مردم شبه جزیرهی عربستان در دوران پیش از اسلام نیز خط را میشناختهاند. ولی در آن هنگام در تمام این سرزمین یك خط رواج نداشت. دربارهی چگونگی این خطوط و مبدأ و منشأ آنها سخن بسیار گفتهاند و منشأ خط عربی را در اخبار و احادیث به گونههای مختلفی ذكر كردهاند كه خلاصهی آن مفصل چنین میشود:
1) راوی میگوید به عبدالله بن عباس گفتم: ای طایفهی قریش دربارهی این نوشتن عربی به من خبر دهید كه آیا شما پیش از آنكه خدا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به پیامبری برانگیزد با همین خط مینوشتید؟ و مانند امروز حروفی را كه به هم میپیوندند بهم میپیوستید و آنها را كه جدا نوشته میشوند جدا مینوشتید مانند الف و لام و میم؟ گفت: آری- گفتم: این هنر را از كه فراگرفتید؟- گفت: از حرب بن امیه- گفتم: و حرب آن را از كه آموخت؟- گفت: از عبدالله بن جُدعان- گفتم: وی آن را از كه یاد گرفت؟- گفت: از مردم انبار (1)- گفتم: مردم انبار آن را از كه آموختند؟
-گفت: از مسافری از مردم یمن (از قبیلهی كنده).
-گفتم: آن مسافر آن را از كه فراگرفته بود؟-گفت: از خلجان بن قاسم (و یا موهم) كاتب وحی هود پیامبر، و او كسی است كه این شعرها را سروده است.
«آیا در هر سال سنت تازهای بر ما تحمیل میكنید؟ و عقیدهای را برخلاف راه و روش زندگی تغییر میدهید؟ مرگ از آن زندگانی كه ما را ناسزا گوئید بهتر است بویژه كه جُرْهُم (2) و حِمْیَر (3) هم از ناسزاگویان باشند. » (4)
بنابراین منشأ خط در یمن بوده، از آنجا به عراق رفته و میان مردم حیره منتشر گشته است. مردم انبار از آنها آموختهاند و دستهای آن را به حجاز بردهاند.
2)خط «جزم» یعنی خط مردم حجاز كه قرآن را بدان نوشتهاند. از آن جهت آن را «جزم» خواندهاند كه مرامر بن مرة و اسلم بن سدرة و عامر بن جدرة از قبیلهی بولان ساكن انبار با هم اجتماع كردند. مرامر شكل حروف را وضع كرد اسلم فصل و وصل آن را تعیین نمود، عامر از آنها رفع گنگی كرده و صدای حروف را مشخص كرد. مرامر این خط را از مسند گرفت و چون این خط از خط مسند جدا و بریده شده آن را «جزم» خوانند به معنی قطع- اهل انبار خط را از آنان آموختند و مردم حیره و سایر عراقیها از اهل انبار فراگرفتند. تا اینكه بشر برادر اكیدر فرزند عبدالملك فرمانروای دُومةالجندل این خط را آموخت. بشر، دوست و رفیق تجارت حرب بن امیه بود. حرب خط را از او فراگرفت. هر دو به مكه آمدند. مردم مكه و بخصوص از قریش سفیان بن امیه و ابوقیس بن عبد مناف خط را از ایشان آموختند. (5)
در این روایت نیز مانند روایت قبلی خط عربی به خط مسند بازمی گردد.
3) پارهای از دانشمندان گفتهاند كه مردم مكه خط را از قبیلهی «ایاد» عراق آموختهاند و این شعر را كه منسوب به امیة بن ابی الصلت است دلیل آوردهاند:
«قومی كه چون حركت كنند همهی ساحت عراق و خط و قلم از آنان است. » (6)
4) نخستین كسی كه خط را بوجود آورد و همه نوع خطی نوشت آدم (علیه السلام) بود كه سیصد سال پیش از فوتش، خطوطی بر روی گل نوشت و بعد آن را پخت. و پس از توفان نوح هر دسته از مردم نوشتهای یافتند و به اسماعیل كتاب عربی رسید. (7)
5) اولین كسی كه خط عربی را وضع كرد اسماعیل بود كه بعدها همیسع و قیذر از فرزندانش آن را تفكیك كردند. (8)
6) آغاز خط عربی از: نفیس، و نضر، و تیماء، و دومة فرزندان اسماعیل بود كه بعد قادور بن همیسع بن قادور آنها را تفكیك كرد. (9)
7) واضعین خط عربی قومی از عرب عاربه و یا بنومحصن بن جندل بن یصعب بن مدین بودند كه در میان عدنان بن اد فرود آمدند. اینان ابجد (یا ابجاد) پادشاه مكه و اطراف آن، كلمن و سعفص و قرشت پادشاهان مدین (یا مضر) بودند كه نویسندگان بعدها الفبا را به نام آنها نامیدند و حروف دیگری را هم كه در نام آنها نبود چون: ثاء، خاء، ذال، ظاء، شین و غین، روادف خواندند. (10)
این روایت اصل خط را به اهالی مدین در شمال حجاز می رساند نه عراق.
8) نخستین كسانی كه خط عربی را نوشتند نصارای حیره بودند. بخصوص «عِباد» در میان ایشان. (11)
9)در ردیف دوم دیدیم كه گفتهاند مرامر و اسلم و عامر خط جزم را از مسند گرفتهاند. روایات دیگری میگوید كه این سه تن خط عربی را به قیاس الفبای سریانی وضع كردند. (12)
این دسته از اخبار به نظریهی مستشرقین بسیار نزدیك است.
10) پیش از اسلام نوشتن در میان اوس و خزرج بسیار كم بود و بیشتر یهود به كار آموزش فرزندان ایشان مشغول بودند، هنگام پیدایش اسلام تنها ده و اندی نویسنده بودند و در میان ایشان زید بن ثابت به عربی و عبرانی یا سریانی میتوانست نوشت (بیشتر گمان میرود منظور اخباریون سریانی باشد) و نوشتههای یهود را برای پیغمبر میخواند و جواب میداد. (13)
بنابراین به نظر اهل اخبار منشأ پیدایش خط عرب بیشتر حیره و انبار بود. (14)
اصولاً تاریخ پیدایش خط و چگونگی پیشرفت آن در میان ملل هنوز روشن نیست و جز توسل به حدس و تخمین راهی وجود ندارد. پیدایش خط در میان هالهای از افسانهها پیچیده شده است. همچنانكه در افسانههای ایرانی طهمورث دیوبند پدر جمشید سی زبان را به تحریر درآورده است. (15) و یا بنا به گفتهی یك افسانهی مصری رب النوعی بنام تحوث (Thoth) نوشتن را به یكی از سلاطین مصر به نام تحاموس (Thamos) عرضه میدارد. (16)
دانشمندان به حدس و تخمین برای خط عربی 3 ریشهی اصلی یافتهاند:
1) خط مصری كه پیوندی نزدیك با زبانهای خاور نزدیك دارد و در قدیمیترین نمونههای بدست آمده میان لغت و زبان ایشان، شباهتهای زیادی با لغات سامی یافته شده است. (17) در میان خطوط مصری «خط تودهای Demotic» یكی از اركان خط عربی شمرده شده است.
2) خط فنیقی دومین ریشه محسوب میگردد. فنیقیها در جبل لبنان كنونی و كنار مدیترانه زندگی میكردند. آنها از نژاد سامی بودند و به كار نوعی از تجارت مشغول بودند. برای دادوستد خود نیاز وافری به ثبت و ضبط داشتند لذا حروف الفباء را از مصر و كرت گرفته به شهرهای دیگر صادر كردند. (18) (آنها 15 حرف از الفبای مصری را با اندك اصلاحی گرفته و 7 حرف بدان افزودند. )
3) خط آرامی سومین پایه است. آرام ملت سامی بود كه در شام، شمال فلسطین میزیست و همیشه با عبرانیان نزاع داشت. وقتی عبری متروك شد این زبان در زمان حضرت مسیح زبان مشترك مردم خاور نزدیك شد. (19)
نوشتههای دوران جاهلیت بطور كلی به دو نام «مسند» و «نبطی» خوانده شده است.
خط مسند
هر چند هنر نوشتن در خطهی شمال عربستان مورد انكار دانشمندانی چون طه حسین و مارگلیوث بوده (20) ولی در اینكه مردم جنوب جزیرةالعرب یعنی مردم یمن هزار سال پیش از میلاد هم نوشتن را میدانستهاند دلایل و قرائن بسیاری وجود دارد. خط مردم یمن را به نام «مسند» میشناختهاند. تاكنون كتیبههای بسیاری در یمن بدست آمده است. نخستین كتیبههای سبائی در 1810 به اروپا فرستاده شد. این كتیبهها مربوط به قدیمترین دول و ملل عرب، یعنی مَعینیهاست. (21)چند صد كتیبه نیز تاكنون به خط و زبان لحیانی (22) در حوالی شهر العُلا بدست آمده است ولی كتیبههای معروف به ثمودی و یا «عربی ابتدائی» از زبان همهی اقوام عربی به عربی فصیح دورهی اسلامی نزدیكتر است و از آن هم بهتر كتیبههای صفائی (23) است. این كتیبهها غالباً از اوایل قرن دوم مسیحی است. ولی نزدیكترین نوشتهی عربی قدیم به قرآن، كه در تاریخ نیز متأخرتر است كتیبهی معروف ذونماره است در حوران شرقی و جنوب دمشق از سنهی 328 میلادی كه در روی مقبرهی امرؤالقیس بن عمرو لخمی نقش شده، زبان این كتیبه كه به خط آرامی نوشته شده، عربی فصیحی است. (24)
خط مسند به طور كلی مخصوص لهجههای عربی جنوبی در نوشتههای مَعینی، سبائی، حمیری، قتبانی و اوسانی دیده میشود. كتیبههای ثمودی، صفائی و لحیانی، هم به خطی مشتق از این خط نوشته شده است.
مسند از 29 حرف تشكیل میشود كه شامل حروف ابجد عربی جنوبی است و همهی اینها حروف بیصداست. پارهای از خاورشناسان معتقدند كه در حدود هزار سال پیش از میلاد (بدلیل وجود بعضی حروف مشترك میان دو ابجد فنیقی و سامی و شباهت میان حروف دیگر) خط مسند از خط فنیقی اشتقاق یافته است. (25) در صورتی كه دانشمند معاصر دكتر جوادعلی بدلیل اینكه در حروف عربی جنوبی حروفی است كه در حروف ابجد فنیقی نیست و نیز این یكی حروفی دارد كه با آن دیگری بكلی فرق دارد قبول چنین سخنی را مشكل میداند. (26)
حروف مسند از همدیگر جدا و منفصلند و مانند حروف الفبای كنونی ما به هم چسبیده نبودند. برای تشخیص میان كلمات نویسندگان معمولاً در پایان هر كلمه خطی عمودی رسم میكردند. معمولاً خط از سمت راست شروع میشد در سمت چپ پایان مییافت: ولی گاهی خط از چپ نوشته میشد و زمانی میان هر دو روش تركیب میكردند مثلاً از سمت راست شروع میشد و در سمت چپ پایان میگرفت و خط بعدی از سمت چپ آغاز شده و در راست به انتها میرسید و خط سوم از راست به چپ بود، همینطور تا آخر... (اسلیمی).
البته حروف الفبای مسند قابلیت چنین تفننی را داشت به طوری كه خواندنش برای آنها موجب اشكال بیشتر نباشد. ولی به هر حال نویسندگان رعایت خط عمودی فاصل میان كلمات را میكردند. فاصلهی میان جملات و عبارات و علامات دیگری از قبیل استفهام و تعجب دیگر وجود نداشت، اِعراب و نقطه و مدّ و سكون و تشدید هم نداشت. واضح است خواندن چنین الفبائی كه خالی از حروف صدادار و علامات مختلفهی لازمه باشد بس دشوار و سخت بود و هنوز هم خواندن چنین خطی برای متخصصین خالی از دشواری نیست و مشكلات زیادی فراهم آورده است. (27) و اگر قرآن مجید و لهجات باقی ماندهی عربی در یمن و زبان حبشی و زبانهای بیگانهی دیگر نزدیك عربی نبود مسلماً خواندن نوشتههای خط مسند بسیار مشكلتر میشد. (28) مضافاً بر اینكه بسیاری از كلمات و لغات مصطلح آن زمان امروز به كلی مهجور و فراموش شده است و بسیاری از كلمات در نوشتن مختصر شده كه امروز غیرمفهوم و پیچیده است. (29)
خط مسند سرچشمه و مایهی خط لحیانی، ثمودی و صفوی است. خط لحیانی اندك اختلافی با مسند دارد كه به همین جهت ورنر كاسكل (Werner Caskel) آن را به دو دورهی قدیم و جدید تقسیم میكند. ولی عدهای این اختلاف كوچك را زائیدهی كار خط نویسان مختلف دانسته و اختلاف اساسی در آن ندیدهاند.
دربارهی اصل خط مسند همچون اصل خود خط سخن بسیار گفته شده و مورد اختلاف زیاد است. این خط را مشتق از خط فنیقی، خطوط سیناء و یا كنعانی دانسته اند و به هر صورت اظهارنظر متقن علمی در این باره مشكل است. این خط نسبت به خط نبطی تاریخ كهنتری دارد و گفتهاند حتی پیش از میلاد مسیح نیز در میان مردم عرب رایج بوده است.
خط نبطی
اما خط نبطی چنین شهرت دارد كه به دست نویسندگان یهود و نصارا كه بیشتر به انواع مختلف خطوط آرامی كتابت میكردند رواج یافته است. جز مردم عربستان جنوبی بقیه به علت آسانی به آن خط مینوشتند.هنگام فتح عراق بدست مسلمانان مدارس زیادی برای تعلیم خواندن و نوشتن این خط به نوجوانان وجود داشت. این خط بنحوی شایع بود كه بازرگانان عرب چون قصد شام و عراق میكردند ناگزیر از آموختن این خط بودند. حتی یهودیان سالیان درازی پیش از اسلام آن را فراگرفته بودند و كسانی از اوس و خزرج نیز این خط را از ایشان آموخته بودند. (30)
مستشرقان این خط را بنام خط عربی شمالی میشناسند. قرآن مجید به آن تدوین شد و پس از اسلام خط رایج همهی عربستان گشت. ظاهراً این خط از شمال به جنوب رفته و در اخبار و احادیث نیز به این مطلب اشاراتی شده است.
پینوشتها
1. شهری است در كنار فرات در قسمت غربی بغداد به مساحت سی میل.
2. جُرهم از قحطانیه كه ابتدا در یمن زندگی میكردند و بعد به حجاز رفتند، سپس در مكه وطن گزیدند.
لسان العرب ابن منظور 14: 364، تاریخ ابی الفداء 1: 105، تاج العروس8: 227، العقد الفرید 2: 69، صبح الاعشی قلقشندی 1: 308، صحاح جوهری2: 270، به نقل از معجم قبائل العرب1: 183 و نهایةالارب قلقشندی: 211.
3. حِمُیرا از قحطانیهی بنی سبا، منسوب به حمیر بن سبا در یمن میزیستند. فرستادهی ایشان در سال 9 هجری خدمت رسول خدا رسید. عدهای یهودی بودند و بقیه شمس را میپرستیدند. خانهی مقدسی در صنعا داشتند كه به آن «رثام» گفته میشد.
معجم البلدان یاقوت 2: 378 و 3: 115 و 4: 436 و 450، اشتقاق ابن درید: 306، نهایةالارب قلقشندی: 237، تاج العروس زبیدی3: 158، قاموس 4: 134، الاصنام ابن كلبی:11، تاریخ طبری6: 20، صبح الاعشی1: 315، دائرةالمعارف اسلام2: 329، به نقل معجم قبائل العرب 1: 306.
4. ترجمهی مقدمهی ابن خلدون: 841، در المزهر سیوطی2: 349 همین حدیث ابن عباس را دارد كه اهل انبار از مردم حیره و آنها از خلجان بن وهم كاتب وحی هود گرفتهاند و تاریخ الادب حفنی ناصف: 61 به بعد، ابن ابی داود میگوید كه شعبی گفت: از مهاجران پرسیدم: نوشتن را از كجا آموختید؟ گفتند: از اهل حیره و از اهل حیره پرسیدم از كجا آموختید؟ گفتند از اهل انبار (كتاب المصاحف:4 ).
5. الفهرست: فن اول از مقالهی اولی ص 12 به بعد، المزهر1: 390 و 2: 215، النصرانیه: 153، فتوح البلدان: 471-474، تاریخ العرب قبل الاسلام 1: 186 و الاصنام كلبی- العقد الفرید 4: 242 و 3: 2. المشرق سال 30 (1932) ص 557 به بعد.
6. ترجمهی مقدمهی ابن خلدون: 839، بلوغ الارب3: 369.
7. ابوالحسین بن فارس: كتاب فقه اللغه معروف به صاحبی: 7-11.
8. المزهر سیوطی2: 342، العقد 3: 157، صبح الاعشی3: 13، زبیدی حكمةالاشراق:64.
9. الفهرست: 13.
10. الفهرست:12، العقد الفرید4: 242.
11. بروكلمن: تاریخ الادب العربی1: 124، ترجمهی البلدان ابن ابی یعقوب 153.
12. رك حاشیهی 5.
13. صبح الاعشی3: 8، 15.
14. راجع به پیدایش خط عربی اضافه بر مأخذ قبلی مراجعه كنید: اشتقاق ابن درید: 223، الوزراء الكتاب جهشیاری: 1، ادب الكتاب صولی: 28-30، الشعر و الشعراء ابن قتیبه: 180 در ترجمه عدی بن زید، اللسان (مرر)، وفیات الاعیان ابن خلكان2: 32-33، شرح شواهد مغنی از سیوطی 161 در ترجمهی عدی بن زید، تاریخ العرب قبل الاسلام، دكتر جواد علی7: 55 به بعد، منتخباء فی اخبار الیمن من كتاب شمس العلوم: 98.
15. شاهنامه چاپ بروخیم 1: 22.
16. Maspero. G:The Dawn of Civilization,quoted in Masson,W. A: History of the Art of Writing,39.
ماسپرو: «طلوع تمدن» به نقل از ماسون و. ا. تاریخ هنر نوشتن چاپ نیویورك 1920.
17. ایضاً ص46.
18. ایضاً ص210، 321 و 331.
19. در مورد كلمهی آرامی و لهجههای قدیم آن نظرات موافق و مخالف مفصلی ایراد شده كه برای نمونه میتوان به كتاب خط و فرهنگ آقای ذبیح بهروز ص 179 تا 182 مراجعه كرد.
20. بروكلمن: تاریخ الادب العربی1: 64.
Carl Brockelmann:Geschichte der Arabischen Literatur (Vol. i,1897-98)
21. پایتخت اینان شهر مَعین بود در 110 كیلومتری شهر مَارِب، و خود شهر مارب 140 كیلومتری شمال شرقی صنعاء پایتخت كنونی یمن است.
22. منسوب به بنی لحیان ساكنان شمالی جزیرةالعرب كه پیامبر با آنان غزوهای نمود.
صحیح بخاری ج3: 19، ابن هشام2: 279، اشتقاق ابن درید: 109، فتح الباری ابن حجر7: 292.
23. منسوب به كوفه صفا در كوهستان حوران در جنوب غربی دمشق كه مردمی از عرب در آن نواحی مقیم بودهاند.
24. تقی زاده: تاریخ عربستان قسمت 3 ص 3 و قسمت 5: ص23، تاریخ الادب العربی بروكلمن 1: 63 و نیز گفتهاند قدیمیترین اثر كتبی از تاریخ 250 میلادی كتابة ام جمال است (تاریخ العرب قبل الاسلام1: 189).
25. M. Lidzbarski,Ephemeris f. Semit Epigraphik,I,1902 S. 109,ff,II,(1908)S. 27. f. Mria Honfer:Altsuderabische Grammatik,Leipzig,1943,S. 7
به نقل از تاریخ العرب قبل الاسلام 7: 37.
26. تاریخ العرب قبل الاسلام7: 37.
27. المختصر گویدی: ص3.
28. Honfer:Altsuderabische Grammatik,S. 12
29. ولفنسون: السامیة 246.
30. واقدی: 479.
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم