آداب مشترک در همه ي عبادات از منظر امام خميني رحمت الله عليه(1)

يکي از آداب قلبيه در عبادات و وظايف باطنيه ي سالک طريق آخرت، توجه به عزّ ربوبيّت و ذل عبوديت است؛ وآن يکي از منازل مهمه ي سالک است؛ که قوت سلوک هر کس به مقدار قوت اين نظر است، بلکه کمال و نقص انسانيت تابع کمال و نقص اين امر است. و هر چه نظر انيت و انانيت و خودبيني و خودخواهي در انسان غالب باشد، از کمال انسانيت دور و از مقام قرب ربوبيت مهجور است.
سه‌شنبه، 5 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آداب مشترک در همه ي عبادات  از منظر امام خميني رحمت الله عليه(1)
آداب مشترک در همه ي عبادات (1) از منظر امام خميني رحمت الله عليه
آداب مشترک در همه ي عبادات  از منظر امام خميني رحمت الله عليه(1)

توجه به عزت ربوبيت و ذلت عبوديت

يکي از آداب قلبيه در عبادات و وظايف باطنيه ي سالک طريق آخرت، توجه به عزّ ربوبيّت و ذل عبوديت است؛ وآن يکي از منازل مهمه ي سالک است؛ که قوت سلوک هر کس به مقدار قوت اين نظر است، بلکه کمال و نقص انسانيت تابع کمال و نقص اين امر است. و هر چه نظر انيت و انانيت و خودبيني و خودخواهي در انسان غالب باشد، از کمال انسانيت دور و از مقام قرب ربوبيت مهجور است.
و حجاب خودبيني و خودپرستي از جميع حجب ضخيم تر و ظلماني تر است، و خرق اين حجاب از تمام حجب مشکل تر و خرق همه ي حجب را مقدمه است، بلکه مفتاح مفاتيح غيب و شهادت و باب الابواب عروج به کمال روحانيت، خرق اين حجاب است.
تا انسان را نظر به خويشتن و کمال متوهم خود است، از جمال مطلق و کمال صرف محجوب و مهجور است؛ و اول شرط سلوک الي الله خروج از اين منزل است، بلکه ميزان در رياضت حق و باطل همين است.
پس هر سالک که با قدم انانيّت و خودبيني و در حجاب انّيّت و خودخواهي طيّ منزل سلوک کند،رياضتش باطل و سلوکش الي الله نيست، بلکه الي النفس است:
«مادر بتها بت نفس شما است»(1)
سالک الي الله را ضرور است که به مقام ذلّ خود پي برد و نصب العين او ذلت عبوديت و عزت ربوبيت باشد. و هر چه اين نظر قوت گيرد، عبادت روحاني تر شود و روح عبادت قوي تر شود، تا اگر به دستگيري حقّ و اولياي کمل عليهم السلام توانست به حقيقت عبوديت و کنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحه اي در مي يابد.

خشوع

يکي از اموري که از براي سالک در جميع عبادات، خصوصاً نماز- که سرآمد همه ي عبادات است و مقام جامعيت دارد- لازم است، خشوع است . و حقيقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حبّ يا خوف. و آن حاصل شود از ادراک عظمت سطوت و هيبت جمال و جلال. و تفصيل اين اجمال آن است که قلوب اهل سلوک به حسب جبلّت و فطرت مختلف است.
پاره اي از قلوب، عشقي و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به جمال محبوب هستند؛ و چون در سلوک ادراک ظلّ جميل يا مشاهده ي اصل جمال کنند، عظمت مختفيه در سرّ جمال آنها را محو کند و از خود بيخود نمايد. چون در هر جمالي جلالي مختفي و در هر جلالي جمالي مستور است پس، هيبت و عظمت و سطوت جمال، آنها را فرو گيرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براي آنها دست دهد. و اين حالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود، و پس از تمکين حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطراب حاصل از غفلت و سطوت، مبدل به انس و سکينه شود و حالت طمأنينه دست دهد؛ چنانچه حالت قلب خليل الرحمن عليه السلام چنين بوده.
و پاره اي از قلوب، خوفي و از مظاهر جلالند. آنها هميشه ادراک عظمت و کبريا و جلال کنند و خشوع آنها خوفي باشد؛ و تجليات اسماء قهريه و جلاليه بر قلوب آنها شود؛ چنانچه حضرت يحيي- علي نبينا و آله و عليه السلام- چنين بوده. پس خشوع، گاهي ممزوج با حب است و گاهي ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبي وحشتي و در هر خوفي حبي است.
و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با اين حال از نور مشاهدات محروميم، ناچار بايد در صدد تحصيل خشوع از طريق علم يا ايمان برآييم. (قد افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون)(2). خشوع در نماز را از حدود و علائم ايمان قرار داده؛ پس هر کس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ي ذات مقدس حق از زمره ي اهل ايمان خارج است. و نمازهاي ماها که مشفوع با خشوع نيست از نقصان ايمان يا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غير از ايمان است. از اين جهت اين علمي که به حق و اسماء و صفات او و ساير معارف الهيه در ما پيدا مي شود غير از ايمان است.
شيطان به شهادت ذات مقدس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلک کافر است؛ (خلقني من نار و خلقته من طين)(3) گويد، پس حق تعالي و خالقيت او را مقر است؛ (انظرني الي يوم يبعثون)(4) گويد، پس معاد را معتقد است؛ علم به کتب و رسل و ملائکه دارد، با اين وصف خداوند او را کافر خطاب کرده و از زمره ي مؤمنين خارج فرموده.
پس اهل علم و ايمان از هم متمازند، هر اهل علمي اهل ايمان نيست. پس بايد، پس از سلوک علمي خود را در سلک مؤمنين داخل کند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق- جلت عظمته- را به قلب برساند تا قلب حاشع شود، و الا مجرد علم، خشوع نمي آورد؛ چنانچه مي بينيد در خودتان که با اعتقاد به مبدأ و اعتقاد به عظمت و جلال حق، قلب شما خاشع نيست.
سالک طريق آخرت- خصوصاً با قدم معراج صلوتي- لازم است قلب خود را با نور علم و ايمان خاشع کند و اين رقيقه ي الهيه و بارقه ي رحمانيه را در قلب، هر اندازه مککن است متمکن نمايد بلکه بتواند در تمام نماز حفظ اين حالت را بنمايد. و حالت تمکن و استقرار در اول امر گرچه براي امثال ماها قدري صعب و مشکل است ولي با قدري ممارست و ارتياض قلب امري است بسي ممکن.
عزيزيم! تحصيل کمال و زاد آخرت، طلب وجديت مي خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جديت در راه آن سزاوارتر است؛ البته معراج قرب الهي و مقام تقرب جوار رب العزة با اين حال سستي و فتور و سهل انکاري دست ندهد؛ مردانه بايد قيام کرد تا به مطلوب رسيد.
شما که ايمان به آخرت داريد، و آن نشئه را نسبت به اين نشئه طرف قياس نمي دانيد چه در جانب سعادت و کمال يا در جانب شقاوت و وبال.
چه که در ان نشئه ي عالم ابدي دائمي است که موت و فناناپذير است، سعيدش در راحت و عزت و نعمت هميشه ايست آنهم راحتي که در اين عالم شبيه ندارد، عزت و سلطنتي الهي که در اين نشئه نظير ندارد، نعمتهايي که در متخليه کسي خطور ننموده است.
و همين طور در جانب شقاوت آن که عذاب و نقمت و وبالش در اين عالم نظير و مثل ندارد، و راه وصول به سعادت، اطاعت رب العزة است. و در بين اطاعات و عبادات هيچ يک به مرتبه ي اين نماز که معجوني است جامع الهي که متکفل سعادت بشر است و قبولي آن موجب قبولي جميع اعمال است نمي باشد، پس بايد در طلب آن جديت تام نماييد و از کوشش مضايقه نکنيد و در راه آن تحمل مشاق نماييد، با آنکه مشقت هم ندارد.
بلکه اگر چندي مواظبت کنيد و انس قلبي حاصل شود، در همين عالم از مناجات با حق لذت ها مي بريد که با هيچ يک از لذات اين عالم طرف نسبت نيست؛ چنانچه از مطالعه ي احوال اهل مناجات با حق، اين مطلب روشن شود.

طمأنينه

و از آداب مهمه ي قلبيه ي عبادات، خصوصاً عبادات ذکريه، طمأنينه است. و آن عبارت است از آن که شخص سالک، عبادت را از روي سکونت قلب و اطمينان خاطر به جا آورد؛ زيرا که اگر عبادت را با حال اضطراب قلب و تزلزل به جا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثاري از عبادت در ملکوت قلب حاصل نشود و حقيقت عبادت صورت باطنيه قلب نگردد.
و يکي از نکات تکرار عبادات و تکثار اذکار و اوراد آن است که قلب را از آنها تأثيري حاصل آيد و انفعالي رخ دهد تا کم کم حقيقت ذکر و عبادت، تشکيل باطن ذات سالک را دهد و قلبش با روح عبادت متحد گردد. و تا قلب را اطمينان و سکونت و طمأنينه و وقار نبود، اذکار و نسک را در آن تأثيري نيست و از حدّ ظاهر و ملک بدن، به ملکوت باطن نفس سرايت ننمايد و حظوظ قلبي از حقيقت عبادت ادا نشود، و اين خود از مطالب واضحه است که محتاج به بيان نيست و با اندک تأمل معلوم شود.
و اگر عبادتي چنين باشد که قلب را از آن به هيچ وجه خبري نبود و از آن آثاري در باطن پيدا نشود، در عوالم ديگر بمحفوظ نماند و از نشئه ي ملک به نشئه ي ملکوت بالا نرود؛ و ممکن است در وقت شدائد مرض موت، و سکرات هولناک موت و اهوال و مصيبات پس از موت، خداي نخواسته صورت آن بکلي از صفحه ي قلب محو و نابود شود و انسان با دست خالي در پيشگاه مقدس حق برود.
مثلاً اگر کسي ذکر شريف «لا اله الا الله، محمد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم» را با سکونت قلب و اطيمنان دل بگويد و قلب را به اين ذکر شريف تعليم دهد، کم کم زبان قلب گويا شود و زبان ظاهر، تابع زبان قلب شود و اول قلب ذاکر گردد و پس از آن لسان. و اشاره به اين معني فرموده، جناب صادق عليه السلام به حسب روايت مصباح الشريعة، قال:
«فاجعل قلبک قبلة للسانک، لا تحرکه الا باشارة القلب و موافقة العقل و رضي الايمان».(5)
در اول امر که زبان قلب گويا نشده، سالک راه آخرت بايد آن را تعليم دهد و با طمأنينه و سکونت، ذکر را به آن القا کند؛ همين که زبان قلب باز شد، قلب قبله ي لسان و ساير اعضا شود، [و] با ذکر آن همه ي مملکت وجود انساني ذاکر گردد.
و اما اگر اين ذکر شريف را بي سکونت قلب و طمأنينه ي آن و با عجله و اضطراب و اختلال حواس گفت، از آن در قلب اثري حاصل نشود و از حدّ زبان و گوش حيواني ظاهري به باطن و سمع انساني نرسد و حقيقت آن در باطن قلب محقق نشود و صورت کماليه ي قلب نگردد که ممکن الزوال نباشد.
پس، اگر اهوال و شدائدي دست دهد، خصوصاً مثل اهوال و سکرات موت و شدائد نزع روح انساني، بکلي آن ذکر را فراموش کند و از صفحه ي دل آن ذکر شريف محو شود، بلکه اسم حق تعالي و رسول ختمي صلي الله عليه و آله و سلم و دين شريف اسلام و کتاب مقدس الهي و ائمه ي هدي عليهم السلام و ساير معارف را که به قلب نرسانده فراموش کند و در وقت سؤال قبر جوابي نتواند دهد؛ تلقين را نيز به حال او فايده اي نباشد؛ زيرا که در خود از حقيقت ربوبيّت و رسالت و ديگر معارف اثري نمي بيند؛ و آنچه به لقلقه ي لسان گفته بود و در قلب صورت نگرفته بود از خاطرش محو شود و او را نصيبي از شهادت به ربوبيت و رسالت و ديگر معارف نخواهد بود.
در حديث است که «کسي که قرآن را در جواني بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود».(6) و نکته ي آن، آن است که در جواني اشتغال قلب و کدورت آن کمتر است، از اين جهت قلب از آن بيشتر و زودتر متأثر شود و اثر آن نيز بيشتر باقي ماند.
و در حديث شريف است که «هيچ چيز پيش خداي تعالي محبوب تر نيست از عملي که مداومت بر آن شود، گرچه آن عمل کم باشد».(7)، و شايد نکته ي بزرگ آن، آن باشد که عمل، صورت باطنيه قلب شود؛ چنانچه ذکر شد.

محافظت عبادت از تصرف شيطان

يکي از مهمات آداب قلبيه ي نماز و ساير عبادات که از امهات آداب قلبيه است و قيام به آن از عظائم امور و مشکلات دقايق است، محافظت آن است از تصرفات شيطاني؛ و شايد آيه ي شريفه که فرمايد در وصف مؤمنين: (الذين هم علي صلواتهم يحافظون)(8) اشاره به جميع مراتب حفظ باشد که يکي از آن مراتب، بلکه اهم مراتب آن، حفظ از تصرف شيطان است.
و خلوص از تصرف شيطان، که مقدمه ي اخلاص است، به حقيقت حاصل نشود مگر آن که سالک در سلوکش خداخواه شود و خودخواهي و خودپرستي را، که منشأ تمام مفاسد و ام الامراض باطن است، زير پا نهد.

پی نوشت:

1- مادر بتها بت نفس شماست زانکه آن بت مار و اين بت اژدهاست (مولوي)
2- همانا رستگار شدند مؤمناني که در نمازشان خاضع اند. سوره ي مؤمنون(23): آيات 1و2.
3- مرا از آتش و او را از گل آفريده اي . سوره ي اعراف (7)، آيه ي 12.
4- مرا تا روزي که برانگيخته شوند مهلت ده. سوره ي اعراف(7): آيه ي 14.
5- قلب خود را قبله ي زبانت قرار ده؛ جز با اشاره ي قلب و موافقت عقل و رضاي ايمان زبان مجنبان. مصباح الشريعة، باب 5(في الذکر) . مستدرک الوسائل، کتاب الصلوة، ابواب الذکر، باب النوادر، حديث2.
6- اصول کافي، ج4، ص405، کتاب فضل القرآن، باب فضل حامل القرآن، حديث 4.
7- اصول کافي، ج3، ص137، کتاب الايمان والکفر، باب الاقتصاد في العبادة، حديث 2.
8- آنان که بر نمازهايشان محافظت دارند. سوره ي معارج (710) آيه ي 34؛ سوره ي مؤمنون(23)، آيه ي 9.

منبع: کتاب آداب باطني و اسرار معنوي نماز

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط