نویسنده: عباس بیات
هر قوم و ملتی که بخواهد ادامه حیات بدهد و به زندگی بهتر و برتر دست یابد باید خود دست به تغییر و نوآوری بزند. نوآوری هم لازمه حیات است و هم لازمه برتری!
«فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَبْدیلاً وَ َلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحْویلاً»[1]
«اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ»[2]
دو آیه فوق هم در این راستا است. سنتهای الهی و فطری به هیچوجه تغییرپذیر نیستند و کسانی که به دنبال این تغییرات و دگرگونیها هستند بدعتگزارند و مورد لعنت خداوند و چون با نوآوریهای [بدعتهای] خود در مقابل فطرت و سنت الهی برخاستهاند و خدا را فراموش کردهاند به فرموده مولای متقیان زندگی را خواهند باخت: «ضَاع َمَنْ کَانَ لَه مَقْصَدٌ غَیْرُ الله» [3]
و نوآورانی که در پی تجدید سنتهای الهی و فطری هستند و هدف خدایی دارند و البته و صد البته که نوآوری از وظایف آنهاست چرا که «اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ». اینان مشمول آیه «تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»[4] میباشند.
پیامبران الهی اولین نوآوران تاریخ هستند و جالبتر اینکه نوآوران تاریخ هستند در مقابل بدعتهای بشر در روی زمین. پیامبران الهی به عنوان منادیان یکتاپرستی و عدالت در مقابل بدعتها و خرافهپرستیهای بشر؛ بزرگترین، مهمترین و عالیترین نوآوران بودند. نوآوری همانگونه که در ذات انسانی است و یکی از نیازهای اوست یکی از جلوههای طبیعت نیز میباشد. نو شدن و تغییرات هر ساله طبیعت در راستای بهبود و رشد، از بارزترین جلوههای آن است.
اما هر قوم و ملتی که بخواهد ادامه حیات بدهد و به زندگی بهتر و برتر دست یابد باید خود دست به تغییر و نوآوری بزند. نوآوری هم لازمه حیات است و هم لازمه برتری!
در عصر جاهلیت ثانی یا بهتر بگوییم جاهلیت مدرن، تمام ارزشهای انسانی و الهی لگدکوب بدعتهای ابرقدرتها شده بود و چون تمامی جهان نیز در سیطره آنها بود هر نوآوری بدعتی دیگر میشد در راه انحراف بشریت! فریادی برآمد و بنیان تمام بدعتها را به چالش کشید و با نوآوری و فریاد نوی خود شرق و غرب را به سخره گرفت. فریادی که تجدید سنتها بود و گمشده فطرت و فطری بشریت را به او نمایاند. فریادی که آرمانهای اصیل بشریت یعنی خداپرستی، عدالت و آزادی را زنده کرد.
انقلاب اسلامی و حکومت برخاسته از آن تمام نظامها را به چالش کشید و در همه زمینههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و... نوآوری کرد. مردمسالاری دینی نوعی از حکومت منحصر به فرد است که به تمام نظامهای سیاسی دیکتاتور و دموکرات طعنه میزند.
جالبتر این که انقلاب پدیدهای است که نوآوری در ذات اوست و نه تنها همواره نو شدن را بر میتاباند و تحمل میکند که خود خاستگاه و زایشگاه نو شدنهاست. بنابراین نوآوری از ضروریات انقلاب اسلامی است و یا به تعبیری دیگر محافظهکاری و تحجر قتلگاه انقلاب است.
در همه زمینهها باید در انقلاب اسلامی به فکر نوآوری بود؛ از نظام سیاسی و فرهنگی به عنوان اصلیترین رکنهای انقلاب گرفته تا نظامهای اقتصادی، اجتماعی، علمی و....
روح نوآوری، ابتکار و خلاقیت در رژیم گذشته کشته شده بود؛ اصلاً فضای نوآوری در کشور وجود نداشت، چه در دانشگاهها و چه در مراکز فرهنگی. حتی در بین آحاد مردم اجازه نوآوری داده نمیشد. اما نه تنها به صورت قهری اجازه داده نمیشد بلکه فضای فرهنگی و سیاسی کشور هیچ کسی را به فکر نوآوری نمیانداخت؛ قدرت نوآوری در بین مردم وجود نداشت، انقلاب اسلامی این فضا را شکست.
1- اعتماد به نفس ملی:
یک ملت زمانی میتواند به نوآوری و ابتکار دست بزند که روحیه اعتماد به نفس داشته باشد. تواناییهای خود را بشناسد و به آنها باور و اعتماد داشته باشد. باید روحیه اعتماد به نفس ملی در کشور بالا برود تا زمینه نوآوری ایجاد شود باید از بن جان به «ما میتوانیم» اعتقاد داشته باشد. یکی از دلایل این که در رژیم گذشته مردم روحیه نوآوری نداشتند این بود که حکومت مردم را ذلیل کرده بود و حتی خود را و کشور را ذلیل کرده بود؛ به تواناییهای جوانان اعتمادی وجود نداشت و اصلاً اعتماد به نفس ملی معنایی نداشت. انقلاب اسلامی با اتکال به خدا و نیروی مردم به مردم عزت بخشید؛ روحیه اتکال به نیروهای خود را که در بین مردم افزایش داد و اعتماد به نفس را تقویت کرد و هر روز با دستآوردها و پیشرفتهای خود توانست این روحیه را بین مردم گسترش دهد.
