زرسالاران یهودی و تمدن جدید غرب

به این ترتیب،توجه من معطوف شد به نقش یهود در ایجاد و گسترش موج بزرگ سیاسی واقتصادی و فرهنگی بزرگی که در غرب شکل گرفت و استعمار اروپایی و سرانجام تمدن جدیدغربی را به ارمغان آورد.متوجه شدم که در یهودیان...
دوشنبه، 4 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زرسالاران یهودی و تمدن جدید غرب
زرسالاران یهودی و تمدن جدید غرب
زرسالاران یهودی و تمدن جدید غرب

مصاحبه با دکتر عبدالله شهبازی

به این ترتیب،توجه من معطوف شد به نقش یهود در ایجاد و گسترش موج بزرگ سیاسی واقتصادی و فرهنگی بزرگی که در غرب شکل گرفت و استعمار اروپایی و سرانجام تمدن جدیدغربی را به ارمغان آورد.متوجه شدم که در یهودیان نیز وضعی مشابه با پارسیان وجود دارد یعنی‏جوامع یهودی در اوایل هزاره اوّل مسیحی و مهاجرت تدریجی آن‏ها از سرزمین کنونی فلسطین‏به بین النهرین از یک سازمان متمرکز و بسیار منسجم و بسته برخوردار بوده‏اند که رهبری آن باخاندان‏های یهودی معین بوده است.این خاندان‏ها همه خود را از نسل حضرت داود علیه السلام‏می‏دانند.در اینجا باید این توضیح را عرض کنم که ما مسلمانان،داوود علیه السلام را پیامبر می‏دانیم ولی‏یهودیان او را پادشاه و نماد قدرت و شوکت دولت یهود می‏دانند.بنابراین،از نظر یهودیان،اعضای این خاندان‏ها،شاهزادگان داوودی هستند و از میان آن‏هاست که رؤسای جامعه‏جهان وطنی یهود بیرون می‏آمد.این رؤسا«رش گلوتا»نام داشتند که من«شاه داوودی»رابه عنوان معادل آن انتخاب کرده‏ام.این رؤسای جوامع یهودی طی قرن‏ها،اقتدار فوق العاده‏ای براتباع خود داشتند و در هر کشوری که مستقر می‏شدند سازمان سیاسی خود را به شکل مخفی‏حفظ می‏کردند و به عنوان«دولت در دولت»عمل می‏نمودند یعنی بر اتباع یهودی خود سلطه‏کامل سیاسی و قضایی داشتند.به این ترتیب،تصویری از یک سازمان مخفی جهان وطنی بسیارمنسجم و فرقه گونه به دست آمد که حدود یک هزار سال قدمت تاریخی دارد و در این دوران‏همیشه شاخه‏های آن در مهمترین مراکز اقتصادی و سیاسی جهان پراکنده بوده است.البته این‏تصویر به آن معنا نیست که برای یهودیان،به عنوان انسان،هیچ نوع استقلال فردی قائل نباشیم.
برعکس،من در تحقیق خود به موارد قابل اعتنایی توجه کرده‏ام که یهودیان علیه این ساختارشورش کرده‏اند و اصولا در برخی مقاطع تاریخی،این ساختار به شدت از فرهنگ‏های غیر یهودی‏(به طور عمده از مسیحیت و اسلام)تأثیر گرفته و گاه متلاشی شده است.پیدایش فرقه قرائی دردوران شکوفایی تمدن اسلامی در بغداد،پیدایش موج مرتدین در اسپانیای مسیحی،روشنفگران یهودی اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا،مهم‏ترین این تحولات دردوران ساختار بسته یهودیت هستند.بنابراین،من در کتاب خود به یهودیان مستقلی ماننداسپینوزا و اعضای خانواده سرشناس یهودی مندلسون و امیل پرر و والتر راتنو و غیره توجه‏جدّی کرده‏ام که بعضی از آنها افراد مثبتی بودند و حتی علیه ساختار بسته حاکم بر جوامع‏یهودی زمان خود مبارزات شدیدی کردند.
پیوند عمیق این الیگارشی یهودی با حکمرانان بزرگ و کوچک اروپا در تعیین سرنوشت‏جهان امروز بسیار مؤثر بود.این پیوند از دوران جنگ‏های صلیبی شکل گرفت که ثروتمندان وصرافان و دسیسه گرایان بزرگ یهودی،که معمولا حاخام‏های بزرگ یهودی نیز بودند،به عنوان‏واسطه و کارگزار مالی و اطلاعاتی فرقه‏های صلیبی،به ویژه فرقه شهسواران معبد،عمل‏می‏کردند.در کتاب خود به طور مستند نقش این یهودیان را در تحریک ایلخانان مغول ایران علیه‏دولت‏های اسلامی مصر و سوریه و به سود صلیبی‏ها نشان داده‏ام.اوج اقتدار این یهودیان دردستگاه ایلخانان ایران در اواخر قرن سیزدهم میلادی و در دوران حکومت ارغون خان مغول‏است که سعد الدوله یهودی وزیر و همه کاره‏اش بود.کمی بعد،در دوران سلطنت غازان خان یک‏طبیب یهودی ساکن همدان در دستگاه ایلخانان قدرت یافت و به وزارت رسید که او را با نام‏خواجه رشید الدین فضل الله همدانی می‏شناسیم.در جریان تحقیق،تصویر بسیار مثبتی که درتاریخنگاری ایران از رشید الدین فضل الله ساخته شده فرو ریخت و او را دسیسه گری مشابه‏سعد الدوله یافتم و متوجه شدم که بسیاری از نکات مثبتی که به وی نسبت داده می‏شودجعلیات صرف و از بیخ و بن دروغ است.مباحث مربوط به نقش یهودیان در دوران ایلخانان ایران‏از بهترین قسمت‏های کار تحقیقی‏ام است که در جلد دوّم زرسالاران منعکس شده است.
این فرقه‏های صلیبی،که در جریان جنگ‏های صلیبی شکل گرفتند و از ساختارنظامی-دینی برخوردار بودند،بعد از پایان جنگ‏های صلیبی فعالیت خود را ادامه دادند و نقش‏بزرگی در پیدایش غرب جدید ایفا کردند.بعد از این که مسلمانان به حکومت صلیبی‏ها در منطقه‏کنونی فلسطین به طور کامل پایان دادند و آن‏ها را از آخرین سنگرشان،قلعه عکا،بیرون کردند،آن‏ها فعالیت خود را ادامه دادند.یکی از فرقه‏های بزرگ صلیبی،به نام شهسواران توتونی‏(آلمانی)،جنگ صلیبی را برای مسیحی کردن اجباری قبایل اسلاو در شمال و شرق اروپا ادامه‏داد که به تأسیس دولت پروس انجامید.یعنی استاد اعظم فرقه شهسواران توتونی پس ازقلع و قمع و امحاء کامل قبایل اسلاو بروسی به عنوان اولین حاکم مسیحی سرزمین‏بروسی‏ها(پروس بعدی)منصوب شد و بعدها جانشینان او شاه پروس شدند.دولت پروس‏به تدریج سایر سرزمین‏های آلمانی نشین را تصرف کرد و سرانجام در سال 1871 موجودیت‏دولت واحد آلمان را اعلام نمود.
بعد از تصرف سرزمین بروسی‏ها،توسعه طلبی فرقه شهسواران توتونی به سمت شرق ادامه‏یافت و سران فرقه فوق می‏خواستند همان بلایی را که بر سر بروسی‏ها آوردند و نسل آنها را کاملااز بین بردند،بر سر روس‏ها بیاورند ولی به دلیل پیوند روس‏ها با مسلمانان موفق نشدند.در آن‏زمان،حاکم نشین‏های کوچک روس تابع دولت بزرگ و مقتدر مسلمانی بودند که قلمرو آن تقریبامنطبق با دولت فعلی روسیه است.این دولت«خانات قبچاق»یا«اردوی زرین»نام داشت وبسیاری از کارگزاران آن ایرانی بودند.روس‏ها با دولت مرکزی قبچاق رابطه بسیار حسنه داشتندو همین حمایت خانات قبچاق بود که سبب شد روس‏ها به رهبری الکساندر نوسکی در جنگی‏بزرگ،تهاجم شهسواران توتونی را دفع کنند و به آن‏ها شکستی سخت وارد نمایند.به این علت‏است که آلکساندر نوسکی به عنوان قهرمان ملی روس‏ها و قدیس کلیسای ارتدکس شناخته‏می‏شود.
بنابراین،به جرأت می‏توان گفت که روس‏ها موجودیت خود را به عنوان یک ملت مدیون‏پیوند با شرق اسلامی هستند و اگر حمایت مسلمانان از ایشان نبود به احتمال زیاد مانندبروسی‏ها از صحنه تاریخ حذف می‏شدند.سرگی آیزنشتین،فیلمساز معروف روس،داستان‏زندگی آلکساندر نوسکی را ساخته است.ولی متأسفانه روس‏های کنونی زیاد تمایل ندارند این‏پیوند میان آلکساندر نوسکی و خانات قبچاق را چنان که در واقع بوده بیان کنند.
فرقه مهم صلیبی دیگر که نقش بزرگی در تاریخ جدید اروپا و جهان ایفا کرد،فرقه شهسواران‏معبد است.سران این فرقه پیوند بسیار نزدیک با سران جوامع یهودی داشتند و به دلیل این‏پیوند،سازمان خود را به یک صرافی و تجارتخانه بزرگ تبدیل کردند و کارشان به فسادکشیده شد.این فرقه بسیار مهم و مورد حمایت پاپ تا بدان حد فاسد و غیر قابل تحمل شد که دراوایل قرن چهاردهم میلادی دو پادشاه خوشنام اروپا،یعنی فیلیپ چهارم فرانسه و ادوارد اول‏انگلستان،به انحلال آن دست زدند و ژاک دموله،استاد اعظم فرقه،در فرانسه اعدام شد.به دلیل‏پیوندهای تاریخی عمیق و عجیبی که میان فرقه شهسواران معبد و زرسالاران یهودی برقرار شده بود،امروزه در طریقت‏های فراماسونری،ژاک دموله مورد احترام فراوان است و از او به عنوان «شهید» و«قدیس»یاد می‏شود.همزمان با انحلال و قلع و قمع فرقه شهسواران معبد،دولت‏های فرانسه وانگلستان،صرافان و رباخواران یهودی مستقر در کشورهای خود را نیز اخراج کردند.بقایای فرقه‏شهسواران معبد به پرتغال گریختند و نام خود را به فرقه شهسواران مسیح تغییر دادند و فعالیت‏خود را در این سرزمین تداوم بخشیدند.از این دوران است که در شبه جزیره ایبری جنگ صلیبی‏در جبهه‏ای جدید اوج می‏گیرد و آن علیه مسلمانان اندلس است.در این موج خشن و خونین‏‏ضد اسلامی،که سرانجام در سال‏1492به سقوط دولت غرناطه به عنوان آخرین دولت مسلمان‏اندلس انجامید،هم اعضای فرقه شهسواران مسیح و هم زرسالاران یهودی نقش‏بسیار مؤثرداشتند.
در کتب تاریخی،مطالب فراوانی درباره«هنری دریانورد»به عنوان بنیانگذار اکتشافات‏دریایی غرب خوانده‏ایم.ظاهر قضیه،که به ما القاء می‏شود،این است که گویا این شاهزاده‏پرتغالی به دریانوردی و دانش جغرافیا و اکتشافات بسیار علاقمند بود و به دلیل علاقه وسرمایه‏گذاری او اولین سفرهای دریایی اکتشافی اروپاییان آغاز شد که بعدها به تأسیس‏امپراتوری‏های استعماری غربی در سراسر جهان انجامید.ولی تنها با کار تخصصی و سخت‏می‏توان فهمید که این«هنری دریانورد»اصلا دریانورد نبوده و هیچگاه به سفرها و اکتشافات دریایی نرفته(این لقبی است که بعدها مورخین انگلیسی به او دادند)،در زندگی فردی شخص‏بسیار هرزه و آلوده‏ای بوده،و مهمتر از همه این که وی در بخش مهمی از قرن پانزدهم میلادی به‏مدت چهل سال در مقام استاد اعظمی فرقه شهسواران مسیح جای داشته است.به عبارت دیگر،هنری دریانورد مهم‏ترین استاد اعظم فرقه شهسواران معبد پس از اعدام ژاک دموله است و باپول اعضای ثروتمند این فرقه،نه دولت پرتغال،است که او دربار خود را به مرکز فعالیت‏ماجراجویان دریایی تبدیل کرد و به بهانه جهاد صلیبی برای مسیحی کردن«کفار»تهاجم دریایی‏به سرزمین‏های اسلامی شمال آفریقا را طراحی نمود.این فعالیت پس از فتح غرناطه(1492)وپایان دادن به حضور اسلام در غرب اروپا،با سفرهای کریسفت کلمب و واسکو داگاما ادامه یافت.
کلمب قاره آمریکا را کشف کرد و گاما اولین امپراتوری استعماری غرب جدید در مشرق زمین راتأسیس نمود.تمامی این اقدامات به بهانه تداوم جنگ صلیبی برای مسیحی کردن«کفار»(یعنی‏مسلمانان)و با پول و سرمایه زرسالاران یهودی و فرقه‏های صلیبی،به ویژه شهسواران مسیح(که‏همان فرقه شهسواران معبد است)،انجام می‏شد.می‏دانیم پرچم پرتغالی‏ها در لشکرکشی‏های‏دریایی‏شان به آفریقا و شرق،پرچم سفیدی است که بر آن نقش صلیب سرخ درج شده است.این‏همان پرچم شهسواران معبد در زمان جنگ‏های صلیبی در شرق مدیترانه است.
دو نمونه شهسواران توتونی و شهسواران معبد که عرض کردم،نشان می‏دهد که آرمان‏ها وفرقه‏های صلیبی چه نقش بزرگی در ایجاد غرب جدید داشته‏اند.متأسفانه،ما به تبعیت ازتاریخنگاری رسمی غرب،عادت کرده‏ایم که همیشه درباره نقش«رنسانس»و«روشنگری»ء«انقلاب صنعتی»و غیره و غیره در پیدایش تمدن جدید غرب سخن بگوئیم.یعنی همان‏طور که‏مکتب خاصی در تاریخنگاری جدید غرب به ما القاء کرده است،پیدایش تمدن جدید غرب رایک فرآیند فرهنگی می‏دانیم که در آن عنصر عقلانیت و دانش و شکوفایی فرهنگ و دانش و هنر‏نقش اصلی را داشت.همه واقعیت این نیست و نقش تعصبات دینی،که حتی تا قرن نوزدهم درقالب اموزه‏های صلیبی تجلی می‏یافت،در پیدایش غرب جدید بسیار عظیم بوده است و در واقع‏نقش تعیین کننده داشته است.این نکته‏ای است که ما از آن غافلیم.در این فرآیند زرسالاران‏یهودی به عنوان واسطه میان اروپای غربی و سرزمین‏های اسلامی نقش بسیار مهمی داشتند که‏به نظر من تعمدا تمامی ابعاد ان را معرفی نمی‏کنند.
یعنی در واقع می‏شود گفت که تاریخنگاری غرب یک نگاه خاص وجهت‏دار را القاء می‏کند؟
ببنید،من از کل تاریخنگاری غرب صحبت نمی‏کنم بلکه اصطلاح تاریخنگاری رسمی غرب‏را به کار می‏برم.اصولا بر تاریخنگاری جدید دنیای غرب یک مکتب خاص غلبه دارد که آن راتاریخنگاری رسمی غرب نامیده‏ام.یعنی ان نوع نگاه به تاریخ که مورد تأیید و حمایت کانون‏های‏حاکمه و قدرتمند دنیای غرب است و در مدارس و دانشگاه‏ها هم تدریس می‏شود و بخش مهمی‏از تاریخنگاری آکادمیک را شرح می‏دهد.ولی این همه تاریخنگاری غرب نیست.تحقیقاتی که‏این مکتب رسمی را کاملا بی‏اعتبار می‏کند فراوان است و خوشبختانه دنیای پژوهشی غرب رااین نظر بسیار غنی است.ولی ما عادت کرده‏ایم که همیشه روایت‏های رسمی و درسی رابیاموزیم و این مایه تأسف فراوان است.

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط