نویسندگان:
میشل بونهاین و ویلیام فلور
برگردان: سعید اربابشیرانی
میشل بونهاین و ویلیام فلور
برگردان: سعید اربابشیرانی
بازار ایرانی مجموعهی واحد و مستقلی از دکانها، تیمچهها، کاروانسراها، میدانها، بناهای مذهبی، حمامها، و دیگر مکانهای عمومی است. این مرکز تجاری سنتی معمولاً دارای طاق ضربی آجری است. روزنهایی که در طاق آجری تعبیه شده نور و جریان هوا را تأمین میکند، و بلندی سقف، فضای بازار را در فصل گرما خنک میسازد. خردهفروشان و صنعتگران در دکانهای کوچک یک طبقهای، به عرض سه تا چهارمتر، به تفکیک حرفهی خود، در راستههای مجزّا مستقر هستند. در بازار، خانهی مسکونی وجود ندارد، از اینرو مجموعهی اصلی بازار را میتوان به هنگام شب، در تعطیلات یا اعتصابات بست. بازارهای ایران قیصریّه هم دارند؛ معمولاً در دکانهای قیصریه کالاهای قیمتی میفروشند؛ از اینرو در دو انتهای قیصریه درهای بزرگی هست که میتوان آنها را قفل کرد. بازارِ شهرهای کوچک، چندصد دکان یا کمتر و بازارِ شهرهای بزرگ چند هزار دکان دارند.
خان یا سرا جزء لاینفکّ بازار است. تاجران عمده در مجموعههای دو طبقهای مستقر هستند که گرداگرد حیاط بنا شده است؛ معمولاً طبقهی تحتانی به انبار کالا و در مواردی به کسبه یا صنعتگران جزء، و طبقهی فوقانی به دفتر کار تجّار اختصاص دارد. مدخل کاروانسراها در قسمتهای اصلی بازار قرار دارد و سراهای مسقّف و کوچک (تیمچه)، با دکانهای کوچک در کنار کاروانسراهای بزرگ ساخته شده است. در این میان کالاها، پیاپی توسط باربران از میان جمعیّت حمل میشود. در بازار، مسجد، مدرسهی علوم دینی، مقبره، و مستغلات وقفی فراوانی وجود دارد. مسجد جامع شهر در کنار یا بخشی از بازار است؛ شکل بازارهای ایران، بیشتر خطی (طولی) است. راستههای اصلی به صورت رشتهای واحد و متصل به هم، و متفرعات آن در دو سوی محور اصلی قرار دارد. بازارهای کرمانشاه، کاشان و شیراز و بخشهای عمدهای از بازارهای اصفهان و تهران از این الگو پیروی کرده است. بازارهای شهرهای کوچک نیز چنین است. سایر بازارهای ایران، بیشتر به شکلِ مستطیل و مشتمل بر چندین راستهی اصلی موازی با هم است که با راستههای کوچکتری به هم متصل شده است. بهترین نمونهی این نوع، بازار تبریز است.
بخش اعظم بازارهای مسقّف از راستههای طولانی با طاقهای قوسی تشکیل شده است. در برخی از جاها طاقهای گنبدی، طاق و تویزههای زیبا، گاه با سکُنج و شبکههای نورگیر و تزیینات دیگر بوده است. بسیاری از گنبدها و دالانها با طرحهای هندسی آجری تزیین شده و سقف بیشتر گذرگاهها با گچ پوشیده شده است. در بازار معمولاً تزیینات کاشیکاری یا معرّقکاری دیده نمیشود؛ مگر در سردرِ مساجد یا دیگر بناهای مذهبی. قیصریهی اصفهان، بازار نو در شیراز، و بازار خان ولی در یزد نمونههای عالی معماری بازار است.
«بازارچه» در بیشتر محلههای قدیمی شهرهای ایران دیده میشود؛ بازارچهها با تعداد کمی دکان، احتیاجات روزمرهی مردم را برآورده میکند. آنها معمولاً مسقف و در محل تقاطع کوچههای اصلی محلّه واقعاند. در دهههای اخیر تعداد آنها بسیار کم شده است.
الف) بازارهای روستایی
در دوران قبل از اسلام، بازارهای هفتگی و بازارهای مکاره برپا میشد. برای نمونه، در طَوایِس، یکی از قصبات بخارا، هر سال به مدت ده روز در ماه تیر بازار مکارهای تشکیل میشد. «رسم آن بازار چنان بوده است که هر چه آخِریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب، همه بدین بازار فروختندی. و بازار رد کردن امکان و سامان نبودی و هیچ شرط نپذیرفتی. نه فروشنده و نه خرنده را. و هر سالی بدین بازار ده هزار کس بیش حاضر آمدی از بازرگانان و اصحاب حوایج، چنان که از فرغانه و چاچ و جایهای دیگر بیامدندی و با منفعت بسیار بازگشتندی». (1) در وَرَخشا (فَرَخشا)، قصبهی دیگری از بخارا، نیز هر دو ماه یک بار بازاری تشکیل میشد: «و این دِه را هر پانزده روزی بازار است. و چون بازار، آخرینِ سال باشد، بیست روز بازار کنند. و بیست و یکم (روز) نوروز کنند، و آن را نوروز کشاورزان گویند. و کشاورزان بخارا از آن حساب (را) نگه دارند، و بر آن اعتبار کنند». (2) بازارها در اوایل دورهی اسلامی در ایام معینی برپا میشد، مانند سهشنبه بازار شرق بغداد. در عَسکر مُکرَم (خوزستان) نیز جمعه بازاری برپا میشد. (3) بازارهای مکاره غالباً به نام ماهی که در آن برپا میشد، معروف بود. این بازارها روستایی بود و خصلت محلی داشت؛ البته برای سوداگران شهری نیز منفعت داشت. بازارهای روستایی تداوم خود را در تاریخ ایران تا امروز حفظ کرده است. نقش بازارهای روستایی از بسیاری جهات شبیه بازارهای شهری است. مطالعات تفصیلی، به ویژه در نواحی شمال ایران نشان داده که بازار در روستاهای ایران علاوه بر جنبهی اقتصادی، نقش فرهنگی و اجتماعی نیز داشته است. چنانکه ملاقات مردم با یکدیگر، تبادل اخبار و اطلاعات، انتخاب همسر، تفریح، اجرای مسابقات (مانند کشتی)، بزرگداشت رویدادهای مهم تاریخی، حل و فصل اختلافات، و جمعآوری مالیاتها نیز همه و همه در بازارها صورت میگرفت. (4)ب) بازارهای شهری
در حوزهی فرهنگی ایران، بازار شهر به مثابهی بخش مرکزی تجارت است. بازار، نهادی اجتماعی و مشتمل بر عناصر دینی، تجاری، سیاسی، و اجتماعی بوده و هست. این نهاد، مرکز اصلی ملاقات، تجارت، و دادوستد در زندگی شهری است؛ از اینرو نقش بازار را باید با زمینهی آن، یعنی شهر، بررسی کرد. در ایران، شهر، مرکزی سیاسی، تجاری، فرهنگی، و دینی است. بازار سهم بسیار مهمّی در تحقق این نقش داشته و در حقیقت بازتابی از ویژگیهای مهم اسلامی است. در این بازار فعالیتهای مختلفی صورت میگیرد؛ از جمله: تولید، کلیفروشی، خرده فروشی، دستفروشی، دورهگردی، صرّافی، دادوستد داخلی و خارجی، سکونت موقت، و فعالیتهای دینی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. مرکز تولیدکالا، در بازار و کاروانسراها بود، و تولید و فروش کلی و جزئی همه در یک محل صورت میگرفت. تخصص اقتصادی را کالا تعیین میکرد نه شیوهی تولید. فروش کالا به شکلی نامنظم در دست صنفها بود. صنفها، مانند گروههای دیگر، از نظر اقتصادی زیر نفوذ اعضای ثروتمند صنف و بازرگانان عمدهفروشی بودند که بر سایر فعالیتهای اقتصادی تسلط داشتند. قدرت سرمایهگذاری این افراد سبب شده بود که تولید، به ویژه تولید منسوجات، علاوه بر بازار در نواحی مسکونی شهر و روستا صورت بگیرد.علاوه بر دکهها و حجرههای ثابت، افراد دورهگرد نیز به فروش کالا یا عرضهی خدمات مشغول بودند. این افراد در حال گشت یا در محلی ثابت در فضای باز بودند (مانند سلمانیها و دستفروشان). بعضی از دست فروشان و خردهفروشان کارگزاران همان قدرتهای اقتصادی بودند که منابع مالی صنعتگران و سوداگران را نیز تأمین میکردند؛ محل کسب و کار آنها در محدودهی دکانهای همان افراد بود. (5)
بازار، مرکز مالی شهر نیز بود. برای سرمایهگذاری در معاملات بازار، علاوه بر مستغلات و آثار هنری گرانبها، از پول نیز استفاده میشد. از این رو حکّام و اشراف ایران، خواه با ساختن و خریدن کاروانسرا و دکان و خواه با مشارکت در معاملاتِ بازرگانی، مبالغ هنگفتی سرمایهگذاری میکردند. برای نمونه، سلطان محمود غزنوی بازار بزرگ و پردرآمدی در بلخ ساخت. (6) عضدالدوله دیلمی در کاروانسرایی سرمایهگذاری کرد که بازده بسیار سودآوری داشت. (7) بسیاری از اشراف، پنهانی با تجارِ عمدهفروشی که نفوذ و قدرت فراوانی در بخش تجارت داشتند، شریک بودند. این نفوذ معلول قدرت اقتصادی و مناسبات سیاسی ایشان با بزرگان بود. بزرگان نیز هرگاه به پول نیازمند میشدند بیدرنگ از بازرگانان و صرافان وام میگرفتند. پول با نرخ ماهانه و هفتگی و حتی روزانه وام داده میشد؛ بدین ترتیب هر کس که وجه اضافی در اختیار داشت آن را به صراف یا بازرگان آشنای خود قرض میداد؛ نقش صرافان سرمایهگذار دارای اهمیت خاص بود، زیرا تقریباً تمام معاملات پولی در ایران عملاً از طریق آنها انجام میشد. از آنجا که اقتصاد ایران مبتنی بر کشاورزی بود، سلفخری منبع مهم دیگر سرمایه را تشکیل میداد. پیشپرداختها عمدتاً برای محصولات جنسی، مانند گندم، برنج، ابریشم، پنبه، و پشم بود. سازماندهی و سرمایهگذاری در تولید منسوجات، و پس از 1287 در قالیبافی در نواحی روستایی، از دیگر فعالیتهای مهم بازار بود. از آنجا که دهقانان، فاقد سرمایه یا دارای سرمایهی اندک بودند، ناگزیر برای تمام کردن قالیهای نیمه تمام خود مجبور بودند از فروشندگان شهری یا دورهگرد پیش پرداخت بگیرند. (8)
نفوذی که بازار در نواحی روستایی داشت فراتر از تأمین سرمایه و سازماندهی کشاورزی بود. فعالیت بسیاری از اصناف، مانند نانوایان و قصابان و بقالان، برای رفع نیازهای اساسی جمعیت شهری بود. این فعالیتها اعم از ذخیره و آمادهسازی سادهی محصولات کشاورزی و توزیع کود و تولید وسایل و ابزار کشاورزی بود. سوداگران، بخش عظیمی از کالاها و خدمات مورد نیاز دهقانان و دامداران را نیز تولید و تأمین میکردند. بنابراین نوسان درآمد این گروه از بازاریان، متکی به درآمد روستاییان (به ویژه سطح تولید کشاورزی) بود، نه درآمد جمعیت شهری. (9)
سهم بازار در تجارت منطقهای و بینالمللی جنبهی دیگری از نقش اقتصادی آن بود. هر شهر و نواحی تابع آن محصولاتی داشت که علاوه بر رفع نیازهای داخلی به دیگر نواحی ایران یا دنیا صادر میشد. در مقابل، کالاهایی که در ایران تولید نمیشد ولی خواستار داشت، از کشورهای دیگر به ایران وارد میشد. بازرگانان عمده فروش، با طرفهای تجاری و اعتباری خود، در سازماندهی و تأمین منابع مالیِ این نوع دادوستد نقش اساسی داشتند. مرکز این عملیات در قیصریه و دیگر سراهای مهم بود. این فعالیتها غالباً به ورود تجّار بیگانهای منجر میشد که به استقرار دایمی یا منظم در بازار علاقمند بودند. تجّار بیگانه، مانند هندیها، عربها، ترکها، یونانیها، ایتالیاییها، و بسیاری ملیتهای دیگر، از آغاز فعالیت تجاری خود با ایران، پیدرپی به ایران رفت و آمد داشتند. شرکت هند شرقی هلند و شرکت هند شرقی انگلیس، از اوایل قرن یازدهم نمایندگانی به ایران اعزام کردند که هر کدام مدتی طولانی در شهرهای مختلف ایران زندگی میکردند. گزارشهای بایگانی شدهی این نمایندگان، حاوی اطلاعات سودمندی است. این افراد مانند سایر تجّار در کاروانسرایی در بازار اصفهان مستقر بودند و به داد و ستد با همکاران ایرانی خود میپرداختند. (10)
بازاریها در بازار زندگی نمیکردند زیرا بازار فاقد محل مسکونی بود. ولی کاروانسراها علاوه بر نقشی که در تولید و دادوستد داشت، مسافرخانه نیز بود؛ مسافران یا بازرگانان غریب در این کاروانسراها سکونت میکردند. «بازار» و «جشن» غالباً مترادف بوده است؛ بیرونی (11) در قرن چهارم به جشنهایی در قم (عید بیست و دوم یا بادروز) و اصفهان (کُزَین یا کُژَین) اشاره کرده است. همانطور که اکنون هم میتوان در بسیاری از بازارها دید، مبالغ هنگفتی برای مطبوع ساختن محیطهای کار صرف میشد. برای مثال، اعضای صنف رنگرزان قَدَک اصفهان در راستههایی کار میکردند که سقفهای گنبدی مرتفع و 136 دکان دو طبقه داشت. دکانها جادار، تمیز، و مطبوع بودند. نیمکت برای نشستن، محل خواب تابستانی و زمستانی، حوض، استخر، چاه، آب انبار، و وسایل رنگ کردن و قصّاری (گازُری) فراهم بود. در قرن سیزدهم بسیاری از مقامات حکومتی و بازرگانی که با ریشسفیدان بازار آشنایی یا دادوستد داشتند، برای استراحت روزانهی خود به این دکانها میرفتند. (12)
خویشاوندی در بازار اهمیتی ویژه داشت و ازدواج داخلی در بازار معمول و مرجّح بود؛ از اینرو بازار به صورت واحدِ خویشاوندی گستردهای درآمده بود. (13) میزان ازدواجهای داخلی در میان بازاریها از هر گروه دیگر بیشتر بود. جنبهی اجتماعی بازار به ویژه در صفوف نماز جماعت بازاریان در مسجدهایی که تعداد آنها در بازار فراوان است، متجلی بود. رویدادهای اجتماعی یاد شده، جز چند مورد، محدود به یک صنف نبود، بلکه همهی اصناف را شامل میشد؛ در واقع بازاری بودن بیش از صنفی بودن اهمیت داشت. (14)
جامعهی بازاریان علاوه بر نماز جماعت روزانه، در جلسات هفتگی هیئت مذهبی نیز شرکت میکردند. میزبانی این جلسات، هر هفته، به عهدهی یکی از تجّار بود. بازاریان به مناسبت عزاداری محرّم، هر سال، مراسم ویژهای برپا میداشتند. سینه زنی و تعزیه از جملهی این مراسم بود. بازاریها (گاهی چند صنف) دسته راه میانداختند و با بیرقهای خاصِ عزاداری در مراسم ماه محرم شرکت میکردند. بازاریها بدینمنظور عَلَمهای ویژهای داشتند که مانند بازار کاشان تا زمان حاضر، در بازار از آن نگهداری میکردهاند. جلسات هفتگی هیئت مذهبی فقط برای عزاداری نبود، بلکه فرصت خوبی برای ملاقات، بحث و گفتگو دربارهی مسائل اقتصادی و سیاسی، یا ترتیب دادن ازدواج هم بود. اخبار و اطلاعات و شایعات بازار از طریق گفتگوهای افراد و شرکت آنها در همین هیئتهای مذهبی منتشر میشد. (15) در تأیید گفتهی ویرت (16) مبنی بر وجود بازارهایی خاصِ زایران در شهرهای مقدسی چون قم و مشهد، نه تنها سندی در دست نیست، بلکه شواهدی خلاف این گفته را به طور مثال در مشهد ثابت میکند. (17)
پینوشتها
1. نرشخی، ص 18.
2. نرشخی، ص 25.
3. متس، ص 452؛ لسترنج، ص 255.
4. خسروی، ص 20 - 29.
5. نجمی، ص 94؛ مستوفی، ج 1، ص 159 - 162.
6. باسورث، ص 140.
7. متس، ص 452؛ لسترنج، ص 266.
8. برای قرن سیزدهم ر.ک. فلور: 1979، لمبتن، ص 121- 120.
9. تحویلدار، ص 107؛ اهلرز، 1983.
10. متس، فصل 26؛ باربارو و کنتارینی، ص 127؛ فلور، 1979؛ نرشخی، ص 18.
11. ص 228.
12. تحویلدار، ص 93.
13. تائیس، ص 199.
14. فلور، 1984.
15. تائیس، ص 202.
16. ص 299.
17. پانینی آلبرتی، ص 7 به بعد.
پروشانی، ایرج و دیگران؛ (1389)، بازار در تمدن اسلامی، ترجمهی سعید اربابشیرانی، تهران، نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل