چالش‌هاي سه‌گانه در امنيت منطقه خزر

عوامل متعددي، پروسه امنيت در خاورماينه را تحت تاثير قرار داده است؛ سلاح‌هاي كشتار جمعي، فرآيند صلح اعراب ـ اسراييل و بنيادگرايي از جمله ‌اين عوامل به شمار مي‌روند. ظهور جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته در منطقه خزر، باعث شد كه خاورميانه يك ساختار جديد امنيتي پيدا كند و‌اين منطقه با گسترش جغرافيايي روبرو شود. پيامد‌اين امر، پيوند ميان امنيت خاورميانه و منطقه خزر بود كه با تكيه بر سه فاكتور، قابل بررسي است؛ تسليحات كشتار جمعي؛ نفوذ اسراييل در منطقه و
چهارشنبه، 29 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چالش‌هاي سه‌گانه در امنيت منطقه خزر
چالش‌هاي سه‌گانه در امنيت منطقه خزر
چالش‌هاي سه‌گانه در امنيت منطقه خزر

نويسنده: مريم السادات اميرشاه ‌كرمي
عوامل متعددي، پروسه امنيت در خاورماينه را تحت تاثير قرار داده است؛ سلاح‌هاي كشتار جمعي، فرآيند صلح اعراب ـ اسراييل و بنيادگرايي از جمله ‌اين عوامل به شمار مي‌روند. ظهور جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته در منطقه خزر، باعث شد كه خاورميانه يك ساختار جديد امنيتي پيدا كند و‌اين منطقه با گسترش جغرافيايي روبرو شود. پيامد‌اين امر، پيوند ميان امنيت خاورميانه و منطقه خزر بود كه با تكيه بر سه فاكتور، قابل بررسي است؛ تسليحات كشتار جمعي؛ نفوذ اسراييل در منطقه و بنيادگرايي اسلامي.

1ـ تسليحات هسته‌اي

انتقال تكنولوژي هسته‌اي، منجر به بحران‌هاي بالقوه اكولوژيك مرتبط با مواد خام هسته‌اي شده و خطرات ذاتي آن منجر به تهديد صلح و ثبات در آسياي مركزي شده است. چنين نگرشي موجب گرايش منطقه به سمت سيستم امنيت جهاني به ويژه در زمينه خلع سلاح هسته‌اي گرديده است. در ‌اين راستا ازبكستان در نوامبر سال 1997 پيشنهاد كرد كه منطقه آزاد تسليحات هسته‌اي (NWFZS) در آسياي مركزي، ‌ايجاد شود كه مورد حمايت ديگر جمهوري‌ها قرار گرفت، اعضاي برجسته سازمان ملل نيز از توسعه چنين نهادي ابراز رضايت كردند، هر چند توسعه، مستلزم گذراندن فرآيندي پيچيده است، اما تشكيل آن كمك بزرگي به ثبات و امنيت منطقه‌اي و جهاني مي‌كند.
به دنبال‌ اين پيشنهاد، اقداماتي از سوي كشورهاي مشترك‌المنافع صورت گرفت؛ صدور بيانيه آلمآتي ( 28 فوريه 1998) بيانيه تاشكند (15 سپتامبر 1997)، و كنفرانس بيشكك (10ـ 9 جولاي 1998) از جمله‌ اين اقدامات است. در بيانيه كنفرانس بيشكك عنوان شده كه شوراي امنيت از توسعه چنين نهادي حمايت مي كند و خواستار توجه به توانمندسازي صلح و امنيت در هر دو سطح منطقه‌اي و جهاني مي باشد. در بيانيه تاشكند، پنج دولت آسياي مركزي، اعلام كردند كه‌ايجاد چنين منطقه‌اي، عنصري ضروري در سياست خارجي آنها به شمار مي‌رود. آنها همچنين خواستار حمايت اعضاي شوراي امنيت از‌ اين ابتكار عمل شدند. مورد ديگر، تاكيد‌اين دولت‌ها بر ضرورت همكاري مؤثر در زمينه بكارگيري انرژي هسته‌اي براي اهداف صلح‌آميز است. آنها خواستار نظارت بر اقدامات انجام شده در راستاي فعاليت‌هاي هسته‌اي به وسيله آژانس‌هاي ويژه سازمان ملل شدند.
مساله ديگر، امنيت روسيه و سياست تسليح هسته‌اي‌اين كشور است كه با منطقه خزر و آسياي مركزي، ارتباط مستقيمي دارد. روسيه پس از فروپاشي شوروي همچنان خواهان باقي ماندن در جايگاه يك قدرت هسته‌اي است.
يكي از دلايل‌ اين خواسته، شرايط اقتصادي ‌اين كشور است كه زير نفوذ استراتژي تسليحات هسته‌اي آن قرار دارد؛ دوم آنكه ملاحظات سياست خارجي روسيه، انگيزه ملي مسكو را براي تداوم سياست هسته‌اي تحريك مي‌كند؛ مساله بعدي نيز به درك پرستيژ و احساس «قدرت برتر بودن» بازمي‌گردد؛ براي روسيه مهم است كه همچنان يك قدرت هسته‌اي برتر قلمداد شود. چهارمين نكته به ساختارهاي تصميم‌گيري روسيه مربوط مي‌شود. در زمينه بكارگيري تسليحات هسته‌اي بيشتر تصميمات از جانب نظاميان اتخاذ مي‌شود. از نظر آنها هر تصميمي مي تواند براي امنيت هسته‌اي آسياي مركزي و غربي مهم باشد و سرانجام پنجمين عامل، پيدايش مفهوم جديد امنيت ملي در تفكرات استراتژيك روسيه است.
سال 1999 ميلادي، دكترين جديد نظامي روسيه تدوين شد. اسناد نشان مي‌دهند، بكارگيري سلاح‌هاي هسته‌اي در‌ اين دكترين، حتي در جنگ‌هاي كوچك يا درگيري‌هاي داخلي ـ كه امنيت روسيه را تهديد مي‌كنند ـ آسان گرفته شده است. اين دكترين امكان استفاده از تسليحات اتمي را در سطح بين الملل و در مقابل بازيگران خارجي نيز موجه نشان مي‌دهد، در حالي كه دكترين نظامي سال 1993 روسيه درباره بكارگيري بالقوه سلاح‌هاي هسته‌اي بود. دكترين جديد، سخن از امكان بكارگيري عمل‌اين سلاح‌ها عليه هر نوع تهاجم ضدروس ـ اعم از شيميايي يا بيولوژيك ـ به ميان آمده است. امكان صدور تسليحات هسته‌اي و تكنولوژي مرتبط با آن از روسيه به خارج موضوع ديگري است كه در دكترين 1999 به آن پرداخته شده است. علاوه بر مسايل صادرات هسته‌اي، امكان قاچاق سلاح‌هاي اتمي از روسيه به ديگر مناطق همسايه شامل آسياي مركزي، اروپاي شرقي و مركزي و خاورميانه و بالكان نيز وجود دارد.
به رغم موافقت نامه‌هايي كه ميان اعضاي «CIS» بسته شده، همكاري ضعيف ميان سازمان سياسي، نتوانسته كارساز باشد. در زمينه مسايل هسته‌اي آسياي مركزي، نقش آمريكا را نيز نبايد ناديده گرفت. همكاري واشنگتن با بلاروس و قزاقستان، براي كنترل و محدود كردن سلاح‌هاي هسته‌اي، مشخصه توسعه امنيت در منطقه خزر است. همچنين برنامه همكاري كاهش تهديد به منظور كنترل مرزها و تعديل مواد هسته‌اي و نظارت بر تكنولوژي اتمي در‌اين راستا است. آمريكا به وسيله برنامه «نان لوگار» (nunn – Lugar) از برنامه هسته‌اي قزاقستان حمايت مي كند.
هند و پاكستان نيز دو همسايه‌اين منطقه هستند كه هنوز پيمان منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي را امضا نكرده‌اند، اما ‌اين سلاح‌ها را در اختيار دارند. هند در تلاش است تا امكانات هسته‌اي خود را با كمك روسيه گسترش دهد. آسياي جنوبي نيز ممكن است، سلاح‌هاي شيميايي و بيولوژيك خود را مانند موشك‌هاي خويش گسترش دهد. در پيش گرفتن سياست صلح‌آميز در آسياي جنوبي به صلح و امنيت و ثبات خاورميانه كمك مي‌كند.

2ـ نفوذ اسراييل در منطقه

اسراييل توجه ويژه‌اي به گسترش مناسبات با دولت‌هاي حوزه خزر دارد. تلاش‌هاي‌اين كشور براي يافتن راههاي نفوذ توسعه رابطه با‌اين كشورها قابل توجه است. به عنوان مثال نتانياهو، نخست وزير وقت اسراييل در سال 1997 گفت: ما دولت قديمي هستيم كه توانستيم استقلال خويش را به دست آوريم و اكنون به عنوان ملت‌هاي مستقل، آرزوي ما تداوم و توسعه كشورهايمان است.‌اين مساله در مورد قزاقستان و تركمنستان نيز صادق است. در 25 مي 1995، نيازف به اسراييل سفر كرد و با وايزمن، رابين و پرز ديدار و در مورد مناسبات دو جانبه اقتصادي گفت‌و‌گو كرد.
اسراييل در پروژه 100 ميليون دلاري ساخت خطوط لوله گاز از تركمنستان به تركيه، مشاركت و سرمايه‌گذاري كرده است. نورسلطان نظربايف نيز در دسامبر 1995 از اسراييل ديدار كرد وي در‌اين ديدار ضمن ملاقات با وزير خارجه وقت اسراييل گفت: ما خواهان گسترش مناسبات سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي با اسراييل هستيم.

3ـ اسلام راديكال

پس از فروپاشي شوروي و ‌ايجاد جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته، نيروهايي در آسياي مركزي به وجود آمدند كه در صدد تشكيل دولت اسلامي بودند، ولي رهبران جمهوري‌ها به دنبال توسعه دموكراسي و اقتصاد بازار آزاد بودند كه ‌اين فرآيند با مناقشه تاجيكستان هم‌زمان شد. در تاجيكستان حزب رستاخيز اسلامي با دولت مخالفت كرد و‌اين مخالفت به جنگ داخلي تبديل شد و اتحاديه اپوزيسيون تاجيكستان شكل گرفت.‌اين اپوزيسيون در سال 1999، موفق شد احزاب مذهبي را در قانون اساسي بگنجاند و آنها را قانوني اعلام كند. ‌اين اقدام بعدها مورد سوءاستفاده برخي احزاب مذهبي قرار گرفت و آنها تلاش كردند تا حاكميت سياسي را به دست گيرند.
تهديد بالقوه بنيادگرايي سبب شده تا برخي تحليلگران غربي، در صدد شناسايي تفاوت ميان مذهب اسلام با جنبش‌هاي بنيادگرا برآيند، اما اغلب به‌اين نتيجه مي‌رسند كه هر دو يك ماهيت دارند. از زمان فروپاشي سيستم كمونيستي، تلاش براي به دست آوردن موجوديت، موضوع مهم و مورد توجه دولت‌هاي منطقه شده است. روسيه، براي جلوگيري از رشد اسلام گرايي در ميان جمهوري‌ها نفوذ چنداني ندارد اما دولت‌هاي غربي، از اين امر نگران هستند. آسياي مركزي در فرآيند ملت‌سازي و تجديد ساختار قرار داد و به لحاظ مجاورت با منطقه خاورميانه و نفوذ بالقوه بر آن، مورد توجه است.
عربستان، فعاليت ويژه‌اي در آسياي ميانه دارد؛ ‌اين كشور در ساخت مساجد، مكاتب مذهبي و تشكيلات اسلامي، سرمايه‌گذاري فراواني كرده و در صدد گسترش و نفوذ‌ايين وهابي در ميان اين جمهوري‌هاست. هر چند مشكل است بپذيريم كه عربستان، راه نفوذ مناسبي در منطقه پيدا كرده است، زيرا در نظر بسياري، جنبش وهابيت با مفاهيم اساسي اسلام فاصله دارد. پاكستان و افغانستان نيز به عنوان دو كشور همسايه منطقه با مسلمانان آسياي مركزي مراوده دارند، اما به نظر مي‌رسد‌، ايران از نفوذ بيشتري بر كشورهاي آسياي ميانه برخوردار باشد. ايران هر چند‌ از كشور عربستان دموكراتيك‌تر است، اما كمتر مورد توجه كشورهاي غربي قرار دارد و از‌اين رو نتوانسته به اهداف اسلام گرايانه خود در منطقه دسترسي يابد.
تركيه مهم ترين بازيگر منطقه است، پيوندهاي تاريخي قومي و فرهنگي آن با كشورهاي آسياي ميانه قابل چشم‌پوشي نيست؛ ‌اين ويژگي‌ها، راه را براي نفوذ تركيه در منطقه باز كرده است. پس از فروپاشي شوروي، تركيه به عنوان مدل توسعه غربي، مورد توجه جمهوري‌ها قرار گرفته و آنها مي‌كوشند، براي غربي شدن هر چه بيشتر به‌اين كشور نزديك شوند هزاران دانشجو از كشورهاي آسياي ميانه در دانشگاههاي تركيه درس مي‌خوانند و 130 مدرسه ترك در‌اين منطقه مستقر شده كه اين نفوذ قابل توجه تركيه، باعث كاهش تهديد بنيادگرايي در آسياي مركزي شده است. با توجه به مباحث مطروحه مي‌توان گفت، جداسازي منطقه خزر از تصوير ژئوپلتيك خاورميانه توسعه يافته، امكان پذير نيست و‌اين حاكي از افزايش پيوند خاورميانه و مناطق شمالي آن است.

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط