اموال موروثى پيامبر (صلی الله علیه واله)

برخى از اموال رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه واله) از راه ارث به دست حضرت رسيد. ماوردى آن جا كه صدقات پيامبر را نام مى‏برد، در اين باره مى نويسد: واقدى نقل كرده است كه : رسول خدا (صلی الله علیه واله) از پدرش عبدالله، ام ايمن حبشيه را كه اسمش بركت بود وپنج شتر و مقدارى گوسفند به ارث برد. از مادرش آمنه بنت وهب خانه وى را كه پيامبر در آن خانه متولد شد و خانه در شعب بنى على است، به ارث برد. و از همسرش خديجه دختر خويلد رضى الله عنها
يکشنبه، 10 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اموال موروثى پيامبر (صلی الله علیه واله)
اموال موروثى پيامبر (صلی الله علیه واله)
اموال موروثى پيامبر (صلی الله علیه واله)

نويسنده:نورالله عليدوست خراسانى
برخى از اموال رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه واله) از راه ارث به دست حضرت رسيد. ماوردى آن جا كه صدقات پيامبر را نام مى‏برد، در اين باره مى نويسد:
واقدى نقل كرده است كه : رسول خدا (صلی الله علیه واله) از پدرش عبدالله، ام ايمن حبشيه را كه اسمش بركت بود وپنج شتر و مقدارى گوسفند به ارث برد.
از مادرش آمنه بنت وهب خانه وى را كه پيامبر در آن خانه متولد شد و خانه در شعب بنى على است، به ارث برد. و از همسرش خديجه دختر خويلد رضى الله عنها خانه‏اش را در مكه كه بين صفا و مروه پشت بازار عطارين قرار گرفته و اموال ديگرى را به ارث برد.1

اموال و املاك شخصى پيامبر (صلی الله علیه واله)

پيامبر (صلی الله علیه واله) علاوه بر خانه‏هاى كه داشت داراى شمشير و زره 2 الاغ، ميش، استر وشتر 3 نيزبود كه درباره شتران آن حضرت واقدى مى نويسد:

شتران پيامبر

موسى بن محمد بن ابراهيم از قول پدرش و يحيى بن عبدالله بن ابى قتاده و على بن يزيد و افراد ديگرى نقل كردند : مجموع شتران شيرده پيامبر (صلی الله علیه واله) بيست شتر بود . برخى از آنها از غنايم جنگ ذات الرقاع و برخى ديگر از غنايمى بود كه محمد بن مسلمه از نجد گرفته بود . آنها در منطقه بيضاء و اطراف آن مى چريدند. مراتع آن جا خشك شد و ساربانها آنها را در نزديكى منطقه «غابه» به چرا بردند تا از خارها وعلفهاى آن جا ودرختان اراك تغذيه كنند. معمولاً ساربان هر غروب شير آنها رابه مدينه مى‏آورد.

زمينى كه پيامبر (صلی الله علیه واله) به اسامه بخشيد

ميان اسامه و عمرو پسر عثمان به عفان بر سر مالكيت قطعه زمينى اختلاف رخ داد. اين اختلاف نزد معاويه مطرح گرديد تا او در اين باره حكم كند. در اين هنگام عده‏اى از بنى هاشم و گروهى از بنى اميه نيز حضور داشتند . در آغاز جلسه، سخنانى ميان اسامه و پسر عثمان رد و بدل شد، در اين هنگام مروان بن حكم به عنوان آمادگى براى شهادت به نفع پسر عثمان، از جا حركت كرد و دركنار او نشست . امام حسن (علیه السلام) نيز برخاست و كنار اسامة نشست! سعيد بن عاص از جا برخاسته ، در كنار مروان و حسين بن على (علیه السلام) هم در كنار امام حسن (علیه السلام) نشست! سپس عبدالله بن عامر در كنار سعيد ، عبدالله بن جعفر در كنار حسين بن على (علیه السلام) ، عبدالرحمن بن حكم در كنار عبدالله بن عامر ، و ابن عباس در كنار عبدالله بن جعفر نشستند!
معاويه كه وضع را چنين ديد، گفت: عجله نكنيد. من خود شاهد بودم كه پيامبرخدا (صلی الله علیه واله) اين زمين را به اسامه بخشيد . بنى‏هاشم با اين حكم معاويه پيروزمندانه مجلس را ترك گفتند. بنى اميه كه سخت ناراحت شده بودند ، به معاويه گفتند: عجب داورى كردى؟! او پاسخ داد: مرا به حال خود واگذاريد . سوگند به خدا وقتى بنى‏هاشم را ديدم، قيافه‏هاى آنان را در جنگ صفين به ياد آوردم كه چشمانشان زير سپرها مى‏درخشيد و دل هر قهرمانى را به لرزه در مى‏آورد . وقتى اين خاطره در ذهنم زنده شد، عقلم را از دست دادم. 4
اين كه پيامبر زمينى به اسامه بخشيده، گواه بر اين است كه حضرت املاكى داشته كه به او بخشيده است . رسول خدا (صلی الله علیه واله) خواست مزرعه ينبع 5 را به شخصى به نام «كشد» اقطاع نمايد (زمينى در اختيارش بگذارد كه آن را آباد كند). او عرض كرد: من پير شده‏ام ولى شما آن را به پسر برادرم بدهيد. پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) آن را به پسر برادر او داد و عبدالرحمن بن سعد انصارى آن را به سى هزار درهم خريد وحضرت على (علیه السلام) آن را از عبدالرحمن به همان قيمت خريد. و اول كارى كه در آن زمين كرد، احداث بغيبغه بود. 6

صفايا

قسمت ديگر از املاك و زمينهاى پيامبر (صلی الله علیه واله) اموالى است كه برگزيده و براى خود قرار مى داد كه به آنها صفايا مى‏گويند، 7 كه ريشه آن از «صفى» است .
ابن اثير مى گويد: مالى را كه رئيس لشكر (امام يا پيامبر) قبل از قسمت براى خود بر مى‏گزيند، «صفى» گويند. 8 ابن قدامه نيز در اين باره مى‏نويسد: «صفى ازآن پيامبر است و آن چيزى است كه خود او براى خود انتخاب مى‏كند.» 9
از اين رو در روايتى از عمر بن خطاب آمده است: پيامبر (صلی الله علیه واله) در نضير و خيبر و فدك صفايايى داشت ...10
در حديث ديگرى مى‏خوانيم امام هشتم (علیه السلام) فرمود: ما (خاندان پيامبر) گروهى هستيم كه خداوند اطاعت از ما را واجب كرد، انفال و اموال ممتاز مال ما است .
صاحب مجمع البحرين آن‏گاه كه اين حديث را نقل مى‏كند، مى‏گويد «صفوالمال؛ يعنى بهترين مال مانند كنيز خوب وشمشير بران و زره». در چند سطر بعد مى‏گويد: «پيامبر (صلی الله علیه واله) در جنگ بدر شمشير «منبة بن حجاج» را كه ذوالفقار بود، براى خود برگزيد.»11
در بعضى از روايات از قول حضرت زهرا سلام الله عليها خطاب به ابى بكر آمده است كه فرمود: صافيه ما (آنچه پيغمبر براى خود برگزيد و به عنوان ارث به ما رسيد) در دست تو است و بايد آن را به ما برگردانى.12 پس معلوم مى‏شود رسول خدا (صلی الله علیه واله) پس از تقسيم اموال و اراضى خيبر و فدك و بنى النضير چند قطعه براى خود اختصاص داده و مانند ديگران مالك شده بود.
غرض از نقل اين موارد اين است كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) اموال شخصى مانند زمين، اسب، شتر، ميش و ... داشته است و اين مطلب در روايتى از امام هشتم (علیه السلام) نقل شده است :
حسن بن على و شاء مى گويد: از مولايمان حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا (علیه السلام) سؤال كردم آيا رسول خدا (صلی الله علیه واله) غير از فدك چيزى به جاى گذاشت؟
فرمود:آرى باغهايى در مدينه و شش اسب ، شتر و ... از وى باقى ماند. 13
از اين رو ابن ابى الحديد در مقام رد كسانى كه به زهد اميرمؤمنان (علیه السلام) اشكال كرده و گفته‏اند آن حضرت باغها و زمينهايى داشته است . (مى گفتند اينها با زهد منافات دارد) مى گويد: رسول خدا (صلی الله علیه واله) از دنيا رفت و باغهاى زيادى در خيبر و فدك و محله بنى‏النضير و نخلستان و باغهاى ديگرى در طائف داشت كه پس از مرگ آن حضرت به عنوان صدقه باقى ماند. 14
(مشروح سخن ابن ابى الحديد در بحث كشاورزى اميرمؤمنان (علیه السلام) خواهد آمد.)

املاك و مزرعه‏ها و اموال شخصى اميرمؤمنان (علیه السلام)

اميرالمؤمنين (علیه السلام) زمينى بين (خورنق 15 و كوفه) و در روايت ديگرى بين نجف تا حيره تاكوفه به چهل هزار درهم از بزرگان قبيله و رؤساى آن محل خريدارى كرد. 16
همچنين آن حضرت در بالاى حرة الرجلاء 17در ناحيه فدك ، ملكى به نام قصيبه 18 داشت . در مورد ديگرى آمده است: على (علیه السلام) باغى را فروخت و تمام قيمت آن را ميان فقراى مدينه تقسيم كرد و خود با دست خالى به خانه برگشت. 19
در حديث ديگرى مى خوانيم عبدالله بن حسن گويد: على (علیه السلام) هزار برده را آزاد كرد كه بهاى آنها را از پينه دست و عرق پيشانى پرداخت. 20

محصول غله على (علیه السلام) در مدينه

از سخن حضرت با مردم بصره روشن مى‏شود كه آن حضرت مزرعه داشته و ملك شخصى او بوده است .
مرحوم شيخ مفيد نقل مى‏كند ابومخنف روايت كرده است كه وقتى اميرمؤمنان (علیه السلام) خواست از بصره برود در بين مردم ايستاد و فرمود:
اى مردم بصره چرا بر من اعتراض مى كنيد، به خدا سوگند اين دو(اشاره به پيراهن وعباى خود كرد) از دسترنج بافت خانواده من است . آن گاه فرمود: بر من چه خرده‏اى مى‏گيريد. به خدا سوگند اين نيست (اشاره كرد به كيسه‏اى كه در دست داشت) مگر از محصول غله من در مدينه . اگر من از نزد شما رفتم و بيش از آنچه مى‏بينيد به همراه خود بردم، من در زمره خائنين هستم . سپس از بصره بيرون رفت و مردم او را بدرقه كردند. 21

محصول مزرعه ينبع

بكر بن عيسى مى‏گويد: همواره اميرمؤمنان (علیه السلام) مى‏فرمود: اى مردم كوفه اگر در آن روز كه از نزد شما مى‏روم جز اثاثيه خانه‏ام و ستوران باربرم و (فلان) غلامم چيز ديگرى با خود داشتم بدانيد كه خائنم.
هزينه زندگى على (علیه السلام) از غله‏اى كه براى او از مدينه مى‏رسيد و آن حاصل مزرعه او در ينبع بود، تأمين مى‏شد.22
در حديثى از امام صادق (علیه السلام) مى‏خوانيم كه فرمود: آن گاه كه على (علیه السلام) حكومت را به دست گرفت ، منبر رفت و پس از حمد و ثناى پروردگار گفت : به خدا سوگند من درهمى از «فى‏ء» غنيمت و خراج» و مال شما كم نخواهم كرد (نمى‏خورم) مادامى كه در مدينه درخت خرما دارم...23
بنابراين اميرمؤمنان (علیه السلام) نيزمانند ديگران املاكى داشته كه از درآمد املاك شخصى خود در مدينه روزگار مى‏گذارند.

املاك امام حسن مجتبى (علیه السلام)

جصاص در احكام القرآن مى‏نويسد: روايت شده است : حسن و حسين؛ پسران على (علیه السلام) از زمينهاى عراق خريدارى كردند. 24
امام حسن مجتبى (علیه السلام) دره‏اى داشته است به نام «صدر نخلى» در اطراف مدينه، كه اين محل مزرعه و نخلستان بوده است . 25

املاك امام حسين (علیه السلام)

وقتى امام حسين (علیه السلام) در كربلاعمرو بن قرظه انصارى را پيش عمر بن سعد فرستاد و فرمود: شب در ميان دو لشگر مرا ديدار كن ، عمر سعد با بيست سوار و امام حسين (علیه السلام) هم با بيست سوار آمدند. وقتى به هم رسيدند ، همراهان خود را دور كردند و تا پاسى از شب در خلوت با يكديگر به گفت و گو پرداختند . آن گاه به لشگرگاه خود برگشتند . از جمله سخنانى كه بين آنان رد وبدل شد ، اين بوده است كه امام حسين (علیه السلام) به او فرمود: اين مردم را رها كن و با من باش. گفت : خانه‏ام ويران مى‏شود. فرمود: من آن را براى تو مى‏سازم . گفت: املاكم ضبط مى‏شود . فرمود: بهتر از آن را كه ملك من در حجاز است به تو مى دهم . 26
مرحوم بحرانى مى‏نويسد حضرت به او فرمود: از مال خودم بغيبغه را كه چشمه بزرگى در زمين حجاز است و معاويه هزار هزار دينار طلا به من مى داد ولى آنرا نفروختم به تو مى‏دهم، (از اينها دست بردار) عمر سعد نپذيرفت .27
در حديث ديگرى آمده است : امام حسين (علیه السلام) ناحيه‏اى را كه قبر حضرت آن جا است از اهل «نينوى» و«غاضريه» به شصت هزار درهم خريد ودوباره به آنان بخشيد و شرط كرد كه زائرين قبر مباركش را راهنمايى كرده و سه روز از آنان پذيرايى كنند. 28
خطيب بغدادى مى‏نويسد: حسين بن على (علیه السلام) چهار فرسخ در چهار فرسخ از زمين خراج را خريد

سؤال

در اين جا سؤالى مطرح مى‏شود و آن اين كه : چگونه امام حسن و امام حسين (علیه السلام) زمين خراج را خريدند ، در حالى كه اين گونه زمينها متعلق به عموم مسلمانان بود؟

پاسخ

در اين جا دو احتمال هست : اول اين كه آن دوبزرگوار ، حق اولويت زمين خراج را خريده‏اند . دوم اين كه : اين زمينها وقتى فتح شد، موات بود كه جزء انفال بوده است و بعد مسلمانى آن را احيا كرده و مالك شده و امام (علیه السلام) زمين را از او خريده است . علاوه بر اين، اين گونه اراضى؛ «زمينهاى خراج» را در اصطلاح فقها مفتوح العنوه مى‏گويند كه اختيار آن با امام است . همان‏گونه كه در روايتى مى‏خوانيم :
ابوربيع شامى مى‏گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمود: زمينهاى عراق را خريدارى نكن، مگر آنها كه در دست كسانى است كه با آنها قرار خراج بسته شده (چه مسلمان وچه ذمى مانند اراضى خيبر)، زيرا اينها به شمشير مسلمين فتح شده و جزء بيت المال مسلمين است كه هميشه اختيار آن با امام است . 29

مقاومت امام حسين (علیه السلام) در برابر تصرف ملكش توسط معاويه‏

امام حسين (علیه السلام) ملكى داشت در »ذوالمروه» كه آبادى بوده است در وادى القرى ومعاويه خواست در اين ملك تصرف ظالمانه كند، اما حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) در برابر زورگويى او ايستاد.
«وليد بن عتبةبن ابى سفيان» برادر زاده معاويه از طرف او حكومت مدينه را بر عهده داشت . سالار شهيدان حسين بن على (علیه السلام) كه در سراسر عمر خود زير بار ستم نرفت ، بر سر مالى با حاكم مدينه كه همواره به قدرتهاى محلى ومركزى (شام) تكيه كرده و اجحاف مى نمود، اختلاف پيدا كرد. حضرت حسين (علیه السلام) براى درهم شكستن اساس ستم ، و آشنا ساختن ديگران به احقاق حق خود، روبه فرماندار مدينه كرد وگفت:به خدا سوگند هرگاه بر من اجحاف كنى، دست به قبضه شمشير مى‏برم، و در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه واله) مى‏ايستم و مردم را به آن پيمانى 30 كه پدران و نياكان آنها بنيانگذاران آن بودند دعوت مى‏نمايم . ازآن ميان عبدالله بن زبير برخاست و همين جمله را تكرار كرد وضمناً افزود: همگى نهضت مى‏كنيم و حق او را مى‏گيريم، و يا اين كه در اين راه كشته مى‏شويم . دعوت حسين بن على (علیه السلام) كم كم به گوش همه افراد غيور مانند «مسور بن مخرمة » و عبدالرحمان بن عثمان رسيد وتمام لبيك گويان به آستان مقدس امام (علیه السلام) شتافتند و در نتيجه فرماندار از جريان وحشت كرده، دست از اجحاف برداشت . 31

مزرعه امام حسين (علیه السلام) مهريه دختر عبدالله بن جعفر

معاويه‏نامه‏اى براى مروان بن حكم كه والى مدينه بود نوشت كه اميرالمؤمنين (معاويه) دوست دراد الفت ومحبت (گذشته ) را از سر گيرد و كينه‏ها را از بين ببرد و صله رحم كند. وقتى نامه‏ام به تو رسيد، ام كلثوم دختر عبدالله بن جعفر را براى يزيد پسر اميرالمؤمنين خواستگارى كن و او را با پيشنهاد مهريه زياد تطميع كن. مروان نزد عبدالله بن جعفر رفت و نامه معاويه رابراى او خواند و وى را از مشمون نامه مطلع ساخت. عبدالله گفت دايى او حسين به ينبع رفته است و ما بدون اجازه او كارى نمى كنيم، به من مهلت ده تا بيايد. وقتى كه حسين بن على آمد عبدالله جعفر جريان را براى او نقل كرد. حسين نزد دختر عبدالله رفت و گفت دختر عزيزم پسر عمويت قاسم بن محمد بن جعفر بن ابى‏طالب از ديگران براى تو سزاوارتر و شايسته‏تر است و شايد تو به مهريه بيشتر علاقه‏دارى ؟ و من بغيبغات را مهر تو قرار دادم. وقتى كه گروهى (از طرف معاويه) براى برنامه ازدواج آمدند، مروان بن حكم سخن را آغاز كرد و مقصود معاويه را از اين كار صله رحم و اتحاد كلمه است ، بازگو كرد.
آن گاه حسين سخن گفت و ام كلثوم را به ازدواج قاسم درآورد... اين مزرعه همچنيان در اختيار فرزندان عبدالله بن جعفر از طرف ام كلثوم بود كه از يكديگر به ارث مى‏بردند، تا زمانى كه مأمون به خلافت رسيد. وقتى قضيه را براى مأمون بازگو كردند، گفت هرگز، اين وقف على بن ابيطالب صلوات الله عليه است . فدك را از آنها گرفت، عوضش را به آنها داد و به حالت اوليه برگرداند. 32

املاك امام سجاد (علیه السلام)

على بن الحسين (علیه السلام) چشمه‏اى واقع در «ذى خشب» داشت و وليد فرزند عتبة فرزند ابوسفيان آن را به قيمت هفتاد و اند هزار دينار (طلا) از او خريد و شب شنبه را براى آبيارى (مزرعه سكينه) استثنا كرد ...33
«عنابه» در اطراف مدينه محل سكون امام سجاد (علیه السلام) بود ظاهراً آن جا مزرعه آن حضرت بوده است كه هنگام ميوه در آن جا اقامت مى‏فرمود. 34 از اين كه در موردى ابن شهر آشوب مى‏نويسد امام سجاد (علیه السلام) آباد كردن باغى از باغهايش را به يكى از بردگانش واگذار كرد، معلوم مى‏شود كه حضرت باغ و مزرعه‏هايى داشته است . 35

املاك امام محمد باقر (علیه السلام)

امام باقر هم املاك و مزارعى داشته است كه يك نمونه از آن در بحث كشاورزى امام محمد باقر (علیه السلام) در صفحات آينده خواهد آمد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم زمينى را به چند هزار به هشام بن عبدالملك فروخت و شرط كرد كه ده سال زكات آن مال به عهده هشام باشد. حضرت اين را شرط كرد، چون هشام والى (زمامدار) بود. 36
و نيز در حديث ديگر از پيشواى ششم (علیه السلام) مى‏خوانيم كه فرمود:
پدرم زمينى را به سليمان بن عبدالملك فروخت به شرط اين كه زكات مال را در مدت شش سال سليمان بدهد.37
شخصى به نام حلبى گويد: امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم امام باقر (علیه السلام) زمينى خريد كه معروف به عريض بود. وقتى معامله تمام شد، پدرم از جا حركت كرد و رفت . گفتم زود برخاستى و رفتى . فرمود: مى‏خواستم معامله قطعى و مسلم شود و حق بر هم زدن معامله را نداشته باشم. 38
حديث ديگرى به همين مضمون از محمد بن مسلم نقل شده است كه امام باقر (علیه السلام) فرمود: زمينى خريدارى كردم و همين كه ايجاب و قبول انجام پذيرفت ، برخاستم وچند قدمى رفتم. دو مرتبه برگشتم تا معامله قطعى شود. 39
از اين احاديث بخوبى استفاده مى‏شود كه امام باقر (علیه السلام) داراى املاكى بوده است .

املاك و مزارع امام صادق (علیه السلام)

آن حضرت نيز زمين 40 مزرعه 41 و باغ 42 داشت كه در بحث كشاورزى نقل شده است .

املاك و مزارع امام هفتم (علیه السلام)

درباره املاك و مزرعه‏هاى آن حضرت هم چند نمونه از نظرتان مى‏گذرد . طبق نقل يكى از فرزندان آن امام، آن حضرت روزى براى سركشى مزرعه‏اى كه در «سايه» 43 داشت به آن جا تشريف برد و در راه در يك بامداد، با هواى سردى مواجه شد و غلام صاحب مزرعه‏اى كه در آن نقطه بود، مقدارى غذا و وسيله گرما براى حضرت آورد . امام بعد از پايان سفر به پاداش اين كار غلام را از صاحبش خريد و آزاد كرد. لازم به تذكر است كه اين داستان مفصل است، ولى آنچه مورد بحث بود كه امام هفتم (علیه السلام) هم همانند ساير مردم زمين ومزرعه داشت، نقل شد. جهت اطلاع بيشتر به مداركى كه در پاورقى آمده است رجوع فرماييد. 44

مزرعه ديگر

محمد بن عبدالله بكرى مى‏گويد: ازگروهى از مردم مدينه طلبكار بودم. براى وصول آن به مدينه آمدم و مدتى ماندم و با تمام تلاشى كه كردم نتوانستم پول خود را بگيرم تا اين كه خسته شدم . با خود گفتم خدمت امام هفتم (علیه السلام) بروم و به او شكايت كنم. آن حضرت در يكى از مزارعش به نام نقمى بود، خدمت وى رسيدم. در حضور او غلامى بود كه در دست او ظرفى بود و داخل آن ظرف قطعه‏اى گوشت ريز و درشت وجود داشت . من به همراه حضرت از آن گوشتها خوردم. سپس از من سؤال كرد حاجتت چيست ؟ داستان را براى او نقل كردم . از جا برخاست و داخل خانه شد. پس از اندك زمانى برگشت. به غلامش دستور داد برگردد (تا غلام، محمد بن عبدالله را نبيند و او خجالت نكشد). او برگشت آن‏گاه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) كيسه‏اى را كه سيصد دينار در آن بود به من داد و برگشت . من سوار مركب شدم و مراجعت كردم . 45
در حديث ديگرى آمده است : على بن حمزه بطائنى روايت كرده است كه روزى حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) از مدينه به سوى مزرعه‏اى كه در بيرون مدينه داشت مى‏رفت، من نيز همراهش بودم ...46
خلاصه از اين كه ، ائمه (علیهم السلام) املاك ومزرعه‏هايى داشتند و آنان نيز همانند ديگر مردم داراى ملك و زمين بوده‏اند و از اين راه زندگى مى‏كردند و از كمك به ديگران هم دريغ نمى‏ورزيدند.

