برنامه ريزى در خانواده
نويسنده: مهرى زينهارى
((برنامه ريزى)) يكى از رموز موفقيت و پيشرفت است. آثار حركت بر اساس برنامه, صحيح و منظم بر كسى پوشيده نيست; چه, بسيارى از تحولات اساسى اجتماعى و شور و نشاطهاى خانوادگى و بارورى استعدادهاى نهفته آدمى در پرتو وجود ((برنامه)) حاصل مى شود.
خانواده موفق, خانواده اى است كه با مشاركت سرپرست خانواده(مرد) و مدير خانه(زن) در تمام جنبه ها و ابعاد مختلف زندگى, با نگرش به آينده خود و فرزندانشان, برنامه ريزى شود.
در روايات اسلامى مى توان به دو واژه ((تدبير)) و ((تقدير)) دست يافت كه در بردارنده و بيان كننده نظم و برنامه ريزى هستند. از اين رو برنامه ريزى بر اساس نگريستن به پايان كار را ((تدبير)) مى گويند.
((تقدير)) يعنى اندازه گرفتن. اندازه گيرى در زندگى از مهمترين برنامه هاى تربيتى اسلام است كه در حقيقت به يك نوع برنامه ريزى اقتصادى در زندگى, برگشت دارد. آنان كه در تلاشهاى اقتصادى و هزينه هاى روزانه خود, حساب شده حركت مى كنند, آثار گرانمايه اى كه سازنده شخصيت آنان نيز مى باشد, نصيبشان خواهد شد كه عبارتند از:
1ـ ترك گناهان بزرگ فردى و اجتماعى همچون اسراف و تبذير.
2ـ به فقر و نيازمندى گرفتار نشدن.
3ـ عادت بر نظم ديگر امور.
4ـ مواظبت بر انظباط اقتصادى و روشهاى مصرف.
در روايتى كه از حضرت امام صادق عليه السلام رسيده است, ((تقدير و برنامه ريزى)) در كنار دو مفهوم اصيل و عميق فرهنگ اسلام ـ تفقه در دين و صبر بر مصيبت ـ قرار گرفته است. در آنجا كه امام (ع) مى فرمايد:
((الكمال كلدالكمال, التفقده فى الدين والصبر على النائبه و تقديرالمعيشه))(1)
تمام كمال در سه چيز است: دانا شدن در دين, صبر بر مصيبت, اندازه گيرى در زندگى.
چيزى كه نبايد از آن غافل بود اين است كه مراد از تفقه در دين, فقط علم فقه اصطلاحى نيست, بلكه منظور عميق شدن در معارف دينى و پى بردن به هدف از نظام خلقت و گزينش جهان بينى صحيح بر اساس باورهاى فطرى و مذهبى است. بديهى است كه شناخت دين به اين بيان, شامل توحيد, معاد, ضرورت امامت, سياست, آداب اجتماعى, اقتصادى, اخلاقى, حقوقى و... مى شود. امام(ع) در كنار معناى گسترده ((دانايى در دين)) به ضرورت برنامه ريزى معيشتى و تنظيم مصرف نيز تصريح دارد, كه اين عنايت, حاكى از اهميت اين موضوع است.
برنامه ريزى در زمينه اقتصادى خانواده يعنى تنظيم هزينه ها مطابق درآمدها, اجتناب از مصارف غيرضرورى, پرهيز از ولخرجى و ريخت و پاشهايى كه جز اسراف نمى توان نامى ديگر بر آن نهاد.
برنامه ريزى در زمينه اخلاقى يعنى ايجاد روشهاى ويژه تربيتى در قالبهاى ثابت و متنوع براى شكل دهى به رفتار و گفتار فرزندان, ايجاد جاذبه هاى معنوى و تبيين ارزشهاى اسلامى و انسانى.
برنامه ريزى در زمينه اجتماعى يعنى ايجاد نظم در معاشرتها, ديدوبازديدها, تفريحها و گردشها.
خانواده هاى نوپا و نوعروسان و تازه دامادها, اگر با بينش و دورانديشى و تفاهم, خط سير زندگى آينده خود را ترسيم كنند, به آسانى قادر خواهند بود تا زندگى را بر وفق مراد خويش و مطابق داشته هاى مادى و معنوى خود در آورند, اما اگر با سهل انگارى و مسامحه, از ايجاد نظم, سرباز زدند, در آينده آثار منفى آن در روحيات و خلقيات فرزندان نيز متجلى خواهند شد.
مادرى كه در تنظيم اشيا خانه و قرار دادن آنها در جاى مناسب مقيد باشد و با اعمال سليقه, خانه را به كانون آرامش و صفا و نشاط تبديل كند, دخترانش نيز بر اساس شيوه هاى رفتارى او تربيت شده و در زندگى آينده خود, مادرى نمونه خواهند شد.
در ضمن نامه اش مى نويسد: ((پدرم كارمند بود و غالبا در شهرها به ماموريت مى رفت. مادرم تحصيل كرده بود اما خانه دارى مى كرد; زن با ايمان و كدبانويى بود. با پولى كه در اختيارش مى گذاشت پنج فرزند را به خوبى اداره مى كرد... . چنان با عقل و تدبير زندگى مى كرد كه احتياجى به قرض و نسيه پيدا نمى كرديم. برنامه غذا و لباس ما درست به مقدار درآمدمان بود, حتى گاهى از اوقات لباسهاى ما را وصله مى زد و مى گفت: عزيزانم! شخصيت انسان به لباس نيست, شخصيت انسان به علم و دانش و اخلاق نيك و ايمان درست و خدمت به خلق خداست.
كسانى شخصيت خويش را به لباس مى دانند كه شخصيت نفسانى ندارند. گاهى به ما نان و سيب زمينى يا نان و پنير و سبزى مى داد و مى گفت: ((پول كم داشتيم ترسيدم به قرض و نسيه بيفتيم, غذا چندان مهم نيست; انسان آزاد خودش را اسير شكم نمى كند.))
... اما خيال نكنيد كه ما فقير بوديم, ابدا. وضع ما بد نبود و در بين مردم خيلى محترم زندگى مى كرديم. پدر بزرگ من يكى از ثروتمندان بود ولى بزرگوارى و مناعت طبع مادرم چنان بود كه به ثروت پدر بزرگم اصلا اعتنايى نمى كرد, به قدرى آبرودارى مى كرد كه پدربزرگم نيز از وضع داخلى ما بى اطلاع بود..., ما از كودكى با صرفه جويى و آبرودارى و تدبير در زندگى خو گرفتيم و در منزل كلاس اقتصاد ديديم. اكنون كه خودم نيز مادر شده ام و خانه و زندگى و شوهر و بچه دارم, آنچه را كه از مادرم فرا گرفته ام, اجرا مى سازم. حساب دخل و خرج خانواده را مى كنم و پايم را از گليم خودم درازتر نمى كنم... زندگى بسيار راحت و آبرومندى داريم... پول خانواده را چنان خرج مى كنم كه همه در رفاه هستيم; همه از هم راضى هستيم, اميدوارم خدا هم از ما راضى باشد.))(2)
حضرت امام صادق(ع) مى فرمايد:
((من الدين التدبير فى المعيشه))(3)
((تدبير در زندگى از جز ديندارى است.))
بديهى است كه ((صرفه جويى)) يكى از ابزار كاستن از فشارهاى اقتصادى است. آنان كه در مصرف آب, برق, گاز و تلفن صرفه جويى نمى كنند و نسنجيده به خريد هر لباسى اقدام مى كنند; به خوردن هر غذايى علاقمند مى شوند و به زيباسازى محيط خانه دل مى بندند, با ناهماهنگى بين درآمد و هزينه هاى زندگى روبرو شده و گرفتار اضطراب و نگرانى روحى مى شوند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((المومن... خفيف الموونه, جيدالتدبير لمعيشته))(4)
((شخص مومن... كم خرج و مدبرى شايسته براى زندگى خويش است.))
از پايان كلام امام(ع) كه فرمود: ((جيدالتدبير لمعيشته)) مى توان نتيجه گرفت كه مومن در برنامه ريزى خانوادگى و اقتصادى خود آنگونه است كه به پايان و آينده زندگى عنايت دارد و با ((دور انديشى)) خاص خود, اندوخته اى را نيز براى فردا و فرداهاى خود و فرزندانش فراهم مى كند تا با آبرومندى هرچه تمامتر زندگى كنند.
((مردى از دنيا رفت و پيامبر بر جنازه اش نماز خواند. سپس پرسيد: ((چند بچه دارد و چه چيز براى آنها گذاشته است؟)) عرض كردند: ((اى رسول خدا! مقدارى ثروت داشت اما قبل از مردن همه را در راه خدا داد.)) فرمود: اگر اين مطلب را قبلا به من گفته بوديد, من بر اين آدم نمازنمى خواندم[.چرا] بچه هاى گرسنه را در اجتماع رها كرده است؟))(5)
حضرت امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
((اجتهدوا فى ان يكون زمانكم اربع ساعات: ساعه لمناجاه الله و ساعه لامرالمعاش و ساعه لمعاشره الاخوان و الثقات الذيأن يعرفونكم عيوبكم و يخلصون لكم فى الباطن, و ساعه تخلون فيها للذاتكم فى أ غيرمحرم و بهذه الساعه تقدرون على الثلاث ساعات.))(6)
((تلاش كنيد تا شبانه روز خود را به چهار قسمت تقسيم كنيد: يك قسمت را براى مناجات و عبادت خدا قرار دهيد. قسمت ديگر را براى امرار معاش و كار براى اداره زندگى. قسمت سوم را براى معاشرت با برادران و دوستان مطمئنى كه عيبهاى شما را گوشزد كرده و در باطن خود, جز خلوص و صداقت انگيزه ديگرى ندارند. و قسمت چهارم را به لذتها و كامروايى هاى مشروع خود اختصاص دهيد كه با وجود اين بخش (تفريحات و لذتهاى سالم و مشروع) مى توانيد سه بخش ديگر را[با روحيه بهتر و شاداب ترى] انجام دهيد.))
ازاين روايت, چهار دستور ضرورى و فطرى حيات فردى و اجتماعى انسان به دست مىآيد:
1ـ ضرورت ارتباط معنوى انسان با خدا در قالب عبادت و تفكر.
2ـ ضرورت اهتمام انسان به امر معاش و تلاش براى توسعه زندگى و حفظ آبرو.
3ـ ضرورت حفظ روابط اجتماعى و معاشرت با بستگان (صله رحم).
4ـ ضرورت تفريح و لذت جويى مشروع براى موفقيت و نشاط روحى و جسمى بيشتر.
بديهى است كه انسان منهاى هر يك از اينها, انسانى غير كامل است, زيرا دورى از خدا ((اضطراب روحى و شقاوت)) و ترك معاشرت با ديگران ((گوشه نشينى و پى نبردن به كمبودهاى اخلاقى خود)) و بيكارى يا كم كارى ((بى آبرويى و نيازمندى به ديگران)) و ترك تفريح و لذت مشروع, كسالت و ضعف روحيه را به دنبال خواند داشت.
به هر حال, انضباط در زندگى خصلتهاى ارزشمندى را در انسان به وجود مىآورد:
1ـ شخص با انضباط هميشه سرحال و با نشاط است.
2ـ حقوق ديگران را به بهترين وجه رعايت مى كند. اگر معلم است سر ساعت معين به كلاس درس مى رود, اگر كارمند است حق مردم و وقت آنها را ضايع نمى كند و اگر... .
3ـ هميشه براى ديگران الگو و اسوه خواهد بود.
4ـ نزد همه افراد ارزشمند و محترم است.
خانم خانه با داشتن منزلى مرتب و منظم, به خانواده خود صفا, رونق و زيبايى مى بخشد به طورى كه تماشاى تكرارى خانه نه تنها موجب ملال و خستگى نمى شود بلكه دلپذير و آرام بخش خواهد بود; و از طرفى انجام كارها و يافتن اشيا مورد نياز او به آسانى انجام مى گيرد و او را خسته و كسل نمى كند و ثالثا چنين خانه اى مايه آبرو و سرافرازى افراد خانواده است. چه بسيار افراد ثروتمندى كه بخاطر بى سليقگى خانم خانه, منزلى درهم ريخته و آشفته و بى جاذبه دارند و در مقابل خانواده هاى فقيرى كه با كياست, مديريت و تدبير مدير خانواده, زندگى منظم و نظيف آنها زبانزد عام و خاص شده است. اگر كفشها, جورابها, لباسها, ظروف غذاخورى و ميوه خورى, لوازم التحرير فرزندان, وسايل زينتى و... هر كدام در جايگاه اصلى خود قرار گيرند, مشكلى به وجود نخواهد آمد.
آيا مى توان بى نظمى در خانه را به پاى ساده زيستى و زهد گذاشت.
آيا مى توان بى برنامگى در زندگى را يك نوع آزادى و عدم محدوديت براى خود تلقى كرد؟
و آيا...؟
اگر تاكنون در زندگى خود فاقد نظم و برنامه بوده ايد از هم اكنون روش خود را عوض كرده و در همه زمينه هاى اقتصادى, معنوى, تربيتى و اجتماعى خويش برنامه ريزى كنيد و موفقيت خود را تضمين نماييد.
اعمال و رفتار چنين خانواده هايى, جلوه اى از حالات و روحيات تجمل گرايانه آنها خواهد بود و در روابط اجتماعى و موقعيت مردمى ايشان اثر خواهد گذاشت; بويژه افرادى كه از موقعيت معنوى و الگو بودن براى جامعه برخوردارند, كلامشان بى اثر و موقعيتشان كمرنگ و ضعيف خواهد شد.
در پايان از خداوند مى خواهيم تا به همه ما توفيق برنامه ريزى صحيح براى رسيدن به اهداف بلند اسلام عنايت فرمايد. ان شا الله.
خانواده موفق, خانواده اى است كه با مشاركت سرپرست خانواده(مرد) و مدير خانه(زن) در تمام جنبه ها و ابعاد مختلف زندگى, با نگرش به آينده خود و فرزندانشان, برنامه ريزى شود.
در روايات اسلامى مى توان به دو واژه ((تدبير)) و ((تقدير)) دست يافت كه در بردارنده و بيان كننده نظم و برنامه ريزى هستند. از اين رو برنامه ريزى بر اساس نگريستن به پايان كار را ((تدبير)) مى گويند.
((تقدير)) يعنى اندازه گرفتن. اندازه گيرى در زندگى از مهمترين برنامه هاى تربيتى اسلام است كه در حقيقت به يك نوع برنامه ريزى اقتصادى در زندگى, برگشت دارد. آنان كه در تلاشهاى اقتصادى و هزينه هاى روزانه خود, حساب شده حركت مى كنند, آثار گرانمايه اى كه سازنده شخصيت آنان نيز مى باشد, نصيبشان خواهد شد كه عبارتند از:
1ـ ترك گناهان بزرگ فردى و اجتماعى همچون اسراف و تبذير.
2ـ به فقر و نيازمندى گرفتار نشدن.
3ـ عادت بر نظم ديگر امور.
4ـ مواظبت بر انظباط اقتصادى و روشهاى مصرف.
در روايتى كه از حضرت امام صادق عليه السلام رسيده است, ((تقدير و برنامه ريزى)) در كنار دو مفهوم اصيل و عميق فرهنگ اسلام ـ تفقه در دين و صبر بر مصيبت ـ قرار گرفته است. در آنجا كه امام (ع) مى فرمايد:
((الكمال كلدالكمال, التفقده فى الدين والصبر على النائبه و تقديرالمعيشه))(1)
تمام كمال در سه چيز است: دانا شدن در دين, صبر بر مصيبت, اندازه گيرى در زندگى.
چيزى كه نبايد از آن غافل بود اين است كه مراد از تفقه در دين, فقط علم فقه اصطلاحى نيست, بلكه منظور عميق شدن در معارف دينى و پى بردن به هدف از نظام خلقت و گزينش جهان بينى صحيح بر اساس باورهاى فطرى و مذهبى است. بديهى است كه شناخت دين به اين بيان, شامل توحيد, معاد, ضرورت امامت, سياست, آداب اجتماعى, اقتصادى, اخلاقى, حقوقى و... مى شود. امام(ع) در كنار معناى گسترده ((دانايى در دين)) به ضرورت برنامه ريزى معيشتى و تنظيم مصرف نيز تصريح دارد, كه اين عنايت, حاكى از اهميت اين موضوع است.
برنامه ريزى در زمينه اقتصادى خانواده يعنى تنظيم هزينه ها مطابق درآمدها, اجتناب از مصارف غيرضرورى, پرهيز از ولخرجى و ريخت و پاشهايى كه جز اسراف نمى توان نامى ديگر بر آن نهاد.
برنامه ريزى در زمينه اخلاقى يعنى ايجاد روشهاى ويژه تربيتى در قالبهاى ثابت و متنوع براى شكل دهى به رفتار و گفتار فرزندان, ايجاد جاذبه هاى معنوى و تبيين ارزشهاى اسلامى و انسانى.
برنامه ريزى در زمينه اجتماعى يعنى ايجاد نظم در معاشرتها, ديدوبازديدها, تفريحها و گردشها.
خانواده هاى نوپا و نوعروسان و تازه دامادها, اگر با بينش و دورانديشى و تفاهم, خط سير زندگى آينده خود را ترسيم كنند, به آسانى قادر خواهند بود تا زندگى را بر وفق مراد خويش و مطابق داشته هاى مادى و معنوى خود در آورند, اما اگر با سهل انگارى و مسامحه, از ايجاد نظم, سرباز زدند, در آينده آثار منفى آن در روحيات و خلقيات فرزندان نيز متجلى خواهند شد.
برنامه ريزى و فرزندان
مادرى كه در تنظيم اشيا خانه و قرار دادن آنها در جاى مناسب مقيد باشد و با اعمال سليقه, خانه را به كانون آرامش و صفا و نشاط تبديل كند, دخترانش نيز بر اساس شيوه هاى رفتارى او تربيت شده و در زندگى آينده خود, مادرى نمونه خواهند شد.
در ضمن نامه اش مى نويسد: ((پدرم كارمند بود و غالبا در شهرها به ماموريت مى رفت. مادرم تحصيل كرده بود اما خانه دارى مى كرد; زن با ايمان و كدبانويى بود. با پولى كه در اختيارش مى گذاشت پنج فرزند را به خوبى اداره مى كرد... . چنان با عقل و تدبير زندگى مى كرد كه احتياجى به قرض و نسيه پيدا نمى كرديم. برنامه غذا و لباس ما درست به مقدار درآمدمان بود, حتى گاهى از اوقات لباسهاى ما را وصله مى زد و مى گفت: عزيزانم! شخصيت انسان به لباس نيست, شخصيت انسان به علم و دانش و اخلاق نيك و ايمان درست و خدمت به خلق خداست.
كسانى شخصيت خويش را به لباس مى دانند كه شخصيت نفسانى ندارند. گاهى به ما نان و سيب زمينى يا نان و پنير و سبزى مى داد و مى گفت: ((پول كم داشتيم ترسيدم به قرض و نسيه بيفتيم, غذا چندان مهم نيست; انسان آزاد خودش را اسير شكم نمى كند.))
... اما خيال نكنيد كه ما فقير بوديم, ابدا. وضع ما بد نبود و در بين مردم خيلى محترم زندگى مى كرديم. پدر بزرگ من يكى از ثروتمندان بود ولى بزرگوارى و مناعت طبع مادرم چنان بود كه به ثروت پدر بزرگم اصلا اعتنايى نمى كرد, به قدرى آبرودارى مى كرد كه پدربزرگم نيز از وضع داخلى ما بى اطلاع بود..., ما از كودكى با صرفه جويى و آبرودارى و تدبير در زندگى خو گرفتيم و در منزل كلاس اقتصاد ديديم. اكنون كه خودم نيز مادر شده ام و خانه و زندگى و شوهر و بچه دارم, آنچه را كه از مادرم فرا گرفته ام, اجرا مى سازم. حساب دخل و خرج خانواده را مى كنم و پايم را از گليم خودم درازتر نمى كنم... زندگى بسيار راحت و آبرومندى داريم... پول خانواده را چنان خرج مى كنم كه همه در رفاه هستيم; همه از هم راضى هستيم, اميدوارم خدا هم از ما راضى باشد.))(2)
حضرت امام صادق(ع) مى فرمايد:
((من الدين التدبير فى المعيشه))(3)
((تدبير در زندگى از جز ديندارى است.))
صرفه جويى
بديهى است كه ((صرفه جويى)) يكى از ابزار كاستن از فشارهاى اقتصادى است. آنان كه در مصرف آب, برق, گاز و تلفن صرفه جويى نمى كنند و نسنجيده به خريد هر لباسى اقدام مى كنند; به خوردن هر غذايى علاقمند مى شوند و به زيباسازى محيط خانه دل مى بندند, با ناهماهنگى بين درآمد و هزينه هاى زندگى روبرو شده و گرفتار اضطراب و نگرانى روحى مى شوند.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((المومن... خفيف الموونه, جيدالتدبير لمعيشته))(4)
((شخص مومن... كم خرج و مدبرى شايسته براى زندگى خويش است.))
از پايان كلام امام(ع) كه فرمود: ((جيدالتدبير لمعيشته)) مى توان نتيجه گرفت كه مومن در برنامه ريزى خانوادگى و اقتصادى خود آنگونه است كه به پايان و آينده زندگى عنايت دارد و با ((دور انديشى)) خاص خود, اندوخته اى را نيز براى فردا و فرداهاى خود و فرزندانش فراهم مى كند تا با آبرومندى هرچه تمامتر زندگى كنند.
((مردى از دنيا رفت و پيامبر بر جنازه اش نماز خواند. سپس پرسيد: ((چند بچه دارد و چه چيز براى آنها گذاشته است؟)) عرض كردند: ((اى رسول خدا! مقدارى ثروت داشت اما قبل از مردن همه را در راه خدا داد.)) فرمود: اگر اين مطلب را قبلا به من گفته بوديد, من بر اين آدم نمازنمى خواندم[.چرا] بچه هاى گرسنه را در اجتماع رها كرده است؟))(5)
نظم و انضباط
حضرت امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
((اجتهدوا فى ان يكون زمانكم اربع ساعات: ساعه لمناجاه الله و ساعه لامرالمعاش و ساعه لمعاشره الاخوان و الثقات الذيأن يعرفونكم عيوبكم و يخلصون لكم فى الباطن, و ساعه تخلون فيها للذاتكم فى أ غيرمحرم و بهذه الساعه تقدرون على الثلاث ساعات.))(6)
((تلاش كنيد تا شبانه روز خود را به چهار قسمت تقسيم كنيد: يك قسمت را براى مناجات و عبادت خدا قرار دهيد. قسمت ديگر را براى امرار معاش و كار براى اداره زندگى. قسمت سوم را براى معاشرت با برادران و دوستان مطمئنى كه عيبهاى شما را گوشزد كرده و در باطن خود, جز خلوص و صداقت انگيزه ديگرى ندارند. و قسمت چهارم را به لذتها و كامروايى هاى مشروع خود اختصاص دهيد كه با وجود اين بخش (تفريحات و لذتهاى سالم و مشروع) مى توانيد سه بخش ديگر را[با روحيه بهتر و شاداب ترى] انجام دهيد.))
ازاين روايت, چهار دستور ضرورى و فطرى حيات فردى و اجتماعى انسان به دست مىآيد:
1ـ ضرورت ارتباط معنوى انسان با خدا در قالب عبادت و تفكر.
2ـ ضرورت اهتمام انسان به امر معاش و تلاش براى توسعه زندگى و حفظ آبرو.
3ـ ضرورت حفظ روابط اجتماعى و معاشرت با بستگان (صله رحم).
4ـ ضرورت تفريح و لذت جويى مشروع براى موفقيت و نشاط روحى و جسمى بيشتر.
بديهى است كه انسان منهاى هر يك از اينها, انسانى غير كامل است, زيرا دورى از خدا ((اضطراب روحى و شقاوت)) و ترك معاشرت با ديگران ((گوشه نشينى و پى نبردن به كمبودهاى اخلاقى خود)) و بيكارى يا كم كارى ((بى آبرويى و نيازمندى به ديگران)) و ترك تفريح و لذت مشروع, كسالت و ضعف روحيه را به دنبال خواند داشت.
به هر حال, انضباط در زندگى خصلتهاى ارزشمندى را در انسان به وجود مىآورد:
1ـ شخص با انضباط هميشه سرحال و با نشاط است.
2ـ حقوق ديگران را به بهترين وجه رعايت مى كند. اگر معلم است سر ساعت معين به كلاس درس مى رود, اگر كارمند است حق مردم و وقت آنها را ضايع نمى كند و اگر... .
3ـ هميشه براى ديگران الگو و اسوه خواهد بود.
4ـ نزد همه افراد ارزشمند و محترم است.
خانم خانه با داشتن منزلى مرتب و منظم, به خانواده خود صفا, رونق و زيبايى مى بخشد به طورى كه تماشاى تكرارى خانه نه تنها موجب ملال و خستگى نمى شود بلكه دلپذير و آرام بخش خواهد بود; و از طرفى انجام كارها و يافتن اشيا مورد نياز او به آسانى انجام مى گيرد و او را خسته و كسل نمى كند و ثالثا چنين خانه اى مايه آبرو و سرافرازى افراد خانواده است. چه بسيار افراد ثروتمندى كه بخاطر بى سليقگى خانم خانه, منزلى درهم ريخته و آشفته و بى جاذبه دارند و در مقابل خانواده هاى فقيرى كه با كياست, مديريت و تدبير مدير خانواده, زندگى منظم و نظيف آنها زبانزد عام و خاص شده است. اگر كفشها, جورابها, لباسها, ظروف غذاخورى و ميوه خورى, لوازم التحرير فرزندان, وسايل زينتى و... هر كدام در جايگاه اصلى خود قرار گيرند, مشكلى به وجود نخواهد آمد.
آيا مى توان بى نظمى در خانه را به پاى ساده زيستى و زهد گذاشت.
آيا مى توان بى برنامگى در زندگى را يك نوع آزادى و عدم محدوديت براى خود تلقى كرد؟
و آيا...؟
اگر تاكنون در زندگى خود فاقد نظم و برنامه بوده ايد از هم اكنون روش خود را عوض كرده و در همه زمينه هاى اقتصادى, معنوى, تربيتى و اجتماعى خويش برنامه ريزى كنيد و موفقيت خود را تضمين نماييد.
تنوع آرى, تجمل نه
اعمال و رفتار چنين خانواده هايى, جلوه اى از حالات و روحيات تجمل گرايانه آنها خواهد بود و در روابط اجتماعى و موقعيت مردمى ايشان اثر خواهد گذاشت; بويژه افرادى كه از موقعيت معنوى و الگو بودن براى جامعه برخوردارند, كلامشان بى اثر و موقعيتشان كمرنگ و ضعيف خواهد شد.
در پايان از خداوند مى خواهيم تا به همه ما توفيق برنامه ريزى صحيح براى رسيدن به اهداف بلند اسلام عنايت فرمايد. ان شا الله.
پي نوشت :
1ـ الحياه, ج4, ص261.
2ـ آيين تربيت, استاد ابراهيم امينى, ص255.
3ـ امالى صدوق, ج2, ص283.
4ـ وسايل, ج11, ص150.
5ـ گفتارهاى معنوى, شهيد مطهرى, ص163.
6ـ تحف العقول, ص302.