اصل همزيستى مسالمتآميز در حقوق اسلامى
اصل همزيستى مسالمتآميز
1. پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم و اصل همزيستى مسالمت آميز
اعقل الناس اشدهم مداراة الناس(3)؛ عاقل ترين مردم آن است كه بيش ترين مدارا را با مردم داشته باشد.
و در جايى ديگر مىفرمايد:
مداراة الناس رأس العقل(4)؛ ملايمت و همزيستى با مردم اوج عقل است. برخى سخنان آن حضرت لزوم مدارا و همزيستى را براى تبليغ رسالت و اقامهى فرايض تصريح مى كنند:
امرنى ربى بمداراة الناس كما امرنى بتبلیغ الرسالة(5)؛پروردگار من مرا به مدارای با مردم امر کرد همان گونه که به تبلیغ رسالت امر فرمود.
و باز می فرماید:
ان الله تعالی امرنی بمداراه الناس کما امرنی باقامه الفرائض(6)؛ خداوند تعالى همان گونه كه مرا به بر پايى واجبات امر نمود، به مداراى با مردم امر كرد.
دولت اسلامى كه با ويژگىهاى خاص خود انجام رسالت دين و رفع نيازهاى متقابل ملت خويش و ديگر ملل را هدف خود مىداند، در پى سلطه گرى و برترى طلبى نيست، از اين رو با وجود امكان دست يابى به مقاصد با بهره گيرى از روشهاى مسالمت آميز مجاز نيست (7)كه رفتارى غير از اين، و خشونت آميز در پيش گيرد، اگر چه از راه دوم آسان تر و زودتر به هدف برسد، چرا كه رسول خدا مىفرمايد: فضل و برترى انبيا بر مردم از جهت مداراى بيش تر آنان با مردم است(8). قرآن كريم اين ويژگى پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم را چنين توصيف مىكند:
(فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك...)(9)؛ پس به بركت رحمت الهى با آنان نرم خو و پر مهر شدى، و اگر امير مؤمنان على عليه السلام، رسول خدا را اين وصف مىكند:
كان دائم البشر، سهل الخلق، لين الجانب، ليس بفظ و لا غليظ(10)؛ پيامبر همواره خوش رو و خوش خوى و نرم بود، خشن و درشت خوى نبود.
اين اخلاق و منش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اختصاص به روابط وى مسلمانان ندارد و از سيرهى آن حضرت در معاشرت و رفتار با غير مسلمانان آشكار مىگردد كه روح مسالمت جويى بر او حاكم بوده است، لذا به اصحاب خويش در مورد روابط شان با ديگران مىفرمود:
يسروا و لا تعسروا و بشروا و لاتنفروا(11)؛ بر مردم آسان گيريد و سخت نگيريد و بشارت دهيد و در آنها نفرت ايجاد نكنيد.
رسول خدا خود نيز با مردم به ويژه غير مسلمانان انس مىگرفت و آنان را از خود متنفرنمى- ساخت:«كان رسول الله ...يؤلفهم دو لاينفرهم»(12).
پيامبر اسلام براى قانون مندى كردن همزيستى مسالمت آميز، به قرار دادهاى اجتماعى روى آورد و با اخذ بيعتهاى فردى كه تعهدى در جهت هم كارى و پيروى در امور مورد نظر طرفين بوده است، قانون مندى همزيستى را آغاز نمود و سپس در سطح كلان با عقد پيمانهاى امنيتى با قبايل عرب و اهل كتاب آن را تعقيب كرد. آن حضرت در پرتو اين فرآيند امنيتى، رسالت و دعوت خويش را نهادينه مىساخت. كما اين كه او زمانى پيكهاى خويش را در خارج از جزيرة العرب به سوى حاكمان و پادشاهان ممالك هم جوار گسيل كرد و قراردادصلح و همزيستى حديبيه را با اهالى مكه امضا نمود و در حجاز از امنيت و آرامش نسبى برخوردار شد(13).
