![بازارهای موقت بازارهای موقت](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/16042.jpg)
![بازارهای موقت بازارهای موقت](/userfiles/Article/1395/12/1/16042.jpg)
برگردان: سعید اربابشیرانی
بازارهای موقت، شامل است بر: بازارهای روز، که امروزه در شهرهای اروپایی، هر روز در محلهای برپا میشود؛ بازارهای هفتگی، که کشاورزان هفتهای یکبار ترتیب میدهند و محصولات و دامهای خود را برای فروش به بازار ده یا منطقه میآورند؛ بازارهای فصلی، که سه ماه یک بار یا بیشتر و بعضاً سالی یک یا دوبار تشکیل میشود؛ بازارهای نمایشگاهی نوین، نوعی بازار مکاره است که اکنون ابعادی سخت گسترده و جهانی پیدا کرده است و در کشورهای اسلامی، از جمله ایران و ترکیه برپا میشود. این بازار، نخستین بار در 1900 در آلمان برپا شد و مشهورترین آنها در فرانسه (پاریس و لیون)، بلژیک (بروکسل)، آلمان (لایپزیک)، و ایتالیا (میلان) برگزار میشود. این بازارها فصلی نو در تاریخ اقتصادی کشورها گشودهاند، اما به هیچ روی پیوندی با گذشته و حال جهان اسلام ندارند. یکی از محققان، از بازارهای مکاره بینالمللی در فاصلهی قرون پنجم تا ششم میلادی ذکری مبهم دارد که سند و مرجع آن را نداده است. در گذشته بازارهای مکاره بینالمللی، ملّی، و محلی نیز وجود داشت که تاریخ تشکیل و خصوصیات هر یک از آنها در تقویمها معلوم و مشخص بود. در بعضی از این بازارها همه نوع جنس معامله میشد و در برخی دیگر محصولات و کالاهای مشخصی در معرض خرید و روش قرار میگرفت. یکی از بازارهای مهم بینالمللی بازار فروش اسب در ترکستان بود و دیگری بازار الاغ در خوزستان؛ ولی جالبترین آنها «بازار گربههای بُراق» بود که همه ساله در اردبیل تشکیل میشد.در این بازار علاقهمندان به گربههای زیبا، گربهی مورد علاقهی خود و زیباترین گربههای جهان را میدیدند. (1)
بازارهای روستایی در ایران و افغانستان
بازارهای هفتگی. این بازارها از ویژگیهای «جوامع روستایی» در کشورهای روبه رشد است. (2) بازارهای هفتگی در نواحی روستایی پرجمعیت، مانند ساحل جنوبی دریای خزر و بخشهایی از آذربایجان و کوهپایههای شمالی هندوکش در افغانستان، وجود دارد. در فلات خشک مرکزی ایران، در واحههای از هم دور افتاده که جمعیت آنها اندک است، چنین بازارهایی یا نادر است یا اصلاً وجود ندارد. در این نواحی آنطور که بونین (3) با استناد به شهر یزد شرح داده است، بخشهای بزرگتر یا عمده بر مناطق کوچکتر مسلط است؛ از اینرو فعالیتهای تجاری و صنعتی در بازار مراکز اصلی انجام میشود. اما در افغانستان به دلیل نبودن چنین سلطهای، بازارهای هفتگی رونق دارد. شبکهی بازارهای هفتگی در مناطق مختلف ایران و افغانستان از نظر وسعت، قدمت، و ترتیبات زمانی و مکانی با یکدیگر متفاوت است.پابرجاترین بازارهای هفتگی در سواحل جنوبی دریای خزر و به ویژه در دشت مرکزی گیلان تشکیل میشود. (4) در این منطقه تشکیل بازار هفتگی، سنتی بسیار کهن است. لاماز (5) سهشنبه بازار [پنجشنبه بازار (6)] معروف گَسکَر بخش حومهی شهرستان صومعهسرا را وصف کرده و گفته است که این بازار جمعیت کثیری را جلب میکرد. فریزر (7) از بازارهای تولو (تولِم)، کَشمه (کَسما)، و تره گورم (طاهر گوراب) که هنوز هم موجود است، دیدن کرده و خاطرنشان ساخته که تولو بازار یکی از نقاط متعدد گیلان است که بعضی از روزهای هفته در آنها بازار برپا میشود و در آن روز دهقانان از روستاهای مجاور در بازار گرد میآیند. در روزهای دیگر، فقط کپرها و آلونکهای خالی به چشم میخورد. فهرستی که ملگونوف و نیم قرن بعد رابینو (8) فراهم کردهاند دالّ بر وجود شبکهای از بازارهاست که کمی متراکمتر از شبکهی امروزی است. (9) از 1294 ش تا 1352 ش تعداد این بازارها از 47 به 36 رسیده است. این کاهش احتمالاً ناشی از امکانات وسیع حمل و نقل و نفوذ رو به تزاید مراکز ثابتِ دادو ستد در شهرهای عمده است. در واقع مدتهاست که بازارهای هفتگی در رشت و لاهیجان برپا نمیشود، ولی هنوز در سایر شهرها دایر است و اگر در بخش جنوبی مصب سفیدرود، فومنات، امتداد ساحل طالش، چند بازار تعطیل شده، در عوض بازارهای جدیدی در هِندخاله و زِیده در اواخر دههی 1340 ش به وجود آمده که مؤید پویایی این نهاد اجتماعی - اقتصادی است.
بازارهای گیلان معمولاً هفتهای یک روز و در پرجمعیتترین بخش مصب مرکزی هفتهای دو روز برپا میشود. روز بازارها، با گستردن بساط، فروشندگان دورهگرد فعال میشوند. فروشندگان غالباً گیلکاند، ولی طالشیها و ترکهای خلخالی نیز در گیلان غربی دیده میشوند. (10)
بازارهای گیلان، از جنبهی اقتصادی نقش اجتماعی نیز دارند: دهقانان فقط برای خرید و فروش به این بازارها نمیآیند، بلکه تبادل اطلاعات، ملاقات خویشاوندان و دوستان، یافتن همسر، تماشای فروشندگان زبانباز یا صرفاً لذت بردن از فضای زنده و پرجنبوجوش بازار، بخشی از تأثیرات اجتماعی این بازارهاست.
مازندران هم بازارهای هفتگی دارد (11) ولی فاصلهی آنها از یکدیگر زیاد است. علت فاصلهی زیاد، ظاهراً نفوذ قوی شهر تهران در آنجاست که باعث شده گروه کوچک و منسجمی از بازارهای اطراف تنکابن، از شبکهی منظم مازندران مرکزی، جدا و دور شود. (12) اطلاعات موجود دربارهی تاریخچهی این بازارها، در مقایسه با گیلان، کمتر است؛ رابینو فقط به وجود سه بازار هفتگی، در میربازار (جنوب بابلسر) و بارفروش (بابل) و علیآباد (قایمشهر) اشاره میکند. در شرق این منطقه، بازارهای بندر ترکمن (قبلاً بندرشاه) و آققلعه (پهلوی دژ) به ترتیب روزهای دوشنبه و پنجشنبه میعادگاه ترکمنهای جعفربای است. در هر دو محل، فروشندگان دورهگرد گاریهای خود را در اطراف دکانهای چوبی مستقر میکنند. بازار در بندر ترکمن، با راستهی دکههای مخصوص خرید و فروش پشم و قالی و خرید و فروش دام، از اهمیتی ویژه برخوردار است. (13)
در دشتهای اطراف رود آجی چای (تلخهرود) سفلی، در بخش غربی آذربایجان، به رغم فاصلهی کمی که با تبریز دارد، هنوز دو دوره از بازارهای هفتگی فعالیت دارند، حال آنکه بازارهای دیگری که در شرق این ناحیه به سمت بستانآباد برپا میشد، با احداث راه تهران - تبریز و افزایش جاذبهی تجاری مرکز آذربایجان، رو به افول گذاشت. (14)
بازار هفتگی در نقاط دیگر ایران بسیار نادر و کمابیش منحصر به کالای خاص است. برای نمونه، بازار خرید و فروش حیوانات در شهرهایی که بازار دایم دارند، در روزهای معینی برپا میشود؛ مانند یکشنبه بازار سلماس و شنبه بازار کرمان. (15) برخی از روستاهای بزرگ واقع در شرق اردبیل نیز بازاری دو هفتگی برای خرید و فروش حیوانات دارند. (16) پنجشنبه بازارِ فعالِ شهرِ کوچک میناب نیز مرکز دادوستد کالاهای ماهیگیران تنگهی هرمز و میوهها و سبزیجات کشاورزان واحههای ساحلی خلیجفارس است. (17)
در افغانستان، (18) تضاد شدیدی میان نیمهی شمالی و نیمهی جنوبی کشور مشهود است. تراکم بیشتر بازارهای هفتگی در شمال افغانستان متناسب با قدمت آنهاست. برنز (19) بازارهای هفتگی را در ترکستانِ افغانستان و امیرنشینهای خیوه و بخارا در مجاورت آن، رسمی پابرجا میداند، حال آنکه در کابل مانند هند، با «روز بازار» آشنایی نبود. حدود اوایل قرن چهاردهم، در شمال افغانستان بیش از بیست بازار هفتگی - بیشتر آنها دو روز در هفته - برپا میشده است، ولی در جنوب فقط یک بازار به نام جمعه بازار سبزوار (شندند کنونی) بوده است. (20)
بازارهای کنونی شمال افغانستان را به سه گروه میتوان تقسیم کرد. از مرکز به سمت شرق، به پیروی از نظام تجاری شهرهای بزرگی چون تاشقُرغان، قُندوز، و مَزارشریف، بازارها روزهای دوشنبه و پنجشنبه تشکیل میشود. این همزمانی مانع از پراکندگی فروشندگان است و دلالت بر تجزیهی این منطقهی نسبتاً پرجمعیت به واحدهای کوچک و بالنسبه خودمختار است. تنها مورد استثنا جمعه بازار در دو شهر صنعتی پلخُمری و بَغلان است. در شمال غربی افغانستان نیز تمام بازارها، به پیروی از نظام بازارهای غلات و حبوبات و دامها در هرات، روزهای یکشنبه و چهارشنبه برپا میشود. در منطقهی اطراف میمنه نیز بازارهای هفتگی در روزهای مختلف، به شکل منظم و پیوسته به یکدیگر، تشکیل میشود.
نظام چرخهای دیگری از بازارهای هفتگی اخیراً در پنجشیر (شمال کابل) تشکیل شده است، ولی در تمام قسمتهای دیگر افغانستان شرقی و جنوبی شبکهی بازارهای هفتگی به وضعی نسبتاً ابتدایی باقی مانده است. بازارهای معدودی که در این منطقه وجود دارد، همگی روزهای جمعه در اطراف جلالآباد و سمت غربی قندهار به صورت انفرادی یا گروهی تشکیل میشود.
در ایران و افغانستان بازارهای سالانه نیز وجود دارد، ولی اطلاعات موجود دربارهی آنها بدان اندازه نیست که بر مبنای آن بتوان اظهارنظر کلی کرد. بازارهای سالانه مانند حسنرضا بازار در پایان تابستان در جویبار نزدیک قایمشهر و بازار جشنماه در شیرگاه مازندران، اوایل مردادماه، برگزار میشود. (21) بازارهای نوروزی مزارشریف و حضرت امام صاحب، که در قرن سیزدهم گاهی تا دو ماه به طول میانجامید، (22) معمولاً وابسته به اعیاد مذهبی یا ملّی و اهمیت اجتماعی آنها بیش از اهمیت اقتصادیشان است.
بازارهای فصلی
اهمیت فراوان زندگی شبانی ایجاب میکرده که بازارهای موقت در مراتع گلهداران ایجاد شود. ولی برخلاف آسیای صغیر (آناطولی) که بازارهای موسمی در سرتاسر رشته جبال پونتیک به چشم میخورد، این بازارها در ایران و افغانستان جز چند منطقهی البرز غربی و منطقهی بختیاری و کوههای مرکزی افغانستان وجود ندارد. تعداد کم این بازارها بازتابی است از بار سنگین شهرها در شبکهی تجارتی: در بسیاری از مناطق شبانی، غیر از بازارهای شهری و فروشندگان دورهگرد و چوبدارها، که غالباً شهریاند، شکل دیگری از فروشندگی وجود ندارد. برای مثال، شاهسونهای چادرنشین در فصل ییلاق در کوه سبلان برای خرید به بازارهای اردبیل، سراب و مشکینشهر میروند، حال آنکه شهرهایی که تولید کنندهی پنیر هستند برای تهیهی شیر در محل، به قشلاق آنها دردشت مغان میروند. (23)به همین ترتیب، ترکاشوندها و یاریمُتغلوها در فصل ییلاق در الوندکوه به بازار همدان (اهلرز)، و قشقاییها و دیگر چادرنشینان فارس به بازار شیراز میآیند.
جالبترین نمونهی بازارهای فصلی، بازارهای چادرنشینان افغانستان مرکزی است که فردیناند بررسی کرده است. (24) در سه بازار فصلی در گُماب (تلفظ محلی: گومَئو)، اَبُل، و چَراس، در ولایت غور، در تابستان 1339 ش، در هر یک به ترتیب بیش از 300، نزدیک به 150، و حدود 60 چادر برپا میشد؛ در هر سه بازار به خرید و فروش دام میپرداختند، هزاران گوسفند دست به دست میشد، و انواع کالاها در دکههای متعدد به فروش میرسید. این بازارها نیاز اهالی محلی یعنی، فیروزکوهیها، تاجیکهای گماب، چَراس، تیمنیهای اَبُل، و دُرّانیهای غربی یا افغانهای چادرنشین (دُرانی شده) را که در ناحیهی آیماق ییلاق کردهاند، برآورده میکند. فروشندگان که تقریباً از چادرنشینان شرق افغانستان و به ویژه احمدزاییهای ناحیهی گَردیز - خوست هستند، از آنجا به صورت کاروان حرکت میکنند و سرراهشان در هَزارجات بازارهایی کوتاه مدت برپا میکنند. این بازارها نتیجهی اتصال گسترش مرتعهای پشتونها تا کوههای مرکزی افغانستان و گسترش تجاری پشتونهای شرقی است. فروشندگان چادرنشین نخست تحت سرپرستی رهبری به نام «میر» بازاری متشکل از یک چادر در هزارجات کرمان برپا ساختند. حدود 1310 ش بازارهای کرمان از رونق افتاد و به تدریج در غرب، در نواحی دور دست کوهستانی رو به گسترش گذاشت، ولی بیم آن هست که این بازارها نیز با رفت و آمد کاروانها از میان برود.
بازارهای تابستانی طالش در ناحیهی کوهستانی البرز (25) قدمت بیشتری دارد و متکی به زندگی شبانی - بومی ریشهدارتری است. این بازارها از نظر محل برپایی و ساختار با یکدیگر تفاوت دارند. بازارهای واقع در طالش مرکزی در دهکدهها و اتراقگاههای ییلاقی ادغام شدهاند؛ حال آنکه در جنوب، بازارهای شهرک ماسوله، (26) در تابستان، نیازهای نواحی طارم علیا و خلخال را نیز برآورده میکند؛ به طوری که این بازارها به صورت مراکز کوچک و مجزای داد و ستد درآمده است. بخش اعظم فروشندگان در بازارهای تابستانی، اهالی دهکدههایِ اردبیل و خلخال هستند.
در سایر مناطق، به جای بازارهای موسمی واقعی، بازارهایی مانند ماسوله که فعالیت آنها فصل به فصل است، وجود دارد. برای مثال، بازارهای کوچک آسیابر و دیلمان و کِلیشُم و اُمام در جنوب شرقی گیلان، فقط در تابستان، که به جمعیت مراتع اطراف افزوده میشود، به اوج فعالیت خود میرسند. (27) در دههی 1340 ش برای بختیاریها چندین بازار در زاگرس مرکزی تشکیل شده است. این بازارها در لالی، ایذه (زمان قشلاق)، اَردَل، و چِلگِرد (دورهی ییلاق) است.
پینوشتها
1.مظاهری، ص 300.
2. بری، ص 93.
3. ص 182 - 185.
4. تورپ، 1978؛ همو، 1979؛ بازن، 1980، ج 2، ص 152 - 156.
5.ص 363.
6. دایرةالمعارف فارسی، ذیل «گسکرات».
7.ص 225 - 226.
8.ص 64 - 65.
9. تورپ، 1979، ص 96.
10. برای وصف تفصیلی عبدلی، از شنبه بازار ماسال گذشته ر.ک. ص 74 - 87.
11. تامسن، 1976.
12. تامسن، 1981، ص 264-265.
13.برومبرژه، اطلاع خصوصی به نگارنده.
14.نظریان، اطلاع خصوصی به نگارنده.
15.تورپ، ص 83.
16. بازن، 1980، ج 2، ص 159.
17.ب. رحمانی، اطلاع خصوصی به نگارنده.
18. گروتسباخ، 1976؛ همو، 1979.
19.ج 3، ص 8.
20. گروتسباخ، 1979، ص 20 - 21.
21. عبدلی، ص 64.
22. گروتسباخ، ص 15.
23. شوایتسر، ص 98 - 100، 129.
24. 1962؛ همو، 1978، نیز ر.ک. ینچ (Jentsch)، ص 169.
25. بازن، 1977، ص 210 - 211.
26. بازن، 1980، ج 2، ص 162 - 167.
27. بازن، برومبرژه، ص 94.
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمهی سعید اربابشیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل