تاریخچه‌ی دمکراسی در آمریکا و نقش یهود

در آغاز این بحث، باید به یک نکته اشاره شود و آن اینکه اگر نگارنده صحبت از دمکراسی می‌کند، این بدین معنی نیست که الگوی دمکراسی و سیستم غربی حکومت را قبول دارد، بلکه برای روشن شدن ماهیت و وضعیت واقعی این موضوع
يکشنبه، 16 آبان 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه‌ی دمکراسی در آمریکا و نقش یهود
 تاریخچه‌ی دمکراسی در آمریکا و نقش یهود

 

نویسنده: سید هاشم میرلوحی

 

در آغاز این بحث، باید به یک نکته اشاره شود و آن اینکه اگر نگارنده صحبت از دمکراسی می‌کند، این بدین معنی نیست که الگوی دمکراسی و سیستم غربی حکومت را قبول دارد، بلکه برای روشن شدن ماهیت و وضعیت واقعی این موضوع است که به این قضیه اشاره می‌کند.
یکی از عربده‌کشی‌ها و تبلیغات آمریکا علیه ایران، این ادعای آمریکا است که: در آمریکا، دمکراسی حاکم است، ولی در ایران دمکراسی وجود ندارد.
ما در این مقاله تنها به عناوین مهمی پیرامون این موضوع اشاره نموده و ادعای آمریکا را بررسی می‌کنیم:

1- اقلیت‌های دینی:

فقط از دو ایالت نیویورک و کالیفرنیا، 17 نفر یهودی صهیونیست در دو مجلس نمایندگان و سنای آمریکا حضور دارند. در حالی که تا چند سال قبل، نه تنها از دو ایالت کالیفرنیا و نیویورک، بلکه از هیچ کدام از 50 ایالت آمریکا، حتی یک نماینده‌ی مسلمان در دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا نبود. در حالی که براساس آمار دولت آمریکا، جمعیت مسلمانان آمریکا بیش از یهودیان آن کشور می‌باشد (1). این موضوع نه تنها در دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا این‌گونه است، بلکه در مجالس قانون‌گذاری ایالات مختلف آمریکا نیز این چنین می‌باشد.
حال می‌خواهیم ببینیم که اقلیت‌های مذهبی - نظیر یهودیان - در مجلس شورای اسلامی چه وضعیتی داشته و دارند.
از بدو انقلاب و تأسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، یهودیان با آراء بسیار اندکی، در مجلس شورای اسلامی نماینده داشته و دارند و با تعداد آرایی به مجلس راه یافته‌اند که نه تنها شما، بلکه هیچکدام از عزیزان شما نمی‌توانند با چنین تعداد آرایی به مجلس شورای اسلامی راه یابند، ولی رأفت و عدالت اسلامی به آنها اجازه داده است تا نه تنها با آراء بسیار اندک به مجلس اسلامی راه یابند، بلکه در جلسات غیرعلنی مجلس نیز - که مطالب بسیار مهم و سرّی کشور مطرح می‌شود - حضور داشته باشند و تمام مطالب را استماع کنند و نظر خود را بیان دارند و رأی دهند. نگارنده از بعضی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در ارتباط با این موضوع سؤال کرده است و همه آنها، این موضوع را تأیید نموده‌اند. یکی از نمایندگان مجلس به نگارنده می‌گفت: برای بازدید از تأسیسات نفتی عربستان با چند نفر از نمایندگان مجلس - از جمله نماینده‌ی کلیمی‌ها - به عربستان رفتیم. نماینده‌ی کلیمی‌ها، همه جا در عربستان با ما بود. تنها جایی که او نیامد، مکه و مدینه بود. و اما تعداد آراء بعضی از آنها:
منوچهر الیاسی، فرزند منصور الیاسی، نماینده‌ی اقلیت‌های یهود در دوره‌ی پنجم مجلس شورای اسلامی، با 1917 رأی به مجلس راه یافت.
موریس معتمد، فرزند محمود معتمد، نماینده‌ی اقلیت‌های یهود، برای دوره‌ی ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی، به ترتیب با 2780 رأی و 3234 رأی به مجلس راه یافت.
آیا این آمریکا که دائم عربده‌کشی می‌کند و دم از آزادی و دمکراسی می‌زند و دستش تا مرفق به خون تعداد زیادی از مردم بیگناه آمریکایی (سرخپوست و سیاه‌پوست و غیره) و ملت‌های دنیا آغشته است، اجازه می‌دهد تا مسلمان‌های آمریکا با یک چنین آرایی به دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا راه یابند؟! هرگز چنین نبوده است و نخواهد بود!
اگر فردی به مجلس شورای اسلامی برود و اظهار دارد که قبل از انقلاب در خط اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) حرکت می‌کرده و سالها در زندان‌های رژیم طاغوت زندانی و شدیداً شکنجه شده است، به طوری که تمام آثار شکنجه نیز بر بدن او دیده می‌شود و در طول 8 سال دفاع مقدس، در جبهه‌های حق علیه باطل حضوری فعّال داشته است و جانباز 80 درصدی نیز می‌باشد و پدر 4 شهید هم هست و از مجلس بخواهد که در یکی از جلسات غیر علنی مجلس حضور داشته باشد، عذر او را خواهند خواست و او را از آن جلسه بیرون می‌کنند، ولی رأفت و عدالت اسلامی به افرادی نظیر موریس معتمد و یا منوچهر الیاسی اجازه داده است تا با آراء 1917 و یا 2780 در جلسات غیرعلنی مجلس شرکت کنند و تمام مطالب را استماع نمایند و نظر خود را نیز اظهار دارند. حال به نظر شما، کدامین سیستم دمکراسی است؟ ادعای دروغین آمریکا و یا روشی را که جمهوری اسلامی ایران در این مورد انتخاب و اتخاذ نموده است؟
در هر صورت، این وضعیت اقلیت‌های مسلمان در حکومت دمکراسی آمریکا است! حال می‌خواهیم ببینیم که این آمریکای عربده‌کش، با دیگر اقشار مردم آمریکا و مناطقی که تحت سیطره آمریکا می‌باشند، چه رفتاری داشته و دارد و چگونه دمکراسی را برای آنان ترسیم و پیاده نموده است و چه سابقه‌ای در این زمینه دارد.

2- زنان:

زنان در آمریکا نه تنها حق رأی نداشتند، بلکه صاحب خانه و زمین نیز نمی‌توانستند باشند. هر چند سالها زنها و رهبران آنها تلاش نمودند تا دولت آمریکا به آنها اجازه دهد تا در انتخابات شرکت کنند و آراء خود را به صندوق‌های رأی بیندازند، ولی این آرزو را رهبرانی همچون خانم سوزان برانل انتونی و دیگران به گور بردند و حتی خانم انتونی برای اینکه یکبار در طول عمر خود، در سال 1872 میلادی به یکی از شعبه‌های اخذ رأی ریاست جمهوری آمریکا رفت و برگه‌ای را به عنوان رأی خود به صندوق آراء انداخت، دستگیر و محاکمه شد. کتب تاریخی آمریکا می‌نویسند که دادگاه، خانم انتونی را محکوم به پرداخت 100 دلار جریمه نمود. در 140 سال قبل، این مبلغ بسیار جرمیه‌ی سنگینی بوده است و معادل چند صد هزار دلار زمان فعلی می‌باشد. در هر صورت، دولت آمریکا در سال 1920 میلادی، براساس متمم 19 قانون اساسی آمریکا به زنها اجازه داد تا آنها در انتخابات شرکت کنند و آراء خود را به صندوق‌های رأی بیندازند. نکته‌ی قابل توجه اینکه، 8 سال بعد از آمریکا - یعنی در سال 1928 میلادی - دولت انگلیس به زنها اجازه داد تا در انتخابات شرکت کنند و آراء خود را به صندوق‌های رأی بیندازند، زیرا تا آن زمان (یعنی 80 سال قبل) انگلیس نیز در یک چنین وضعیت قرون وسطایی به سر می‌برد. کشورهای دیگر اروپا نیز بعد از نیمه‌ی دهه‌ی 50 میلادی به زنها اجازه دادند تا در انتخابات شرکت کنند و آراء خود را به صندوق‌های رأی بیندازند.

3- سیاهپوستان:

سیاه‌پوستان آمریکا نه تنها حق رأی نداشتند، بلکه تا اواسط دهه‌ی 60 میلادی محل‌های آب‌خوری سیاه‌پوستان و سفیدپوستان نیز در آمریکا مشخص شده بود. بعضی از سیاه‌پوستان آمریکا - افرادی مانند مالکوم ایکس و مارتین لوتر کینگ - جان خود را فدا کردند، تا توانستند اثبات کنند که سیاه‌پوستان نیز همانند سفیدپوستان، انسان می‌باشند. در هر صورت، بعد از اینکه برده‌داری - در ظاهر - در آمریکا برچیده شد، سیاه‌پوستان آمریکا تظاهرات‌های گسترده‌ای را برگزار کردند، تا توانستند اثبات کنند که آنها نیز انسانند. بعد، دولت آمریکا به آنها اجازه داد تا در انتخابات شرکت کنند و آراء خود را به صندوق‌های رأی بیندازند.

4- جزایر تحت اشغال آمریکا:

آمریکا - به عناوین مختلف - تعداد زیادی از جزایر را در دنیا اشغال نموده است و در بعضی از این جزایر، آزمایشات هسته‌ای، شیمیایی و میکروبی و غیره خود را انجام می‌دهد که در اثر این آزمایشات، سکنه‌ی اصلی آن جزایر به بیماری‌های لاعلاج گوناگونی مبتلا شده‌اند. در کتاب آمریکا بدون نقاب به این موضوع اشاره داشته‌ایم (2). این جزایر نه ایالتی از 50 ایالت آمریکا محسوب می‌شوند که سکنه‌ی اصلی آن جزایر بگویند: ما نیز از شهروندان آمریکا می‌باشیم و در انتخاب و گزینش مسئولین آمریکا سهیم هستیم؛ و نه آزاد و نه مستقل می‌باشند تا آینده‌ی خود را ترسیم کنند. هر زمان، سکنه اصلی بعضی از این جزایر - نظیر پورتوریکو - بپا می‌خیزند تا یک حکومت مستقلی را برای خود تشکیل دهند، ارتش آمریکا وارد می‌شود و آنها را سرکوب می‌کند. این موضوع، بارها و بارها در بعضی از این جزایر اتفاق افتاده است. حال، آمریکا را سرکوب می‌کند. این موضوع، بارها و بارها در بعضی از این جزایر اتفاق افتاده است. حال، آمریکا تصمیم گرفته است تا مردم بعضی از این جزایر را به نوعی آرام کند. مثلاً در ارتباط با پورتوریکو، یکی از بردگان خود را به عنوان نماینده‌ی جزایر پورتوریکو به واشنگتن دی سی اعزام داشته است، ولی این فرد، حق رأی دادن ندارد.

5- (الکتورال کالج) (3) - هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا:

رئیس جمهور آمریکا را کثرت آراء مردم انتخاب نمی‌کند، بلکه هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا - که آنرا الکتورال کالج می‌خوانند و اعضاء آنرا الکتورز (4) می‌نامند و تعداد آنها برابر با مجموع تعداد نمایندگان مجلس سنا و نمایندگان آمریکا می‌باشد - انتخاب می‌کند (5). شایان ذکر است که این افراد، توسط سران و اعضاء برجسته‌ی دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه انتخاب می‌شوند و نه توسط آراء مردم! (6) یک فردی که برای پست ریاست جمهوری آمریکا نامزد می‌شود، باید بیش از 50 درصد از آراء الکتورال کالج را - که آراء الکتورال نامیده می‌شود - به خود اختصاص دهد، تا به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود، در غیر این صورت، انتخاب نمی‌شود، هر چند آن فرد، بیشترین آراء را در انتخابات از جانب مردم کسب نموده باشد. در طول تاریخ آمریکا، این موضوع بارها اتفاق افتاده است که مردم آمریکا، به یک نامزد پست ریاست جمهوری رأی بیشتری داده‌اند، ولی چون این فرد بیش از 50 درصد از آراء الکتورال را به خود اختصاص نداده است، به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب نشده است و فرد دیگری انتخاب شده است که بیش از 50 درصد آراء الکتورال را به خود اختصاص داده است. شایان ذکر است که اعضاء الکتورال کالج، از نمایندگان مجلس سنا و نمایندگان آمریکا نمی‌باشند. در حال حاضر، مجموع تعداد نمایندگان مجلس سنا و نمایندگان آمریکا 538 نفر و تعداد اعضاء هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا (الکتورال کالج) نیز 538 نفر می‌باشد. فلذا، یک فرد که نامزد پست ریاست جمهوری آمریکا می‌شود، باید حداقل 270 رأی از 538 رأی الکتورال کالج را به خود اختصاص دهد تا برای پست ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شود. در نقشه‌ی ذیل، ایالات مختلف آمریکا و اینکه هر ایالت چند عضو در هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا دارد، نشان داده شده است. در این نقشه، دو ایالت آلاسکا و هاوایی دیده نمی‌شود، ولی در قسمت پایین نقشه - سمت چپ - نوشته شده است که تعداد اعضاء از ایالت آلاسکا 3 نفر و ایالت هاوایی 4 نفر می‌باشد.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 2000 میلادی آمریکا، جورج بوش (پسر) از حزب جمهوری خواه و ال گور از حزب دمکرات، نامزد مراحل پایانی پست ریاست جمهوری (از دو حزب یاد شده) بودند. تعداد 50.456.002 نفر به جورج بوش و تعداد 50.999.897 نفر به اَل گور رأی دادند. یعنی تعداد 453.895 نفر از مردم، بیشتر به ال گور رأی دادند. تعداد آراء الکتورال برای جورج بوش 271 رأی و برای ال گور 266 رأی بود. (یعنی از آراء الکتورال کالج، جورج بوش 5 رأی بیشتر از اَل گور به خود اختصاص داده بود). هر چند تعداد 453.895 نفر از مردم آمریکا، بیشتر به اَل گور رأی داده بودند، ولی به خاطر آراء 5 نفر در الکتورال کالج، نه تنها آراء 453.895 نفر، بلکه آراء 50.999.897 نفر (یعنی تقریباً 51 میلیون نفر) از مردم - یعنی آراء اکثریت مردم - نادیده گرفته شد و جورج بوش به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب گردید. در هر صورت، این قضیه چندین بار در آمریکا اتفاق افتاده است در حقیقت، اعضاء هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا، حق وتو دارند. اگر آراء اعضاء هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا با آراء مردم همخوانی داشت و هر دو - یعنی هم مردم و هم الکتورال کالج - یک نفر را انتخاب کرده بودند، دولت آمریکا می‌گوید، خوب، فلان فرد رئیس جمهور جدید آمریکا می‌باشد؛ ولی اگر همخوانی نداشت،‌ دولت آمریکا اعلام می‌دارد که نه، براساس قانون، چون فلان فرد، اکثریت آراء الکتورال را به خود اختصاص نداده است، لذا نمی‌تواند رئیس جمهور آمریکا شود.
البته مطالب فراوانی را می‌توان در ارتباط با این موضوع مطرح نمود، ولی نکته‌ی مهم این است که در طول تاریخ، این قضیه منتقدهای فراوانی داشته است، ولی کماکان بر جای خود باقی است. مردم آمریکا می‌گویند کشوری دمکراسی خوانده می‌شود که رئیس جمهور آن توسط آراء مستقیم مردم انتخاب شود و نه اینکه تعداد 538 نفر، رئیس جمهور آمریکا را انتخاب کنند. لذا این مطلب که رئیس جمهور آمریکا توسط کثرت آراء مردم انتخاب می‌شود، صحیح نمی‌باشد و در اصل، هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور (الکتورال کالج)، رئیس جمهور آمریکا را انتخاب می‌کند و نه مردم آمریکا!
دولت آمریکا با اِعمال این قانون و گماردن افراد خاصی به عنوان نمایندگان الکتورال کالج و اخذ آراء آنها، به راحتی می‌تواند سیستم حکومتی آمریکا را مهار نماید و مهره‌های مورد تأیید خود را که هیچ‌گونه خطری برای سرنگون کردن حکومت آمریکا ندارند، بر سر کار آورد. آیا به راستی، آمریکا برای آراء مردم خود ارزشی قائل است و یا این قضایا، نمایشی و صوری است؟!
سومین رئیس جمهور آمریکا - تامس جفرسون (7) - که برای دو دوره (از سال 1801 تا سال 1809 میلادی) رئیس جمهور آمریکا بود و قبل از آن نیز معاون دومین رئیس جمهور آمریکا (یعنی جان اَدَمْز (8) در سالهای 1797 تا 1891 میلادی) بود، یکی از کلمات قصارش که بعضی از آمریکایی‌ها آن را در مواردی بر زبان جاری می‌سازند این است: توده‌ها، الاغ‌اند (9).
یک نکته قابل توجه که باید به آن اشاره نمود این است که بعضی‌ها شاید تصور کنند که اعضاء هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا (الکتورال کالج)، از توده‌ی مردم می‌باشند. به هیچ وجه این‌گونه نیست! اعضاء این هیئت ممکن است از مسئولین یک ایالت (10)، رهبران احزاب (11) (مانند حزب جمهوری‌خواه و یا حزب دمکرات) و یا افرادی که با نامزدهای ریاست جمهوری (از دو حزب جمهوری‌خواه و دمکرات) نسبت شخصی و یا وابستگی سیاسی داشته باشند (12) را تشکیل می‌دهند. در هر صورت، بدین گونه نیست که از توده‌ی مردم، افرادی که درد کشیده‌اند و با معضلات و مشکلات مردم آشنا می‌باشند و درصددند تا رفاه و سعادت را برای مردم به ارمغان آورند، در هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور آمریکا باشند. هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور را کسانی تشکیل می‌دهند که به سیستم حکومتی آمریکا بسیار پای‌بند می‌باشند و از جانب آنها هیچ‌گونه خطری دولت و حکومت آمریکا را تهدید نمی‌کند، تا آنجا که: چهاردهمین متمم قانون اساسی آمریکا، حتی مسئولین ایالات مختلف را که سوابق شورش، قیام، یاغی‌گری و گردنکشی و یا نافرمانی را دارند، و همچنین آن‌گونه از مسئولین ایالات مختلف را که به دشمنان آمریکا کمک و یاری رسانده‌اند و با آنها مساعدت کرده‌اند و باعث آسایش دشمنان آمریکا شده‌اند، آنها را (یعنی این‌گونه از مسئولین ایالات مختلف آمریکا را) ناشایست و فاقد صلاحیت برای عضویت در هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور می‌داند (13).
حال، شما می‌بینید که همین آمریکا، با یک چنین سخت‌گیری‌هایی که برای عضویت در هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور خود اِعمال می‌نماید، دائم درصدد است تا مزدوران تمام عیار خود را - که بدون شک، خائنین به آن کشورها و ملت‌ها محسوب می‌شوند - به عنوان رئیس جمهور و غیره، در کشورهای دیگر بر سر کار آورد تا از طریق آن مزدوران و خائنین، بتواند خون آن ملتها را بمکد و کشورشان را به نابودی بکشد، تا آنجا که نسل‌های آینده نیز، دست گدایی و نیازشان، دائماً به سوی آمریکا دراز باشد!
سؤال: آیا مردم آمریکا می‌توانند یک چنین وضعیتی را تغییر دهند؟
جواب: به هیچ وجه!
چرا؟
چون که:
1- سردمداران آمریکا، چارچوب سیستم حکومتی آن را به صورتی ساخته‌اند که مردم آمریکا نتوانند به طور مستقیم رئیس جمهور خود را انتخاب کنند و این وضعیت کماکان باقی خواهد ماند.
2- از آنجا که الکتورال کالج در قانون اساسی آمریکا می‌باشد، لذا برای تغییر و یا لغو آن، اولاً، دو سوم (تاریخچه‌ی دمکراسی در آمریکا و نقش یهود ) نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا باید آن را تأیید کنند. ثانیاً، بعد از تأیید آنان، باید به تأیید دو سوم (تاریخچه‌ی دمکراسی در آمریکا و نقش یهود ) نمایندگان مجلس سنا برسد. بعد از تأیید نمایندگان مجلس سنا، سه چهارم (تاریخچه‌ی دمکراسی در آمریکا و نقش یهود ) ایالات آمریکا نیز باید آن را مورد تأیید قرار دهند که این امر به هیچ وجه امکان‌پذیر نمی‌باشد، زیرا تا به حال بیش از 700 مورد (پیشنهاد و متمم‌های گوناگون) برای تغییر، اصلاح و یا لغو الکتورال کالج ارائه شده است و تعداد بسیاری از آنها، از مجلس نمایندگان آمریکا گذشته است، ولی در مجلس سنای آمریکا رأی نیاورده است. در هر صورت، تغییر و یا لغو آن امکان‌پذیر نمی‌باشد، لذا این ظلم، کماکان باید علیه مردم آمریکا اِعمال شود!
220 سال است که آمریکا در یک چنین وضعیتی به سر می‌برد و یک چنین چیزی را تحت عنوان قانون که در حقیقت ضایع کننده‌ی حق مسلم مردم است، بر آنها تحمیل کرده‌اند و آنرا لغو نمی‌کنند، ولی همین آمریکا، در ارتباط با بعضی از کشورهای دیگر، حتی نظام و سیستم حکومتی را که بیش از 99 درصد از مردم آن کشور به آن رأی مثبت داده‌اند، بعد از مدت بسیار کوتاهی می‌خواهد که به رفراندوم گذاشته شود و متأسفانه یک سری افراد نادان، غافل و بعضاً خود فروخته و یا آتش بیار معکره‌ی شیطان (14)، همان مطالبی را که از حلقوم افرادی مانند اریال شارون و جورج بوش خارج می‌شود، بر زبان جاری می‌سازند!
نکته‌ی دیگری که شاید در ارتباط با الکتورال کالج برای شما جالب باشد، تاریخی است که اعضاء الکتورال رأی می‌دهند. در قانون مشخص شده است که اعضاء الکتورال کالج باید در اولین دوشنبه، بعد از دومین چهارشنبه، در سالی که انتخابات ریاست جمهوری است، آراء خود را به صندوق بیندازند (15).

سؤال:

1- اگر شورای نگهبان اعلام کند که تاریخ انتخابات در اولین دوشنبه، بعد از دومین چهارشنبه در ماه خرداد می‌باشد، آن وقت شما چه احساسی خواهید داشت؟
2- اگر (به عنوان مثال) قانون اساسی ایران این‌گونه تدوین شده بود که مردم، برای پست ریاست جمهوری به یکی از نامزدهای مورد نظر خود رأی دهند، ولی در پایان، یک هیئتی که تعداد آنها برابر با تعداد نمایندگان مجلس است و متشکل از مسئولین استان‌های مختلف و سران احزاب و بستگان نامزدهای پست ریاست جمهوری می‌باشند، مشخص خواهند نمود که چه فردی باید رئیس جمهور شود. آن وقت شما چه احساسی داشتید؟
در هر صورت، یک چنین وضعیتی در آمریکا حاکم است که بعضی از آمریکایی‌ها می‌گویند: بله، ما حق انتخاب داریم، ولی حق انتخاب برای رنگ خودروی خود و نه سیستم حکومتی آمریکا و تعیین رئیس جمهور دلخواه خود!

6- نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا:

یک مطلبی را که آمریکا در مورد ایران، چند بار تکرار کرده است این است که تمام افرادی که در ایران خود را برای پست ریاست جمهوری نامزد می‌کنند، باید در انتخابات شرکت داشته باشند و مردم ایران به هر فردی که دوست دارند، رأی دهند، در غیر این صورت، در ایران دمکراسی حاکم نیست، ولی در آمریکا دمکراسی حاکم است.
ما می‌خواهیم ادعای آمریکا را پیرامون این موضوع بررسی کنیم و ببینیم دمکراسی آمریکا در این زمینه به چه صورت است.

الف- فقط دو حزب، حاکم در آمریکا:

نسل‌های گذشته‌ی آمریکایی‌ها - به عناوین مختلف - به قاره‌ی آمریکا هجوم بردند و سکنه اصلی آمریکا را که سرخپوستان این قاره بودند، کشتند و بعد نیز اعلان استقلال کردند (16). در هر صورت، آمریکا استقلال خود را در سال 1776 میلادی اعلام کرد و بعد از آن، در سال 1789 میلادی اولین رئیس جمهور آمریکا خود - جورج واشنگتن - را انتخاب نمود. از تاریخ انتحاب اولین رئیس جمهور آمریکا تا سال 2009 میلادی (یعنی در طول 220 سال گذشته) فقط چهار نفر از رؤسای جمهور آمریکا از حزب دمکرات و یا جمهوری‌خواه نبوده‌اند. به عبارت دیگر، در طول مدت 220 سال گذشته - به استثناء چهار مورد - تمام رؤسای جمهور آمریکا یا از حزب جمهوری‌خواه بوده‌اند و یا از حزب دمکرات!
بعضی از نویسندگان تاریخ آمریکا، اولین رئیس جمهور آمریکا - یعنی جورج واشنگتن (17) - را یک فدرالیست (18) و بعضی دیگر، وی را متعلق به هیچ حزبی نمی‌دانند. با رجوع به لیست رؤسای جمهور آمریکا که در ذیل آمده است، شما مشاهده می‌کنید که از سال 1853 میلادی تاکنون (یعنی در طول بیش از 150 سال گذشته) - یعنی از زمان چهاردهمین رئیس جمهور آمریکا که فرنکلین پیرس (19) بود، تاکنون - رئیس جمهور آمریکا یا از حزب دمکرات بوده است و یا از حزب جمهوری‌خواه! قبل از آن نیز فقط در چهار مورد، رؤسای جمهور آمریکا به احزاب فدرالیست (20) و یا ویگ (21) تعلق داشتند (یعنی اولین آنها جورج واشنگتن بود که یک فدرالیست بود. دومین آنها، جان ادمز (22) بود که او نیز یک فدرالیست بود. در سال 1841 میلادی، ویلیام هنری هریسون (23)، نهمین رئیس جمهور آمریکا، به حزب ویگ تعلق داشت و یک ماه بعد از تحلیفش، در اثر بیماری ذات الریه از دنیا رفت و بعد از او، معاونش جان تایلر (24) به جای او نشست و این دوره‌ی چهار ساله را به پایان برد و او تا پایان دوره‌اش، هیچ معاونی نداشت. چندین سال بعد، یعنی در سال 1849 میلادی، زکری تیلر (25)، از حزب ویگ، دوازدهمین رئیس جمهور آمریکا شد که او نیز یک سال بعد از تحلیفش، در اثر بیماری از دنیا رفت و معاونش میلرد فیلمور (26) رئیس جمهور آمریکا شد و این دوره‌ی چهار ساله را به پایان رساند. او نیز همانند جان تایلر، تا پایان دوره‌اش، معاون نداشت.) در هر صورت، فقط در چهار مورد، در طول 220 سال تاریخ ریاست جمهوری آمریکا، رؤسای جمهور آمریکا از حزب دمکرات و یا جمهوری‌خواه نبوده‌اند! این در حالی است که احزاب مختلف دیگری در آمریکا وجود داشته و دارد.
لیست رؤسای جمهور آمریکا (از جورج واشنگتن تا باراک اوباما) و حزب و سال آغاز ریاست جمهوری آنها

ردیف

نام رئیس جمهور

نام حزب

سال تحلیف (میلادی)

نام رئیس جمهور به زبان انگلیسی

1

جورج واشنگتن

فدرالیست

1789

George Washington

2

جان اَدَمز

فدرالیست

1797

John Adams

3

تامس جفرسون

دمکرات - جمهوریخواه

1801

Thomas Jefferson

4

جیمز مَدِسِن

دمکرات - جمهوریخواه

1809

James Madison

5

جیمز مانرو

دمکرات - جمهوریخواه

1817

James Monroe

6

جان کوانِسی اَدَمز

دمکرات - جمهوریخواه

1825

John Quincy Adams

7

اندرو جکسن

دمکرات

1829

Andrew Jackson

8

مارتین ون بیورن

دمکرات

1837

Martin Van Buren

9

ویلیام هنری هریسون

ویگ

1841

William Henry Har – rison

10

جان تایلر

ویگ

1841

John Tyler

11

جیمز ناکس پالک

دمکرات

1845

James Knox Polk

12

زکری تیلر

ویگ

1849

Zachary Taylor

13

میلرد فیلمور

ویگ

1850

Millard Fillmore

14

فرنکلین پیرس

دمکرات

1853

Franklin Pierce

15

جیمز بوکنن

دمکرات

1857

James Buchanan

16

ابرهام لینکن

جمهوریخواه

1861

Abraham Lincoln

17

اندرو جانسون

دمکرات

1865

Andrew Johnson

18

یولیسیز سینست گِرَنت

جمهوریخواه

1869

Ulysses Simpson Grant

19

راثرفورد بیرچارد هیز

جمهوریخواه

1877

Rutherford Birchard Hayes

20

جیمز ایبرم گارفیلد

جمهوریخواه

1881

James Abram Gar-Field

21

چستر الن آرثر

جمهوریخواه

1881

Chester Alan Arthur

22

گروور کلیولند

دمکرات

1885

Grover Cleveland

23

بنجمن هریسون

جمهوریخواه

1889

Benjamin Harrison

24

گروور کلیولند

دمکرات

1893

Grover Cleveland

25

ویلیام مکینلی

جمهوریخواه

1897

William McKinley

26

تی اودور روزولت

جمهوریخواه

1901

Theodore Roosevelt

27

ویلیام هاوورد تفت

جمهوریخواه

1909

William Howard Taft

28

وُدرو ویلسون

دمکرات

1913

Woodrow Wilson

29

وارن گمالیل هاردینگ

جمهوریخواه

1921

Warren Gamaliel Harding

30

کَلوین کولِج

جمهوریخواه

1923

Calvin Coolidge

31

هربرت کلارک هوور

جمهوریخواه

1929

Herbert Clark Hoover

32

فرنکلین دلانو روزولت

دمکرات

1933

Franklin Delano Roosevelt

33

هری اس ترومن

دمکرات

1945

Harry S. Truman

34

دوایت دوید آیزنهاور

جمهوریخواه

1953

Dwight David Eisen-hower

35

جان فیز جرالد کندی

دمکرات

1961

John Fitzgerald Ken-nedy

36

لیندن بینس جانسون

دمکرات

1963

Lyndon Baines Johnson

37

ریچرد میل هاوس نیکسون

جمهوریخواه

1969

Richard Milhous Nixon

38

جرالد رودالف فورد

جمهوریخواه

1974

Gerald Rudolph Ford

39

جیمی (جیمز ایرل) کارتر

دمکرات

1977

Jimmy (James Earl) Carter

40

رانلد رگین

جمهوریخواه

1981

Ronald Reagan

41

جورج بوش (پدر)

جمهوریخواه

1989

George Bush Sr.

42

بیل کلینتون

دمکرات

1993

Bill Clinton

43

جورج بوش (پسر)

جمهوریخواه

2001

George Bush jr.

44

باراک اوباما

دمکرات

2009

Barak Obama


همان‌گونه که در این جدول مشاهده می‌کنید، در طول 220 سال، فقط در 4 مورد رئیس جمهور آمریکا از حزب جمهوری‌خواه و یا دمکرات نبوده است. (یعنی ردیف‌های 1 و 2 و 9 و 12).
شایان ذکر است که نهمین رئیس جمهور آمریکا یعنی ویلیام هنری هریسون در سال 1841 فوت کرد و بعد از او، معاونش جان تایلر رئیس جمهور آمریکا شد و این دوره‌ی چهارساله را به پایان رساند. جان تایلر تا پایان دوره، معاون نداشت. دوازدهمین رئیس جمهور آمریکا یعنی زکری تیلور نیز در سال 1850 فوت کرد و بعد از او معاونش فیلمور، دوره‌ی چهار ساله را به پایان برد، یعنی وی تا سال 1853 میلادی رئیس جمهور آمریکا بود که او نیز تا پایان دوره، معاون نداشت. در هر صورت، از سال 1853 میلادی تاکنون (یعنی بیش از 150 سال است) رئیس جمهور آمریکا یا از حزب دمکرات بوده است و یا از حزب جمهوری‌خواه، در صورتی که احزاب دیگری در آمریکا وجود داشته است.

ب- فقط دو کاندید، از دو حزب حاکم:

وقتی دولت آمریکا اعلام می‌کند که نامزدهای پست ریاست جمهوری آمریکا می‌توانند فعالیت‌های انتخاباتی خود را آغاز کنند، افراد مختلف - از دو حزب جمهوری‌خواه و دمکرات - خود را برای پست ریاست جمهوری نامزد می‌کنند، ولی هرچه زمان به پیش می‌رود، آنها بر کنار می‌شوند و در پایان، فقط دو نفر به عنوان نامزدهای دو حزب جمهوری خواه و دمکرات باقی می‌مانند و اکثر مردم نیز به یکی از آن دو نفر رأی می‌دهند. به عبارت دیگر، مردم آمریکا فقط از بین دو نفر، به یک نفر رأی می‌دهند، ولی سردمداران آمریکا در مورد کشورهایی همچون ایران، می‌گویند که تمام آن افرادی که خود را برای پست ریاست جمهوری نامزد می‌کنند، باید در انتخابات شرکت کنند و مردم به هر کدام که دوست دارند، رأی دهند. به عنوان مثال، در انتخابات دوره‌ی نهم که 1300 نفر خود را نامزد کردند، تمام آن 1300 نفر باید در انتخابات شرکت کنند و مردم به هر کدام که دوست دارند، رأی دهند.

ت- احزاب [صوری] در آمریکا:

احزاب دیگری مانند لیبترین (27) و یا حزب سبز و غیره در آمریکا وجود دارند، ولی وضعیت را به صورتی درست کرده‌اند که مردم به هیچ‌وجه صدای آنها را نمی‌شنوند و آنها را نمی‌شناسند و از ایده‌ها و نظرات آنها آگاه نیستند و فقط دو نفر به مردم آمریکا معرفی می‌شوند و مردم نیز به یکی از آن دو نفر رأی می‌دهند و افراد دیگر، بودجه‌ای ندارند تا هزینه‌های سنگین تبلیغات را بپردازند. در هر صورت، یا به نوعی از ادامه دادن راه (که بی‌نتیجه است) منصرف می‌شوند و یا اینکه تعداد بسیار اندکی از مردم به آنها رأی می‌دهند که آن نیز بی‌نتیجه است و بار دیگر، یک نفر از همان دو نفر نامزد دو حزب جمهوری‌خواه و دمکرات انتخاب می‌شود.

ج- ورود یاغی، آشوبگر و هوادار کشورهای متخاصم آمریکا به الکتورال کالج ممنوع:

آمریکا در مورد خود، حتی اجازه نمی‌دهد نه تنها فرد یاغی و یا کسی که باعث آسایش دشمنان آمریکا شده است به عنوان رئیس جمهور آمریکا کاندید شود، بلکه یک چنین فردی حتی حق ندارد تا به عنوان یک عضو در الکتورال کالج باشد، ولی در ارتباط با بعضی کشورهای دیگر، آمریکا از آنها می‌خواهد که هر فرد مزدور و فاسدی را که آمریکا می‌گوید، به عنوان رئیس جمهور آن کشور، تأیید صلاحیت کنند و مردم نیز به او رأی مثبت دهند.

نکاتی دیگر پیرامون دمکراسی در آمریکا:

1- تأیید و حمایت صهیونیست الزامی است:

اگر افرادی میلیاردها دلار پول داشته باشند و مبالغ هنگفتی را برای رسیدن به پست ریاست جمهوری آمریکا هزینه کنند، اگر از جانب یهودیان آمریکا و اسرائیل تأیید نشوند، نمی‌توانند به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شوند. هنری راس پُرو (28) یک میلیاردر آمریکایی است (29) که در سال 1992 میلادی از رقبای جورج بوش (پدر) و بیل کلینتون - از حزب جمهوری‌خواه و حزب دمکرات - محسوب می‌شد (30). راس پُرو بیش از شصت میلیون دلار از دارایی خود را برای تبلیغات انتخاباتی خود هزینه کرد، تا بخشی از مردم آمریکا او را بشناسند و با عقیده و برنامه‌های او آشنا شوند (31). شما شاید فردی را در آمریکا نتوانید بیابید که همانند او، این جسارت را داشته باشد که ده‌ها میلیون دلار برای فعالیت‌های انتخاباتی، از دارایی خود هزینه کند و به طور مستقل، خود را برای پست ریاست جمهوری کاندید کند. نتیجه‌ی مبالغ هنگفتی را که راس پُرو هزینه کرد، این بود که اعلام شد: راس پُرو 19 درصد از آراء مردم را به خود اختصاص داد. همین و بس!
آمریکایی‌ها می‌دانند که اگر یک فردی خود را برای پست ریاست جمهوری آمریکا نامزد می‌کند، و تمام مردم آمریکا نیز نظر مساعد و مثبتی درباره‌ی او داشته باشند، اگر او از بردگان تمام عیار یهودیان صهیونیست نباشد، امکان ندارد که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود. به جهت اینکه:
اولاً، ثروت هنگفتی ندارد تا برای فعالیت‌های انتخاباتی خود هزینه کند که مردم او را بشناسند و نیز از نظر تبلیغاتی، او در سطح رقبای خود قرار گیرد.
ثانیاً، یهودیان صهیونیست نیز - که اکثر رسانه‌های گروهی آمریکا در دست آنها می‌باشد - پوشش خبری به او نخواهند داد و در نتیجه، مردم آمریکا او را نخواهند شناخت.
ثالثاً، اگر مخالف یهودیان صهیونیست و اسرائیل باشد، یهودیان صهیونیست علیه وی نیز تبلیغات خواهند کرد.
رابعاً از تمام این قضایا گذشته، او نمی‌تواند حداقل آراء الکتورال را به خود اختصاص دهد تا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود. لذا، کاندید شدن برای پست ریاست جمهوری، و این طرف و آن طرف زدن و دویدن، یک کار بیهوده و بی‌نتیجه‌ای است. البته این قضیه، در مواردی، برای بعضی افراد، یک سرگرمی است.
در هر صورت، اگر دولت آمریکا نیز سدی در جلوی افراد قرار ندهد و هزاران نفر نیز خود را برای پست ریاست جمهوری آمریکا کاندید کنند، کاری از پیش نخواهند برد و فرد خاصی که مورد نظر یهودیان صهیونیست می‌باشد، به عنوان رئیس جمهور آمریکا برگزیده خواهد شد و او نیز از توده‌ی مردم نخواهد بود.

2- تطمیع و یا قلع و قمع:

اگر دولت آمریکا از جانب بعضی افراد که خود را برای پستی کاندید کرده‌اند، احساس خطر کند، یا او را تطمیع خواهند کرد (همان‌گونه که بعضی افراد را که در کنار مارتین لوتر کینگ بودند، به نوعی خریدند) و یا به این بهانه، که آن فرد، امنیت آمریکا را به خطر انداخته است، او را به راحتی (توسط عوامل خود) از سر راه بر می‌دارند. ولی مردم در خبرها می‌شنوند که: فلانی مدتی است گم شده است و حالا جنازه‌اش را پیدا کرده‌اند و یا در یک تصادف جان باخته است و یا در دریا خفه شده است و یا یک فرد ناشناس به سمت وی شلیک کرده و ضارب پا به فرار گذاشته است و یا او به خاطر تقلب در مالیات، روانه‌ی زندان شده است و یا به عنوان جاسوس، دستگیر شده است و یا صدها سناریوی دیگری از این قبیل را برای نابود ساختن آن فرد، به کار می‌برند و به اجرا در می‌آورند که سازمان‌های جاسوسی - تروریستی آمریکا، در اجرای این‌گونه تله‌ها و طراحی و پیاده نمودن سناریوهای گوناگون، تبحری خاص دارند.
جالب اینکه بعد از اجرای این‌گونه سناریوها، دولت آمریکا اعلام می‌دارد که سیستم حکومتی‌اش، دمکراسی است و درصدی از مردم نیز آن را قبول می‌کنند و می‌پذیرند، ولی در ارتباط با کودتا و یا ترور افراد دیگر، در کشورهای مختلف که توسط عوامل موساد (و یا سیا) صورت می‌گیرد، آن را به سوریه و حزب ا... و غیره نسبت می‌دهند.

3- انتخابات و سرگرمی مردم:

اگر افرادی نیز خود را برای پست ریاست جمهوری آمریکا نامزد کنند و از آراء بسیار کم مردم برخوردار شوند، سرگرم هستند و دولت آمریکا نیز می‌گوید که ما که سد راه این افراد نشده‌ایم، اگر او نمی‌تواند توجه مردم را به خود جلب کند، مقصر ما و سیستم دمکراسی ما نیست، مردم او را نمی‌شناسند. اگر او و یا حزب‌اش پول ندارد که هزینه کند، ما مقصر نیستیم و سیستم دمکراسی ما بدون نقص است. اگر اعضاء الکتورال کالج به او رأی نداده‌اند، مقصر ما و سیستم دمکراسی آمریکا نیست، قانون می‌گوید که او باید حداقل 270 رأی از 538 رأی الکتورال را به خود اختصاص دهد، تا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، پس مقصر سیستم دمکراسی آمریکا نیست؛ رسانه‌های گروهی نیز خصوصی هستند و اگر شخصی پول ندارد تا مبالغی هنگفت را برای هزینه‌های انتخاباتی خود هزینه کند، مقصر ما نیستیم و سیستم دمکراسی ما نقص ندارد.
متأسفانه یک سری افراد نادان نیز در آمریکا و دیگر نقاط دنیا، رژیم آمریکا را دمکراسی می‌خوانند و اظهار می‌دارند که در آمریکا دمکراسی حاکم است، ولی در جمهوری اسلامی ایران دمکراسی وجود ندارد. نگارنده برای این افراد نادان بسیار متأسف است! ناگفته نماند که بسیاری از این افراد، حکومت محمدرضا (پسر رضا قزاق) را نیز یک حکومتی که براساس دمکراسی بنا گذاشته شده بود، می‌خوانند. بعضی از سردمداران آمریکا، اظهار می‌دارند که علت اینکه آمریکا کودتای 28 مرداد 1332 را صورت داد و حکومت مصدق را سرنگون کرد و محمدرضا را به ایران بازگرداند، این بود که آمریکا می‌خواست دمکراسی را به ایران باز گرداند (32).

پی‌نوشت‌ها

1. یهودیان تقریباً 2 درصد و مسلمانها 3 درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند.
2. شایان ذکر است که هر کدام از جزایری که نام برده شده است، دارای جزایر دیگری است. به عنوان مثال، جزایر ویرجین، دارای سه جزیره‌ی اصلی و 50 جزیره‌ی کوچکتر می‌باشد که آن جزایر کوچک را، آی لِت (islet) می‌خوانند. تعداد جزایر مارشال و حومه‌ی آن در شرق فیلیپین، بیش از 3000 جزیره می‌باشد. جزایر بسیاری در دنیا وجود دارد. به عنوان مثال، کشور اندونزی از 17000 جزیره تشکیل شده است.
3. Electoral College
4. Electors
5. هر یک از اعضاء الکتورال کالج را الکتور (elector) می‌نامند.
6. در طول 157 سال گذشته (یعنی از سال 1853 میلادی تاکنون)، این‌گونه بوده است و قبل از آن نیز، فقط برای 4 دوره، حزب ویگ و فدرالیست آمریکا، در انتخاب اعضاء الکتورال کالج شرکت داشته‌اند. همین و بس!
7. Thomas Jefferson
8. John Adams
9. Masses are asses.
10. State officials
11. Party leaders
12. Persons who have a personal or political affiliation with the presidential candi-dates.
13. 14th amendments of the U.S. constitution: ... State officials who have engaged in insurrection or rebellion against United States or given aid and comfort to its en-emies are disqualified from serving as electors.
14. Satan"s advocate
15. On the first Monday after the second Wednesday in December of presidential election years.
16. شما تصور کنید که دزد و قاتلی به منزل و مأوای شما حمله کند و هر جنایتی را که دوست دارد، مرتکب شود و بعد نیز اعلان استقلال کند. آن وقت شما چه احساسی خواهید داشت و این ادعای استقلال آن دزد قائل را چه می‌نامید؟
17. George Washington
18. فدرالیست (Federalist) - هوادار نظام و حکومت فدرالی - و از طرفداران حزب فدرالیست آمریکا است. حزب فدرالیست آمریکا معتقد به حکومت فدرالی - یعنی خود مختاری ایالت‌ها در زیر چتر یک حکومت مرکزی - است.
19. Franklin Pierce
20. Federalist
21. زمانی که در آمریکا به اصطلاح انقلاب صورت گرفت، حزبی به نام ویگ (whig) در آمریکا شکل گرفت که هوادار استقلال آمریکا و مخالف همبستگی آمریکا با انگلیس بود. در قرون 18 و 19 میلادی در انگلیس نیز حزبی به نام ویگ وجود داشت که آنها اصلاح‌طلب بودند و بعدها این حزب، به حزب لیبرال (Liberal) تغییر نام داد. اصولاً هواداران این حزب را لیبرال می‌خوانند که هوادار اصلاحات و آزادی‌های فردی بوده‌اند.
22. John Adams
23. William Henry Harrison
24. John Tyler
25. Zachary Taylor
26. Millard Fillmore
27. libertarian party
28. Henry Ross Perot
29. دارایی او را بیش از 3 میلیارد دلار تخمین می‌زنند.
30. البته او در سال 1996 میلادی نیز به عنوان نامزد حزب اصلاح‌طلب (Reform Party) بود که در این انتخابات نیز 8 درصد آراء را به خود اختصاص داد.
31. یکی از وعده‌های او این بود که از ولخرجی‌های دولت جلوگیری کند.
32. U.S. wanted to bring democracy back to Iran.

منبع مقاله :
میرلوحی، سید هاشم؛ (1390)، یوسرائیل و صهیوناکراسی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، چاپ سوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.