ظهور امریکا و ژاپن و رقابت در صحنه ی سیاسی جهانی

دهه ی آخرین قرن نوزدهم ناظر ورود دو غول جدید در صحنه ی سیاست جهانی بود . این دو غول جدید امریکا و ژاپن بودند . از چگونگی ظهور ژاپن به عنوان یک کشور نیرومند در آینده ضمن بررسی جنگ روس و ژاپن آگاه خواهیم شد اما قبلا ضروری است که از پدیدار شدن امریکا در صحنه ی سیاست بین المللی آگاه شویم . امریکایی هایی که در دهه ی 1890 روزنامه ی « نیویورک جورنال » را می خواندند به وقایع پر جنجال عادت کرده بودند ، زیرا ویلیام راندولف هرست صاحب
جمعه، 29 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ظهور امریکا و ژاپن و رقابت در صحنه ی سیاسی جهانی
ظهور امریکا و ژاپن و رقابت در صحنه ی سیاسی جهانی
ظهور امریکا و ژاپن و رقابت در صحنه ی سیاسی جهانی

دهه ی آخرین قرن نوزدهم ناظر ورود دو غول جدید در صحنه ی سیاست جهانی بود . این دو غول جدید امریکا و ژاپن بودند . از چگونگی ظهور ژاپن به عنوان یک کشور نیرومند در آینده ضمن بررسی جنگ روس و ژاپن آگاه خواهیم شد اما قبلا ضروری است که از پدیدار شدن امریکا در صحنه ی سیاست بین المللی آگاه شویم .
امریکایی هایی که در دهه ی 1890 روزنامه ی « نیویورک جورنال » را می خواندند به وقایع پر جنجال عادت کرده بودند ، زیرا ویلیام راندولف هرست صاحب روزنامه به گزارش های مبالغه آمیز علاقه داشت . با وجود این خبری که در شماره ی 16 فوریه 1898 درج شد حتی خوانندگان این روزنامه را هم به تعجب وا داشت . به نظر می رسید که ناو جنگی امریکایی « ماین » در نزدیکی کوبا به دست اسپانیایی ها که از یک « ماشین جهنمی اسرارآمیز » استفاده می کردند منفجر شده است . در این حادثه دویست و شصت ملوان امریکایی کشته شده بودند . روزنامه ی مزبور حاضر شده بود پنجاه هزار دلار به کسی بدهد که اطلاعات منجر به دستگیر شدگان عاملین این واقعه را در اختیار این روزنامه بگذارد . انتشار خبر این ماجرا آن هم بدان صورت موجی از خشم در سراسر امریکا برپا کرد . امریکایی ها – مخصوصا طرفداران حزب جمهوری خواه – خواستار جنگ با اسپانیا شدند ولی مک کینلی (1) رئیس جمهور آن زمان در این کار تردید نشان می داد و همین امر موجب بالا گرفتن تشنج شد. یکی از رهبران حزب جمهوری خواه ، به نام تئودور روزولت با تحقیر به رئیس جمهور گفت : « شما به اندازه ی نان خامه ای هم استواری ندارید ! » مک کینلی برخلاف میل خود با جنگ موافقت کرد و به این ترتیب جنگ اسپانیا و امریکا شروع شد .
گزارشی که روزنامه نگار به خوانندگان داده بود طبق معمول خالی از مبالغه نبود . از 1895 به بعد انقلابیون کوبا برای رهایی از سلطه ی اسپانیا مبارزه می کردند. نزدیکی کوبا به امریکا و سرمایه گذاری سرمایه داران امریکا در صنعت شکر آن کشور موجب شده بود که مردم امریکا علاقه شدیدی به این مبارزه نشان دهند . بیشتر بازرگانان امریکایی ترجیح می دادند که استعمارگران اسپانیایی مانند خودشان همچنان در کوبا باقی بمانند و به غارت و چپاول بیرحمانه ادامه دهند اما مردم عادی امریکا از کوبایی ها جانبداری  می کردند . آنان شاهد پیکار ملتی بودند که برای استقلال مبارزه می کرد و پیکار  استقلال طلبان امریکایی در 1775 با انگلیس را به یاد می آورند . در 1898 به نظر
می رسید که تعادل نیرو بین طرفین مبارزه برقرار شده است . به این معنی که انقلابیون در روستاها و اسپانیایی ها در شهرها بر همه چیز مسلط هستند . « هرست » هر روز فجایع «ویلر» (2) فرمانده ارتش اسپانیا را به اطلاع خوانندگان روزنامه « نیویورک جورنال »
می رسانید . وقتی ناو جنگی ماین منهدم شد نیویورک جورنال مدعی شد که کار اسپانیایی ها بوده است . دلیلی برای اثبات این ادعا وجود نداشت . اتفاقا اسپانیایی ها ابدا مایل به جنگ با امریکا نبودند . کارشناسان علت انفجار ناو را کشف نکردند و تا کنون هم معلوم نشده است . لیکن گزارش روزنامه مزبور مبنی بر اینکه اسپانیایی ها عامل این انفجار بوده اند بیش از هر چیز باعث شروع این جنگ گردید .
امریکایی ها با شور و حرارت بسیار ولی بدون نظم و ترتیب لازم وارد پیکار شدند. سپاه آنها با اونیفورم های ضخیم و پشمی با تجهیزات منسوخ شده و غذاهای نامأکول رهسپار مناطق گرمسیر شد . اسپانیایی ها در بی فکری دست کمی از آنها نداشتند . تمام نیروهای امریکا بدن مشاهده کوچک ترین مقاومتی پیاده شدند ، در صورتی که اسپانیایی ها شش هفته بود از حمله احتمالی آنها اطلاع داشتند . جنگ زود به پایان رسید . کشتی های امریکایی ناوگان کهنه ی اسپانیا را نزدیک به بندر سانتیاگو غرق کردند . سربازان امریکایی به کمک « سواران خشن » به سر کردگی تئودور روزولت(3) به سنگرهای اسپانیایی ها در تپه سن خوان حمله ور شدند . موفقیت آنها سبب شد که این مرد در امریکا به عنوان قهرمان معروف گردد . بعدها در اقیانوس آرام ، جزایر فیلیپین که متعلق به اسپانیا بود مورد حمله امریکاییها واقع شد و نیروی دریایی اسپانیا در خلیج مانیل منهدم گردید . به موجب پیمان صلح ، امریکا فیلیپین ، گوام و هاوایی را در اقیانوس آرام گرفت. علاوه بر آن حق مداخله در امور کوبا و داشتن لنگرگاه هایی برای بارگیری ذغال سنگ و پایگاه های دریایی در خاک این کشور را نیز بدست آورد . بعدها تمام این ماجرا به عنوان « جنگ کوچک عالی » معروف شد و از دیدگاه امریکائی ها بسیار رضایت بخش بود .
اما حقیفت غیر از این بود . انقلابیون کوبا ناراضی بودند . آنان می خواستند خودشان اسپانیایی ها را شکست دهند و حالا احساس می کردند افتخار نصیب امریکائی ها شده است . امریکایی ها حتی از ژنرال کوبایی دعوت نکردند در مراسم تسلیم نهایی حاضر شود . گرچه تلفات امریکایی ها بسیار کم بود ، اما در برابر هریک – نفر که در جنگ کشته شده بود ، سیزده سرباز امریکایی در اثر بیماری تب زرد هلاک شده بودند . در فیلیپین تلفات امریکایی ها شدیدتر بود . شورشیانی که با اسپانیایی ها مبارزه می کردند در اینجا با امریکایی ها هم درگیر شدند . مبارزه ای خشونت بار به مدت دو سال ادامه یافت و تلفات زیادی به ارتش امریکا وارد شد . این تلفات مردم امریکا را نگران ساخت . آنها نمی دانستند چرا کشورشان ناگهان یک قدرت امپریالیستی شده است .
حوادث با سرعت حیران کننده ای روی می دادند . بر اثر این جنگ غیر منتظره امریکا بر 3141 جزیره در اقیانوس آرام دست یافت و جزایری که نزدیک به هفت میلیون نفر جمعیت داشت : شش ماه قبل از آن بسیاری از مردم امریکا نمی دانستند فیلیپین جزیره است یا میوه ، و حالا آن را تصرف کرده بودند و وقتی امریکا در خط امپریالیسم افتاد دیگر توقف برایش دشوار بود. یک رویداد به رویداد دیگر منجر می شد . چون امریکا یک ساحل در اقیانوس اطلس و یک ساحل در اقیانوس آرام داشت احتیاج به نیروی دریایی در دو اقیانوس پیدا کرد و برای تقویت کردن هر کدام از آنها لازم بود دماغه هورن (4) را دور بزند واین سفر غالبا خطرناک بود . امریکایی ها به حفر ترعه پاناما علاقه مند شدند . وقتی پانامایی ها در 1901، علیه کشور کلمبیا شورش کردند امریکا از آنها حمایت کرد . وقتی آنها موفق شدند دولت جدید با واگذار کردن تنگه به امریکا به این کشور پاداش داد . طولی نکشید که مهندسین امریکایی ترعه ای ا ز آن گذراندند و در همین حال سربازان امریکایی منطقه را مستحکم ساختند . نباید تصور کرد که این تحولات همه را خشنود کرد . زیرا اهالی امریکای جنوبی فکر می کردند که همسایه مقتدرشان به آنها زور می گوید . امریکایی ها که می خواستند کشورشان از ماجراهای بین المللی دور بماند نگران شده بودند . با وجود این تعداد کمی به این واقعیت پی برده بودند که امریکا بزودی ابر قدرتی متجاوز خواهد شد .

علت جنگ ژاپن و روسیه

وقایع 1898 و 1901 کناره گیری امریکا را از جنگ بسیارمشکل تر ساخت . در همین حال کشور دیگری قدم به صحنه ی جهانی می گذاشت . قرن ها بود که ژاپن زندگی قرون وسطایی داشت . طبقه ی حاکمه معروف به سامواریی ها مالک زمین بودند و در عوض خدمات لشکری بر عهده آنها بود . قوانین اخلاقی این طبقه به آنان می آموخت که در صورت لزوم در راه خانواده و طبقه ی خود جان فشانی کنند .رهبر آنها که شوگون نامیده می شد در واقع حکمران ژاپن بود . امپراتور مورد احترام بود اما قدرتی نداشت . پایین تر از سامورایی ها سه طبقه ی کشاورزان ، کارگران و بازرگانان بودند . البته کارگران مورد نیاز بودند . کشاورزان هم از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند زیرا برنج را که به جای پول برای دادن مالیات بکار می رفت به عمل می آوردند . بازرگانان مورد تحقیر بودند زیرا آنان فقط دنبال پول بودند . اما همه ی آنها در برابر ساموراییهای شمشیر بدست و عبوس تعظیم می کردند .
این عادت ژاپنی ها که کشورشان را به روی خارجی ها بسته بودند ، نظام طبقاتی مزبور را سخت تر کرده بود . کمتر کسی را به ژاپن راه می دادند و بیش از دو قرن به هیچ ژاپنی اجازه خروج داده نشده بود . در دوره ها ی پیشین از آداب رسوم چینی تقلید کرده بودند . حالا دیگر کسی نبود که از آداب و رسومی تقلید کنند . زندگی تقریبا یکنواخت شده بود . ژاپن مانند گل مصنوعی، همیشه زیبا ولی یکنواخت بود . در نتیجه ، ژاپنی ها در 1800 از نظر فنی حتی از عثمانی ها هم عقب تر بودند . کشورشان مانند زندان دور افتاده و زیبایی در کنار آسیا قرار داشت .
در افسانه ها آمده است که زیبای خفته در اثر بوسه شاهزاده ای بیدار شد . اما بیدار شدن ژاپن چنین دلپذیرنبود . روسها ( 1804) ، انگلیسی ها ( 1842) و امریکائی ها (1852) یکی پس از دیگری وارد این کشور شدند و خواستار برقراری روابط بازرگانی گردیدند . وقتی ژاپنی ها حاضر به این امر نمی شدند کشورهای خارجی آنان را تهدید به جنگ می کردند. خودداری ژاپنی ها از برقراری روابط تجاری و سیاسی به نظر امریکایی ها نوعی لجاجت و حماقت بود . بین 1853 و 1854 دریادار پری امریکایی هر بار با تعداد ناوگان بیشتری اطراف ژاپن ظاهر شد و سرانجام به ملوانان دستور داد عرشه کشتی ها را برای عملیات جنگی خلوت کنند . ژاپنی ها چون خود را روبروی دهانه توپ های جدید یافتند چاره ای جز تسلیم نداشتند . امپریالیسم امریکا به زور وارد ژاپن شد .
همسایه ی آنها چین ، به ژاپنی های دوراندیش نشان داده بود که نتیجه این کار چیست . بین 1840 و 1860 بسیاری از بندرهای چین را ملوانان و بازرگانان اروپایی اشغال کرده بودند . به قوانین چین بی اعتنایی و مردمش توهین شده بود و کاخ امپراتورش را آتش زده بودند . ژاپن کشور کوچک تر و منظم تری از چین بود. سامورایی های جنگجویش با اینکه از اینگونه رفتار خشمگین بودند وقت خود را با شکایت کردن تلف نکردند ، بلکه کوشش کردند علت برتری غرب را درک کنند و سرانجام فهمیدند که برتری غرب به خاطر وجود کشتی های بهتر ، توپ های بهتر و ارتشهای بهتر است . بسیاری از آنان تاکتیک های اروپایی را آزمایش کردند . یکی از جنگجویان حتی کوره ذوب آهن ساخت و شروع به قالب ریزی توپ کرد . اولین کشتی بخار ژاپن در 1855 به آب افتاد . در سال بعد نیروی دریایی ژاپن تأسیس شد . در 1868 شوگون سرنگون گردید و زمامداران جدید در صدد برآمدند که ژاپن را وارد قرن نوزدهم کنند .
تغییرات با سرعتی شگفت آور آغاز شد. در 1873 تقویم میلادی جای تقویم قمری چین را گرفت و هفت سال بعد آموزش و پرورش غرب اقتباس گردید . در 1890 روش حکومتی شبیه حکومت آلمان – که روی قدرت پادشاه تأکید می نمود – اتخاد شد و نظام مالیاتی پولی جای پرداخت برنج را گرفت . ژاپنی ها در همه جا دنبال بهترین  می گشتند و آنچه می دیدند آگاهانه آن را تقلید می کردند .
انگلیسی ها نیروی دریایی آنها را طرح ریزی کردند و آلمان ها نیروی زمینی آنها را از نو سازمان دادند. سیم های تلگراف ، راه آهن ها و کارخانه ها چهره این سرزمین زیبا را تغییرداد . سامورایی ها مانند ایواساکی یا تارو کارخانه های کشتی سازی میتسو بیشی را تأسیس کردند . دیگران کارخانه های ابریشم ، سیمان و کارگاه و معدن ها را ایجاد کردند. دولت شرکت هایی دایر و بعد آنها را به بخش خصوصی واگذار کرد . برای تأمین هزینه ی این عمران ، ژاپنی ها تا آنجا که می توانستند کالا مخصوصا پارچه صادر می کردند .
این رفتار ژاپنی ها از خارجی ها به خاطر آن نبود که خارجی ها را باطنا تحسین می کردند بلکه بوسیله آموختن می خواستند بر کسانی که نسبت به آنها گستاخانه رفتار کرده بودند غالب شوند . آنان از هیچ اروپایی درخواست نمی کردند که بیش از مدت لازم در ژاپن بماند ؛ بمحض اینکه خارجی آموزش کافی به آنها می داد او را مرخص می کردند . از این رو ژاپن هیچ گاه مستعمره نشد و قدرت جدید خود را در دست خود گرفت ، علاوه بر این حق تقدم به تأسیسات جنگی داده می شد . در 1894 ژاپن بیست و هشت کشتی جدید، یک کارخانه مجهز کشتی سازی با وسایل ساختن توپ های قوی و اژدر داشت . یک سوم بودجه مملکت صرف ارتش و نیروی دریایی می شد؛ در مدارس کودکان سرودهایی مانند « بیایید ای دشمنان ، بیایید » می خواندند و تمام مردان بالغ می بایست خدمت نظام انجام دهند . لازمه وطن پرستی اطاعت کامل از امپراتور بود . شینتو که مذهب باستانی بود ، احیا شد زیرا بنا بر تعلیمات شینتو امپراتور نواده یکی از خدایان بود . به ایت ترتیب سنت های جنگجویان شینتو به تمام مردم آموخته شد .
چین اولین کشوری بود که از این تدارکات آسیب دید . در 1894 این دو کشور بر سر «سرزمین کره » با هم اختلاف پیدا کردند و در جنگ کوتاهی که بین آنان درگرفت ، ارتش جدید ژاپن به آسانی چینی ها را شکست داد . نه تنها کره بلکه منچوری و قسمتی از چین مورد حمله ژاپنی ها واقع شد .وقتی پکن پایتخت چین در معرض تهدید قرار گرفت، چین تسلیم شد. طبق پیان شیمونوسکی ، فرمز و پورت آرتور در شبه جزیره ی لیائوفونگ به ژاپن واگذار و کره از چین مستقل گردید . وقتی فرانسه ، روسیه و آلمان حاضر به قبول این شرایط نشدند ژاپن دچار تعجب شد. مخصوصا روسیه از ورود ژاپنی ها به مناطقی نظیر منچوری ناراحت بود . سه کشور نامبرده ژاپنی های خسته را مجبور کردند تا « پورت آرتور » را به روسیه بدهد . این مداخله ی سه جانبه ژاپنی ها را خشمگین ساخت . فهمیدند که این سه کشور خودشان چشم طمع به خاک چین دوخته اند . واکنش ژاپنی ها این بود که تعداد بیشتری کشتی بسازند ومنتظر فرصت باشند تا با روسیه تسویه حساب کنند .

جنگ روس و ژاپن

فرصت و بهانه زود بدست آمد زیرا روسیه به گسترش خود در خاورمیانه ، ادامه داد . روسیه در 1900 تمام منچوری را اشغال کرد . انگلیس از این پیروزی روس ها سخت بیمناک شد و برای مقابله با روس ها با ژاپن پیمان اتحاد بست . این کار برای ژاپنی ها پیروزی بزرگی بود زیرا برای اولین بار با یک کشور غربی شریک و همطراز محسوب شده بودند . ژاپن اکنون چنان قوی شده بود که خواستار قراردادی شد که به موجب آن حقوق روسیه در منچوری و حقوق ژاپن در کره محترم شمرده شود . روسها حاضر نشدند با ژاپنی ها که آنها را « میمونهای کوچک » می نامیدند در این باره مذاکره کنند و به کره حمله کردند .واکنش ژاپن شدید بود . در 9 فوریه 1904 ناوشکن های ژاپن شامگاهان به پورت آرتور(5) حمله بردند . روس ها غافلگیر شدند. چراغ کشتی های آن ها روشن بود زیرا زمانه ی صلح بود . توپهاشان را در برزنت پیچیده بودند . ژاپنی ها به آسانی در یک نبرد شدید دریایی با پرتاب اژدر یک رزمناو را از بین بردند . بعد از گذشت فقط چهل سال ، ژاپنی ها با یکی از قدرت های بزرگ به جنگ برخاسته بودند .
تمام عوامل به نفع ژاپن کوچک بود نه با روسیه تنومند . ژاپن با قدرت دریایی خود می توانست سربازانش را بسرعت به منطقه جنگ روانه کند . اما روسیه فقط به یک خط اهن 8،000 کیلومتری که از نواحی دور افتاده عبور می کرد متکی بود . ژاپنی ها بزودی این مزیت را به اطلاع مقامات خود رساندند . کشتی های ژاپنی روس ها را در نزدیکی پورت آرتور شکست دادند و در همان حال سربازان ژاپنی از رود « یالو » گذشتند و وارد منچوری(6) شدند . پس از آنکه برتری دریایی ژاپن مسلم شد ، ژاپنی ها توانستند نیروهای دیگری در لیائوتونگ (7) پیاده کنند . بزودی خود پورت آرتور محاصره شد . وضع روسیه بسیار وخیم شده بود. سربازانش شش هفته در واگن های روباز مخصوص حمل احشام سرتاسر آسیا را طی کرده بودند . به نظر آنها جنگ معنایی جز دوری از خانه و کاشانه نداشت . حتی بعضی از افسران ناراضی بودند . یکی از آنها در نامه ای به خانواده چنین نوشته بود :
« هدف این جنگ ، علل آن و حتی نحوه ی ادامه ان برای من نفرت انگیز است » . اما ژاپنی ها با شور و حرارت می جنگیدند . و مصمم بودند روس ها را شکست دهند .
با رسیدن پاییز پورت آرتور سقوط کرد و روس ها مجبور شدند به موکدن عقب نشینی کنند . زمستان آمد ، زمستانی چنان سخت که نگهبانان در سر پست خود یخ می زدند . بادهای شدید از کشت زارهای شخم زده می گذشت و ابرهایی از گرد و خاک بلند می کرد که آسمان را تیره می ساخت ، وارد چشم و بینی و حلق سربازان می شد و تفنگهای آنها را از کار می انداخت . تمام تجهیزات ناگزیر به پشت اسب و انسان حمل می شد زیرا در آن ناحیه دورافتاده هیچ وسیله چرخ دار نمی توانست حرکت کند . در چنین شرایط وحشتانک قریب یک میلیون سربازبه یک جنگ طولانی مشغول بودند . روزها صدای غرش توپ ها قطع نمی شد . شبها گروه های انبوه و ساکت ژاپنی ها که مایل به چنگ تن به تن بودند به دشمن هجوم می آوردند . پس از سه ماه پیروزی نصیب ژاپنی ها شد .
شکست نهایی روسیه در دریا بود . وقتی جنگ شروع شد نیروی دریاییش که بسیار بزرگ تر از نیروی دریایی ژاپن بود در سراسر دنیا پراکنده بود . یک دسته از ناوهایش را ژاپنی ها شکست داده بودند . یک دسته دیگر که در دریای سیاه بود ، طبق پیمان برلن اجازه خروج از آنجا نداشت . دسته سوم که در بالتیک بود حدود 17،000 کیلومتر از صحنه نبرد فاصله داشت . ناگزیر روس ها تصمیم گرفتند ناوهای بالتیک را به آن سوی دنیا بفرستند . یکی از شرکت های آلمانی حاضر شده بود در نقاط مختلف مسیر به آنها ذغال سنگ بدهد .
این سفر دراز نزدیک بود در همان آغاز بپایان برسد . همین که روس ها از ترعه مانش عبور می کردند از میان چند کشتی ماهیگیری انگلیسی گذشتند و به تصور اینکه آنها کشتی جنگی هستند به سوی آنها شلیک کردند . آسیبی که به کشتی ها رسید مختصر بود. یک قایق ماهیگیری غرق و یک رزمناو روسی مورد اصابت یک گلوله توپ قرار گرفت . لیکن در انگلیس – که ژاپن محبوبیت داشت – جنجالی برپا شد . تا مدتی ناوگان انگلیسی که برتری زیادی نسبت به ناوگان روسی داشتند این ناوگان را تعقیب
می کردند . خوشبختانه تیری شلیک نشد . بعد بارگیری ذغال سنگ مسئله بغرنجی شده بود . ملوانان در مناطق حاره در حالی که برای کمک به تنفس قطعات پنبه در دهان می گذاشتند بیست و چهار ساعت تمام با مشقت در درجه ی حرارت زیاد ، کار می کردند . آنقدر ذغال سنگ در کشتی جا می دادند که کمربند زرهی کشتی زیر آب می رفت . توده های ذغال سنگ حتی روی عرشه کشتی ها مشاهده می شد . کشتی ها در ماداگاسکار بیش از همه جا معطل شدند زیرا در این هنگام دولت روسیه تصمیم گرفته بود ناوگان دیگری را به آنان ملحق سازد . وقتی تمام این نیرو به آبهای خاور دور رسید سال 1905 شده بود و پورت آرتور سقوط کرده بود . فقط یک پیروزی دریایی برای روس ها سبب می شد که این سفر دو و دراز به زحمتش بیرزد .
در 27 مه 1905 روس های خسته با ناوگان ژاپن در تنگه تسوشیما روبرو شدند .کشتی های کندرو روس ها یارای مقاومت دربرابر ناوهای جدید نداشت . دریاسالار توگو(8) فرمانده ژاپنی ها توانست از انتهای خط کشتی های روسی عبور کند و بر روی آنها آتش بگشاید . این حرکت بهترین نوع حمله برای کشتی های جنگی بخار بود و پیروزی تقریبا مسلم کرد . گلوله توپ های ژاپنی کشتی های جنگی تزار را متلاشی کردند . فقط در ظرف یک ساعت هشت نبرد ناو روسی غرق شد . توگو بعد از پیروزی نلسون در نیل در 1798 بزرگ ترین پیروزی دریایی را بدست آورده بود .
وقتی ارتش و نیروی دریای روسیه شکست خورد در این کشور در 1905 انقلابی برپا شد آنچنان که در مقالات آینده به تفصیل خواهیم خواند کارگران فولادسازی پوتیلوف در لنینگراد اعتصاب کردند و ملوانان ناوگان دریای سیاه دست به شورش زدند . وقتی یک جمعیت 150.000 نفری روز 22 ژانویه 1905 برای دیدن تزار به نحو مسالمت آمیز براه افتادند سربازان بیرحمانه به سوی آنان تیراندازی کردند . اما این یکشنبه خونین تزار را مجبور کرد برای حل مسائل خارجی به صلح راضی شود . با کمک دولت امریکا پیمانی در پورتسموث واقع در ایالت نیوهمپشایر امضا شد . سلطه ژاپن بر کره رسما شناخته شد و ساخالین جنوبی نیز به این کشور واگذار شد . نفوذ روس ها در منچوری و لیائوتونگ به پایان رسید اما روس ها حاضر نشدند غرامت مالی بپردازند . ژاپنی ها که امیدوار بودند روس ها مجبور به پرداخت غرامت بشوند بسیار خشمگین شدند ولی از فرط خستگی به جنگ ادامه ندادند.
اثر این پیروزی ها بر مردم ژاپن شبیه اثر جنگ فرانسه و پروس بر مردم آلمان بود .ظرف چهل سال ژاپن بقدری پیشرفت کرده بود که توانست یک قدرت بزرگ اروپایی را شکست دهد . با یک جهش هم یک کشور امپریالیستی با متصرفاتی در آن سوی دریا و هم قهرمان مسلم آسیا در برابر غرب شده بود . مردم ژاپن رؤیای آینده ای بزرگ در سر می پروراندند . آنان نیروهای مسلح خود را که چنین موفقیتی بدست آورده بودند
می پرستیدند . ژاپن با روحیه ای خطرناک با قرن بیستم روبروشد . اروپا را بیدار کرده بود نه زیباروئی را .

رقابت ژاپن و امریکا در عرصه ی سیاست جهان

پیروزی ژاپن بر روسیه قبل از جنگ جهانی اول جهانی بر اهمیت این کشور در صحنه ی سیاست جهان افزود . پیشرفت های علمی و صنعتی این کشور در اثنای جنگ نیز شگفت آور بود . از آنجایی که ژاپن از صحنه های خونین این جنگ خانمانسوز بسیار دور بود . خسارت های عظیم آن نتوانست به صنعت ژاپن صدمه ای بزند و در نتیجه بعد از جنگ بین الملل اول ژاپن به عنوان یک کشور صنعتی در عرصه سیاست جهان ظاهر شد. کشور ژاپن تقریبا در آسیا همان موقعیتی را داراست که انگلستان در اروپا و موقعیت خاص جغرافیایی این کشور و بعضی علل دیگر موجب شدند که ژاپن سریع تر اقوام آسیایی پیشرفت کند . قبل از جنگ ژاپن مانند انگلستان صنایع خود را آنچنان توسعه داد که به دنبال بازار فروش جهت عرضه کردن تولیدات صنعتی خود بود . با این تفاوت که ژاپن کمتر از انگلستان مواد اولیه در اختیار داشت و بعلاوه مانند انگلستان فاقد مستعمره بود تا بتواند از سرزمین های مستعمره برای صنایع خود مواد اولیه به دست آورد . با این مقدمات می توان درک کرد که ژاپن برای عرضه داشتن تولیدات صنعتی خود و همچنین تهیه مواد اولیه به ممالک آسیایی و مخصوصا چین نظر دوخته بود . اما همانطور که در قسمت های گذشته خواندیم دولت های اروپایی هم به بازار چین چشم طمع دوخته و بندرهایی را برای اعمال نفوذ و پیشرفت مقاصد سیاسی و اقتصادی خود در سواحل چین در اختیار گرفته بودند .
ژاپن بخوبی آگاه بود که برای نفوذ در چین باید نیروی دریایی خویش را قدرتمند سازد . ژاپن پس از تقویت نیروی دریایی خود در 1894 به طمع دست اندازی به کره ، علیه چین که در قرن نوزدهم بسیار ضعیف شده بود وارد جنگ شد . دولت های اروپایی از پیروزی ژاپن خوشحال نبودند ولی سرانجام چین که یارای مبارزه با ژاپن را نداشت « جزیره فرمز»(9) را تسلیم و حاکمیت ژاپن را در کره قبول کرد و بدین گونه ژاپن در دریای چین قدرت یافت . روسیه که در آن زمان نیروهایش در « ولادی وستک » و « ساخالین » مستقر بودند با گسترش قدرت ژاپن سخت مخالف بود . انگلستان نیز نفوذ ژاپنی ها را در فرمز تهدیدی علیه هنگ کنگ که در اختیارش بود می دانست اما از آنجا که قدرت یافتن روس ها در اقیانوس کبیر برای انگلستان خطر بزرگ تری بود بجای آنکه علیه ژاپن قیام کند ، به موجب عهد نامه 1902 ژاپن را عملا به عنوان قدرت بزرگ دریای وارد
صحنه ی سیاسی جهان کرد . همین که ژاپن خاطرش از طرف انگلیسی ها آسوده شد در 1905 علیه روس ها به نبرد پرداخت و در اندک مدتی روس ها را شکست داد .
در نتیجه « پرت آرتور » و نیمی از « ساخالین » به دست ژاپنی ها افتاد و اولویت ژاپن در دریای ژاپن و چین محرز گردید . ژاپن به این پیروزی ها هم اکتفا نکرد وروس ها را از « منچوری » هم بیرون کرد و با اشغال سرزمین های وسیع منچوری راه تسلط خود را در چین هموار ساخت .
دنیای حیرت زده شاهد پیروزی ها و پیشرفت های سریع ژاپن بود . دولت این کشور در 1910 با انتشار اعلامیه ای کره را به ژاپن ملحق ساخت و در 1914 ژاپن به عنوان قدرت بزرگ جهانی علیه آلمان اعلان جنگ داد .
پس از جنگ بین الملل اول و تشکیل کنفرانس روسای ، ژاپن کوشش فراوانی کرد تا از این کنفرانس حداکثر استفاده را ببرد. در واقع عهدنامه ورسای به ژاپن فرصت داد که در پیشرفت مقاصد استعماری خود در چین و اقیانوس کبیر گام های جدیدی بردارد . در آغاز جنگ ژاپن پایگاه های متعلق به آلمان را در اقیانوس کبیر اشغال کرد و این
پایگاه ها عبارت بود از جزایر مارشال (10) ، کارولین (11) ، ماریان (12) و جزیره یاپ(13) . عهدنامه صلح ورسای ، عمل انجام یافته ژاپن را تأیید کرد . در چین نیز ، دولت ژاپن ، پایگاه های آلمان را تصرف کرد و شرکت کنندگان در کنفرانس به اشغال « تسینگ تائو» (14) توسط ژاپن اعتراضی نکردند و اولویت آن را در شانتونک نیز به رسمیت شناختند .
ژاپن پس از استقرار در چین به فکر تثبیت وضع خود در کره افتاد.(15) از 1910 که کره را رسما به خود ملحق ساخته بود بیش از شصت هزار مهاجر ژاپنی به کره وارد شده و برای خود و نژاد خود حق اولویت و امتیازات فراوان قائل بودند . در این سال ها امپراتور کره عملا اختیاری از خود نداشت و در کوچک ترین امری از امور مملکت نمی توانست دخالت کند . ژاپنی ها گاه وی را مجبور می ساختند که بر اعمال آنان صحه بگذارد . وی در 1919 درگذشت و ژاپنی ها رسما و عملا صاحب قدرت مطلق در کره شدند . در این دوران در کره یک نهضت استقلال طلبانه از جوانان پرشور به طور مخفی تشکیل شد . این جوانان ژاپنی ها را اشغالگر می دانستند و در شب نامه ها و اعلامیه های خود از مردم کرده می خواستند که در مقابل استعمارگران ژاپنی به پا خیزند و آنان را از سرزمین خود بیرون نمایند . سرانجام یک روز بسیاری از مردم کره کار روزانه را تعطیل کرده، به خیابان ها ریختند و با فریاد « پیروز باد آزادی ، یا مرگ یا استقلال » به خیابان ها ریختند .
عکس العمل سربازان ژاپنی سریع و تند و همراه با قساوت بود . آنان تظاهر کنندگان را مورد حمله قرار دادند و با شلیک گلوله صدها نفر از آنان را به قتل رساندند . آنگاه دستگیری مخالفان حضور ژاپنی ها به طور گسترده ای آغاز شد. طبق گزارش ها و اسناد موجود در حدود بیست و نه هزار نفر دستگیر و روانه زندان شدند .

رقابت امریکا و ژاپن

بدین ترتیب ژاپن به صورت یک غول امپریالیستی در صحنه ی سیاست جهانی ظاهر شد . ژاپنی ها در مدت چند سال ، نقاط مهم ساحل دریای ژاپن را ازپرت آرتور کره ، منچوری گرفته تا سواحل چین و فرمز در اختیار خود درمی آورند . پیشرفت های اقتصادی ژاپن نیز شگفت انگیز بود . در 1913 صادرات ژاپن 3/1 میلیارد ین و در 1919 به سه میلیارد رسید . عده کارگران صنایع مختلف در ژاپن بعد از جنگ 63 درصد ترقی کرد . محصول آهن از 330،000 به 695،000 تن رسید . محصولات پارچه بافی ژاپن مقام دوم را ، احراز کرد . شرکت های انحصاری کم کم به صورت قدرت های بزرگ اقتصادی درآمدند . شرکت ژاپنی « می تسویی شی » اعتبار فراوان یافت و شرکت
« می تسوئی » علاوه بر تأسیسات صنعتی بزرگ و بانک های مختلف ، در کره و منچوری معادن متعدد در اختیار خود داشت .
پیشرفت های عظیم اقتصادی و گسترش قدرت دریایی ژاپن سیاستمداران امریکا را سخت نگران ساخت در این هنگام امریکا به بهانه ی « نگرانی از یک جنگ جهانی دیگر » یک کنفرانس بین المللی در واشنگتن تشکیل داد . کنفرانس واشنگتن در 12 نوامبر1921 تشکیل شد و در آن علاوه بر امریکا ، کشورهای انگلستان ، ژاپن ، فرانسه ، ایتالیا ، چین ، بلژیک ، هلند و پرتغال شرکت داشتند .
در سخنرانی های پیش از دستور کنفرانس ، نماینده ی امریکا از مصیبت های بزرگ جنگ بین الملل سخن گفت و اینکه باید از گسترش سلاح های شیمیایی جلوگیری شود وجنگ زیر دریایی ها تحریم گردد . این سخنرانی ها جنبه ی بشردوستانه بسیار داشت اما شکل کنفرانس وکشورهایی کیه در آن دعوت شده بودند نشان می داد که امریکا این کنفرانس رابیشتر به خاطر تضعیف قوای دریای ژاپن در اقیانوس کبیر تشکیل داده است .
کنفرانس واشنگتن ، در منطقه ی اقیانوس کبیر از آزادی بنادر چین حمایت کرد و همه ی شرکت کنندگان متعهد شدند که استقلال چین را محترم بشمارند . علاوه بر این چهار دولت انگلستان ، فرانسه ، امریکا و ژاپن متعهد شدند که متصرفات خود را در اقیانوس کبیر محترم بشمارند . در این مورد نظر امریکا حفاظت فیلیپین در برابر ادعاهای ژاپن بود . اما در مورد محدود ساختن تسلیحات که نظر امریکا بیشتر محدود ساختن نیروی دریایی ژاپن بود کنفرانس با بحث و مناقشات بسیار مواجه شد . امریکا پیشنهاد کرد که تسلحیات دریایی امریکا و انگلستان باید ا زجمیع قوای ممالک شرکت کننده که در خاور دور منافعی داشتند بیشتر باشد و همه ی اعضا تعداد زیردریایی های خود را محدود نمایند . در مورد پیشنهاد دوم همچنان توجه اصلی امریکا جلوگیری ژاپن از ساختن زیر دریایی های بیشستر بود که واقعا به صورت خطری در اقیانوس کبیر در آمده بود .
در مورد محدود ساختن تسلیحات دریایی تناسب زیر مورد موافقت قرار گرفت . جمع قوای امریکا و انگلستان ( هریک 525000 تن ) رقم پنج ، ژاپن با 315،000 تن رقم 3 ، ایتالیا و فرانسه هر یک 170،000 رقم 67/1 ، اما در مورد محدود ساختن زیر دریایی ها فرانسه پیشنهادات امریکا را نپذیرفت . ژاک پیرن در کتاب جریان های بزرگ تاریخ معاصر به این مطلب اشاره می کند که :
« کنفرانس واشنگتن یک بار دیگر بی اعتنایی امریکا را نسبت به سرنوشت اروپا نشان داد . در واقع وضع تهدیدآمیز آلمان [ بعد از جنگ ] او را نگران نمی کرد بلکه محدود کردن قوای حریف اصلی اش ژاپن مورد توجه بود. لذا به تعقیب هدف سوم کنفرانس که جلوگیری از اتحاد انگلستان و ژاپن بود پرداخت و [سرانجام] انگلستان [ در تحت فشار امریکا ] متعهد شد که پس از پایان دوران اتحاد منعقده خود با ژاپن در 1922 دیگر قرارداد خود را تجدید ننماید » .
هدف دیگر سیاستمداران امریکا از تشکیل کنفرانس واشنگتن تقویت چین در برابر سلطه ی روزافزون ژاپن بود لذا کوشیدند که ملل ذینفع از حقوق کاپیتولاسیون خود در چین صرف نظر کرده قوای نظام خود را فرا خوانند . فرانسه قبول این اصل را پذیرفت اما به آن شرط که چین قروض خود را به فرانک طلا بپردازد و به همین دلیل کنفرانس در این مورد موفقیتی کسب نکرد .
کنفرانس واشنگتن در واقع آغاز برتری سیاسی امریکا در خاور دور بود زیرا این کشور توانست با تشکیل اتحاد انگلوساکسون و جلوگیری از بسط تسلط و نفوذ روز افزون ژاپن تسلط دریایی خود را محرز سازد و حریف را به عقب براند . عملا نیز در 1927 ، وقتی ژاپنی ها قوای خود را در « شانگهای »(16) پیاده کردند اقدام سریع امریکا از آن جلوگیری کرد .
ژاپن در طول جنگ بین الملل دوم به پیروزی های بزرگ در شرق آسیا دست یافت که در هنگام بررسی حوادث آن جنگ به تفصیل آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد .

پي نوشت:

1. Mckinely
2. Weyler
3. Theodore Roosevelt
4. Cape Horn
5. Port Arthur
6. Manchuria
7. Liaotung
8. Admiral Togo
9. Formosa
10. Marshal Islands
11. Caroline Islands
12. Mariana Islands
13. Yap
14. Tsing Tao
15. Korea
16. Shanghai

منبع:کتاب نگاهی به تاریخ معاصر جهان یا بحران های عصر ما




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط