نویسنده: سیدعلی اکبر رضوی
با 8 هیولای مشهور سینمای کلاسیک آشنا شوید
از دهه 1920 استودیوهای فیلم سازی دنیا، شروع کردند به ساختن موجودات خیالی و هیولاهای وحشت ناک؛ البته نه فقط هیولاهای عروسکی. بلکه گاهی هنرپیشههایی مثل «بوریس کارلوف»، «بلالوگوسی»، «کلودرینز»، «لان چینی» و پسرش را هم تبدیل به هیولا میکردند. یعنی به آنها قابلیتها و ظاهر عجیب و غریبی میدادند تا کاراکترشان، به اندازه یک هیولا، شگفت انگیز و گاهی رعب آور میشود. این متن، در مورد هشت مورد از بهترین و ترسناکترین هیولاهای تاریخ سینماست که هیبتی غریب، ظاهری شگفت و قابلیتهایی خاص داشتهاند. جالب اینکه هشت هیولای برتر این فهرست، حیوانات خارق العاده، دایناسورها با موجوات فضایی وحشی نیستند، بلکه موجوداتی نیمه انساناند؛ استعارهای از وجه تاریک ذهن و روح بشر که به اندازه یک هیولا مخوف و ویرانگر است.1
فرانکشتاین- 1931
هیولا: هیولای فرانکشتاین
به نظر میرسد در بین این هشت مورد فرانکشتاین اصیلترین و معروفترین هیولا باشد. بوریس کارلوف با بازی پرقدرت، گریم عالی، صدای پرهیبت و حتی نگاه نافذش در این فیلم، به اندازه یک هیولای واقعی، شگفت انگیز بود. مشهورترین چهره طراحی شده از یک فرانکشتاین را میتوان در این فیلم دید. فرانکشتاین به عنوان کاراکتر اصلی و نیز به عنوان کاراکتر مکمل، در بسیاری فیلمها مانند عروس فرانکشتاین، فرزند فرانکشتاین، روح فرانکشتاین، فرانکشتاین مرد گرگی را ملاقات میکند، خانه فرانکشتاین و خانه دراکولا، حضور داشته است و حتی در سینمای مدرن امروز نیز مورد استفاده فیلم نامه نویسان و کارگردانان قرار میگیرد تا بر مبنای آن داستان سرایی کنند. در «هیولای فرانکشتاین»، هِنری فرانکشتاین یک دانشمند جوان بسیار کنجکاو و فعال است. او با همراهی همکار گوژپشت خود تلاش میکند تا یک بدن انسان بسازد. فرانکشتاین بسیار امیدوار است که بتواند از راههای مختلف، به این بدن روحی بدهد، اما آزمایشهای کنجکاوانه و گستاخانه او نتایج دردسرسازی به همراه دارد ...مرد نامرئی- 1933
هیولا: گریفین؛ دانشمند دیوانه
این فیلم یکی از عظیمترین نمایشهای دهه خود بود. فیلمی اکشن با انفجارها و اتفاقاتی پر سر و صدا که حاصل دیوانگیهای دانشمندی است که سودای نامرئی شدن دارد. یکی از نکات قابل تحسین و هیجان انگیز فیلم «مرد نامرئی»، استفاده از جلوههای ویژهای است که در دهه 1930، کاملا نوآورانه و بدیع محسوب میشد. به علاوه نباید از صداسازی حیرت آور کلود رینز- که ابهت مرد نامرئی را دو چندان کرده بود- به سادگی بگذریم.نسخههای دیگری از مرد نامرئی، بعدها با عناوین مختلفی مانند بازگشت مرد نامرئی، زن نامرئی، مامور نامرئی و انتقام مرد نامرئی، بارها ساخته شد، اما این فیلم خاص، سرآغاز افسانه سراییهای مرد نامرئی بود؛ مردی که در ابتدای فیلم، با بدنی کاملاً باندپیچی شده و یک عینک دودیترسناک، در میان سوز برف و کولاک به یک مسافرخانه روستایی میرود و ...
3 جانوری از بلک لاگون- 1954
هیولا: جانور
در این فیلم، برای اولین بار بسیاری از جلوههای ویژه و تصویرسازیهای نو به کار گرفته شد و اتفاقا تجربه بسیار موفق و خیره کنندهای هم از آب درآمد، تا جایی که بیننده به راحتی، جانور فیلم را به عنوان یکی از عجایب واقعی طبیعت میپذیرفت؛ یک هیولای واقعی و شاید بهترین هیولایی که تا آن موقع، در سینمای جهان ساخته شده بود! نوع گریم «ری- الاستیکی»ای که در صورت این هیولا به کار رفته، هنوز هم گاهی در سینمای مدرن جهان استفاده میشود. فیلم به ماجرای یک گروه کاوشگر میپردازد که در جنگلهای آمازون، فسیلی از دوره «دیوانیان» پیدا میکنند؛ اسکلتی متعلق به جانوری مابین جانوران خشکی زی و آب زی که استخوان انگشتان پایش، مثل تار عنکبوت است. کاوشگرها اطلاعات این فسیل را به یک مرکز تحقیقاتی میفرستند و از آنها درخواست کمک میکنند. تیم متخصص کمکی به کمپ آنها در آمازون میآیند، اما کاوشگران قبلی به روشی مرموز کشته شدهاند...4 مومیایی- 1932
هیولا: آمن هوتپ؛ کاهن مصر باستان
داستان مومیایی بارها و بارها به سبکهای گوناگون گفته شده، اما هنوز هیچ کدام شان نتوانستهاند افسانه این موجود رعب انگیز را آن طور که باید به تصویر بکشند، با این حال یک مومیایی معروف در جهان هیولاها وجود دارد: «مومیایی؛ آمن هوتپ خاریس» داستان فیلم از جایی شروع میشود که چند باستان شناس موقع جست و جو در یکی از معابد مصر باستان، به جسد مومیایی شده آمن هوتپ برمیخورند. برخلاف توصیه یکی از بلدهای مصری، باستان شناس جوانی طوماری را که روی سینه مومیایی قرار دارد، میخواند و همین باعث زنده شدن دوباره مومیایی میشود. مومیایی تازه پیدا شده، به دنبال محبوب خود- آنخ اسان آمون- میگردد. بدبختی اینجاست که او باستان شناسها را مسؤول گم شدن محبوبش میداند. تنها راه باستان شناسها برای خلاصی از خشم و تهدید مومیایی، پیدا کردن طوماری است که روح ناکام آمن هوتپ را به بدنش برگرداند.5 مرد گرگی- 1941
هیولا: لاری تالبوت: نیمی انسان و نیمی گرگ
گرگها خیلی وقت است در سینمای وحشت ایفای نقش میکنند، اما در «مرد گرگی» این نقش رنگ دیگری به خود گرفت. این هیولا نقش اول فیلم دیگری هم بوده، اما همیشه در کنارش نقش مکملی داشته است؛ ملاقات فرانکشتاین و مرد گرگی، خانه فرانکشتاین، خانه دراکولا و ... داستان فیلم، زندگی «لاری تالبوت» است که بعد از مرگ دلخراش برادرش به خانه آبا و اجدادی شان در «لیانولی» وِلز برمی گردد تا با پدرش که مدتها قهر بوده، آشتی کند. او در آنجا عاشق یک دختر محلی به نام «جوین کان لیف» میشود که یک مغازه عتیقه فروشی دارد. لاری برای اینکه سر صحبت را با جوین باز کند، دنبال بهانهای میگردد و نقاب گرگی نقرهای عجیب و غریب فروشگاه، برای او بهترین سوژه است. غافل از اینکه این نقاب اسرار و دردسرهای فراوانی به همراه دارد ... .6 دراکولا- 1931
هیولا: دراکولای شهر ترانسیلوانیا
رمان قدیمی و کلاسیک «برام استوکر»، با ایفای نقش هنرمندانه بلالوگوسی، به یک فیلم هیولایی جهانی تبدیل شد. این فیلم هیچ گاه از ذهن کسانی که آن را دیدهاند پاک نمیشود. از دراکولا چندین فیلم مختلف ساخته شده که دختر دراکولا، پسر دراکولا، خانه دراکولا و خانه فرانکشتاین، از آن جملهاند. داستان این فیلم، به زندگی «رن فیلد» که یک مشاور حقوقی است میپردازد. او برای بررسی اموال «کنت دراکولا» که یک مشاور حقوقی است میپردازد. او برای بررسی اموال «کنت دراکولا» به یک قلعه قدیمی در «ترانسیلوانیا» سرکشی میکند. مردمی که در روستای قدیمی حومه قلعه زندگی میکنند، او را از رفتن به قلعه و مواجه شدن با روح سرگردان آن برحذر میدارند، اما او حرف آنها را باور نمیکند همسر صاحب مسافرخانهای که رن فیلد در آن اقامت دارد، به او صلیبی میدهد که حداقل تا حدی، او را از شر روح خون آشام قلعه محافظت کند؛ غافل از اینکه دراکولای خون آشام، در لباس مبدل راننده سراغ رن فیلد میاید تا او را به قلعه اسرارآمیزش ببرد ...7 او از فضا آمد- 1953
هیولا: آلینس؛ موجود ساختگی یک چشم
«او از فضا آمد» یک فیلم سه بعدی است که در آن موجودی یک چشم به مردم زمین حمله میکند و با همان چشم بزرگ و ترسناکش هم میجنگد با توجه به امکانات و محدودیتهای آن زمان، عجیب است که این فیلم با وجود نوآوریهایش، شهرت و اعتبار زیادی کسب نکرد. داستان فیلم از این قرار بود که ساکنان آریزونا، شهابی آسمانی را میبینند که با زمین برخورد میکند، اما برخلاف تصور مردم، آن شی در واقع یک سفینه است. وجود هیولای ماورای زمینی وقتی آشکار میشود که مردم روستاهای اطراف آریزونا، به طرز مشکوکی ناپدید میشوند. قهرمان فیلم، اصل ماجرا را کشف میکند. او سعی دارد سفینه را بیابد و بعد، برای یافتن قاتل مردمان ناپدید شده و هم دستان احتمالی اش، در بین صخرههای دورافتاده آریزونا جست و جو کند. سرانجام روشن میشود که این موجودات فضایی هستند که از انسانها میترسند و انسانها، تهدید و خطری برای آنها به حساب میآیند.شبح اپرا- 1925
هیولا: اریک؛ موجود وهم آلود
این اولین هیولایی است که در سینمای جهان ظاهر شده رمان شگفت انگیز «گاستون لورو» با بازی لون چینی به یک فیلم فوق العاده تبدیل شد. این فیلم تخیلات وهم آلود رمان لورو را به زیبایی به تصویر کشید. گریم چینی به قدری ترسناک بود که خیلی از خانمها، موقع تماشای فیلم در سالن سینما غش کردند! با وجود این که «شبه اپرا» یک فیلم صامت بود، اما از بسیاری از فیلمهای مصوت بعدی تاثیر گذارتر از آب درآمد. شبح اپرا، یک داستان غم انگیز است که شخصیت اصلی آن یعنی «اریک» (لون چینی)، زندگی درد آور و زندگی نا خوشایند دارد. او که در دخمهای نزدیکی اپرای پاریس زندگی میکند، با لباس مبدل اشباح به اپرا وارد میشود تا توجه زیبای دختر اپرا ، «کریستین دای» (با بازی «ماری فیلبین») را به خود جلب کند. کریستین، اریک را روح زیبایی بخش موسیقیاش می داند و با او به آرزویش میرسد، اما یکی دیگر از اعضای اپرا این وضعیت را تاب نمیآورد و ... .نشریهی دانستنیها همشهری، شمارهی 136