مثل های فارسی – قسمت چهارم

فقیری خبر یافت که فلانی ، در خانه ی خویش ، باقلای بسیار انبار کرده است. نیمه شبی کیسه ی کوچکی برداشت و دزدانه به سرای او در آمد که به قدر خوراکی از آن باقلا ببرد. چندان که پای در انبار نهاد، صاحبخانه بجست و گریبانش بگرفت اما دزد جوان و چالاک بود و صاحب خانه که سالخورده بود و ضعیف به راحتی اسیر سر پنجه ی او شد. دزد گفت : مرا بردن مال تو ، بیش از گنجایش این کیسه در سر نبود اما اکنون که کار بدین جا رسید، برو خر بیاور و باقلا بار کن !
پنجشنبه، 5 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مثل های فارسی – قسمت چهارم
مثل های فارسی – قسمت چهارم
مثل های فارسی – قسمت چهارم

ح

حرف راست را از دهن بچه بشنو !
از آنجا که کودکان بدون توجه به خوبی و بدی یا اهمیت و بی اهمیتی مسائل، هر چه ببینند به زبان می آورند، چنین حکم کرده اند.

حاتم بخشی

داد و دهشی اسرافکارانه و از سر خودنمایی.

حسنم به رو باشد، کچلیم زیر مو باشد !!

در ریشخند کسانی می آورند که دل خود را به توجیهات بی پر و پایه خوش می کنند.

خ

خل بازی !
اعمال و افعالی همچون حرکات غیر ارادی مردم تهی مغز ! « این خل بازی ها چه معنی داره که از خودتون در میارید ؟! »

خاله زنک بازی !

این زن ها اعتقاداتی سخیف دارند، به مبتذل ها دلخوش هستند و هر چه جز آن را نشانه ی آخر زمان می شمارند و ... این اصطلاح به طور یکسان برای زنان و مردان به کار می رود : منصور باز افتاد روی دور خاله زنک بازی

خر بازار

و کار را به بر آوردن اصوات ناهنجار و جفتک پرانی کشند ! هر محفل بی نظام پر جنجال : « این کلاس درس است یا خر بازار ؟!! »

خر بیار و باقلا بار کن !

فقیری خبر یافت که فلانی ، در خانه ی خویش ، باقلای بسیار انبار کرده است. نیمه شبی کیسه ی کوچکی برداشت و دزدانه به سرای او در آمد که به قدر خوراکی از آن باقلا ببرد. چندان که پای در انبار نهاد، صاحبخانه بجست و گریبانش بگرفت اما دزد جوان و چالاک بود و صاحب خانه که سالخورده بود و ضعیف به راحتی اسیر سر پنجه ی او شد. دزد گفت : مرا بردن مال تو ، بیش از گنجایش این کیسه در سر نبود اما اکنون که کار بدین جا رسید، برو خر بیاور و باقلا بار کن !

د

دروغ مصلحت آمیز، به ز راست فتنه انگیز !
عبارتی است از سعدی، در نخستين حكايت از نخستين باب گلستان، كه در شمار امثال ساير در آمده است. حكايت به اختصار چنين است كه :
" پادشاهی به كشتن اسيری اشارت كرد. بيچاره در آن حالت نوميدی ملك را دشنام دادن گرفت، چرا كه هر كه دست از جان بشويد هر چه در دل دارد بگويد.
ملك پرسيد : چه می گويد ؟
يكی از وزرای نيك محضر گفت :
- ای خداوند ! همی گويد " و الكاظمين الغيظ، و العافين عن الناس ! "
ملك را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت.
وزير ديگر كه بر ضد او بود گفت :ما را نشايد درحضرت پادشاهان سخن جز به راستی گفتن ...اين ملك را دشنام داد و ناسزا گفت!
ملك روی از اين سخن در هم آورد كه : مرا آن دروغ پسنديده تر آمد از اين راست، كه روی آن در مصلحتی بود و بنای اين بر خبثتی. خردمندان گفته اند : دروغ مصلحت آميز به از راست فتنه انگيز !

دانستن

آن كس كه بداند و بداند كه بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن كس كه بداند و نداند كه بداند
بيدار كنندش، كه بسی خفته نماند
آن كس كه نداند و بداند كه نداند
لنگان خرك خويش به منزل برساند
آن كس كه نداند و نداند كه نداند
در جهل مركب، ابدالدهر بماند !
( امام فخر رازی )

درخت هر چه بارش بیشتر می شه، سرش پایین تر میاد !

درخت هر چه بارش بيشتر می شود، سرش پائين تر می آيد.
انسان هر چه خردمندتر و فرزانه تر باشد متواضع تر و خاشع تر می شود.
تواضع كند هوشمند گزين نهد شاخ پر ميوه سر بر زمين ( سعدی )

در جهان هر عملی موجب عکس العملی ست

در کشاقوس حوادث، حکما را مثلی ست
در جهان هر عملی موجب عکس العملی ست
هر که شد حرف ستم پیشگی، اندیشه ی او
عاقبت برکند اندیشه ی او، ریشه ی او

در باغ سبز نشان دادن

کسی را به قصد فریب، خوشبین کردن. طمع خوشبینانه ی کسی را برانگیختن و از این رهگذر به فریفتن او پرداختن.

داشتیم، بچه ها خوردند !

مردی شهری شبی به قریه ای پرت افتاده در خانه ی روستایی فقیری اتراق کرد. چون بامداد شد او را پرسید : مستراح کجاست ؟ روستایی معنی این سخن در نیافت. ناچار نزد زن خود رفت که : مهمان از مستراح می پرسد، تو می دانی چیست ؟ زن گفت : من نیز نمی دانم ! اما برای حفظ آبرو به او بگو « داشتیم بچه ها خوردند رفتند صحرا » - جمله را به صورت بچه ها خورند رفتند مدرسه نیز می آورند. ( استاد دهخدا در امثال و حکم جلد دوم صفحه ی 703 ، مستراح را به شیوه ی خود، به حمام بدل کرده و به عنوان نظیر ، این قطعه ی سنایی را نیز آورده است : رادمردی ز غافلی پرسید چون ورا سخت جلف و نادان دید، گفت : هرگز تو زعفران دیدی یا جز از نام هیچ نشنیدی؟ گفت : با ماست خورده ام بسیار، صد ره و بیشتر ، نه خود یک بار ! مرد را گفت رادمرد حکیم : اینت بیچاره ! اینت قلب سلیم ! تو ، بصل نیز هم نمی دانی ، بیهده ریش چند جنبانی ؟!

دیوانه بازی !

اقدامات وحشیانه بر اثر خشم و عصبانیت یا به قصد تظاهر : « اگه بدونی وقتی چشمش به من افتاد، چه دیوونه بازی در آورد ! نکنه پسره واقعاً یه چیزیش می شه !؟! »

دست زور، بالا !

دست را باز گذاشتن
به کسی در کاری اختیار دادن:برادرم کارهای تجاری اش را به من سپرد و دستم راهم کاملاً باز گذاشت که هرچه می خواهم بکنم...

دزدبازار

اداره، شهر یا کشوری که رد آن فساد به درجه ای باور نکردنی رسیده باشد و مسوولان و رئیسان و صاحبان قدرت تنها به فکر سوء استفاده و بریدن کیسه ی مراجعان باشند : اینجا کلانتری ست یا دزد بازار ؟ تشریف ببرید به ادارات دولتی، ملاحظه بفرمایید چه دزد بازاری ست ! هر دو مترادف سر گردنه است.

دیگ چه کنم را بار گذاشتن

« مادرم دوباره دیگ چه کنم را بار گذاشته » « دیگه چه کنم رقیه خانم مدام سر بار است »

دکان جلوی دکان کسی باز کردن

از طریق فریب مردم با شعارهای دیگر و گرد آوردن ایشان بر خود : " قوام السلطنه که دید مخالفانش متکی به احزاب سیاسی هستند با تشکیل حزب دولتی دموکرات دکانی جلوی دکان مخالفان خود باز کرد "

دست و بال کسی بسته بودن

- محدود شدن دایره ی فعالیت یا اختیارات شخص به هر علتی : " با تصویب قانون جدید، حتی دست و بال داسدستان ها هم بسته می شود . " - در مضیقه ی مالی قرار داشتن یا قرار گرفتن : " با این کسادی بازار، دست و بال همه ی تاجرها بسته است . " " اگر این پول را به تو بدهم دست و بال خودم بسته می شود . "

ر

روده بُر شدن
بسیار خندیدن تا حد پاره شدن روده ها : " اینقدر خوشمزگی کرد که از خنده روده بر شدیم " یا " از شیرین کاری هاش، همه ی جماعت داشتند روده بر می شدند " و نیز " میمون های حلقه ی گمشده که عادت به این جور آتراکسیون ها نداشنتد ... از خنده روده بر شدند " (علویه خانم ، قضیه ی نمک ترکی) مترادف : روده پیچ شدن

رنگ زردم را ببین و حال زارم را نپرس !

وضع ظاهر شخص گواهی بر آشفتگی درونی او می باشد.

ز

زیر بال کسی بودن
مورد پشتیبانی کسی قرار داشتن. در سایه ی محبت و التفات و پشتیبانی کسی قرار داشتن : " تمام عمر زیر بال پدرم بوده و حالا با من دشمنی می کنه ! "




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.