![مسيحيان صهيونيست مسيحيان صهيونيست](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0e59dd11-60dc-41d3-9b3a-a6abac8760a2.jpg)
![مسيحيان صهيونيست مسيحيان صهيونيست](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/995/djts75.jpg)
مسيحيان صهيونيست
نويسنده: پيشارا اواد
جنبش صهيونيستى در باطن خود داراى ماهيتى سكولار بود و رهبران آن ايدئولوژيهاى خارجى را از جمله سوسياليزم (جامعهگرايى) و ناسيوناليسم (مليتگرايى) وارد يهوديت كردند. با اين وجود، عاقبت جنبش صهيونيستى طرفدارانى در ميان سنتهاى يهودى و احزاب، خصوصاً بعد از واقعه قتلعام يهوديان توسط هيتلر به دست آورد. نويسنده در اين مقاله از مسيحيان صهيونيستي در اسرائيل سخن گفته است.
بطور ساده، صهيونيسم به جنبشى ملى براى حضور يهوديان در فلسطين و حق حاكميت يهود بر كل سرزمين اطلاق مىشود. جنبش صهيونيستى رسماً در سال 1897 سازماندهى شد و خواستار استقرار مجدد يهوديان در فلسطين بود. اين حركت در باطن خود داراى ماهيتى سكولار بود و رهبران آن ايدئولوژيهاى خارجى را از جمله سوسياليزم (جامعهگرايى) و ناسيوناليسم (مليتگرايى) وارد يهوديت كردند. با اين وجود، عاقبت جنبش صهيونيستى طرفدارانى در ميان سنتهاى يهودى و احزاب، خصوصاً بعد از واقعه قتلعام يهوديان توسط هيتلر به دست آورد. اين حمايت از جنبش صهيونيستى در ميان بسيارى از مسيحيان، بخصوص پروتستانهاى طرفدار وضع احكام دينى در هر عصر، نيز آشكار شد. مسيحيانى كه فعالانه و جدى از ادعاى يهوديان براى بازگشت به فلسطين حمايت مىكنند، مسيحيان صهيونيست شناخته مىشوند.
1- تشويق و دلگرمى در گفتگوهاى يهوديان و مسيحيان.
2- مقابله با افكار ضد يهودى.
3- آموزش با نگرش به ريشههاى يهودى دين مسيح(ع).
4- اقدامات بشردوستانه در ميان پناهندگان يهودى.
5- مخالفت با مقامات يهودى ميانهرو كه تلاش مىكنند، براى آرامش در سرزمين، مصالحه كنند.
6- سوء استفاده از مسيحيت براى توجيه اعمال ضد حقوق بشر.
7- آخرتشناسى كتاب مقدس در معرض تبديل شدن به پيشگويى منجر به واقعيت.
خداوندى كه بنىاسرائيل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع مىكند (6 - 1: 40 كتاب دوم تورات) (10: 31 ارمياى نبى، 12 - 11: 11 اشعيا)
وظيفه كليسا اين است كه راحتى و بركت اسرائيل را تأمين كند. اگر كليسا در انجام اين وظيفه درماند؛ بركت خداوند را از دست مىدهد. »و بركت دهم به آنانى كه تو را مبارك خوانند و لعنت كنم به آنكه تو را ملعون خواند.« 3: 12 سفر پيدايش
به عقيده مسيحيان صهيونيست وظيفه كليسا اين است كه به عمليات بازگردانى و استقرار مجدد كمك نموده از آنها حمايت كند، راحتى آنها را تأمين كند و بقاى مردم منتخب خداوند را متعهد شود.
ب) برگزيدگى: به عقيده مسيحيان صهيونيست، يهوديان مردم برگزيده خداوند باقى مىمانند و ارتباطى منحصر بهفرد و ناگسستنى با او دارند. با نگاه به تعليمات كتاب عهد جديد درباره ملت خداوند، خدا هيچگاه مردم يهود را رد يا جايگزين نكرده است. »ولكن چنين نيست كه كلام خدا ساقط شده باشد؛ زيرا همه كسانى كه از اسرائيلاند، اسرائيلى نيستند و نه نسل ابراهيم تماماً فرزند ابراهيم هستند.« 7 - 6: 9 روميان
ج) ديدگاه مبتنى بر كتاب مكاشفات درباره آينده: اساس خداشناسى مسيحيت صهيونيستى عقيده به بخشگرايى و وضع احكام دينى در هر دوره و عصر است. بر اساس اين عقيده، خداوند جهان را از آغاز تا پايان بر اساس جدولى تدبير كرده كه به هر دوره از آن يك بخش گفته مىشود. اسرائيل نقش مهمى را در آخرين دوره بازى مىكند. زمانى كه مىخواهد دوباره به كشورى مستقل تبديل شود، معبد را بازسازى كند، مقام كشيشى و طريقه و روش فداكارانه را بنياد نمايد. معتقدين به بخشگرايى، اسرائيل و كليسا را مجزا مىدانند و بر اين باورند كه خداوند تا آغاز جنگ آرماگدون با هر دو بصورت جداگانه كار مىكند. سپس عيسى مسيح(ع) به عنوان پادشاه يهوديان بازمىگردد و از تخت خود در معبد بازسازى شده در اورشليم بر كل ملتها حكمرانى مىكند. در آخرين جنگ اسرائيل نابود خواهد شد و صدها هزار يهودى خواهند مرد.
بخشى گرايان سالها به دنبال علائم و اجراى پيشگوييها بودهاند. اعلاميه كشور اسرائيل در سال 1948 و جنگ 1967 هر دو به عنوان اجراى اين پيشگوييها با ناديده گرفتن وضع اعراب فلسطينى و بخصوص مسيحيان عرب فلسطينى ملاحظه شدهاند. تمام حوادث جارى به عنوان تابلوهاى راهنماى بازگشت دوباره عيسى مسيح(ع) تعبير مىشوند. جداول پيشگويى سناريوى بازگشت دوباره عيسى مسيح(ع) را مجسم مىكنند. حوادث - حتى حادثه همهسوزى توسط هيتلر - همه به عنوان وسايل تدبير شده خداوند براى داورى مورد توجه واقع شدهاند. بنابراين هيتلر هم كه معتقد به كتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمين حفظ شده به اجراى يك پيشگويى برجسته كمك كرد.
اين كاملاً بديهى است كه، بدون اسرائيل، برنامههاى مبتنى بر پيشگويى مسيحيان صهيونيست، تمام تئوريهاى جدايىطلبانه و اجزاى آنها، همگى از بين خواهند رفت. به همين علت است كه مسيحيان صهيونيست علاقه خاصى به كشور اسرائيل دارند. براى آنها، اين موضوع، جنگ بين دو قوم براى رسيدن به صلح نيست بلكه به حقيقت پيوستن جدى پيگشوييها و بازگشت مسيح، با شكوه و افتخار و اجراى اراده كامل خداوند است. مسيحيان صهيونيست راغب نيستند به هيچ تفسير ديگرى از كتاب مقدس و هيچ تعليم سادهاى از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه كنند.
1. مالى
2. نظامى
3. تبليغات
4. خدمت در نيروى نظامى اسرائيل
5. تكفل بازگرداندن جمعيت مهاجر يهود
6. بشردوستى
7. دعا براى اسرائيل
8. اقدامات سياسى
9. حمايتهاى متفرقه
مسيحيان صهيونيست اساس خداشناسىشان را بر خودبينى بنا نهادهاند. پيام حقيقى كتاب مقدس چيست؟ آيا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعى جمعيت فلسطينى اين سرزمين نيست؟ آيا مسيحيان صهيونيست با توجه به كتاب مقدس و با تفاسير به گزين شده خود عدالت را اجرا مىكنند؟
در كتاب عهد عتيق، وحىها از طرف خداوند در سايه پيشگويى و تصورات بيان شده. ما در كتاب عهد جديد، واقعيت و مفاهيم را داريم. من مىخواهم به چيزى كه واقعيت دارد و به فرزند خداوند، عيسى مسيح(ع) الهام شده توجه كنم. »در گذشته خداوند با اجداد ما از طريق انبيا و يا روشهاى گوناگونى صحبت كرد. اما در اين روزها او از طريق فرزند خود با ما سخن گفته، كسى كه او را وارث همه چيز كرد و كسى كه از طريق او جهان را ساخت.« (2 - 1: 1 رساله عبرانيان)
همچنين آدمى تعجب مىكند كه يك قول چند بار بايد اجرا شود. مردم بنى اسرائيل تحت رهبرى يوشع(ع) به سرزمين موعود رفتند و آن را مالك شدند. ما در 23: 11 يوشع مىخوانيم: »پس يوشع تمامى زمين را برحسب آنچه خداوند به موسى گفته بود و يوشع آن را به بنى اسرائيل برحسب فرقهها و اسباط ايشان به ملكيّت بخشيد و زمين از جنگ آرام گرفت.«
بالاخره زمان بخشش پايان يافت و يوشع سرزمين را گرفت. گرچه بعدها كه پادشاهان اسرائيل همان گناهان را مانند آموريان تكرار كردند، فتواى خداوند شامل حال اسرائيل شد، همانطور كه شامل حال آموريان شده بود و آنها از سرزمين بيرون رانده شدند. بنابراين خداوند استثنا قائل نمىشود.
بعضى از رياكاران به عيسى(ع) گفتند: »ابراهيم پدر ماست«. عيسى(ع) به آنها جواب داد: »اگر شما فرزندان ابراهيم بوديد، اعمال ابراهيم را به جا مىآورديد.«
پل همين مطلب را به گونهاى زيبا بيان مىكند: »اگر شما به مسيح(ع) تعلق داريد، پس بر اساس پيمان ثمره و وارث ابراهيم هستيد.«
ممكن است زمانى يهوديان، مردم منتخب خداوند بوده باشند، اما بعد از آمدن عيسى(ع) »تمام كسانى كه عيسى(ع) را پذيرفتند فرزندان خداوند شدند.« (12: 1 يوحنا)
»زيرا اى برادران نمىخواهم شما از اين سر بىخبر باشيد كه مبادا خود را دانا انگاريد...؟«
(25: 11 روميان)
در بالا و در سرتاسر كتاب عهد جديد هيچ گفتهاى از اين نيست كه رستگارى يهوديان مشروط به مالكيت سرزمين است. »كه امتها در ميراث و در بدن و در بهره وعده او در مسيح به وساطت انجيل شريك هستند.« (6 - 4: 3 افسيان)
ما، به عنوان مسيحيان فلسطينى، خداشناسى مسيحيان صهيونيست را مطابق كتاب مقدس و تعليم عيسى مسيح(ع) نمىدانيم. اين عقيده تأثير منفى بر كتاب مقدس دارد و مىتواند كليساى آمريكا را در فهم وظيفهاش در خاورميانه گمراه سازد. پيام ما به يهوديان و اعراب، پيام اميد، زندگى، عشق و اخبار خوب است. مسيح(ع) براى رهايى يك سرزمين خود را فدا نكرد. او خود را فدا كرد تا بشر را رهايى بخشد. براى اينكه »ما را از قلمرو تاريكى نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهى فرزندى سازد كه عاشق اوست.« 13: Gel 1؟ عيسى(ع) جهان را دوست داشت و بنابراين آن را حفظ نمود.
مقدمه:
بطور ساده، صهيونيسم به جنبشى ملى براى حضور يهوديان در فلسطين و حق حاكميت يهود بر كل سرزمين اطلاق مىشود. جنبش صهيونيستى رسماً در سال 1897 سازماندهى شد و خواستار استقرار مجدد يهوديان در فلسطين بود. اين حركت در باطن خود داراى ماهيتى سكولار بود و رهبران آن ايدئولوژيهاى خارجى را از جمله سوسياليزم (جامعهگرايى) و ناسيوناليسم (مليتگرايى) وارد يهوديت كردند. با اين وجود، عاقبت جنبش صهيونيستى طرفدارانى در ميان سنتهاى يهودى و احزاب، خصوصاً بعد از واقعه قتلعام يهوديان توسط هيتلر به دست آورد. اين حمايت از جنبش صهيونيستى در ميان بسيارى از مسيحيان، بخصوص پروتستانهاى طرفدار وضع احكام دينى در هر عصر، نيز آشكار شد. مسيحيانى كه فعالانه و جدى از ادعاى يهوديان براى بازگشت به فلسطين حمايت مىكنند، مسيحيان صهيونيست شناخته مىشوند.
مسيحيت صهيونيستى در اسرائيل
1- تشويق و دلگرمى در گفتگوهاى يهوديان و مسيحيان.
2- مقابله با افكار ضد يهودى.
3- آموزش با نگرش به ريشههاى يهودى دين مسيح(ع).
4- اقدامات بشردوستانه در ميان پناهندگان يهودى.
5- مخالفت با مقامات يهودى ميانهرو كه تلاش مىكنند، براى آرامش در سرزمين، مصالحه كنند.
6- سوء استفاده از مسيحيت براى توجيه اعمال ضد حقوق بشر.
7- آخرتشناسى كتاب مقدس در معرض تبديل شدن به پيشگويى منجر به واقعيت.
خداشناسى مسيحيت صهيونيستى
خداوندى كه بنىاسرائيل را متفرق نمود دوباره آنها را جمع مىكند (6 - 1: 40 كتاب دوم تورات) (10: 31 ارمياى نبى، 12 - 11: 11 اشعيا)
وظيفه كليسا اين است كه راحتى و بركت اسرائيل را تأمين كند. اگر كليسا در انجام اين وظيفه درماند؛ بركت خداوند را از دست مىدهد. »و بركت دهم به آنانى كه تو را مبارك خوانند و لعنت كنم به آنكه تو را ملعون خواند.« 3: 12 سفر پيدايش
به عقيده مسيحيان صهيونيست وظيفه كليسا اين است كه به عمليات بازگردانى و استقرار مجدد كمك نموده از آنها حمايت كند، راحتى آنها را تأمين كند و بقاى مردم منتخب خداوند را متعهد شود.
ب) برگزيدگى: به عقيده مسيحيان صهيونيست، يهوديان مردم برگزيده خداوند باقى مىمانند و ارتباطى منحصر بهفرد و ناگسستنى با او دارند. با نگاه به تعليمات كتاب عهد جديد درباره ملت خداوند، خدا هيچگاه مردم يهود را رد يا جايگزين نكرده است. »ولكن چنين نيست كه كلام خدا ساقط شده باشد؛ زيرا همه كسانى كه از اسرائيلاند، اسرائيلى نيستند و نه نسل ابراهيم تماماً فرزند ابراهيم هستند.« 7 - 6: 9 روميان
ج) ديدگاه مبتنى بر كتاب مكاشفات درباره آينده: اساس خداشناسى مسيحيت صهيونيستى عقيده به بخشگرايى و وضع احكام دينى در هر دوره و عصر است. بر اساس اين عقيده، خداوند جهان را از آغاز تا پايان بر اساس جدولى تدبير كرده كه به هر دوره از آن يك بخش گفته مىشود. اسرائيل نقش مهمى را در آخرين دوره بازى مىكند. زمانى كه مىخواهد دوباره به كشورى مستقل تبديل شود، معبد را بازسازى كند، مقام كشيشى و طريقه و روش فداكارانه را بنياد نمايد. معتقدين به بخشگرايى، اسرائيل و كليسا را مجزا مىدانند و بر اين باورند كه خداوند تا آغاز جنگ آرماگدون با هر دو بصورت جداگانه كار مىكند. سپس عيسى مسيح(ع) به عنوان پادشاه يهوديان بازمىگردد و از تخت خود در معبد بازسازى شده در اورشليم بر كل ملتها حكمرانى مىكند. در آخرين جنگ اسرائيل نابود خواهد شد و صدها هزار يهودى خواهند مرد.
بخشى گرايان سالها به دنبال علائم و اجراى پيشگوييها بودهاند. اعلاميه كشور اسرائيل در سال 1948 و جنگ 1967 هر دو به عنوان اجراى اين پيشگوييها با ناديده گرفتن وضع اعراب فلسطينى و بخصوص مسيحيان عرب فلسطينى ملاحظه شدهاند. تمام حوادث جارى به عنوان تابلوهاى راهنماى بازگشت دوباره عيسى مسيح(ع) تعبير مىشوند. جداول پيشگويى سناريوى بازگشت دوباره عيسى مسيح(ع) را مجسم مىكنند. حوادث - حتى حادثه همهسوزى توسط هيتلر - همه به عنوان وسايل تدبير شده خداوند براى داورى مورد توجه واقع شدهاند. بنابراين هيتلر هم كه معتقد به كتاب مقدس نبود با فرستادن مردم حفظ شده به سرزمين حفظ شده به اجراى يك پيشگويى برجسته كمك كرد.
اين كاملاً بديهى است كه، بدون اسرائيل، برنامههاى مبتنى بر پيشگويى مسيحيان صهيونيست، تمام تئوريهاى جدايىطلبانه و اجزاى آنها، همگى از بين خواهند رفت. به همين علت است كه مسيحيان صهيونيست علاقه خاصى به كشور اسرائيل دارند. براى آنها، اين موضوع، جنگ بين دو قوم براى رسيدن به صلح نيست بلكه به حقيقت پيوستن جدى پيگشوييها و بازگشت مسيح، با شكوه و افتخار و اجراى اراده كامل خداوند است. مسيحيان صهيونيست راغب نيستند به هيچ تفسير ديگرى از كتاب مقدس و هيچ تعليم سادهاى از آن با توجه به عدالت و صلح، توجه كنند.
مسيحيان صهيونيست چگونه از اسرائيل حمايت مىكنند؟
1. مالى
2. نظامى
3. تبليغات
4. خدمت در نيروى نظامى اسرائيل
5. تكفل بازگرداندن جمعيت مهاجر يهود
6. بشردوستى
7. دعا براى اسرائيل
8. اقدامات سياسى
9. حمايتهاى متفرقه
اين براى فلسطين چه معنايى دارد؟
مسيحيان صهيونيست اساس خداشناسىشان را بر خودبينى بنا نهادهاند. پيام حقيقى كتاب مقدس چيست؟ آيا خدا نگران حقوق و رفاه اجتماعى جمعيت فلسطينى اين سرزمين نيست؟ آيا مسيحيان صهيونيست با توجه به كتاب مقدس و با تفاسير به گزين شده خود عدالت را اجرا مىكنند؟
آيا فقط مسيحيان صهيونيست تفاسير انجيلى دارند؟
در كتاب عهد عتيق، وحىها از طرف خداوند در سايه پيشگويى و تصورات بيان شده. ما در كتاب عهد جديد، واقعيت و مفاهيم را داريم. من مىخواهم به چيزى كه واقعيت دارد و به فرزند خداوند، عيسى مسيح(ع) الهام شده توجه كنم. »در گذشته خداوند با اجداد ما از طريق انبيا و يا روشهاى گوناگونى صحبت كرد. اما در اين روزها او از طريق فرزند خود با ما سخن گفته، كسى كه او را وارث همه چيز كرد و كسى كه از طريق او جهان را ساخت.« (2 - 1: 1 رساله عبرانيان)
همچنين آدمى تعجب مىكند كه يك قول چند بار بايد اجرا شود. مردم بنى اسرائيل تحت رهبرى يوشع(ع) به سرزمين موعود رفتند و آن را مالك شدند. ما در 23: 11 يوشع مىخوانيم: »پس يوشع تمامى زمين را برحسب آنچه خداوند به موسى گفته بود و يوشع آن را به بنى اسرائيل برحسب فرقهها و اسباط ايشان به ملكيّت بخشيد و زمين از جنگ آرام گرفت.«
هجوم به كنعان توسط يوشع بن نون
بالاخره زمان بخشش پايان يافت و يوشع سرزمين را گرفت. گرچه بعدها كه پادشاهان اسرائيل همان گناهان را مانند آموريان تكرار كردند، فتواى خداوند شامل حال اسرائيل شد، همانطور كه شامل حال آموريان شده بود و آنها از سرزمين بيرون رانده شدند. بنابراين خداوند استثنا قائل نمىشود.
فلسطينيان دشمن خداوند نيستند
نسل ابراهيم چه كسانى هستند؟
بعضى از رياكاران به عيسى(ع) گفتند: »ابراهيم پدر ماست«. عيسى(ع) به آنها جواب داد: »اگر شما فرزندان ابراهيم بوديد، اعمال ابراهيم را به جا مىآورديد.«
پل همين مطلب را به گونهاى زيبا بيان مىكند: »اگر شما به مسيح(ع) تعلق داريد، پس بر اساس پيمان ثمره و وارث ابراهيم هستيد.«
ممكن است زمانى يهوديان، مردم منتخب خداوند بوده باشند، اما بعد از آمدن عيسى(ع) »تمام كسانى كه عيسى(ع) را پذيرفتند فرزندان خداوند شدند.« (12: 1 يوحنا)
كتاب عهد جديد و يهوديان
»زيرا اى برادران نمىخواهم شما از اين سر بىخبر باشيد كه مبادا خود را دانا انگاريد...؟«
(25: 11 روميان)
در بالا و در سرتاسر كتاب عهد جديد هيچ گفتهاى از اين نيست كه رستگارى يهوديان مشروط به مالكيت سرزمين است. »كه امتها در ميراث و در بدن و در بهره وعده او در مسيح به وساطت انجيل شريك هستند.« (6 - 4: 3 افسيان)
مهر خداوند
ما، به عنوان مسيحيان فلسطينى، خداشناسى مسيحيان صهيونيست را مطابق كتاب مقدس و تعليم عيسى مسيح(ع) نمىدانيم. اين عقيده تأثير منفى بر كتاب مقدس دارد و مىتواند كليساى آمريكا را در فهم وظيفهاش در خاورميانه گمراه سازد. پيام ما به يهوديان و اعراب، پيام اميد، زندگى، عشق و اخبار خوب است. مسيح(ع) براى رهايى يك سرزمين خود را فدا نكرد. او خود را فدا كرد تا بشر را رهايى بخشد. براى اينكه »ما را از قلمرو تاريكى نجات دهد و وارد قلمرو پادشاهى فرزندى سازد كه عاشق اوست.« 13: Gel 1؟ عيسى(ع) جهان را دوست داشت و بنابراين آن را حفظ نمود.
پی نوشت:
× اين مقاله توسط نويسندهاى مسيحى نگاشته شده و مطابق دريافت خود از واقعه توطئه مصلوب ساختن حضرت مسيح، عليهالسلام سخن مىگويد. مسلمين تحت تعاليم قرآن معتقد به عروج حضرت عيسى (ع) و حيات ايشان تا وقت قيام حضرت مهدى، عليهالسلام هستند.