوزوئیک فوقانی را به سه دوره: دونین که از کلمهی دون، منطقهای واقع در انگلستان، اقتباس شده است، کربونیفر که غنی بودن این دوره را از تشکیلات ذغالی مشخص مینماید و پرمین که از کلمهی پرم، (44) منطقهای واقع در مغرب اورال گرفته شده است، تقسیم مینمایند (جدول 3).
جدول 3- تقسیمات پالئوزوئیک فوقانی
دوره |
|
نام اشکوبها در فرانسه |
نام اشکوبها در امریکا |
نام اشکوبها در روسیه |
دورههای کوهزایی |
سن مطلق |
پرمین |
|
تورین زین |
|
تاتارین |
پالاتین |
325 میلیون سال قبل از میلاد |
کربونیفر |
فوفانی |
اوتونین |
پنسیلوانین |
آسماتینسکین |
ساآلین |
250 میلیون سال قبل از میلاد |
میانی |
وستفالین وسپتالین نامورین |
موسکووین |
آستورین
سودت
برتن
آردنز (پایان دورهی کالدونین) |
|
||
تحتانی |
وینئن دینانسین تورنزین |
میسیسیپی |
|
|||
دونین |
فوقانی |
فامنین |
|
|
345 میلیون سال قبل از میلاد |
|
میانی |
ژیوسین |
|||||
تحتانی |
امسین میژنین ژدی نین |
395 میلیون سال قبل از میلاد |
ب- دیرینهشناسی پالئوزوئیک فوقانی
از نظر دیرینهشناسی پالئوزوئیک فوقانی با گسترش وسیع دستههای زیستشناسی مختلف مشخص میشود. گیاهان خشکیزی به سرعت رو به افزایش نهادهاند به طوری که در دورهی کربونیفر جنگلهای عظیم و وسیعی را به وجود آوردهاند. هم زمان با آنها مهرهداران آبزی تغییر شکل یافته و به اشکال حد واسط بین ماهیان و چهارپایان (دوزیستان، خزندگان) بدل گردیدهاند. بیمهرگان نیز به تدریج خشکیزی شدهاند و نخستین حشرات در دورهی کربونیفر ظاهر شدهاند. در پالئوزوئیک فوقانی موجودات زنده قدم اساسیتری به طرف تکامل برداشتهاند و دستههای مختلفی از آنها به همان ترتیبی که در ردهبندی کنونی جانوران و گیاهان ملاحظه میکنیم در روی زمین ظاهر شدهاند. به علاوه اشکال مختلف دیگر که امروزه در حد فاصل بین دستههای کنونی موجودات زنده جایی برای آنها در نظر میگیرند به وجود آمدهاند و مسائل زیادی را در تئوری تکامل موجودات مطرح نمودهاند.سیما و منظرهی خشکیها در پالئوزوئیک فوقانی کاملاً تغییر مینماید: منظرهی زیستشناسی کرهی زمین تابعی از آب و هوای هر منطقه است و جنگلهای ذغال سنگی که جالبترین نوع آن محسوب میشوند جانشین بیابانهای خشک پالئوزوئیک تحتانی میگردند (در دورهی دونین و پرمین بیابانهایی وجود داشتهاند). شرایط رسوبگذاری نیز در شرایطی که پوششهای گیاهی زمین مانع فرسایش آن میشوند تغییر میکنند و از ورود رسوبات زمینی به داخل دریا جلوگیری به عمل میآید. به علاوه رخسارههای آهکی که در دورههای گذشتهی عمر کرهی زمین کمیاب بودهاند در این دوره رو به افزایش میگذارند.
به طور کلی پالئوزوئیک فوقانی به داشتن صفات اختصاصی زیر مشخص میگردد:
- از بین رفتن بعضی از دستهها نظیر گراپتولیتها که به این ترتیب حد پالئوزوئیک تحتانی را از فوقانی به طور کامل تعیین مینماید.
- ظهور یا حداقل گسترش واقعی دستههایی که به زحمت در طول سیلورین ظاهر شده بودند مهمترین این دستهها به قرار زیرند:
از بیمهرگان: گونیاتیتها از آمونوئیدس (45) که نخستین آثار آنها در حد فوقانی سیلورین شناخته شده، آمونیتها که در اواخر پرمین و نخستین حشرات که در کربونیفر ظاهر شدهاند.
از مهرهداران: گروه بیآروارهها (استراکودرم) (46) و آروارهداران (پلاکودرم) (47) که مجموعاً ماهیهای زرهدار دورهی دونین را تشکیل میدهند، ظهور ماهیان در دونین، ظهور دو زیستان در حد فوقانی دونین و گسترش دستهی استگوسفالها (دوزیستان بسیار بزرگ) در کربونیفر، ظهور خزندگان در کربونیفر و گسترش دستهی ترومورفها (خزندگان بسیار بزرگ) در پرمین.
از گیاهان: تایید وجود بعضی از نمونههای مخصوص مناطق خشک (48) در دونین و پرموکربونیفر، فراوانی همهی دستههای نهانزادان آوندی که بزرگی آنها به اندازهی درخت بوده است: سرخسها، پنجهگرگیان (لپی دو داندورون، سیژیلر) - دم اسبیان (کالامیت) و غیره - ظهور سرخسهای دانهدار در اواخر دونین - بازدانگان (کوردائیت) در کربونیفر و کاجها در پرمین.
از میکروفسیلها: وجود گروههایی که بعضی از آنها مشخص کنندهی دورهی معینی میباشند مانند فوزولینها که در کربونیفر ظاهر گردیدهاند.
- فقدان بعضی از دستهها که فقط در دوران دوم گسترش پیدا کردهاند: مانند آمونیتها که به طور مبهم در پرمین فوقانی نیز دیده شدهاند. بلمنیتها و غیره از بیمهرگان، ماهیهای تلئوستئن، (49) پرندگان و پستانداران از مهرهداران، نهاندانگاه از گیاهان.
دستههایی که از نظر چینهشناسی اهمیت زیادی دارند از این قرار هستند:
- از بیمهرگان: تریلوبیتها که در تمام پالئوزوئیک فوقانی پراکنده میباشند. گونیاتیتها که از دونین به بعد دیده شده و دارای ارزش چینهشناسی زیادی میباشند.
- از سنگوارههای ذرهبینی: فوزولینها که به تعیین سن تشکیلات پرمو کربونیفر مزوژه کمک اساسی مینمایند.
- از گیاهان: نمونههایی که پایه و اساس چینهشناسی تشکیلات خشکی پرمو کربونیفر به ویژه حوضههای ذغالی به وجود آنها بستگی دارد.
پ - حرکات کوهزایی پالئوزوئیک فوقانی
از نظر حرکات کوهزایی پالئوزوئیک فوقانی با دورهی کوهزایی هرسینین هم زمان میباشد که مراحل اصلی آن عبارتند از: مرحلهی بروتن بین دونین و کربونیفر، سودت بین کربونیفر تحتانی و میانی، آستورین بین کربونیفر میانی و فوقانی، ساآلین بین کربونیفر و پرمین (مرحلهی اصلی در امریکای شمالی که به نام آپالاشین خوانده میشود)، پالاتین بین پرمین و تریاس (مرحلهی اصلی در اورال).گسترش حرکات کوهزایی هرسینین خیلی بیشتر از جنبشهای کالدونین بوده و یا حداقل خیلی بیشتر از آن مطالعه و شناخته شده است.
ت- جغرافیای دیرینهی پالئوزوئیک فوقانی
یکی از مهمترین تحولاتی که از نظر جغرافیایی طی پالئوزوئیک فوقانی صورت گرفته است ملحق شدن سپر لرانسیا به سپر فنوسارماسیا توسط رشته کوههای کالدونین میباشد که تشکیل خشکی واحدی به نام اطلس شمالی را داده است _شکل 5)، به این ترتیب قسمتهایی که در این دوره در سطح کرهی زمین تشخیص داده میشوند عبارتند از:- سه خشکی وسیع، که یکی از آنها نسبت به وضع کنونی زمین جنوبیتر بوده و از سپر نیگریسیا (که بعداً گندوانا را به وجود میآورد) تشکیل شده است. دو خشکی دیگر که یکی خشکی اطلس شمالی و دیگری خشکی سیبری (که بعداً آنگارا را به وجود میآورد) نامیده میشود، در شمال قرار داشته است و توسط بازویی از دریا که در محل اورال کنونی واقع بوده و از یکدیگر جدا شده است.
- دو کمربند بزرگ کوهزایی که یکی مزوژهای بوده و خشکی بزرگ شمالی و جنوبی را از هم جدا کرده است به دریای اورال که وابسته به مزوژه میباشد متصل گردیده است. دیگری در حاشیهی اقیانوس آرام کنونی قرار داشته و آثار آن در مناطق زیر مشاهده میشوند: در ساحل غربی خشکی اطلس شمالی (بزرگناودیس کوردیلرن در آمریکای شمالی)، در حاشیهی شرقی خشکی آنگارا (در شرق آسیا)، در حاشیهی غربی (قسمت غربی سپر امریکای جنوبی، بزرگ نادویس آندی) و شرقی (قسمت شرقی استرالیا، بزرگ ناودیس تاسمانی)، سپر نیگریسیا، در منطقهی باریکی که سپر برزیل را از سپر پاتاگونی در آرژانتین جدا مینماید.
شکل 5- جغرافیای دیرینهی پالئوزوئیک فوقانی (از اوبوآن)
1- در دونین - رشته کوههای کالدونین در شرایطی که آب و هوا نیمه بیابانی است شدیداً مورد فرسایش قرار گرفته و تشکیلات وسیعی از سنگهای تخریبی به وجود آورده است که سنگهای سرخ قدیمی نامیده میشوند. این تشکیلات از قلمرو اصلی خود در رشته کوههای کالدونین تجاوز نمودهاند. و در اطراف خود در روی سپرهایی که در نزدیکی آن قرار داشتهاند تا ساحل دریای مزوژه گسترده شدهاند. به همین علت گاهی اوقات خشکی اطلس شمالی را خشکی ماسه سنگ سرخ قدیمی نیز اطلاق مینمایند.
ماسه سنگهای مذکور ممکن است در منطقهای به طول چند هزار متر به طور متناوب با کنگلومرا، ماسهسنگ بیش و کم خشن و شیستهای رنگارنگ چون قرمز، بنفش و آبی رنگ قرار گرفته باشند.
رخسارهی این سنگها اختصاصی است: مطالعات سنگشناسی وجود ماسههای گرد و کدر قلوهسنگهای کم سطح و ریپل مارکهای بسیار فراوان را در ماسه سنگهای سرخ قدیمی نشان میدهند که معرف دخالت باد در تشکیل این سنگها محسوب میشود. از لحاظ دیرینهشناسی این سنگها با کم بودن آثار جانوری، مردابی و دریاچهای بودن این جانوران (هزار پایان، سختپوستان، ماهیان اولیه که دو دسته از آنها به نام ژیگانتوسراسه و ماهیهای زرهدار بسیار مهم میباشند: بیآروارگان یا استراکودرم، آروارهداران یا پلاکودرم)، و با کمیاب بودن نهانزادان که در دورهی کربونیفر توسعه پیدا مینمایند مشخص میشوند. به نحوی که میتوان پذیرفت که گسترش قارهای ماسهسنگهای سرخ قدیمی منظرهای نظیر آن چه که امروزه مناطق نیمه بیابانی کرهی زمین دارا میباشد داشته است: منطقهی وسیعی که تحت تأثیر باد قرار گرفته و در موقعی که نزولات آسمانی نادر ولی سیلآسا و شدید هستند، تودههای عظیمی از رسوبات سنگهای پلیتی (50) همراه با چند دریاچهی کم عمق که قسمت عمدهی جانوران به آنها پناهنده شده و توسط پوششهای نازکی از رویشهای گیاهی احاطه شده در خود جمع مینماید (نظیر منطقهی چاد در آفریقا).
مفهوم عبارات فوق این نیست که دورهی دونین در همه جا دارای آب و هوای بیابانی بوده است بلکه مطالعات پالئومغناطیسی نشان میدهند که قارهی ماسهسنگ سرخ قدیمی در منطقهی بیابانی و نیمهگرم قرار داشته است در صورتی که مرجانها در دریاهای اطراف آن که در وضع استوایی قرار داشتهاند تکثیر مینمودند (شکل 6). باید دانست که در این دوره خط استوا از شمال غربی امریکای شمالی و شمال شرقی اروپا میگذشته است و قطبین زمین به ترتیب در اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس جنوبی واقع بودهاند (شکل 4).
به نظر میرسد که پراکندگی مرجانها در دریاهای استوائی یا گرم و رخسارههای ماسهسنگی قرمز و نمکی در منطقه بیابانی نیمه گرم هم زمان صورت گرفته است.
2- در کربونیفر تحتانی - پس از این که در بعضی از نواحی مرحلهی کوهزایی بر تن جنبشهای کوهزایی دورهی هرسینین را افتتاح میکند، پیشروی عظیم دریا، که یکی از مهمترین وقایع زمینشناسی آن زمان محسوب میشود، بر روی تمام خشکیها مانند خشکی اطلس شمالی در اروپا (پیشروی دینانسین) (52) و در امریکای شمالی (پیشروی می سی سی پین) (53) و همچنین بر روی خشکی نیگریسیا (پیشروی کربونیفر صحارین) (54) آغاز میگردد و در روی قارههایی که بدین ترتیب مورد پیشروی آب قرار گرفتهاند رسوبات آهکی تهنشین میشوند (آهکهای دینانسین در اروپا، آهکهای میسیسیپین در آمریکای شمالی). در صورتی که در همین زمان نخستین آثار در رشته کوههای هرسینین شروع به خارج شدن از آب نموده و باعث تشکیل رسوبات فلیش در گودالهای دریایی گردیده است. با شروع کربونیفر میانی و فوقانی رشتهکوههای هرسینین طی مراحل سودت و آستورین که آثار اصلی آن در مزوژهی غربی دیده میشوند و همچنین مرحلهی ساآلین که منطقهی اصلی فعالیت آن مزوژهی شرقی و ملحقات آن و کمربند حاشیه اقیانوس کبیری است (اورال) رسماً شروع به تشکیل نموده، در حاشیه یا در وسط آن تشکیلات ذغالی به ترتیب در کربونیفر میانی و فوقانی آغاز به انباشته شدن کرده است.
در این دوره به علت حرکت تدریجی قطبین که به ترتیب در دریای ژاپن و اطلس جنوبی واقع بوده خط استوا از جنوب اتازونی و جنوب اروپا، یعنی از مرکز مناطقی که بعد از جنبشهای کوهزایی هرسینین سر از آب بیرون آورده و به همین مناسبت محیط بسیار خوبی برای رشد جنگلهای ذغالی میتواند باشد، میگذشته است. رخسارهی دیگری که در دورهی کربونیفر میتوان از آن نام برد وجود یک منطقهی تبخیری است که آثار آن به صورت نواری در مناطق شمالی امریکای شمالی، در گروئنلند و در اروپای شمالی، یعنی در مناطقی که در آن آب و هوای نیمهگرم داشته، دیده میشوند.
3- حد بین کربونیفر و پرمین - از نظر جغرافیایی و آب و هوایی، با تغییرات قابل توجهی همراه باشد. در این دوره به نظر میرسد که با تشکیل رشته کوههای هرسینین سه خشکی اطلس شمالی، سیبری و نیگریسیا که تا آن موقع از هم جدا بوده به یکدیگر متصل شدهاند. این مسأله بعضی از صفات مشترکی را که در گیاهان و جانوران این خشکیها دیده میشوند به خوبی تفسیر میکند. اما بلافاصله بعد پیشرویهایی در شرق منطقهی مزوژه (تا مدیترانهی شرقی) و در منطقهی اورال آغاز و مجدداً سه خشکی سابقالذکر را از یکدیگر جدا مینمایند. با جدا شدن این قارهها، تحول جانوران و گیاهان نیز به طور متفاوت صورت گرفته و این امر باعث شده است که گیاهان وجانوران گندوانا در خشکی نیگریسیا که از این تاریخ به بعد خشکی گندوانا نامیده شده است، با جانوران و گیاهان آنگارا در خشکی سیبری که از این به بعد خشکی آنگارا معروف گردیده است و همچنین با گیاهان و جانوران خشکی اطلس شمالی اختلاف پیدا نماید.
به نظر میرسد که قطبین زمین بعد از یک حرکت طولانی حداقل در امریکای شمالی (100 تا 120 درجه طول شرقی) و در اروپا (140 تا 160 درجه طول شرقی) در سطحی قرار گرفته است که قطبین کنونی زمین در آن قرار دارند (شکل 4). به نحوی که از پرمین به بعد مناطق آب و هوایی سطح کرهی زمین حداقل در نقاط سابقالذکر حالتی تقریباً موازی وضع کنونی دارا بوده و فقط از لحاظ عرض جغرافیایی اندکی با آن اختلاف داشته است. تغییرات بعدی آب و هوا در سطح کرهی زمین نیز مربوط به نزدیک شدن قطبین زمین به محل کنونی بوده و حرکت ملایم مناطق آب و هوایی بسیار گرم به طرف مناطق آب و هوایی بسیار سرد از حرکت مذکور ناشی میشود: در امریکای شمالی و اروپا آب و هوا در خلال تناوبی که بین دورهی گرما و دورهی سرما مشاهده میشود، تا عهد حاضر سرد گردیده است. اما در مناطق دیگر مثلاً در قسمت جنوبی خشکی گندوانا وضع بر چنین منوال نبوده آب و هوا در این مناطق بر عکس مناطق سابقالذکر شروع به گرم شدن نموده است. (در خشکی گندوانا آب و هوا در پرمین هنوز سرد بوده در حالی که حتی در دورهی تریاس گرم بوده است). البته در این منطقه گرم شدن و یا سرد شدن زمین به معنای واقعی و مطلق خود صورت نگرفته است و فقط مناطق آب و هوایی در نتیجهی حرکت قطبین زمین تغییر مکان پیدا کردهاند.
آثار یخچالی دورهی پرموکربونیفر که در حال حاضر در نیمکرهی جنوبی در قسمتهای مختلف گندوانا شناخته شده و در آن جا سطوحی که توسط یخچالها شکافدار شده، همچنین سنگهای یخچالی (در افریقای جنوبی، در شبهجزیره هند، در استرالیا) یا کنگلومرا با منشاء یخچالی که حد فاصل آنها را رسوبات دریائی اشغال نموده به خوبی مشاهده میشود، به نظر میرسد که خشکی گندوانا در محل اطلس جنوبی در اطراف یکی از قطبین مستقر بوده، در صورتی که قطب دیگر در محل سیبری شرقی کنونی در وسط اقیانوس کبیر قرار داشته است. این موضوع فقدان آثار یخچالی را در نیمکرهی شمالی کنونی تأیید میکند و لزوم حرکت بعدی قارهها را در روی زمین خاطر نشان میسازد.
بنابراین آب و هوا در پرموکربونیفر در نقاط مختلف کرهی زمین کاملاً متفاوت بوده است و این موضوع حتی از مدتها قبل توسط وگنر و سپس به وسیلهی آرگان (55) به عنوان دلایلی منطبق با تئوری منشاء قارهها مورد استفاده قرار گرفته بود، مجاورت کنونی تشکیلات هم سن ذغال سنگی و یخچالی (تیلیت) که نمونهای از آن بین جزیره تیمور (56) و شمال غربی استرالیا دیده میشود، دلیل روشنی بر جدائی قارهی گندوانا، جدا شدن قطعات حاصل از آن، و نزدیک شدن مناطقی که سابقاً از یکدیگر دور بودهاند، محسوب میشود، مضافاً بر این که مطالعات مغناطیس گذشته زمین نیز توانستهاند دلایل تازهای در همین جهت به نفع این تئوری ارائه نمایند.
4- دورهی پرمین - مجموعهی تغییراتی را که شامل میگردد که نتایج نهایی حاصل از آنها در دوران دوم و سوم ظاهر شدهاند و به تشکیل رشته کوههای آلپ (دورهی آلپی) منتهی گردیدهاند. در این دوره دریا مجدداً به محل کمربندهای کوهزایی مزوژهای (از آسیای جنوب شرقی تا مدیترانهی شرقی) و حاشیهی اقیانوس کبیر (آسیای شرقی و امریکای شمالی) برگشته است و فقط بعضی از قسمتهای آن خارج از آب باقی ماندهاند (اروپای غربی - مرکز و مشرق امریکای شمالی). با این همه رابطهی بین تودههای خشکی مختلف نظیر خشکی اطلس شمالی - آنگارا - و گندوانا به صورتی که در گذشته وجود داشته است باقی مانده و تعیین گیاهان و جانوران مخصوص هر یک از این خشکیها را مشکل ساخته است.
اندازهگیریهای مغناطیس گذشته در اروپا و امریکای شمالی نشان میدهند که محل قطبین در این دوره بر روی سطوح نصفالنهاری حامل محور قطبهای کنونی زمین واقع بوده و محل قطبین زمین بر حسب اندازهگیریهایی که در اروپا صورت گرفته در محل 100 درجه طول شرقی و 40 درجه عرض شمالی قرار گرفته است. بنابراین در دورهی پرمین خط استوا از جنوب شرقی امریکای شمالی، جنوب غربی اروپا - و سرانجام شمال شرقی افریقا، مدار راسالسرطان از شمال غربی امریکای شمالی، شمال شرقی اروپا و مدار راسالجدی از امریکای مرکزی و شمال غربی افریقا عبور مینموده است.
به طور کلی بخش اصلی منطقه هرسینین، در امریکای شمالی و اروپای شرقی درمنطقه حاره واقع است و اصولاً وجود سریهای تخریبی قارهای - کنگلومرا، شیست و سنگهای رنگارنگ دیگر وجود آب و هوای گرمتری را در دورهی پرمین نشان میدهد. این سنگها که ماسه سنگهای سرخ نامیده شده و در خشکی اطلس شمالی دیده میشوند محتوی گیاهان منطقه نسبتاً گرم میباشند.
این سری تشکیلات تخریبی در گندوانا و آنگارا نیز وجود داشته است ولی قرار گرفتن این خشکیها در عرض جغرافیای بالاتر، سبب شده است که تشکیلات مذکور گیاهان منطقهی سردتری را در بر داشته باشند: گلوسوپترس (که قبلا در تشکیلات یخچالی حد پرموکربونیفر از آنها یاد گردید) و گانگاموپتریس در خشکی گندوانا، تنها گانگاموپتریس در خشکی آنگارا، به علاوه میتواند وجود جانوران عظیمی نظیر خزندگان ترومورف را که مخصوصاً در خشکی گندوانا دیده شده و دارای ارزش چینهشناسی زیادی میباشد نام برد.
از نظر زیستشناسی جدا بودن نسبی خشکی آنگارا از خشکی گندوانا، بیش از آن که به وضع جغرافیایی این دو خشکی مربوط باشد، به آب و هوای آنها بستگی دارد. زیرا به نظر میرسد که ارتباط زمینی خشکی آنگارا و گندوانا در دورهی پرمین هنوز وجود داشته است ولی منطقهای از بیابانهای نیمه استوایی آنها را از یکدیگر جدا میکرده است.
در اروپای غربی و در امریکای شمالی مشاهده میشود که ماسهسنگهای سرخ جدید نسبت به رشتهکوههای هرسینین همان وضعی را دارا هستند که ماسهسنگهای سرخ قدیمی نسبت به رشتهی کوههای کالدونین دارا بودهاند. بنابراین همانطور که دورهی دونین آغاز دورهی هرسینین را در دوران اول مشخص مینماید، دورهی پرمین آغاز دورهی هرسینین را در دوران اول مشخص مینماید، دورهی پرمین آغاز حرکات کوهزایی دورهی آلپی را در دوران دوم میتواند معرفی کند، اما تعلق دورهی پرمین به دوران اول زمینشناسی در مناطقی که این دوره دارای یک وضع آنته تکتونیک (57) میباشد (حاشیه اقیانوس اطلس، مزوژهی شرقی، اورال که در آن جا پرمین مشخص گردیده) کاملاً روشن است بدین ترتیب هیچگونه راه حلی که بتواند بین این اطلاعات ضد و نقیض رابطهای برقرار کند وجود ندارد و این از همان سری اشکالاتی است که معمولاً در حد بین دورانهای مختلف زمینشناسی با آن مواجه میگردیم ولی از بین رفتن جانوران اصلی دوران اول (تریلوبیتها) یا پرموکربونیفر (فوزولینها) در پایان دورهی پرمین، دلیل دیگری است که به استناد آن دورهی پرمین را جزو دوران اول به حساب میآورند.
ث - گسترش پالئوزوئیک فوقانی در ایران
یکی از دورههای دوران اول که در ایران به خوبی شناخته شده است و توسعهی زیادی دارد تهنشینهای دورهی دونین بالایی است که اغلب جزو رسوبات تخریبی بوده و معرف پیشروی زیاد دونین بالایی به خصوص در منطقهی البرز است. رسوبات این دوره در نواحی البرز مثلاً در جیرود، درهی چالوس، درهی شهمیرزاد و دره خوش ییلاق (بین شاهرود و آزادشهر) مشاهده شدهاند. تهنشینهای دریایی دونین ایران بیشتر از جنس آهک، شیست و ماسهسنگ بوده که همراه با فسیل مرجانها و بازوپاییان و تریلوبیتها دیده شدهاند. این تشکیلات همچنین، در خراسان، کرمان، آذربایجان، شمال اصفهان منطقه زفره به خوبی شناخته شده است.دریایی که در دورهی دونین بالایی قسمت مهمی از ایران را فرا میگرفت، در دورهی کربونیفر زیرین نیز پیش روی زیادتری میکند و بسیاری از نواحی ایران را میپوشاند.
به طور کلی تهنشینهای کربونیفر زیرین ایران آهکی و بعضی از اوقات شیستی هستند و در نقاط زیر شناخته شدهاند:
جنوب شرقی تهران در کوههای ری، مغرب شمشک، گردنهی امامزاده هاشم، مبارکآباد، فیروز کوه، درهی چالوس، درهی دلیجای، منجیل، شاهرود، گرگان، جنوب دامغان، خراسان، آذربایجان، شمال غربی کرمان و کوههای بختیاری (در امتداد منطقهی رورانده زاگرس).
در کربونیفر بالایی در اکثر نواحی ایران بخصوص در البرز مرکزی دریا پس روی داشته است و رسوباتی از کربونیفر وجود ندارند پیشروی مجدد دریا در پرمین زیرین صورت گرفته است تشکیلات پرمین نیز در شمال غربی ایران یعنی در آذربایجان، جنوب غربی ایران نواحی بختیاری همراه با سنگواره مشخص این دوره شناخته شدهاند. در نواحی البرز تهنشینهای آهکی و شیلی خاکستری تا سیاه رنگی دیده میشوند. در شمال اصفهان تهنشینهای دورهی پرمین همراه با سنگواره پرودوکتوس و اسپی ریفر (بازوپاییان) شناخته شدهاند و در جنوب شرقی گنبد قابوس تهنشینهای دریایی پرمین با سنگواره روزنهدارانی چون فوزولینا نیز دیده شدهاند.
پینوشتها:
1. Cyanophycées.
2. Archeocyatidés.
3. Graptolites.
4. Permo - Carbonifère .
5. Stegocephales.
6. Theromorphes.
7. Pteridophytes.
8. Cycas.
9. Gingko.
10. Prephanérogames.
11. Calédonien.
12. Hercynien.
13. Taconique.
14. Salairiens.
15. Sardes.
16. Bretonne.
17. Sudete.
18. Asturienne.
19. Saalienne.
20. Palatine.
21. Komarov.
22. Caledonia.
23. Cambria.
24. Galles.
25. Gothlandien.
26. Protopsilophytales.
27. Psilophytal.
28. Agnathes.
29. Gnathostomes.
30. Prochordes.
31. Hebrides.
32. Eria.
33. Fenno-Scandinave.
34. Nigritia.
35. Salair.
36. Taymir.
37. Cordillerain.
38. Andin.
39. Adelaide.
40. Devonien.
41. Carbonifere.
42. Permien.
43. Devon.
44. Perme.
45. Annonoides.
46. Ostracodermes.
47. Placodermes.
48. Psilophytes.
49. Teleostéens.
50. Greso Pelitiques.
51. Schwarzbach.
52. Dinantienne.
53. Mississipienne.
54. Saharien.
55. E . Argand.
56. Timor.
57. Antétectonique.
منبعمقاله: ابراهیمزاده، خدیجه، (1388)، جغرافیای دیرینه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.