2- شجاعت و قدرت ریسک پذیری و نگاه منتقدانه به روشها:
شجاعت و قدرت ریسک پذیری از بایستهها و لوازم نوآوری است. باید روحیه ریسک پذیری در کشور بالا رود. شجاعت علمی و قدرت نقد کردن و نه گفتن به روشهای بیگانه باید روز به روز در فضای کشور گسترش یابد. باید شجاعت داشت و از نوآوری و قدم گذاشتن در میدانهای جدید و بزرگ نهراسید. باید نگاهی تردیدآمیز به دستآوردها، روشها و یافتههای بیگانه داشت و با شجاعت به عرصههای جدید در علم و فناوری پا گذاشت. برای پیشرفت علمی باید جرأت علمی و جرأت نوآوری داشت؛ همچنین در تمام زمینههای دیگر نیز.
3- تولید نظریه و فکر بوسیلهی کرسیهای آزاد اندیشی:
نوآوری در فضای علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از تولید علم شروع میشود و تولید علم، به تولید نظریه و فکر متوقف است و یکی از بایستههای تولید نظریه و فکر تشکیل کرسیهای آزاد اندیشی است. زمانی میتوان به نظرات نو و بدیع در یک عرصه دست یافت که کرسیهای آزاد اندیشی در مورد آن موضوع تشکیل شود؛ نظرات مختلف در مورد آن ابراز گردد و صاحب نظران با هم به مباحثه بپردازند، تا نظر، فکر و ایدهای جدید تولید شود. یکی از زمینههای نوآوری تشکیل کرسیهای آزاد اندیشی و گفتگو و مباحثه است.
4- بها دادن به کار و اندیشهی جوانان؛
روحیه نوآوری و ابتکار ربط مستقیمی به جوانی دارد. به صورت عادی جوانها خلاقتر هستند و با داشتن شجاعت و جرأت ریسک پذیری، راحتتر به نوآوری دست میزنند. لذا برای اینکه بتوان به نوآوری دست یافت باید به فکر و اندیشه جوانان بها داده شود. فکر و اندیشه جوانان در عرصههای مختلف کشور مورد استفاده قرار بگیرد. در بسیاری از مسئولیتها که تخصص و توان و امکان آن وجود دارد مسئولیت به جوانان سپرده شود. نوآوری زمانی در یک کشور امکان پذیر میشود که روحیه جوانی و نشاط بر آن کشور حاکم باشد تا هم خود جوانان بتوانند نوآوری کنند و هم فضای کشور و مسئولین آن را تحمل کند.
لازم به ذکر است که تمامی موارد فوق میتواند هم به عنوان زمینههای پرورش نوآوری مطرح شوند و هم به عنوان نتیجه نوآوری. یعنی اگر ملتی اعتماد به نفس ملی داشت، شجاعت داشت میتواند دست به نوآوری بزند و همچنین ملتی که نوآوری کند در دنیا دارای اعتماد به نفس و عزت نفس میشود و این نوآوری شجاعت او را تقویت میکند.
5- آزادی عمل، آموزش نوآوری، تشویق نوآورن:
آزادی عمل، آموزش نوآوری، تشویق نوآورن و اهمیت دادن به نوآوری و ارزش دانستن آن در فضای فرهنگی کشور هر یک میتوانند به عنوان تقویت زمینههای نوآوری مطرح شوند. یکی از شاخصهایی که باید برای پیشرفت فرهنگی و مهندسی فرهنگی در نظر گرفته شود تقویت نوآوری است.
شاید بهتر باشد بگوییم چه شده است که یک ملت در این برهه باید توجه ویژه به نوآوری کند؟
اولاً کشور ایران وارث عقب ماندگیهای علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تکنولوژیکی و فنی دوران گذشته است. در تاریخ سلطنت دوران پهلوی ایران از همه نظر عقب نگه داشته شد و اینک ما وارث این عقب ماندگی هستیم.
دوماً جامعهی آرمانی و مطلوبی که اسلام و انقلاب متصور است با جامعه حاضر ایرانی بسیار فاصله دارد. جایگاه معنوی، علمی، فنی، رفاهی، امنیتی، بهداشتی و... یک جامعه اسلامی و ایرانی بسیار رفیعتر از جایگاه حاضر است.
سوماً ضرورتهای حاضر جهانی و توجه بیش از بیش به انقلاب اسلامی و شعارهای آن در سطح جهان، و مخصوصاً کشورهای مسلمان، لزومِ حرکت جهشی و شتابنده جمهوری اسلامی را به سمت آرمانها و دستیابی هرچه سریعتر به آنها را مطرح میسازد. لذا توجه هرچه بیشتر به نوآوری در این مقطع حداقل از دو حیث متصور است:
اول در تعریف تعالی و پیشرفت و شاخصهای توسعه یافتگی باید نوآوری کرد. تعالی و پیشرفتی که انقلاب اسلامی متصور است با آنچه در دنیا به عنوان پیشرفت مطرح است متفاوت است. نمونههایی از مظاهر پیشرفت فنی و علمی در غرب موجود است که ما نسبت به آنها عقب هستیم.اما این پیشرفت حداقل از این نظر که هدفی تنها مادی دارد مطلوب ما نیست. پس در تعریف تعالی و پیشرفت و توسعه یافتگی باید نوآوری کرد و برای هریک نیز شاخصهای خاص خود را ابداع کرد. البته باید گفت که اصل این نوآوری با انقلاب اسلامی صورت پذیرفت اما نباید به پایههایی که باید بر روی آن نوآوری بشود چسبید و نباید به آنچه گفته شده اکتفاکرد و متحجر شد. در این موارد نیز باید دست به نوآوری زد.
