کمپانی نفت و بهائیت

از زمان تأسیس اولین چاه نفت در مسجد سلیمان، این ثروت ملی توسط دولت‌های بیگانه بخصوص انگلیس به تارج رفت،به طوری که کمپانی نفت (انگلیس و ایران) از سال 1293ش الی 1329ش، بیش از 324 میلیون تن نفت ایران را تاراج
دوشنبه، 5 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کمپانی نفت و بهائیت
 کمپانی نفت و بهائیت

 

نویسنده: مریم صادقی




 
از زمان تأسیس اولین چاه نفت در مسجد سلیمان، این ثروت ملی توسط دولت‌های بیگانه بخصوص انگلیس به تارج رفت،به طوری که کمپانی نفت (انگلیس و ایران) از سال 1293ش الی 1329ش، بیش از 324 میلیون تن نفت ایران را تاراج کرد و درآمد خالص آن بالغ بر 5 میلیارد دلار گردید که سهم ایران از این گنج به یغما رفته به میزان 0/08 به عنوان حق الامتیاز بود.
کمپانی نفت انگلیس- ایران، تا پایان سال 1329ش، بیش از 259 هزار کیلومتر مربع از اراضی نفت خیز ایران را در دست داشت و بیش از 300 دکل در اراضی یاد شده نصب کرده بود.
در سال 1330ش، حق السهم ایران از هر شبکه‌ی نفت 18 سنت بود، در حالی که بحرین، عربستان و عراق به ترتیب 35، 56 و 60 سنت دریافت می‌کردند. (1) در همین زمان است که از سوی دکتر مصدق تلاش برای ملی کردن صنعت نفت صورت می‌گیرد.
استخراج نفت جنوب ایران و فعالیت پالایشگاه آبادان و تأمین سوخت ارزان و آسان ناوگان دریایی بریتانیا، بر فربهی و توانمندی انگلستان افزود و نفت ایران در جنگ «جهانی» اول نقش بسیار مؤثری را در پیروزی بریتانیا و متفقین ایفا نمود، در حالی که ایران هر روز بیش از گذشته دچار تجزیه و تضعیف و زیان می‌گردید. نقض بی طرفی ایران از سوی متفقین در جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط نیروهای تجاوزگر انگلیس و متفقین روسی آن، تشکیل پلیس جنوب و نیروهای نظامی بریتانیا در شرق و شمال ایران، تحمیل قرارداد1919، کودتای انگلیسی سوم اسفند 1929 و تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی، تحمیل استبداد سیاه 20 ساله و ایجاد حکومت خودکامه‌ی فردی وابسته، حاکمیت قشونی‌ها بر مقدرات ملت و امور کشور و نابودی رجال کشور قتل ماژور وابسته و قتل ماژور ایمبری آمریکایی، تشکیل مجلس شورای ملی فرمایشی و لغو قرارداد دارسی در سال 1311ش و انعقاد قرارداد زیان بارتر در سال 1312، اشغال ایران در سوم شهریور 1320توسط متجاوزین انگلیسی و متفق آن روسیه شوروی و کشیدن پای ایران در شعله‌های آتش و ویرانی‌های جنگ «جهانی» دوم، تبعید دیکتاتور به جزیره‌ی موریس و ژوهانسبورگ و آغاز دوره‌ای دیگر از هرج و مرج و... را در قصه‌ی پرغصه‌ی تداوم غارت نفت ایران و منطقه باید جستجو کرد. (2)
در تمام طول این سال‌ها بریتانیا شرکت نفت انگلیس- ایران را در کشورمان راه اندازی می‌کند برای اداره‌ی آن، در کنار عناصر کارکشته‌ی انگلیسی، از برخی عناصر ایرانی نیز بهره می‌گیرد؛ جمله از عناصر سرشناس بهائی همچون فئواد روحانی و برادرانش مسعود و منوچهر روحانی و مهندس هوشنگ فرخان.
بعد از کودتای 28 مرداد، آمریکا به ایران پیشنهاد کرد که برای استخراج، تصفیه و صادرات نفت ایران به جای لغو قانون ملی شدن نفت به جای لغو قانون ملی شدن نفت که ناچار دوباره نفت را در اختیار بریتانیا قرار می‌داد، کنسرسیومی متشکل از شرکت‌های نفتی تشکیل دهند که برای یک دوره امتیاز نفت ایران را در دست بگیرند. مفهوم کنسرسیوم در واقع ادامه غارت نفت ایران بود، فقط برای حفظ ظاهر شرکت ملی نفت در کنار کنسرسیوم قرار گرفت. (3) در این حین با فعال شدن و سلطه‌ی مجدد شرکت نفت انگلیس و ایران و دیگر کمپانی‌های غربی، شاهد فعالیت افراد بهائی نظیر عباس هویدا و فؤاد روحانی در شرکت به اصطلاح ملی نفت هستیم، آیت‌الله بروجردی در نامه‌ای خطاب به مرحوم محمد تقی فلسفی در سال 1333ش، ایشان را مأمور می‌کند که با شاه دیدار کند و راجع به خطر نفوذ بهائیت در کشور با وی سخن بگوید.
مرحوم بروجردی در نامه‌ی مزبور، نسبت به نفوذ گسترده بهائی‌ها در شرکت نفت انگلیس و ایران هشدار می‌دهد:
«به عرض عالی می‌رساند چندی قبل از آبادان مکتوبی از بعضی وکلای فقیه رسیده بود و اظهار داشته بودند که تقریباً اداره‌ی امور نفت آبادان با فرقه‌ی بهائیه شده... نمی‌دانم اوضاع ایران به کجا منجر خواهد شد؟ مثل اینکه اولیای امور در ایران در خواب عمیقی فرو رفته‌اند...» (4)
در حقیقت اولیاء امور در خواب نبودند بلکه عناصر بهائی را با رضایت کامل خود بر اداره امور حساس مملکت مانند نفت گمارده بودند. برای نمونه زمانی که کشورهای عربی حاضر به فروش نفت به اسرائیلی‌ها نبودند، دولت ایران حاضر شد به بهائی کمتر از کشورهای دیگر نفت را به اسرائیل بفروشد. در این خصوص منوچهر فرمانفرمائیان (5)با پرده پوشی از این، مطب قابل توجهی را بیان می‌کند:
«اسرائیلی‌ها در ایران، میان امرای ارتش و ساواک خیلی نفوذ یافتند. خاطرم هست در یکی از کمیسیون‌های نفت شرکت داشتم. یکی از نمایندگان اسرائیل آشکارا گفت: اگر کمکی به ما کنید، ما این کمک را از طریق ساواک به شما مسترد می‌کنیم. من در جواب جلوی همه گفتم: بفرمائید ساواک مابه التفاوت بهای نفت را به شما بدهد، شرکت ملی نفت چنین اجازه‌ای ندارد و ما جزو ساواک نیستیم. متأسفانه این جواب سبب کدورت همکارانم شد که چند نفر از آن‌ها یهودی و بهائی بودند و بیش از همه سنگ اسرائیل را به سینه می‌زدند. طبیعتاً اسرائیل در پی منافع خود بود، ولی ما هم سستی می‌کردیم. آقای انتظام رئیس هیئت مدیره می‌دید که با هویدا به شدت مخالفت می‌کنم...» (6)

پی‌نوشت‌ها:

1- ایرج کیا، سیر استعمار در ایران، صص 216-214.
2-غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا، صص 16-14.
3- ب.کیا، ارتش در تاریکی، ص 69.
4- روح‌الله حسینیان، بهائیت رژیم پهلوی و مواضع علما، فصلنامه مطالعات تاریخی، س پنجم، ش17، بهار1380، ص 15.
5- منوچهر فرمانفرمائیان فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود. وی در شرکت نفت مقامات زیادی را بر عهده داشت از جمله رئیس اداره‌ی کل امتیازات نفت و درآمد معادن، مدیر شرکت کنسرسیوم بین المللی نفت و در آمد معادن، مدیر شرکت کنسرسیوم بین المللی نفت، مدیر شرکت ملی نفت ایران، نماینده ایران در کنفرانس نفت قاهره، امضا کننده‌ی اولین معاهده اوپکو...
6- منوچهر فرمائیان، از تهران تا کاراکاس نفت و سیاست در ایران، صص 782-781.

منبع مقاله :
صادقی، مریم، (1392) واکاوی در لُجنه: نقش بهاییان در پیدایش و استمرار رژیم پهلوی، تهران: شرکت انتشارات کیهان، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.