نویسنده: رسول سعادتمند
سیری در بیانات امام خمینی (ره)
باید جوری باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند. الآن این جورند مردم، این را حفظش کنید. مملکتتان با این ترتیب حفظ خواهد شد. هر روزی برای مملکت مشکل پیدا میشود، حلّالش خود مردم [باشند] الان این مشکلی برای کشور ما پیدا شده، خوب مردم دارند کمک میکنند. حلالش خود این مردم هستند. این پشتیبانیهای عظیمی که مردم میکنند، و آن حضوری که خودشان دارند و خودشان هست. از خودشان میدانند همه چیز را. ارتش را از خودشان میدانند. همه چیز را از خودشان میدانند. این باید حفظ بشود تا حفظ بشویم. تا کشورتان حفظ بشود. و اگر خدای نخواسته، این از دست ما برود، ما بر میگردیم به آن طوری که اول بودیم. و من خوف این را دارم که ما نعمتی را که خدا به ما داده است، و همه اینها از جانب خدای تبارک و تعالی بوده است ما کفران این نعمت را بکنیم، و عنایت خدا از ما منحرف بشود. ما خودمان اسباب این بشویم و ما بدتر از آنکه بودیم بشویم. (3)
اگر بخواهید کشور شما دوباره اسیر نشود و همه چیز را از شما نگیرند و این پنجاه سال اختناقی که بعضی از شماها یادتان هست و ده پانزده سالش را بعضی یادتان هست، همه یادتان هست. آن اختناق دوباره به وجود نیاید. و آن ذلتی که برای همه بود، برای بزرگها بیشتر بود، منتها نمیفهمیدند. اینها این قدر قلبشان ظلمانی شده بود که نمیتوانستند ادراک کنند. من خدا میداند این مطلب هیچ از یادم نمیرود که وقتی دیدم یک کسی که خودش را شاه یک کشوری میداند ما البته هیچ وقت او را نپذیرفته بودیم به اینکه این شاه است، این یک دزدی بود آمده بود اینجا به زور اما یک کسی که به عنوان شاهی، مردم ممالک دیگر شناخته بودند او را، در مقابل نیکسون بود، جانسون گمان میکنم بود. جانسون (4) بود. او آنجا ایستاده بود و او اینجا ایستاده بود. او اصلاً توی صورت او نگاه نکرد. از شأن خودش، عینکش را برداشته بود، چشمش را از آن طرف دوخته بود، این هم مثل یک بچه مکتبی که مقابل آن معلمهای سابق بود نه حالا، معلمهای سابق، این طور ایستاده بود. من خجالت میکشیدم از اینکه، خوب، ما در مملکتمان یک نفر مقامی که عالم او را شناختهاند به اینکه او مثلاً شاه ایران است. او در مقابل یک رئیس جمهور آن طور ذلیل هست. چرا باید باشد؟ برای اینکه میخواهد از آنجا اجازه حکومت بگیرد و اینجا بچاپد. همان کاری که خود آن سلاطین سابق هم میکردند و نخست وزیرهای آن وقت، و - نمیدانم - فرمانفرماهای آن وقت میکردند که به تپول میدادند کشور را، حکومتهای تکهتکه را. همین کار را میخواهد او بکند که آنها اجازه غارت بدهند. بیاید هر کاری بکند آنها هم نگذارند کسی صدایش دربیاید. خوب اگر بخواهید که برنگردد این اوضاع، من چند روز دیگر بیشتر نیستم، اما مملکت، مملکت شماست، مملکت، مملکت ایران است. اگر ایرانیها از آن صدر تا آن ذیل بخواهند که این مملکتشان این طوری که حالا پیش خودشان هست، و انشاءالله این غائلهها هم ختم میشود، به خیر ختم میشود انشاءالله اگر بخواهید مملکتتان مال خودتان باشد و مال خود این ملت باشد، باید این ملت را به همان گرمیای که هست نگه دارید. و تخیل اینکه ما یا به شرق متمایل باشیم یا به غرب متمایل باشیم، این در ذهنتان اصلاً دیگر وارد نشود. و نگذارید در ذهن کسانی دیگری که با شما تماس دارند یا ملت وارد بشود. اینها را همین طور منسجم نگه دارید. یک ملت [است که] اصلاً نظیر ندارد این. اگر زمان محمدرضا یک جنگی واقع میشد، مثلاً فرض کنید در اهواز واقع میشد، در خراسان برایشان زنها نان میپختند؟! دعا میکردند که - انشاءالله - شکست بخورد. حالا وضع این طوری است. در کجای دنیا شما سراغ دارید یک همچو مطلبی. یک همچو پشتیبانی مردم از حکومت، از ارتش. سراغ نداریم ما جایی در این، نظیر نداشته است این، در تاریخ هم نمیتوانید پیدا بکنید. از بچههای کوچکی که ده تومان دارند میدهند برای ارتشی که آنجا، قوای مسلحهای که آنجا کار میکنند. با آن پیر زن هشتاد سالهای که چند تا تخم مرغ دارد، اینها ارزش دارد. ارزش اینها زیاد است، و ما باید حفظ کنیم این ارزش را. پیروزی مملکت ما برای همین ارزشهاست. این پیروزی قلوب، بالاتر از پیروزی کشور است. از قلوب این طور، این طور فتح قلوب بالاتر از فتح کشورهاست. این را حفظ بکنید. و دائماً در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایی هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند و ما برای آنها باید خدمت بکنیم. (5)
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: عدالتخواهی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول.
