مكاتب مختلف در اثبات وجود خدا

یكی از راه‌های كهن خداشناسی راه عقل و براهین مختلفی است كه عقل به منظور اثبات وجود خداوند اختراع و یا كشف می‌كند. این براهین عمدتاً ذهنی و نظری است و به كار بستن آنها برای همه مردم میسور نیست، بلكه نیازمند شناخت
پنجشنبه، 18 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مكاتب مختلف در اثبات وجود خدا
 مكاتب مختلف در اثبات وجود خدا

 

نویسنده: محمدحسن قدردان قراملكی

 

مجموع اقسام و دلایل خداشناسی را می‌توان به صورت كلی در سه مكتب (1) جمع و شناسایی كرد كه اشاره می‌شود:

1. مكتب عقلیون

یكی از راه‌های كهن خداشناسی راه عقل و براهین مختلفی است كه عقل به منظور اثبات وجود خداوند اختراع و یا كشف می‌كند. این براهین عمدتاً ذهنی و نظری است و به كار بستن آنها برای همه مردم میسور نیست، بلكه نیازمند شناخت مفاهیم مختلف ذهنی و در رأس آنها مفاهیم فلسفی است.
پیشینه این مكتب به فلسفه یونان و روم باستان برمی‌‌گردد كه فلاسفه‌ای مانند سقراط (2)، افلاطون (3) و ارسطو (4) با راه‌های مختلف عقلی به اثبات خداوند البته با عناوین متفاوت مثل واجب الوجود، علة العلل و محرك اولی پرداختند.
این مكتب مورد مخالفت مكاتب دیگری قرار گرفته است كه در تحلیل مكتب حس‌گرایان و عارفان اشاره خواهد شد.

2. ظاهرگرایان

پیشینه این رهیافت به نیمه دوم سده اول هجری برمی‌گردد كه اهل حدیث خصوصاً حنابله به ظواهر آیات و روایات بسنده می‌كردند و هر نوع سؤال و پژوهش از مضامین عقلی آموزه‌های دینی را منع و چه بسا بدعت می انگاشتند. به عنوان نمونه شخصی از مالك بن انس، یكی از فقهای نامی اهل سنت- و مؤسس فقه مالكی- درباره‌ی آیه‌ «الرّحْمنُ عَلی الْعَرْشِ اسْتَوی» سؤال كرد. وی كه به عنوان عالم دینی موظف به روشنگری و پاسخ علمی بود، خشمناك شد و عرق بر چهره‌اش روان گشت و گفت چگونگی آن مجهول و این پرسش بدعت است. «الكیفیة مجهولة و السؤال بدعة».
مالك آن‌گاه دستور داد سؤال كننده را از مجلس اخراج كنند. (5)

ابن تیمیه

از متقدمان، ابن تیمیه (م726ق) به شدت از این رهیافت جانب‌داری كرده است. وی فلاسفه را جاهل‌ترین خلق به خداوند وصف می‌كند (6) و ادعا می‌كند كه دأب قرآن مجید و همچنین پیامبران استدلال بر خداوند از طریق تذكر نشانه‌های طبیعی و نه برهان عقلی و منطقی است. (7)
وی تأكید می‌كند كه بین اثبات خدا یا نشانه‌ها و یا براهین عقلی تفاوت عظیمی وجود دارد. (8)

3. حسیون و طبیعیون معاصر

برخی از علاقه‌مندان به علوم تجربی و طبیعی معتقدند خداشناسی حقیقی می‌بایست با مطالعه در طبیعت و علوم مختلف تجربی و حسی به دست آید، عقل و براهین فلسفی صرف مفاهیم انتزاعی و ذهنی است كه توان نیل انسان به معرفت حقیقی خدا را ندارند. آنان بر این باورند كه ایمان یك دانشمند تجربی كه از اسرار و نظم عالم ماده باخبر است، از ایمان فقیه یا فیلسوف بیشتر است.
این رهیافت امروزه در اندیشه بعض معاصران اهل سنت مانند سیدقطب (9)، فرید وجدی (10)، طنطاوی (11) و دیگران (12) رواج دارد.

اقبال لاهوری

اقبال لاهوری از روشنفكران اهل سنت معاصر با تأثر از فلسفه حس‌گرایی غرب، منبع شناخت و معرفت را به سه منبع تجربه‌ی درونی، تاریخ و عالم طبیعت منحصر كرده و به ضرس قاطع به مخالفت با فلسفه یونانی و اسلامی پرداخته، و دلیل مخالفت خود را انتزاعی و عقلی بودن محض فلسفه و غفلت از امور حسی ذكر می‌كند.
«تجربه درونی تنها یك منبع معرفت بشری است، به مدلول قرآن، دو منبع دیگر معرفت نیز هست كه یكی از آن دو تاریخ است و دیگری عالم طبیعت، با كاوش در این دو منبع معرفت است كه روح اسلام به بهترین صورت آشكار می‌شود. » (13)
همو درباره‌ی ناسازگاری اسلام به خصوص قرآن با فلسفه می‌گوید:
«روح قرآن اصولاً ضد تعلیمات یونانی است... روح قرآن به امور عینی توجه داشت، و فلسفه یونانی به امور نظری می‌پرداخت و از حقایق عینی غفلت می‌ورزید.» (14)
اقبال با رویكرد تجربه‌گرا به تفسیر آیات قرآن و از جمله مسأله خداشناسی پرداخت و نوشت:
«قرآن انفس (خود) و آفاق (جهان) ‌را از منابع علم و معرفت می‌داند. خدا نشانه‌های خود را هم در تجربه درونی آشكار می‌سازد و هم در تجربه بیرونی، و وظیفه آدمی آن است كه معرفت بخشی همه‌ی سیماهای تجربه را در معرض قضاوت قرار دهد.» (15)
«قرآن آیات و نشانه‌های حقیقت نمایی را در «خورشید» و «ماه» و «دراز شدن سایه» و «پی هم آمدن شب و روز» و «گوناگونی زبان‌ها و رنگ‌ها» و «جانشین شدن روزهای خوشبختی و بدبختی به جای یكدیگر در میان مردم»- یعنی سراسر طبیعت بدان صورت كه به وسیله ادراك حسی بشری متجلی می‌شود- می‌داند». (16)
وی با اشاره به براهین عقلی فلسفه در اثبات خدا، آن‌ها را در معرض انتقادهای جدی وصف می‌كند و به تحلیل و نقد سه برهان جهان شناختی، هدف شناختی و وجودشناختی می‌پردازد (17) كه در موضع خود بدان خواهیم پرداخت.
رهیافت پیشین نیز كم و بیش در بین محدثان و بعض مفسران امامیه در سده‌های اخیر طرفدار داشته است؛ به گونه‌ای كه صدرالمتألهین در اول قرن یازدهم هجری آنان را به حنابله اهل حدیث تشبیه می‌كند كه افق دیدشان به اجسام مادی منحصر شده و از عمق و ژرفای معانی آموزه‌های دینی بازماندند. (18) در دهه های اخیر با آشنایی دانشمندان اسلامی با علوم تجربی و فلسفه حسی غرب این دیدگاه رشد و نمو جدیدی به خود گرفته است.

مهدی بازرگان

او در این باره مانند اقبال به فلسفه می‌تازد كه مسلمانان بیش از حد بر آن ارج نهادند.
«مسلمانان... اعتبار زائد از قاعده به قیاس كتب انبیاء و بر سبیل آیات خدا برای نظریات فلاسفه روحی یونان قایل شدند. عقاید آنها را جزو مسلمات و محكمات گرفته قرون متمادی خود را در زندان تقلید و تعصب علمی گرفتار كردند.» (19)
وی توجه عمده قرآن در خداشناسی را طبیعت ذكر می‌كند كه مورد غفلت واقع شده است:
«برخلاف معمول پیروان و مخصوصاً روشی كه در طی بیش از هزار سال اهل كلام، علمای فقه و حتی مفسرین به تبعیت از فلسفه یونان داشتند، قرآن توجه و تمسك فوق العاده به طبیعت كرده است. » (20)
وی درك و شناخت خداوند و صفات ثبوتیه را توسط دانشمندان تجربی بیشتر از فقها و مدرسین علوم نظری وصف می‌كند:
«پیشرفت علوم نه تنها عالم طبیعت شناس را به جایی آورده است كه عملاً موحد می‌باشد، بلكه صفات ثبوتیه خدا را خیلی بهتر از فقها و مدرسین درك می‌كند... ماحصل آن كه چون مصنوع را كامل‌تر و دقیق‌تر از ما شناخته‌اند، مسلماً بهتر از ما می‌توانند صانع را پرستش نمایند و به او نزدیك‌تر باشند.» (21)

4. مكتب شهود و عرفان

مكاتب پیشین در صدد شناخت خداوند از بیرون قلب و راه شهودی بودند، كه عقلیون از مشرب به كار بستن عقل و مفاهیم ذهنی و حس‌گرایان نیز از طریق مطالعه در آثار طبیعت به معرفت آفریدگار متعالی نایل می‌آمدند.
اما این مكتب علاقه چندانی به دو مشرب حس و عقل ندارد و مدعی است كه معرفت حقیقی خدا را نمی‌توان از طریق مفاهیم ذهنی یا مطالعه در امور حسی به دست آورد، بلكه بایستی دل به جانان سپرد، و از طریق تزكیه نفس و شهود- كه امروزه تجربه دینی نامیده می‌شود- به معرفت حق نایل آمد.

بحث عقلی گر دُرّ و مرجان بود *** آن دگر باشد كه بحث جان بود
بحث جان اندر مقامی دیگر است *** باده‌ی جان را قوامی دیگر است (22)

این مكتب هم در جهان اسلام و هم جهان غرب طرفدارانی مانند پاسگال (23)، برگسون (24) و ویلیام جیمز (25) دارد.
برخی از عرفای اسلامی به تحقیر عقل و استدلال‌های آن و لااقل عدم اهتمام به آن در مسایل فراطبیعی پرداختند و اعتبار آن را به حوزه زمان و مكان و جهان طبیعت اختصاص دادند.
عین القضاة همدانی نیز می‌گوید:
«انكار نمی‌كنم كه عقل برای دریافت مسایل مهمی از غوامض آفریده شده، لكن دوست ندارم كه در ادعایش از سرشت خود تجاوز كند و از مرتبه‌ی طبیعی فراتر رود.» (26)
مولوی كه خود از عرفای نامی است در شعر معروفش می‌گوید:

پای استدلالیان چوبین بود *** پای چوبین سخت بی تمكین بود (27)

و در جای دیگر:

جز به مصنوعی ندیدی صانعی *** بر قیاس اقترانی قانعی
می‌فزاید در وسایط فلسفی *** از دلایل، باز برعكسش صفی
این گریزد از دلیل و از حجیب *** از پی مدلول، سر برده به جیب
گر دخان او را دلیل آتش است *** بی‌دخان ما را در آن آتش خوش است
خاصه این آتش كه از قرب و ولا *** از دخان نزدیكتر آمد به ما (28)

عارف بزرگ شیخ محمود شبستری نیز می‌سراید:

حكیم فلسفی چون هست حیران *** نمی‌بیند ز اشیاء غیر امكان
ز امكان می‌كند اثبات واجب *** وزین حیران شده در ذات واجب
گهی از دور دارد سیر معكوس *** گهی اندر تسلسل گشته محبوس
چو عقلش كرد در هستی توغل *** فرو پیچد پایش در تسلسل (29)

تحلیل و بررسی دیدگاه عرفا

در تحلیل این دیدگاه باید به این نكته اشاره داشت كه عرفا و یا اكثر آنان راه شهود و تهذیب را بهترین راه وصول به خدا- ولی نه یگانه راه می‌دانند؛ لذا آنان راه علم و استدلال عقلی را به عنوان مقدمه راه شهود و عرفان امر لازم وصف می‌كنند.
چنان كه قیصری می‌گوید:
«ان الوصول الی الله سبحانه قسمان: علمی و عملی و العملی مشروط بالعلمی لیكون العامل علی بصیرة فی عمله» (30)
ابن فارض هشدار می‌دهد كه عارف نباید به علوم نقلی بسنده كرده و از علوم عقلی غافل بماند. (31)
ابن تركه از دیگر عرفای نامی برای كسب حقیقت در مسایل علمی و عرفانی، پرداختن به علوم فكری و نظری مانند علم منطق را امر لازم می‌داند. (32) مولوی كه خود به انكار استدلال عقلی و قیاس منطقی تصریح دارد، منظور خود را در رتبه اول ذكر می‌كند. به این معنی كه در صورت امكان استفاده از راه شهود و عرفان، نیازی به عقل نیست، اما در صورت عدم امكان آن، می‌توان از عقل به عنوان عصای كمكی استفاده نمود.

چشم اگر داری تو، كورانه میا *** ور نداری چشم، دست آور عصا
آن عصای حزم و استدلال را *** چون نداری دید، می‌كن پیشوا (33)

نكته قابل توجه دیگر این كه راه شهود و عرفان مخاطبان خاص خود را می‌طلبد و همه توان طی طریق آن را ندارند، لذا اكثریت مردم برای خداشناسی از راه‌های دیگر مانند مطالعه در طبیعت و یا صاحبان علوم نظری و عقلی از استدلال‌های عقلی استفاده می‌نمایند. در واقع تكثر راه‌های خداشناسی خود لطف الاهی در حق بندگانش است كه هر انسانی به تناسب استعداد و ذوق خود بتواند به معبود خود علم و ایمان پیدا كند.

پی‌نوشت‌ها:

1. برخی مكتب چهارمی به نام مكتب اخلاقی كانت نیز ذكر كردند كه به نظر می‌رسد مرجع آن همان برهان فطرت باشد.
2. ر. ک: كاپلستون، تاریخ فلسفه، ج1، ص133؛ امیل بریه، تاریخ فلسفه، ج1، ص119.
3. ر. ک: كاپلستون، همان، ص222؛ اتین ژیلسون، خدا و فلسفه، ص38.
4. ر. ک: ارسطو، متافیزیك، ترجمه دكتر شرف الدین، ص399؛ طبیعیات، ص273؛ الف. صغری، تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد، ص3؛ برای توضیح بیشتر ر. ک: رضا برنجكار، حكمت و اندیشه دینی، ص388؛ خدا و فلسفه، ص12 و41.
5. ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج1،‌ ص93؛ شبلی نعمانی، علم كلام جدید، ص11 و 12؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج6، ص885.
6. ر. ک: ابن تیمیه، الرد علی المنطقیین، ج2،‌ ص131.
7. ر. ک: همان، ج1، ص158 و 161.
8. همان، ص160.
9. عدالت اجتماعی در اسلام، ص7-465؛ تفسیر فی ظلال القرآن، ج2، ص722 و 1097.
10. علی اطلال المذهب المادی.
11. ر. ک: جوهری طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج11، ص71؛ ج25، ص56 و ج17، ص16. از نظر او علم توحید آمیخته به فلسفه موجب دوری از خدا و پیشرفت و محبت به خدا و نزدیكی به آن تنها در پرتو علم حاصل می‌شود. ر. ک: همان، ج2، ص89 و 86 و ج25، ص57. وی یقین كامل به آخرت را نیز در سایه علم مانند علم احضار ارواح میسور می‌داند. ر. ک: همان، ج1،‌ ص84.
12. برای اطلاع بیشتر از آرای معاصران ر.ك. شادی نفیسی، عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، فصل دوم.
13. احیای فكر دینی در اسلام، ص147. نكته قابل ذكر این كه وی به برهان عقل نیز اشاره دارد اما آن را با عقل استقرایی استعمال می‌كند كه بیانگر رویكرد حسی اقبال به قلمرو عقل است. (ر. ک: همان، ص146).
14. ر. ک: همان، ص148.
15. ر. ک: همان، ص146.
16. ر. ک: همان، ص147.
17. ر. ک: همان، ص35.
18. ر. ک: مقدمه اسفار، ج1، ص5 و6.
19. ر. ک: راه طی شده، ص9.
20. ر. ک: مجموعه آثار، باد و باران در قرآن، ج7، ص404؛ راه طی شده، و نیز: محمد حنیف نژاد، راه انبیا و راه بشر، ص2.
21. همان، ص75 و74.
22. مثنوی معنوی، دفتر اول، باب اضافه كردن آدم آن ذلت را، ص70.
23. پاسگال می‌گوید: «به وجود خدا دل گواهی می‌دهد، نه عقل» (سیر حكمت در اروپا، ج2، ص14).
24. همان، ج3، ص322.
25. ر. ک: ویلیام جیمز، دین و روان، فصل4.
26. زبدة الحقایق، ص48 و 28.
27. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت: 2128، ص105.
28. مثنوی معنوی، دفتر پنجم، 568.
29. شرح گلشن راز، ص63، و در گلشن راز به تصحیح پرویز عباس داكانی، ص38.
30. ر.ك: رسائل قیصری، ص35.
31. ر.ك: فرغانی، مشارق الدراری، شرح قصیده تائیه ابن فارض، ص574.
32. ر.ك: تمهید القواعد، ص270، چاپ انجمن فلسفه ایران.
33. مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 276.

منبع مقاله :
قدردان قراملكی، محمدحسن، (1393)، پاسخ به شبهات كلامی، دفتر اول: خداشناسی، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما