علوم و معارف حضرت امام هادی(علیه السلام) (4)
داستان هائى از پيامبران
نوح و ابليس :
((ابليس نزد نوح آمد و گفت : تو را بر گردن من حقى عظيم است پس از من نصيحت و پندى بخواه كه به تو خيانت نخواهم ورزيد.
حضرت نوح پرسش از او را كراهت داشت كه وحى الهى فرود آمد و خداوند از او خواست سؤ ال كند.
نوح گفت : خودت سخن بگو.
ابليس گفت : اگر از بنى آدم كسى را بخيل يا حريص و آزمند و يا حسود و يا زورگو ببينيم ، او را همچون توپ به بازى مى گيريم و به هر سو بخواهيم ميرانيم و اگر همه اين خصلت ها در او جمع باشد او را شيطان مريد (شيطان رانده از درگاه الهى ) مى ناميم .
نوح او پرسيد: آن حق بزرگى كه بر گردنت دارم چيست ؟
ابليس پاسخ داد: تو بر اهل زمين نفرين كردى و آنان را به دوزخ فرستادى و بدينسان من آسوده گشتم و اگر نفرين تو نبود بايستى روزگار درازى صرف گمراه كردن آنان كنم )).(1)
امام ياران خود را با بيان اين تمثيل بر آن مى دارد تا از اين صفات كه انحطاط آدمى را در پى دارد پاك كنند و از سقوط در گنداب رذايل بپرهيزند.
موسى و خدا:
((موسى گفت : پروردگارا! پاداش آنكه بخاطر شرم از تو خيانت را ترك مى كند چيست ؟
خداوند فرمود: ايمنى و سلامت در روز قيامت پاداش اوست .
موسى گفت : پاداش آنكه اهل طاعت و پيروانت را دوست مى دارد چيست ؟
خداوند فرمود: آتشم را از تن او دور كرده و دوزخ را بر او حرام خواهم كرد.
موسى گفت : كيفر آنكه مؤ منى را به عمد بكشد چيست ؟
خداوند فرمود: در روز قيامت به او نگاه نخواهم كرد و از لغزش هايش در نخواهم گذشت .
موسى گفت : پروردگارا! پاداش آنكه مردم را برنجاند و به آنان نيكى رساند چيست ؟
خداوند متعال فرمود: روز قيامت آتش دوزخ به او مى گويد: مرا بر تو راهى نيست (و تو در امانى ))).(2)
امام - عليه السلام - اين داستان و غير آن را براى ياران خود نقل مى كرد تا آنان را به معالى اخلاق رهنمون سازد و درسى باشد كه از آن پند گيرند و طريقه اولياى الهى را پيشه خود سازند.
حكمت عيسى (علیه السلام ):
((اگر كسى از شما با دست راست انفاق كرد دست چپ خود را با خبر نسازد و اگر نماز خواند آن را پنهانى بجاى آورد)).(3)
خداوند متعال شايسته مى داند كه عمل نيك مؤ من در خفا و پنهانى صورت گيرد و از تظاهر و نمايش در امور خير، خوددارى كند و با پخش خبر نيكى خود نسبت به برادر مؤ منى ، اجر خود را ضايع نسازد.
مؤ من بايد هنگام نيكى و انفاق پاداش خود را از خداوند متعال بخواهد و از خودنمايى بپرهيزد.
گوشه اى از تاريخ اسلام
((حضرت فرمود: هنگامى كه قنبر بر حجاج بن يوسف وارد شد آن طاغوت فرياد كشيد: براى على بن ابى طالب چكارى مى كردى ؟
- كمك مى كردم تا وضو بگيرد.
- هنگامى كه از وضو گرفتن فارغ مى گشت چه مى گفت ؟
- اين آيه را مى خواند:
(( ((فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم اءبواب كل شى ء حتّى اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون فقطع دابر القوم الذين ظلموا و الحمد للّه رب العالمين )). ))
((پس چون آنچه به آنها تذكر داده شد همه را فراموش كردند ما همه ابواب هر نعمت را (براى اتمام حجت ) بر روى آنها گشوديم تا به نعمتى كه به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند، ناگاه آنها را به كيفر اعمالشان گرفتار ساختيم آنگاه خوار و نااميد گرديدند پس به كيفر ستمگرى ريشه ظالمان كنده شد و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است )).(4)
گمان مى كنم آيه را به ما تفسير و تاءويل مى كرد!
- آرى .
- اگر گردنت را بزنم چه مى شود؟
- من به سعادت مى رسم و تو بدبخت مى شوى .
و آن جنايتكار دستور داد تا گردن قنبر اين بنده صالح خدا را بزنند!(5)
فضيلت پيامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم و امام على (علیه السلام )
امام هادى - عليه السلام - از تلاش هاى پيامبر و على براى اصلاح امت و رنج هايى كه در اين راه كشيدند تجليل به عمل آورد و فداكارى هاى آنان را غير قابل جبران خوانده و گفت :
((يكى از نشانه هاى بزرگداشت جلال و عظمت خداوند، برترى و مقدم داشتن و خويشاوندى محمّد و على ، پدران دينى تو بر خويشاوندى پدر تنى است . و از نمونه هاى خوار شمردن جلال خداوند مقدم شمردن خويشاوند پدر تنى بر خويشاوندى پدران دينى اين امت ، محمّد (( - صلى اللّه عليه و آله - )) و على - عليه السلام - است ...)).(6)
حضرت امام هادى در همين زمينه فرمود:
((هر كس پدران دينى او يعنى محمّد (( - صلى اللّه عليه و آله - )) و على - عليه السلام - نزدش گرامى تر و ارجمندتر از والدين نسبى اش نباشد بكلى از خدا دور بوده و خدا را بر او تفضل و عنايتى نيست )).(7)
پيامبر و على بيش از پدرانمان بر ما و امت اسلامى حق دارند و از حقوق ويژه اى برخوردارند زيرا آنان هستند كه ما را به اسلام و سعادت دنيا و آخرت رهنمون شدند و خداوند متعال به وسيله آنان ما را از تيرگى جاهليت و خفت و خوارى آن خارج ساخت و به قله افتخار و شرف و كرامت انسانى رساند لذا همواره حق پدران دينى بر گردن ماست .
فضيلت علما در زمان غيبت
(( ((لولا من يبقى بعد غيبة قائمكم - عليه السلام - من العلماء الداعين اليه ، و الدالين عليه ، و الذابين عن دينه يحجج ، و المنقذين لضعفاء عباد اللّه من شباك ابليس ، و مردته ، و من فخاخ النواصب لما بقى احد الا ارتد عن دين اللّه ، و لكنهم الذين يمسكون ازمة قلوب ضعفاء الشيعة ، كما يمسك صاحب السفينة سكانها، اولئك هم الافضلون عنداللّه عزوجل ...)). ))
((اگر نه آن بود كه پس از غيبت حضرت قائم - عليه السلام - عالمانى به سوى او دعوت مى كنند و روش او را براى خواستاران بيان و با برهان و دليل از دين او دفاع مى كنند و بندگان ضعيف و ساده دل را از چنگ ابليسان و دام ناصبى ها و از درگاه حق رانده شدگان نجات مى دهند، تمام مردم از حق روى گردان مى شدند و حقيقت ايمان بر ايشان مشتبه مى گشت ليكن علما، مهار دل شيعيان ضعيف را در دست دارند همانگونه كه كشتيبان سكان آن را، آنان نزد خداوند متعال برتر و گرامى ترين هستند...)).
علما در عصر غيبت ، حق بزرگى بر مسلمانان دارند و نقش بسيار مهم و فعالى ايفا مى كنند. گسترش دين اسلام و دفاع از شريعت الهى و نگهبانى از اصول اسلام جزء اساسى مرامنامه عالمان دين بشمار مى رود.
فضيلت صبر
((قيامت كه بر پا مى گردد ندايى به گوش مى رسد كه : صابرين كجايند؟ گروهى بر مى خيزند. نداى ديگرى به گوش مى رسد: متصبران و خويشتنداران كجا هستند؟ گروه ديگرى بر مى خيزند.
پرسيدم : فدايت گردم ! صابرين و متصبرين چه كسانى هستند؟
حضرت فرمود: ((صابرين )) كسانى هستند كه بر انجام واجبات پايدارى مى كنند و از آن شانه تهى نمى نمايند. و متصبران كسانى هستند كه از معاصى اجتناب كرده و اين حالت را بشدت حفظ مى كنند)).(8)
شكيبايى بر انجام واجبات الهى و خويشتندارى و تحمل ترك و دورى از گناهان از برترين و مهمترين عبادات بشمار مى رود و آدمى را بر مهار كردن هواهاى نفسانى و گرايش هاى انحرافى و كجروى قادر مى سازد و زمام نفس را در كف با كفايت عقل مى گذرد.
روزها را شوم ندانيم
امام هادى - عليه السلام - نيز اين اعتقاد را در عقل و دل اصحاب خود استوار مى ساخت از جمله حسن بن مسعود (9) نقل مى كنيد كه : روزى انگشتم زخم برداشت و در راه با مركب سوارى برخورد كردم كه شانه ام آسيب ديد و پس از آن وارد جمعيتى شدم و لباس هايم پاره گشت همينكه خدمت حضرت ابوالحسن هادى - عليه السلام - رسيدم گفتم : خداوند مرا از شرّ اين روز آسوده بدارد چه روز شوم و بد شگونى هستى !
حضرت به من فرمود: اى حسن تو هم كه با ما رفت و آمد دارى گناهت را به گردن بى گناه مى گذارى .
حسن مى گويد: عقلم به سر، باز آمد و دانستم خطا كرده ام پس گفتم : اى آقاى من استغفار مى كنم و از خداوند آمرزش مى خواهم .
حضرت فرمود: اى حسن روزگار را چه گناهى است كه چون به سزاى كردار خويش مى رسيد آن را شوم مى شماريد!
حسن گفت : براى هميشه استغفار مى كنم (و ديگر خطاى خود را تكرار نخواهم كرد) يابن رسول اللّه اين توبه من باشد.
حضرت فرمود: به خدا سودتان نبخشد و خداوند بخاطر سرزنش كردن روزها - كه گناهى ندارند - شما را مجازات خواهد كرد. اى حسن آيا نمى دانى اين خداوند است كه در دنيا و آخرت پاداش و كيفر اعمال شما را مى دهد؟
عرض كردم : آرى ، آقاى من .
حضرت فرمود: به راه خطا مرو و روزها را مؤ ثر در احكام الهى مدان و نقشى به عهده آنها مگذار.
حسن مى گويد: عرض كردم اطاعت مى كنم آقاى من .(10)
پيامبر اكرم در حديث رفع فرمود: كسى كه به شوم بودن ايام معتقد باشد بويى از اسلام نبرده و خارج از ملت اسلامى است . امام هادى همين مطلب را بشدت مورد تاءكيد قرار مى دهد و از مؤ من مى خواهد با عزمى راسخ و اراده اى به استوارى كوه موانع را از سر راه بردارد و در راه صواب گام زند نه اوهامى او را سست كنند و نه شوم دانستنى او را كند (مگر آنكه خداى ناكرده بخواهد بكارى نامشروع دست يازد).
پاكيزگى
(( ((ان اللّه يحب الجمال و التجمل ، و يكره البؤ س ، و البائس ، فان اللّه عزوجل اذا انعم على عبده نعمة احب ان يرى عليه اثرها، فقيل له و كيف ذلك ؟ قال : ينظف ثوبه ، و يطيب ريحه ، و يحسن داره ، و يكنس افنيته ، حتّى ان السراج قبل مغيب الشمس ينفى الفقر، و يزيد فى الرزق )). )) (11)
((خداوند زيبايى و آراستگى را دوست مى دارد، آلودگى و آشفتگى را براى مؤ من نمى پسندد. خداوند دوست دارد اثر نعمت خود را بر بنده اش ببيند و او بايد جلوه هاى عطاهاى خدايى را نشان دهد. به حضرت گفتند چگونه اثر نعمت را ظاهر كند؟ حضرت فرمود: لباس خود را پاكيزه نگهدارد، خود را خوشبو كند، خانه اش را نيكو بدارد و حياط آن را جارو كند. حتّى روشن كردن چراغ قبل از غروب خورشيد، فقر و تهيدستى را از بين مى برد و روزى را افزون مى كند)).
كسب حلال دشوار است
حضرت به من پاسخ داد: اى محمّد! برادر همدم يافت مى شود ليكن تو در روزگارى بسر مى برى كه نادرتر از درهمى حلال و برادرى در راه خداوند متعال چيزى نيست .(12)
ندرت و كميابى پول حلال ناشى از رعايت نكردن حدود شرع در كسب و كار و تلاش و حرص در اندوختن ثروت از هر راهى مى باشد. برادر همدلى كه به دنبال منافع و مصالح برادرش باشد در هر زمان و مكانى بوده است ليكن برادرى كه در همه حال خدا را در نظر داشته باشد و بخواهد برادرش را از ارتكاب معاصى باز دارد و او را به انجام امور خير وادار كند در تمامى مراحل انسانيت نادر بوده و هست .
چرا از مرگ هراسانند؟
(( ((لانهم جهلوه فكرهوه ، و لو عرفوه و كانوا من اولياء اللّه عزوجل لا حبوه ، و لعلموا ان الا خرة خر من الدنيا...)). ))
((زيرا آنان از حقيقت مرگ بى خبرند لذا آن را ناخوشايند مى شمارند، و اگر آن را مى شناختند و خود از اوليا و دوستان خداوند بودند، مرگ را دوست مى داشتند و مى فهميدند كه آخرت بهتر از دنياست ...)).
سپس حضرت متوجه اصحاب خويش گشته و فرمود: ((چرا كودك و ديوانه از خوردن داروهاى شفابخش و درمانگر امتناع مى كنند؟)).
آنان پاسخ دادند: زيرا منافع و فايده داروها را درك نمى كنند و نمى شناسند.
حضرت فرمود: ((سوگند به آنكه محمّد را به حق به پيامبرى برانگيخت ! هر كس خود را براى مرگ آماده كرده باشد (و توشه راه را همراه خود كند) مرگ را سودمندتر از اين داروى شفابخش كودك بيمار و ديوانه خواهد يافت . اگر اين جاهلان مى دانستند مرگ ، آنان را به چه سرانجام نيكويى مى رساند خواستار آن مى شدند به همان شدتى كه عاقل دورانديش خواهان دارو براى دفع آفات و حفظ بهبود مى گردد)).(13)
در حديث ديگرى امام حقيقت مرگ را آشكار ساخته و بر آن است كه مؤ من شايسته است هنگام مرگ آرامش خود را حفظ كند و غمگين نگردد. حضرت به عبادت يكى از اصحاب خود رفت همينكه وارد خانه اش شد او را از ترس مرگ گريان يافت ، امام او را مخاطب ساخته فرمود:
((اى بنده خدا! بدانجهت از مرگ هراسانى كه آن را نمى شناسى ، اگر بدنت چرك و كثيف شود و از كثافت و انبوهى چرك ها آزرده شوى زخم و دمل نيز در تنت به وجود آيد و بدانى شستشوى تن در حمام تمامى اين آلودگى و زخم هاى چركين را از بين مى برد آيا نمى خواهى به گرمابه بروى و خود را پاك و آسوده مى سازى ؟ يا اينكه ترجيح مى دهى تنت همچنان چرك باشد و به حمام نروى ؟)).
بيمار بسرعت پاسخ داد: آرى يابن رسول اللّه - درود و رحمت خداوند بر تو و خاندانت باد - قطعا به حمام خواهم رفت .
حضرت پاسخ داد: ((مرگ در حقيقت همين حمام است كه آخرين آلودگى هاى گناهانت را پاك مى كند و جرائم اعمالت را مى زدايد و هنگامى كه مرگ به سراغت آمد و تو را فرا گرفت از هر رنج و شكنجه هاى آسوده مى گردى و به همه شادى ها و آمال خود مى رسى )).
بيمار آرام شد و آماده پذيرش مرگ گرديد و از فرمان خداوند خشنود گشت .(14)
خواب مرگ ، رنج ها و اندوه مؤ من را از بين مى برد و او را در خانه تنعم و بهشت برين جاى مى دهد.
توبه نصوح
حقيقت توبه عبارت است از: كنده شدن از گناهان ، تصفيه روح و تطهير نفس و صفات آن و بالاخره مطابقت باطن با ظاهر و حتّى بهتر بودن درون از ظاهر.
معناى رجيم
همه شرور و گناهان روى زمين به شيطان بر مى گردد و اوست كه با وسوسه هاى خود آدمى را به گناه وادار ساخته و در گرداب معاصى غرق مى كند.
سفلگان
(( ((الغوغاء قتلة الانبياء، و العامة مشتقة من العمى ، و ما رضى اللّه عنهم ان شبههم بالانعام حتّى قال : بل هم اضل )). )) (17)
((افراد سفله و فرومايه كشندگان پيامبران هستند و عامه برگرفته از عمى (كورى ) است و خداوند از اينكه آنان را به چهارپايان تشبيه كند خشنود نگشت تا آنكه فرمود: ((بلكه گمراه تر از چهارپايان هستند)).
((غوغاء)) مردمى هستند كه دارى هيچ آگاهى اجتماعى و دينى نمى باشند و به وسيله ستمگران تحريك مى شوند تا پيامبران و مصلحان را به شهادت برسانند. و آنان همواره آلت دست نيروهاى حق ستيز مى باشند و مقاصد آنان را اجرا مى كنند.
پی نوشتها:
1-« قصص الانبياء » راوندى .
2-امالى صدوق .
3-« مآثر الكبراء، » ج 3، ص 243.
4-سوره انعام ، آيه 44 و 45.
5-رجال كشى .
6-« مآثر الكبراء، » ج 3، ص 227.
7-« الاحتجاج . »
8-« بحارالانوار. »
9-نام اين شخص به عنوان يكى از اصحاب امام هادى در كتب رجال به دست نيامد، شايد راوى حسين بن سعيد اهوازى باشد كه ما در بخش مربوط به اصحاب و راويان حديث حضرت از او ياد خواهيم كرد.
10-« تحف العقول ، » ص 482 و 483.
11-امالى مفيد.
12-« مآثر الكبراء، ج 3، ص 227.
13-« معانى الاخبار صدوق . »
14-« معانى الاخبار صدوق . »
15-« معانى الاخبار. »
16-« معانى الاخبار. »
17-سوره اعراف ، آيه 179.