محرومان و مستضعفان، حامیان واقعی انقلاب و اسلام
مستمندان و فقرا و دورافتادهها در صف مقدم جامعه هستند، و همینها و همین زاغهنشینان و همین حاشیهنشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند. اینها بودند که از همه چیز خودشان در راه اسلام عزیز در رژیم سابق گذشتند و الآن همه مشغولاند. همینها هستند که الآن در جبههها مشغول به فداکاری هستند، و جوانهای همینهاست که در سرتاسر کشور، داخل و در خارج کشور مشغولاند برای تأیید اسلام. و ملت شریف ایران قدر یک همچو جوانان و قدر یک همچو خانوادههایی که این جوانان را تحویل جامعه دادهاند میداند؛ و عمده این است که در پیشگاه خدای تبارک و تعالی یک درخشندگی خاص این افراد دارند. اگر نبودند این محرومان جامعه که دلبستگی به این دنیا به آن طوری که بالاتریها به خیال خودشان دارند، اگر نبود همت این محرومان و همت این روستائیان و همت این جنوب شهریها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات میتوانستیم مقاومت کنیم. همه اینها از برکات اینهایی هستند که شما به امداد آنها برخاستهاید؛ و آنها لایق این هستند که ما با تواضع به خدمت آنها برویم و برای آنها خدمت کنیم؛ همه ما خدمتگزار آنها باید باشیم. آنها به ما منت دارند که ما را از این قیدی که ابرقدرتها به دست و پای ما بسته بودند نجات دادند. آنها بر کشور ما منت دارند که اسلام عزیز را در این کشور حاکم کردند. ما و شما برای آنها کاری نمیکنیم، آنها ما را رساندند به آنجایی که بتوانیم در مقابل همه قرتها بایستیم و سرفراز باشیم که ما نه در طرف شرق هستیم و نه در طرف غرب هستیم و نه احتیاجی به وابستگی آنها داریم. ما یک ملت مستقل هستیم. یک کشور مستقل آزاد و سرفراز هستیم که تمام ریشههای فساد را کندهایم، یا انشاءالله اگر یک ریشههای پوسیدهای هم مانده است میکنیم و این به برکت همین محرومان است. (1)آفرینندگان و حافظان و مدافعان حماسه 15 خرداد
باید دید این جمعیت کی هستند. اینها که 15 خرداد را به وجود آوردند و آنها که در 15 خرداد، به طوری که مشهور است، پانزده هزار فدایی دادند و آنهایی که پس از 15 خرداد و 15 خردادها و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهای دیگر در میدانها آمدند چه قشری از جمعیت بودند؟ آنهایی که 15 خرداد را به وجود آوردند، آنهایی که دنباله 15 خرداد را تاکنون رساندند، آنهایی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهایی که به خیابانها ریختند و فریاد «الله اکبر» کردند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقی ندارند. الآن کی منحرف دارد میکند مسیر ملت ما را؟ چه گروههایی هستند که ملت ما را از این مسیر میخواهند منحرف کنند؟ چه جمعیتهایی هستند که نهضت اسلامی را میخواهند از اسلامیتش منحرف کنند؟ اینها گروههایی هستند که عدهای از آنها نمیدانند قضایا را، جاهلند؛ و عدهای هستند عالماً عامداً با اسلام مخالفند. آنهایی که جاهلند باید هدایت کرد، باید گفت به آنها کهای آقایان! که خیال میکنید به غیر از اسلام در ایران میتواند چیزی پیش ببرد،ای کسانی که گمان میکنید [قدرتی] غیر اسلام رژیم را ساقط کرده است،ای کسانی که احتمال میدهید که غیر مسلمین و غیر اسلام کس دیگر دخالت داشته است، شما مطالعه کنید، بررسی کنید اشخاصی که در 15 خرداد جان دادند، سنگهای قبرهای آنها را ببینید کی بودند اینها. اگر یک سنگ قبر از این قشرهای دیگر غیر اسلامی پیدا کردید، آنها هم شرکت داشتهاند. اگر در قشرهای اسلامی یک سنگ قبر از آن درجههای بالا پیدا کردید، آنها هم شرکت داشته ولی پیدا نمیکنید. هر چه هست این قشر پایین است، این قشر کشاورز است، این قشر کارگر است، این تاجر مسلم است؛ این کاسب مسلم است؛ این روحانی متعهد است. هرچه هست از این قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اینها بوجود آوردند و به تبع اسلام اینها حفظ کردند؛ و به تبع اسلام اینها نگهداری میکنند. کسانی که گمان میکنند غیر قدرت اسلام میتوانست یک همچو سدی را بشکند در خطا هستند. (2)مردم، حلال مشکلات کشور
آن چیزی که اساس است در این مملکت، هم سیاست اقتضا میکند، هم دیانت اقتضا میکند، هم انصاف و وجدان اقتضا میکند؛ این است که این خدمتگزارهایی که مجانی برای شما دارند خدمت میکنند، و برای حکومت دارند خدمت میکنند، اینها را ارجشان را بدانید. و بدانید که اگر خدای نخواسته این پیوند سست بشود و گسسته بشود. خدای نخواسته کار همان است که اول بود. حال نشود چند وقت دیگر، چند وقت دیگر، از حالا باید این بنیان، محکم باشد، این بنیان را باید همیشه دنبال استحکامش باشید. و این استحکام را هر کدام شما در محلتان عهدهدارش هستید، یعنی یک تکلیف شرعی وجدانی است که شما نگذارید در هر جایی که هستید آن کسانی که در زیر نظر شما وزیر - عرض کنم - حکومت شما هست به مردم بدسلوکی کنند، مردم را بپذیرید برای خودتان، بروید تو مردم، جدا نشوید از مردم. آن وقت این طور بود که مردم را نمیپذیرفتند، جدا بودند از مردم. اگر محمدرضا میخواست از یک راهی برود، چند روز قبلش باید همه آنجا را، خانهها را کنترل کنند تا بتوانند از آنجا عبور کند. این سلطنت نیست که، این ذلت است. اسمش را سلطنت میگذارند.باید جوری باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند. الآن این جورند مردم، این را حفظش کنید. مملکتتان با این ترتیب حفظ خواهد شد. هر روزی برای مملکت مشکل پیدا میشود، حلّالش خود مردم [باشند] الان این مشکلی برای کشور ما پیدا شده، خوب مردم دارند کمک میکنند. حلالش خود این مردم هستند. این پشتیبانیهای عظیمی که مردم میکنند، و آن حضوری که خودشان دارند و خودشان هست. از خودشان میدانند همه چیز را. ارتش را از خودشان میدانند. همه چیز را از خودشان میدانند. این باید حفظ بشود تا حفظ بشویم. تا کشورتان حفظ بشود. و اگر خدای نخواسته، این از دست ما برود، ما بر میگردیم به آن طوری که اول بودیم. و من خوف این را دارم که ما نعمتی را که خدا به ما داده است، و همه اینها از جانب خدای تبارک و تعالی بوده است ما کفران این نعمت را بکنیم، و عنایت خدا از ما منحرف بشود. ما خودمان اسباب این بشویم و ما بدتر از آنکه بودیم بشویم. (3)
حفظ پشتوانه مردمی نظام
این قلبهای صاف پاک مردم را نگه دارید. این کشاورزها و نمیدانم کارگرها و اینها بودند که شما را به استانداری رساندند، و الا شما را استاندار نمیکردند. زمان رضاشاه هیچ کدام شما استاندار بودهاید؟! راه نمیدادند شما را توی ادارات. این مردم بودند که این دولت را به وجود آوردند و این رئیس جمهور را رئیس جمهور کردند. و عرض میکنم این مملکت را برگرداندند از آن حال که یک حاکمی که وارد یک جایی میشد، هزار جور فساد میکرد، حالا آن جور نباشد. ما باید درست توجه داشته باشیم به این مسائل، و خدا را حاضر ببینیم همه جا. در قلوب ما حاضر است، در هر مجلس حاضر است، ما در محضر خدا هستیم. وقتی ما در محضر خدا هستیم، بندگان خدا که عزیز خدا هستند، در محضر خدا ما به آنها اذیت بکنیم؛ این جرم بخشودنی نیست. باید نگه داریم اینها را.اگر بخواهید کشور شما دوباره اسیر نشود و همه چیز را از شما نگیرند و این پنجاه سال اختناقی که بعضی از شماها یادتان هست و ده پانزده سالش را بعضی یادتان هست، همه یادتان هست. آن اختناق دوباره به وجود نیاید. و آن ذلتی که برای همه بود، برای بزرگها بیشتر بود، منتها نمیفهمیدند. اینها این قدر قلبشان ظلمانی شده بود که نمیتوانستند ادراک کنند. من خدا میداند این مطلب هیچ از یادم نمیرود که وقتی دیدم یک کسی که خودش را شاه یک کشوری میداند ما البته هیچ وقت او را نپذیرفته بودیم به اینکه این شاه است، این یک دزدی بود آمده بود اینجا به زور اما یک کسی که به عنوان شاهی، مردم ممالک دیگر شناخته بودند او را، در مقابل نیکسون بود، جانسون گمان میکنم بود. جانسون (4) بود. او آنجا ایستاده بود و او اینجا ایستاده بود. او اصلاً توی صورت او نگاه نکرد. از شأن خودش، عینکش را برداشته بود، چشمش را از آن طرف دوخته بود، این هم مثل یک بچه مکتبی که مقابل آن معلمهای سابق بود نه حالا، معلمهای سابق، این طور ایستاده بود. من خجالت میکشیدم از اینکه، خوب، ما در مملکتمان یک نفر مقامی که عالم او را شناختهاند به اینکه او مثلاً شاه ایران است. او در مقابل یک رئیس جمهور آن طور ذلیل هست. چرا باید باشد؟ برای اینکه میخواهد از آنجا اجازه حکومت بگیرد و اینجا بچاپد. همان کاری که خود آن سلاطین سابق هم میکردند و نخست وزیرهای آن وقت، و - نمیدانم - فرمانفرماهای آن وقت میکردند که به تپول میدادند کشور را، حکومتهای تکهتکه را. همین کار را میخواهد او بکند که آنها اجازه غارت بدهند. بیاید هر کاری بکند آنها هم نگذارند کسی صدایش دربیاید. خوب اگر بخواهید که برنگردد این اوضاع، من چند روز دیگر بیشتر نیستم، اما مملکت، مملکت شماست، مملکت، مملکت ایران است. اگر ایرانیها از آن صدر تا آن ذیل بخواهند که این مملکتشان این طوری که حالا پیش خودشان هست، و انشاءالله این غائلهها هم ختم میشود، به خیر ختم میشود انشاءالله اگر بخواهید مملکتتان مال خودتان باشد و مال خود این ملت باشد، باید این ملت را به همان گرمیای که هست نگه دارید. و تخیل اینکه ما یا به شرق متمایل باشیم یا به غرب متمایل باشیم، این در ذهنتان اصلاً دیگر وارد نشود. و نگذارید در ذهن کسانی دیگری که با شما تماس دارند یا ملت وارد بشود. اینها را همین طور منسجم نگه دارید. یک ملت [است که] اصلاً نظیر ندارد این. اگر زمان محمدرضا یک جنگی واقع میشد، مثلاً فرض کنید در اهواز واقع میشد، در خراسان برایشان زنها نان میپختند؟! دعا میکردند که - انشاءالله - شکست بخورد. حالا وضع این طوری است. در کجای دنیا شما سراغ دارید یک همچو مطلبی. یک همچو پشتیبانی مردم از حکومت، از ارتش. سراغ نداریم ما جایی در این، نظیر نداشته است این، در تاریخ هم نمیتوانید پیدا بکنید. از بچههای کوچکی که ده تومان دارند میدهند برای ارتشی که آنجا، قوای مسلحهای که آنجا کار میکنند. با آن پیر زن هشتاد سالهای که چند تا تخم مرغ دارد، اینها ارزش دارد. ارزش اینها زیاد است، و ما باید حفظ کنیم این ارزش را. پیروزی مملکت ما برای همین ارزشهاست. این پیروزی قلوب، بالاتر از پیروزی کشور است. از قلوب این طور، این طور فتح قلوب بالاتر از فتح کشورهاست. این را حفظ بکنید. و دائماً در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایی هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند و ما برای آنها باید خدمت بکنیم. (5)
پینوشتها:
1. صحیفه امام، ج 17، ص 425-426.
2. همان، ج 8، ص 54-55.
3. همان، ج 13، ص 387-388.
4. لیندون جانسون، رئیس جمهور پیشین امریکا.
5. همان، ج 13، ص 385-387.
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: عدالتخواهی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول.