وقوف واقفان
نويسنده: محمد شيرواني
باسمه الواقف علي السرائر و الضمائر
وقوف حجيج را در عرفات و مشعر و مني وقفهاي است بين دو مقام که در آن برهه از زمان به جز خدا از همه چيز غافلاند، چون دستور يابند: «فاذا افضتم من عرفات فاذکروا اللّه عند المشعر الحرام» شود که لبيک اجابت يابند.
وقوف متقيان را نيز وقفهاي است در رفتار و در هر کردار، که به پيروي امام علي عليهالسلام و به سبب تقوا، گراميترين خلق نزد خدا در اين جهان و صاحب بهترين زاد در آن جهان هستند که «ان خير الزاد التقوي»
وقوف مخلصان را نيز پس از درک چهل صباح براي خدا وقفهاي است که چشمههاي حکمت از قلبشان به زبان جاري گردد که «من اخلص للّه اربعين صباحا ظهرت له ينابيع الحکمة من قلبه الي لسانه»
وقوف واقفان را در مسير ايثار، وقفهاي است که تن و جان در راه دوست نثار کنند و بدين سبب حيات جاويد يابند و در سايه رحيميتش بيارمند.
اما وقوف واقفان اموال را نيز در اين جهان وقفهاي حاصل شود که يا به سبب حبّ ذات و يا به جهت تهيّه زاد آخرت از راه صدقات جاريات براي خود ذکر سائر باقي گذارند که گفتهاند:
اثر گذار اگر عمر جاودان خواهي
که زندگاني هر کس به قدر آثار اوست
وقوف باقيان از علم را نيز وقفهاي است که به سبب کار، درخت دانش و دين را پربار کنند که گفتهاند:
به سر نيامده طومار عمر جهدي کن
که چون قلم ز تو از هر قدم اثر ماند
وقوفروشنان نيز وقفهاي است در اين ظلمتکده خاکدان که با تربيت اولاد صالح، دعاي خير، پس از خود باقي گذارند؛ که گويي گوياي اين سخناند:
«رب هب لي من لدنک ذرية طيبّة انک سميع الدعاء»
سخن کوته آنکه يکي در جهاد با نفس به مسيري افتاد که سبل هدايت دريافت؛ چه پذيرفته بود که «ان جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» و ديگري دل مستعد داشت، که چون شنيد اين آيت از قرآن را که «الم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذکر اللّه» مدهوش بيفتاد، نادم شد و به دامن دوست فرار کرد و غانم شد.
به سرآغاز وقفنامهها بنگريد که از واقفين نگارههايي است عارفانه و بيان ايثاري است عاشقانه که از وقوف به روز جزا در بيماند که مباد در حقشان گفته شود:
«قفوهم انهم مسئولون»
«و لوتري اذا الظالمون موقوفون عند ربهم»
«و لوتري اذ وقفوا علي النار فقالو يا ليتنا نرد»
هان اي دل غافل تو نيز چنين باش که يا با دل مستعد و يا به پاي مقتصد جهادگرانه راهيابي، شود که لبيک اجابت شنوي و از غفلت بازآيي؛ آنجا که امام علي عليهالسلام فرمايد:
«کيف غفلتکم عما ليس يغفلکم» (خطبه 230 نهجالبلاغه)
چگونه شما را از مرگ غفلت است و حال آنکه مرگ از شما غفلت نکند.
تا که دستت ميرسد شو کارگر
چون فتي از کار خواهي زد به سر
«فاما من اعطي واتقي و صَدَّق بالحسني و سنيسّره لليسري»
«مالک ما قدّمتَ و مال وارثک ما اخّرتَ» هر چه از پيش فرستادي از آن توست و آنچه گذاشتي از آن وارث تو.
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
منبع: ميراث جاويدان
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله