حج چيست؟ حاجى كيست؟
در برنامه تربيتى و تهذيبى «حج»، پيوند تاريخ و جغرافياىِ هستى را شاهديم. به همين دليل، «حج»، همانند روزه، به جاى يك ماه، بايد در چند روز خاص و زمان هاى تعيين شده انجام پذيرد.(1)
«حج»، متفاوت از نماز و روزه، فقط در مناطقى مشخص، در سرزمينى مقدس، در ميعادگاه توحيد، در حريم امن و آرامشگه تاريخ انجام مى گيرد.
«حج»، تطهير وجود در اقيانوس هستى است، شرك ستيزى و وحدت جويى است، پالايش وجود و شست و شوى جان و روان در باران رحمت خداوندى است.
«حج»، گسستن همه زنجيرهاى وابستگى، رها شدن از انانيت ها و تشخيص ها و تمرين و تجربه زندگى توحيدى است.
«نماز» و «روزه» براى همه ايمان آورندگان خداجو و رهروان طريق حق، امرى است لازم، اما انجام «حج»، بيش از همه بر افراد متمكّن واجب است. در نظام الهى، هركس كه امكان حضور در همايش عظيم حج را داشته باشد و بتواند از عهده انجام برنامه ها و هزينه هاى آن در نهايت سادگى برآيد، مكلف به عزيمت به خانه امن و هجرت از خويشتن خويش به سوى خالق منّان است.
واقع امر اين است كه همواره كسانى كه از تموّل و تمكّن بيشترى در زندگى شخصى و اجتماعى برخوردارند، بيش از ديگران در معرض آسيب پذيرى هاى رفتارى و كژ روى هاى اجتماعى قرار مى گيرند.
به كلامى ديگر، اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، مى تواند زمينه اى براى تمرّد و طغيان شود. انسان متمكّن بيش از ديگران تكليف دارد.(2)آن كس كه از نعمت هاى الهى نصيب بيشترى دارد، از قدرت بدنى، ظرفيت فكرى و امكانات اقتصادى فوق العاده اى
برخوردار است، بدون ترديد مى بايست احساس مسؤوليت بيشترى كند و همواره با تهذيب نفس و صفاى درون، در ايفاى رسالت هاى فردى و اجتماعى توفيقات افزون ترى كسب نمايد.
از اين رو «حج» امرى واجب بر انسان هاى متمكن است تا مبادا اين تمكّن و برخوردارى، در زندگى اجتماعى براى آنان مايه تشخّص و تفاخر، خودنمايى و برترى طلبى، تمرّد و طغيان گرى باشد. و «حج» برنامه جامعى است براى زدودن همه آفات شخصيتى و ايمن شدن در برابر محرك هاى شيطانى. اگر به ديده تأمل بر سير مناسك و اعمال «حج» و احكام آن، از آغاز تا پايان بنگريم، به نيكى در مى يابيم كه «حج»، پالايش نفس از همه آسيب هاى روانى و كژ روى هاى اجتماعى و پردازش و پديدآورىِ شخصيتى است قابل اعتماد، مصون از هر فساد، متواضع و آرام، غالب و حاكم بر كشش هاى نفسانى و محرّك هاى اجتماعى، بى نياز از آزمندى ها، فزون خواهى ها و به دور از نشانه هاى خودنمايى و برترى جويى و عبدى است صالح و آزاده، حليم و امين در خانه و اجتماع، و «حاجى» چنين است.
ازاين رو، كسى كه به سفر عرشىِ «حج» مى انديشد، احساس مى كند كه به دنياى ديگرى عزيمت مى كند و مى بايد از وابستگى هاى دنيوى رها شود، از دغدغه هاى خاطر، نگرانى ها و اضطرابات حاصل از پيوندهاى اجتماعى و تعامل و دادوستدهاى بين فردى آزاد گردد تا با دلى آرام و قلبى مطمئن راحلِ ديار توحيد شود. لذا نزد اين و آن مى رود و از خويشان و ياران، همسايگان و همشهريان و همكاران و همقطاران، حلاليت مى طلبد و از رفتار ناخوشايندى كه احتمالاً با برخى از آنان در شرايط و موقعيت خاصى داشته و از غيبتى كه نموده است، عذرخواهى مى كند و با اين كار، كدورت ها و غبارها را مى شويد.
اگر تموّل و تمكّن با تزكيه و تهذيب همراه نباشد، مى تواند زمينه اى براى تمرّد و طغيان شود.
همچنين تلاش مى كند قبل از سفر، همه ديون شرعى و قانونى خود را بپردازد و تصوير روشنى از وضع مالى و تسويه حساب ها و تعهّدات اخلاقى و اجتماعى خود ترسيم نمايد و به خانواده و وصىّ خود ارائه كند; چراكه «حج» سفرى نيست كه بى توجه به وضعيت گذشته و حال و غافل از حلال ها و حرام ها، رضامندى ها و نارضايتى هاى اين و آن بتواند عبادتى مقبول باشد و «حاجى» صفتى نيست كه به
آسانى زينت بخش شخصيت هر مسافر سرزمين وحى گردد. «حاجى» شدن; يعنى متّصف شدن به همه فضيلت هاى اخلاقى و ارزش هاى انسانى و مصون بودن از همه رذيلت هاى اخلاقى و رها شدن از اسارت هاى نفسانى.
براى اتصاف به صفت «حاجى» و دست يابى به چنين مقام والايى، بايد زحمت ها كشيد و رنج ها متحمّل شد. از خود به درآمد و با خدا يكى شد. ناخالصى هاى وجود را در آتش عشق سوزاند و مصفّا شد. دل را از هرآنچه غير حق است، خالى كرد و بذرهاى محبت محبوب را در آن نشاند. جسم و جان را در درياى رحمت پروردگار، تغسيل و تطهير كرد. لباس نشان را از تن به در آورد و با تن پوشى از «سفيدى» بى نشان شد.(3) در برابر همه وسوسه ها و تمايلات درونى و كشش هاى نفسانى، عافيت جويى ها و راحت طلبى ها ايستادگى كرد و با ايمان استوار و توكّل راسخ، نيتى خالص و
انگيزه اى مقدس، لحظه اى از تلاش(4) در عرصه هاى صدق و صفا و مروّت و ايثار غافل نماند.(5)
اگر به حقيقت به «حج» آمده اى و مى خواهى به منزلت و مقام «حاجى» مفتخر شوى و نشان عزّت ارزشى را درون سينه ات جاى دهى، مى بايد تمرين و تجربه ديگرى را آغاز كنى.
تو خود نيك مى دانى كه } بَلِ الاِْنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ{(6) و ديگران نيز مى دانند و همه روان شناسان و روان درمانگران نيز بيان مى دارند كه اساسى ترين آسيب هاى شخصى و مهم ترين آفات اخلاقى و مستعدترين زمينه هاى كژ روى و انحرافات رفتارى انسان در همه زمان ها و مكان ها، ريشه در برخى ويژگى ها و عقده هاى روانى و عدم مهار بعضى از تمايلات نفسانى دارد.
و خداوند منّان، صورت گر شاكله آدمى و عليم بر همه قوانين حاكم بر نفسانيات و ويژگى ها و نيازهاى فطرىِ انسان، مى خواهد كه انسان متمكّن در فرايند «حاجى شدن» در يك ابتلا و امتحان عظيم، خانه دل را زير و بم كند و بر همه كشش هاى درون و محرك هاى بيرون و آسيب هاى رشد و تعالى شخصيت چيره و حاكم شود.
از همين روست كه در طريق «حاجى شدن» ومصونيت يافتن از آسيب پذيرى هاى روانى و اجتماعى، انسان بايد آنگاه كه لباس بى نشان احرام بر تن مى كند و تيرگى ها را زدوده، با سپيدى همراه مى شود، مقابله و مبارزه با آفت هاى شخصيت متعادل و متعالى را تمرين و تجربه كند، آنكه مى خواهد «حاجى» شود، بايد:
ـ از خودبينى و خودآرايى پرهيز كند.(7)
ـ از راحت طلبى و عافيت جويى به دور باشد.(8)
ـ از خود آزارى و ديگرآزارى اجتناب ورزد.(9)
ـ از انديشه تخريب و تهاجم و پرخاشگرى آزاد باشد.(10)
ـ از خود ارضايى و غليان هوس ها و كشش هاى جنسى رها باشد.(11)
ـ از تفاخر و برترى طلبى و خودبزرگ بينى مبرّا باشد.(12)
ـ از زبان و رفتار تظاهر و تزوير و تحقير و توهين جدا باشد.(13)
چرا كه غالب بودن اين ويژگى ها در زندگى فردى و اجتماعى، اصلى ترين آفات رشد و اساسى ترين آسيب هاى شخصيت انسان است.
و «حاجى» كسى است كه با تمرين وافى در وادى زدودن آفات رشد و استيلا بر كشش هاى نفسانى و محرك هاى اجتماعى و تجربه برادرى و برابرى، صفا و پاكى، مروت و ايثار، زندگى هدفمند و خدا محور، ستيز با شياطين سركش نفس و دشمن معنويت، انزجار و تبرّى جستن از مشركان و ظالمان و طاغيان عصر، آماده قربانى كردن عزيزترين هستى خويش مى گردد.
«قربانى كردن»، مرحله اى با شكوه از فرايند پرعظمت «حج» است.
اكنون كه مى خواهى «حاجى» شوى و به مقام والاى ابراهيمى نايل گردى، در صف مناديان راستين لا إِلهَ إلاَّ الله قرار گيرى و از سويداى دل لبّيك حق گويى، تو نيز بايد به نشانه توفيق در پالايش وجود و غلبه بر همه كشش هاى نفسانى و محرك هاى روانى و اجتماعى، صيقل دادن جسم و جان و اخلاص و يكتاپرستى، «اسماعيلت» را قربانى كن; كه ابراهيم چنين كرد.
عزيزترين هستى ابراهيم(عليه السلام) ، در پايان يك عمر انتظار و يك قرن تلاش و رنج و محنت، فرزندى دلبند و پسرى زيباروى و نيكوسيرت بود كه او در صحنه امتحان، به
رغم همه دلبستگى ها، آماده شد تا ريشه ها و رگه هاى وابستگى را قطع كند كه ندا آمد: اى ابراهيم، تو پيروزى، به جاى اسماعيلت،
گوسفندى قربانى كن.
طَبق اخلاص بگذار، هرچه و هركه باشد: سرمايه ات، فرزندانت، همسرت، مقامت، آبرويت، شغلت، شهرتت، فزون خواهى ات، خودكامگى ات و... .
حال تو كه مى خواهى «حاجى» شوى و به برترين منزلت و مقام در جامعه مسلمانان نايل شوى(14) و عزّت اسلامى نصيبت گردد، به اسماعيلت بينديش، خالصانه و مخلصانه تأمل كن.
آرى، اسماعيل خود را، هرآنچه هست، در هيئت گوسفندى و شترى، در مسلخ عشق و ايثار قربانى كن.
اكنون با توفيق در اين آزمون سترگ، به سان بندگان ناب خدا، آرام دل و سبك بال(15) چون پروانه، براى ايفاى نقشى تازه و رسالتى نو، گام در سرزمين خود نِه و به ميان جمع مردمان خويش بازگرد.
اكنون رفتار و منش تو، به گونه اى است كه گويا تولّدى دوباره يافته اى و قلبت براى خدا مى تپد و بس. جز حق نمى گويى، جز حق نمى جويى و جز به صراط حق گام نمى گذارى و همه مردم از كوچك و بزرگ و زن و مرد انتظار دارند و دوست مى دارند كه همه ارزش هاى والاى قرآنى و الگوى متعالى شخصيت اسلامى را در منش و رفتارهاى فردى و اجتماعى تو مشاهده و تجربه نمايند. و «حاجى»; يعنى مظهر مقاومت در برابر طوفان سركش نفس، تفسير درستى و صداقت، تجسم گذشت و ايثار، تبلور محبت و منطق و تجلّى صفا و مروت.
پینوشتها:
1 . روزه در يك ماه تمام (ماه رمضان) مقرر گرديد و حج سه روز در ماه ذيحجه و فقط در منطقه مكه.
2 . بقره : 285 ، } لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا...{ ; «خداوند بر كسى، بدون توجه به توانايى ها و وسعت وجودش تكليف نمى كند.»
3 . بخشى از هويت فردى انسان با «لباس» مشخص مى شود. وقتى گروهى از انسان ها لباس يك شكل به تن مى كنند، مثل بيماران بيمارستان ها، سربازان پادگان ها و يا آنگاه كه همه انسان هايى كه به حج آمده اند كفن پوش مى شوند، تمامى فرديّت ها، هويت ها و تشخص ها از ميان مى رود. به همين دليل است كه بعضى از بيمارانِ متمكّن دوست دارند در بيمارستان نيز لباس شخصى به تن داشته باشند!
4 . النجم : 39 ، } وَ أَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى{ .
5 . سعى ميان صفا و مروه.
6 . قيامت : 14 ، «همانا انسان بر كشش هاى نفسانى خود آگاه است.»
7 . در حال احرام، نگاه كردن در آيينه، عطر زدن و استفاده از انگشترى زينتى و... ممنوع است.
8 . در حال احرام، پوشاندن سر و سايبان بر سر قرار دادن ممنوع است.
9 . در حال احرام خون انداختن بدن، كشتن حشراتى كه در بدن سكنى گزيده اند و... ممنوع است.
10 . در حال احرام، كندن درخت و هر روييدنى، كشتن حيوانات و جدال و مسلح شدن به سلاح هاى گرم و سرد ممنوع است.
11 . در حال احرام، خود ارضايى، معاشقه و ارتباط با همسر ممنوع است.
12 . در حال احرام، تفاخر و مباهات و... حرام است.
13 . در حال احرام، دروغ گفتن، تهمت زدن و فحاشى حرام است.
14 . در بعضى از كشورهاى اسلامى، آن كس كه از سفر حج به موطن خود بازمى گردد; يعنى «حاجى»، از منزلت والايى در ميان مردمان خود برخوردار است. مردم او را امين مى دانند و مصون از آسيب ها و كژانديشى ها. به همين دليل است كه وقتى يك پزشك متخصص از كشورى مثل مالزى «حاجى» مى شود، ابتدا كارت ويزيت و تابلوى مطب خود را عوض مى كند و نام خود را با كلمه مقدس «الحاج دكتر...» مزيّن مى نمايد. اما جاى بسى تأسف و تأثر است، هنگامى كه از منزلت «حاجى» در ايران اسلامى سخن مى گوييم!
15 . فرقان : 63 ، } وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الاَْرْضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمْ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً{ .