بنابراين، آن چه مسلم است در سيره و حكومت پيامبر اسلام به عنوان الگوى حكومت اسلامى، همزيستى مسالمتآميز اصل خدشه ناپذير بوده است. اما از آن جا كه همزيستى مسالمتآميز مفهومى است كه خاست گاه طرفين را مىطلبد و نياز و تفاهم متقابل ضامن تداوم آن است، در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مخالفان وى كه احساس مىكردند با همزيستى مسالمت آميز، منافع آنان به خطر مى افتد، بيش تر در پى سلب امنيت و رفتار خشونت آميز بودند، پس منازعات و تنش هاى مسلمانان با مشركان و اهل كتاب عللى خاص دارد، چنان كه نزاع با اهل مكه در پى تجاوز آنان و مصادرهى اموال و خانههاى مسلمين در مكه صورت مىگيرد(14)، و برخورد با ديگر قبايل عرب، پس از خدعهى آنان و به شهادت رساندن مبلغان اسلام و يا سد راه شدن در انجام رسالت و دعوت اسلام بود. كما اين كه قبايل اهل كتاب، تاوان پيمان شكنى و خيانت سران خويش را دادند، بنابراين غزوات پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم يا به خاطر عوامل مذكور و يا به سبب تهاجم كفار به مسلمين بود(15).
2. همزيستى مسالمتآميز با مسلمانان از ديدگاه قرآن كريم
قرآن مجيد خطاب به عموم مسلمانان مىفرمايد:
(واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا واذكروا نعمة الله عليكم اذكنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا)(16)؛ و همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد. آن گاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شويد.
در اين آيه خداوند ضمن بر حذر داشتن مسلمانان از تفرقه و تشتت كه در دهها آيهى ديگر نيز از آن نهى شده است، به ايجاد الفت و زدودن دشمنىها و تحقق برادرى اشاره مىكند و آن را از نعمات الهى مىداند، بنابراين بر دولت اسلامى لازم است در سياست خارجى و روابط با كشورهاى مسلمان به اين امر توجه داشته باشد كه رابطه و همزيستى بايد به كمال خود كه اخوت و برادرى است، ارتقا يابد و به لوازم آن كه حاكميت روح، گذشت و ايثار و هم دردى و تفاهم است، ملتزم گردد.
از سياق آيات قرآنى كه امر به برقرارى صلح بين مردم را مطرح مىكند(17)، چنين استفاده مىشود كه موارد نهى اختصاص به روابط افراد نداشته، بلكه جوامع و ملل مسلمان را نيز شامل مىشود. لذا بر دولت اسلامى لازم است از آن چه موجب بدبينى، جريحه دار شدن ملل مسلمان ديگر نسبت به اين دولت و ملت مىشود و زمينه اختلاف و تنش را فراهم مىسازد، جلوگيرى كند. افزون بر آن كه در شرايط كنونى تنها با حسن تفاهم و هم دلى است كه تعقيب اهداف سياسى دولت اسلامى ممكن مى گردد.
3. همزيستى مسالمتآميز با پيروان اديان الهى
با توجه به پيمان صلح و امنيتى پيامبر با نصاراى نجران كه در سال دهم هجرى بود، روشن مىشود كه اقدام نبى اكرم در منشور مدينه تنها يك ضرورت و امرى موقت نبوده است، بلكه آن حضرت به پيروى از آيات قرآن كه اهل كتاب را به رسميت شناخته و همزيستى با آنان را پذيرفته است، رفتار نموده اند. ايشان در پيمان امنيتى نجران چنين آورده اند:
... ولنجران و حاشيتها جوار الله و ذمة محمد النبى رسول الله على اموالهم و انفسهم و ارضهم و ملتهم و غائبهم و شاهدهم و عشيرتهم و بينهم و كل ما تحت ايديهم من قليل او كثير، لايغير اسقف عن اسقفيته ولا راهب رهبانيته ولا كاهن من كهانته و...(20)؛ مردم نجران و حومهى آن نسبت به مال و جان و اراضى و مردم حاضر و غايب و عشيره و مراكز عبادت شان و هر آن چه دارند- چهبسيار چه كم- در پناه خدا و رسول او، محمد صلى الله عليه و آله و سلم خواهند بود. هيچ اسقفى يا راهب و كاهنى از آنان، از مقام خود عزلنمى شود و به آنان اهانتى نخواهد شد و در برابر خون هايى كه در جاهليت ريخته شده است، مجازات نخواهند شد. هيچ گونه خسارتى از آنان گرفتهنمى شود و سخت گيرى دربارهى آن هاروا نيست و هيچ لشكرى در سرزمين آنان گامنمى نهد. هر كسى از آنان در موردى ادعاى حقى داشته باشد، بر اساس عدل و انصاف دربارهى آنها حكم خواهد شد، به گونه اى كه نه مظلوم واقع شوند و نه ظلم كنند، و هر آن چه در اين پيمان ياد شد، براى هميشه به قوت خود باقى است تا آن كه خداوند امر خود را صادر كند.
ويل دورانت، مورخ غير مسلمان، رفتار مسالمتآميز پيامبر اسلام صلى الله با اهل كتاب را اين گونه توصيف مىكند:
هر چند محمد صلى الله عليه و آله و سلم پيروان دين مسيح را تقبيح مىكند، با اين همه، نسبت به ايشان خوش بين است و خواستار ارتباطى دوستانه بين آن ها و پيروان خويش. او حتى پس از برخوردى كه با پيروان دين يهود داشت، با اهل كتاب كه همانا يهوديان و مسيحيان بودند، راه مدارا پيش گرفت. اسلام، بر روى هم، با همهى سخت گيرى خود پيروان اديان ديگر را مردمى رستگار مىداند(مائده،آيهى 73)، از اين رو از مسلمين مىخواهد كه كتابهاى تورات و انجيل احترام كنند، اما به هر حال قرآن را آخرين كلام خدا به شمار مىآورد و فصل تازه اى در تاريخ مىگشايد. گذشته از اين، محمد صلى الله عليه و آله و سلم از مردم يهودى و مسيحى نيز صميمانه مىخواهد تا از شريعت موسى و عيسى پيروى كنند (مائده، آيهى 72) و در همان حال به قرآن كه آخرين وحى خداست، تن دهند. محمد صلى الله عليه و آله و سلم ابلاغ مىكند كه اديان پيشين دست خوش تحريف و نابسامانى گرديدهاند و اينك وظيفه اسلام است كه آنها را از خطاها و كاستىها بپيرايد و وحدت بخشد و آيينى نيرومند و يك پارچه به انسانيت عرضه كند(21).
برداشت اين مورخ از رفتار مسالمتآميز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با اهل كتاب واقعيتى تاريخى است كه از متن تعهد نامههاى آن حضرت با آنان آشكار است و خلفاى او نيز به آن پاى بند بوده و تداوم آن را امضا كرده اند. برخى از سخنان وى نيز برگرفته از آيات قرآن است و چندان از واقعيت دور نيست. اين سيره و بيان قرآنى سبب شده كه در عمل، اسلام در ميان اديان توحيدى دينى بوده است كه همواره در طول تاريخ از پيروان اديان توحيدى دينى بوده است كه همواره در طول تاريخ از پيروان اديان ديگر حمايت كرده، اما در برخى موارد از سوى آنان مورد تعدى و ستم قرار گرفته است. در تمام شهرهاى دارالسلام، در همه تاريخ، يهوديان و مسيحيان نه به صورت اقشارى مطرود، بلكه بر عكس، غالبا ممتاز زندگى كرده اند، و مورخان معترفاند كه بر عكس جهان مسيحيت كه از لحاظ ديانت مسيح يك پارچه بود، در جهان اسلام، اديان ديگر بخشى از زندگى سياسى- اجتماعى دارالاسلام را تشكيل مىدادند»(22).
4. قرآن و مبناى همزيستى مسالمتآميز با پيروان اديان الهى
آياتى كه نظر بر پيروان اديان الهى دارد، علاوه بر آن كه از ماندگارى آنان خبر مىدهد و فلسفه بقا و تعدد آنها را بيان مىكند، معيارى براى رستگارى و تفاهم ارایه مىدهد تا در سايه آن به رقابت سالم در انجام خيرات و شكوفايى خويش پردازند. خداوند در آيهى ذيل خواست آرمانى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را كه نيل به دين واحد جهانى به شكل دفعى است، مورد توجه قرار مىدهد و تعصب شديد اهل كتاب را يادآور مىگردد:
(و لئن اتيت الذين اوتوالكتب بكل اية ما تبعوا قبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض...)(23)؛ و اگر هر گونه معجزه اى براى اهل كتاب بياورى باز قبلهى تو را پيروىنمى كنند، و تو نيز پيرو قبلهى آنان نيستى، و خود آنان پيرو قبلهى يك ديگر نيستند.
اين آيه كه به صورت قضيهى حقيقيه بيان شده است، وابستگى و تعصب شديد علماى اهل كتاب را به هويت و جايگاه اجتماعى خويش به گونه اى مىداند كه هيچ آيه (معجزه) و دليل ارایه شده از جانب پيامبر اسلام را در موارد اختلاف از جملهى قبله نمى پذيرند، بنابراين به عنوان واقعيتى اجتماعى همهى حقوق آنان محفوظ مى ماند و اصرارى بر تغيير دين آنان نخواهد بود. شايد اين آيه نقد ديدگاه كسانى كه تكافوى ادله را از مبانى پلوراليسم دينى شمرده-اند(24)، تلقى شود، زيرا اصرار آنان بر قبلهى خويش به سبب تساوى ادلهى آنان با معجزات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نيست، بلكه به علت تعصب و هواى نفس آنان مىباشد و اين علت است كه مقابل دلايل و آيات پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم قرار گرفته است، لذا در فراز بعدى آيه، خداوند پيامبر اسلام را از تبعيت خواهشهاى نفسانى آنان نهى مىكند. در هر صورت، همان گونه كه از آيات ذيل نيز بر مىآيد، پذيرش تعدد اديان مبناى روابط و سياست دولت اسلامى با ملت هاى پيو اديان ديگر است. فلسفهى تعدد اديان توحيدى- در ضمن به رسميت شناختن آنان- در آيات زير بيان مىشود:
(لكل امة جعلنا منسكا هم ناسكوه فلا ينزعنك فى الأمر...)(25)؛ براى هر امتى مناسكى قرار داديم كه آنها بدان عمل كنند، پس نبايد در اين امر با تو به ستيزه برخيزند.
خداوند در آيه اى ديگر مىفرمايد:
(لكل جعلنا شرعة و منهاجا ولو شاءالله لجعلكم امة واحدة ولكن ليبلوكم فى ما ءاتيكم فاستبقوا الخيرات الى الله مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم فيه تختلفون)(26)؛ براى هر يك از شما امت ها، شريعت و راه روشنى قرار داده ايم و اگر خدا مىخواست شما را يك امت قرار مىداد، ولى خواست تا شما را در آن چه به شما داده است، بيازمايد. پس، در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد. بازگشت همهى شما به سوى خداست. آن گاه درباره آن چه در آن اختلاف مىكرديد، آگاهتان خواهد كرد.
قرآن كريم در اين آيه يكى از علل اختلاف و تعدد اديان را به خود نسبت مىدهد كه همان آزمايش و رقابت در انجام نيكى هاست. پس، گرچه به كيفيت آزمايش اشاره نشده است، ليكن اگر براساس علم و يافتههاى خويش- نه تعصب- عمل كنند و به رقابت سالم بپردازند مىتوانند از همزيستى مسالمتآميز برخوردار باشند. حتى قرآن كريم در برخى آيات ايمان آنان را مىستايد و مىفرمايد:
(ليسوا سواء من اهل الكتب امة قائمة يتلون ايت الله اناء الليل و هم يسجدون يؤمنون بالله و اليوم الآخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسرعون فى الخيرات و اولئك من الصلحين)(27)؛ همهى آنان يكسان نيستند. از ميان اهل كتاب، گروهى درست كردارند كه آيات الهى را در دل شب مىخوانند و سر به سجده مى نهند، به خدا و روز قيامت ايمان دارند و كار پسنديده فرمان مىدهند و از كار ناپسند باز مىدارند و در كارهاى نيك شتاب مىكنند و آنان از شايستگان اند.
اين آيه در راستاى آياتى كه ملاك رستگارى را ايمان به خدا يكتا و قيامت و عمل صالح بر شمرده اند(28)، به توصيف مؤمنان آن اديان مىپردازد تا زمينهى همزيستى مسالمتآميز با ايشان فراهم گردد. خداوند در اصلاح برخى باورهاى غلط اهل كاب مىفرمايد:
(قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا ألا نعبد الا الله ولا نشرك به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله...)(29)؛ بگو اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است، بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا، به خدايى نگيرد.
در اين آيه به اجمال از آنان خواسته شده كه از شرك و نسبت دادن فرزند به خدا و قایل شدن به مقام الوهيت براى مسيح عليه السلام بپرهيزند و به عبارت خداى يكتا كه پيام همه انبيا بوده است، بپردازند، ولى معترض آداب و سنن مذهبى آنان نشده است.
خداوند در جايى ديگر مىفرمايد:
(و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطار يؤده اليك و منهم من ان تامنه بدينار لا يؤده اليك...)(30)؛ و از اهل كتاب كسى است كه اگر او را بر مال فراوانى امين شمرى آن را به تو بر مىگرداند، و از آنان كسى است كه اگر او را بر دينارى امين شمرى آن را به تونمى پردازد.
از مجموع آيات نازل شده در مورد اهل كتاب چنين استنباط مىشود كه همه رانمى توان با يك نگاه ديد، بلكه برخى مؤمن، بى آزار و اميناند و برخى فاسق، غير قابل اعتماد و همواره در پى اسلام زدايى هستند، و بدين جهت دهها آيه از قرآن مسلمانان را از نزديك شدن بيش از حد و مودت با آنان بر حذر مىدارد.
5. همزيستى مسالمتآميز با غير اهل كتاب
(و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم× و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله هو الذى ايدك بنصره و بالمؤمنين)(31)؛ اگر به صلح گراييدند تو نيز بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست× و اگر بخواهند تو را بفريبند [يارى] خدا براى تو بس است. همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد.
باز در آيه اى ديگرى مىفرمايد:
(... فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم والقوا اليكم السلم فما جعل الله لكم عليهم سبيلا)(32)؛ پس اگر از شما كناره گيرى كردند و با شما نجنگيدند و با شما طرح صلح افكندند [ديگر] خدا براى شما راهى [براى تجاوز] بر آنان قرار نداده است.
آيات فوق صلح و همزيستى را تنها مقيد به كناره گيرى از جنگ، اعلان صلح غير مسلمين مىكند، و نه ايمان را شرط همزيستى دانسته و نه سلطه و تجاوز به آنان را بعد از كناره گيرى، مشروع مىداند. خداوند در آيه اى همزيستى مسالمتآميز و حتى نيكى كردن به غير مسلمين (مشركان) را مجاز مىشمارد:
(عسى الله ان يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودة والله قدير والله غفور رحيم)(33)؛ اميد است كه ميان شما و ميان كسانى از آنان كه[ايشان را] دشمن داشتيد، دوستى برقرار كند، و خدا توانا و آموزندهى مهربان است.
و باز مىفرمايد:
(لاينهكم الله عن الذين لم يقتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من ديركم أن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين)(34)؛ خدا شما را از كسانى كه در[كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده اند، بازنمى دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خداوند دادگران را دوست مىدارد.
بنابراين، از نظر قرآن و به تعبير امام راحل«اگر رابطه انسانى است، روابط انسانى با هيچ جا مانعى ندارد»(35) و «دولت اسلامى با همه ملتها و با همه دولت ها مىخواهد كه تفاهم و ارتباط صحيح داشته باشد، در صورتى كه آنها متقابلا احترام دولت اسلامى را مراعات كنند»(36).
6. همزيستى مسالمتآميز و مسأله تأليف قلوب
(انما الصدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤلفة قلوبهم...)(37) ؛ صدقات، تنها به تهيدستان و بينوايان و متصديان[گردآؤرى و پخش] آن، و كسانى كه دل شان به دست آورده مىشود، .... اختصاص دارد.
تأليف قلوب طبق برداشت فقهاى اهل سنت(38)، شهيد اول و شهيد ثانى(39) و صاحب عروه(40) معنايى اعم دارد و مسلمان و كافر را شامل مىشود، بر اين اساس تأليف قلوب شامل گروههاى زير مىشود: كفارى كه ممكمن است به اسلام متمايل شوند؛ كفارى كه با تأليف قلوب از آزار مسلمانان دست بر مىدارند؛ تازه مسلمانان سست ايمان؛ مسلمانان سست ايمان؛ زعما و خطباى ضعيف الايمان؛ مسلمانان مرزنشين؛ منافقان و مبلغين پرداخت زكات.
اگر زكات در موارد نه گانه محصور نگردد، ولى امر مسلمانان مىتواند از بيت المال براساس مصلحت، براى تأليف قلوب گروههاى مذكور اموالى را تخصيص دهد. به هر حال، با توجه به معناى وسيع تأليف قلوب مىتوان حدس زد كه چه ارتباط محكمى بين اين مسأله و اصل همزيستى مسالمتآميز با ديگران وجود دارد. تأليف قلوب، ساز و كار مطمئن و مؤثرى در راستاى اصل همزيستى مسالمتآميز محسوب مىشود.
7. عتق و فك رقبه
8. حضور دولت اسلامى در مجامع بين المللى
يكى ديگر از نظرات كلى در زمينهى روابط بين الملل، مسأله حضور است؛ بدين معنا كه تا حد امكان و مقدورات بايد در تمام زمينههاى بين المللى حضور دايمى داشت و ايجاد و حفظ رابطه، اصالت ذاتى دارد يا به تعبير ديگر، اصل بر رابطه است و قطع رابطه استثنا است. منشأ اين نظريه نيز ريشه در انديشه سياسى اصل دعوت و جهان وطنى اسلام دارد(42).
همزيستى مسالمتآميز با دولتها و ملتهاى ديگر جز با حضور دايم و فعال در صحنه روابط بين الملل ميسر نيست. اين حضور و ايجاد رابطه، تنها در موارد خاصى(همانند سلطه كافران بر مسلمانان) تخصيص مىخورد. لازمهى اصل همزيستى مسالمت آميز، تفاهم بين المللى و تعاون و مشاركت با ديگر دولتها و ملتها براساس بر و تقوا در مقياس جهانى مىباشد(43).
پی نوشت
1. بقره (2) آيهى 213.
2. تاريخ طبرى، ج 1، ص 558.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 52 و 53.
4. سيوطى، الجامع الصغير فى الاحاديث البشير النذير، ج 2، ص 3.
5. ابوالفضل على الطبرسى، مشكاه الانوار فى غرر الاخبار، ص 178.
6. سيوطى، همان، ج 1، ص 259.
7. نساء (4) آيهى 92.
8. مجلسى، همان، ج 75، ص 401.
9. آل عمران(3) آيهى 159.
10. مجلسى، همان ج 16، ص 152.
11. علاءالدين على المتقى الهندى، كنزالعمال، ج 3، ص 37.
12. مجلسى، همان، ص 151.
13. جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 2، ص 604.
14. همان، ج 1، ص 400.
15. همان، ج 2، ص 498- 503 و705 -709.
16. آل عمران(3) آيهى 102.
17. حجرات (49) آيهى 9.
18. ابنهشام، السيرة النبويه، ج 2، ص 126.
19. همان.
20. تاريخ طبرى، ج 2، ص 295.
21. تاريخ تمدن جلد چهارم، عصر ايمان، ترجمه ابوطالب صارمى، ابوالقاسم پاينده و ابوالقاسم طاهرى، ص 239-240
22. ر.ك: هادى نخعى، توافق و تزاحم منافع ملى و مصالح اسلامى، ص 238.
23. بقره (2) آيهى 145.
24. عبدالكريم سروش، صراطهاى مستقيم، ص 87.
25.حج (22) آيهى 67.
26. مائده (5) آيهى 48.
27. آل عمران (3) آيهى 113.
28. بقره (2) آيهى 62 و مائده (5) آيهى 69.
29. آل عمران (3) آيهى 63.
30. همان، آيهى 75.
31. انفال (8) آيات 61-62.
32. نساء (4) آيهى 90.
33. ممتحنة (60) آيهى 7.
34. همان، آيهى 8
35. امام خمينى، صحيفه نور، ج 10، ص 159.
36. همان، ج 8، ص 18.
37. توبه (9) آيهى 60.
38. ابوالفضل شكورى، فقه سياسى اسلام، ج 2، ص 295-297.
39. شرح لمعه، ج 1، ص 170.
40. محمدكاظم طباطبايى، العروة الوثقى، ج 2، ص 133.
41. ابوالفضل شكورى، همان، ص 480.
42. «امام خمينى در پنج حوزه معرفت سياسى» در انقلاب اسلامى و ريشههاى آن، مجموعه مقالات، ج 1، ص 183.
43. عميد زنجانى، همان، ص423-428و434-437.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله