چکیده
تفاوت انسانها در رنگ، نژاد، قومیت و ملیت یکی از اقتضائات عالم آفرینش میباشد، با این وجود برخی این تفاوتها را برای انحصار پیشرفت و دستیابی به فضیلتها در نژادها و اقوامی خاص دستمایه قرار دادهاند. اسلام از آغاز ظهورش با این باور به مقابله برخاست، این مواجهه در عصر امام رضا (علیهالسلام) دنبال شد، ایشان در این راستا دو راهبرد نظری و عملی پیش گرفتند؛ راهبردهای نظری و عملی پیش گرفتند؛ راهبردهای نظری دو رویکرد ایجابی و سلبی داشت؛ در وجه ایجابی فضیبلتهای معنوی را معیار ارزشگذاری معرفی کردند و در وجه سلبی بیان داشتند که امور اعتباری چون نژاد و نَسَب را فاید ارزش ذاتی هستند. امام (علیهالسلام) در راهبردهای عملی مطابق با شرایط سیاسی و اجتماعی زمان خود اقداماتی نظیر: آزادسازی بردگان، تکریم بردگان و سیاهان و ازدواج با کنیزکان داشتند؛ دستاورد این راهبردها نفی انحصار فضیلتهای اخلاقی در نژاد و قومی، و تأکیدی دوباره بر برابری همه انسانها در دستیابی به ارزشهای متعالی میباشد.مقدمه
تفاوت انسانها در رنگ، نژاد، قومیت و ملیت یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار جوامع بشری میباشد که همراه اذهان مصلحان بشری را متوجه خود کرده است. برخی از دانشمندان به فرضیه منشأ جداگانه برای طوایف بشری اعتقاد دارند (رواسانی، 63-62)، اما برخلاف آنان، در فرهنگ قرآنی انسانها فرزندان پدر و مادری یکسان - آدم ابوالبشر و حوّای امالبشر - هستند؛ «یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ» (النساء، 1): «ای مردم، [بترسید] از پروردگارتان که شما را از «نفس واحدی» آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید».در نگاه قرآن، اختلاف در زبان و رنگ و نژاد، از نشانههای خداوند است: «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ» (الروم، 22): «و از نشانههای [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شما است»، و غایت دستهبندیها که اختلافها را با خود به همراه دارند، شناساندن افراد و گروهها به یکدیگر و برخورداری از هویت جداگانه است: «وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» (الحجرات، 13): «و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید»، هیچ یک از این امور، تفاوت آلوده به تبعیض نمیباشد: «مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ» (الملک، 3): «در آفرینشِ آن [خدای] بخشایشگر هیچگونه اختلاف [و تفاوتی] نمیبینی».
با وجود اختلافهایی که در آفرینش جسمی و مادی انسانها در عالم هستی به هم آمده است، همه آنان از موهبت گوهر توحیدی یکسان برخوردار هستند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» (الروم، 30): «پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است».
یگانه علت برتری و سبقت انسانها از یکدیگر، توجه به این گوهر توحیدی و شکوفایی آن میباشد: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (الحجرات، 13): «در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است»، «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا» (الشمس، 9): «که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد». و پیامد اهمال و فروگذاردن آن، سقوط از مقام و جایگاه منیع انسانیت و غلتیدن در ورطه هولناک ضلالت و هلاکت است: «وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» (الشمس، 10): «و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً در باخت».
اما در این بین برخی تفاوتها را دستاویزی قرار داده تا بر همنوعان خود فخرفروشی کرده و آنان را از حقوق انسانی محروم و انواع تبعیضها را روا دارند؛ عرب پیش از اسلام نیز چنین سیرهای داشت؛ آنان قبل از اسلام شعار «برادرت را؛ ظالم باشد یا مظلوم یاری کن» (2) (قرشی، النظام السیاسی فی الاسلام، 148)، سر میدادند و پس از اسلام نه تنها چون دوران جاهلیت فخر به قبیله داشتند بلکه فخر نژادی را نیز به آن افزودند (امین، ضحی الاسلام، 20/1).
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان شیعه (علیهمالسلام) - که همواره پرچمدار مبارزه با تبعیض ظالمانه بودهاند - با شیوههای گوناگون و متنوع به تحقق عملی آیات قرآن در جامعه همت گماشتند، و تا بدانجا که شرایط و اقتضائات فرهنگی و اجتماعی - سیاسی ایجاب میکرد به رفع تبعیض و برقراری تساوی پرداختند.
امام رضا (علیهالسلام) براساس آموزههای قرآنی، انسانها را برخوردار از منشأ واحد و واجد دستیابی به تمام فضیلتها و کمالات انسانی میدانستند و این مهم را در سیره نظری و عملی خود به دو صورت ایجابی و سلبی برنمودند. در وجه ایجابی به تبیین مساوات انسانها، تکریم فرومایهگان جامعه - به زعم نگاه اجتماع - و مواردی از این دست اقدام کردند، در وجه سلبی برتری ذاتی گروهی در برخورداری از ارزشها و کمالات انسانی را نفی کرده و دستیابی به آنها را در سایه تلاش و مجاهدت میدانستند.
1- سدههای نخستین اسلام و مسأله مساوات
عرب پیش از اسلام روحیهای آکنده از تعصب قبیلهای داشت. احمد امین مصری مینویسد: عربها در جاهلیت احساس نیرومندی نسبت به ملیت خود نداشتند و احساسات فردی و قبیلهای بر آنان حکمفرما بود. اگر به اشعار صحیح جاهلی رجوع کنیم فراوان حس قبیلگی را در مییابیم. آنان قبیله را مدح کرده، سرود پیروزیش را سراییده، محاسنش را برشمارده و در حمایت از قبیله خود، قبیله دیگر را هجو میکردند (امین، ضحی الاسلام، 17/1).یکی از شعارهای آنان در تعصب قبیلهای جمله «اُنصُر أخاکَ ظالماً أو مظلوماً» بود و لذا آنان هم ظالم و هم مظلوم منتسب به خود را، یاری میکردند. این تعصب، جنگهای ویرانگری را برافروخت که پیامد آنها جاری شدن سیل خونها بود (قرشی، النظام السیاسی فی الاسلام، 148).
با ظهور اسلام، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عادتها و رسوم ناپسند جاهلیت را هدف قرار داده و تمام توان خود برای برچیدن و اصلاح آنها مصروف داشت. روحیه نژادپرستی عرب یکی از آن ذمائم اخلاقی بود که حضرت تا واپسین ایام حیاتش بدان توجه داشت؛ ایشان در خطبه بلند حجةالوداع خطاب به مردم فرمودند: «ای مردم! مالک و صاحب شما خداوند یکتا است همه شما زاده آدم هستید و آدم از خاک خلق شده است (بنابراین هیچ یک از شما بر دیگری برتری ذاتی ندارد) برترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است. هیچ عربی به غیر عرب ترجیح ندارد مگر آن که با تقوا گوی سبقت را برباید» (ابن شعبه حرانی، 34). (3)
بعد از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان از سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عدول کرده و به عادات ناپسند جاهلی بازگشتند. بسیاری از رفتارهایی که قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سرکوب کرده بود از نو احیا گردید و چون آتش زیر خاکستر شعلهور گردید. بازگشت به سیره آباء و اجداد، با کنار زدن وصی و جانشین منصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز شد و دیگر سنتهای جاهلی و قبیلهای از پوستین خود سر بیرون میآوردند. از جمله این سنتهای جاهلی، تبعیض میان بندگان خداوند بود؛ احمد امین مینویسد: زمانی که اسلام ظهور کرد عرب تبدیل به امتی با زبان و آیین واحد گردید و از یک حکومت مرکزی برخوردار شد. عرب به دنبال دو ملت و حکومت بزرگ زمان خود یعنی فارس و روم توانست حکومت تشکیل دهد. پیش از اسلام قلوب آنان در تسخیر تعصب قبیلهای قرار داشت، پس از اسلام عرب همزمان دو گرایش و رویکرد داشت: «گرایش به قبیله و عشیره و طایفه خود از یکسو و گرایش به قوم و امت و نژاد عرب از سویی دیگر» این دو رویکرد در صدر اسلام متبلور بود و ما در حاکمیت اسلام با عربی مواجه هستیم که مانند دوران جاهلیت به قبیله خود فخر میکند و فخر نژادی را نیز به آن افزوده است (امین، ضحی الاسلام، 20/1-19)
در زمان خلفا فتوحات گستردهای صورت گرفت؛ یکی از آثار فتوحات، اختلاط نژادهای مختلف عرب، ایرانی، نبطی، رومی و بربر بود. بسیاری از اینان با مهاجرت یا به قصد جنگ به نقاط دیگر برده شده یا رفته بودند. بسیاری نیز اسیران جنگی بودند که به قبایل عربی تعلق گرفته و از مناطق مخالف به شام، عراق و حجاز آورده میشدند، اسیران آزاد شده را «موالی» مینامیدند - این بدان معنا بود که این اسیر به این طایفه عربی تعلق داشته و اکنون به نحوی مربوط به همان طایفه میشود - طبیعی بود که طبقه موالی از اعراب پایینتر بوده و از حقوق کمتری برخوردار باشند (جعفریان، 68-67).
«از سال 41 تا 132 ق؛ یعنی نزدیک یک قرن امویان بر جهان اسلام حکومت راندند. اصلی را که اسلام میرانده بود؛ یعنی امتیازات قومی و نژادی، کم و بیش زنده کردند. میان عرب و غیر عرب بالخصوص ایرانی تبعیض قائل شدند» (مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، 668). ابنخلدون میگوید: عصبیت جاهلی که با طلوع اسلام، افول کرده بود به هنگام خروج امام حسین (علیهالسلام) با عصبیت مُضر در مقابل بنیامیه مانند قبل از اسلام نمایان گردید (جلالی، 136).
ظلمها و تبعیضهای بنیامیه به ظهور نهضت شعوبیه در اواخر عصر اموی منتهی گردید؛ نهضتی که در آغاز منادی تساوی بین قومیتهای گوناگون جامعه اسلامی بود (ساعدی، 23)، این قیام با شعار «یَأیهُّا النَّاسُ إنَّا خَلَقْناکُم مِّن ذَکَرِ و أنثی...» آغاز شد. شعوبیه چون علیه تبعیض شوریده بودند، «اهل التسویه» خوانده شدند و چون این آیه را شعار قرار داده بودند، «شعوبیه» نامدار گردیدند (مطهری، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، 11-10). سقوط بنیامیه و روی کار آمدن دولت بنیعباس و این که ایرانیان اساس این دولت را پیریزی کرده بودند اهل تسویه را به مفاخرات به اصل و نژاد و نسب خود کشاند و عنوان شعوبیه رسماً در اوایل همین عهد (عصر عباسیان) معمول و رایج شد (ممتحن، 6-5).
در این جریان اگرچه: ایرانی، نبطی، قبطی و اندلسی حاضر بودند و هر یک از جهتی، خود را از عرب، برتر میدانستند (امین، ضحی الاسلام، 59/1) ولی اکثریت را ایرانیان تشکیبل میدادند و زعامت و رهبری این جنبش را برعهده گرفتند (ممتحن، 6). سپردن مناصب مهم حکومتی به ایرانیان (مستوفی، 794) و منزوی شدن عرب اموی همزمان با استقرار دولت بنیعباس (ابن طباطبا، 204) برای عرب پذیرفتنی نبود و از این رو، یکی از ابزارهایی که برای مقابله با شعوبیّه و خاصة ایرانیان بهره بردند وضع حدیث علیه اقوام مختلف بود؛ چنان که در دوران خلافت معتصم عباسی و ورود ترکان به عرصه حکومت (امین، ظهر الاسلام، 3/1)، علیه آنان چندین حدیث وضع گردید و بعدها نیز که جریان زنگیان پیش میآید (همان، 7/1)، احادیثی در مذمّت و تقبیح آنان، جعل شد.
در این شرایط سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، امام رضا (علیهالسلام) در دوران امامت بیست ساله خود؛ در سالهای 183-203 قمری (مفید، 247/2) با چالش کشمکشهای نژادی مواجه بود و میبایست مطابق با مقتضیات عصر خود تدابیر و راهبردهایی اتخاذ کند که ضمن تبیین اصل اصیل مساوات، اقدامات عملی را نیز در پیش میگرفتند؛ از این روی ایشان از سویی با بهرهگیری از راهبردهای نظری به تبیین شاخصههای ارزشگذاری انسانها و ملاک برتری انسانها پرداختهاند و از سویی دیگر با استفاده از راهبردهای عملی در موقعیتهای مختلف، اصل مساوات را به منصه ظهور رساندند.
2- راهبردهای نظری
بیگمان هر رفتاری برآمده از باورها و طرز اندیشه انسانها میباشد و منشی نیست که مسبوق به بینشی نباشد؛ فرد یا گروهی که به برتری ذاتی خود نسبت به دیگر همنوعان معتقد باشند، اگرچه در عالم ثبوت به واقعیت پیوسته باشد، اما در عالم اثبات در پی تحقق آن به هر شکل ممکن هستند. امام رضا (علیهالسلام) برای مقابله با تبعیض نژادی، به دو صورت ایجابی و سلبی مبانی نظری ملاک برتری انسانها را نسبت به یکدیگر بیان داشتهاند؛ در وجه ایجابی فضیلتهای معنوی را معیار ارزشگذاری شناسانده است و در وجه سلبی امور اعتباری چون نژاد و نَسَب را فاقد ارزش ذاتی دانسته است.2 -1- ارزشگذاری انسانها بر پایه فضیلتهای معنوی
یکی از راهبردهای نظری امام رضا (علیهالسلام) در ارائه انسانشناسی صحیح، معرفی تقوا به عنوان شاخصه ارزشگذاری انسانها میباشد و برای بیان این مهم از آیه 13 سوره حجرات بهره بردهاند:کسی به امام رضا (علیهالسلام) عرضه میدارد: به خداوند سوگند هیچ کس پدری شریفتر از پدر تو ندارد، امام (علیهالسلام) فرمود: شرف آنان به تقوا است و طاعتِ خداوند، آنان را بزرگ داشته است. دیگری به امام (علیهالسلام) گفت: سوگند به خداوند تو بهترین انسان هستی، امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ به او فرمود: سوگند مخور، بهتر از من آناند که از تقوای بیشتر و اطاعت فزونتری برخوردار هستند؛ به خدا سوگند این آیه نسخ نشده است: «وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (صدق، عیون أخبارالرضا (علیهالسلام)، 184/2).
روایت به ظاهر دو گزارش منفصل بوده که چون مضمون یکسانی دربرداشتهاند، راوی به صورت متصل گزارش کرده است. در هر دو روایت امام (علیهالسلام)، ملاک برتری انسانها را کسب فضایل روحی و اخلاقی و تلاش در مسیر عبودیت حق میداند و تصریح میدارد که اگر ایشان و پدرانشان از شرافت و کرامت برخوردارند، تنها در سایه تقوا بوده است. در گزارش دوم، مراد امام (علیهالسلام) از عدم نسخ آیه 13 سوره حجرات، اعم از نسخ مصطلح میباشد، چه این که از شاطبی (متوفی 790 ق) نقل است که متقدمان نسخ را به تقیید مطلق و به تخصیص عام و به بیان مبهم و مجمل نیز، اطلاق میکردهاند (آراسته، 406)، بنابراین مراد امام (علیهالسلام) این است که آیه از محکمات قرآن است و مفاد آن که همان اصالت معیار تقوا در ارزشگذاری انسانها میباشد، نسخ نشده و اطلاق و عمومیت آن، چنان ظهوری دارد که تقیید و تخصیص نخورده است.
در روایت دیگری امام رضا (علیهالسلام) از پدر بزرگوارش نقل میفرماید که اسماعیل به امام صادق (علیهالسلام) عرضه میدارد: پدرم! عقیده شما درباره گناهکار از ما و گناهکار از غیر ما چیست؟ امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «لَیْسَ بِأَمَانِیِّكُمْ وَلاَ أَمَانِیِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ» (النساء، 123)، «[پاداش و کیفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست هر کس بدی کند، در برابر آن کیفر میبینند» (4) (صدوق، عیون أخبار الرضا (علیهالسلام)، 234/2-235).
2-2- نفی فضیلت ذاتی نژاد و نَسَب
از دیگر راهبردهای نظری امام رضا (علیهالسلام) در قابلیت دستیابی همگان به ارزشهای متعالی انسانی، رویکرد سلبی ایشان میباشد، امام (علیهالسلام) با بیاعتبار دانستن حسب و نسب حتی اگر امامزاده و بزرگزاده باشد، همگان را به تکاپو در راه عبودیت سوق دادهاند؛الف- حسن بن موسی وشّاء گزارش میکند: با امام رضا (علیهالسلام) در خراسان در مجلسی بودم و زید بن موسی (علیهالسلام) - برادر امام (علیهالسلام) - نیز حضور داشت، وی به گروهی (از حاضران در مجلس) رو کرده و با فخرفروشی گفت: ما چنین و چنانیم. امام رضا (علیهالسلام) چون خواست با آن گروه سخن گوید، سخنان زید را شنید، به وی فرمود: زید! آیا سخن بقالهای کوفه تو را فریفته است، آنان میگویند: چون فاطمه (علیهاالسلام) دامن خود را از گناه نگاه داشت، خداوند فرزندان او را بر آتش جهنم حرام کرده است! سوگند به خداوند، این ویژه حسن (علیهالسلام) و حسین (علیهالسلام) و فرزندانی است که از رحم او متولد شدهاند، چطور ممکن است که (پدر تو) موسی بن جعفر (علیهالسلام) طاعت خداوند را به جای آورد، روزها روزه بدارد، شبها نماز به پا دارد، و تو خداوند را نافرمانی کنی، آنگاه در روز قیامت هر دو یکسان باشید و یا حتی تو در پیشگاه خداوند عزیزتر باشی؟! علی بن حسین (علیهالسلام) میفرمود: نیکوکار از ما پاداش مضاعف و گناهکار از ما نیز عذاب مضاعف دارد.
آنگاه امام رضا (علیهالسلام) به حسن وشّاء میفرماید: ای حسن! این آیه را چگونه قرائت میکنید: «قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ» (هود، 46)، گفتم: برخی میخوانند: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ» و برخی میخوانند: «إِنَّهُ عَمِلَ غَیْرَ صَالِحِ»؛ آنان که قرائت اول (إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحِ) را میخوانند، پسر (غرق شده) را فرزند پدرش (نوح (علیهالسلام)) ندانستهاند. امام رضا (علیهالسلام) فرمود: هرگز چنین نیست، فرزند او بود، اما چون سرپیچی کرد، خداوند او را از پدرش ندانست. همینگونه هر که از ما خداوند را اطاعت نکند، از ما نخواهند بود. و تو اگر از خداوند اطاعت کنی از ما اهل بیت خواهی بود» (صدوق، معانی الأخبار، 116-117؛ همو، عیون أخبارالرضا (علیهالسلام)، 184/2؛ نیز برای روایاتی با مضمونی مشابه از امام رضا (علیهالسلام) در مواجهه با زید بن موسی (علیهالسلام) رک: همو، عیون أخبارالرضا (علیهالسلام)، 234/2-235).
زید بن موسی (علیهالسلام) که «زید النار» نیز نامیده شده (نمازی شاهرودی، 487/3) از فرزندان امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) میباشد (مفید، 244/2)، امام رضا (علیهالسلام) وی را به سبب تفاخری که به پشتوانه نَسَبش نسبت به دیگران داشت، نکوهش کرده و با اشاره به فرزند نوح (علیهالسلام) و عصیانش، هشدار میدهد که نتیجه خروج از دایره بندگی خداوند چنان خواهد بود که فرزند را - به رغم پیوند نسبی با پدر - از اهلیت انتساب به پدر خارج میکند. امام (علیهالسلام) تصریح میدارد که برخلاف برخی قرائتها، نوح (علیهالسلام) پدر فرزند طغیانگر بود؛ چنان که در آیه 45 هود («رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی») ظهور در این معنا دارد و به تعبیر علاقه طباطبایی آن فرزند از اهل صالح نوح (علیهالسلام) که به ایشان اختصاص دارد، نمیباشد (طباطبایی، 234/10).
ب- ابراهیم بن محمد همدانی میگوید: شنیدم امام رضا (علیهالسلام) میفرماید: هر که گناهکاری را دوست بدارد، او نیز گناهکار است، و هر که فرمانبری را دوست بدارد، او نیز فرمانبر است، و هر کس ظالمی را یاری سازد، او نیز ظالم است و هر کس عادلی را فرو گذاشت، ظالم است. بین خداوند و هیچ کسی خویشاوندی وجود ندارد و هیچ کس جز با طاعت به ولایت خداوند دست نمییابد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرزندان عبدالمطلب فرمود: اعمالتان را نزد من آورید نه حسب و نسبتان را، خداوند متعال میفرماید: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَلاَ یَتَساءَلُونَ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِكَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ» (المؤمنون، 101-103): «پس آنگاه که در صور دمیده شود، [دیگر] آن روز میانشان نسبت خویشاوندی وجود ندارد، و از [حال] یکدیگر نمیپرسند، پس کسانی که کفه میزان [اعمال] آنان سنگین باشد، ایشان رستگارانند، و کسانی که کَفِّه میزان [اعمال] شان سبک باشد، آنان به خویشتن زیان زده [و] همیشه در جهنم میمانند» (صدوق، عیون أخبارالرضا (علیهالسلام)، 235/2).
تعلیم و تعلم انساب قبل و بعد از اسلام در میان عرب رواج داشت؛ آنان علم انساب را میآموختند تا بر یکدیگر فخر بفروشند، اظهار تنفر کنند و عیوب دیگری را نمایان کنند (شهرستانی، 80/57). در نهضت ضد عربی - اموی شعوبیه نیز، آنان برای عملی کردن منویات خود آنسان که عرب به شعر، ادب و حفظ انساب مباهات میکرد، ایرانیان شعوبی نیز به سرودن شعر عربی روی آوردند و فخرفروشی به انساب را در اشعار خود جای دادند (ممتحن، 266)
امام رضا (علیهالسلام) در جامعهای زندگی میکرد که فضای آن، آکنده از روح نژادپرستی بود؛ ایشان برای تأثیر دو چندان سخن خود از زبان جد مکرمش سیره ایشان در برچیدن هر جریان نژادپرستی متذکر میشود و بر بیاعتباری ارزش ذاتی انساب تأکید میفرماید. امام (علیهالسلام) برای زدودن این روحیه از خویشان خویش، به آیات قرآن اشاره میفرماید که براساس آنها رنگ، نژاد، نسب، قومیت و ملیت ملاک و معیار فضیلت انسانها بر یکدیگر نمیباشد، آنها را اموری قراردادی و اعتباری هستند و تحقق عینی این قرارداد و اعتبار در روز قیامت بر همگان آشکار میشود: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ».
3- راهبردهای عملی
مقصود از راهبردهای عملی، اجرای مبانی نظری جهانبینی اسلامی، در متن زندگی و جامعه میباشد؛ امام رضا (علیهالسلام) در راستای فعلیت بخشیدن به باور تساوی ذاتی انسانها، گروههای مورد تبعیض و احیاناً تحقیر شده را چون همه انسانها یکسان نگریسته و تعاملی مانند همه افراد داشتند؛ برخی از اقدامات ایشان در این راهبرد؛ آزادسازی بردگان، تکریم بردگان و سیاهان و ازدواج با کنیزکان بوده است:3 -1- آزادسازی بردگان
همزمان با ظهور اسلام از جمله چالشهای پیشاوری این آیین مساوات پیشه و عدالتگستر، واقعیت اجتنابناپذیر بردهداری به صورت فراگیر بود؛ آنسان که به حجاز محدود نمیشد و در سایر سرزمینها، از اصول ثابت سیاسی و اجتماعی به حساب میآمد؛ چنان که «ارسطو در باب اختلاف نژادها برخی را مستحق برده داشتن و برخی را مستحق برده شدن میدانست» (مطهری، جامعه و تاریخ، 40). اسلام شیوههای گوناگون و متنوعی را برای برافکندن نظام بردهداری به کار گرفت؛ استقصای تمام موارد در سخنی دیگر باید آید، اما یکی از راهبردهای مؤثری که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و به تبع، اوصیای ایشان - اهل بیت (علیهمالسلام) - بهره جستند، خریداری و آزادسازی بردگان بود. در سیره امام رضا (علیهالسلام) نیز این امر درخشش ویژهای داشت؛ تا بدانجا که گزارش کردهاند: ایشان هزار بنده را آزاد ساخت (شبراوی، 312؛ قرشی، حیاة الإمام الرضا (علیهالسلام)، 37/1).3 -2- تکریم بردگان و سیاهان
بزرگداشت و احترام گذاردن به فرودستان و تحقیرشدگان جامعه به مثابه همه طبقات اجتماعی، حاکمیت ظالمانه نظام طبقاتی را فرو خواهد ریخت. امام رضا (علیهالسلام) در موقعیتهای گوناگون به این مهم همت گماشتند؛ نمونهها:الف- عبدالله بن صلت، از یکی از اهالی بلخ نقل کرده که در سفر امام رضا (علیهالسلام) به خراسان، همراه ایشان بودم؛ روزی من را به صرف غذا دعوت کرد، موالی سودانی حضرت و دیگران حاضر شدند، من از ایشان درخواست کردم برای سودانیها (سیاهپوستها) سفره دیگری گسترده شود؛ امام (علیهالسلام) فرمود: این سخن را فروگذار، چرا که خداوند تبارک و تعالی واحد است و پدر و مادر همگان نیز آدم و حوّاء هستند و حسابرسی براساس اعمال است (و نه اصل و نسب و قبیله و قوم)» (کلینی، 230/8) (5) سخن امام (علیهالسلام) تلمیح به سه دسته از آیات دارد: دسته اول؛ آیاتی که از یکتایی آفریدگار عالمیان سخن گفتهاند (مانند: البقرة، 183؛ النساء، 171)، دسته دوم؛ آیاتی که پدر و مادری همسان را برای انسانها یادآور شدهاند (مانند: النساء، 1؛ الاعراف، 189)، دسته سوم؛ آیاتی که مدخلیت حسب و نسب را در روز قیامت نفی کرده و فرجام او را در گرو اعمالش بیان داشتهاند (مانند: المؤمنون، 101).
ب- امام رضا (علیهالسلام) وقتی که تنها بود و سفره گسترانیده میشد، بندگان و موالی، حتی دربان و ستوربان هم سفره حضرت میشدند (صدوق، عیون أخبارالرضا (علیهالسلام)، 159/2). (6) منظور از وقت تنهایی، زمانی بود که مأمون و درباریان حضور نداشتند. چنان که یاسر - خادم امام رضا (علیهالسلام) - در ادامه روایت گزارش میکند: در سفرهای که همه خادمان حضرت حاضر بودند، وقتی مأمون قصد ورود به منزل امام (علیهالسلام) داشت، ایشان امر کردند خدمتگزاران برخاسته و بروند. (همان).
3-3- ازدواج با کنیزکان
در حجاز، سرزمینی که ازدواج با کنیز، کنیززاده و غیر عرب لکه ننگی پاک ناشدنی تلقی میشد و این تفکر تبعیضآمیز، مبدل به یک هنجار اجتماعی شده بود، قرآن ازدواج با کنیزکان و بردگان را توصیه میکند: «وَمَن لَم یَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن یَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَا مَلَكَتْ أَیْمَانِكُم مِن فَتَیَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِایِمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِن بَعْضٍ» (النساء، 25): «و هر کس از شما، از نظر مالی نمیتواند زنانِ [آزادِ] پاکدامنِ با ایمان را به همسری [خود] درآورد، پس با دختران جوانسالِ با ایمان شما، که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است. [همه] از یکدیگرید».قرطبی و به تبع او وهبه زحیلی مینویسند: مقصود از «بَعْضُكُم مِن بَعْضٍ» در آیه، زمینهسازی روحی عرب برای پذیرش کنیززادگان - که هجین (7) مینامیدند - است، با آمدن اسلام و جواز ازدواج با آنان، عربها فهمیدند که دلایلی برای زشتی و پستی آنان وجود ندارد (قرطبی، 142/5؛ زحیلی، 23/5).
اهل بیت (علیهمالسلام) پیشگامان تحقق عملی آیه پیش گفته در جامعه بودهاند؛ همسران امام صادق، کاظم، رضا، جواد، هادی و حسن عسکری (علیهالسلام) کنیزکانی با ملیتها و نژادهای گوناگون: ایرانی، قبطی، آفریقایی و رومی بودهاند و امامان هفتم تا دوازدهم به علاوه امام چهارم (یعنی هفت امام) کنیززاده میباشند (معلم، 41).
همسر امام رضا (علیهالسلام) - مادر امام جواد (علیهالسلام) -ام ولدی (8) به نام «سبیکه» یا «خیزران» یا «سکینه» یا «خورنال» اهل نوبه از شهرهای آفریقا میباشد (مفید، 274/2؛ سید مرتضی، 109/4؛ طبرسی، 137/2). امام رضا (علیهالسلام) خود فرزند امولدی به نام «نجمه» یا «خیزران» یا «تکتما» یا «اروی» با کنیه «امالبنین» میباشد (مفید، همان؛ طبرسی، همان).
هدف از ازدواج با کنیزکانی از ملیتهای متفاوت، گذشته از جنبه عِلوی موضوع که طهارت روحی و صفای باطنی و شایستگی همسری و ظرفیت برای ولد امامان میباشد، نشان دهنده عدم انحصار امامت به نژاد و قوم و ملیتی خاص میباشد؛ همانطور که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث بر سیاه و سفید به طور یکسان بود. امامت ائمه نیز از این ویژگی برخوردار میباشد (معلم، 41-42).
نتیجهگیری
در آیین اسلام، یکی از اصول خدشهناپذیر آن اصل برابری انسانها با یکدیگر میباشد و قومیت و ملیت، رنگ و زبان، نَسب و نژاد اموری اعتباری و فاقد وجاهت در ارزشگذاری میان افراد بوده و بر تساوی همگان در دستیابی به ارزشهای متعالی تأکید دارد؛ دوران حیات امام رضا (علیهالسلام) مقارن با برههای بود که نژادهای مختلف یکدیگر را تحقیر کرده و هر یک نژاد خود را به طور ذاتی برتر از نژاد دیگر میدانست؛ امام رضا (علیهالسلام) که وظیفه تبیین دین و تحقق آن را در جامعه عهدهدار بودند؛ با راهبردهای نظری و عملی ضمن زدودن این باور نادرست، سعی در تحقق اصل برابری انسانها در دستیابی به ارزشهای متعالی داشت. ایشان در راهبردهای نظری دو رویکرد ایجابی و سلبی داشتند؛ در وجه ایجابی فضیلتهای معنوی را معیار ارزشگذاری معرفی کردند و در وجه سلبی بیان داشتند که امور اعتباری چون نژاد و نَسَب را فاقد ارزش ذاتی هستند. در راهبردهای عملی ایشان مطابق با شرایط سیاسی و اجتماعی زمان خود اقداماتی نظیر: آزادسازی بردگان، تکریم بردگان و سیاهان و ازدواج با کنیزکان داشتند و در خصوص مورد اخیر که فرزند ایشان - امام جواد (علیهالسلام) - حاصل ازدواج با کنیز بوده است، و کنیزی از چنان شرافتی برخوردار شده که همسر و خاستگاه امامی معصوم باشد خط بطلانی است بر انحصار فضیلتهای اخلاقی در نژاد و قومی، و تأکیدی دوباره بر برابری همه انسانها در دستیابی به ارزشهای متعالی میباشد.پینوشتها:
1. استادیار دانشگاه شاهد تهران.
2. «اُنصُر أخاکَ ظالماً أو مظلوماً» (میدانی، 297).
3. «... أیهَا النّاسُ إنَّ رَبَّکُمْ وَاحدٌ وَ إنَّ أباکُمْ واحدٌ کُلُّکُمْ لِآدَمَ و آدَمُ مِنْ تُرابٍ - إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنداللهِ أتْقاکُمْ وَ لَیسَ لِعربی عَلی عَجَمِی فَضْلٌ إلا بالتَّقوَی...»
4. حَدَّثَنا تَمِیمُ بْنُ عَبْدِالله بن تَمیم القُرَشِی رَضی اللهُ عَنْهُ قالَ حَدَّثَنا أبو عَلی أحْمَدُ بْنُ عَلی الأنصاری عَنْ أبی الصَّلت الهَرَوی قالَ سَمِعْتُ الرضا (علیهالسلام) یحَدَّثُ عَنْ أبیهِ أنَّ إسماعیلَ قال للصادق (علیهالسلام) یا أبَتاهُ ما تَقُولُ فی المُذْنِبِ مِنَّا وَ مِنْ غَیرِنا فَقال (علیهالسلام) لَیسَ بِأمانیکُمْ و لا أمانِی أهلِ الکتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یجزَبِهِ.
5. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلصَّلْتِ عَنْ رَجُل مِنْ أَهْلِ بَلْخ قَالَ: كُنْتُ مَعَ الرِّضَا (علیهالسلام) فِی سَفَرِهِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا یَوْماً بِمَائِدَة لَهُ فَجَمَعَ عَلَیْهَا مَوَالِیَهُ مِنَ اَلسُّودَانِ وَ غَیْرِهِمْ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ عَزَلْتَ لِهَؤُلاَءِ مَائِدَةً فَقَالَ مَهْ إِنَّ اَلرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ اَلْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ اَلْأَبَ وَاحِدٌ وَ اَلْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ».
6. «حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بنُ محمد بنِ أحمدَ بّن جعفر بن محمدِ بن زَید بن علی بن الحسین بنِ علی بن أبیطالب (علیهالسلام) بقُمَّ فی رَجَب سَنَةَ تِسْع و ثَلاثینَ و ثَلاثِمائَة قالَ أخْبَرنی عَلی إبراهیمَ بْن هاشِم فیما کَتَبَ إلَی سَنَةَ سَبْع و ثلاثِمائَة قالَ حَدَّثنی یاسرٌ الخادِمُ قال کان الرضا (علیهالسلام) إذا کانَ خَلا جَمَعَ حَشَمَهُ کُلَّهُمْ عِنْدَهُ الصَّغیرَ و الکَبیرَ فَیحَدَّثُهُمْ و یأنَسُ بِهِمْ و یؤنِسُهُمْ و کانَ (علیهالسلام) إذا جَلَسَ عَلَی المائِدِة لا یدَعُ صَغیراً و لا کبیراً حَتّی السَّائِسَ و الحَجَّامَ إلا أقعَدَهُ مَعَهُ مائدَتِه».
7. هجین، عربی است که مادر او کنیز است زیرا او دارای عیب و نقص است (ابن منظور، 431/13)
8. أمالولد کنیزی است که از صاحب خود باردار شده و در ملک یمین وی وضع حمل کند (احمد، 68)
قرآن کریم، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، 1415 ق.
آراسته، حسین، درسنامه علوم قرآنی، قم، بوستان کتاب، چاپ ششم، 1380.
ابنجوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، المکتبة السلفیه، المدینة المنوره، چاپ اول، 1386 ق.
ابن شعبة حرانی، ابومحمد حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، ایران، مؤسسة النشر الاسلامی (التابع) لجماعة لمدرسین بقم المشرفه، چاپ دوم، 1404 ق.
ابن طباطبا، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، دارالقلم العربی، بیروت، 1418 ق.
ابن قیس هلالی، سلیم، کتاب سلیم بن قیس، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، بیجا، بینا، بیتا.
ابن منظور، ابوالفضل جمالالدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405 ق.
احمد، فتح الله، معجم الفاظ الفقه الجعفری، بیجا، مطابع المدوخل الدمام، چاپ اول، 1415 ق.
امین، احمد، ضحی الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دهم، بیتا.
ـــ، ظهر الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی، چاپ پنجم، بیتا.
ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلالالدین المحدث، بیجا، چاپخانه بهمن (افست)، بیتا.
جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهمالسلام)، قم، انصاریان، چاپ دهم، 1386.
جلالی، سید محمدرضا، جهاد الامام السجاد، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1418 ق.
حجتی کرمانی، علی، اسلام و تبعیضات نژادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ ششم، 1361.
رواسانی، شاپور، نادرستی فرضیههای نژادی آریا، سامی و ترک، تهران، اطلاعات، بیتا.
زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و التشریع و المنهج، دمشق، دارالفکر المعاصر، چاپ دوم، 1418 ق.
ساعدی، حسین، المعلی بن خنیس، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1383.
سید مرتضی، علی بن حسین علم الهدی، رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، 1405 ق.
شبراوی، جمالالدین، الإتحاف بحب الأشراف، قم، دارالکتاب، چاپ اول، 1423 ق.
شهرستانی، سید علی، «السنة بعد الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)»، مجله تراثنا، ج 1420، 57 ق، ص 80.
صدوق، ابوجعفر محمد بن علی، الامالی، بیروت، اعلمی، 1400 ق.
ــــ، عیون أخبارالرضا (علیهالسلام)، محقق: مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، 1378 ق.
ــــ، معانی الأخبار، محقق: علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1403 ق.
طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1417 ق.
طبرسی، ابومنصور احمد بن علی بن ابیطالب، الاحتجاج، النجف، دارالنعمان، 1386 ق.
قرشی، باقر شریف، حیاة الامام الرضا (علیهالسلام)، قم، انتشارات سعید بن جبیر، چاپ اول، 1372.
ــــ، النظام السیاسی فی الاسلام، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1398 ق.
قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپ اول، 1364.
کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، بیجا، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق.
مستوفی، حمدالله بن ابوبکر، تاریخ گزیده، تحقیق: عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1364.
مطهری، مرتضی، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، چاپ پنجم، 1372.
ــــ، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، چاپ سیام، بیتا.
ــــ، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، تهران، صدرا، چاپ دوازدهم، 1368.
معلم، محمدعلی، الفاطمة المعصومة، بیجا، بینا، بیتا.
مفید، محمد بن النعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، 1414 ق.
ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه: جنبش ملی ایرانیان در برابر خلافت اموی و عباسی، بیجا، باورداران، چاپ دوم، 1368.
میدانی، أحمد بن محمد المیدانی النیسابوری، مجمع الامثال، مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1366.
نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، حیدری، چاپ اول، 1412 ق.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.