معرفی یکی از قدیمترین واژه‌نامه‌های زبان فارسی به زبانهای ایتالیایی و لاتین و فرانسه

کهن‌ترین واژه‌نامه‌ی لاتینی به فارسی

با توجه به تعداد بالنسبه زیاد کتابها و سفرهایی که از سده‌ی هفدهم میلادی به زبانهای مختلف اروپایی، اعم از پرتغالی و اسپانیایی و هلندی و انگلیسی و فرانسه و آلمانی و روسی و غیره درباره‌ی ایران دوره‌ی صفوی باقی مانده است و با درنظر
دوشنبه، 3 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کهن‌ترین واژه‌نامه‌ی لاتینی به فارسی
 کهن‌ترین واژه‌نامه‌ی لاتینی به فارسی

 

نویسنده: دکتر کریم مجتهدی




 

معرفی یکی از قدیمترین واژه‌نامه‌های زبان فارسی به زبانهای ایتالیایی و لاتین و فرانسه
با توجه به تعداد بالنسبه زیاد کتابها و سفرهایی که از سده‌ی هفدهم میلادی به زبانهای مختلف اروپایی، اعم از پرتغالی و اسپانیایی و هلندی و انگلیسی و فرانسه و آلمانی و روسی و غیره درباره‌ی ایران دوره‌ی صفوی باقی مانده است و با درنظر گرفتن اینکه بدون شک مقدار زیادی نیز گزارش و نامه و احتمالاً کتاب و سفرنامه دیگر هم بوده که ازبین رفته و یا هنوز به چاپ نرسیده است و با علم به گسترش فوق‌العاده‌ی روابط بین‌المللی ایران در عصر صفوی، طبیعتاً این سئوال مطرح می‌شود که این همه توجه به کشور ایران که هنوز دول غربی به اهمیت نفت آن پی نبرده بوده‌اند، از چه لحاظ بوده و چرا و به چه انگیزه‌ای این همه نماینده و فرستاده‌ی دول مختلف اروپایی به ایران می‌آمده‌اند؟
درست نیست بگوییم علاوه بر مبلغان مسیحی که تعداد آنها کم هم نبوده است و علاوه بر گروه کثیری تاجر و سوداگر که بعضی از آنها به علت سفرنامه‌های خود شهیر و بنام شده‌اند، عده‌ای هم در مقام مأمور سیاسی صرف به ایران می‌آمده‌اند، بلکه صحیحتر این خواهد بود که همه مبلغان را که بعضی از آنها خاصّه در دوره‌ی شاه عباس از امتیازات فوق‌العاده‌ای برخوردار بوده‌اند (1) و همین تجار فرنگی را که ظاهراً به مبادله‌ی کالاها می‌پرداخته‌اند، جزو همین مأموران و یا به هر طریق جزو کسانی به حساب آوریم که برای آنها تسهیلات عملی فراهم می‌آورده‌اند. ایران دوره‌ی صفوی میدان عملیاتی سیاست دول غرب بوده و نفوذ آنها از همین دوره آغاز شده است. این نفوذ در موضع سیاسی بعضی از شاهان صفوی به خوبی مشهود است. ایران قرن شانزدهم و هفدهم میلادی برای دول مسیحی اروپایی که در معرض هجوم ترکان عثمانی قرار گرفته بود، نه فقط روزنه‌ی امیدی برای تضعیف دشمن و حمله غیرمستقیم به او بوده است، بلکه شاید نظر اصلی، کشاندن جنگ اروپای شرقی به آسیای غربی بوده است. اسناد و مدارک بسیار حاکی از این است که دول اروپایی فقط شاهان صفوی را تشویق به جنگ با عثمانی نمی‌کرده‌اند، بلکه عثمانی را نیز علیه ایرانیان برمی‌انگیخته‌اند. آنچه در درجه‌ی اول موردنظر آنها بوده، چه به اسم اختلاف ذاتی میان مذهب اهل تسنن و اهل تشیع و چه تحت هر عنوان دیگری، مصون داشتن مسیحیان از گزند ترکان و ایجاد تفرقه میان مسلمانان بوده است. البته علاوه بر این موضع سوق‌الجیشی خاص، ایران دوره‌ی صفوی از لحاظ تجاری هم حائز اهمیت زیادی برای دول غرب بوده است و در این میان هلندی‌ها (2)- این فنیقی‌های عصر جدید- که بعد از پرتغالی‌ها و اسپانیایی‌ها به اهمیت فوق‌العاده و موقعیت خاص خلیج پی برده بودند، قبل از آنکه انگلستان سیادت آنها را در خلیج براندازد، راههای دریایی منطقه را قبضه کرده بودند و نه فقط ابریشم و کالاهای دیگر ایران را به نازلترین قیمت می‌خریده‌اند، بلکه اجناس خود و خاصه ادویه‌ی هندوستان را به گرانترین قیمت به ایران می‌فروخته‌اند و کشتیهای هلندی به طور منظم بین بنادر خلیج فارس و بنادر هندوستان در رفت و آمد بوده‌اند. در این دوره هنوز ایران دروازه‌ی آسیا، و خلیج فارس کلید سیادت به شمار می‌آمده است. در واقع جنگ خلیج جنگ تسلط بر هندوستان و بر تمام قاره‌ی آسیا بود. (3) مبلغان مسیحی وابسته به واتیکان، اعم از پرتغالی و اسپانیایی، فرستاده‌های خاص فیلیپ سوم پادشاه متعصب اسپانیا و همچنین ایتالیایی‌ها و احیاناً فرانسوی‌هایی که به ایران می‌آمده‌اند، با وجود اختلافاتی که بین خودشان بوده، مجریان رسمی و یا غیررسمی سیاست کلی اروپا در منطقه بوده‌اند و یکی از برنامه‌های آنها- خاصّه آن گروهی که کاتولیک بودند- توجه به اقلیت مسیحی مستقر در سرزمین پهناور ایران و کوشش به وابسته کردن آنها به دستگاه مرکزی پاپ اعظم بوده است.
با توجه به همین چند نکته که به اجمال به آنها اشاره شد، دیگر تعجب‌آور نخواهد بود که اگر کتب بسیاری در آن زمان به زبانهای مختلف درباره‌ی ایران دوره‌ی صفوی به رشته تحریر درآمده باشد و یا حتی به خط و زبان و دستور و ادب فارسی نیز توجه شده باشد. فراموش نشود که شرق‌شناسی از لوازم تسلط بر شرق است و طبیعی است که با شروع نفوذ مستقیم سیاسی، اولین تحقیقات هم درباره‌ی شرق آغاز گشته باشد.
با این حال، ظاهراً اولین کتاب فارسی را یک یهودی ایرانی موسوم به یعقوب بن یوسف طاووسی (4) با حروف عبری در سال 1546 م. در اسلامبول به چاپ رسانده است. این کتاب ترجمه‌ی فارسی پنج کتاب اول عهد عتیق تورات بوده است. (5)
با این که هلندی‌ها که به جهت تجارت ناعادلانه با ایران و رفتار خشن و غیرانسانی با ساکنان بومی جزایر و سواحل خلیج فارس چندان اهل ادب و فرهنگ به نظر نمی‌رسیدند، در نیمه‌ی اول قرن هفدهم میلادی عملاً اولین کسانی بودند که وسائل و حروف لازم را برای چاپ کتاب به زبان فارسی فراهم آوردند. از نخستین کتابهایی که به زبان فارسی در آن کشور چاپ و انتشار یافت، داستان مسیح و داستان سان پیدرو، پطر مقدس است (چاپ لیدن، 1639م.). (6) نویسنده‌ی این دو رساله شخصی به اسم هیرونی موس، (7) برادرزاده سنت فرانسیس گزاویه، بود که بیشتر به منظور شناساندن دین مسیح در دربار اکبرشاه هندی به چنین کاری مبادرت ورزید. این دو رساله به چاپ لودو وی کوس دو دی یو (8) معروف است. (9) ناشران از ترس آنکه مبادا به علت آشنا نبودن مردم به زبان فارسی این دو رساله به فروش نرسد از مؤلف آنها خواستند که رساله‌ای نیز در باب دستور زبان فارسی آماده‌ی چاپ سازد و این کتاب تحت عنوان مبادی قواعد زبان فارسی (10) در سال 1639 م. در لیدن چاپ شد و ترجمه‌ی فارسی فصل اول، «سفر پیدایش»، از کتاب توراتی که یعقوب بن یوسف طاووسی به زبان فارسی، ولی با حروف عبری منتشر ساخته بود نیز با حروف فارسی تنظیم و به آخر کتاب منضم گردید و ظاهراً این نخستین کتابی است که در اروپا درباره‌ی دستور زبان فارسی انتشار یافته است.
شخص دیگری به اسم له وی نوس وارنر (11) به متن فارسی یعقوب طاووسی و هیرونی موس گزاویه انتقاد بسیاری وارد دانسته و چون خود از دوستداران زبان و ادب فارسی بوده و می‌خواسته معرّف این فرهنگ در اروپا باشد، کتابی تحت عنوان صد گفتار و مثل «من لطف زبان عربی و جزالت زبان ترکی را ستایش می‌کنم، اما شیرینی زبان فارسی را به راستی عاشقم» (12) با افزایش توجه به زبان و ادب فارسی، سرانجام نخستین چاپ گلستان سعدی توسط ژرژ جنتی یوس (13) در سال 1651 م. در شهر آمستردام با حاشیه و ترجمه‌ی لاتینی آن انجام پذیرفت. (14) مقارن این ایام یکی از فضلای دانشگاه آکسفورد به نام ژان گری وز (15) که عربی‌دان بزرگی بود، برای این که از همکاران هلندی خود عقب نماند به تألیف کتابی در دستور زبان فارسی پرداخت که در سال 1649 م. در شهر لندن به چاپ رسید. در مقدمه‌ی این کتاب مؤلف ادعا دارد که نوشته او از نُه سال قبل آماده بوده است، ولیکن مشکلات چاپ و کمی حروف فارسی مانع از انتشار آن شده است. (16)
در قرن هفدهم میلادی نخستین گروه دانشمندان انگلیسی که به آثار عربی و فارسی و ترکی توجه پیدا کرده بودند، برخلاف همکاران هلندی خود، به شناخت ادب صرفِ ملل شرق اسلامی کمتر علاقه‌مند بوده‌اند و بیشتر به شناخت کتب علمی پرداخته‌اند. در انتهای این قسمت شاید گفتن این مطلب نیز، حداقل از لحاظ تاریخی، خالی از فایده نباشد که نخستین ترجمه‌ی فارسی انجیل از روی نسخه‌ی خطی کتابخانه‌ی بودلیان اکسفورد در کتابخانه‌ی کمبریج انجام پذیرفته است و انجیل بزرگی که در سال 1657 م. به چندین زبان در لندن به طبع رسیده، نیز شامل آن بوده است. (17)
آیا این کهنه کتابهای اواسط قرن هفدهم میلادی را باید تنها نمونه‌هایی از توجه ملل مختلف اروپایی به زبان فارسی دانست؟ بدون شک جواب این سؤال منفی است. با اطلاع از اینکه قبل از آن عصر سوداگران و مبلغان و نماینده‌های مختلف کشورهای اروپایی از اوایل قرن شانزدهم، چه از راه دریا (بعد از کشف راه دماغه‌ی امید) و چه از طریق مسکو، به قزوین و اصفهان آمد و رفت می‌کرده‌اند، بدون شک حتی اگر صرفاً از لحاظ ضرورت عملی هم بوده باشد، آشنایی، هرچند جزئی، با زبان فارسی داشته یا پیدا می‌کرده‌اند. مثلاً در زمان شاه محمد صفوی به عنوان نماینده‌ی اسپانیا کشیشی به نام سیمون مورالِس (18) به ایران آمده بود که فارسی می‌دانست. (19) کشیش دیگری به نام اینیاتسیودی جزو مبلغان فرقه کرملی که نام اصلی او کارلو لئونلی است نیز از سال 1629- 1649 م. به مدت بیست سال در ایران بوده و فرهنگی به زبان لاتین و نیز دستور زبان فارسی را در سال 1651 م. تدوین کرده است. (20) نسخه‌ای خطی از یک فرهنگ ایتالیایی به فارسی (در 250 صفحه) در کتابخانه‌ی ملی اسپانیا موجود است که در سال 1648 م. برای استفاده‌ی پدر روحانی در رم در اصفهان تدوین شده است. (21) از طرف دیگر، می‌دانیم که در همان نیمه‌ی اول قرن هفدهم پدر رافائیل دومانس (22) که در حدود بیست سال در صومعه‌ی اصفهان زندگی کرده بود، به خوبی فارسی و ترکی و ارمنی را می‌دانسته است. کتاب او درباره‌ی دولت ایران (23) در سال 1660 میلادی منتشر شده است. (24) همین مطلب به خوبی می‌رساند که اگر با دقت و علاقه در آرشیوهای کتابخانه‌های مختلف اروپایی تفحص شود، شاید هنوز بتوان نمونه‌های زیاد دیگری از این نوع لغتنامه‌ها و عبارات لازم به زبان فارسی برای رفع و نیز دستورعملها برای مسافرت به ایران و غیره، حداقل به صورت خطی و یا به صورت جزوه‌های پراکنده، یافت که چه بسا علاوه بر ارضای کنجکاوی علمی و تاریخی، ممکن است نکات بسیار دقیق و مهمی را نیز شامل باشد. از این مقدمه به خوبی برمی‌آید که کتاب گنجینه لغت که اولین بار در تاریخ 1684 م. در آمستردام هلند به چاپ رسیده است و ما در اینجا آن را مورد بحث قرار داده‌ایم، اولین نمونه در نوع خود نیست و علاوه بر فرهنگهای قدیمی‌تر که به آنها اشاره شد، از نیمه‌ی دوم قرن هفدهم میلادی نیز حداقل لغتنامه‌ی معروفی را می‌شناسیم که قدمتی بیشتر دارد. منظور فرهنگی هفت زبانه‌ای (25) شامل عربی، کلدانی (ارامی)، سیریایی، سامری، حبشی (اتیوپی)، عربی و فارسی از شخصی به نام اِدموندی کاستلی (26) است که کتاب خود را در سال 1669م. در لندن به چاپ رسانده است، ولی به هر طریق کاملترین نمونه‌ای که از این نوع کتابها از قرن هفدهم باقی مانده، همین گنجینه‌ی لغت است که ما اکنون به طور مستقل به معرفی آن می‌پردازیم.
***
این کتاب که در واقع فرهنگ زبان ایتالیایی و لاتین و فرانسه و فارسی است، عنوانی لاتینی (27) دارد که ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آن «گنجینه‌ی زبان پارسیان» می‌شود. مؤلف برای توجیه عنوان انتخابی خود در مقدمه‌ی کتاب ادعا دارد که لفظ گازا (28) به معنای گنج و کنز است که خود از فارسی به زبان لاتینی وارد شده است و به همین دلیل می‌تواند عنوان مناسبی برای این کتاب باشد. در سرلوحه‌ی صفحه‌ی اول با حروف فارسی چنین نوشته شده است: «لغة فرنگ و پارس تألیف بنده و قربان حضرت ایسوع پادری انجلوکرملیط مولود شهر و دیوان عظیم ممالک فرنسه طولوزه». باز در صفحه‌ی اول زبان لاتینی این عبارت را می‌بینیم: «اثر مفید و لازم برای مبلغانی که به شرق می‌روند، برای استادان زبانها، برای محققان کتب مقدس، برای بازرگانان و برای دیگر جهانگردانی که به کشورهای شرقی رهسپار می‌شوند.» کتاب در چاپخانه‌ی ژانسونیو وایسبرگیانا در سال 1684 م. در امستردام هلند به چاپ رسیده است.
سی و سه صفحه‌ی مقدمه که به جز چند نامه و تقریظ‌هایی که به زبان فرانسه و زبان ایتالیایی و یکی هم به عربی است، بقیه به زبان لاتینی نوشته شده است. (29) که خود شامل قسمتهایی به ترتیب زیر است:
نامه‌ی مؤلف به پاپ اینوسان یازدهم (3 صفحه).
پیشگفتار مؤلف (3 صفحه).
تقریظ‌ها و تشویق‌نامه‌های اشخاص مختلف که نسخه‌ی خطی کتاب را قبل از چاپ آن دیده‌اند (7 صفحه).
نامه‌ای از طرف دفتر پادشاهی (منظور لوئی 14 است)، (2 صفحه).
الفبای زبان فارسی و نحوه‌ی تلفظ آن (4/5 صفحه).
کلمات مشابه در زبان فارسی و زبانهای اروپایی (2/5 صفحه).
فعل و اسم و ضمیر (6/5 صفحه).
چند بحث کلامی کوتاه در حقانیت دین مسیح و احکام الهی و غیره (3/5 صفحه، متن اصلی به زبان لاتینی است و ترجمه‌ی فارسی آن یا در زیر هر سطر نوشته شده و یا مستقلاً بعد از متن لاتین آمده است.)
دو صفحه‌ی آخر اختصاص به معرفی اجمالی عروض شعر فارسی با ذکر چند مثال دارد.
نامه‌ای که طی آن مؤلف کتاب خود را به پاپ اینوسان یازدهم (30) (در ژانویه 1684م.) اهدا کرده است، حائز اهمیت تاریخی و سیاسی فراوان است و نیت سیاسی مؤلف، یا بهتر بگوییم سوءنیت او را کاملاً آشکار می‌سازد. در ابتدای نامه بدین موضوع اشاره شده که پاپ بودجه‌ی زیادی را اختصاص به جنگ با ترک‌ها داده و تمام مسیحیان را دعوت به این کار کرده است و تلویحاً اشاره به سهم تبلیغات و تهییج روانی می‌کند و می‌نویسد: «اسلحه‌های شما عبارت از مبلغان و تعلیمات و کاربرد زبانها است» و باز از کوشش پاپ در طبع و انتشار کتبی تمجید می‌کند که منجر به برقراری رابطه با ایرانی‌ها می‌شود، زیرا به نظر مؤلف (که بدون شک نظر رایج آن زمان بوده است) ایرانی‌ها تنها گروهی در میان تمام معتقدان به دین محمّدی بوده‌اند که از داشتن روابط و تبادل افکار با مسیحیان اروپایی خودداری نمی‌کرده‌اند و آنگاه می‌نویسد: «با وجود دشواریهای فراوان موفق شده‌ام این گنجینه را که از زر و سیم نیست و از درون خاک بیرون نیامده است»، ولی با این حال گنجینه‌ی واقعی است که «به کمک اروپا می‌آید» فراهم آورم و در آخر نامه لحن خصمانه‌ی خود را علیه مسلمانان (اعم از ترک و فارس و عرب) به نهایت می‌رساند و امید دارد که با تدابیر جنگی و سیاسی و فرهنگی پیروزی قطعی نصیب مسیحیت شود.
نیت مؤلف به خوبی از این نامه پیداست و معلوم می‌شود که زحمتی برای فراهم آوردن اثر خود کشیده است، فاقد هر نوع عشق و علاقه به زبان فارسی و ایرانیان بوده است و در واقع در جستجوی فراهم آوردن وسیله و ابزاری بوده است که راه‌گشای رخنه غرب در ایران آن زمان باشد. با وجود این و با توجه به تاریخ نگارش نامه و کلاً با توجه به تاریخ تألیف این کتاب (1684م.) باید به خاطر آورد که در ایران دوره‌ی شاه سلیمان صفوی، دشمنی با ترکان عثمانی فروکش کرده بود و کاملاً معلوم است که نقشه‌ی اینوسان یازدهم و یا حتی مؤلف ممکن نبوده است به موقع اجرا درآید. شاه سلیمان صفوی گذشته از بحران و نابسامانی داخلی کشور و عدم امکانات و صرف‌نظر از تجمل‌پرستی و عدم لیاقت شخصی او، حداقل از لحاظ سیاسی به دو جهت اصلی نمی‌خواسته است علیه عثمانی‌ها اقدام کند: اولاً قدرت عثمانی را سدّی می‌دانسته که ایران را از سرازیر شدن قوای اروپایی به کشورش محفوظ می‌داشته است. دوم اینکه کاملاً از اختلاف بالقوه میان شیعه و سنی آگاه بوده است و از اقوام سنّی که در غرب ایران مستقر بوده‌اند و احتمالاً در صورت اقتضا به کمک عثمانی برمی‌خواسته‌اند، خبر داشته است. به هر طریق نامه‌ای از شاه سلیمان صفوی به پاپ اینوسان یازدهم در دست است که احتراز او را از اتخاذ با پادشاهان اروپایی بر ضد عثمانی کاملاً نشان می‌دهد. در آن نامه چنین آمده است:
"آنچه در باب جدال با سلطان روم مرقوم نموده بودند (نامه پاپ را ظاهراً شخصی به نام سباستین کناب آورده بوده است)، چنانکه به پادشاهان فرنگ و روس اعلام شده، چون دیرباز و زمانی دور و دراز است که این خانواده معدلت رسوم به پادشاهان آن مرز و بوم صلح نموده‌اند و در این مدت متمادی از آن جانب امری منافی به ظهور نرسیده، در این وقت ارتکاب المراتب خلاف رضای بیهمتا و مخالف فرموده‌ی حضرت و در عقده تعویق و موقوف به وقت خود است.» (31)"
با تحقیق درباره‌ی نقشه‌های سیاسی واتیکان و کلاً دول اروپایی در ایران دوره‌ی صفوی و ارزیابی موضع خاص هر یک از شاهان صفوی را در قبال آنها که البته برحسب اوضاع و احوال و ضرورت زمان و مسائلی که پیش می‌آمده، متفاوت بوده است، با توجه به اینکه در این مسأله اختلاف‌نظر بسیار است، قضاوت در این مورد را به عهده متخصّصان تاریخ آن عصر می‌گذاریم و در اینجا فقط به تحلیل مقدمه‌ی مؤلّف کتاب گنجینه لغت بسنده می‌کنیم.
در این قسمت پادری انجلو جریان آشنایی خود را با زبانهای شرقی شرح می‌دهد و همچنین از چگونگی مسافرت خود به شرق و سرانجام خوانندگان را از مشکلات شخصی خود در تهیه‌ی این کتاب و چاپ و انتشار آن آگاه می‌سازد. او بیست و هشتم ماه ژانویه 1662 میلادی از طولوز به رم می‌رود و در مدرسه مبلغان پانکراتیوم (32) در نزد پدر روحانی کالستینوس (33) که گویا به نحو شگفت‌آوری به زبان عربی تسلط داشته است، به فراگیری اصول این زبان می‌پردازد. بعد در سال 1663 م. و در زمان پاپ الکساندر هفتم (34) همراه گروهی از مبلغان در 12 نوامبر همان سال عازم مِلیتا (35) می‌شود- که زبان عربی در آن رایج بوده است- و بعد در پنجم ماه مه 1664 م. به ازمیر (36) می‌رسد (در این منطقه مردم به زبانهای یونانی و ترکی و فارسی و ارمنی تکلم می‌کرده‌اند). سرانجام در 4 نوامبر 1664 م. به شهر اصفهان وارد می‌شود. در صومعه‌ی کاتولیک‌ها که بیشتر آنها کشیشان کرملی بوده‌اند که به فراگیری زبان فارسی می‌پردازد. معلم او کشیشی به نام بالتازار لوسیتانوس (37) بوده که فارسی خوب می‌دانسته و به شعر و ادب آن احاطه داشته و معلومات زیاد جغرافیایی و همچنین روش بسیار جالب توجهی برای تدریس علم شیعی داشته است. این فراگیری چنان سودمند می‌افتد که پادری انجلو بعد از چند ماه بدون مترجم می‌توانسته است با بازاریان محاوره کند و یا گاهی که به عنوان ریاضیدان یا پزشک با ایرانیان در تماس بوده از عهده‌ی تفهیم و تفاهم برآید. مؤلف، بعد از آشنایی بیشتر با فرهنگ ایران، ادب و فصاحت و علم ایرانیان را می‌ستاید، اما اعتقاد دارد که به علت خرافات از ایمان درستی برخوردار نیستند.
پس از این مطالب که در متن اصلی به صورت متکلم وحده بیان شده است، مؤلف به کتاب خود اشاره می‌کند و آن را برای مقابله با ایرانیان (در کتاب البته پارسیان نوشته شده است) و یا دیگر فرقه‌های محمدی کارآمد و مؤثر معرفی می‌کند. در مورد این که چرا زبان اول را ایتالیایی قرار داده و برحسب الفبای آن لغت را تنظیم کرده است، (38) به این نکته‌ی فوق‌العاده مهم اشاره می‌کند که در میان اروپاییانی که در عثمانی هستند و حتی در مناطقی در ایران و هندوستان، زبان ایتالیایی را بیش از هر زبان دیگری رواج دارد. (39)
سرانجام پادری انجلو بعد از حدود چهارده الی پانزده سال اقامت در ایران بعد از گذشتن از بصره و نینوا و حلب و طرابلس و قبرس و رودس و غیره عاقبت در تاریخ 4 نوامبر 1678 م. به استانبول (کنستانتینوپل نوشته شده است) می‌رسد و مورد عنایت و توجه سفیر فرانسه (40) در عثمانی قرار می‌گیرد. بعد در 21 ماه مارس 1679 م. با کشتی از ترکیه خارج می‌شود و در 27 اوت به ونیز و 18 نوامبر همان سال به رم می‌رود. دست آخر برای چاپ کتاب خود بهتر تشخیص می‌دهد که به پاریس برود و بعد از اقامت کوتاهی در زادگاه خود، یعنی طولوز در دهم ماه اوت سال 1680 م. به پاریس می‌رسد و برای چاپ کتاب خود اقدام می‌کند. در ادارات رسمی سلطنتی پاریس با این که گروهی او را در کار خود تشویق می‌کرده‌اند، گروهی دیگری نیز مخالف او بوده‌اند و به همین سبب چاپ کتاب در آن موقع مقدور نمی‌شود. سرانجام او را به طور رسمی برای انجام وظایف کشیشی و ریاست میسیون به آمستردام اعزام می‌دارند. در این شهر به تهیه‌ی حروف عربی (که گویا در آن موقع بسیار گران فراهم می‌آمده است) می‌پردازد (که بنا به گفته خود شب و روز بدون وقفه کار می‌کرده است). همین که قسمت اول لغت‌نامه را تنظیم می‌کند و حتی از حرف «گ» نیز فراتر می‌رود، به این موضوع پی می‌برد که بهتر است در کتاب خود از بعضی عبارات و ضرب‌المثل‌های فارسی نیز استفاده کند و این امر موجب دوباره‌کاری فراوانی می‌شود. در خاتمه مؤلف با پوزش از نواقص کار خود این قسمت را به پایان می‌رساند.
از میان اشخاصی که نوشته‌های آنها به عنوان تقریظ در مقدمه‌ی کتاب چاپ شده است، علاوه بر سفیر فرانسه در استانبول که قبلاً بدان اشاره کردیم، فقط از دو نفر نام می‌بریم. اول از شاردن، (41) از این لحاظ که در ایران شناخته است و سفرنامه‌ی او واقعاً دایرةالمعارفی است درباره‌ی عصر صفوی (دوره‎ی شاه عباس ثانی و شاه سلیمان). شاردن که در ژوئیه سال 1683 م. خود در لاهه هلند بوده کتاب را قبل از چاپ دیده و در نوشته‌ی خود تبحر و معلومات مؤلف را تمجید و تحسین کرده است. ضمناً اشاره به این نکته می‌کند که او را قبلاً نیز در نقاط مختلف آسیا ملاقات کرده و با او آشنا بوده است. همچنین اظهار امیدواری می‌کند که مؤلف علاوه بر آن که اروپاییان را از طریق کتاب خود با یکی از زیباترین زبان‌ها، یعنی فارسی آشنا می‌کند، بهتر است درباره‌ی صنایع و فنون و رسوم و عادات ایرانیان نیز دست به تألیف کتاب بزند، زیرا به نظر شاردن «ممکن نیست کسی چنین تسلطی به زبانی داشته باشد و در امور مردمی که بدان زبان تکلم می‌کنند، تسلط نداشته باشد.»
نویسنده‌ی دیگری که اینجا از او نام می‎بریم با این که اسمش برای ما ایرانیان ناشناخته است و در جهان غرب هم شهرتی ندارد، به هر طریق نوشته‌ی یک صفحه‌ای او حاوی نکاتی است که باید بیان شود. نام این شخص الکساندر دِبی (42) است که استاد فلسفه و ریاضیات بوده و تقریظ خود را در تاریخ چهارم نوامبر 1683 م. در شهر آمستردام نوشته است.
الکساندر دِبی به نحوی اغراق‌آمیز کار مؤلف را مورد تمجید قرار می‌دهد و اشاره به این نکته می‌کند که کتاب گنجینه‌ی لغت کلید درهای افریقا و آسیاست. او تنها کسی است که در مقدمه‌ی این کتاب از فرهنگ و معارف و علوم اسلامی سخن می‌گوید و تأثیر متفکران و علمای اسلامی را در جهان غرب معترف می‌شود. از ابن سینا و رازی نام می‌برد و در عین حال به بیان این مطلب می‌پردازد که جهان اسلام یک دست نیست و ایرانیان پیرو حضرت علی هستند و به صورت مستقل باید شناخته شوند. وی در ضمن با اشاره به مورخی به نام شیکاردوس (43) که متخصص تاریخ ایران باستان بوده است، می‌گوید اگر اروپاییان دانش یونانی و لاتینی را با دانش شرقی یکجا یاد بگیرند، درباره‌ی امور به تبحر کاملتری دست خواهند یافت. در پایان نوشته‌ی خود، لغتنامه پادری انجلو دولابروس (44) را نه فقط پایینتر از کار قولیوس (45) و کاستلیوس (46) ندانسته، بلکه آن را برتر و باارزشتر معرفی کرده است.
این قسمت از مقدمه‌ی گنجینه‌ی لغت از لحاظ تاریخ و زبان‌شناسی تطبیقی حائز اهمیت است و آنچه مؤلف گفته است، اگر هم امروز از لحاظ علمی پذیرفتنی نباشد، به هر طریق نمونه‌ای است از زبان‌شناسی تطبیقی ابتدایی، قبل از اینکه اصول این علم در تدوین و طبقه‌بندی دقیق زبانها انجام گرفته باشد.
به نظر مؤلف اگر از لحاظ فعل به زبان فارسی توجه کنیم، خواهیم دید که به زبان لاتینی شباهت دارد، مثلاً در صرف فعل علامت متکلم وحده «ام» و مخاطب فرد «ای» و سوم شخص مفرد «است» است که به ترتیب در زبان لاتینی با Sum و s و est مطابقت دارد.
در زبان فارسی علامت مصدری نون، دال و نون، تا و نون است و این به نظر مؤلف شبیه به زبان بلژیکی است (او بلژیکی نوشته، ولی البته منظورش زبان فلاماندی است) برای نمونه مصادر فارسی: کردن- ساختن- نمودن- بودن- شدن به ترتیب مشابه بلژیکی Worben, Wesen, Bieden, Doen, Marken (47) است.
باز به نظر مؤلف اگر از لحاظ صفات تفضیلی به این دو زبان فارسی و بلژیکی توجه کنیم، در فارسی به صیغه‌هایی، همچون «بزرگتر» و «کوچکتر» (کچکتر نوشته شده است) و «بهتر» برمی‌خوریم که در بلژیکی مقایسه شدنی با Grooter و kleynder و Beeter است.
اگر در زبان فارسی تصغیر را در نظر بگیریم، مثل «مردکه» و «زنکه» مشابه آنها در بلژیکی به صورت Mannetjé و Broruvtjé خواهیم یافت.
به طور کلی به نظر مؤلف موارد بسیار دیگری از لحاظ مشابهت کلمات فارسی با زبانهای اروپایی می‌توان یافت که فهرست‌وار و برای نمونه مقداری از آنها را در این قسمت کتاب خود آورده است. با این حال معلوم نیست چرا اسامی خاص را هم جزو آنها دانسته است مثل ابوعلی سینا، (48) افلاطون، (49) ارسطو (50) و یا اقلیدس (51) (اوکلیدس نوشته شده است)، جالینوس (52) (جالنوس نوشته شده است)، بقراط، (53) فرفریوس، (54) اسکندر، (55) دانیال، (56) جبرئیل (57) (جبرایل) و یا اسم شهرها مثل نینیوه (58) (نینوا)، بابیل (59) و سنای! (60) (صنعا) و یا اسم کتاب مثل انجیل (61) و غیره و غیره ... .
با اینکه اشتباهات مؤلف در این قسمت زیاد است و اساساً به مسأله‌ی تداخل کلمات از زبانی به زبان دیگر و تفکیک آنها از مواردی که میان دو کلمه ریشه‌ی مشترک واقعی است، توجه نکرده و بیشتر تشابه ظاهری کلمات را در نظر داشته است، باز از آنجایی که همین مطالب نیز برای گروهی از خوانندگان شاید جالب توجه باشد، قمست عمده‌ی فهرست او را بدون تکرار اسامی خاص در اینجا می‌آوریم. در جایی که در مقابل کلمه‌ی خارجی اسم زبانی را قید نکرده‌ایم، منظور زبان لاتینی است.
ابرو- Brawe (بلژیکی- انگلیسی) Abrêtes (مقدونی)
آدم- Homo
آفریدن- Berepden (زبان تئوتونیک- teutonic)
افیون- Opium
افتیمون- Epithymus
آه- Ah
اماریل- Amarres d'un navire (فرانسه)
انبر! (عنبر)- ambra
آمین- Amen
اما- Mà (ایتالیایی)
ارره! (ارّه)- serra (ایتالیایی)
آسموده!- Tentator- Asmodeux
اسطرلاب- Astrobalium
اثولوجیا- theologia
اطلس! (اطلس)- Atlas
بابا- Papa
بادنجان! (بادمجان)- Melenzane (ایتالیایی)
بالاخانه- Balcon (فرانسه- به نظر مؤلف این کلمه در زبان فرانسه از فارسی گرفته شده است)
بالسان- Balzamum (نوعی دوا)
باریطون- Peritoneoemum
بند- Bande (فرانسه) Band (بلژیکی)
بد- Bed (بلژیکی)
بستر- Bolster (بلژیکی)
***
از طرف دیگر، به طور کلی باید توجه داشت که این گنجینه لغت، فرهنگی عادی و از سنخ متداول امروزی نیست، زیرا صرف‌نظر از قدمت آن، (62) مؤلف علاوه بر برآوردن معانی لغات، گاه گاه نیز اشاره به نحوه‌ی زندگانی ایرانیان و رسوم و عادات و فرهنگ و ادب آنها و ضرب‌المثل‌های فارسی کرده است. گاه حتی اشاره به نام کتابهایی، همچون شاهنامه (ص 127) و جامع عباسی (ص 192) و البسه‌ی ایرانیان (ص 144) و غیره می‌شود. درباره‌ی وضع اجتماعی و تشکیلات دوره‌ی صفوی، خاصّه در زمان شاه سلیمان هم مطالب زیادی را آورده که معلوم است مؤلف شخصاً و به طور مستقیم مشاهده کرده است، به طوری که در بعضی از موارد نظر انتقادی او نیز کاملاً آشکار است. (63) درباره‌ی اسامی گیاهان و حتی خاصیّت آنها نیز مطالب زیادی در این کتاب دیده می‌شود که خالی از فایده نیست. (64) از طرف دیگر باید یادآور شد که مؤلف نه تنها از اشتباهات زیاد املایی و انشایی در زبان فارسی مصون نبوده، بلکه در ترجمه‌ی مفاهیم هم گاهی به خطا رفته است، تا آنجا که احتمالاً در بعضی از موارد موجب گمراهی و سرگردانی خواننده‌ی ناوارد خواهد شد، ولی بدون شک حتی این نوع موارد هم برای متخصصان فن حائز اهمیت است و انگیزه‌ای است برای بررسی و تحقیق بیشتر. البته مطالبی که به اجمال به آنها اشاره شد، موجب این نخواهد بود که ما فایده‌ی عملی گنجینه‌ی لغت را نادیده بگیریم. طبیعی است کسانی که با زبانهای خارجی، همچون ایتالیایی و فرانسه و یا با زبان لاتینی سروکار دارند، حتی امروز می‌توانند از آن به عنوان فرهنگی معمولی استفاده کنند و یا مترجمان، خاصه آن گروهی که به سهولت در پیدا کردن معادل لغات راضی نمی‌شوند و ذهن کنجکاو آنها از تلاش در جهت بهبود کار بازنمی‌ایستد، عملاً می‌توانند از آن بهره‌ی فراوان ببرند.
از طرف دیگر، با توجه به جنبه‌ی تاریخی این کتاب، بد نیست یادآور شویم که درست است که صرف اسناد و مدارک- به فرض اصیل بودن- نکته‌ای را در تاریخ روشن نمی‌سازد و این فقط دقت نظر و تعمق و تأمل مورخ است که احیاناً به انجام دادن چنین کاری نائل می‌آید، ولی به هر طریق هیچ مورخی نمی‌تواند بی‌نیاز از اسناد و مدارک باشد. از این لحاظ هر سندی حتی یک نامه‌ی شخصی یا لغت‌نامه‌ی قدیمی که به وسیله‌ی آن بتوان به نحوی از انحاء گوشه و زاویه‌ای از تاریخ را روشن ساخت، حائز اهمیت است. کتاب گنجینه‌ی لغت در درجه‌ی اول سند زنده‌ی تاریخی است، آن هم نه فقط درباره‌ی گذشته ما و انحصاراً درباره‌ی عصر صفوی، بلکه درباره‌ی یکی از مهمترین مسائل کنونی ما، یعنی رابطه‌ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ما و ابعاد متعارض آن با جهان غرب.

پی‌نوشت‌ها:

1. ژان توده (père Jean Thodée) کشیش کرملی، فرستاده‌ی پاپ کلمنت هشتم بمرور از نزدیکان و از ندیمان و مترجمان مخصوص شاه عباس شده است. (نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، ج3، تهران، انتشارات علمی، ص 69 و 70)
2. در ایران دوره‌ی صفوی دولت هلند را لندیس می‌نامیده‌اند. (ن. ک. نصرالله فلسفی، حاشیه‌ی ص 77)
3. ن. ک. آرنولد ویلسون، خلیج فارس، ترجمه‌ی محمد سعیدی، چاپ تهران، 1310.
4. Yacobi Tawusi
5. ارتور ج. اربری. تحقیقات و مطالعات انگلیسی‌ها در باب فارسی، ترجمه‌ی فرنگیس شادمان، چاپخانه‌ی دانشگاه کمبریج، 1943م. ص 10.
متن انگلیسی در سال 1942 در چاپخانه‌ی دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده است.
6. ارتور ج. اربری ص 10 (متن فارسی).
7. Hieronymus
8. Ludovicus de dieu
9. همان، ص 11.
10. Rudimenta Linguae Persicae
برای اطلاع بیشتر در مورد این کتاب ن. ک. ایرج افشار «کهنه کتابها درباره‌ی ایران»، یغما، س. 11، ش. 3، تهران، خرداد 1337.
11. Levinus Warner
12. ارتور ج. اربری، ص 11.
13. George Gentius
14. همان، ص 12.
15. John Greaves
16. همان.
17. همان، ص 13.
18. Père Simon Morales
19. نصرالله فلسفی. تاریخ روابط ایران و اروپا در دوره‌ی صفویه، تهران، 1361. ص 19.
20. محمدحسن جلیلی. «نسخه خطی فرهنگ ایتالیایی به فارسی از سده هفدهم میلادی». مجموعه‌ی خطابه‌های نخستین کنگره‌ی تحقیقات ایرانی، ج3، آذرماه 1354.
21. همان.
22. Père Raphael du Mans
23. L'estat de la perse
24. محسن صبا. کتابهای فرانسه درباره‌ی ایران، چ دوم، چاپخانه‌ی دانشگاه تهران، 1332، ص 11.
25. Lexion heptaglotten برای اطلاع بیشتر از این فرهنگ ن. ک.Vullers- Ioannis, Augusti, Lexion Persico- Latinum, Banu. S. 8 چاپ اول اثر فوق در 1855 و آخرین چاپ آن در 1962 صورت گرفته است.
26. Edmondi Castelli
27. Gazophylacium Linguae Persarum
28. Gaza
29. برای فهم این متون لاتینی نگارنده از همکار محترم آقای دکتر استیفان پانوسی- زبان‌شناس و زبان‌دان- کمک گرفته است و در اینجا از ایشان نهایت قدردانی را دارد.
30. Innocent XI (متولد شهر کُم در 1611، متوفی در شهر رم در 1689)، در سال 1976 به مقام پاپی رسیده است. بابی جهادی علیه ترکان عثمانی بوده که اروپا را تهدید می‌کرده‌اند و شهر وین را محاصره در شرف دستیابی بدانجا بوده‌اند. به دخالت وساطت اینوسان یازدهم در تاریخ 5 مارس 1684میلادی میان دولت اطریش و لهستان در شهر لینز (Linz) اتحادی به وجود آمد و سرانجام به کمک ژان سوم سوبیوسکی (Jean III, sobieski)، (1696-1624) پادشاه لهستان ترک‌ها عقب رانده شدند.
31. نصرالله فلسفی، تاریخ روابط ایران و اروپا در دوره‌ی صفویه، ص 185.
32. S. Pancratium
33. Caelestinus
34. Alexandre VII (متولد 1599، متوفی 1667م.) در سال 1655 م. به مقام پاپی رسیده است.
35. Melita
36. Smirra
37. Balthazar Lusitanus
38. البته در انتهای کتاب، مؤلف، در یک قسمت به ترتیب الفبا، کلمات لاتینی و در قسمت دیگر کلمات فرانسه را با حروف بسیار ریز چاپ کرده و شماره‌ی صفحاتی را مشخص کرده است که معنای آن لغات را در متن اصلی دارد.
39. توجه داشته باشیم که این مطلب در نیمه‌ی دوم قرن هفدهم بیان شده است. در صورتی که اشاره‌ای از تاورنیه (Jean Bastiste tavernier)، (متولد 1605 در پاریس، متوفی 1689 در مسکو) درباره‌ی این موضوع هست که البته بیشتر مربوط به نیمه‌ی اول قرن هفدهم و در مورد غیر اروپاییان است تاورنیه علاوه بر اشاره به مترجم شخصی خود که جوانی بغدادی بود و شش زبان می‌دانست، اشاره به تجار ارمنی می‌کند که قدری ایتالیایی می‌دانند (ن. ک. تاورنیه، کتاب تاورنیه، ترجمه‌ی ابوتراب نوری، پاک‌نویسی از احمد ابن یوسف مشیر حضور در مطبعه‌ی «برادران بافراف»، بی‌جا، 1331 هـ. ق. می‌گوید: «در مجمعی رسمی حساب کردم به سیزده زبان اصلی تکلم می‌شد: لاطینی، فرانسه، آلمانی، هلاندی، ایتالیایی، پرتقالی، فارسی، ترکی، عربی، هندی، شامی، مالایی» (ن. ک. محمد ابراهیم باستانی پاریزی، سیاست و اقتصاد عصر صفوی) انتشارات صفی علیشاه، تهران، ج2، ص 1357، ص 147).
40. نام این سفیر مارکیون دُنوانتل (Marchion de Nointel) و یکی از کسانی بوده است که نسخه‌ی خطی کتاب گنجینه‌ی لغت، را ظاهراً قبل از چاپ دیده و برای آن تقریظی به زبان فرانسه نوشته که در مقدمه‌ی کتاب موجود است.
41. Jean chardin (متولد 1643، متوفی 1713) سیاح و تاجر فرانسوی که در سال 1665 عازم شرق شد و مدتها در اصفهان رحل اقامت افکند (چنان که قبلاً گفتیم پادری انجلو به سال 1664، یعنی یکسال پیش از شاردن به اصفهان رسیده بوده است). اولین کتاب شاردن تحت عنوان تاجگذاری سلیمان سوم پادشاه ایران در سال 1671 و سفرنامه‌ی معروف او در سال 1686 (یعنی دو سال بعد از گنجینه لغت) به چاپ رسیده است.
42. Alexandre de Bie
43. Schiccardus
44. de Labrosse- ظاهراً فقط در این نوشته اسم پاردی آنجلو به طور کامل با اضافه کردن دولابروس آورده شده است.
45. Golius، نگارنده راجع به لغتنامه‌ی این شخص نتوانست اطلاعی به دست بیاورد، ولی به هر طریق اشاره به چنین کتابی نظر قبلی او را تأیید می‌کند.
46. Castelius، این شخص مؤلف همان فرهنگ هفت زبانه است که به سال 1669م. در لندن چاپ شده است.
47. تمام لغات بلژیکی (فلاماندی) در متن اصلی با حروف گوتیک به چاپ رسیده است و ما ناچار در اینجا آنها را با حروف رایج لاتینی آورده‌ایم.
48. Avicenna، بلافاصله عنوان ابورئیس (ابوریس!) را آورده و به غلط تصور کرده است که منظور Averroes یعنی ابن رشد است.
49. Platon
50. Aristoteles
51. Euclides
52. Galenus
53. Hypocrates
54. Prophirius
55. Alexander
56. Daniel
57. Gabriel
58. Ninive
59. Babilonia
60. Sena
61. Evangelium
62. کلمات ایتالیایی و فرانسه با املای رایج قرن هفدهم میلادی به چاپ رسیده است که اغلب با نحوه‌ی نگارش امروزی آن متفاوت است.
63. برای مثال می‌گوییم در صفحه‌ی 148، اشاره به دارالشّفا، یعنی بیمارستان شهر اصفهان شده است و مؤلف گفته است آنجا در واقع «دارالموت» است و هیچ شباهتی به بیمارستانهای اروپایی ندارد.
64. طبیعی است که این اسامی اغلب با نام‌گذاریهای علمی امروز و حتی گاهی با نامهای متداول عادی تطبیق نمی‌کند.

کتابنامه :
اربری، ارتور، ج. تحقیقات و مطالعات انگلیس‌ها در باب فارسی، ترجمه فرنگیس شادمان، چاپخانه‌ی دانشگاه کمبریج، متن فارسی، 1943.
افشار، ایرج. «کهنه کتابها درباره ایران»، مجله یغما، سال یازدهم، شماره سوم، خرداد 1337 هـ. ش.
باستانی پاریزی، محمدابراهیم، سیاست و اقتصاد عصر صفوی، انتشارات صفی علیشاه، تهران، ج2، 1357.
تاورنیه، کتاب تاورنیه، ترجمه‌ی ابوتراب نوری، پاک‌نویسی از احمد ابن یوسف مشیر حضور در مطبعه‌ی «برادران بافراف»، بی‌جا، محرم‌الحرام 1331 هـ. ق.
جلیلی، محمدحسن. «نسخه خطی فرهنگ ایتالیایی به فارسی از سده هفدهم میلادی»، مجموعه‌ی صبا، محسن، کتابهای فرانسه درباره‌ی ایران، (چ. 1: پاریس، 1315 هـ. ش)، چاپخانه دانشگاه تهران، چ.2: 1332 هـ. ش.
فلسفی، نصرالله، تاریخ روابط ایران و اروپا در دوره‌ی صفویه، بی‌نا، تهران، 1316هـ. ش.
فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، انتشارات علمی، تهران، 1375 هـ. ش.
ویلسون، ارنولد، خلیج فارس، ترجمه‌ی محمد سعیدی، بی‌نا، تهران، 1310.
Augelo P. S. Joseph. Gazophylacium linguae persarum, Amstelodami, Anno, 1684.
Raphael du Mans. L Estat de perse en 1660. Edité par Schefer, paris, 1890.

منبع مقاله :
مجتهدی، کریم؛ (1394)، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ سوم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.