برگرفته از درسهای اخلاق آیتالله مکارم شیرازی
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
(احمق، بخیل، فاسق و کذاب)
امام علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمودند: «یَا بُنَیَّ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَكَ فَیَضُرَّكَ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَیْهِ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُكَ بِالتَّافِهِ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْكَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْكَ الْقَرِیبَ؛ فرزندم! بر حذر باش از دوستی با احمق که میخواهد به تو منفعت برساند؛ زیان میرساند. بر حذر باش از دوستی با بخیل؛ چرا که به هنگام شدیدترین حاجت، تو را رها میسازد. بر حذر باش از دوستی با انسان فاجر و فاسق؛ چرا که تو را به چیز کمی میفروشد. برحذر باش از دوستی با دروغگو؛ چرا که او مثل سراب است: دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را در نظر تو دور میسازد.» (1)
مقدمتاً این که دوستی و ارتباط با دیگران و همنشینی و مصاحبت، از مسائلی است که هم نیاز روحی انسان است و هم نیاز جسمی او. واژه انسان از ماده «انس» است و به کسی نیاز دارد که با او انس داشته باشد. وجود دوستان خوب سبب میشود که انسان از شادی و سلامتی روحی و جسمی برخوردار باشد.
چهار گروهی را که امام (علیه السلام) برای عدم ارتباط با آنها مطرح نمود، حساب شده هستند؛ زیرا انسان وقتی دوستی را انتخاب میکند یکی از استفادههای مورد نظرش، استفاده از فکر اوست؛ ولی آدم احمق نمیتواند کمک فکری به انسان بکند؛ زیرا او در تشخیص و تمیز خیر و شر ناتوان است و به جای این که به انسان سود برساند، ضرر میرساند. پس جای آن دارد که از مصاحبت با شخص احمق و نادان و جاهل پرهیز گردد.
گاهی انسان میخواهد از دوستش استفاده مالی ببرد؛ امّا زمانی که به ثروت شخص بخیل محتاج هستی، به تو کمک نمیکند.
گاهی انسان میخواهد از نفوذ اجتماعی دوستش استفاده کند؛ امّا شخص فاسق مورد اعتماد نیست و برای رسیدن به هوس خود دوستش را به یک چیز ناچیز میفروشد. پس، از دوستی و ارتباط با وی باید بر حذر بود.
گاهی انسان دوستی انتخاب میکند تا اطلاعاتش زیاد شود؛ امّا دروغگو قابل اعتماد نیست: دور را نزدیک و نزدیک را دور میکند و کار سهل و آسان را سخت و مشکل جلوه میدهد، لذا ارتباط و دوستی با دروغگو به مصلحت نیست.
در این جا مناسب است که درباره دروغ، بحثی داشته باشیم؛ چرا که جامعه ما به آن مبتلاست.
«(إِنَّ اللهَ لَا یهدی مَن هُوَ کَاذِبُ کَفّارُ)؛ خداوند کسی را که دروغگو و کفران کننده است، هرگز هدایت نمیکند». (2)
«(إنَّ اللهَ لَا یَهدِی مَن هُوَ مَسرِفُ کَذَّابُ)؛ خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست، هدایت نمیکند». (3)
هدایت و ضلالت و گمراهی به دست خداست. این نکته بدان معنی نیست که خداوند گروهی را به اجبار هدایت و گروهی را به اجبار گمراه کند، بلکه منظور این است که وقتی زمینههای هدایت و ضلالت از طریق اعمال خود انسانها فراهم شود، خداوند هر کس را مطابق لیاقت و شایستگیهایش پاداش میدهد. بی تردید از مهمترین اموری که زمینه گمراهی را فراهم میسازد، دروغ و اسراف و کفران نعمت است. در دو آیهای که آن اشاره شد، این نکته مطرح شده است.
از نظر روایات، امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: «جُعِلَتِ الخَبَائِثُ کُلُّهَا فی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفتَاحُهُ اَلکِذبُ؛ تمام پلیدیها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن اتاق، دروغ است». (4)
این نکته بدان علّت است که انسانهای گنهکار، هنگامی که خود را در معرض رسوایی میبینند، گناهان خود را با توسل به دروغ میپوشانند و در حقیقت، دروغ به آنها اجازه میدهد که انواع گناهان را مرتکب شوند، بدون آن که از رسوایی بترسند؛ در حالی که انسان راستگو ناچار است گناهان دیگر را ترک کند؛ زیرا راستگویی به او اجازه انکار گناه را نمیدهد و ترس از رسواییها او را به ترک گناه دعوت میکند. بر این اساس، دروغ زمینه ساز بسیاری از گناهان دیگر است؛ گویی کلیدی است که به اتاق سایر گناهان راه میبرد.
در حدیثی آمده است که مردی نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد، در حالی که به انواع گناهان آلوده بود. وی از آن حضرت موعظه طلبید. حضرت از او خواست که دروغ نگوید. رعایت همین دستورالعمل سبب شد که تمام گناهانش را ترک کند. (5)
دروغ با ایمان سازگار نیست؛ چنان که در حدیثی آمده است: «سُئِلَ رَسولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) یَکُونُ المُؤمِنُ جَبَاناً؟ قالَ: نَعَم، قِیلَ وَ یَکُونُ بَخِیلاً؟ قالَ: نَعَم، قِیلَ یَکُونُ کَذَّاباً؟ قال: لا؛ از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: آیا انسان مؤمن ممکن است ترسو باشد؟ فرمود: آری. باز پرسیدند: آیا ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: آری. پرسیدند: آیا ممکن است دروغگو باشد؟ فرمود: نه». (6)
همچنین امام علی (علیه السلام) فرمود: «لاَیَجِدُ العبدُ طَعمَ الایمانِ حَتّی یَترُکَ الکِذبَ هَزَلَهُ وَجِدَّهُ؛ انسان، هیچگاه طعم ایمان را نمیچشد، مگر این که دروغ را ترک گوید؛ خواه شوخی باشد، یا جدّی». (7)
این که دروغ با ایمان سازگار نیست به آن دلیل است که شخصی که دروغ میگوید، یا به این دلیل است که به منفعتی برسد و یا بر آن مبناست که مشکلی از او رفع شود؛ در حالی که اگر ایمان انسان قوی باشد، میداند که خیر و شر به دست خداست و لذا برای رسیدن به مقصودش هرگز به دروغ متوسل نمیشود.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِذَا کَذِبَ العَبدُ کِذبَةً تَبَاعَدَ المَلَکُ مِنهُ مَسِیرَةَ مِیلٍ مِن نَتِنِ مَا جاءَ بِهِ؛ هنگامی که یکی از بندگان دروغ بگوید، فرشته به خاطر بوی تعفّنی که از آن دروغ برمیخیزد، به اندازه یک میل از او دور میشود». (8)
«میل» واحد طول است و اندازهی آن را مختلف ذکر کردهاند، از 1609 متر، 1852 متر و ... .
امام علی (علیه السلام) فرمود: «مَن عُرِفَ بِالکِذَبِ قَلَّتِ الثِّقَةُ بِهِ؛ کسی که به دروغگویی شناخته شوند، اعتماد مردم به او کم میشود.» (9)
دستاورد دروغگویی رسوایی و بی آبرویی است و باعث نمیشود که دروغگو در اندک زمان پایگاه اجتماعی خود و اعتماد مردم را از دست بدهد. دروغ، شخص دروغگو را به ارتکاب دروغها و گناهان دیگر وادار میکند؛ چون شخص دروغگو برای مخفی ساختن دروغش مجبور است که دروغهای دیگری را مرتکب شود.
روایات ما شخص دروغگو را با مرده برابر میداند؛ زیرا فضیلت زنده بر مرده همان اعتمادی است که به او دارند؛ حال چنانچه به کسی به خاطر دروغگوییاش اعتمادی نباشد، گویی زندگی او باطل شده؛ چنین شخص با مرده مساوی است.
دروغ سبب گناهان قلبی دیگر، مثل حسادت، کینه و بخل میشود.
دروغ انسان را از نماز شب محروم میکند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیَکذِبُ الکِذبَةَ فَیُحرَمُ بِهَا صَلاةَ اللَِّیلِ، فِاِذَا حُرِمَ صَلاةَ اللَّیلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزقَ؛ انسان دروغی میگوید و از نماز شب محروم میشود و هنگامی که از نماز شب محروم شد، از روزی محروم میگردد». (10)
دروغ باعث عدم قبولی بعضی از عبادات میشود و سبب قطع برکات الهی از انسان گردیده، فقر و تنگدستی را به دنبال دارد.
دروغ، دارای سرچشمهها و انگیزههای مختلفی است که مهمترین آنها عبارتند از:
1. ضعف ایمان و اعتقاد؛
2. ضعف شخصیّت و عقده حقارت؛
3. حسد و بخل و تکبر و خودبرتربینی؛
4. علاقه شدید به دنیا و حفظ مقامات آن.
برای درمان دروغ، باید پایههای ایمان خود را تقویت کنیم و بدانیم که قدرت در دست خداست و رزق و روزی و موفقّیت و عزّت و آبرو به دست اوست. هر کس را که بخواهد عزیز میکند و دروغگویی جز بدبختی و رسوایی و سلب اعتماد چیز دیگری را به دنبال ندارد.
با این که دروغ از مهمترین گناهان است؛ در روایات و سخنان فقها استثنائاتی هم ذکر شده که مهمترین آنها چند مورد است. در حقیقت مهمترین موارد جواز دروغ عبارتنداز:
1. دروغ گفتن برای اصلاح بین دو نفر؛
2. دروغ گفتن برای فریب دادن دشمن در میدان جنگ؛
3. دروغ گفتن در مقام تقیه؛
4. دروغ گفتن برای دفع شرّ ظالمان؛
5. در مواردی که جان و ناموس انسان در خطر است و برای رهایی از مخمصه راهی جز دروغ گفتن نیست.
در این موارد دروغ گفتن جایز است و البته باید به مقدار ضرورت اکتفا کنند. به امید روزی که جامعه ما از دروغ پاک و مبرّا بشود، إن شاء الله!
عبدالله زاده، سیدمحمد؛ (1394)، گفتار معصومین (ع)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله))، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ دوم
امام علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمودند: «یَا بُنَیَّ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَكَ فَیَضُرَّكَ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَیْهِ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ یَبِیعُكَ بِالتَّافِهِ وَ إِیَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ یُقَرِّبُ عَلَیْكَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْكَ الْقَرِیبَ؛ فرزندم! بر حذر باش از دوستی با احمق که میخواهد به تو منفعت برساند؛ زیان میرساند. بر حذر باش از دوستی با بخیل؛ چرا که به هنگام شدیدترین حاجت، تو را رها میسازد. بر حذر باش از دوستی با انسان فاجر و فاسق؛ چرا که تو را به چیز کمی میفروشد. برحذر باش از دوستی با دروغگو؛ چرا که او مثل سراب است: دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را در نظر تو دور میسازد.» (1)
مقدمتاً این که دوستی و ارتباط با دیگران و همنشینی و مصاحبت، از مسائلی است که هم نیاز روحی انسان است و هم نیاز جسمی او. واژه انسان از ماده «انس» است و به کسی نیاز دارد که با او انس داشته باشد. وجود دوستان خوب سبب میشود که انسان از شادی و سلامتی روحی و جسمی برخوردار باشد.
چهار گروهی را که امام (علیه السلام) برای عدم ارتباط با آنها مطرح نمود، حساب شده هستند؛ زیرا انسان وقتی دوستی را انتخاب میکند یکی از استفادههای مورد نظرش، استفاده از فکر اوست؛ ولی آدم احمق نمیتواند کمک فکری به انسان بکند؛ زیرا او در تشخیص و تمیز خیر و شر ناتوان است و به جای این که به انسان سود برساند، ضرر میرساند. پس جای آن دارد که از مصاحبت با شخص احمق و نادان و جاهل پرهیز گردد.
گاهی انسان میخواهد از دوستش استفاده مالی ببرد؛ امّا زمانی که به ثروت شخص بخیل محتاج هستی، به تو کمک نمیکند.
گاهی انسان میخواهد از نفوذ اجتماعی دوستش استفاده کند؛ امّا شخص فاسق مورد اعتماد نیست و برای رسیدن به هوس خود دوستش را به یک چیز ناچیز میفروشد. پس، از دوستی و ارتباط با وی باید بر حذر بود.
گاهی انسان دوستی انتخاب میکند تا اطلاعاتش زیاد شود؛ امّا دروغگو قابل اعتماد نیست: دور را نزدیک و نزدیک را دور میکند و کار سهل و آسان را سخت و مشکل جلوه میدهد، لذا ارتباط و دوستی با دروغگو به مصلحت نیست.
در این جا مناسب است که درباره دروغ، بحثی داشته باشیم؛ چرا که جامعه ما به آن مبتلاست.
دروغ از دیدگاه آیات و روایات و آثار زیان بار آن:
آیات قرآن و روایات، دروغگویان را در ردیف کافران و منکران الهی قرار داده، دروغ را کلید تمام گناهان معرفی میکند. انسان تا دروغ را ترک نکند طعم ایمان را نخواهد چشید و این نکته در روایتی مورد اشاره قرار گرفته است.«(إِنَّ اللهَ لَا یهدی مَن هُوَ کَاذِبُ کَفّارُ)؛ خداوند کسی را که دروغگو و کفران کننده است، هرگز هدایت نمیکند». (2)
«(إنَّ اللهَ لَا یَهدِی مَن هُوَ مَسرِفُ کَذَّابُ)؛ خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست، هدایت نمیکند». (3)
هدایت و ضلالت و گمراهی به دست خداست. این نکته بدان معنی نیست که خداوند گروهی را به اجبار هدایت و گروهی را به اجبار گمراه کند، بلکه منظور این است که وقتی زمینههای هدایت و ضلالت از طریق اعمال خود انسانها فراهم شود، خداوند هر کس را مطابق لیاقت و شایستگیهایش پاداش میدهد. بی تردید از مهمترین اموری که زمینه گمراهی را فراهم میسازد، دروغ و اسراف و کفران نعمت است. در دو آیهای که آن اشاره شد، این نکته مطرح شده است.
از نظر روایات، امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: «جُعِلَتِ الخَبَائِثُ کُلُّهَا فی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفتَاحُهُ اَلکِذبُ؛ تمام پلیدیها در اتاقی قرار داده شده و کلید آن اتاق، دروغ است». (4)
این نکته بدان علّت است که انسانهای گنهکار، هنگامی که خود را در معرض رسوایی میبینند، گناهان خود را با توسل به دروغ میپوشانند و در حقیقت، دروغ به آنها اجازه میدهد که انواع گناهان را مرتکب شوند، بدون آن که از رسوایی بترسند؛ در حالی که انسان راستگو ناچار است گناهان دیگر را ترک کند؛ زیرا راستگویی به او اجازه انکار گناه را نمیدهد و ترس از رسواییها او را به ترک گناه دعوت میکند. بر این اساس، دروغ زمینه ساز بسیاری از گناهان دیگر است؛ گویی کلیدی است که به اتاق سایر گناهان راه میبرد.
در حدیثی آمده است که مردی نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) آمد، در حالی که به انواع گناهان آلوده بود. وی از آن حضرت موعظه طلبید. حضرت از او خواست که دروغ نگوید. رعایت همین دستورالعمل سبب شد که تمام گناهانش را ترک کند. (5)
دروغ با ایمان سازگار نیست؛ چنان که در حدیثی آمده است: «سُئِلَ رَسولُ الله (صلّی الله علیه و آله و سلم) یَکُونُ المُؤمِنُ جَبَاناً؟ قالَ: نَعَم، قِیلَ وَ یَکُونُ بَخِیلاً؟ قالَ: نَعَم، قِیلَ یَکُونُ کَذَّاباً؟ قال: لا؛ از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: آیا انسان مؤمن ممکن است ترسو باشد؟ فرمود: آری. باز پرسیدند: آیا ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: آری. پرسیدند: آیا ممکن است دروغگو باشد؟ فرمود: نه». (6)
همچنین امام علی (علیه السلام) فرمود: «لاَیَجِدُ العبدُ طَعمَ الایمانِ حَتّی یَترُکَ الکِذبَ هَزَلَهُ وَجِدَّهُ؛ انسان، هیچگاه طعم ایمان را نمیچشد، مگر این که دروغ را ترک گوید؛ خواه شوخی باشد، یا جدّی». (7)
این که دروغ با ایمان سازگار نیست به آن دلیل است که شخصی که دروغ میگوید، یا به این دلیل است که به منفعتی برسد و یا بر آن مبناست که مشکلی از او رفع شود؛ در حالی که اگر ایمان انسان قوی باشد، میداند که خیر و شر به دست خداست و لذا برای رسیدن به مقصودش هرگز به دروغ متوسل نمیشود.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اِذَا کَذِبَ العَبدُ کِذبَةً تَبَاعَدَ المَلَکُ مِنهُ مَسِیرَةَ مِیلٍ مِن نَتِنِ مَا جاءَ بِهِ؛ هنگامی که یکی از بندگان دروغ بگوید، فرشته به خاطر بوی تعفّنی که از آن دروغ برمیخیزد، به اندازه یک میل از او دور میشود». (8)
«میل» واحد طول است و اندازهی آن را مختلف ذکر کردهاند، از 1609 متر، 1852 متر و ... .
امام علی (علیه السلام) فرمود: «مَن عُرِفَ بِالکِذَبِ قَلَّتِ الثِّقَةُ بِهِ؛ کسی که به دروغگویی شناخته شوند، اعتماد مردم به او کم میشود.» (9)
دستاورد دروغگویی رسوایی و بی آبرویی است و باعث نمیشود که دروغگو در اندک زمان پایگاه اجتماعی خود و اعتماد مردم را از دست بدهد. دروغ، شخص دروغگو را به ارتکاب دروغها و گناهان دیگر وادار میکند؛ چون شخص دروغگو برای مخفی ساختن دروغش مجبور است که دروغهای دیگری را مرتکب شود.
روایات ما شخص دروغگو را با مرده برابر میداند؛ زیرا فضیلت زنده بر مرده همان اعتمادی است که به او دارند؛ حال چنانچه به کسی به خاطر دروغگوییاش اعتمادی نباشد، گویی زندگی او باطل شده؛ چنین شخص با مرده مساوی است.
دروغ سبب گناهان قلبی دیگر، مثل حسادت، کینه و بخل میشود.
دروغ انسان را از نماز شب محروم میکند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیَکذِبُ الکِذبَةَ فَیُحرَمُ بِهَا صَلاةَ اللَِّیلِ، فِاِذَا حُرِمَ صَلاةَ اللَّیلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزقَ؛ انسان دروغی میگوید و از نماز شب محروم میشود و هنگامی که از نماز شب محروم شد، از روزی محروم میگردد». (10)
دروغ باعث عدم قبولی بعضی از عبادات میشود و سبب قطع برکات الهی از انسان گردیده، فقر و تنگدستی را به دنبال دارد.
دروغ، دارای سرچشمهها و انگیزههای مختلفی است که مهمترین آنها عبارتند از:
1. ضعف ایمان و اعتقاد؛
2. ضعف شخصیّت و عقده حقارت؛
3. حسد و بخل و تکبر و خودبرتربینی؛
4. علاقه شدید به دنیا و حفظ مقامات آن.
برای درمان دروغ، باید پایههای ایمان خود را تقویت کنیم و بدانیم که قدرت در دست خداست و رزق و روزی و موفقّیت و عزّت و آبرو به دست اوست. هر کس را که بخواهد عزیز میکند و دروغگویی جز بدبختی و رسوایی و سلب اعتماد چیز دیگری را به دنبال ندارد.
با این که دروغ از مهمترین گناهان است؛ در روایات و سخنان فقها استثنائاتی هم ذکر شده که مهمترین آنها چند مورد است. در حقیقت مهمترین موارد جواز دروغ عبارتنداز:
1. دروغ گفتن برای اصلاح بین دو نفر؛
2. دروغ گفتن برای فریب دادن دشمن در میدان جنگ؛
3. دروغ گفتن در مقام تقیه؛
4. دروغ گفتن برای دفع شرّ ظالمان؛
5. در مواردی که جان و ناموس انسان در خطر است و برای رهایی از مخمصه راهی جز دروغ گفتن نیست.
در این موارد دروغ گفتن جایز است و البته باید به مقدار ضرورت اکتفا کنند. به امید روزی که جامعه ما از دروغ پاک و مبرّا بشود، إن شاء الله!
پینوشتها
1. نهج البلاغه، حکمت 38.
2. سوره زمر، آیهی 3.
3. سورهی غافر، آیهی 28.
4. بحارالانوار، ج 169، ص 263.
5. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 357.
6. جامع السعادات، ج 2، ص 322.
7. اصول کافی، ج 2، ص 340.
8. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، 357.
9. شرح غررالحکم، ج 5، ص 390.
10. بحارالانوار، ج 69، ص 260.
عبدالله زاده، سیدمحمد؛ (1394)، گفتار معصومین (ع)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله))، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ دوم