دل نوشته هایی درباره علامه طباطبایی (ره)

هم بودنت برکت است، هم نبودنت. تو بر بلندای زمان ایستاده‏ای. قدم نهاده‏ای به جاده‏های آن سوتر از خاک؛ آن سوتر از هر چه محدودیت است. دست داده‏ای به شاخه‏های آسمان. تاریخ تو را به ما هدیه داده بود. اینک تویی که تاریخ را به دنبال خویش می‏کشی! از مزرعه‏های گندم در تبریز تا مدرسه‏های دانش در قم، چمدانت پر از خوشه‏های رنج بود.
دوشنبه، 25 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل نوشته هایی درباره علامه طباطبایی (ره)
دل نوشته هایی در بزرگداشت علامه سید محمدحسین طباطبایی رحمت ‏الله علیه
دل نوشته هایی درباره علامه طباطبایی (ره)

رسیده به اصل خویش

میثم امانی
هم بودنت برکت است، هم نبودنت. تو بر بلندای زمان ایستاده‏ای. قدم نهاده‏ای به جاده‏های آن سوتر از خاک؛ آن سوتر از هر چه محدودیت است. دست داده‏ای به شاخه‏های آسمان. تاریخ تو را به ما هدیه داده بود. اینک تویی که تاریخ را به دنبال خویش می‏کشی!
از مزرعه‏های گندم در تبریز تا مدرسه‏های دانش در قم، چمدانت پر از خوشه‏های رنج بود.
چله‏نشینی زمستانی‏ات، چشمه‏های حکمت را جوشاند از سینه ات بر زبان و رنج‏نامه عرفانی‏ات، آموزگار جویندگان مسیر شد، نفس مسیحایی‏ات را به ستایش می‏نشینم که جان در کالبد نیم‏مرده عشق دمیده است.
دیده دانایی‏ات را به ستایش می‏نشینم که طرح فلسفه را از نو کشیده است.
حدیث شیدایی‏ات را از پروانگان دور و بر می‏توان شنید که هر یک، شمع جمعی دیگرند.
فلسفه را درس‏های تو، از بدایه به نهایه رسانده است. آزاداندیش، از مجازها گذشته، سر بر آستان حقیقت نهاده‏ای. ذره اگر بودی، «مهر» «او» تو را به خورشید رسانده است.
نمط‏های اشارات بوعلی را گسترانده‏ای، به میهمانی عقل. قلم صدرایی‏ات را به دست گرفته‏ای به بازخوانی فلسفه. دسترنج تو اینک پیش‏روی ماست. شکوه تنهایی‏ات را آشوب زمان نخواهد گرفت... تو بر فراز زمان ایستاده‏ای.

چند صبح از نور فراتر

محمد کاظم بدرالدین
با رفتاری که نسخه‏هایی از گل بودند، آمدی. «مهر تابان» بزرگی‏ات بر همیشه تاریخ پرتو افشاند. خلوص، رمز جاودانگی تو بود و تواضع، عطر عبایت را تا والا شهر آسمان به ارمغان برد.
نگاه بی‏مانندت، چندین صبح از نور فراتر بود. آمدی و حقیقت چون چشمه از دل تفسیر تو جوشید. این است که جلدجلد «المیزان» تو چشمه‏ساری گوارا برای تشنگان دشت دانش شده است. دیگر کتاب‏ها هویتی به رخشندگی قلمت نیافتند.
نَسَب تو به کدام اقیانوس می‏رسد که چنین سرشار، در بی‏کران گوهرین معرفت گام برمی‏داری؟ نسب تو به کدام کهکشان می‏رسد که وقتی از اخلاق آسمانی‏ات گفته می‏شود، تمام نقش و نگارهای دنیوی شسته می‏شود و سروهای راستی و فضیلت قد می‏کشند؟
وقتی نامت بر زبان زمین جاری می‏شود، یک دوره «تفسیر المیزان» در چشمان آسمان به رقص می‏آید. اینک تو رفته‏ای و کیش و آیین اشعار عارفانه‏ات، «مهر دلدارها» است.
اینک تو رفته‏ای و هنوز پژوهندگان روشن، گفته‏های ازلی را در فلسفه ناب تو به مباحثه می‏نشینند و از باده‏های مستانه تو در درگاه تجلی، بهره‏های عارفانه می‏برند.

حیات طیبه

سیدمحمدصاق میرقیصری
تو را به تفسیر آیه به آیه می‏شناسند؛ زیرا خودت هم تفسیر به آیه شدی. هنگامی که فهمیدم رستگاری مؤمنان در «الَّذین هُمْ فی صَلاتِهِم خاشِعُونَ وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون...» است، یاد تو در ذهنم مجسم شد. آرامش درونت، «ألا بِذِکْرِ اللّه‏ِ تَطْمَئِنُّ القُلُوب» را تفسیر کرد.
آن حیات طیبه را که خداوند به مؤمن صالح وعده داده است، باید از روح پاک تو پرسید.
صلابتت، گواه روشن باورت به «أَلا اِنَّ أَوْلِیاءَ اللّه‏ِ لاخَوْفٌ عَلَیْهِمْ و لا همْ یَحْزَنُون» بود. آن گاه که در کنار ضریح پاک حضرت معصومه علیهاالسلام دست به دعا بودی، تفسیر «وابْتَغُوا اِلَیهِ الوَسیلَه» را دانستم. آنقدر خداترس بودی که «اِنَّما یَخْشَی اللّه‏َ مِنْ عِبادِهِ العُلَماء» را در تو دیدم.
«سنن النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله »، «آموزش فلسفه و روش رئالیسم»، «آغاز فلسفه»، «اسلام و اجتماع و شیعه در اسلام» و... را نوشتی تا به تفسیر عملی بنشینی «أُدعُ اِلَی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَه» را.
تو بارها گفته بودی:
همی گویم و گفته‏ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی است در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها»
و مگر نه اینکه «... الَّذینَ ءامَنُوا أَشَدُّ حُبّا لِلّه»؟!

مرد دین و دانش

امیر اکبرزاده
آشنایی‏ات را هرگز انکار نخواهد کرد کسی که حتی اگر یک‏بار، نسیم‏وار از کنارت گذشته باشد. به سمت هر افقی که چشم می‏دوزم، تو را می‏بینم که بر بلندترین قله‏های طلوع ایستاده‏ای، چراغ خورشید در دست و تکیه بر آسمان زده‏ای تا روشن کنی با چهره آگاهی‏ات، جهان تاریک و ناشناخته کسی مثل مرا.
بر بلندای کرسی علم و آگاهی ایستاده‏ای، آنجا که پایه‏های علم، بر آسمان بنا گذاشته شده است. تنها تویی که خورشیدوار روشن‏گری آغاز کرده‏ای.
رنگین کمانی از فقه و حکمت و فلسفه‏ای که از مشرق آسمان دانش، تا مغرب سپهر لاجوردی آگاهی کشیده شده‏ای. تا وقتی که تو دستی بر آتش داری، چراغ روشن‏گری و روشن‏ضمیری، هرگز خاموش نخواهد شد.
علامه! سینه‏ات گنجینه علوم است؛ علومی که در پرده معرفت و هاله‏ای از خداشناسی تزئین شده‏اند؛ از خوش‏نویسی و شعر گرفته تا نجوم و هندسه و ریاضیات، از ادبیات عرب و عجم گرفته تا منطق و کلام و فلسفه.
دانایی‏ات، ریشه در خداشناسی‏ات دارد و آگاهی‏ات از ریشه‏های وحدت آب می‏خورد. تو بر خاک نمی‏ایستی. آسمان‏ها جای قدم‏های توست. این‏گونه که سرشار از نور هستی، در سینه آسمان باید به دنبال تو گشت!
هیچ حایلی نتوانست تو را از اتصال به منبع لم یزلی نور الهی دور نماید؛ وقتی دست دعا به سمت عرش دراز می‏کنی و دست در دامان نماز می‏اندازی و فریاد نیاز برمی‏آوری.
علامه! «سبز است یقین تو و ایمان تو آبی است گنجینه نور است دلت، جان تو آبی است».

پرواز تا اوج

حورا طوسی
هنوز تو را می‏خوانند؛ تو را که در فرصت کوتاه زیستن، بلندترین شعر علم و عرفان را سرودی؛ تو را که شب‏های خاکی، یلدای نیایشت بود و روزهای آفتابی، مجال طاعتت؛ تو را که وادی به وادی، قافله‏سالار سیر و سلوک و الهام و یقین بودی؛ تو را که دستانِ گشوده دانشت، میوه‏های بسیار می‏داد؛ از فقه و اصول تا فلسفه و حکمت؛ از خوش‏نویسی و شعر تا ریاضایت و هندسه و نجوم؛ از ادبیات عرب، تا منطق و کلام و...
تو در اوج قله دانشی الهی ایستاده و چشم به طایر قدسی سعادت دوخته بودی.
تو آرزوی روضه رضوان را با خلوص و عشق و ایمان، جامه عمل پوشاندی.
هنوز نجوای نافله‏خوانی‏هایت به گوش می‏رسد که در هر مجالی، طاعت حق به جا می‏آوردی، در مسیر خانه تا کلاس درس یا زیارت حرم و پیاده‏روی‏های روزانه.
هنوز نیایش شامگاهانت، شب‏های بی‏ستاره را نورباران می‏کند. تو از یتیمی و تلاش و تکاپوی صادقانه، نردبانی ساختی که قله‏های عرش را فتح کردی و غبطه زمینیان شدی.
علامه بزرگ! در کدامین آسمان خانه داری که هر روز، با طلوع هر خورشید معرفتی، انوار حکمت الهی‏ات می‏تابد و خاطره هنوز آسمانی‏ات دوباره طلوع می‏کند؟
چقدر خاطر زمین دلتنگ رجعت دوباره شماست؛ رجعت دوباره مردانی که یک جهانْ معرفتند و یک جهان حکمت.
منبع: ماهنامه گلبرگ




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما