نوآورى و شکوفایى گفتمان دهه چهارم
نویسنده: محمدمهدى انصاری
واژههایى چون نوآوری، نوگرایی، نواندیشى و ... را بسیار شنیدهایم و اساسا این رهیافتها به گونهاى در وجود بشر نهادینه شده و به عنوان موهبتى الهى خود را نمایان کردهاند که انسان همواره در طول تاریخ حیات خود به دنبال نو شدن و نوگرایى بوده و البته همین امر موجبات تکامل مادى و معنوى او را فراهم نموده و انسان غارنشین عصر حجر را که از فکر و اندیشه و تمدن بىبهره بوده به انسان متمدن و عالم و موحد مبدل کرده است.
گرایش آدمى به روشها و راههاى جدید و پویایى او براى رسیدن به مصادیق و مفاهیم نو، رمز شکوفایى و تکامل علوم و فنون در تاریخ بشر بوده و در اندیشه دینى ما نیز عنوان گشته هر روزى که براى فرد نسبت به دیروزش تحول و نو شدن اتفاق بیفتد، آن روز برایش عید است. در یک شماى کلى مىتوان گفت مبناى هر حرکت و پویایى در هرگونه نوآورى و نوگرایی، حقیقتگرایی، علمگرایى و تعالىگرایى براى بشر بوده و باید باشد و چنانچه انحرافى در این مبادى و مسیر رخ دهد، بشریت و دستاوردهاى او با مخاطرات جدى روبهرو خواهد شد. انسان تعالىگرا و نوگرا با ذهن و فکر کاوشگر خود راههاى ناشناخته را پیموده و معماهاى لاینحل و کارهاى خارقالعاده دیروز را به مسائل جارى و روزمره زندگى امروز خود تبدیل نموده است. البته در این میان برخى نوآورىها و ابتکارات، موجبات گرفتارى بشر را فراهم کرده و حتى حیات او را بر روى کره زمین به مخاطره انداخته است. مصادیق فراوانى را مىتوان سراغ گرفت که در واقع ثمره تلاشهاى علمى و نوآورىهاى فکرى بشریت بوده ولى میلیونها انسان را به کام مرگ کشانیده و این ناشى از همان انحراف بر مبناى نوآورى و نوگرایى است. بنابراین بایستى دقیقا روشن شود که نوآورى و نوگرایى و نواندیشى با کدام هدف در دستور کار قرار مىگیرند و فلسفه واقعى آنها چیست؟ باید تاکید نمود تفاوتهاى ظریفى در این 3 واژه وجود دارد که عمده این تفاوتها در این مسئله قابل خلاصه است که نوآورى بیشتر در روشها و رویکردهاست یعنى در پى هنجارشکنى و ارزش ستیزى و بایسته گریزى نیست؛ نوگرایى در گرایش به راهها و راهحلهاى نو و مبانى جدید قابل تبیین است و نواندیشى به اتخاذ اندیشیدنها و اندیشههاى تازه اشاره دارد اما عمومیت این 3 واژه و نقطه اشتراک آنها شاید این باشد که هدفگذارىها و افقهاى ترسیم شده نباید با این آوردههاى جدید در ماهیت و اساس دچار تغییر و انحلال شوند، البته در این مجال کوتاه، نمىتوان در این باب بحث بسیار داشت و مىتوان آن را به فرصتهاى آتى موکول کرد...
در سال جدید هم که از سوى رهبر معظم انقلاب شعار نوآورى و شکوفایى به عنوان راهبرد برنامهها و اقدامات دولت و ملت تعیین گردیده در وهله اول بایستى تبیین دقیق و عمیقى از این نامگذارى و اهداف و انتظارات رهبرى نظام صورت پذیرد، ثانیا تلاش شود تا نوآورى به عنوان یک “ارزش” و شکوفایى به عنوان یک “فرهنگ” به جامعه (بویژه جوانان، نخبگان، گروههاى مرجع اجتماعى و ...) شناسانده شود. ثالثا اکنون که در آستانه دهه چهارم انقلاب و استقرار نظام اسلامى هستیم، باید بتوان ضمن تحکیم مبانى انقلاب و پافشارى بر حفظ اصول و هدفگذارىهاى جامع و تام اولیه، تدابیر صحیح و حکیمانهاى براى تحقق مطالبات ملت و برآورده سازى اهداف مشخص شده در پیش گرفت.
توامان سازى هدفمند در مقوله پیشرفت و عدالت، به عنوان یک موضوع کلان و نو که از سوى مقام معظم رهبرى عنوان شده، گفتمان غالب نظام اسلامى در دهه چهارم از عمر انقلاب است. مسئله این است که چگونه مىتوان با حفظ اصول عدالت اسلامی، پیشرفت و ترقى اقتصادى و اجتماعى را در دستور کار قرار داد؟ یعنى پیشرفتى که ناظر بر عدالت باشد و عدالتى که متضمن پیشرفت مادى و معنوى کشور گردد. بدیهى است باید از تمام ظرفیتهاى فکرى و دانشگاهى کشور براى این پرسش اصلى گفتمان غالب بهره جست و این جز با کارهاى نو و ابتکارى و میانبر امکانپذیر نخواهد بود و شایسته است تمام تلاشهاى نوآورانه و شکفتگىها در همین مسئله متمرکز گردد. نکته پایانى اینکه به هر روى در مسیر نوآورى و شکوفایى که البته در هر حوزه (اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دیپلماسی، نظامی، تکنولوژیکى و...) به نحوى متفاوت قابل تبیین و هدفگذارى است مىتوان دو پیامد امید آفرین براى کشور و انقلاب در نظر گرفت: یکى به نتیجه رسیدن تلاشها و برنامهریزىهایى که تاکنون انجام شده و دیگرى شیرین شدن کام مردم در پى خدمات نظام.
منبع:رسالت
گرایش آدمى به روشها و راههاى جدید و پویایى او براى رسیدن به مصادیق و مفاهیم نو، رمز شکوفایى و تکامل علوم و فنون در تاریخ بشر بوده و در اندیشه دینى ما نیز عنوان گشته هر روزى که براى فرد نسبت به دیروزش تحول و نو شدن اتفاق بیفتد، آن روز برایش عید است. در یک شماى کلى مىتوان گفت مبناى هر حرکت و پویایى در هرگونه نوآورى و نوگرایی، حقیقتگرایی، علمگرایى و تعالىگرایى براى بشر بوده و باید باشد و چنانچه انحرافى در این مبادى و مسیر رخ دهد، بشریت و دستاوردهاى او با مخاطرات جدى روبهرو خواهد شد. انسان تعالىگرا و نوگرا با ذهن و فکر کاوشگر خود راههاى ناشناخته را پیموده و معماهاى لاینحل و کارهاى خارقالعاده دیروز را به مسائل جارى و روزمره زندگى امروز خود تبدیل نموده است. البته در این میان برخى نوآورىها و ابتکارات، موجبات گرفتارى بشر را فراهم کرده و حتى حیات او را بر روى کره زمین به مخاطره انداخته است. مصادیق فراوانى را مىتوان سراغ گرفت که در واقع ثمره تلاشهاى علمى و نوآورىهاى فکرى بشریت بوده ولى میلیونها انسان را به کام مرگ کشانیده و این ناشى از همان انحراف بر مبناى نوآورى و نوگرایى است. بنابراین بایستى دقیقا روشن شود که نوآورى و نوگرایى و نواندیشى با کدام هدف در دستور کار قرار مىگیرند و فلسفه واقعى آنها چیست؟ باید تاکید نمود تفاوتهاى ظریفى در این 3 واژه وجود دارد که عمده این تفاوتها در این مسئله قابل خلاصه است که نوآورى بیشتر در روشها و رویکردهاست یعنى در پى هنجارشکنى و ارزش ستیزى و بایسته گریزى نیست؛ نوگرایى در گرایش به راهها و راهحلهاى نو و مبانى جدید قابل تبیین است و نواندیشى به اتخاذ اندیشیدنها و اندیشههاى تازه اشاره دارد اما عمومیت این 3 واژه و نقطه اشتراک آنها شاید این باشد که هدفگذارىها و افقهاى ترسیم شده نباید با این آوردههاى جدید در ماهیت و اساس دچار تغییر و انحلال شوند، البته در این مجال کوتاه، نمىتوان در این باب بحث بسیار داشت و مىتوان آن را به فرصتهاى آتى موکول کرد...
در سال جدید هم که از سوى رهبر معظم انقلاب شعار نوآورى و شکوفایى به عنوان راهبرد برنامهها و اقدامات دولت و ملت تعیین گردیده در وهله اول بایستى تبیین دقیق و عمیقى از این نامگذارى و اهداف و انتظارات رهبرى نظام صورت پذیرد، ثانیا تلاش شود تا نوآورى به عنوان یک “ارزش” و شکوفایى به عنوان یک “فرهنگ” به جامعه (بویژه جوانان، نخبگان، گروههاى مرجع اجتماعى و ...) شناسانده شود. ثالثا اکنون که در آستانه دهه چهارم انقلاب و استقرار نظام اسلامى هستیم، باید بتوان ضمن تحکیم مبانى انقلاب و پافشارى بر حفظ اصول و هدفگذارىهاى جامع و تام اولیه، تدابیر صحیح و حکیمانهاى براى تحقق مطالبات ملت و برآورده سازى اهداف مشخص شده در پیش گرفت.
توامان سازى هدفمند در مقوله پیشرفت و عدالت، به عنوان یک موضوع کلان و نو که از سوى مقام معظم رهبرى عنوان شده، گفتمان غالب نظام اسلامى در دهه چهارم از عمر انقلاب است. مسئله این است که چگونه مىتوان با حفظ اصول عدالت اسلامی، پیشرفت و ترقى اقتصادى و اجتماعى را در دستور کار قرار داد؟ یعنى پیشرفتى که ناظر بر عدالت باشد و عدالتى که متضمن پیشرفت مادى و معنوى کشور گردد. بدیهى است باید از تمام ظرفیتهاى فکرى و دانشگاهى کشور براى این پرسش اصلى گفتمان غالب بهره جست و این جز با کارهاى نو و ابتکارى و میانبر امکانپذیر نخواهد بود و شایسته است تمام تلاشهاى نوآورانه و شکفتگىها در همین مسئله متمرکز گردد. نکته پایانى اینکه به هر روى در مسیر نوآورى و شکوفایى که البته در هر حوزه (اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، دیپلماسی، نظامی، تکنولوژیکى و...) به نحوى متفاوت قابل تبیین و هدفگذارى است مىتوان دو پیامد امید آفرین براى کشور و انقلاب در نظر گرفت: یکى به نتیجه رسیدن تلاشها و برنامهریزىهایى که تاکنون انجام شده و دیگرى شیرین شدن کام مردم در پى خدمات نظام.
منبع:رسالت