تشكیل انجمن برای نوشتن قرآن در زمان عثمان

هنوز بیشتر یاران پیامبر و حاملان قرآن در قید حیات بودند. مصحفی كه ابوبكر به دست زید بن ثابت تهیه كرده بود هنوز در جعبه‌ای در خانه‌ی حفصه زوجه‌ی رسول خدا و دخت عمر موجود بود. عثمان اندیشناك چاره‌ای اندیشید.
يکشنبه، 11 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تشكیل انجمن برای نوشتن قرآن در زمان عثمان
 تشكیل انجمن برای نوشتن قرآن در زمان عثمان

 

نویسنده: محمود رامیار




 

هنوز بیشتر یاران پیامبر و حاملان قرآن در قید حیات بودند. مصحفی كه ابوبكر به دست زید بن ثابت تهیه كرده بود هنوز در جعبه‌ای در خانه‌ی حفصه زوجه‌ی رسول خدا و دخت عمر موجود بود. عثمان اندیشناك چاره‌ای اندیشید.
در اینجاست كه روایات گزارش‌های مختلفی دارند:
یكی از اینها می‌گوید: خود عثمان خطبه‌ای بر مردم خواند و خود او آیات قرآن را از میان مردم گرد آورد. یكی یكی قسم می‌داد و می‌نوشت. (1) اما گوینده‌ی این سخن مُصْعب پسر سعد بن ابی وقاص است. او گرچه تابعی ثقه‌ای است اما در سال 103 وفات یافته و در این كه عثمان را دیده باشد جای سخن بسیار است. تصادفاً شبیه این را از یحیی پسر عبدالرحمن بن حاطب نیز نقل كرده‌اند. (2) ولی او هم آغاز جمع را به زمان عمر نسبت می‌داد كه عثمان آن را به پایان برد. یحیی پدرش در خدمت عثمان بود در اینجا هم از پدر اسمی نمی‌آورد و خودش هم مرد قابل اعتمادی است. اما باید قبول كرد كه حدیث او هم بریده است.
در اینكه كار به مشاوره‌ی عمومی انجام شده حرفی نیست. روایات بسیاری داریم كه سخن از آن دارند كه عثمان در جمع مسلمانان خطبه كرد و اجتماع اسلامی را از این اختلافات فراوان بیم داده و آنها را به تدوین یك «امام» فراخواند. پس خود مباشر این كار نبود. بلكه چنانكه گفته‌اند چند نفر را برای این كار انتخاب كرد. در روایات اسامی یكنفر یعنی زید (3)، دو نفر یعنی زید و سعید (4)، سه نفر، یعنی زید و سعید و اُبیّ (5) ذكر شده، اما روایت اصلی را انس بن مالك كه خود همكار آنها بوده و اسلم برده‌ی آزاد شده‌ی عمر كه در این كار سهمی داشته، نقل كرده‌اند. آنها جمع این انجمن را چهار نفر ذكر می‌كنند. در واقع هم اعضای اصلی انجمن این چهار نفر بودند و اگر نام چند نفری از آنها در بعضی از روایات نیامده، بیشتر بواسطه‌ی توجه راوی به آن یكی دو نفر مباشر اصلی تر و یا افراد مورد توجه خود بوده است.
این چهار نفر عبارتند از: زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زُبیر و عبدالرحمن بن حارث. (6)
بر سر این چهار نام بحث و گفتگو زیاد شده است. در اینكه اینها از طرف شخص خلیفه‌ی وقت انتخاب شده‌اند بحثی نیست. در اینكه از وابستگان نزدیك او بوده‌اند نیز حرفی نیست. اما تمایلات اریستو كراسی بدانها نسبت دادن (7) و آنها را نماینده‌ی اریستو كراسی مكه دانستن جای بحث زیاد دارد.
اما درباره‌ی زید: او از انصار و خزرجی بود و تنها كسی بود كه در آن جمع قریشی نبود. اما وابستگیش به عثمان و حرف شنویش از دستگاه حرفی ندارد. البته او برای این كار صلاحیت پیدا كرده بود و ریاست انجمن هم با او بود. زیرا بعدها همه‌ی حمله‌ی ابن مسعود متوجه شخص او است. سابقه‌اش هم از سایر افراد انجمن بیشتر بود. او مسؤول همین كار به زمان ابوبكر بود و در احادیث هم در این باره همه جا صحبت از او است. در زمان پیامبر كاتب وحی و در سقیفه‌ی بنی ساعده سخنگوی جوان انصاری به نفع مهاجران بود. در زمان عمر بر مسند قضا و فتوا نشست و هر وقت عمر از شهر بیرون می‌رفت جانشین او می‌شد (8). تا جائی كه عمر در نامه‌هایش نام او را بر نام خود مقدم می‌‌داشت و «الی زید بن ثابت من عمر» می‌نوشت!
در زمان عثمان كارش از این هم بهتر شد و مسؤول بیت المال گردید. تا روز آخر به عثمان وفادار ماند (9) و حتی از بیعت با علی (علیه السلام) كناره گرفت. (10) در آن دستور معروف، عثمان گفته بود «زید بنگارد»، پس كاتب اصلی مصحف یا كاتب مصحف اصلی باید زید باشد.
ضمناً فراموش نكنیم كه به قول ابوعبدالرحمن سُلمی قرائت زید همان قرائت عرضه‌ی اخیر بر رسول خدا بود و همان بود كه علی (علیه السلام) و اصحاب دیگر مثل اُبیّ و معاذ بر آن بودند.
سعید بن عاص نفر دوم انجمن بود. او كسی بود كه عثمان گفته بود كه باید املاء كند. یعنی او بخواند و زید بنویسد. می‌گویند لهجه و آهنگی شبیه پیامبر داشت (11). سعید به سال هجرت در مكه بدنیا آمد. پدرش در بَدر بدست علی (علیه السلام) كشته شد. یتیم بود و در كفالت عثمان بزرگ شد. عمر روزی بدو گفته بود من پدرت را نكشته‌ام. او بدست علی (علیه السلام) كشته شد. نوجوان زیرك پاسخ داده بود: اگر هم تو كشته بودی تو بر حق بودی و او بر باطل. (12) این بود كه عمر دختر سفیان بن عویف را به زنی او داد و بعد هم دختر عبدالرحمن بن حارث را گرفت. عثمان او را چون فرزند دوست می‌داشت. در سال 30 ولایت كوفه بدو داد. ولی بعد بر اثر اختلافی كه سعید با قاریان قرآن یافت ناچار شد او را كنار نهد. سعید در قصرش به سه میلی مدینه در زمان معاویه بدرود زندگی گفت.
دیگری عبدالله بن زبیر بود. او نخستین مولود مهاجران در مدینه بود. بدمنظر و تندخوی بود. اما نوه‌ی دختری ابوبكر بود و خاله‌اش عایشه او را بسیار دوست می‌داشت.
چهارمی عبدالرحمن بن حارث هم سال سعید بود. پدرش در سال طاعون عمواس (18هـ) در شام درگذشته بود و عمر مادر او را به زنی گرفت. عبدالرحمن از هجده سالگی در خانه‌ی عمر بزرگ شد (13) و بدین افتخار می‌كرد.
اما نكته‌ی مهمتر اینكه هر سه تن، قریشی و داماد عثمان بودند. عثمان خلیفه بود كه مریم دختر خود را به عبدالرحمن داد و خود او «امّ عمرو» را به زنی سعید درآورد و عبدالله بن زبیر نیز، پس از عثمان بن حارث، شوهر عایشه دختِ عثمان شد. (14)
روشن است كه یك چنین انتخابی می‌تواند موجب بحث هایی بشود. واقع این است كه گرچه از اینها احقّ و اولی هم یافته می‌شد، اما اینها نیز تربیت شده‌های زمان خود و از آگاهان روزگار خود بوده‌اند و كسی خلافی از ایشان بازنگفته است.
غیر از این چهار نفر، یك تركیب پنج نفری هم گفته‌اند كه عبارتند از: زید بن ثابت، عبدالله بن عمرو، عبدالله بن عباس، عبدالرحمن بن (حارث بن) هشام. (15)
توجه كنیم: هیأتی كه عثمان انتخاب كرد در وهله‌ی اول برای نوشتن نسخه‌ی «امام» یعنی نسخه‌ی اصلی بود. اما كار هیأت منحصر به نوشتن یك نسخه نشد. بلكه نسخه‌های متعددی نوشتند كه به اطراف فرستاده شود و روشن است كه برای نوشتن چند نسخه از قرآن در یك مدت كوتاه، آن هم با دقتی كه درخور یك چنین كار عظیمی بود، دستیاران بیشتری می‌خواست. این است كه می‌بینیم محمد بن سیرین تأیید می‌كند كه عثمان دوازده نفر از قریش و انصار را برای این كار گرد آورد (16) و آنها مصاحف متعددی نوشتند. اسامی 12 نفر را دقیقاً بدست نداده‌اند. اما بررسی روایات این اسامی را بدست می‌دهد:
زید بن ثابت، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن حارث، به اضافه‌ی اُبیّ بن كعب، مالك بن ابی عامر، كثیر بن افلح، انس بن مالك، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمرو (17).
ضمناً در روایتی كه سُوَید بن غفله نقل می‌كند، می‌گوید كه علی (علیه السلام) فرمود:‌ «... بخدا كه عثمان هرچه در مورد مصاحف كرد در حضور جمع ما بود.» (18) این عبارت می‌رساند كه كار عثمان یا در مشاوره با همه‌ی یاران پیامبر بوده و یا شخص علی (علیه السلام) نیز در آن هیأت 12 نفری، اِشرافی بر این كار داشته است. اما دو نام دیگر هم بدست داده‌اند كه نمی‌توان آنها را پذیرفت. یكی مصعب بن سعد (م103) است. او تابعی قابل اطمینانی است. اما اینكه بگویند كاتب مصحف رسمی بوده (19) قبولش بسیار مشكل است. مگر در آن تاریخ (25-30هـ) او چند ساله بوده كه می‌توانسته شركت فعّال در آن انجمن داشته باشد. به همین جهت است كه بیهقی در «مدخل» حدیث او را از عثمان منقطع می‌داند. یعنی درباره‌ی عثمان آنچه گفته از دیگری شنیده گرچه نام او را نبرده باشد. (20)
دیگر نام «ابان بن سعید بن عاص» است كه در بعضی از اخبار جزء املاء كنندگان مصاحف آمده (21)، در صورتی كه او به روایتی در یَرْموك (22) و به روایتی دیگر در وقعه‌ی أجنادین (حوالی فلسطین) در سال 13 هجری و یك ماه پیش از فوت ابوبكر كشته شده بود. (23) كسی كه همكاری می‌كرد سعید برادرزاده‌ی او بود نه خود او. (24)
از هانی بربری، برده‌ی آزاد شده‌ی عثمان، نیز در این انجمن یادی شده، ولی گمان می‌رود منظور همكاری عملی او بوده، نه شركت در املاء و كتابت مصاحف.
آنچه مسلم است این است كه انجمنی به رهبری عثمان مشغول ضبط آیات شد. عضویت اصلی زید بن ثابت و سعید بن عاص نیز در گزارش‌های زیادی تأیید شده و طبیعی است كه كاری بدین عظمت بدون دستیاری تعداد زیادی از دست اندركاران در آن مدت كوتاه، امكان پذیر نبوده است.

روش این انجمن

نخستین كاری كه آنها كردند این بود كه نوشته‌های زمان پیامبراكرم را گرد آورند و نسخه‌ی جمع شده‌ی زمان ابوبكر را، كه حالا در خانه‌ی عمر در اختیار حفصه بود، بخواهند اما حفصه حاضر نبود این نسخه را به آسانی از دست بدهد. لابد او شنیده بود كه حذیفه گفته: به عثمان پیشنهاد می‌كنم كه مصاحف را یكی سازد و مصاحف دیگر را به آب بشوید. به همین جهت حفصه نگران مصحف بود و حاضر نمی‌شد بدون تأمین از بازگشت صحیح آن، آن را به عثمان تحویل دهد. بالاخره، عثمان قسم یاد كرد كه پس از انجام كار آن را به حفصه بازگرداند. منتهی در روایتی، خواستن آن نسخه از حفصه پس از نوشتن مصحف و برای مقابله با آن بوده كه هیچ اختلافی هم در آن مشاهده نشده است. (25) اما در روایات دیگر اولین كار انجمن خواستن آن مصحف بوده است.
دیگر اینكه عثمان دستور داد كه املاءكننده‌ی در مصاحف از «هذیل» باشد و نویسنده از «ثقیف» (26). اما در بعضی از روایات آمده كه املاء كننده سعید یا ابیّ و یا دیگری بوده كه وقتی عثمان مصاحف را دیده گفته است اگر املاءكننده از هذیل و نویسنده از ثقیف بود این لغزش‌ها (لحن)‌ پیش نمی‌آمد. (27) از اینجا می‌توان حدس زد كه املاء كننده چنانكه او دستور داده بود، از هُذَیل نبوده و یا اگر دقیق‌تر بگوئیم املاءكننده‌ی همه‌ی مصاحفِ نوشته شده یك نفر نبوده و املاءكنندگان و نویسندگان چند نفر بوده‌اند.
گزارش‌های رسیده نشان می‌دهد كه این انجمن، مصحف ابوبكر را اساس كار خود قرار داد اما از بررسی مصحف اُبیّ و مقابله‌ی آنها با نوشته‌های موجود زمان رسول خدا نیز غافل نماند. تصادفاً همین روش، رازِ موفقیت عثمان در توحید مصاحف بود. روشن است كه اگر هر مصحف رایج دیگری به عنوان اساس كار قرار می‌گرفت، با توجه به شرایط روز (و عدم آگاهی دقیق ما از مصحف علی (علیه السلام)، امكان این را داشت كه مخالفت دیگران را برانگیزد. مصاحف رایج آن زمان را دیدیم. هر كدام طرفدارانی داشت و در برابر آنها مخالفینی بودند كه همدیگر را به باد تكفیر بسته بودند. انتخاب هر مصحفی به صاحب آن امتیازی می‌داد كه ممكن بود توجه اساسی جامعه را به خود جلب نماید. پس، اساس قرار دادن مصحف ابوبكر، امتیازی بود كه به دو خلیفه‌ی پیشین داده می‌شد. ضمن اینكه، در كار قبلی به عموم مراجعه شده بود. حال ممكن است این سؤال پیش آید كه چرا به نوشته‌های زمان پیامبر مراجعه نشد؟... به نظر می‌رسد كه آنها ناگزیر از مراجعه و تدوین اساسی مصحف براساس آن نوشته‌ها بوده‌اند. از لابلای سطور اخبار، این مراجعه به چشم می‌خورد. چنانكه در حدیث عمارة بن غزیّه (28)، پیش از آنكه مصحف ابوبكر برسد، زید سه بار سخن از مراجعه و مقابله‌ی نوشته‌ها می‌كند. او می‌گوید: وقتی از نوشتن آسوده شدم، آنها را عرضه داشتم و مقابله كردم (نمایاندم). آیه‌ای در آن نبود آن را یافتم و نوشتم. باز مرتبه‌ی دیگری عرضه كردم... و باز عرضه‌ی دیگری داشتم...
این عرضه‌ها به چه چیز بوده؟ این مقابله و نمایاندن با چه متنی بوده؟ پس از این عرضه‌ها و اطمینان از كمال آن است كه می‌فرستند و مصحف ابوبكر را از حفصه می‌گیرند. پس عرضه داشت بر نسخه‌ی قابل اعتمادی جز مصحف ابوبكر بوده است كه این نمی‌تواند چیزی جز همان نوشته‌های زمان پیامبراكرم باشد. حال به سكوت گذراندن این مطلب و تصریح نكردن بدان، لابد از فرط بداهت امر و از كمال روشنی آن مطلب بوده است.
پس اساس، همان مصحف ابوبكر و نوشته‌های زمان پیامبر بود كه البته از تجدیدنظر در متن قبلی نیز غافل نماندند و به نوشته‌های دست صحابه با شهادت دو شاهد نیز تكیه داشته‌اند.
دستوری كه عثمان بدان چهار نفر داده بود این بود كه هرگاه شما سه تن قریشی در چیزی از قرآن با زید بن ثابت اختلاف پیدا كردید مورد اختلاف را به زبان قریش بنویسید. زیرا كه قرآن به زبان ایشان نازل شده است و یا بیاورید نزد من. (29)
زید اهل مدینه بود و ممكن بود تحت تأثیر لهجه‌های انصار باشد. ولی عثمان می‌خواست كه قرآن را از لهجه‌های مختلف قبایل اهل یمن، هوازن، هذیل، ثقیف، طی و اهل نجد دور نگاهدارد و منظور اصلی او این بود كه اگر در رسم الخط اختلافی پیدا كردید آن را طوری بنویسید كه با لغت و لهجه‌ی قریش مطابقت داشته باشد (مثل هَمْز و غیره). زیرا لهجه‌ی قریش لغتِ رسول خدا و افصح لغات عرب است. امام شاطبی این دستور را چنین به نظم درآورده است:

«علی لسان قریش فاكتبوه لكم *** علی الرسول به انزالها اشتهرا»

در واقع، كار نسخه برداری كار آسانی نبود. مثلاً بـ تـ ثـ نـ یـ یك جور نوشته می‌شد: (ـ). الفها را در میان كلمات نمی‌نوشتند. در نتیجه قال و قیل و قل یك جور نوشته می‌شد. میان كَتَب، كُتب، كتاب، كَتْب، كُتُب اصلاً فرقی نبود. ثعلمه خوانده می‌شد: یُعَلّمُهُ، نُعَلِّمُهُ، تُعَلّمُهُ و بِعِلْمِه...
اضافه كنیم بر آن كه كلمات اعراب هم نداشت. پس یك كلمه در حالات مختلف نحوی تشخیصش مشكلتر می‌شد.
نویسندگان هم خود در مراحل اولیه‌ی خط نویسی بودند و ممكن بود زود به اشتباه بیفتند و مثلاً سِراط را صراط بنویسند و یا گاهی بسط و گاهی یبصط بنگارند.
با همه‌ی اینها، آنها دقت خود را داشتند. كار هم عظیم بود. كتابی به حجم قرآن، كتاب بزرگی است. نوشتنش وقت می‌گیرد. هر نسخه‌ای با كار مداوم لااقل چند ماه وقت لازم دارد. بخصوص كه اگر طبق روش آنها، نسخه‌ها باید بزرگ و پر ورق باشد. زیرا نسخه‌های عثمانی ظاهراً بر كاغذهای ضخیم و یا پوست‌های نازك نوشته شده است. نوشتن ریز و معمولی را دوست نمی‌داشتند. گفتیم كه عمر هر كس كه مصحف را ریز می‌نوشت می‌زد و علی (علیه السلام) كاتبان مصاحف را به واضح نوشتن خطوط و درشت نگاشتن حروف تشویق می‌فرمود. (30) یكی از دلایل ضخامت مصاحف نوشته شده‌ی آنها، مصحف دمشق بود. همان نخستین مصحفی كه در جنگ صِفّین (37هـ) وقتی لشكریان شام از جنگ ناامید شدند، به كید عمروعاص آن مصحف را بر نیزه كردند. پنج نیزه‌دار آن را بر سر پنج نیزه برافراشتند. (31) اگر این همان نسخه‌ای باشد كه ابن كثیر در قرن هشتم هجری دیده، كتابی بوده به قول او «عزیز، جلیل، ضخیم و بزرگ، به خطی خوش و قوی، با مركبی محكم در پوستی كه به پوست شتر می‌ماند.» (32) اما دیگری می‌گوید مصحفی كه عثمان نزد خود در مدینه داشت بر پوست آهو نوشته شده بود و سایر مصاحف بر كاغذ بوده است. (33)
روشن است كه نوشتن چندین مصحفِ این چنین، كاری خرد و تند نبوده، آن هم با آن وسایل ابتدایی و نارسا، بلكه كاری دشوار و طولانی بوده كه همتی بلند می‌خواسته است.
عثمان می‌خواست نسخه‌هایی از قرآن كه مورد اتفاق و اجماع باشد به اطراف و اقطار بلاد اسلامی بفرستد. این بود كه نویسندگان این انجمن پس از تدوین نسخه‌ی اصلی، مصاحف مختلف دیگری هم نگاشتند. اما این نسخه‌ها همه یكدست و یكجور نوشته نشد، بلكه به صورت‌های مختلفی در اثبات و حذف و بدل و غیره نوشته شد: مثلاً در مصحف كوفه «عملت» آمده و در غیر آن «عملته»، در مصحف شام «وبالزبر» و در غیر آن: «والزبر» (34)... كه آنها را ضبط كرده‌اند و باز از آن بحث خواهد شد. زیرا عثمان می‌خواست كه آن مصاحف شامل حروف هفتگانه باشد و چون آن هنگام هنوز نقطه و اعراب گذاردن در خطوطِ عربی مرسوم نبود، پس به ناچار باید آنان قرآن را بدون نقطه و اعراب نوشته باشند. در چنین صورتی روشن است وقتی كلمات نقطه و اعراب نداشته باشد به شكل‌های گوناگون خوانده می‌شود. از اینجاست كه قسمتی از قرائت‌های مختلفه پیش آمده است. در این مصاحف گاهی یك كلمه ممكن بود چند جور خوانده شود. مثلاً كلمه‌ی «فَتَبَیّنوا» را در كریمه‌ی «انْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتبَیَّنُوا» چون بدون نقطه و اعراب نوشته شود مانند قرائت دیگری «فَتَثَّبتُوا» هم خوانده می‌شود. یا كلمه‌ی «نُنْشِزُها» نقطه و اعراب كه نداشته باشد «ننشزها» هم قرائت می‌گردد، چنانكه شده (35) و جالب توجه‌تر كلمه‌ی «اُفّ» است كه گفته‌اند 37 وجه خوانده می‌شود.
كلمات دیگری هم هست كه اگر بدون نقطه نوشته شود مشكل و اشتباهی پیش نمی‌آورد، ولی آن كلمات به قرائت دیگری هم ضبط شده است. آنان این قبیل كلمات را در نسخه‌ای به قرائتی و در بعض دیگر به رسم قرائت دیگری ضبط می‌كردند. مانند قرائت «وَصّی» با تشدید و «أوْصی» با همزه كه دو قرائت است (2: 132) و همچنین قرائت «تحتها الانهار» و «منْ تحتها الانهار» (در سوره‌ی توبه) كه اینها دو قرائت است و در دو نسخه، متفاوت ضبط شده است.
خلاصه، الفاظی كه در قرائتشان اختلافی نبود، به یك صورت نوشته می‌شد. اما آنچه مورد اختلاف بود، چون محتملاً رسم این اختلافات در خط ممكن نبود، پس آن را در مصحفی به گونه‌ای می‌نوشتند و در مصحف دیگر به گونه‌ی دیگری. گوئی پرهیز داشتند از اینكه در یك مصحف، یك كلمه را به دو گونه بنویسند. چه می‌ترسیدند این توهم پیش آید كه آن كلمه در یك قرائت، مكرر به دو صورت فرود آمده، و حال اینكه چنین نبود. و نیز احتراز داشتند از اینكه آن لفظ را در یك مصحف به دو گونه بنویسند: یكی در متن و دیگری در حاشیه. تا این توهّم پیش نیاید كه دومی تصحیح اولی است. در مورد الفاظ مختلفی هم كه یكسان نوشته می‌شوند (مثل ننشزها) دیدیم كه یك صورت چندجور خوانده می‌شود. گذشته از آن، صحابه می‌خواستند وجوهِ قراآت، همگی ضبط شود و این روش برای احاطه‌ی قرآن به همه‌ی وجود آن نزدیكتر بود، تا گفته نشود كه آنان چیزی از قراآت را انداخته‌اند و یا حرفی از قرائتی ترك شده، و حال آنكه گفته می‌شد همه‌ی آنها به تواتر از نبی اكرم نقل شده است.
چنین به نظر می‌رسد: اختلافی كه هم اكنون در شماره‌ی آیات بعضی از سوره‌ها وجود دارد، نیز ناشی از استنساخ اولیه‌ی زمان عثمان باشد.
از طرف دیگر، در قرائت هر آیه، آن قرائتی را بیشتر می‌پذیرفتند كه با آخرین قرائت رسول خدا یكی باشد. ابن حجر می‌گوید: رأی صحابه بر آن قرار گرفت كه آنچه از قرآن در عرضه‌ی اخیر محقق گشته بنویسند و مابقی را وا بگذارند. محمد بن سیرین نیز می‌گوید: آنها می‌خواستند اطمینان یابند كه هر آیه از آیاتی است كه در آخرین بار بر پیغمبر عرض شده است.
پس، صحابه تا اطمینان كامل نمی‌یافتند و علم پیدا نمی‌كردند كه آن آیه در عرضه‌ی اخیر مقرر بوده آن را نمی‌نوشتند. مثلاً در قرائت: «فأمضوا الی ذكرالله» (62: 9) «فاسعوا» را برگزیدند و یا در آیه‌ی «و كان وراء هم ملكٌ یأخذ كل سفینة صالحة غصباً» (18: 79) صفت صالحه را كه در عرضه‌ی اخیر محقق نگشته بود از سفینه برداشتند.
درباره‌ی روش آنها گاهی گزارشهای دقیقی داریم. مالك بن ابی عامر (جد مالك بن انس) كه خود از یاوران این انجمن بوده می‌گوید: گاه در آیه‌ای اختلاف می‌كردند و می‌گفتند كه این آیه را رسول خدا بر فلانی چنین و چنان خواند و چه بسا كه شخص مذكور سه روز راه از مدینه دور بود. در این صورت ماقبل و ما بعد آیه را می‌نوشتند و جای آن را سپید می‌گذاشتند و كسی در پی آن شخص می‌فرستادند و می‌آوردندش و یا به سراغش می‌رفتند و از او می‌پرسیدند كه فلان آیه را رسول خدا چگونه بر تو خواند؟- چون او گواهی می‌داد و محقق می‌شد آن طور می‌نوشتند. (36) یا مورد اختلاف را كنار می‌گذاشتند تا روشن شود كه در آخرین عرضه‌ی قرآن بر پیامبر، آن آیه چه صورتی داشته است. (37)
اینها دقت فراوان صحابه را در این كار بزرگ نشان می‌دهد. گاهی بود كه بر سر آیه‌ای به تردید می‌افتادند. در آن صورت آن را به تأخیر می‌انداختند تا تكلیفش بعد روشن شود. محمد بن سیرین می‌گوید: «از كثیر بن افلح كه عضو انجمن تدوین آن مصحف بود پرسیدم: می‌دانی كه چرا به تأخیر می‌انداختند؟ كثیر گفت: نمی‌دانم. اما من گمان می‌كنم به تأخیر می‌انداختند تا مطمئن شوند كه آن مورد تردید در آخرین عرضه بر پیامبر چه صورتی داشته و بدان صورت آن را بنویسند. (38)
در این بار هم ظاهراً برای نوشتن این مصحف به عموم مراجعه كرده‌اند و مردمی كه آیات شریفه را از رسول اكرم دریافته بودند، هریك نوشته‌ی موجود و یا حفظ شده‌ی خود را با دو شاهد بدین انجمن عرضه داشته‌اند. اعضای انجمن نیز با ذوق فطری و غریزی، و سلامت نفسی كه هنوز از راه میانه و اعتدال بیرون نرفته بود، در آن می‌نگریستند. حافظه‌ی قوی خود آنان، ادعای آورنده‌ی كریمه و عدالتش، به انضمام شهادت شاهدان عادل و برتر از همه‌ی اینها، اعجازی كه در بیان خود آیه گویا بوده، آیات را یك یك مورد پذیرش قرار می‌داد. اگر شاهد و گواهی در میان نبود، كار به قسم و سوگند می‌رسید. تازه، پس از طی همه‌ی این مراحل، باز هم آیات شریفه را بر نویسندگانِ دیگر وحی و آنها كه قرآن را بر پیغمبر عرضه داشته بودند، می‌خواندند. پس از صحّه گذاشتن ایشان بود كه آنچه عرضه شده بود ضمیمه‌ی آیات می‌شد و باز مجموع این آیات را نیز سه مرتبه عرضه داشتند. مشكلی كه بود در روش خط بود و پاره‌ای از صحابه در نوشتن ورزیده نبودند. به ناچار، نوشته‌ها را نزد عثمان می‌بردند و او خود آنها را با دقتی وافر بررسی می‌كرد. چنانكه از هانی (ابوبُردة بن نیار) نقل كرده‌اند كه گفت: من وقتی نزد عثمان بودم و اصحاب آیات را بر او عرضه می‌داشتند. از جمله استخوان‌های شانه‌ی گوسفندی بود كه بر آنها نوشته بودند: «لم یتسن» و «فامهل» و «لا تبدیل للخلق». عثمان آنها را چنین تصحیح كرد: «لمْ یَتسنّه» و «فَمَهِّل» و «لا تبدیلَ لخلق الله» آنگاه آنها را توسط من نزد ابیّ بن كعب فرستاد. (39)
خلاصه، دقّتشان در كمال بود. تا آن حد دقت داشتند كه مردی بیگانه چون بلاشر اذعان می‌كند: «در این مطلب كه اعضای این انجمن نسبت به مسؤولیت خود احساس عمیقی داشته‌اند، برای هیچكس جای تردید نیست. به استثنای یك انتقاد سخت (از طرف ابن مسعود) كه كسی در آن عصر در آن باره نظری نداشته، چیزی گفته نشده، زیرا در اعضاء احتیاط و دقت بسیار زیادی وجود داشته است.»

اختلافی پیش نیامد

اهتمام و جهدی كه صحابه در كار قرآن داشتند با همان دقت و كوششی كه درخور یك چنان كار عظیمی بود و از آغاز به كار رفت موجب آن شد كه هنگام نوشتن قرآن در زمان عثمان با هیچ مشكل و اختلافی مواجه نگشتند. تنها گفته‌اند كه چون نویسندگان به آیه‌ی «انّ آیة مُلْكِهِ أنْ یأتِیَكُمُ التابُوتُ» (2: 248) رسیدند، چنانكه در لغت انصار بود، زید گفت: «التابوه»، ولی همكار قریشی او گفت: «التابوت» و همچنانكه عثمان دستور داده بود، این اختلاف را نزد او می‌برند و او «التابوت» می‌نویسد. (40) نتیجه‌ی كار را هم كه با مصحف زمان ابوبكر مقایسه می‌كنند یكی از كار درمی‌آید و موارد اختلاف را زید این طور شرح می‌دهد: «چون از عرضه داشت و مقابله‌ی آنها فراغت یافتم، آیه‌ای از سوره‌ی احزاب (33: 23) را كه از رسول خدا شنیده بودم در آن نیافتم. آنگاه آن را بر مهاجران عرضه داشتم و از آنان پرسیدم، نزد كسی از آنان نیافتم. سپس بر انصار خواندم و از آنان جویا گشتم. پیش كسی از ایشان هم یافته نشد. سرانجام آن را نزد خزیمة بن ثابت انصاری پیدا كردم و نوشتم و باز یكبار دیگر قرآن را عرضه داشتم. » (41)
در این گفتگو نیست كه خزیمه «ذوالشهادتین» بوده و قبول از او منعی نداشته، مضافاً كه خود زید آیه را می‌دانسته و از رسول خدا به یاد داشته است و تنها صورت كتبی آنرا می‌خواسته، كه آن را هم نزد خزیمه می‌یابد. دو آیه‌ی آخر سوره توبه را هم كه در زمان ابوبكر نزد خزیمه یافتند (42) بعضی از احادیث به زمان عثمان نسبت داده‌اند كه گمان می‌رود تخلیطی در روایات شده باشد و درست‌تر به همان زمان ابوبكر است.

پی‌نوشت‌ها:

1. مصاحف23، 24، مقنع8، ابوشامه58، 65، ترجمه طبری1: 8 شبیه آن را ابن عساكر نیز نقل می‌كند و...
2. مصاحف10.
3. از انس بن مالك، تفسیر طبری1: 22، از ابن سیاق، مصاحف 21.
4. از علی (علیه السلام) و مصعب، مصاحف22، 23، 24 از عمارة بن غزیه طبری1: 21.
5. از موسی بن جبیر، ابوشامه 64 و 65.
6. بخاری: فضائل القرآن 3، مصاحف 18، 20، ابوشامه64، فهرست 27، فضائل القران ابن كثیر12، اتقان1: 208 نوع 18، مقدمتان 275، سفینة البحار2: 414.
7. نخست شوالی از تمایلات قبیله‌ای آها سخن می‌گوید (2: 54)، بعد بلاشر چنین نسبتی را مطرح می‌سازد. در آستانه‌ی قرآن 76.
8. ابن سعد2: 2/ 116.
9. طبری1: 2937، ابن اثیر3: 119.
10. طبری1: 3070، ابن اثیر3: 154.
11. مقدمتان 12 و 45، مصاحف22-24.
12. ابن سعد5: 1/ 20 نسب قریش 176.
13. ابن سعد5: 1/ 1.
14. نسب قریش 112.
15. مقنع دانی 5 و 129.
16. مصاحف 25 و26، ابن سعد3: 2/ 62، اتقان1: 208.
17. ارشاد الساری7: 449، دیده شود: فتح الباری9: 16، تهذیب التهذیب1: 187.
18. مصاحف22.
19. ایضاً 23 و24.
20. تهذیب التهذیب ابن حجر10: 160. ابوزرعه می‌گوید: «لم یسمع من علی (علیه السلام)»، ابوحاتم اضافه می‌كند: «لم یسمع من معاذ»!
21. تفسیر طبری1: 21.
22. تاریخ طبری1: 2349.
23. اصابه1: 13.
24. ابوشامه 66.
25. بخاری: فضائل القرآن3، تفسیر طبری1: 21، فتح الباری9: 9-19، مقدمتان22.
26. ترجمه بیان آقای خوئی 1: 420/ 16، صاحبی58.
27. اتقان2: 320 نوع 41.
28. تفسیر طبری1:‌ 21.
29. بخاری: مناقب3، فضائل القرآن3، ترمذی: تفسیر سوره‌ی 9، 19، مصاحف19، مقنع دانی 5 و 129 و 130، فضائل القرآن ابن كثیر12، اتقان1: 208 نوع 18.
30. مصاحف136.
31. اخبار الطوال دینوری 189 چاپ حلبی 1960.
32. فضائل القرآن ابن كثیر49.
33. كتانی2: 243 به نقل از وفیات الاسلاف شهاب مرجانی ص337.
34. مقدمه‌ی عربی جفری بر مصاحف7، نمونه‌های دیگر نولدكه 3: 11-14.
35. مناهل العرفان زرقانی1: 252.
36. مصاحف21، 25، ابوشامه60، 65، مقنع7.
37. فضائل القرآن ابن كثیر24.
38. صاحبی احمد بن فارس 37، اتقان2: 322 نوع 41، تنبیهات.
39. در آستانه‌ی قرآن 79.
40. در روایتی كه از انس بن مالك آمده نام همكار قریشی نیامده، مصاحف19، ترمذی: تفسیر سوره‌ی توبه19، در روایت عمارة بن غزیه این را به زمان ابوبكر هم نسبت داده‌اند كه همكار او ابان سعید بوده، تفسیر طبری1: 21، مقدمتان 21، به هر صورت ابان بن سعید چنانكه دیدیم در دوره‌ی عثمان نمی‌توانسته شركت داشته باشد و ظاهراً در این دوره همكار اصلی زید، سعید بن عاص است.
41. بخاری: مغازی17، جهاد12، تفسیر سوره‌ی 33 احزاب 3، فضائل القرآن3، مناقب3، مصاحف 8 ، 20، 29، تفسیر طبری1: 21، مقدمتان 19، 21، 44، ابوشامه51، اتقان1: 209 نوع 18، احمد بن حنبل 5: 188، 189، برهان1: 234.
42. مقدمتان274؛ قرطبی1: 51؛ فتح الباری9: 12؛... .

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
چرا جنگ هشت ساله آغاز شد؟
چرا جنگ هشت ساله آغاز شد؟
اژه ای: انسان از جنایت صهیونیست‌ها و شهامت حزب‌الله لبنان متعجب می‌شود
play_arrow
اژه ای: انسان از جنایت صهیونیست‌ها و شهامت حزب‌الله لبنان متعجب می‌شود
بیش از هفتصد هزار آواره در لبنان وجود دارد
play_arrow
بیش از هفتصد هزار آواره در لبنان وجود دارد
حزب‌الله پیروز است
play_arrow
حزب‌الله پیروز است
پزشکیان: رژیم صهیونیستی و حامیانش، بزرگ‌ترین تروریست‌ها هستند
play_arrow
پزشکیان: رژیم صهیونیستی و حامیانش، بزرگ‌ترین تروریست‌ها هستند
قالیباف: رزمندۀ بسیجی، طی چهارماه آموزش، به یک افسر زرهی تبدیل شد
play_arrow
قالیباف: رزمندۀ بسیجی، طی چهارماه آموزش، به یک افسر زرهی تبدیل شد
رئیس دستگاه قضا: در دفاع مقدس همه اقشار مردم در صف اول جهاد حاضر شدند
play_arrow
رئیس دستگاه قضا: در دفاع مقدس همه اقشار مردم در صف اول جهاد حاضر شدند
عراقچی: شورای امنیت به تجاوزات اسرائیل در لبنان پاسخ دهد
play_arrow
عراقچی: شورای امنیت به تجاوزات اسرائیل در لبنان پاسخ دهد
سرلشکر سلامی: برای کنترل یک بحران همۀ زیرساخت‌ها از قبل باید فراهم شود
play_arrow
سرلشکر سلامی: برای کنترل یک بحران همۀ زیرساخت‌ها از قبل باید فراهم شود
فرودگاه بن‌گورین و خروج گسترده اشغالگران از فلسطین اشغالی
play_arrow
فرودگاه بن‌گورین و خروج گسترده اشغالگران از فلسطین اشغالی
استقبال و وداع با پیکر ۳۴ شهید گمنام دفاع مقدس
play_arrow
استقبال و وداع با پیکر ۳۴ شهید گمنام دفاع مقدس
اتحادیه اروپا: ما خواهان برقراری آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل هستیم
play_arrow
اتحادیه اروپا: ما خواهان برقراری آتش‌بس میان لبنان و اسرائیل هستیم
ساختمان سازی در گوانژوی چین
play_arrow
ساختمان سازی در گوانژوی چین
پزشکیان: ما هیچ‌گاه به دنبال بمب هسته‌ای نخواهیم بود
play_arrow
پزشکیان: ما هیچ‌گاه به دنبال بمب هسته‌ای نخواهیم بود
گزارشی از عملیات جستجو در حادثه معدن طبس
play_arrow
گزارشی از عملیات جستجو در حادثه معدن طبس