دوم در راه و روش و نتیجه و محصول نیز نیاز به نوآوری است. راهها و روشهای فراوان دیگری وجود دارد که میتوان به نمونههای پیشرفت موجود در دنیا رسید، حتماً نباید از همان راهی که دیگران رفتهاند ما نیز برویم. در روشها میتوان نوآوری کرد و با نوآوری راههای میانبر و کوتاهتر را پیدا کرد. در نوع دستاوردها و محصولات نیز میتوان نوآوری کرد. ما قائل به این نیستیم آنچه که در غرب وجود دارد انتهای راه است. آنچه که بشر نمیداند بسیار بیشتر از دانستههای امروز اوست. باید در علوم، نتایج و دستاوردها نوآوری کرد.
دستیابی به هدفهای بلند، برتر بودن، برتر ماندن و حتی ادامه حیات دادن برای یک ملت در سایه نوآوری صورت میپذیرد. اصلاً یکی از نشانههای پیشرفت نوآوری است. یکی از نمونههای نوآوری انقلاب اسلامی، نوع حکومت یعنی جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی است. یکی دیگر از نوآوریهای نظام ما اینست که میخواهیم عدالت را با توسعه و پیشرفت در کنار هم داشته باشیم. بهرهمندی اقتصادی و رشد اقتصادی را همراه با رشد فرهنگ عبودیت در مقابل خدای یگانه میخواهیم. این یک نوآوری است در تعریفِ هدف، جایگاه و آرمان. حال باید برای رسیدن به این هدف راهها و روشهای نو طراحی کرد. با نسخههای غربی نمیتوان به این مهم رسید. استقلال یک ملت و کشور با نوآوری تضمین و حفظ میشود و با نوآوری میتوان کشور را از وابستگی نجات داد.
باید توجه داشت که نوآوری از نیاز سرچشمه میگیرد. زمانی که نیازهای فراوانی وجود داشته باشد که باید به آنها پاسخ گفته شود باید دست به نوآوری زد. با راههای عادی و همیشگی نمیتوان به خیل عظیمی از نیازها پاسخ داد. حرف زدن از نوآوری به خاطر خیل عظیم نیازها در سطح کشور و خارج کشور است که جمهوری اسلامی ضامن پاسخ به آنها است و این ضمانت خود خواسته است و اجباری نیست و این مسئله هم از ویژگیهای انقلاب اسلامی و مردم و مسئولین غیور، آزاده، انسان دوست، عدالت طلب، اصلاح گرا و مؤمن ایران است.
بعد از کسب اطلاعات و شناخت روشهای موجود باید دست به تحلیل زد؛ معایب و حسنهای هر یک را بدست آورد و بررسی کرد. سپس موضوع را شکافت تا به ذرات بنیادین موضوع رسید و ارتباط آن را با دیگر موضوعات مخصوصاً موضوعات مرتبط و بالادستی به دست آورد و روابط را نیز تحلیل کرد.
در نوآوری توجه به ارزشها و اصول از ضروریات و اصلیترین مسائل است که باید در نظر گرفت. اگر نوآوری بر اساس ارزشها، اصول، نظام و فرهنگ یک کشور نباشد؛ آن جامعه مطمئناً دچار ناکامی خواهد شد. برای نوآوری باید اقتضائات کشور را در نظر گرفت، نوآوری بر حسب اقتضائات ارزش است. فرق بدعت و نوآوری در این است که نوآوری بر اساس اصول، ارزشها و اقتضائات است اما بدعت نه. لذا توجه به سرچشمهها در نوآوری و پایداری آن بسیار مهم است. از مسائلی که در مورد نوآوری باید مورد توجه قرار گیرد پایدار بودن و اثر بخش بودن آن است. نوآوری یک فرآیند علمی، سیستمی و منظم است و نباید به آن سلیقهای نگاه شود.
اما یکی دیگر از توجهات در نوآوری این است که نباید به نام آزاد اندیشی و نوآوری، مرزهای فضیلت و حقیقت لگدکوب شود و همهی اصول مقدس حقیقی نادیده گرفته یا تحقیر و یا مسخره شود. لذا وقتی از نوآوری حرف زده میشود باید برای آن چارچوب، قانون، حد و مرز و محدودیت قائل شد. نوآوریهای افسارگسیخته حتی در سازمانها، ادارات و بنگاههای اقتصادی به تجربه نشان داده شده است که باعث کاهش شدید بهرهوری و در موارد فراوانی شکست و انحلال شده است.
آنچه بسیار مهم است این است که تمامی این بخشها باید با هم حرکت کنند و دست به نوآوری بزنند وگرنه ماندن و متحول نشدن یک بخش باعث ایجاد فرسایش در نظام میگردد.
اما بخشهایی در کشور میتوانند به عنوان قلب تپنده نوآوری باشند. حوزه و دانشگاه به دلیل ویژگیهای خود باید پیشگامان این حرکت و از لحاظ کیفیت و کمیت نیز بیشترین نوآوری را داشته باشند.
محیط دانشگاه به طور طبیعی، محیط شادابی ، نوگرایی، نوآوری و نوزایی است و حوزه نیز اصالتش در نوآوری است؛ بدین صورت که کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی یعنی حوزه.
لذا این دو نهاد از ضروریترین نهادها هستند که باید در آنها نوآوری و نوسازی صورت پذیرد. دو نهاد حوزه و دانشگاه هر یک بیشترین نقش را در ایجاد، حمایت و گسترش فضای نوآوری در کشور دارند و هر یک نیز باید به عنوان پیشگام و از اولویتهای نظام برای نوآوری در این عرصه باشند.
دانشگاه با نوآوری خود فضای علمی کشور را چه در علوم انسانی چه در علوم فنی پیش میبرد و راه را برای پیشرفت کشور فراهم میکند و حوزه نیز با نوآوری میتواند دین خدا را در بین مردم مورد توجه و رغبت قرار دهد.
از جمله میتوان به تأسیس معاونت تحقیق و توسعه یا طرح و برنامه –در صورت عدم وجود- و یا بازبینی اهداف و وظایف این معاونتها در نهادهای مختلف دست زد. باید نوآوری را به عنوان یکی از فاکتورهای ارزیابی و ارزشیابی فعالیت سازمانها و طرحها مورد نظر قرار داد و همچنین برای خودِ نوآوری و میزان وقوع و نحوه آن ارزیابی داشت و شاخصهایی را بدست آورد. همچنین نوآوران را در تمامی زمینهها مورد تشویق قرار داد و در ادارات سعی در حذف بروکراسی و دیوانسالاری و گسترش آزادی عمل دست زد. روحیه ترس را از بین برد و فضای امید و اعتماد به نفس را گسترش داد و همچنین در نوآوری خواست و نیاز مردم را مد نظر قرار داد.
در جامعه دست به افزایش اطلاعات زد و خلاقیت را آموزش داد. (خلاقیت امری اکتسابی است و فرق آن با نوآوری در این است که خلاقیت در حوزهی ذهن و فکر است و نوآوری جنبه عملی دارد و در حقیقت محصول نهایی عملِ خلاقیت است)
نظام آموزشی را باید به گونهای تغییر داد که مشوق خلاقیت باشد. در این میان صدا و سیما با رسانهای کردن کرسیهای نوآوری و معرفی چهرههای نوآور در تمام زمینهها میتواند نقش بسزایی داشته باشد و این فرهنگ را گسترش دهد. نوآوری باید به یک فرهنگ تبدیل شود و فضای فرهنگی مشوق آن باشد.
پی نوشت ها:
[1] سوره مبارکه فاطر آیه 43. ترجمه: «هرگز براى سنت خدا تبدیل نخواهى یافت و هرگز براى سنت الهى تغییرى نمىیابى!»
[2] سوره مبارکه رعد آیه 11. ترجمه: «خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»
[3] غرر الحکم ص 92. ترجمه: «هر که هدفی جز خدا داشته باشد، در این هستی گم خواهد شد و زندگی را خواهد باخت.»
[4] سوره مبارکه قصص آیه 83. ترجمه: «سعادتِ موعود که عظمت آن را توصیف کردهایم، برای کسانی قرار میدهیم که به دنبال ریاست و برتری در زمین و تغییر طرح و برنامه خداوند در زندگی نیستند و البته که این سرانجام اختصاص به اهل تقوی دارد.»
«فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَبْدیلاً وَ َلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللهِ تَحْویلاً»[1]
«اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ»[2]
مقدمه:
نوآوری پدیدهای است مطابق فطرتِ طبیعت و بالاخص فطرت انسانی. فطری بودن نوآوری و تغییر به این معناست که اولاً تغییر و نوآوری در ذات طبیعت و انسان است و خودبهخود این حقیقت همواره تحقق مییابد؛ دوماً انسان به صورت فطری نوآوری را دوست دارد و به دنبال آن است؛ در واقع نوآوری یکی از نیازهای متعالی انسان است. فطرتِ انسانی با نوآوری شکوفا میشود و میتواند گسترش یابد و انسان متعالی را منجر شود. البته حتماً باید مورد توجه قرار داد که نوآوری زمانی باعث شکوفایی میگردد که مطابق فطرت و برخاسته از آن باشد. نوآوریای که تابع فطرت نباشد باعث آسیب دیدن و خاموش شدن آن میشود و انسان را از تعالی باز میدارد و این همان بدعت است. فرق نوآوری و بدعت در تطابق با فطرت است. اگر تغییر در راستا و برخاسته از فطرت بود نوآوریست وگرنه بدعت است.دو آیه فوق هم در این راستا است. سنتهای الهی و فطری به هیچوجه تغییرپذیر نیستند و کسانی که به دنبال این تغییرات و دگرگونیها هستند بدعتگزارند و مورد لعنت خداوند و چون با نوآوریهای [بدعتهای] خود در مقابل فطرت و سنت الهی برخاستهاند و خدا را فراموش کردهاند به فرموده مولای متقیان زندگی را خواهند باخت: «ضَاع َمَنْ کَانَ لَه مَقْصَدٌ غَیْرُ الله» [3]
و نوآورانی که در پی تجدید سنتهای الهی و فطری هستند و هدف خدایی دارند و البته و صد البته که نوآوری از وظایف آنهاست چرا که «اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ». اینان مشمول آیه «تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»[4] میباشند.
پیامبران الهی اولین نوآوران تاریخ هستند و جالبتر اینکه نوآوران تاریخ هستند در مقابل بدعتهای بشر در روی زمین. پیامبران الهی به عنوان منادیان یکتاپرستی و عدالت در مقابل بدعتها و خرافهپرستیهای بشر؛ بزرگترین، مهمترین و عالیترین نوآوران بودند. نوآوری همانگونه که در ذات انسانی است و یکی از نیازهای اوست یکی از جلوههای طبیعت نیز میباشد. نو شدن و تغییرات هر ساله طبیعت در راستای بهبود و رشد، از بارزترین جلوههای آن است.
اما هر قوم و ملتی که بخواهد ادامه حیات بدهد و به زندگی بهتر و برتر دست یابد باید خود دست به تغییر و نوآوری بزند. نوآوری هم لازمه حیات است و هم لازمه برتری!
بزرگترین نوآوری بشر از بیش از 1000 سال پیش تا کنون؛
انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) که منجر به نوعی از حکومت به نام حکومت اسلامی شد بزرگترین نوآوریِ انسانها، عالمان و حکومتها از هزار سال پیش تا کنون بود. در دورانی که بدعتها و کجرویهای فراوانِ جامعه انسانیِ بعد از ائمه(ع)، میرفت تا تاریخ را به قهقرا ببرد و همه ابر قدرتهای شرق و غرب دست به هر بدعتی زدند تا شاید روح بشر حاضر را سیراب کنند؛ فریادی پیامبرگونه بشر را دوباره به یکتاپرستی و عدالت فراخواند و نهیب آن خواب نوآوران دروغین غرب و شرق را پریشان کرد.در عصر جاهلیت ثانی یا بهتر بگوییم جاهلیت مدرن، تمام ارزشهای انسانی و الهی لگدکوب بدعتهای ابرقدرتها شده بود و چون تمامی جهان نیز در سیطره آنها بود هر نوآوری بدعتی دیگر میشد در راه انحراف بشریت! فریادی برآمد و بنیان تمام بدعتها را به چالش کشید و با نوآوری و فریاد نوی خود شرق و غرب را به سخره گرفت. فریادی که تجدید سنتها بود و گمشده فطرت و فطری بشریت را به او نمایاند. فریادی که آرمانهای اصیل بشریت یعنی خداپرستی، عدالت و آزادی را زنده کرد.
انقلاب اسلامی و حکومت برخاسته از آن تمام نظامها را به چالش کشید و در همه زمینههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، علمی و... نوآوری کرد. مردمسالاری دینی نوعی از حکومت منحصر به فرد است که به تمام نظامهای سیاسی دیکتاتور و دموکرات طعنه میزند.
جالبتر این که انقلاب پدیدهای است که نوآوری در ذات اوست و نه تنها همواره نو شدن را بر میتاباند و تحمل میکند که خود خاستگاه و زایشگاه نو شدنهاست. بنابراین نوآوری از ضروریات انقلاب اسلامی است و یا به تعبیری دیگر محافظهکاری و تحجر قتلگاه انقلاب است.
در همه زمینهها باید در انقلاب اسلامی به فکر نوآوری بود؛ از نظام سیاسی و فرهنگی به عنوان اصلیترین رکنهای انقلاب گرفته تا نظامهای اقتصادی، اجتماعی، علمی و....
روح نوآوری، ابتکار و خلاقیت در رژیم گذشته کشته شده بود؛ اصلاً فضای نوآوری در کشور وجود نداشت، چه در دانشگاهها و چه در مراکز فرهنگی. حتی در بین آحاد مردم اجازه نوآوری داده نمیشد. اما نه تنها به صورت قهری اجازه داده نمیشد بلکه فضای فرهنگی و سیاسی کشور هیچ کسی را به فکر نوآوری نمیانداخت؛ قدرت نوآوری در بین مردم وجود نداشت، انقلاب اسلامی این فضا را شکست.
زمینههای لازم برای شکوفایی نوآوری در کشور؛
یک ملت برای این که بتواند نوآوری کند باید زمینههایی را در خود ایجاد و تقویت کند که در ذیل به چند مورد از آنها اشاره میشود:1- اعتماد به نفس ملی:
یک ملت زمانی میتواند به نوآوری و ابتکار دست بزند که روحیه اعتماد به نفس داشته باشد. تواناییهای خود را بشناسد و به آنها باور و اعتماد داشته باشد. باید روحیه اعتماد به نفس ملی در کشور بالا برود تا زمینه نوآوری ایجاد شود باید از بن جان به «ما میتوانیم» اعتقاد داشته باشد. یکی از دلایل این که در رژیم گذشته مردم روحیه نوآوری نداشتند این بود که حکومت مردم را ذلیل کرده بود و حتی خود را و کشور را ذلیل کرده بود؛ به تواناییهای جوانان اعتمادی وجود نداشت و اصلاً اعتماد به نفس ملی معنایی نداشت. انقلاب اسلامی با اتکال به خدا و نیروی مردم به مردم عزت بخشید؛ روحیه اتکال به نیروهای خود را که در بین مردم افزایش داد و اعتماد به نفس را تقویت کرد و هر روز با دستآوردها و پیشرفتهای خود توانست این روحیه را بین مردم گسترش دهد.
2- شجاعت و قدرت ریسک پذیری و نگاه منتقدانه به روشها:
شجاعت و قدرت ریسک پذیری از بایستهها و لوازم نوآوری است. باید روحیه ریسک پذیری در کشور بالا رود. شجاعت علمی و قدرت نقد کردن و نه گفتن به روشهای بیگانه باید روز به روز در فضای کشور گسترش یابد. باید شجاعت داشت و از نوآوری و قدم گذاشتن در میدانهای جدید و بزرگ نهراسید. باید نگاهی تردیدآمیز به دستآوردها، روشها و یافتههای بیگانه داشت و با شجاعت به عرصههای جدید در علم و فناوری پا گذاشت. برای پیشرفت علمی باید جرأت علمی و جرأت نوآوری داشت؛ همچنین در تمام زمینههای دیگر نیز.
3- تولید نظریه و فکر بوسیلهی کرسیهای آزاد اندیشی:
نوآوری در فضای علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از تولید علم شروع میشود و تولید علم، به تولید نظریه و فکر متوقف است و یکی از بایستههای تولید نظریه و فکر تشکیل کرسیهای آزاد اندیشی است. زمانی میتوان به نظرات نو و بدیع در یک عرصه دست یافت که کرسیهای آزاد اندیشی در مورد آن موضوع تشکیل شود؛ نظرات مختلف در مورد آن ابراز گردد و صاحب نظران با هم به مباحثه بپردازند، تا نظر، فکر و ایدهای جدید تولید شود. یکی از زمینههای نوآوری تشکیل کرسیهای آزاد اندیشی و گفتگو و مباحثه است.
4- بها دادن به کار و اندیشهی جوانان؛
روحیه نوآوری و ابتکار ربط مستقیمی به جوانی دارد. به صورت عادی جوانها خلاقتر هستند و با داشتن شجاعت و جرأت ریسک پذیری، راحتتر به نوآوری دست میزنند. لذا برای اینکه بتوان به نوآوری دست یافت باید به فکر و اندیشه جوانان بها داده شود. فکر و اندیشه جوانان در عرصههای مختلف کشور مورد استفاده قرار بگیرد. در بسیاری از مسئولیتها که تخصص و توان و امکان آن وجود دارد مسئولیت به جوانان سپرده شود. نوآوری زمانی در یک کشور امکان پذیر میشود که روحیه جوانی و نشاط بر آن کشور حاکم باشد تا هم خود جوانان بتوانند نوآوری کنند و هم فضای کشور و مسئولین آن را تحمل کند.
لازم به ذکر است که تمامی موارد فوق میتواند هم به عنوان زمینههای پرورش نوآوری مطرح شوند و هم به عنوان نتیجه نوآوری. یعنی اگر ملتی اعتماد به نفس ملی داشت، شجاعت داشت میتواند دست به نوآوری بزند و همچنین ملتی که نوآوری کند در دنیا دارای اعتماد به نفس و عزت نفس میشود و این نوآوری شجاعت او را تقویت میکند.
5- آزادی عمل، آموزش نوآوری، تشویق نوآورن:
آزادی عمل، آموزش نوآوری، تشویق نوآورن و اهمیت دادن به نوآوری و ارزش دانستن آن در فضای فرهنگی کشور هر یک میتوانند به عنوان تقویت زمینههای نوآوری مطرح شوند. یکی از شاخصهایی که باید برای پیشرفت فرهنگی و مهندسی فرهنگی در نظر گرفته شود تقویت نوآوری است.
چرا نوآوری؟!
پرسیدن از چرا نوآوری بعد از اثبات فطری بودن آن و پیوند خوردن آن با روح طبیعت و انسان و همچنین انقلاب بیهوده می نماید. از جهت دیگر نوآوری در ذات دین و از وظایف دینداران است.شاید بهتر باشد بگوییم چه شده است که یک ملت در این برهه باید توجه ویژه به نوآوری کند؟
اولاً کشور ایران وارث عقب ماندگیهای علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تکنولوژیکی و فنی دوران گذشته است. در تاریخ سلطنت دوران پهلوی ایران از همه نظر عقب نگه داشته شد و اینک ما وارث این عقب ماندگی هستیم.
دوماً جامعهی آرمانی و مطلوبی که اسلام و انقلاب متصور است با جامعه حاضر ایرانی بسیار فاصله دارد. جایگاه معنوی، علمی، فنی، رفاهی، امنیتی، بهداشتی و... یک جامعه اسلامی و ایرانی بسیار رفیعتر از جایگاه حاضر است.
سوماً ضرورتهای حاضر جهانی و توجه بیش از بیش به انقلاب اسلامی و شعارهای آن در سطح جهان، و مخصوصاً کشورهای مسلمان، لزومِ حرکت جهشی و شتابنده جمهوری اسلامی را به سمت آرمانها و دستیابی هرچه سریعتر به آنها را مطرح میسازد. لذا توجه هرچه بیشتر به نوآوری در این مقطع حداقل از دو حیث متصور است:
اول در تعریف تعالی و پیشرفت و شاخصهای توسعه یافتگی باید نوآوری کرد. تعالی و پیشرفتی که انقلاب اسلامی متصور است با آنچه در دنیا به عنوان پیشرفت مطرح است متفاوت است. نمونههایی از مظاهر پیشرفت فنی و علمی در غرب موجود است که ما نسبت به آنها عقب هستیم.اما این پیشرفت حداقل از این نظر که هدفی تنها مادی دارد مطلوب ما نیست. پس در تعریف تعالی و پیشرفت و توسعه یافتگی باید نوآوری کرد و برای هریک نیز شاخصهای خاص خود را ابداع کرد. البته باید گفت که اصل این نوآوری با انقلاب اسلامی صورت پذیرفت اما نباید به پایههایی که باید بر روی آن نوآوری بشود چسبید و نباید به آنچه گفته شده اکتفاکرد و متحجر شد. در این موارد نیز باید دست به نوآوری زد.
دوم در راه و روش و نتیجه و محصول نیز نیاز به نوآوری است. راهها و روشهای فراوان دیگری وجود دارد که میتوان به نمونههای پیشرفت موجود در دنیا رسید، حتماً نباید از همان راهی که دیگران رفتهاند ما نیز برویم. در روشها میتوان نوآوری کرد و با نوآوری راههای میانبر و کوتاهتر را پیدا کرد. در نوع دستاوردها و محصولات نیز میتوان نوآوری کرد. ما قائل به این نیستیم آنچه که در غرب وجود دارد انتهای راه است. آنچه که بشر نمیداند بسیار بیشتر از دانستههای امروز اوست. باید در علوم، نتایج و دستاوردها نوآوری کرد.
دستیابی به هدفهای بلند، برتر بودن، برتر ماندن و حتی ادامه حیات دادن برای یک ملت در سایه نوآوری صورت میپذیرد. اصلاً یکی از نشانههای پیشرفت نوآوری است. یکی از نمونههای نوآوری انقلاب اسلامی، نوع حکومت یعنی جمهوری اسلامی و مردم سالاری دینی است. یکی دیگر از نوآوریهای نظام ما اینست که میخواهیم عدالت را با توسعه و پیشرفت در کنار هم داشته باشیم. بهرهمندی اقتصادی و رشد اقتصادی را همراه با رشد فرهنگ عبودیت در مقابل خدای یگانه میخواهیم. این یک نوآوری است در تعریفِ هدف، جایگاه و آرمان. حال باید برای رسیدن به این هدف راهها و روشهای نو طراحی کرد. با نسخههای غربی نمیتوان به این مهم رسید. استقلال یک ملت و کشور با نوآوری تضمین و حفظ میشود و با نوآوری میتوان کشور را از وابستگی نجات داد.
باید توجه داشت که نوآوری از نیاز سرچشمه میگیرد. زمانی که نیازهای فراوانی وجود داشته باشد که باید به آنها پاسخ گفته شود باید دست به نوآوری زد. با راههای عادی و همیشگی نمیتوان به خیل عظیمی از نیازها پاسخ داد. حرف زدن از نوآوری به خاطر خیل عظیم نیازها در سطح کشور و خارج کشور است که جمهوری اسلامی ضامن پاسخ به آنها است و این ضمانت خود خواسته است و اجباری نیست و این مسئله هم از ویژگیهای انقلاب اسلامی و مردم و مسئولین غیور، آزاده، انسان دوست، عدالت طلب، اصلاح گرا و مؤمن ایران است.
چگونه میتوان در عمل به نوآوری دست زد؛
برای اینکه بتوان در یک موضوع به نوآوری دست زد باید در وهله اول راجع به آن موضوع تمامی اطلاعات موجود را جمع آوری کرد، روشهای مختلف موجود را شناخت و آنها را با هم تطبیق داد و مقایسه کرد (در اینجا باید از تجربه بهره برد).بعد از کسب اطلاعات و شناخت روشهای موجود باید دست به تحلیل زد؛ معایب و حسنهای هر یک را بدست آورد و بررسی کرد. سپس موضوع را شکافت تا به ذرات بنیادین موضوع رسید و ارتباط آن را با دیگر موضوعات مخصوصاً موضوعات مرتبط و بالادستی به دست آورد و روابط را نیز تحلیل کرد.
در نوآوری توجه به ارزشها و اصول از ضروریات و اصلیترین مسائل است که باید در نظر گرفت. اگر نوآوری بر اساس ارزشها، اصول، نظام و فرهنگ یک کشور نباشد؛ آن جامعه مطمئناً دچار ناکامی خواهد شد. برای نوآوری باید اقتضائات کشور را در نظر گرفت، نوآوری بر حسب اقتضائات ارزش است. فرق بدعت و نوآوری در این است که نوآوری بر اساس اصول، ارزشها و اقتضائات است اما بدعت نه. لذا توجه به سرچشمهها در نوآوری و پایداری آن بسیار مهم است. از مسائلی که در مورد نوآوری باید مورد توجه قرار گیرد پایدار بودن و اثر بخش بودن آن است. نوآوری یک فرآیند علمی، سیستمی و منظم است و نباید به آن سلیقهای نگاه شود.
بیمها در نوآوری؛
وقتی دست به نوآوری میزنیم باید توجه داشته باشیم که در نوآوری تلقین فرهنگ بیگانه نقش نداشته باشد. فرهنگ بیگانه در صدد سلطه است و با شکل گرفتن احساس نیاز در یک منطقه و احتیاج به نوآوری، تمامی ابزارها و راههای ممکن را برای اینکه بتواند در این نوآوری مؤثر باشد به کار میبندد. تمام سعی نظام سلطه در این است که فرهنگ و برنامه خود را نو و بدیع معرفی کند تا وقتی کشور مربوطه به دنبال نوآوری میگردد به سراغ نسخههای آنها برود و از این طریق بر آن کشور مسلط شود. این یک نمونه از استعمار فرانو است که کشورهای سلطهگر درصدد استفاده از آنند. لذا باید هوشیاری داشت که نسخهای بیگانه در برنامهریزیهای ما مؤثر نباشد و این نوآوری براساس شرایط فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور باشد.اما یکی دیگر از توجهات در نوآوری این است که نباید به نام آزاد اندیشی و نوآوری، مرزهای فضیلت و حقیقت لگدکوب شود و همهی اصول مقدس حقیقی نادیده گرفته یا تحقیر و یا مسخره شود. لذا وقتی از نوآوری حرف زده میشود باید برای آن چارچوب، قانون، حد و مرز و محدودیت قائل شد. نوآوریهای افسارگسیخته حتی در سازمانها، ادارات و بنگاههای اقتصادی به تجربه نشان داده شده است که باعث کاهش شدید بهرهوری و در موارد فراوانی شکست و انحلال شده است.
فضای کشور را باید نوآوری بگیرد؛
نوآوری زمانی پایدار و اثر بخش خواهد بود که همه در آن سهیم باشند. تمامی قشرها و لایههای مردم باید در نوآوری سهیم باشند و دیدگاههای مختلف لحاظ گردد. نوآوری در تمام بخشها و سازمانهای کشور نیاز است از کوچکترین ادارهها در کوچکترین شهرستانها تا وزارتخانهها؛ از حوزه تا دانشگاه، از یک فرد عامی تا رئیس جمهور، از نوآوری در بخشهای فرهنگی، سیاسی، علمی، آموزشی گرفته تا نوآوری در بخشهای نظامی؛ از نوآوری در قانونگذاری تا نوآوری در اجرا، نظارت و قضاوت. از بخشهای دولتی گرفته تا بخشهای خصوصی.آنچه بسیار مهم است این است که تمامی این بخشها باید با هم حرکت کنند و دست به نوآوری بزنند وگرنه ماندن و متحول نشدن یک بخش باعث ایجاد فرسایش در نظام میگردد.
اما بخشهایی در کشور میتوانند به عنوان قلب تپنده نوآوری باشند. حوزه و دانشگاه به دلیل ویژگیهای خود باید پیشگامان این حرکت و از لحاظ کیفیت و کمیت نیز بیشترین نوآوری را داشته باشند.
محیط دانشگاه به طور طبیعی، محیط شادابی ، نوگرایی، نوآوری و نوزایی است و حوزه نیز اصالتش در نوآوری است؛ بدین صورت که کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگی یعنی حوزه.
لذا این دو نهاد از ضروریترین نهادها هستند که باید در آنها نوآوری و نوسازی صورت پذیرد. دو نهاد حوزه و دانشگاه هر یک بیشترین نقش را در ایجاد، حمایت و گسترش فضای نوآوری در کشور دارند و هر یک نیز باید به عنوان پیشگام و از اولویتهای نظام برای نوآوری در این عرصه باشند.
دانشگاه با نوآوری خود فضای علمی کشور را چه در علوم انسانی چه در علوم فنی پیش میبرد و راه را برای پیشرفت کشور فراهم میکند و حوزه نیز با نوآوری میتواند دین خدا را در بین مردم مورد توجه و رغبت قرار دهد.
نتیجه؛
در پایان باید توجه کرد که برای عملی شدن نوآوری در فضای سازمانها و کشور باید لوازمات و ضروریات، تسهیل کنندهها و قوانین، سیستمها و روشهای لازم بررسی و ایجاد گردد.از جمله میتوان به تأسیس معاونت تحقیق و توسعه یا طرح و برنامه –در صورت عدم وجود- و یا بازبینی اهداف و وظایف این معاونتها در نهادهای مختلف دست زد. باید نوآوری را به عنوان یکی از فاکتورهای ارزیابی و ارزشیابی فعالیت سازمانها و طرحها مورد نظر قرار داد و همچنین برای خودِ نوآوری و میزان وقوع و نحوه آن ارزیابی داشت و شاخصهایی را بدست آورد. همچنین نوآوران را در تمامی زمینهها مورد تشویق قرار داد و در ادارات سعی در حذف بروکراسی و دیوانسالاری و گسترش آزادی عمل دست زد. روحیه ترس را از بین برد و فضای امید و اعتماد به نفس را گسترش داد و همچنین در نوآوری خواست و نیاز مردم را مد نظر قرار داد.
در جامعه دست به افزایش اطلاعات زد و خلاقیت را آموزش داد. (خلاقیت امری اکتسابی است و فرق آن با نوآوری در این است که خلاقیت در حوزهی ذهن و فکر است و نوآوری جنبه عملی دارد و در حقیقت محصول نهایی عملِ خلاقیت است)
نظام آموزشی را باید به گونهای تغییر داد که مشوق خلاقیت باشد. در این میان صدا و سیما با رسانهای کردن کرسیهای نوآوری و معرفی چهرههای نوآور در تمام زمینهها میتواند نقش بسزایی داشته باشد و این فرهنگ را گسترش دهد. نوآوری باید به یک فرهنگ تبدیل شود و فضای فرهنگی مشوق آن باشد.
پی نوشت ها:
[1] سوره مبارکه فاطر آیه 43. ترجمه: «هرگز براى سنت خدا تبدیل نخواهى یافت و هرگز براى سنت الهى تغییرى نمىیابى!»
[2] سوره مبارکه رعد آیه 11. ترجمه: «خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى) را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»
[3] غرر الحکم ص 92. ترجمه: «هر که هدفی جز خدا داشته باشد، در این هستی گم خواهد شد و زندگی را خواهد باخت.»
[4] سوره مبارکه قصص آیه 83. ترجمه: «سعادتِ موعود که عظمت آن را توصیف کردهایم، برای کسانی قرار میدهیم که به دنبال ریاست و برتری در زمین و تغییر طرح و برنامه خداوند در زندگی نیستند و البته که این سرانجام اختصاص به اهل تقوی دارد.»