اموال موروثى امامان (علیهم السلام)
اموال موروثى امام هادى (علیه السلام)

حديثى كه از نظرتان مى‏گذرد بخوبى روشن مى‏كند كه ائمه معصومين (علیهم السلام) اموال شخصى نيز داشته‏اند كه از طرق متعددى مالك مى‏شدند . يكى از اين راه‏ها ارث بود . همان‏گونه كه درحديثى آمده است على بن راضد به حضرت هادى (علیه السلام) مى‏گويد از پدر بزرگوارت امام جواد (علیه السلام) اموالى نزد اين جانب است . تكليف آنها را روشن فرماييد . حضرت هادى (علیه السلام) در پاسخ او چنين مى‏فرمايد: اموالى كه پدرم به سبب مقام امامت در اختيار داشت، تنها در اختيار من قرار مى‏گيرد، و اموال شخصى پدرم بايد طبق كتاب و سنت پيامبر ميان وارثان او تقسيم گردد. 47

پی نوشت :

1- الماوردى، الاحكام السلطانيه، ط 1، 1380 ه'، 1960 م، ص 171.
2- الحلبى، الشافعى، على بن برهان الدين، السيرة الحلبيه، بيروت، لبنان، داراحياء التراث العربى، 1320 ه'، ج 3، ص .329 باب يذكر فيه سلاحه، ابن سعد، الطبقات الكبرى، داربيروت، للطباعة و النشر، ج 1، ص 485.
3- السيرة الحلبيه، همان، ص .330 الطبقات الكبرى، همان، ص 492.
4- مسعودى، مروج الذهب، مصر، مطبعة السعادة، 1384 ه'، ج 3، ص .1314 سبحانى، جعفر، شخصيتهاى اسلامى شيعه، تحقيق مهدى پيشوايى، چاپخانه علميه قم، چ 1، 1359، انتشارات توحيد قم، ج 2، ص 36.
5- درباره ينبع در بحث كشاورزى اميرمؤمنان (ع) به تفصيل بحث شده است .
6- النميرى، البصرى، ابوزيد عمر بن شبه، تاريخ المدينة المنورة، تحقيق فهيم محمد شلتوت، قم، مطبعه قدس، منشورات دارالفكر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 220 - .219 باب صدقات على بن ابيطالب (ع). السمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلميه، ط 4، 1404 ه'، ج 4، ص .1150 العسقلانى، شهاب الدين، ابى الفضل، الاصابة فى تمييز الصحابة، داراحياء التراث العربى، بيروت، ط 1، 1328 ه'، ج 3، ص 277.
7- النجفى، الشيخ محمد حسن، جواهر الكلام، تحقيق شيخ عباس قوچانى، داراحياء التراث العربى، ط 7، ج 21، ص .195 كتاب الجهاد.
8- ابن الاثير، النهاية فى غريب الحديث والاثر، قم، منشورات مؤسسه اسماعيليان، 1364 ه'.ش، ط 4، ج 3، ص .40 ابى عبيدالقاسم بن سلام، الاموال، بيروت، لبنان، دارالحداثة، للطباعة و النشر، ط 1، 1988 م، ص 11 با اندك تفاوت.
9- الصفى للنبى (ص) و هو شيئ يختاره، احمد بن محمد بن قدامه، المغنى، دارالكتاب العربى، للنشر و التوزيع، بيروت، لبنان، 1392 ه'، ج 7، ص 303.
10- الشوكانى، محمد بن على، فتح القدير الجامع بين فنى الروايه والدرايه من علم التفسير، بيروت، دارالفكر، ج 5، ص .199 بلاذرى، ابى اسحق، فتوح البلدان، بيروت، لبنان، دارالكتاب العلميه، 1398 ه'، 1978 م، ص 30.
11- مجمع البحرين، تهران، منشورات المكتبه المرتضويه، 1395 ه'ق، ط 2، ج 1، ص 264، واژه صفا. دميرى نيز در حياة الحيوان، ج 1، ص 390 مى‏نويسد: شمشير على كه ذوالفقار نام داشت از منبة بن حجاج بود كه پيامبر اكرم (ص) در روز (جنگ) بدر او را از منبة بن حجاج گرفت و به على داد. مرحوم شيخ حر عاملى در حديثى نقل مى‏كند كه امام هفتم (ع) فرمود:... للامام صفوالمال... الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه' ق، ط 4، ج .11 كتاب الجهاد، باب 41، ص 85 باب كيفية قسمة الغنائم و نحوها حديث .2 الشيخ المفيد، المقنعه، تحقيق دفتر مؤسسه النشر الاسلامى، جامعه مدرسين، قم، ط 2، 1410 ه'ق، ص .278 لنا الانفال ولنا صفوالمال. الكلينى.
12- الطبقات الكبرى، دار بيروت للطباعه و النشر، ذكر ميراث رسول الله (ص) و ما ترك، ج 2، ص .314 الهندى، على بن حسام الدين، كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسه الرساله، سال 1399 ، ج 5، ص .585 ابن ابى الحديد، شرح نهج‏البلاغه، منشورات داراحياء الكتب العربيه، 1378 ه'ق، ج 1، ص 218.
13- الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 17، ص .443 كتاب الفرائض و المواريث، باب 4، حديث .8 احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، بيروت، منشورات دارصدر، بى‏تا، ج 2، ص 88.
14- ابن ابى الحديد، شرح نهج‏البلاغه، منشورات داراحياء العربيه، 1378 ه'ق، ج 15، ص .147 يسألونك فى‏الدين و الحياة، الشرباصى، الدكتور احمد، بيروت، دارالجيل، ج 1، ص 285 با تفاوت .
15- حموى مى‏نويسد: خورنق جايى است در اطراف كوفه، معجم البلدان، دار بيروت‏للطباعه و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 2، ص 401.
16- الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .2 كتاب الطهارة ابواب الدفن، باب 12، باب استحباب بذل الارض المملوكة ليدفن فيها المؤمن، ص 833.
17- حرة الرجلاء منطقه‏اى است در نزديكى خانه‏هاى قبيله بنى قين و در بين راه مدينه و شام واقع است كه آن را وادى الاحمر نامگذارى كرده‏اند. العباسى، الشيخ احمد، عمدة الاخبار فى مدينه المختار، تصحيح شيخ الطيب الانصارى، الناشر اسعد در ابزونى، قاهره، مطبعة المدنى، ط 3، 1359 ه'، ص .305 وفاء الوفاء، همان، ص 1186.
18- وفاء الوفاء، همان، ص 1291 و 1328.
19- احمد امين، التكامل فى الاسلام، دارالنعمان للطباعة و النشر، ط 4، ج 1، ص 170.
20- الثقفى الكوفى، ابى اسحق، الغارات، تحقيق سيد جلال الدين محدث ارموى، چاپخانه حيدرى، 1354 ه'، ج 1، ص 92.
21- التسترى، محمد تقى، بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه، قم، مطبعة مهر، منشورات تهران، مكتبة الصدر، ط 1، 1398 ه'، ج 12، ص 105.
22- الثقفى الكوفى، ابى اسحاق، الغارات، تحقيق سيد جلال الدين محدث ارموى، چاپخانه حيدرى، 1354 ه'، 1395 ق، ج 1، ص .68 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 41، ص 137.
23- الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الروضة من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1389 ه'ق، ط 2، ج 8، ص 182، حديث .204 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'ق، ج 41، ص 131، حديث 43.
24- الجصاص، ابى بكر احمد بن على، احكام القرآن، تحقيق محمد الصادق فمحاوى، بيروت لبنان، داراحياء التراث العربى، ج 5، ص .323 در متن احكام القرآن اشتروا آمده است ولى اشتريا صحيح است. (مؤلف).
25- وفاء الوفاء، همان، ص 1319، احمدى ميانجى، اصول مالكيت در اسلام، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1363، ج 2، ص 163.
26- قمى، شيخ عباس، نفس المهموم، تحقيق رضا استادى، قم، منشورات مكتبة بصيرتى، 1405 ه'ق، ص 220 - 219.
27- البحرانى، السيد هاشم بن سليمان، مدينة معاجز الائمه الاثنى عشر و دلائل الحجج على البشر، مؤسسه المعارف الاسلاميه، ط 1، 1414 ه'ق، ج 3، ص 482 - .481 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 46، ص 389 - .388 البحرانى، الاصفهانى، الشيخ عبدالله، عوالم العلوم و المعارف، قم، منشورات مدرسه الامام المهدى (عج)، ط 1، 1407 ه'ق، ج 17، ص .239 الحسينى، البحرانى، السيد هاشم، حليه الابرار فى فضائل محمد و آله الاطهار، المطبعة العلمية، قم، ط 1، 1397 ه'، ج 1، ص 582 با اندك تفاوت.
28- ان الحسين (ع) اشترى النواحى التى فيها قبره من اهل نينوى، و الغاضرية، بستين الف درهم و تصدق بها عليهم و شرط ان يرشدوا الى قبره و يضيفوا من زاره ثلاثه ايام، النورى الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص 514.
29- الشيخ الصدوق من لا يحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص 152، حديث 4 از باب 72 احياء الموات ، الطوسى، ابى جعفر محمد بن الحسن بن على، التهذيب، تصحيح على اكبر غفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1، 1418 ه'، ج 7، ص .147 الطباطبايى، آية الله السيد على، رياض المسائل فى بيان الاحكام بالدلائل، تحقيق دارالهادى، ط 1، 1414 ه'، 1993 م، ج 4، ص .685 الشهيد الصدر، السيد محمد باقر، اقتصادنا، بيروت، لبنان، دارالكتاب اللبنانى، ط 1398 ه'، 1977 م، ص .396 ادلة الملكية العامه و ظواهرها، حديث . 2 منظور از اراضى عراق در عرف آن زمان قسمت‏هاى آباد عراق بوده كه به دست مجاهدين فتح شده بود و مسلمانان به آنها - ارض السواد مى‏گفتند، زيرا وقتى براى اشاعه دعوت از منطقه خشك و بى آب و علف جزيره العرب به اطراف عالم پراكنده شدند و به عراق رسيدند سبزى و طراوت فراوان به اندازه‏اى توجه‏شان را جلب كرد كه آن جا را ارض السواد ناميدند چون آنها به سبز و سياه هر دو سياه مى‏گفتند. اقتصادنا، همان.
30- مقصود پيمان حلف الفضول است . در گذشته ميان «جرهميها» پيمانى به نام «حلف الفضول» وجود داشت و اساس آن دفاع از حقوق افتادگان بود و بنيانگذاران پيمان كسانى بودند كه نامهاى همه از ماده «فضل» مشتق بوده است و نامهاى آنان بنا به نقل مورخ شهير عمادالدين ابن كثير عبارت بود از فضل بن فضاله و فضل بن الحارث و فضل بن وداعه چون پيمانى كه عده‏اى از قريش با هم بسته بودند، از نظر هدف «دفاع از حقوق مظلوم» با «حلف الفضول» يكى بود، از اين نظر نام اين اتحاد و هم پيمان شدن را نيز «پيمان فضول» ناميدند. ابن هشام، السيرة النبويه، بيروت، لبنان، داراحياء التراث العربى، ج 1، ص 141 - .140 تاريخ يعقوبى، ج 2، ص .17 ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، دارصادر، 1385ه'، 1965 م، ج 2، ص 42 - .41 سبحانى، جعفر، فروغ ابديت ،انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، چ 4، 1367، ج 1، ص 184 - 183.
31- ابن هشام، همان، ص .142 ابن اثير، همان ،فروغ ابديت، همان، ص 185.
32- المبرد، ابى العباس محمد بن يزيد، الكامل فى اللغة و الادب، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 1، 1407 ه'، 1987 م، ج 2، ص .174 مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 41 - .38 در بحث مناقب امام حسن (ع) و مرحوم مجلسى در بحارالانوار، ج 44، ص 208 - 207.
33- النورى الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص 46، باب 15، حديث 5.
34- ياقوت حموى، معجم البلدان، داربيروت، للبطاعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 2، ص .345 السمهودى، نورالدين على بن احمد، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، بيروت، لبنان، درالكتب العلمية، ط 4، 1404 ه'، ج 4، ص 1269.
35- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 158.
36- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت،منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه. ق، ط 4، ج‏ .6 كتاب الزكاة و الخمس، ص 118، باب 18، حديث .1 الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 3، ص .524 الشيخ الصدوق، علل الشرايع، النجف، منشورات مكتبة الحيدريه، 1385 ه'.ق، ص 376.
37- وسائل الشيعه، همان. فروع كافى، همان.
38- الشيخ الصدوق، من لا يحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص 127، باب .67 باب الافتراق الذى يجب به البيع، حديث .1 الطوسى، ابى جعفرمحمد بن الحسن، الاستبصار، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، ط 3، 1390 ه'ق، ج 3، ص 72: الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391ه'ق، ج 5، ص 170 با اندك تفاوت. يكى ازمباحث كه در كتب فقهى مطرح شده است بحث «خيارات است» ؛ يعنى اختيار بر هم زدن معامله كه يكى از آنها خيار مجلس است. بدين معنى كه فروشنده و خريدار تا از يكديگر جدا نشده‏اند حق دارند معامله را فسخ كنند و بهم بزنند مگر آن كه پيش از عقد معامله يا در ضمن عقد يا پس از عقد بگويند حق بهم زدن معامله را نداريم. به همين جهت امام (ع) ازجا بلند شد و رفت تا امكان فسخ معامله ازبين برود.
39- من لا يحضره الفقيه، همان، حديث .2 استبصار، همان فروع كافى، همان، ص 171، حديث 8.
40- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت داراحياء التراث العربى، ج‏12، ص 10.
41- همان، ص 23، حديث 7.
42- همان، حديث 8.
43- سايه در اطراف مدينه جايى است كه زمينهاى كشاورزى در آن جا بود. حموى مى‏نويسد: آن جا نخلستان و مزارع و باغ موز و انار و انگو وجودادشت و اصل آن از اولاد على (ع) بوده است. حموى، ياقوت، معجم البلدان، دار بيروت، للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 5، ص .300 السمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 1404 ه'، ج 4، ص 1231.
44- خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، لبنان، دارالكتب العلمية، ج 13، ص 30- .29 ابن كثير، البداية و النهاية، بيروت، منشورات مكتبة المعارف، 1966، ج 10، ص .183 شريف القرشى، باقر، حياة الامام موسى بن جعفر (ع)، مطبعة الاداب، النجف، ط 2، 1389 ه'، ج 1، ص 153 - .152 الامين، السيد محسن، فى رحاب ائمه اهل البيت، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، لبنان، 1412 ه'، 1992 م، ج 2، جزء 4، ص 87.
45- خطيب بغدادى، تاريخ بغداد او مدينه السلام، بيروت، لبنان، دارالكتب العلميه، بى‏تا، ج 13، ص .28 شريف القرشى، باقر، حياة الامام موسى بن جعفر (ع)، مطبعة الاداب، النجف، ط 2، 1389 ه'، ج 1، ص . 151 شيخ مفيد، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 232.
46- كشف الغمه، همان، ص 17.
47- وسايل الشيعه، ج 6، ص 374.

منبع:منابع مالى اهل بيت (ع)

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط