نویسنده: لاله جمشیدی (1)
مقدمه
امروزه اغلب کشورها، اقتصاد و توسعه مبتنی بر دانش را به عنوان مهمترین راه برون رفت از معضل توسعه نیافتگی خویش برگزیدهاند . دانش، فناوری، نوآوری و کارآفرینی از کلیدواژههای این شکل از توسعه محسوب میشود. نظام ملی نوآوری به عنوان زیر ساخت و عامل محرکه توسعه مبتنی بر دانش، وظیفه ادغام و ترکیب سرمایهگذاریهای بخشهای خصوصی و عمومی به شکلی متناسب و در خدمت توسعه علم و فناوری کشور را بر عهده دارد. ارتباط هر چه بیشتر، عمیقتر و همراه با تنوع بیشتر بین نظام ملی آموزش عالی با نظام ملی نوآوری باعث ایجاد فرآیندی خواهد شد که قادر است ظرفیتهای فناوری توسعه، فرهنگ نوآوری و عادت بکارگیری فناوری در توسعه زمینههای مستعد اشتغال در کشور را افزایش داده و به علاوه از طریق تولید بیشتر، افزایش ارزش افزوده و بهرهوری ملی، باعث پر رنگتر شدن نقش کشور در اقتصاد جهانی و تبدیل شدن کشور به قطب منحصر به فرد فناوری و نوآوری در منطقه شود و این تجربیات را به سایر کشورهای در حال توسعه نیز انتقال دهد.تغییرات سریع محیطی شرایط جدیدی را برای آموزش عالی ایجاد کرده است. برآیند این شرایط، لزوم توسعه قابلیتهای کارآفرینی در کشور به منظور ایجاد کسب و کارهای جدید، استفاده از ظرفیتهای بلااستفاده، توسعه ظرفیتهای موجود و حل مشکلات اجتماعی است. در پاسخ به این چالشها، مأموریت جدید دانشگاهها ایجاد قابلیتهای کارآفرینی در دانش آموختگان دانشگاهها است. بدین منظور دانشگاهها باید خود را برای ایفای این نقش آماده نمایند. به عبارت دیگر رویکرد کارآفرینی دانشگاهی راهی به سوی دانشگاه کارآفرین است. کارآفرینی دانشگاهی عبارت از ایجاد زمینه توسعه نوآوری در اعضای دانشگاه، تجاری کردن نتایج تحقیقات دانشگاهی و نوآوری در گسترش مرزهای دانش بشری است. وجود دانش آموختگان کارآفرین که بتوانند نیازهای نوآوری خود را از طریق اقدامات مشترک و هم افزا بین دو نظام ملی آموزش عالی و نظام ملی نوآوری برآورده سازند تنها در گرو تکمیل زنجیره دانش، مهارت، دانایی و نوآوری توسط دو نظام فوقالذکر میباشد.
1- نوآوری
قبل از اینکه ایدهای به وجود آید، باید انسانی وجود داشته باشد. سرچشمه و منشأ نوآوری انسان بوده و ماهیت آن حاصل استعدادهای بالقوه بشری است؛ یعنی نوآوری یکی از تجلیات ذهن و فکر بشری بوده و در همه انسانها به صورت نهاده و موهبت الهی با درجات متفاوت از شدت و ضعف وجود دارد. پس در سرشت و نهاد هر انسان، قوه و استعداد «توانایی خلق کردن» وجود دارد (سلطانی تیرانی، 1378: 45). اما تنها موجودیت انسان نمیتواند پدید آورنده نوآوری باشد، بلکه ابزار و عواملی از قبیل آموزش و مدیریت یادگیری نیاز است تا ذهنیت انسان به سمت ایده سوق داده شود. در حقیقت یادگیری، مهمترین ساز و کار انباشت دانش، نوآوری و رشد است. نوآوری از طریق خلاقیت و تعاملات اجتماعی به منصه ظهور میرسد. نوآوری وابسته به ورودیهای متنوع و تفکر عقلانی و ایدههای جایگزین مختلف میباشد. دانش و تخصص فردی و سازمانی نقش کلیدی در فرآیند نوآوری دارد و میتوان با صراحت بیان کرد که نقطه عطف نوآوری، دانش و تخصص است.نوآوری اهرم اصلی برای کسب، حفظ و ارتقای مزیت رقابتی سازمانها میباشد. دیدگاههای ارائه شده در زمینه نوآوری، بر این نکته تأکید دارند که نوآوری بر پایه و بستر دانش به منصه ظهور میرسد. نوآوری در سایه نبوغ محض نیز وجود دارد، ولی بیشتر نوآوران به ویژه پیروزمندان آنها، از راه جستجوی آگاهانه و هدفمند فرصتهای کمیاب به نتیجه رسیدهاند. اصطلاح نوآوری را در یک مفهوم وسیع میتوان به عنوان فرآیندی برای استفاده از دانش یا اطلاعات مربوط به منظور ایجاد یا معرفیِ چیزهای تازه و مفید به کار برد. نوآوری فرآیندی است که در آن، دانش به منظور ایجاد دانش جدید که در برگیرنده محصولات و خدمات میباشد، کسب، تسهیم و ترکیب میشود (Plessis, 2007: 26). نوآوری به اجرا گذاشتن یا تولید محصول جدید، خدمات، اصول و یا قبول روشهای نو، به صورت اقتصادی میباشد. نوآوری با طرح و برنامه است. جهتگیری آن در راستای ایجاد فایده و منفعت اجتماعی است (آقایی فیشانی، 1377: 57).
از دیدگاه کارنگی و باتلین (2) (1993) نوآوری عبارت است از چیزی جدید یا توسعه یافته توسط سازمان، جهت ایجاد ارزش افزوده هم برای سازمان و هم برای مشتریان آن (Gloet & Terziovski, 2004: 406). نوآوری توسعه و کاربرد ایده جدید به صورت محصول، فرایند یا خدمت جدیدی است که منجر به رشد پویای اقتصاد ملی و افزایش استخدام برای تولید سود در سازمان نوآور میباشد. نوآوری پدیدهای نیست که فقط یک بار رخ دهد، بلکه فرآیندی مستمر و متنشکل از فرآیند تصمیمگیری سازمانی در تمام مراحل، از توسعه ایده جدید تا کاربردی شدن آن میباشد. از دیدگاه وارکینگ (3)، نوآوری هر چیز تجدید نظر شدهای است که طراحی و به حقیقت درآمده باشد و برتری رقابتی بلندمدت را در پی داشته باشد (خداداد حسینی، 1378: 54). نوآوری به معنای بکارگیری تفکرات جدید ناشی از خلاقیت است که در یک سازمان میتواند به صورت یک کالای جدید، خدمت و یا راه حل جدید انجام کارها باشد. در واقع نوآوری فرآیندی است که از طریق آن، سازمان مشکلات موجود را شناسایی و تعریف نموده، سپس فعالانه دانش جدید را برای حل آنها به کار میگیرد.
2- نظام ملی نوآوری
توسعه تکنولوژی و نوآوری، بندرت حاصل فعالیت نهاد خاصی (به تنهایی) است و در اکثر موارد، نتیجه فعالیت اجزای متعدد و مستلزم روابط مناسب میان این اجزا است. هر کشور (شامل نهادهای مختلف فعال در آن، روابط این نهادها و محیط تأثیرگذار بر این روابط و نهادها)، سیستمی را تشکیل میدهد که برای برخورداری از عملکرد مناسب و امکان رقابت، باید در مسیر توسعه فناوری و تقویت نوآوری حرکت کند. موفقیت هر کشور در عرصه توسعه فناوری، شدیداً به این سیستم و ویژگیهای آن بستگی دارد که اصطلاحاً آن را سیستم ملی نوآوری مینامند. اتخاذ رویکرد سیستم نوآوری، به معنای بررسی زنجیره خلق، انتشار و بکارگیری دانش فناورانه است. اگر این زنجیره به هر نحو گسسته شود، اهداف بلندمدت توسعه تکنولوژی به خطر میافتد (باقری، 1382: 88).تقسیم کردن بازیگران فناوری و نوآوری کشور به سه دسته دولت، دانشگاه و صنعت و تلاش برای برنامهریزی و سیاستگذاری بر این اساس، از جایگاه ضعیفتری برخوردار است؛ چرا که برخی بازیگران و اجزای درگیر در حوزه فناوری و نوآوری در کشور و نیز ارتباطات و عرفهای میان آنان فرتر از این تقسیمبندی ساده است. از جمله رویکردهای جدیدی که در جهان در حوزه سیاست نوآوری و فناوری مورد اقبال قرار گرفته، نگریستن به اجزای درگیر در این حوزه در یک سیستم کلانتر و ورای دولت، دانشگاه و صنعت است که به نظام ملی نوآوری شهرت یافته است (سلطانی، 130:1382).
نظام ملی نوآوری، جریان انتقال فناوری و اطلاعات در بین افراد، بنگاهها و مؤسسات است و راه گشای فرآیند نوآورانه در سطح ملی است. این توسعه در نوآوری و فناوری نتیجه مجموعه روابط پیچیده بین نقش آفرینان اصلی این نظام میباشد که شامل بنگاهها، دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی و دولت است (Pan, 2007: 176). در واقع نظام ملی نوآوری به عنوان مجموعهای از سازمانها و مؤسسات و ارتباطات بین آنها به منظور تولید، انتشار و کاربرد دانش علمی و فناورانه در یک کشور عمل میکند (Kaiser, 2004: 397).
تا به حال تعریف واحد و استانداردی از سیستم ملی نوآوری ارائه نشده است. با این وجود، بار مفهومی اکثر تعاریف ارائه شده یکسان است. بعضی از معتبرترین آنها در زیر ارائه میشود:
* فریمن: سیستم ملی نوآوری شبکهای از نهادها در بخشهای عمومی و خصوصی است که در رابطه متقابل با یکدیگر، فعالیتهای ایجاد، واردات، تعدیل و انتشار تکنولوژی جدید را انجام میدهند (Hjelt, 2005: 178).
* لاندول: سیستم ملی نوآوری عناصر و روابطی است که در خلق، انتشار و استفاده از دانش جدید با هم در تعامل هستند که یا در درون مرزهای یک جامعه قرار دارند و یا از درون یک جامعه نشأت گرفتهاند (Polt, 2005: 213).
* نیوسی و همکاران: سیستم ملی نوآوری مجموعهای از بنگاههای عمومی و خصوصی، دانشگاهها و آژانسهای دولتی هستند که در کنش متقابل، هدف تولید دانش و تکنولوژی در مرزهای ملی را دنبال میکنند. کنش میان این واحدها ممکن است، فنی، تجاری، مالی، قانونی و اجتماعی باشد. هدف کنش متقابل، توسعه، حفاظت، تأمین مالی و تنظیم علم و تکنولوژی جدید است (Hjelt, op.cit: 179).
* ادکویست و لاندول: سیستم ملی نوآوری عبارت است از مجموعهای از نهادها و ساختارهای اقتصادی که نرخ و جهت تغییر تکنولوژی در جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند (Ibid, 177).
* پاتل و پویت: مجموعهای از نهادهای ملی، ساختارهای انگیزشی و قابلیتهای آنها که نرخ و جهت یادگیری تکنولوژیک را در یک کشور تعیین میکنند، سیستم ملی نوآوری نامیده میشود (Polt, op.cit: 212).
سیستم ملی نوآوری متشکل از نهادهای متعاملی است که دانش، مهارت و مصنوعات مرتبط با فناوری را خلق، انباشته و منتقل میکنند. خروجی نظام ملی نوآوری، ایجاد، اشاعه و کاربرد فناوری میباشد، بنابراین ویژگی اصلی آن، ارتقای توانمندیهای بازیگران سیستم مذکور برای تولید، اشاعه و کاربرد فناوری (مصنوعات و دانش فنی) است که دارای ارزش اقتصادی باشد (باقری نژاد، 1382: 252).
نظام ملی نوآوری در کشور ما دارای ضعفهای متعددی میباشد که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
* وجود توانمندیهای بالقوه بسیار در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی و عدم وجود ارتباط مناسب با دیگر بخشهای صنعتی و نیازهای ملی.
* تعاملات ضعیف میان مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی.
* ضعیف بودن نقش و جایگاه مراکز تحقیقاتی خصوصی و تحقیقات در بخش صنعت.
* مهمترین عناصری که در نظام ملی نوآوری کشور غایب بوده یا ضعیف میباشند، به شرح زیر تعیین شدهاند:
* فقدان ارتباط مستمر با مراکز تحقیقاتی بینالمللی و دیگر مراکز دانش بنیان جهانی.
* تحقیق و توسعه و ظرفیت نوآوری بسیار محدود در سطح بنگاهها.
* نقش بسیار کم رنگ صنعت و بخش خصوصی در نظام ملی نوآوری.
* نقش بسیار کم سرمایهگذاری خارجی در نظام ملی نوآوری ایران.
* فقدان و یا ضعف در ایجاد زیر ساختهای تکنولوژیک قوی و دارای منابع مالی مناسب در سطح ملی.
* فقدان یا ضعف نهادهای حمایت کننده و فعال در زمینه مصرف کنندگان و تولید کنندگان.
با توجه به این نقاط ضعف و ارزیابی کلان از نظام ملی نوآوری کشور، زمینههایی که نیازمند توجه بیشتری هستند به قرار زیر میباشند:
* نقش و جایگاه بخش صنعتی در تحقیق و توسعه و نوآوری باید بسیار پر رنگتر از وضعیت کنونی شود.
* باید فضای رقابتی میان بنگاهها تقویت شود تا امکان نوآوری افزایش یافته و نقش آنها در نظام نوآوری تقویت شود.
* باید دولت تلاش بسیار زیادی برای توسعه شرکتهای کوچک و متوسط انجام دهد و نقش آنها را در نظام ملی نوآوری پر رنگتر کند.
* توسعه کارآفرینی از طریق شرکتهای کوچک و متوسط نوآور و به واسطه دانشگاهها و مراکز علمی - تحقیقاتی باید از سیاستهای کلیدی نظام نوآوری ملی ایران باشد. برای این منظور توسعه زیر ساختهای حمایتی مانند خدمات پشتیبانی و فنی، خدمات مالی مانند صندوقهای سرمایهگذاری خطر پذیر، تقویت نظام مالکیت فکری، توسعه مکانیزمهای وام دهی به فعالیتهای کارآفرینانه مبتنی بر سرمایهگذاری خطرپذیر از موضوعات کلیدی است.
3- جایگاه دانشگاههای کارآفرین در توسعه و تقویت نظام ملی نوآوری
دانشگاهها به دلیل داشتن ویژگیهای خاص از جمله جریان سرمایه انسانی (دانشجویان و اعضای هیأت علمی) که منابع بالقوهای از مخترعان و نوآوران هستند، محل مناسبی برای نوآوری و کارآفرینی مبتنی بر دانش هستند. همچنین دانشگاه به عنوان اصلیترین مرجع تولید و اشاعه دانش علمی و فناورانه جدید، میتواند کارآفرین تربیت نماید تا بر اساس ایدههای نوآورانه و فناورانه توسعه یافته، اقدام به تأسیس بنگاههای دانش بنیان نمایند.مسئولین امور باید خلاقیت را در محیط دانشگاه ترویج نموده و زمینهساز پرورش خلاقیت، نوآوری وکارآفرینی در میان اساتید، کارکنان و دانشجویان باشند و شرایطی را ایجاد نمایند که در آن، خلاقیت و نوآوری به صورتی آگاهانه ابراز شده وافراد خلاق مورد تشویق قرار گیرند. بسیاری بر این باورند که ابداع و نوآوری، خصوصیت ذاتی افراد است و آنها با این توانایی متولد میشوند؛ این در حالی است که ثابت شده است میتوان با کمک اصول و تکنیکهای معینی این استعداد را پرورش داد و نهضت پرورش استعداد، خلاقیت و نوآوری در کشورهای مختلف بالاخص در کشورهای پیشرفته صنعتی به سرعت در حال رشد است. این وظیفه خطیر بر عهده دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی میباشد.
دانشگاهها باید به گونهای مدیریت و رهبری شوند که نوآوری به عنوان یک فرهنگ و امر طبیعی در فعالیتهای روزانه درآمده و به عنوان دانش افزوده برای همه اعضای هیأت علمی و دانشجویان مطرح شود. توانایی تسریع در انتشار و تبدیل این دانش به سرمایه که محرکی برای بهبود آموزشی میباشد، امری ضروری است. با توجه به اینکه اصلیترین پیش نیاز توسعه و رشد افراد، آموزش و پرورش میباشد، یکی از وظایف اصلی نظام آموزشی و به ویژه نظام آموزش عالی، این است که افراد جوان جامعه را از توانمندیها و استعدادهای بالقوهای که در آینده خواهند داشت، آگاه سازند و مهارتهای لازم را برای زندگی کاری بهتر در آینده به آنها آموزش دهند و از این طریق در راستای توسعه کارآفرینی در بین نسل جوان گام بردارند (Kaushik, et al, 2006: 31). با توجه به اینکه دانش یکی از مؤلفههای اساسی رشد اقتصادی شناخته شده است و این دانش میتواند به محصولات و خدمات منتقل شود، مسئولیت دانشگاهها و نظام آموزش عالی به عنوان انتقال دهندگان دانشهای تخصصی در قبال رشد و توسعه کارآفرینی در بین نسل دانشجو بیش از پیش رخ مینماید. دانش جدید یک عامل ورودی اصلی برای نوآوری است و از این طریق میتواند به محصولات، فرآیندها و سازمانها انتقال یابد (Mueller, 2006: 1502). دانشگاهها در سالهای اخیر نشان دادهاند که رشد فزایندهای در تشویق و توسعه فعالیتهای کارآفرینانه از جمله بسترسازی جهت ایجاد شرکتهای تجاری داشتهاند (Power, et al, 2005: 298).
در صورتی که دانشگاهها در راستای رشد روحیه کارآفرینی در بین دانشجویان گام بردارند این امکان را برای دانشجویان علاقمند به کارآفرینانی، به تعامل با یکدیگر و تسهیم دانش و تجارب ارزنده خود تشویق نمایند. دانشگاه به عنوان بستری که در آن یادگیری مشارکتی رواج دارد، بهترین ابزار جهت رشد روحیه کارآفرینی و تجربه اقدامات نوآوراونه و گروهی میباشد. دانشگاهها همچنین با ایجاد محیط رقابتی سالم، امکان رشد و توسعه دانش، مهارتها و رفتارهای کارآفرینانه دانشجویان را فراهم میآورند (Smith, et al, 2006: 561). تحقیقات اخیر نشان دادهاند که دانشگاهها باید در رویکردها و روشهایشان تجدید نظر نموده و از آن رویکرد سنتی به سمت ترویج کارآفرینی در بین دانشجویان گام بردارند. علی رغم اینکه دانشگاهها مکانی برای تحصیل، تحقیق و سطوح بالای تدریس و آموزش میباشد، تمامی این فعالیتها باید به شیوهای خلاقانه و کارآفرینانه در بین دانشجویان به اجرا در آید و مروج این امر باشند (Edwards & Muir, 2005: 621).
یکی از چالشهای پیش روی جوامعه مختلف، دانش آموختگان فاقد تواناییهای فردی و مهارتهای لازم برای راهاندازی کسب و کار مناسب است. این امر، ضرورت آمادهسازی دانش آموختگان دانشگاهی با استفاده از توسعه فرهنگ کارآفرینی را یادآور میسازد. آمادهسازی در مورد کارآفرینی باید بعد از فارغالتحصیلی باشد. بلکه این امر باید در حین تحصیل انجام شود و لازم است روح کارآفرینی در دانشگاهها پرورش داده شود. در این راستا، بازنگری در رشتههای دانشگاهی و سرفصلهای دروس آموزشی در تمامی مقاطع به ویژه در دانشگاهها و تأسیس رشتههای علمی به ویژه علومی که خلأ آنها در کشور محسوس است - در جهت تأمین منافع ملی - امری لازم و ضروری به نظر میآید.
مسایل امروز کشورمان با راه حلها و کلیدهای دیروز حل شدنی نیست. برای حل مسائل امروز کلیدهای امروزی لازم است؛ به عبارت دیگر قفلهای فردا، کلیدهای فردا را میخواهد و مطمئناً با کلیدهای امروزی باز نمیشود. امروز شرایط محیطی و قواعد بازی رقابت به حدی پیچیده و مبهم شده است که کشورها دیگر نمیتوانند تنها با تغییرات اندک در روشها، ساختار، تکنولوژی و عواملی نظیر این، بقای بلندمدت خود را تضمین کنند. در چنین شرایطی به «کارآفرینانی» نیاز است تا بتواند از طریق خلاقیت، نوآوری، پشتکار، اعتماد به نفس و تحمل ابهام، خون تازهای در کالبد اقتصاد کشور به جریان بیندازند و گامی مؤثر در جهت حل بحران اشتغال بردارند. بدیهی است یکی از ابزارهای استراتژیک و کلیدی این امر، وجود دانشگاه کارآفرین در سطح آموزش عالی است. دانشگاه کارآفرین دانشگاهی است که در آن، پارادایم سنتی آموزش که سالها بدون تغییر مانده است به پارادایم جدیدی تغییر یابد. در این پارادایم، دانشگاه کارآفرین دانشگاهی است که هم زمان با تأکید بر تولید علم و گسترش مرزهای دانش بشری نسبت به نیازهای آموزشی، پژوهشی و خدمات مشاورهای تخصصی محیط حساس بوده و از طریق ایجاد خلاقیت و شیوههای تفکر هوشمندانه ضمن پاسخگویی سریع و دقیق به نیازهای افراد کمک میکند تا توانایی تعریف، فرموله کردن و برطرف ساختن مشکلات به صورت مستقل یا گروهی، تحقق یافته و زمینه برای توسعه پایدار کشور آماده شود.
در عصر دانایی باید اذعان نمود که دانشگاه کارآفرین از زمره مؤسسات آموزشی پیشرو است. دانشگاه کارآفرین زمانی معنا پیدا میکند که تعلیم دهندگانی به عنوان داراییهای هوشمند (نرم افزارهای ذهنی)، خلاق و نوآور را در دل خود جای داده باشد. این داراییهای فکری باید قادر باشند با خلاقیت و نوآوری به مثابه هجمهای بنیان کن هر گونه رکود و ایستایی در محیط کسب و کار را از میان بردارند. هزاره سوم آغاز خود را با واژه بنیان برافکن اقتصاد دانش محور اعلام نموده است. بنابر ویژگی عصر دانایی، دانشگاهی کارآفرین است که بتواند به گونهای خلاق و نوآور پاسخگوی احساس نیاز جامعه، باشد. این وظیفه خطیر زمانی عملیاتی میشود که دانشگاه بتواند پارادایمهای پاسخگویی به فرایند توسعه را دارا باشد. به طور کلی دلایل نیاز به ارائه آموزشهای کارآفرینی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
* تقویت ساختارهای دانایی محور در تولید علم و فن،
* توجه به تولید علم و تولید ثروت از دانش؛
* ایجاد توان شناسایی نیازهای جامعه و تطبیق تخصص و تحصیلات؛
* ایجاد و پرورش فرهنگ کارآفرینی؛
* ایجاد توانایی کار گروهی؛
* بالا بردن توان ارزش آفرینی؛
آشنایی با منابعی که به دانشجویان در جهت شناسایی فرصتهای جدید و ایجاد توان پردازش ایدههای نو کمک خواهد کرد؛
* ایجاد توانایی ارزیابی اقتصادی از طرح تجاری؛
* ایجاد توان شناسایی تحولات در نیازهای جامعه؛
* درک مفهوم کارآفرینی در ارتباط با توسعه اقتصادی؛
* ایجاد و تقویت برخی بسترها و ظرفیتهای بالقوه برای مسائل علمی حل نشده، نیازهای کشور و ایدههای نو؛
* تشویق و گسترش خلاقیت برای خلق کسب و کارها و مفاهیم کسب و کار جدید؛
* افزایش پویایی و بالا بردن قدرت تجزیه و تحلیل دانشجویان در شناسایی بازار، تکنولوژی، فرصتهای مالی و اقتصادی؛
* شناسایی قوت و ضعف کسب و کارهای موجود، تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدها و ارائه راهکارهای بهبود آنها.
نظام آموزشی به ویژه در سطح آموزش عالی در گسترش و توسعه کارآفرینی نقش بسیار مهمی دارد که اهم وظایف و رسالتهای دانشگاهها در زمینه کارآفرینی به شرح زیر پیشنهاد میشود:
5) طرحهای پژوهشی در زمینه کارآفرینی مورد توجه جدی قرار گیرد.
6) ایجاد دورههای آموزشی کارآفرینان در مقاطع مختلف تحصیلی به ویژه راهاندازی رشتههای کارآفرینی در دانشگاهها.
7) ایجاد تغییرات اساسی در دورههای تدریس و محتوای آموزشی در کلیه مقاطع تحصیلی به گونهای که موجب ایجاد خلاقیت و نوآوری در فراگیران شود.
8) تشکیل گروههای تحقیقاتی جهت بررسی تحقیقات و پژوهشهای انجام شده پیرامون کارآفرینی به ویژه در دهه اخیر.
9) تشخیص ویژگیهای کارآفرینان و اینکه چه افرادی باید تحت آموزش کارآفرینان در حوزههای تخصصی فراگیر قرار بگیرند و تعیین مسئولیت حمایت از کارآفرینان معین.
10) با توجه به اینکه کارآفرینی موتور تغییر در تعادل اقتصادی است باید توسعه نوآوری و تأثیر سریع و مؤثر آن در بازار بررسی شود.
11) برگزاری سمینمارهای تخصصی کارآفرینی.
12) تربیت مدرسان و استادان آموزشهای کارآفرینی.
13) آگاهسازی جامعه به ویژه محیطهای دانشگاهی در مورد کارآفرینی، کارآفرینان و نقش آنها در رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال و رفاه.
از دیگر سو، بنگاههای صنعتی علاوه بر ایفای نقش مصرف کنندگی دانش، در فرایند تولید و توزیع آن نیز نقش بسزایی بر عهده میگیرند، به طوری که در حال حاضر، برخی از بنگاهها نه فقط شریک دانشگاه در حوزه تولید و توزیع دانش، بلکه رقیب آن نیز محسوب میشوند. همچنین دولت از طریق اجرای سیاستهای مستقیم و غیرمستقیم خود، علاوه بر سیاستگذاری، حمایت مالی و قانونی و فراهم کردن زیر ساختهای مورد نیاز توسعه نوآوری و فناوری، به عنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر در زمینه خلق و انتشار دانش و تولید کالاها و خدمات نوآورانه نیز ایفای نقش مینماید و تلاشی مستمر به منظور گسترش تعاملات و کنشهای متقابل میان دانشگاه و صنعت را در دستور کار قرار میدهد.
نتیجهگیری
از چشمانداز اقتصاد تکاملی، پیشرفت فناوری و نوآوری به وسیله کنش متقابل و یادگیری بین انواع مختلف دانش و عاملان اقتصادی - اجتماعی حاصل میشود. در واقع پیشرفت فناوری، یک فرایند یادگیری است که به صورت تدریجی و انباشتی در راستای الگوی مشخصی از نوآوری شکل میگیرد. بنابراین پیشرفت فناوری و نوآوری علاوه بر عملکرد درونی یک عامل، به چگونگی تعامل آن با دیگر عوامل در نظام نوآوری وابسته است. بنابراین نقش دانشگاهها به عنوان نهادهای انتقال دهنده و یاد دهنده علم و دانش رخ مینماید.فناوری جزئی از کارآفرینی است و پیشرفت و توسعهی آن در خدمت تولید کالاها و کارآفرینی است. دانشگاه میتواند از طریق شناسایی و بکارگیری عوامل محیطی، اقتصادی و فرهنگی - که زمینهساز کارآفرینی است - شرایط مناسب را فراهم آورد. برای دستیابی به کارآفرینی باید جنبههای مختلف آن را سنجید و آن را تقویت کرد. با انجام پژوهشهای مناسب میتوان دانشگاه را به صورت مرکز پشتیبانی از کارآفرینی به وجود آورد تا با فعالیت مناسب بر شکوفایی فناوری و افزایش توان رقابتی صنایع تأثیرگذار شود.
دولت و به ویژه آموزش عالی باید تلاش نمایند با حداکثر امکانات، دستاوردهای تحقیقاتی شمار بیشتری از آحاد جامعه را در جهت کارآفرینی تشویق و هدایت نمایند. با رشد و توسعه کارآفرینی در بین اندیشمندان، زمینههای بروز نوآوری و خلاقیت فراهم خواهد آمد. دانشگاهها به عنوان یکی از عناصر اصلی نظام ملی نوآوری وظایف خطیری در این زمینه بر عهده دارند و با ایجاد بستر مناسب برای توسعه کارآفرینی و در نتیجه نوآوری و خلاقیت در بین متخصصین خود، قادر خواهد بود به تربیت نوآوران خلاق دانش بنیان پرداخته و در تقویت نظام ملی نوآوری گام بردارد.
پینوشتها:
1. دانشجوی دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه تربیت معلم.
2. Carenegie & Butlin
3. Varking
الف) منابع فارسی
1. آقایی فیشانی، تیمور، خلاقیت و نوآوری در انسانها و سازمانها، تهران: انتشارات ترمه، 1377.
2. باقری، سید کامران، بررسی حلقههای مفقوده ارتباط دولت، دانشگاه و صنعت در ایران بر اساس رویکرد سیستم نوآوری، مجموعه مقالات هفتمین کنگره سراسری همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت، اصفهان، 1382.
3. باقری نژاد، جعفر، سیستم نوآوری ملی بستر مناسب توسعه فناوری، مجموعه مقالات هفتمین کنگره سراسری همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت، اصفهان، 1382.
4. خداداد حسینی، حمید، نوآوری در سازمانها: مفهوم، انواع و فرآیندها، اقتصاد و مدیریت، شماره 47، 1378.
5. سلطانی، بهزاد و بیرنگ، علی مرتضی، پارکها و مراکز رشد در نظام ملی نوآوری ایران، مجموعه مقالات هفتمین کنگره سراسری همکاریهای دولت، دانشگاه و صنعت، اصفهان، 1382.
6. سلطانی تیرانی، فلورا، نهادی کردن نوآوری در سازمان، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1378.
منابع لاتین
7. Edwards, Louise - Jayne & Muir, Elizabeth. J(2005), "Promoting entrepreneurship at the University of Glamorgan through formal and informal learning", Journal of Small Business and Enterprise Development Vol. 12, No. 4, pp 613- 626.
8. Gloet, Mariaane and Terziovski, Mile (2004) , "Exploring the relationship between Knowledge management Practices and innovation performance", Journal of Manufacturing Technology Management, Vol 15, No 5, pp 402 - 409.
9. Hjelt M, et al, (2005), Summary of the MONIT Sustainable Development Policy Case Study in governance of innovation system: Vol 1: synthesis report, OECD publications.
10. Kaiser, Robert & Prange, Heike (2004) , The reconfiguration of National lnnovation Systems - the example of Germand biotechnology, Research Policy 33, pp. 395-409.
11. Kaushik, Surendra K& Kaushik. Shorav& Kaushik. Shobha (2000) How higher education in rural India helps human right and entrepreneurship", Journal of Asian Economics 17, 34-pp 29
12. Mueller. Pamela (2006), "Exploring the knowledge filter; How entrepreneurship and university- industry relationships drive economic
1508-growth", Research Policy 35, pp
13. Pan Ta Wei( 2007), Measuring the Efficiency of National Innovation System. Journal of American Academy of Business, Cambridg: No 11, Vol 2, pp 176-181
14. '.Plessis, Marina(2007), " The Role of Knowledge Management in Innonation". Journal of Knowledge Management. Vol. 11, No. 4, pp 20-29
15. 1 Polt W. (2005), Sammary of the MONIT information Society Policy Case Study in governance of innovation system: Vol
1: synthesis report, OECD publications.
16. Powers, Joshua. B & McDougall, Patricia, P (2005), "University start - up formation and technology licensing with firms that go public: a resource - based view of academic entrepreneurship", Journal of Business Venturing 20, pp 291-311.
17. Smith, A. J & Collins, L. A & Hannon, P. D(2006), "Embedding new entrepreneurship programs in UK higher education institutions: Challenges and considerations", Education & Training Vol. 48 No. 8/9, pp 555-567.
منبع مقاله :
صالحیامیری، رضا، (1388)، مجموعه مقالات دانشگاه؛ کارآفرینی و توسعه، تهران: پژوهشکده تحقیقات استراتژیک، چاپ اول.