نویسنده: مهدی حائری یزدی
اشاعره میگویند ظلم عقلاً قبیح نیست چون خدا هم ظلم میکند. آنها آیهی شریفهی «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ» (1) را دلیل برگفتهی ناموزون خود آوردهاند و میگویند این آیه بدین معناست که خدا در اعمال و افعال خود مسئولیت اخلاقی ندارد و هرگز نمیتوان از خدا سؤال کرد که چرا فلان کار را کرده است، چرا که اگر حسن و قبح شرعی باشد، خدا، که خود شرایع را وضع فرموده، محکوم به تکالیف موضوعهی خود خواهد بود و بدین جهت، حسن و قبح در افعال حق تعالی مفهومی نمیدهد. بر وفق این میزان، هر جا که حسن و قبح هست، تکلیف و نیز حاکم است، و هر جا که مسئولیت نیست حسن و قبح هم نیست. آنها علاوه میکنند که وقتی خداوند زلزلهای ایجاد میکند و باعث مرگ تعدادی از مخلوقات میشود، ما نمیتوانیم و حق نداریم خدا را مسئول آن بدانیم. پس، به نظر آنها، مانعی ندارد که خداوند ظالم باشد و ظلم هم در مورد او هیچ قبحی نداشته باشد. اشاعره همین نظریه را دلیل این میدانند که قضایای «عدل نیکوست» و «ظلم قبیح است» از ضروریات اولیه نیست چون اگر قبحِ ظلم عقلی و از ضروریات اولیه میبود، صدور آنها از مبدأ وجود ممکن نبود. بنابراین، به این نتیجه رسیدهاند که حسن و قبح عقلی نیست، بلکه شرعی است.
در مقابل این گروه فرقهی عدلیه و معتزله قرار دارند که میگویند حسن و قبح عقلی است و عقل است که نیکویی عدل و قبح ظلم را درک میکند و، مثلاً در مورد قضیهی «عدل نیکوست»، بدون واسطهی هیچ دلیلی از خارج، تنها با درک نفس مفهوم عدل و نفس مفهوم نیکویی و مناسبت میان این دو مفهوم، داوری قاطع بر صدق این قضیه میکند. عدلیه و معتزله برای اثبات نظریهی خود اینگونه اقامهی برهان کردهاند که اگر حسن و قبح عقلی نمیبود و تنها از سوی شرع و ادیان فرمان حسن و قبح صادر میگردید، دیگر عمل دروغ گفتن عقلاً قبیح نمیبود و راست گفتن هم عقلاً مستحسن و نیکو به شمار نمیرفت و بر این اساس، دروغ گفتن حتی برای خدا نیز امکانپذیر و روا میبود. بر اساس همین فرض، دیگر نمیتوانستیم راستیِ خبرهایی را که خداوند به وسیلهی پیامبران خود از نیک و بد کردارهایمان برای ما فرستاده با قاطعیت بپذیریم و گواهی دهیم که این کردارها به راستی همانطور که خدا گفته، نیک یا بد است و حتی نمیتوانستیم از او بپذیریم که به راستی عدل نیکوست و ظلم ناشایسته است. هرگاه این اصل را بچذیریم، دیگر هیچ خبری را از او نخواهیم پذیرفت و بدین ترتیب معنای صدق و کذب خدا و فرستادگان او از میان میرود و چون انکار حسن و قبح عقلی مستلزم انکار صدق نبوت و تمام شرایع است و حتی مستلزم انکار معاد و روز جزا و محاسبهی عدل و میزان الهی است، حسن و قبح باید عقلی و لایتغیر باشد و نبوات و شرایع نیز باید از این اصل ریشه گیرد و هرچه شرع دربارهی حسن و قبح گفته باید منتهی به عقل شود.
پینوشتها:
1. انبیاء، 23.
منبع مقاله :حائرییزدی، مهدی؛ (1384)، کاوشهای عقل عملی (فلسفهی اخلاق)، تهران: انتشارات مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، چاپ دوم.
/ج