در پرتو جمعآوری احادیث و توجه به آن، علوم دیگری برای دریافت چگونگی دلالت روایات و نیز بررسی سند آنها تأسیس شد که هر یک شاخهای مستقل از علوم اسلامی شدند؛ علم رجال، علم مصطلح الحدیث (درایه) و علم فقه الحدیث از جملهی این علوماند و عالمان مسلمان بسیاری از عصر اول تدوین حدیث در این راه تلاش کردهاند و با این علوم به چگونگی جمعآوری روایات، ساز و کار تهذیب و پالایش آنها و نیز ساز و کار فهم آنها پرداختهاند.
تعداد کلمات 1805/ تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه
مسلمانان دریافت حدیث را «تحمل حدیث» مینامند و برای آن شرایط و راههایی تعیین کردهاند. عالمان حدیث از دیرباز برای تحمل حدیث به شهرهای گوناگون سفر و احادیث را ثبت میکردند. آن کس را که از او حدیث میشنیدند «شیخ» مینامیدند. آن کسی که حدیث را روایت میکند باید از دو شرط عقل و تمییز بهره مند باشد. تحمل حدیث خود از چند راه ممکن است: 1- سماع از شیخ، بدینترتیب که نزد راوی حاضر شود و حدیثی را از او بشنود و آن را کتابت کند؛ 2- عرض یا قرائت بر شیخ، به این معنا که شخص روایاتی را که میشناسد برای شیخ بخواند و او صحت این روایات را تأیید کند؛ 3- اجازه، به این معنا که شیخ به راوی اجازهی روایت احادیث یا کتاب خویش را بدهد؛ 4- مناوله، به این معنا که شیخ کتاب حدیث خود را در اختیار راوی قرار دهد؛ 5- کتابت، یعنی شیخ روایات خود را برای راوی بنویسد؛ 6- اعلام، یعنی اینکه شیخ به شخصی اعلام کند که این روایت را از فلان شخص شنیده است؛ 7- وجاده، بدان معنا که راوی کتابی یا نوشتهای را به خط شیخ بیابد، بدون آنکه معاصر او باشد، و به صحت انتساب آن خط به شیخ یقین داشته باشد. (1)مسلمانان دریافت حدیث را «تحمل حدیث» مینامند و برای آن شرایط و راههایی تعیین کردهاند. عالمان حدیث از دیرباز برای تحمل حدیث به شهرهای گوناگون سفر و احادیث را ثبت میکردند. آن کس را که از او حدیث میشنیدند «شیخ» مینامیدند. آن کسی که حدیث را روایت میکند باید از دو شرط عقل و تمییز بهره مند باشد.
در همین زمینه، تقسیمات گوناگونی از احادیث ارائه کردند. در اولین تقسیمبندی، حدیث به متواتر و خبر واحد تقسیم میشود. متواتر حدیثی است که شمار راویان آن در هر عصر و طبقه به اندازهای باشد که احتمال تبانی ایشان بر دروغ به صفر برسد و به مفاد خبر یقین حاصل شود. نکته مهم در روایت متواتر آن است که باید راویان آن در هر طبقه به حد تواتر برسند. (2) در برابر، خبر واحد حدیثی است که تعداد راویان آن به تواتر نرسد، خواه فقط یک نفر آن را روایت کرده باشد خواه چند نفر، در میان شیعیان، شیخ مفید، در برخی آثارش، و شریف مرتضی و برخی عالمان دیگر شیعه خبر واحد را مفید ظن و مشمول آیه «إِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً» (3) و عمل به آن را ممنوع میدانند. اما شیخ طوسی و عالمان بزرگ دیگری از حجیت خبر واحد دفاع کردهاند و شیخ مرتضی انصاری برای اثبات حجیت خبر واحد و ابطال دعوی مخالفان بیشترین تلاش را کرده است. (4)
در نظر اهل تسنن حدیث به صحیح و حَسَن و ضعیف تقسیم میشود. صحیح روایتی است که سند آن، با راویان عادل و ضابط، متصل باشد و شذوذ و علت نداشته باشد. حسن روایتی است که روی آن عادل است اما در ضابط بودنش خللی هست که از ضابط تام بودن خارجش کند. این نوع حدیث هم باید خالی از شذوذ و علت باشد؛ و بدینترتیب حدیث ضعیف حدیثی است که خصوصیات حدیث صحیح و حسن را نداشته باشد.
در نظر شیعیان، حدیث به چهار دسته صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسیم میشود. این تقسیمبندی در میان قدما شناخته نبود و ایشان حدیث را یا صحیح میدانستند یا ضعیف؛ تقسیم چهارگانه از قرن هفتم آغاز شد و محدثان اخباری بر این تقسیمبندی اعتراضهای فراوان کردهاند. (5) حدیث صحیح، در اصطلاح شیعی، حدیثی است که سند آن بدون هیچ افتادگیای متصل باشد و همه راویانش امامی و عادل باشند. اما حدیث حسن روایتی است که عدالت یک یا برخی از راویان سند آن احراز نشده باشد و در منابع رجالی فقط از آنان ستایش شده باشد بدون آنکه به عدالتشان تصریح شود. روایت موثق نیز روایتی است که به رغم اتصال سند برخی راویان غیر امامی آن موثق باشند بدین معنا که دروغ نمیگویند و حدیث جعل نمیکنند و در نهایت حدیث ضعیف حدیثی است که نه صحیح باشد نه حسن نه موثق.
نخستین کسی که در مسائل علم «مصطلح الحدیث» یا درایه کتاب نوشت قاضی ابو محمد رامهرمزی (م360) است که کتاب المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی را نوشت. بعد از او حاکم نیشابوری (م 405) کتاب معرفة علوم الحدیث را نوشت. خطیب بغدادی (م 463) نیز دو کتاب به نامهای الکفایة فی علم الروایة و الجامع نوشت. عثمان بن صلاح شهرزوری کتاب حاکم نیشابوری را اساس تدریس خود قرار داد و مطالبی بر آن افزود که تقریرات این درسها بسیار مورد توجه قرار گرفت و چندین نفر به شرح و تلخیص آن پرداختند و آن را به نظم درآوردند. از دیگر آثار مهم و جامع این علم نخبة الفکر فی مصطلح اهل الاثر تألیف ابن حجر عسقلانی (773-852 ق) است که او خود شرحی نیز بر آن نوشت و نزهة النظر نامید. این کتاب نیز شرحهای فراوان دارد و به شعر سروده شده است. (6)
بیشتر بخوانید: علم مصطلح الحدیث
در میان شیعیان اولین کسانی که اصطلاحات این علم را در آثار خود به کار بردند جمال الدین احمد بن موسی بن طاووس (م 763 ق) و حسن بن یوسف حلی، معروف به علامه (م 726 ق)، بودند، اما کتابی در این زمینه ننوشتند؛ شهید ثانی اولین کسی بود که کتابی در این زمینه به نام البدایه نوشت. بعد از او، فرزندش شیخ حسن صاحب معالم، در مقدمهی منتقی الجُمّان به این اصطلاحات پرداخت. پس از او عزالدین عبدالصمد حارثی، پدر شیخ بهایی، کتاب وصول الاخیار الی اصول الاخبار را نوشت. از دیگر کسانی که در این زمینه کتاب نوشتند میر داماد است که در کتاب الرواشح السماویه به این موضوع پرداخته است. (7)
محدثان شیعه برای پذیرش روایت راوی اسلام، عقل، بلوغ، امامی بودن، عدالت، و ضابط (8) بودن را شرط دانستهاند. اینها مسائلی است که در علم رجال در مورد آنها بحث میشود. عالمان رجالی در آثار خود قرائن دال بر توثیق راویان را جمعآوری کردهاند. از مهم ترین این قرائن سخنان امامان دربارهی اصحاب است. قرینهی دیگر تصریح دانشمندان عصر تدوین (قرنهای سوم و چهارم هجری) بر وثاقت است به شرطی که این تصریح حسی باشد نه حدسی. (9)
مهمترین منابع رجالی شیعه که این قرائن در آنها جمعآوری شده است و آنها را اصول اربعه رجالی مینامند عبارتاند از: 1- معرفة الرجال یا رجال کَشّی اثر محمد بن عمر کشّی. او در کتاب خود از هر کس، با هر مذهبی، که روایات شیعه را نقل کرده نام برده و سخنان ائمه در مورد هر فرد را آورده است. ابوالعباس نجاشی در فهرست خود، او و کتابش را نام برده و معتقد است که در این کتاب اشتباهات بسیار است. (10) این کتاب را شیخ طوسی تهذیب کرده و آن را اختیار معرفة الرجال نامیده و آنچه به دست ما رسیده همان کتاب است؛ 2- فهرست اسماء مصنفی الشیعة یا رجال نجاشی تألیف ابوالعباس احمد بن علی نجاشی (م 463 ق). این کتاب فهرست مؤلفان شیعی است. همه محدثان و رجالیان شیعه نجاشی را توثیق کردهاند و دقت او را ستودهاند و به شهادت او اعتماد کردهاند؛ 3- الرجال تألیف شیخ طوسی، که در آن اصحاب هر یک از امامان را به ترتیب ذکر کرده و در مورد برخی افراد توضیحاتی داده است؛ 4- الفهرست تألیف شیخ طوسی که آن نیز فهرست مؤلفان شیعی است. شیخ طوسی در مقدمه کتاب آورده که روشش در این کتاب آن است که از جرح و تعدیل هر یک از این افراد سخن گوید اما گاه چنین نکرده و گاه برخی ضعفا را مشخص نکرده است.عالمان عصر اخیر روش جدیدی برای تألیف کتب رجالی ابداع کردند. در این روش طبقه راویان مشخص شد و بدینترتیب اگر نام کسی از سلسله سند افتاده بود آشکار میشد. همچنین معلوم میشد که هر راوی چند حدیث و آنها را از چه کسانی نقل کرده است.
اثر مهم و جنجال برانگیز دیگر کتاب الضعفاء تألیف حسین بن عبیدالله غضائری معروف به ابن غضائری (م 411 ق) است. نجاشی و شیخ طوسی او را استاد و شیخ خود خواندهاند و از او اجازه روایت داشتهاند. بسیاری از تضعیفهای او با نظر رجالیان دیگر، از جمله شاگردانش، تناقض دارد و او بسیاری از محدثان مهم شیعی را به سبب غلو تضعیف و لعن کرده است. از همین رو برخی همچون آقا بزرگ طهرانی معتقدند مخالفان شیعه در این کتاب دست بردهاند. (11) برخی دیگر ابن غضائری را انسانی سختگیر دانستهاند و گفتهاند به تضعیفات او نمیتوان اعتماد کرد اما توثیقات او معتبر است. برخی نیز به تضعیفات او کاملاً اعتماد کردهاند. (12)
در دورههای بعد، آثار دیگری در موضوع علم رجال نوشته شد که بیشتر تقلید از روش قدما بود و فقط به تضعیف یا توثیق راویان بسنده میکرد. از میان این آثار میتوان به فهرست شیخ منتجب الدین علی بن عبیدالله رازی (م بعد از 600 ق) (13)، معالم العلماء تألیف ابن شهرآشوب (489-588)، رجال ابن داود تألیف ابن داود حلی (647-707)، مجمع الرجال تألیف مولی عنایت الله قهپایی، الفوائد الرجالیة تألیف سید مهدی بحرالعلوم (م 1212 ق) اشاره کرد.
عالمان عصر اخیر روش جدیدی برای تألیف کتب رجالی ابداع کردند. در این روش طبقه راویان مشخص شد و بدینترتیب اگر نام کسی از سلسله سند افتاده بود آشکار میشد. همچنین معلوم میشد که هر راوی چند حدیث و آنها را از چه کسانی نقل کرده است. مهمترین آثاری که با این روش تألیف شد عبارتاند از 1- مرتب الاسانید تألیف آیت الله بروجردی که در آن سلسله راویان کتب اربعه را به همین ترتیب استخراج کرده است؛ 2- معجم رجال الحدیث تألیف آیت الله خویی. این کتاب را میتوان دائرة المعارف راویان شیعی و کاملترین و آخرین کتاب رجال شیعی دانست. ترتیب کتاب براساس حروف الفبایی نامهاست. ذیل هر نام نظر نجاشی یا کشی یا شیخ طوسی را درباره شخص بیان میکند و سپس به بررسی افراد براساس منابع و قرائن گوناگون میپردازد. همچنین طبقات راویان را نیز مشخص کرده است و بدینترتیب راویان همنام و نیز آنها که اسمشان در سلسله سند افتاده است مشخص میشوند. این کتاب در 24 جلد چاپ شده است و در آن احوال بیش از 15700 راوی بررسی شده است.
سیوطی نخستین مؤلف در علم رجال را شعبة بن الحجاج (م 160 ق)، از علمای اهل سنت، میداند. با توجه به گزارش شیخ طوسی در الفهرست درباره کتابی از عبیدالله بن ابی رافع (اواخر قرن اول هجری) درباره صحابه پیامبر که در جنگها همراه امام علی (علیه السلام) جنگیدهاند، در ادعای سیوطی میتوان تردید کرد. (14) مهمترین آثاری که اهل تسنن در زمینه رجال حدیث تدوین کردند عبارتاند از الاستیعاب فی معرفة الاصحاب تألیف ابو عمر یوسف بن عبدالله نمری قرطبی (363-463 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه تألیف عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، معروف به ابن اثیر (555-630 ق)، التکمیل فی معرفة الثقات و الضعفاء و المجاهیل تألیف ابن کثیر (م 724 ق) و تذکرة الحفاظ تألیف شمس الدین محمد ذهبی (م 738 ق).
مسألهی دیگری که برای پذیرش روایت شرط است متن آن است. متن روایت باید منسجم، بدون تناقض و موافق با آیات قرآن و سنت قطعی باشد. این مسائل به ویژه در علم درایة الحدیث بررسی میشود. در این علم همچنین اجمال روایت، اطلاق یا تقلید آن، عام یا خاص بودن آن و مسائلی از این دست بررسی میشود.
نمایش پی نوشت ها:
1- علی نصیری، آشنایی با علوم حدیث، قم: مرکز مدیریت حوزهی علمیهی قم، 1382، ص195-198؛ نیز نک: کاظم مدیر شانه چی، علم الحدیث و درایة الحدیث، قم: دفتر فرهنگ اسلامی، 1363.
2- محمدرضا مظفر، اصول الفقه، قم: منشورات فیروز آبادی، 1422 ق، ص328.
3- نجم: 28.
4- نک، شیخ مرتضی انصاری، فرائد الاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، 1424 ق، ص237 به بعد.
5- محمد بن حسن حرّ عاملى، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، 1416 ق، ج30، ص251 به بعد.
6- کاظم مدیر شانه چی، «سیر تدریجی علم مصطلح الحدیث» (درایه)»، یادنامهی علامهی امینی، تهران: مؤسسهی انجام کتاب، 1361، ص96-98.
7- همان، ص 99-100.
8- یعنی اینکه شخص بتواند احادیث را به خاطر بسپارد و بدون تحریف و غلط آنها را نقل کند.
9- جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1423 ق، ص160-149.
10- نجاشی، پیشین، ص372.
11- آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، به تصحیح علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت: دارالاضواء، 1403 ق/ 1983، ج4، ص 9-288.
12- دربارهی آرای گوناگون در مورد این کتاب نک: سبحانی، پیشین، ص 89-103.
13- سید موسی شبیری زنجانی، «فهرست شیخ منتجب الدین»، یادنامهی علامهی امینی، ص37.
14- سیدعلی خامنهای، «چهار کتاب اصلی علم رجال»، یادنامهی علامهی امینی، ص375.